آیات بیانگر انواع تحریف با واژة تحریف و واژههای هم سو با آن(2)
خدای متعال در برخی از آیات با واژة تحریف، یا با واژههای همسو با آن، تحریف گری در آموزهها و سخنان الهی به ویژه از سوی یهود را بیان کرده است که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم:
1. تحریف کلمات از جایگاههای اصلی آن:
درآیة 46 سورة نساء، سخن از تحریف گروهی یهودیان و چگونگی تحریف آنهاست. آنان کلمات خداوند را از جایگاههای اصلیاش بر میگردانند و با پیچانیدن زبان خویش و به قصد طعنه زدن به دین، کلمات عبری را به عربی در میآمیزند و به جای "سمعنا و اطعنا"، "سمعنا و عصینا"و در عوضِ "واسمع" تنها، "واسمع غیرمسمع" (بشنو هرگز نشنوی؛ ناشنوا شوی یا شنوده نشوی به معنای اینکه کسی سخن تو را نپذیرد) و به جای "انظرنا"از روی تمسخر"راعنا"(را که در عبری به معنای «شرور ماست»)، به کار میبرند:
«من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا واسمع غیر مسمع و راعنا لیاً بالسنتهم... .» (نساء: 46). خدای متعال در آیة 13 سورة مائده نیز با همبن تعبیر از تحریفگری یهود یاد کرده است: «فبما نقضهم میثاقهم لعنّهم و جعلنا قلبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه...».
در آیة دیگر با تعبیر «یحرفون الکلم من بعد مواضعه» از یهودیانی خبر میدهد که به سخنان پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله گوش میدادند تا دستاویزی برای تکذیب آن حضرت بیابند و از اینرو برای گروهی دیگر که نزد آن حضرت نیامده بودند، خبرچینی میکردند و سخنان را پس از قرار گرفتن در جایگاههایش دگرگون کرده، به یکدیگر میگفتند: اگر پیامبر بر طبق خواستة شما حکم کرد، بپذیرید وگرنه از وی دوری کنید: «... ومن الذین هادوا سمعون للکذب سمعون لقوم ءاخرین لم یأتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه...»(مائده:41).
الف) تفاوت معنایی «عن مواضعه» و «من بعد مواضعه»:
واژه پژوهان دربارة اینکه دو تعبیر"تحریف الکلم عن مواضعه" و "تحریف الکلم من بعد مواضعه" به یک معنی هستند یا تفاوت معنایی دارند، نظر روشنی بیان نکردهاند. برخی چون راغب تفاوت چندانی بین این دو قائل نشده و آن دو را از نظر معنایی نزدیک به هم دانستهاند. از نظربرخی دیگر تعبیر نخست به معنای خارج کردن کلمات از جای اصلی خود و قرار دادن آنها در کنار آن مواضع است؛ و این تحریف یا تحریف معنایی است که در این صورت مقصود از مواضع، مصادیق خواهد بود، به این معنی که مفاهیم را بر غیر مصادیق حقیقی تطبیق میکنند، یا مراد از تحریف، تحریف از حیث جایگاه الفاظ است، که در این صورت تغییر جایگاه کلمات مقصود خواهد بود.
ایشان تعبیر دوم را به معنای اقدام به تحریف بعد از تثبیت کلمات الهی از حیث لفظ و معنی، و مفهوم و مصداق در جایگاه خود دانسته و آن را مطابق و همسو با دیگر تعبیر قرآنی«.. یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ...»(بقره: 75) معنی کردهاند.از مفسران نیز برخی مانند فخر رازی با بیان تفاوت میان این دو تعبیر، «عن مواضعه» را ناظر به تحریف معنایی و «من بعد مواضعه» را ناظر به تحریف لفظی و معنایی و اشارهای به تغییر لفظی بر شمردهاند. شماری دیگر از مفسران همچون زمخشری و طبرسی تفاوتی میان این دو تعبیر قائل نشده و معنای آندو را نزدیک به هم دانستهاند. ابو حیان کاربرد این دو تعبیر را با توجه به سیاق کلام توجیه کرده است.
وی بر آن است که «عن مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به شدت تمرد و عصیان توصیف شدهاند و آن را به این معنی می گیرد که آنها بیدرنگ به تحریف کلمات مبادرت کردند, پیش از آنکه در جایگاهشان مستقر شوند؛ ولی «من بعد مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به اندکی نرمی و قبول حکمیت پیامبر اسلام در برخی امور توصیف شدهاند و این تعبیر دلالت می کند که آنها بیدرنگ به تحریف مبادرت نکردند، بلکه کلمات در جایگاه خود استقرار یافت و پس از آن به تحریف مبادرت ورزیدند.
گروهی از مفسران «یحرفون الکلم من بعد مواضعه» را به تحریف تورات اختصاص دادهاند و ضمن همسویی با دیدگاه راغب در تبیین این تعبیر، مصادیق آن را تغییر فرائض و حلال و حرام که خدا در جایش بیان کرده و تثبیت نموده بود(من بعد مواضعه) دانسته و به عنوان نمونه یادآور شدهاند که یهود حکم خداوند دربارة زنا را که "رجم" بوده، به "جَلد" (چهل تازیانه) تبدیل کردند.برخی از مفسران نخستین از صحابه و تابعین چون ابن عباس و مجاهد و به پیروی آنها جمهور مفسران گفتهاند: مراد از" کلم"، در "تحریف الکلم عن مواضعه" تورات بوده و مقصود از آن، تبدیل کلمات و احکام الهی از جایگاهایش است؛ به این معنی که کلمهای را از جایگاه اصلی آن بر میداشتند و به جایش واژة دیگری را میگذاشتند:
همانطورکه صفات پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله را که در تورات(تحریف نشده)، "أسمر ربعة"(به معنای گندم گون و چهار شانه) بود، بر داشتند و به جایش صفاتی از قبیل"آدم طوال"(دراز قد) را قرار دادند. طبق نظرعلامه طباطبایی این تحریف به صورت تغییر جایگاهای الفاظ با پس و پیش انداختن آنها، و تحریف به کاهش و افزایش بوده، همانطورکه به تورات موجود نسبت داده میشود یا به شکل تأویلهای نادرست بوده است. همانگونه که بشارتهای راجع به رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله، و از پیش، بشارت مسیح موعودعلیهالسلام را که در تورات آمده بود، تاویل کردند.
از ابن عباس نقل شده که مراد از "یحرفون الکلم..."تغییر حدود الهی در تورات و تغییر صفات رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله ، و غیر آن است که در تورات آمده بود، و آنها آن را از آن برداشتند.برخی احتمال دادهاند مراد جابهجایی کلماتی باشد که در ادامة آیه آمده است. بنابراین منظور از تحریف الکلم به کارگیری گفتار در غیر از محل شایستة آن است. "سمعنا" در موضع طاعت، به کار میرود نه در موضع عصیان و ایشان به جای "سمعنا و أطعنا" میگفتند:"سمعنا و عصینا" و به جای "اسمع، اسمعک الله" میگفتند:"اسمع غیر مسمع" به معنای «لا اسمعک الله»، یعنی هرگز نشنوی و"راعنا"در زبان یهود یعنی"اسمع غیر مسمع".
صفات پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله را که در تورات(تحریف نشده)، "أسمر ربعة"(به معنای گندم گون و چهار شانه) بود، بر داشتند و به جایش صفاتی از قبیل"آدم طوال"(دراز قد) را قرار دادند. طبق نظرعلامه طباطبایی این تحریف به صورت تغییر جایگاهای الفاظ با پس و پیش انداختن آنها، و تحریف به کاهش و افزایش بوده، همانطورکه به تورات موجود نسبت داده میشود یا به شکل تأویلهای نادرست بوده است.
ب) شأن نزول آیات:
مفسران برجسته و نخستین، با پارهای تفاوت درجزئیات، در شأن نزول آیة 41 مائده گفتهاند: یهودیان مدینه دربارة اجرای حکم رجم در مورد زن و مردی از اشراف که مرتکب زنا شده بودند، اکراه داشتند، نزد پیامبر اکرم رفتند و آن حضرت هم به رجم حکم دادند، ولی آنها این حکم را نپذیرفتند. رسول اکرم ابن صوریا را ـ که به اعتراف خود یهودیان، آشناترین فرد به تورات بود ـ فرا خواندند و از وی خواستند که بر اساس تورات حکم کند. ابن صوریا گفت در تورات همین حکم آمده بود، ولی عالمان یهود در آغاز این حکم را تنها بر افراد فقیر اجرا میکردند، و در نتیجه زنا در میان ثروتمندان یهود گسترش یافت و همین امر اعتراض فقیران را به این حکم تبعیض آمیز برانگیخت؛ از اینرو ما با مشورت دانشمندان یهود، به ناچار حکم رجم را تغییر دادیم و به جای آن احکام دیگری مانند جَلد(تازیانه) و تحمیم(سیاه نمودن روی مجرم) را جعل نمودیم.محدثانی همچون بخاری و مسلم نیز این جریان را ـ با اندکی تفاوت ـ در موارد متعددی گزارش نمودهاند.
همچنین از قتاده نقل شده که این آیه دربارة تبدیل حکم قتل عمد، از قصاص به دیه بوده، چرا که گفتند: اگر پیامبر اسلام به دیه فتوا داد، آن را میپذیریم، و در صورتی که به قصاص حکم کرد، نمیپذیریم. از نظربرخی، شان نزول اولی صحیحتر است.
ابن عباس، حسن و ابو علی جبایی آن را به معنای تحریف سخنان پیامبر اسلام و آیات قرآن گرفتهاند؛ بدین صورت که یهودیان به سخنان آن حضرت گوش میدادند و سپس آن را تحریف میکردند و به وی دروغ میبستند. بر این اساس مراد از تحریف در این آیه، تحریف معنوی خواهد بود و لذا این تفسیر نمیتواند ناظر به تحریف تورات باشد.
ج) تبیین چگونگی تحریف:
ابن عباس و جمهور مفسران آیة پیشگفته (مائده: 41) را بیانگر تحریف لفظی تورات (تحریف به کاستی، افزایش، جابه جایی واژهها، یا به صورت پنهان و کتمان نمودن حقایق آن) و تحریف معنوی آن دانستهاند.
اینان در پاسخ به این اشکال که تحریف لفظی کتاب مقدس، با توجه به شهرت و تواتر آن غیر ممکن مینماید، گفتهاند: این گونه تحریفها، قبل از اشتهار آن کتب، و با توجه به اختلاف نسخههای گوناگون تورات در نزد طایفههای یهودی، و نیز کمی جمعیت اهل کتاب به ویژه عالمان به کتاب، نه تنها ممکن بوده، بلکه به وقوع پیوسته است. شماری هم آن را ناظر به تحریف معنوی شمردهاند. و از آنجا که در تورات فعلی حکم رجم(سفرتثنیه،22: 20 ـ 24)، وجود دارد، معلوم میشود که ایشان آن را کتمان کرده و در عمل، به آن پایبند نبودهاند؛ لذا این مورد از مصادیق کتمان خواهد بود.
اما کلام مفسران ذیل آیة 13 سوره مائده: شماری ازمفسران این آیه را ناظر به تحریف معنایی و تفسیر نادرست تورات دانستهاند و فخر رازی آن را به تواتر و شهرت کتاب مقدس مدلل کرده است. البته وی تحریف لفظی را غیر ممکن ندانسته، بلکه تحریف معنوی را صحیحتر شمرده است. رشید رضا و برخی دیگر پذیرش تحریف معنوی به دلیل غیرممکن یا دشوار بودن تصرف لفظی در یک کتاب متواتر (کتاب مقدس) را، ناشی از بیاطلاعی از تاریخ اهل کتاب و کتاب مقدس، دانستهاند؛ چنانکه مقایسة تواتر آن با تواتر قرآن مجید را نادرست و وقوع تحریف لفظی به کاهش و به افزایش یا به تغییر و تبدیل الفاظ و معنوی در کتاب مقدس را نظر تحقیقی شمردهاند.
رسول اکرم ابن صوریا را ـ که به اعتراف خود یهودیان، آشناترین فرد به تورات بود ـ فرا خواندند و از وی خواستند که در مورد حکم رجم بر اساس تورات حکم کند. ابن صوریا گفت در تورات همین حکم آمده بود، ولی عالمان یهود در آغاز این حکم را تنها بر افراد فقیر اجرا میکردند، و در نتیجه زنا در میان ثروتمندان یهود گسترش یافت و همین امر اعتراض فقیران را به این حکم تبعیض آمیز برانگیخت؛ از اینرو ما با مشورت دانشمندان یهود، به ناچار حکم رجم را تغییر دادیم و به جای آن احکام دیگری مانند جَلد(تازیانه) و تحمیم(سیاه نمودن روی مجرم) را جعل نمودیم.
2. تحریف در گویش و بازی با کلمات (لَیُّ اللسان):
به این معنی که ایشان با پیچانیدن زبان خود، واژهها را به گونهای تلفظ میکردند که قابل تشخیص نباشد و معنای اصلی کلمه فهمیده نشود و معنای"لیا بألسنتهم" نیز همین است. بازی با کلمات و در هم ریختن آنها برای اهدافی خاص، یکی ازعادات یهود بوده است و نمونههای بیشماری ازآن در کتاب"تلمود" وجود دارد . همچنین برخی یهودیان هنگام سلام دادن به پبامبر اکرم، با پیچانیدن زبان خود میگفتند: «السام علیک» (به معنای مرگ بر تو)؟ همانگونه که هنگام تلفظ"راعنا"(رعایت حال مارا بکن) کسرة عین را به سوی فتحه متمایل نموده و با آهنگی مخصوص ادا میکردند تا معنای" شرور ما"از آن برآید. یهودیان به استهزا و تمسخر چنین گویشی را در خطاب به رسول خدا میگفتند.
علامه بلاغی ـ که به زبان عبری کاملاً مسلط بود ـ دربارة معنای "راعنا" مینویسد: در عهدقدیم عبری، واژة "راع" با فتحه اشباع شده یا متمایل به الف و تقریباً به صورت "راعا" به معنای" شرو قبیح" است و به معنی" شرور" و "یکی از اشرار" هم به کار رفته که در اناجیل به زبان عبری نیز به همین معنی آمده است. و"نا" (ضمیر متکلم در زبان عربی) در زبان عبری نیز ضمیر متکلم است؛ با این تفاوت که الف آن به واو تبدیل یا به سوی واو اماله میگردد؛ بنابراین "راعنا" که الف آخر آن به واو میل کند، به معنای "شریر ما" و همانند آن است. یا به صورت "راعینا" (به معنای چوبان ما) تلفظ میکردند؛ ازاینرو مؤمنان از بهکارگیری واژة "راعنا" منع شدند تا یهودیان نتوانند سوء استفاده کنند (بقره:2).
نیز با سوء استفاده از لفظ عبری "عسنو" به معنای (انجام میدهیم)، از روی طنز میگفتند:"عصینا"به معنای (عصیان میکنیم) همچنین در مواردی سخنان آن حضرت را تحریف مینمودند. این وجه با ظاهر آیه سازگارتر است. بدیهی است که بر اساس دو وجه اخیر، تحریف یاد شده در این آیه، تحریف معنایی، و ناظر به رفتار ناپسند برخی از یهودیان در مورد آیات قرآن و سخنان پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله است.
در آیه 78 آل عمران نیز خداوند از عدهای از یهودیان خبر میدهد که زبان خود را به خواندن کتابِ(تحریف شدهای) میپیحاندند، تا آن مطالبِ بربافته را به عنوان کتاب آسمانی، به مردم عرضه نمایند.
«وان منهم لفریقاً یلوون ألسنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عند الله و ما هو من عند الله و یقولون علی الله الکذب وهم یعلمون»(آل عمران:78).جمهور مفسران مراد از"فریقاً" در آیة یاد شده را، گروهی از دانشمندان یهود، دانستهاند. اینان و دیگران "یلوون" را در اینجا به معنای تحریف دانستهاند.فخر رازی به نقل از قفال، آن را ناظر به تحریف اِعراب الفاظ ـ که به تغییر معنی منجر میشود ـ دانسته و و نوشته است: چنین کاربردی در زبان عربی و احتمالاً در عبری فراوان نظیر دارد. ابن عباس آیة یادشده را ناظر به تحریف لفظی تورات ـ تحریف به افزایش، برشمرده است.
از وهب بن منبه نقل شده که وی بر این باور بوده که تورات و انجیل هرگز تحریف لفظی نگردیده و مراد از تحریف آنها تحریف معنایی است. ابن کثیر کلام وی را نقل و بدین شرح نقد کرده است: اگر مراد وهب از تورات و انجیل، همانی باشد که در دسترس ایشان است، بدون شک تبدیل و تحریف به کاهش و افزایش در آن راه یافته است و به ویژه ترجمة عربی آن دارای غلطهای فراوان و افزودههای بسیار و کاستیها و مطالب موهوم فاحش است. اما اگر مقصودوی از تورات و انجیل، کتاب اصلی خدا بوده باشد، حق با اوست. علامه طباطبایی مینویسد:واژة کتاب که در این آیه سه بار تکرار شده است، هریک معنای خاص خودش را دارد.
مراد از"کتاب "اولی، کتاب جعلی و دستنوشتة آنهاست و مقصود از دومی، کتاب وحی(تورات)، و سومی هم به دومی اشاره دارد و به قول راغب الف و لام در کتاب سومی،"ال"جنس، و به معنای جنس کتب الهی است. وجه تکرار آن جلوگیری از اشتباه مردم در فهم و تشخیص کتاب خدا از نوشتههای جعلی بوده و بر اساس اینکه ـ واژة کتاب مفهوم وصفی دارد و وصف، مشعر به علیت است، به این نکته اشاره دارد که کتاب خدا، بدان جهت که کتاب خداست، نمیتواند در برگیرندة چنان دروغهایی بوده باشد.به هر حال اگر مراد از "کتاب" اولی در این آیه، یک متن مستقل و کامل باشد، در ردیف آیات جعل، و اگر معنای لغوی کتاب در آیه یادشده، جملهها و واژهها باشد، میتواند ناظر به تحریف لفظی باشد.
3. به فراموشی سپردن برخی از آیات:
خدای متعال در آیة 13 مائده دربارة یهود و نصاری می فرماید: «و نسوا حظا مما ذکروا به» مراد از نسیان در اینجا ترک کردن است. به احتمال قوی مراد از آن، به قرینة "...اوتوا نصیباً من الکتاب " که در آیات دیگر آمده است(آل عمران:22؛ نساء:44 و55)، فراموشی بخشی از اصل کتاب (تورات و انجیل) مانند خبر روز حساب و جزای اخروی از تورات است. برخی پرده برداشتن قرآن از فقدان اصل کتاب یهود را از معجزات قرآن مجید برشمردهاند که بعد از بعثت پیامبر اسلام تاریخ آن را به اثبات رساند.
از مجاهد نقل شده که منظور از «مما ذکروا»، کتاب الهی(تورات وانجیل) است که قوم یهود و نصاری به واسطة آن، به اطاعت از پیامبر اسلام و ایمان آوردن به آن حضرت مأمور بودند؛ ولی آنها در آن دست برده، دستنوشتههای خویش را به عنوان سخنان الهی و تورات به مردمان ضعیف عرضه مینمودند.
4. تحریف شفاهی سخنان:
خداوند متعال در سورة بقره از تحریف کلام الله به دست برخی از یهود پرده بر میدارد و میفرماید: آیا به ایمان آوردن آنها دل میبندید در حالی که گروهی از آنان با آنکه سخنان خدا را فهمیدند، به عمد و دانسته آن را تحریف نمودند؟!
(بقره:75) در بین اهل کتاب این موضوع مطرح بود که در جزیرة العرب پیامبر ظهور خواهد کرد و از اینرو منتظر بعثت وی بودند و درست به همین جهت امید به ایمان ایشان بیشتر از دیگران بود، ولی بعد از بعثت پیامبر اسلام و هجرت آن حضرت به مدینه، این امید به یأس مبدل گشت. برخی از مفسران نخستین بر آنند که مقصود این آیه، هفتاد نفر برگزیدة حضرت موسیعلیهالسلام بودند که همراه وی در کوه طور سینا اوامر و نواهی الهی را شنیدند و گروهی از آنها بعد از برگشت به میان قوم یهود آنرا تحریف نمودند. بر این اساس مراد از "کلام الله" گفتار خداوند با حضرت موسی بودهاست که همراهان وی نیز ـ به واسطة آن حضرت یا بدون واسطه آن را شنیدند.
شیخ طوسی احتمال دوم را به قرینة "یسمعون" تقویت کرده است. هرچند قرطبی آن را به دلیل اینکه"کلیم الله" ویژگی اختصاصی حضرت موسی بوده و نیز به سبب ضعف راویان حدیثی که مستند این احتمال است, ضعیف شمرده است. ترمذی صاحب نوادر نیز حدیث مزبور را به دلیل موثق نبودن کلبی، غیر معتبر دانسته است.شماری دیگر از مفسران اولیه این آیه را ناظر به تحریف تورات و مراد از «کلام الله» را تورات یا صفات پیامبراسلام در آن دانسته و گفتهاند: دانشمندان یهود بر اساس هوی و هوس خویش تورات را تحریف میکردند. ابن جوزی این قول را صحیحتر دانسته است.
از مجاهد نقل شده که منظور از «مما ذکروا»، کتاب الهی(تورات وانجیل) است که قوم یهود و نصاری به واسطة آن، به اطاعت از پیامبر اسلام و ایمان آوردن به آن حضرت مأمور بودند؛ ولی آنها در آن دست برده، دستنوشتههای خویش را به عنوان سخنان الهی و تورات به مردمان ضعیف عرضه مینمودند.
اما دربارة نوع تحریف آنها، ظاهراً اختلافی وجود ندارد که شامل تحریف لفظی و معنوی است: از ابنعباس، تحریف معنوی و نیز تحریف لفظی(کاستی و افزایش)، هر دو نقل شده است. ابنتیمیه نیز آن را اعم از تحریف لفظی و معنوی گرفته است.البته برخی احتمال دادهاند که آیه ناظر به خصوص یهودیان معاصر پیامبر اکرم باشد؛ که اوصاف و سخنان آن حضرت را تحریف میکردند. این وجه با توجه به آیة بعدی(بقره:76) تقویت میگردد که بر اساس نظر عموم مفسران نخستین و قرآنپژوهان متأخر، آیة یادشده، دربارة سخن توبیخآمیز بعضی از یهود به برخی دیگر است که میگفتند: با مسلمانان در میان مگذارید که وصف محمد را در تورات یافتهاید و بیهوده سند و بهانه به دست مخالفان خود ندهید تا آنها نتوانند به استناد آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند(بقره:76).
5. تبدیل و تغییر گفتار:
قرآن کریم دو بار با عبارات بسیار نزدیک به هم تغییر و تبدیل گفتاری را به یهود نسبت میدهد و بیان میکند: عدهای ستمکار سخنی را که به ایشان گفته شده بود، به سخن دیگری تبدیل کردند: (بقره: 58 ـ 59؛ اعراف: 161 ـ 162). واژة" تبدیل" در لغت به معنای تغییر به طور مطلق و بدون آوردن جانشین یا با آوردن بدل آن به کار رفته است. مفسران در تفسیر این آیات گفتهاند: یهودیان در مرحلة عمل باید آنچه را باید انجام میدادند تغییر دادند و به گونهای دیگر عمل کردند؛ زیرا مأمور بودند که از در ویژهای با تواضع خم شوند و در آیند؛ ولی به حالت نشسته یا از درهای دیگر وارد شدند.
نیز آنان به جای آنکه استغفار کنند و بگویند این امر حق است (ابن عباس) و یا بگویند لا اله الا الله(به روایت عکرمه) به این صورت که بگویند:"حطة"، (قولوا حطة) ـ که دعا و استغفار و به گفتة حسن، قتاده و به اعتراف مفسران به معنای"گناه مرا ببخش" بود ـ از سرِ تمسخر گفتند: "حنطة، یعنی گندم: "حبة فی شعیره" یا به زبان نبطی"هاتا(حطا) سمقاتا(سماقاتا) " به معنای "حنطة حمرا فیها شعیرة" (گندم سرخ مخلوط با جو) و گفتند: این گندم نزد ما از آن فعل و از آن قول دوست داشتنیتر است.
برخی از مفسران حذف امر به عبادت، استغفار و سجود در بیت المقدس و تبدیل آن را به اینکه خداوند در تورات امر نموده درصورتی که نتوانند زکاتهای خود را به بیت المقدس برند، آن را به ازای نقره بفروشند و نقره را به آنجا ببرند و هرچه دلشان خواهد از گاو و گوسفند و شرب خمر و مسکر در بیت المقدس مصرف کنند، از مصادیق تحریف شمردهاند.این آیات که بیانگر نمونههایی از تحریف وتبدیل قوم یهود در کردار و گفتار است. این آیات مستقیماً از تحریف تورات، سخن به میان نمیآورد، ولی به روشنی دلالت میکند که برخی از آنها، سخنان خداوند را به دلخواه خویش و از روی تکبر یا تمسخر تبدیل مینمودند.
برخی از مفسران " تبدیل نعمة الله" در آیة 211 سورة بقره را نیز به معنای تحریف آیات تورات و تغییر ویژگیهای پیامبر اسلام در آن دانستهاند.
نویسنده: علی فتحی