یهود و کتمان حقایق و آمیختن حق با باطل(3)

حذف آیات بیانگر معاد، افزودن مطالب خرافی و نادرست که منافی تعالیم و روح ادیان آسمانی است، تغییر حدود الهی، تغییر یا پنهان کردن اوصاف پیامبر اسلام و بشارت نبوت آن حضرت و ویژگی‌های یاران ایشان از جمله تحریفات مهم اهل کتاب به ویژه دانشمندان یهود بوده است.

قرآن کریم یکی از عادات ناپسند برخی از اهل کتاب به ویژه یهود را، کتمانِ آگاهانة بسیاری از حقایق دینی و در آمیختن حق به باطل بر شمرده و در آیات مختلف از این عمل نکوهیدة برخی از اهل کتاب پرده برداشته ‌است. از جمله:

 

1. کتمان حقایق

خداوند متعال در چند آیه اهل کتاب را به سبب در آمیختن حق با باطل و نیز کتمان حقیقت از روی علم و عمد سخت سرزنش می‌کند: «یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتکتمون الحق وأنتم تعلمون»(آل عمران: 71) و در آیة دیگرضمن دعوت آنها به اسلام، آنان را از این کار باز می‌دارد: (بقره:42 و 146). از اینکه کتمان حقایق و درآمیختن حق با باطل در آیات یاد شده، در کنار هم آمده، بر‌می‌آید این کتمان حقایق عمدتاً همراه یا در قالب در آمیختن حق با باطل بوده ‌است.
خداوند در آیه‌ای دیگر از پنهان نمودن بینات بعد از آشکار کردن آن برای مردم در کتاب، سخن به میان می‌آورد: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتاب» (بقره: 159). به باور برخی از مفسران مراد از کتمان‌کنندگان در این آیه، عالمانی از یهود و نصاری مانند کعب ابن اشرف، کعب بن اسد، ابن صوریا، زید بن تابوه و غیر آنها هستند که نبوت حضرت محمد را، با اینکه در تورات و انجیل نوشته شده بود، کتمان کردند. مفاد قطعی مجموع آیات یاد شده، کتمان و پنهان نمودن آگاهانة بسیاری از حقایق روشن، از سوی اهل کتاب بوده است.
برخی از مصادیق آن حقایق روشن در آرای مفسران منعکس شده‌است؛ مانند نبوت حضرت محمد صلی‌علیه‌و‌آله؛ بشارت به برانگیخته شدن ایشان و اوصاف آن حضرت، امامت و وصایت امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام که در تورات و انجیل در دسترس آنها بوده، ولی در تورات و انجیل امروزی، اثری از آنها نیست، یا دست‌کم به صورت روشن نیامده‌است.
کتمان در آیة شریفه، کتمان اصل آیه و کتمان دلالت آن را در بر‌می‌گیرد و کتمان دلالت نیز می‌تواند به صورت تأویل و حمل آیه بر معنایی که مقصود خداوند نیست یا تطبیق معنای آیه بر غیر مصداق واقعی آن باشد. چنان‌که یهود بخشی ازآیات بشارت به بعثت پیامبر را که به گوش مردم نرسیده بود پنهان، و بخش دیگر آن را که به اطلاع مردم رسیده بود، تأویل کرده، بر آن حضرت تطبیق نمی‌کردند، حتی گاهی بر قسمتی از تورات دست می‌گذاشتند و مانع خواندن آن می‌شدند.
"لَبْس" به معنای آمیختن چیزی با چیز دیگر است، به گونه‌ای که امر مشتبه و غیرقابل تشخیص گردد. مفسران، آمیختن حق به باطل را مصداق تحریف، تفسیر ناروا و باطل نمایاندن حق دانسته‌اند؛ در آمیختگی‌ای که در آن تشخیص سره از ناسره ممکن نباشد. از این‌رو گفته‌اند: مراد از «لاتلبسوالحق...»، نهی از نوشتن مطالبی است که در تورات نیامده، تا حق با باطل آمیخته نشود.
به نظر برخی از مفسران نخستین و متأخر، مراد از "حق"، تورات اصلی(غیر محرف) و منظور از"باطل"، تحریف و دستبرد در تورات و انجیل است که آن را به عنوان تورات اصلی یا آمیخته با آن به مردم عرضه می‌کردند. البته اقوال دیگری هم در این زمینه مطرح شده‌ است؛از جمله: ایمان به بخشی از کتاب(حق) و کفر به بخش‌های دیگر (باطل)؛ یا آمختن راست (حق) با دروغ (باطل) و نیز اقرار و اعتراف به حق یعنی نبوت حضرت محمد و باطل، انکار آن. به این معنی که در برخی موارد اعتراف و در برخی موارد انکار یا در پنهان اعتراف و در آشکار انکار می‌کردند.

 

2. پنهان کردن نوشته‌های تورات:

بر اساس آیة 91 سورة انعام، شیوه و سیرة اهل کتاب این بود که تورات را قطعه قطعه و بخش‌هایی از آن را پنهان می‌کردند. خداوند متعال در سورة انعام، پس از بیان قدر ناشناسی و ناسپاسی یهودیان، می‌افزاید اینان کتاب موسی را به صورت طومارها در آورده و بخش‌هایی را آشکار، و بخش‌های بسیاری را که به ضررشان بود، همواره پنهان می‌داشتند: «...تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا...» (انعام:91).

این آیه بنا به قول مشهور دربارة یهود نازل شده است. از سعید بن جبیر نقل شده است که بین رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و مالک بن صیف، که یکی از احبار و بزرگان یهود بود، مناظره‌ای صورت گرفت تا اینکه وی نزول کتاب آسمانی بر انسان‌ها حتی نزول تورات بر موسی‌علیه‌السلام را نیز انکار کرد. یهودیان عذر وی را به اینکه سببب عصبانیت چنین سخنی گفته را نپذیرفتند و به جای او کعب ابن اشرف را به ریاست برگزیدند.
ذیل آیة شریفه از امام صادق‌علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: یهودیان در ابتدا تورات را بر ورقه‌هایی ـ‌ به صورت پراکنده ـ می‌نوشتند، سپس به دلخواه خود، بخشی را آشکار و بخش را پنهان می‌کردند.
از این آیه به خوبی روشن می‌شود که اولاٌ تورات کنونی در زمان بعثت رسول اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله به صورت ورق‌های مکتوب (قراطیس، جمع"قرطاس" به معنای ورقه، کاغذ و هر چیزی که بر روی آن نوشته می‌شود) موجود بوده است و طبق بیان برخی از مفسران، یهودیان برای اینکه بتوانند به آسانی درتورات تصرف و بسیاری از حقایق آن را مخفی کنند، تورات را به صورت ورقه‌های پراکنده در آورده بودند.
ثانیاً: آن کتاب مشتمل بر حقایق فراوانی،‌ از جمله صفات رسول گرامی اسلام‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله، بشارت به نبوت آن حضرت، و حقانیت ایشان بوده که اظهار آنها به سود عالمان و رؤسای منحرف یهود نبوده است.
بنابراین آنها با کتمان بسیاری از حقایق تورات، آن را تحریف کردند؛ زیرا کتمان آن ورقه‌های مکتوب، به طور طبیعی به فراموشی آنها منجر می‌شد و در نتیجه کتاب آسمانی به شکل ناقص در اختیار مردم قرار می‌گرفت که این خود، نوعی تحریف و از مصادیق تحریف به کاستی است.
از این‌رو برخی مفسران در اینجا تعبیر تحریف را به کار برده‌اند.

 

3. تحریم برخی غذاها

براساس قران کریم، پیش از نزول تورات، همة خوراکی‌ها بر فرزندان اسرائیل حلال بود، جز آنچه [=گوشت و شیر شتر]، اسرائیل [یعقوب] بر خویشتن حرام کرده بود (آل‌عمران:93).
در تبیین و تفسیر این آیه مفسران صدراسلام و به پیروی از ایشان، عموم مفسران گفته‌اند:حضرت یعقوب‌علیه‌السلام به علت خاصی مانند بیماری نذر کرد یا به تشخیص خود و یا به امر الهی تصمیم گرفت که دوست‌داشتنی‌ترین طعام نزد خود، یعنی گوشت شتر را برخود ـ نه دیگرمردم ـ حرام نماید.
از این‌رو، این تحریم، تنها برای شخص یعقوب بوده است؛ ولی یهودیان هم از پیش خود، و به ادعای اقتدا به یعقوب و اینکه این تحریم از پیش و نزد همة انبیا از زمان آدم تا ابراهیم و اسحاق بوده است؛ آن را بر خود حرام کرده بودند و به تورات هم نسبت می‌دادند؛ قرآن کریم برای اثبات این نسبت دروغ و تحریف شدن آن، از آنان خواست که تورات موجود را بیاورند و به داوری فرا خوانند: «قل فأتوا بالتوریة فاتلوها»(آل عمران: 93)

در شأن نزول این آیه آمده است که یهود برای رد سخن پیامبر اکرم که خود را بر آیین ابراهیم‌علیه‌السلام می‌دانست، می‌گفتند خوردن گوشت و شیر شتر در آیین ابراهیم حرام بود،‌ تو چگونه بر آیین وی هستی ولی خوردن آن را حلال می‌دانی؟! پیامبرگرامی اسلام فرمودند: در آیین حضرت ابراهیم هم خوردن آن حلال بوده است.
ابن‌عباس و به تبع وی اکثر مفسران گفته‌اند: علت انتخاب عزیر ـ‌ که از علمای اهل کتاب بود ـ به عنوان پسر خدا از سوی یهود، این بود که یهود به سبب عمل ننمودن به تورات، یا پس از کشتن پیامبران بعد از موسی، دچار گرفتاری‌های زیاد و به امر الهی از تورات محروم شدند و به طور کلی آن را فراموش کردند یا بعد از واقعة بخت نصر، پادشاه بابل، و تسخیر سرزمین یهود و سوزاندن کتاب‌های ایشان، تورات به کلی از بین رفت و از آنان کسی که حافظ تورات باشد باقی نماند و عزیر با حال تضرع از خدا خواست که تورات را به آنها برگرداند.
مفسران یادشده و دیگر مفسران به اتفاق گفته‌اند: همة‌ یهودیان در مقابل این تقاضای منطقی پیامبر شگفت زده شدند و جرأت نکردند تورات را بیاورند؛ چون می‌دانستند در تورات چنین حکمی وجود ندارد. دعوت یهودیان به آوردن تورات و تلاوت آن، بیانگر این است که آنان تورات را از دسترس عموم مردم خارج کرده بودند.

 

4. نیامدن مسئلة معاد، ثواب و عقاب اخروی:

اعتقاد به معاد و رستاخیز مردگان، یکی از باورهای اصیل تمام ادیان الهی بوده است و آیات قرآن کریم به روشنی بیان می‌کند که موضوع معاد در نخستین پیام الهی به حضرت موسی وجود داشته است (طه: 11 ـ 16). طبق این آیات، دین وحیانی حضرت موسی بر سه اصل اساسیِ توحید الوهی، توحید عبادی، و معاد استوار بوده است.

نیز آیات قرآن آشکارا بر وجود آموزة معاد و ثواب و عقاب اخروی در تورات دلالت می‌کند (اعلی 10 ـ 19) و از آنجا که معاد همانند توحید سرلوحة دعوت همة پیامبران بوده، علی القاعده این آموزة اساسی در تورات واقعی با تفصیل ذکر شده بوده است، ولی در تورات کنونی،‌ بلکه هیچ جای عهد عتیق آموزة معاد را نمی‌بینیم. دانشمندان یهود برای اثبات آن در تورات، به مواردی همانند(اعداد،18: 28) استناد کرده‌اند که هرگز دلالت آنها روشن نیست.
از این‌رو تعبیر کلی"آخرت"، در(تثنیه، 8: 16) و مراثی(ارمیا، 4: 18)، به معنای عاقبت دنیوی است. همچنین به گزارش قرآن، یکی از وعده‌های حق که درتورات، انجیل و قرآن آمده این است که خداوند، جان و مال مؤمنانی را که در راه او کارزار می‌کنند، به بهای بهشت می‌خرد: (توبه:111).
ولی چنین وعده‌ای در تورات و انجیل کنونی یافت نمی‌شود. رشید رضا با اشاره به موجود نبودن این وعده در تورات و انجیل کنونی، می‌گوید: اکثر معارف آن دو از بین رفته و مابقی آن هم، تحریف لفظی یا معنایی گشته است و مهیمن بودن قرآن بر تورات و انجیل حقانیت این وعده رابه اثبات می‌رساند.

بنابر‌این، نیامدن ذکر قیامت و ثواب و عقاب اخروی در تورات، می‌تواند از مصادیق تحریف به کاستی و روشنگر مفاد «ونسوا حظاً مما ذکروا» باشد. و شاید به همین علت، صدوقیان (یکی از فرقه‌های یهود) "جاودانگی نفس" و"قیامت"، را انکار کرده‌اند. و تورات فعلی، تنها بر ثواب و عقاب از طریق جلب یا سلب نعمت‌ها در این دنیا، دلالت می‌کند.
در عهد جدید به نحوی مسئلة سرنوشت بعد از مرگ (قابل انطباق بر برزخ) مطرح گردیده (لوقا، 16: 19 ـ 31) با این حال، اعتقاد به برزخ در آِیین مسیحیت جایگاهی ندارد. در اناجیل هم بیان روشنی دربارة معاد و قیامت وجود ندارد؛ تنها، عباراتی یافت می‌شود که با تسامح قابل حمل بر قیامت است.بنابراین، مسئلة، قیامت و حساب و جزای اخروی می‌تواند از مصادیق بارز تحریف به کاستی و حذف از تورات و انجیل باشد؛ همان‌طور که برخی از مفسران، آن را مصداق عینی نسیان یهود بر شمرده‌اند.