تکبر

سوره الإسراء: آيه 37 «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً». و روى زمين، با تكبر راه مرو! تو نمى ‏توانى زمين را بشكافى، و طول قامتت هرگز به كوه‏ها نمى ‏رسد!(ترجمه مکارم شیرازی)
استكبار از ريشه «ك‌ ـ‌ ب‌ ـ‌ ر» و به معناى برترى خواهى[1]، امتناع از پذيرش حق از روى عناد و تكبّر[2] و خود بزرگ‌ بينى دروغين[3]است. استكبار طبق معناى اخير متعدى است و به مفعول نياز دارد; امّا در اغلب موارد مفعولى براى آن ذكر نمى‌شود و در چنين مواردى معمولا مفعول، همان فاعل است; يعنى شخصى خود را بزرگ مى‌شمارد و از اين‌رو گردنكشى و سرپيچى مى‌كند.[4]
نخستين صفت از صفات رذيله كه در داستان انبياء و آغاز خلقت انسان به چشم می خورد و اتفاقا به اعتقاد بسيارى از علماى اخلاق، ام المفاسد و مادر همه رذايل اخلاقى و ريشه تمام بدبختيها و صفات زشت انسانى است، تكبر و استكبار می باشد كه در داستان شيطان به هنگام آفرينش آدم(علیه السلام) و امر به سجود فرشتگان و همچنين ابليس براى او آمده است. داستانى است بسيار تكان دهنده و عبرت انگيز، داستانى است بسيار روشنگر و هشدار دهنده، براى همه افراد و همه جوامع انسانى.
تكبّر بر وزن تفعّل از ريشه «ك ـ ب ـ ر» صفتى نفسانى و ناپسند و منشأ بسيارى از رذايل اخلاقى است[1] و تا اظهار نشده باشد به آن كبر اطلاق مى شود و چون اظهار شود، تكبّر گفته مى شود، از اين رو درعلم اخلاق تكبر زاييده كبر دانسته شده است، چنان كه كبر خود نيز، از نتايج عجب است، زيرا اگر كسى براى خويش صفت كمالى ببيند و به سبب آن از خودش خوشش بيايد به اين حالت عجب گفته مى شود و اگر افزون بر آن خود را با ديگرى مقايسه كرده و خويش را برتر ببيند به آن كبر گفته مى شود.[2]
از ویژگی های بارز قرآن، عینی گرایی و ملموس سازی اصول و مفاهیم نظری و كلی است. بسیاری از اصول و سنت هایی كه خداوند در سراسر قرآن به صورت كلی، تجردی و انتزاعی بیان می كند، نمونه های عینی آن در داستان و قصه های قرآنی تبیین و ترسیم می شود. به شكل كلی تر می توانیم بگوییم كه قرآن تنها به صورت كلی، انتزاعی و عمومی مسائل توجه نمی كند، بلكه آنها را به صورت مجسم و عینی بیان می كند و سیماهای مجسم و ملموس مطالب و مفاهیم را از نظر دور نمی دارد.
چکیده: نویسنده در آغاز به تعریف آسیب اجتماعى و جامعه آسیب زده پرداخته، سپس استبداد و خودکامگى را به عنوان نمونه بارز آسیب اجتماعى معرفى مى‏ کند، آن گاه به پیشینه تاریخى استبداد ستیزى اشاره کرده وبر این باور تأکید مى‏ کند که به رغم فلسفه سیاسى عدالت گراى اسلام، تاریخ مسلمانان، بیشتر آمیخته با استبداد بوده است. در ادامه به تعریف استبداد در فرهنگ سیاسى مى ‏پردازد و واژه ‏هاى قرآنى معادل آن را -«جبار»، «مستکبر» و «طاغوت»- مورد بحث و بررسی قرار می دهد.