وحی

چکيده یکی از موضوعات مهمی که بسیاری از مستشرقان و از جمله وات به آن پرداخته‌اند، موضوع «وحی» و مسائل پیرامون آن است که از اهمیت والایی نزد مسلمانان برخوردار است. این پژوهش، به بررسی و نقد آرا و اندیشه­ های وات پیرامون «وحی» می­پردازد و از آثار مهم وی در حوزه ­های قرآن، تاریخ اسلام و سیره نبوی برگرفته شده است. وحی در لغت و اصطلاح، تفاوت وحی با الهام، خاستگاه وحی، غرض از وحی، شیوه­ های نزول وحی، تردید یا یقین پیامبر(صلی الله علیه و آله) در دریافت وحی، وحی و شناخت جهان، وحی و دخالت خدا در تاریخ، تأثیر شخصیت پیامبر  بر قالب وحی، خطاپذیریِ وحی و پیامبر و عنصر بشری در قرآن، مهم­ترین دیدگاه­ های وات در این نوشتار است که مورد پردازش قرار گرفته است.
چکيده ویلیام مونتگمری وات، مستشرق مسیحی، از منظري صرفاً تاريخي و تحليلي به كند و كاو پیرامون شخصيت و سیره پيامبر(صلی الله علیه و آله) و تاریخ صدر اسلام پرداخته و تحقيقات خود را بر پايه تحليل نقادانه منابع نخستين قرار داده است. آثار برجسته وي با عنوان‌های «محمّد در مكه»، «محمّد در مدينه» و «محمد پیامبر و سیاستمدار»، كوششي چشمگير در جهت بازسازي تصوير پيامبر(صلی الله علیه و آله) در اذهان اروپا بوده است.‌ یکی از موضوعات مهمی که برخی مفسران و مورخان سست‌باور در حوادث تاریخ صدر اسلام و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بدان پرداخته­ و مستشرقان به آن دامن زده­اند، داستان ساختگی و افسانه جعلی و موهوم غرانیق یا داستان آیات شیطانی است. که در آثار مهم مونتگمری در حوزه­های تاریخ اسلام، سیره نبوی و قرآن مطرح شده است.
چکيده برخي خاورشناسان پیرامون مصادر و منابع وحياني قرآن ترديد كرده‌، بر آن‌اند که محمد(صلی الله علیه و آله) قرآن را از فرهنگ‌های گوناگون، ادیان و اشخاص و کتب مختلف گرفته است و ديگر اينكه قرآن محصول تجربيات شخصی پيامبر(صلی الله علیه و آله) و نتيجه افكار او یا القای شیطان به او بوده و منبع وحیانی ندارد. در اين مقاله، استدلال خاورشناسان پیرامون مصادر قرآن طرح و بررسی گردیده و تبیین شده است که به صرف مشابهت تعالیم تورات و انجیل با قرآن، نمی‌توان قرآن را مقتبس از آنها دانست؛
چکيده عصمتِ وحي و دخالت نداشتن غيرخداوند در آن، از جمله معتَقدات مسلمانان است كه دلايل نقلي (آيات و روايات) و دلايل عقلي فراواني بر آن گواهي مي‌دهند. افسانة غرانيق، روايتي ساختگي است كه با اين اصل مهم در تعارض است، چون از دخالت شيطان در نزول وحي سخن مي‌گويد. متأسفانه نقل اين افسانه توسط برخي مورخان و مفسران، دست‌آويزي براي گروهي از مستشرقان فراهم کرده‌ است تا آن را به عنوان شاهدي بر معصوم نبودن وحي مطرح كنند.
چکيده چيستي «وحي» يكي از پرسش‌هاي اصلي حوزه دين پژوهي است که توجه دانشمندان را به خود جلب کرده است. «تجربه ديني» يکي از رويکردهاي خاورشناسان در تحليل وحي مي‌باشد و اين مقاله در پي آشکار ساختن اين ديدگاه و نسبت آن با «وحي اسلامي» است که در اين اواخر مورد نظر و گفتمان بسياري قرار گرفته است.
چكيده برخي مستشرقان شبهاتي پيرامون قرآن، وحي و پيامبر(صلی الله علیه و آله) مطرح كرده‌اند و تعدادي از مسلمانان با تأثيرپذيري از افكار آنها مطالبشان را بدون ذكر منبع نقل كرده‌اند. عبدالكريم سروش از جمله اين افراد است، وي در مورد الفاظ قرآن و تأثيرپذيري پيامبر(صلی الله علیه و آله) و قرآن از فرهنگ زمانه، تشبيه حضرت به شاعر، تحول در فصاحت و بلاغت قرآن و ناقص بودن علم رسول(صلی الله علیه و آله) مطالبي بيان كرده است كه در سخنان مستشرقاني مثل مونتگمري وات، هرشفلد، جوزف آدامز سابقه دارد.
وحي از جمله مقولاتي است كه دسترسي به ماهيت وحقيقت آن براي بشري كه بي ارتباط با جهان ماوراء طبيعت است حقيقتي دست نيافتني وامري وراي ادراك اوست با اين حال كنجكاوي اين موجود خداوندي اورا برا ي پي بردن به حقيقت آن به پژوهش در اين موضوع وادار نمود.گرچه پژوهش در اين موضوع به انگيزه هاي مختلفي صورت گرفته اما هيچكدام به حقيقت امر دست نيافته اند ودست نخواهند يافت .
با تأمل بیشتر در آیات قرآن، چنین استفاده می‌شود که جمله «من ربک» و «باذن الله» منشا و مبدا وحی است و از جهت وجود واسطه ای غیر از جبرئیل‌، ساکت است . بنابراین، واسطه ای بین جبرئیل و خدا، بعید نمی‌نماید.   ویژگی‌های پیک نزول قرآن کریم، افزون بر این که جبرئیل را پیک و واسطه نزول معرفی می‌کند، صفاتی نیز برای وی بر‌می‌شمارد، از جمله:
وحي، بيانگر ارتباط خدا و انسان است. جايگاه خاص انسان در نظام آفرينش موجب شده است تا ارتباط فراتر از تكوين، ميان انسان و خداوند برقرار گردد؛ زيرا انسان به عنوان خليفه الهي مي بايست در مسير تحولات و شدن هاي كمالي و فعليت بخشي به ظرفيت هاي رسيدن به مقام عيني خلافت الهي، تحت تعليم و تربيت و تزكيه مستقيم الهي قرار گيرد.
هرمنوتيك متون را به حق مى‏توان در دو مسئله خلاصه كرد:  1. تعيين و عدم تعيين معنا;  2. فهم و تعميم‏ پذيرى.