مباحثی از تفسیر المیزان

قرآن وقتى وارد در احتجاج عليه تثليث مسيحيت مى‏ شود، آن را از دو طريق رد مى‏ كند. اول- از طريق بيان عمومى، يعنى بيان اين معنا كه بطور كلى فرزند داشتن بر خداى تعالى محال است و فى نفسه امرى است ناممكن، چه اينكه فرزند فرضى، عيسى باشد يا عزير و يا هر كس ديگر. دوم- از طريق بيان خصوصى و مربوط به شخص عيسى بن مريم(علیه السلام) و اينكه آن جناب نه پسر خدا بود و نه اله معبود، بلكه بنده ‏اى بود براى خدا و مخلوقى بود از آفريده ‏هاى او.
«فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ» (آل‏ عمران-61) پس هر كس با تو در باره بندگى و رسالت عيسى(علیه السلام) مجادله كرد بعد از علمى كه از مطلب يافتى، به ايشان بگو بيائيد ما فرزندان خود، و شما فرزندان خود را، ما زنان خود و شما زنان خود را، ما نفس خود، و شما نفس خود را بخوانيم و سپس مباهله كنيم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگويان كه يا مائيم، يا شما، درخواست كنيم .
دسته ‏هاى مختلف آيات قرآنى راجع به جهاد و قتال و مراتب و مراحل آن‏ آيا قرآن بشر را به خونريزى و كشورگشايى دعوت كرده؟ و يا از فرمان جهادش هدف ديگرى دارد؟
كلمه حبط به معناى باطل شدن عمل، و از تاثير افتادن آن است، و در قرآن هم جز به عمل نسبت داده نشده، از آن جمله فرموده:" لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ، وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ" 1.
انسان در زندگيش همّى و هدفى جز اين ندارد كه آنچه مى ‏كند به نحوى باشد كه كمالات وجوديش را به دست آورد، و به عبارتى ديگر حوائج ماديش را برآورده سازد، پس انسان عملى را كه انجام مى ‏دهد به وجهى ارتباط و تعلق به‏ ماده دارد، ماده ‏اى كه حاجت زندگيش را بر مى‏ آورد، پس انسان مالك عمل خويش است، قهرا آن ماده ‏اى را هم كه روى آن عمل كرده، مالك است؛
زيست‏شناسان مى‏ گويند تجربه‏ هاى علمى كه بر روى موجودات عالم طبيعت از اين‏ نظر صورت گرفته كه چگونه با قواى فعاله خود كارهايى را انجام مى‏دهند كه مقتضاى آن قوا و مناسب با آن است، و به اين وسيله وجود و بقاى خود را حفظ مى‏ كنند؟
مگر پيامبر هم گناه مى ‏كند؟ خطيئه و گناه آدم، چه معنا دارد؟ مگر پيامبر هم گناه مى ‏كند؟ در پاسخ از اين سؤال مى ‏گوئيم، آنچه در بدو نظر از آيات ظاهر ميشود، اين است كه آن جناب رسما گناه كرده، مانند جمله (فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ‏، زنهار از اين درخت نخوريد كه از ستمگران ميشويد)، و نيز جمله: (وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏، آدم پروردگار خود را نافرمانى كرد، و در نتيجه گمراه شد)، 1
معناى خمر و ميسر و ذكر چگونگى بازى ميسر " يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ ..." كلمه (خمر) بطورى كه از لغت استفاده مى‏ شود به معناى هر مايع مست كننده است، مايعى كه اصلا به اين منظور درستش مى‏ كنند، و اصل در معنايش ستر (پوشيدن) است، و اگر مسكر را خمر و پوشاننده خواندند، بدين جهت است كه عقل را مى ‏پوشاند، و نمى‏ گذارد ميان خوب و بد و خير و شر را تميز دهد،
آراء و عقايدى كه انسان براى خود انتخاب مى‏ كند، يا تنها افكارى نظرى است كه مستقيما و بدون واسطه، هيچ ربطى به عمل ندارد، مانند رياضيات و طبيعيات و علوم ما وراء الطبيعه و يا افكارى است عملى كه سر و كارش مستقيما با عمل است، مانند مسائل مربوط به خوبى و بدى اعمال و اينكه چه عملى را بايد كرد؟ و چه عملى را نبايد كرد؟
"اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ" اسم" حى" به معناى كسى است كه حياتى ثابت داشته باشد، چون اين كلمه صفت مشبه است، و مانند ساير صفات مشبه، دلالت بر دوام و ثبات دارد.