آداب احسان و نیکی در قرآن؛ سوره الرحمن، آیه 60

احسان در احسان [سوره الرحمن،آیه 60]

هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ ﴿٦٠﴾.

آيا پاداش احسان جز احسان است؟(بهرام پور)

 

اداب احسان و نیکی؛ احسان در احسان: سوره الرحمن، آیه 60
 
1- أطيب البيان في تفسير القرآن
6- ترجمه مجمع البيان 
11-مخزن العرفان
2- التفسير الصافي
7- تفسير الكاشف
 
3- الميزان 
8.ترجمه تفسير الكاشف
 
4- ترجمه الميزان
9- تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفین
 
5- مجمع البيان
10- تفسير نمونه
 

 

 

1-اطيب البيان

آيا جزاء احسان نيست مگر احسان اين آيه شريفه را دو نحوه مى‏توان تفسير كرد يكى آنكه جزاء ايمان و اعمال صالحه و تقوى بهشت و نعم بهشتى است چنانچه آيات قبل بيان فرموده ديگر آنكه جزاى احسان‏هايى كه خداوند انعام فرموده اطاعت و شكرگذاريست.اقول: آيه عموم و اطلاق دارد و مصاديق زيادى من جمله در دنيا اگر كسى به شما احسان و محبّتى كرد شما هم بايد تلافى كنيد به احسان به او بلكه به بهتر از او حتّى در باب سلام مى ‏فرمايد وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها نساء آيه 88، و من جمله اگر كسى انعام و خدمتى كرد پاس نعمت او را نگاه داريد و شكر گذار باشيد كه در حديث دارد
من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق‏
و من جمله جزاء بندگى و اطاعت و ايمان به خدا سعادت و رستگارى و بهشت است لكن نه از راه استحقاق زيرا اگر عبادت جنّ و انس را داشته باشد مقابله با نعم الهى ندارد بلكه از راه تفضّل است كه ايمان و اعمال صالحه قابليّت تفضّل مى‏آورد كه تفضّلات الهى در محلّ غير قابل نيست و از جهت وعده‏ هاى الهي ست كه تخلّف پذير نيست، و من جمله اگر بر بنده شكر گذار باشد خداوند هم نعم خود را بر او زياد مى‏ فرمايد چنانچه م ى‏فرمايد: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ابراهيم آيه 7.

 

2-تفسیر صافی

هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ‏
القمّيّ قال: ما جزاء من أنعمت عليه بالمعرفة الّا الجنّة.
و رواه في التوحيد عن أمير المؤمنين عليه السلام.
و في العلل عن الحسن بن عليّ عليهما السلام عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله قال: هل جزاء من قال لا إله إلّا اللَّه الّا الجنّة.
و في المجمع عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله: انّه قرأ هذه الآية فقال هل تدرون ما يقول ربّكم قالوا اللَّه و رسوله أعلم قال فانّ ربّكم يقول هل جزاء من أنعمنا عليه بالتوحيد الّا الجنّة.

 

3-المیزان

قوله تعالى: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» استفهام إنكاري في مقام التعليل لما ذكر من إحسانه تعالى عليهم بالجنتين و ما فيهما من أنواع النعم و الآلاء فيفيد أنه تعالى يحسن إليهم هذا الإحسان جزاء لإحسانهم بالخوف من مقام ربهم.
و تفيد الآية أن ما أوتوه من الجنة و نعيمها جزاء لأعمالهم و أما ما يستفاد من بعض الآيات أنهم يعطون فضلا وراء جزاء أعمالهم فلا تعرض في هذه الآيات لذلك إلا أن يقال:
الإحسان إنما يتم إذا كان يربو على ما أحسن به المحسن إليه فإطلاق الإحسان في قوله: «إِلَّا الْإِحْسانُ» يفيد الزيادة.

 

4-ترجمه تفسير الميزان

" هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ" اين استفهام انكارى است، و مى‏خواهد احسانى را كه خدا با دادن دو بهشت به اولياى خود كرده بود و نعمت‏هاى گوناگونى كه در آن بهشت‏ها قرار داده بود تعليل كند، و بفرمايد علت اين احسانها آن بود كه ايشان نيز اهل احسان بودند، يعنى با ترس از مقام پروردگارشان هر چه مى‏كردند احسان بود.البته از اين آيه شريفه تنها اين مقدار استفاده مى‏ شود كه احسان بنده بدون تلافى و جبران نيست، خداوند پاداش آن را به احسانى نظير آن مى ‏دهد. و اما نكته ديگرى كه از آيات ديگر استفاده مى‏ شود كه احسان خدا بيش از احسان بنده است، و اضافه بر جزاى اعمال او است، در اين آيات متعرضش نشده، مگر اينكه بگوييم: احسان از ناحيه خداى تعالى وقتى تمام مى‏ شود كه بيشتر از احسانى باشد كه محسنين و نيكوكاران در راه او مى ‏كنند، پس جمله" الا الاحسان" دلالت بر اين زيادتى هم دارد.

 

5-مجمع البیان

كما يرى السلك من وراء الياقوت «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» أي ليس جزاء من أحسن في الدنيا إلا أن يحسن إليه في الآخرة و قيل هل جزاء من قال لا إله إلا الله و عمل بما جاء به محمد ص إلا الجنة عن ابن عباس وجاءت الرواية عن أنس بن مالك قال قرأ رسول الله ص هذه الآية فقال هل تدرون ما يقول ربكم قالوا الله و رسوله أعلم قال فإن ربكم يقول هل جزاء من أنعمنا عليه بالتوحيد إلا الجنة
و قيل معناه هل جزاء من أحسن إليكم بهذه النعم إلا أن تحسنوا في شكره و عبادته وروى العياشي بإسناده عن الحسين بن سعيد عن عثمان بن عيسى عن علي بن سالم قال سمعت أبا عبد الله‏ (ع) يقول آية في كتاب الله مسجلة قلت ما هي قال قول الله تعالى «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» جرت في الكافر و المؤمن و البر و الفاجر و من صنع إليه معروف فعليه أن يكافئ به و ليس المكافاة أن تصنع كما صنع حتى يربي فإن صنعت كما صنع كان له الفضل بالابتداء.

 

6-ترجمه مجمع البیان

(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ)
يعنى نيست پاداش كسى كه در دنيا كار خوب و احسانى كرده مگر آنكه در آخرت باو احسان شود.
ابن عباس گويد: آيا پاداش كسى كه لا اله الّا اللَّه گويد و بآنچه پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) آورده عمل كند جز بهشت است، و از طريق انس بن مالك- روايت شده كه گفت: پيغمبر خدا (ص) اين آيه را قرائت نمود و فرمود: آيا مى دانيد كه پروردگارتان چه مي گويد) گفتند خدا و پيامبر او دانا هستند فرمود:
پروردگار شما مي گويد آيا پاداش كسى كه ما بر او نعمت داده‏ ايم بتوحيد و شناخت يكتايى خدا جز بهشت است.
و بعضى گويند: يعنى آيا پاداش كسى كه بر شما نيكى مى ‏كند به اين نعمتها جز اينست كه شما هم خوب بجا آوريد شكر و بندگى او را.
و عياشى باسنادش از حسن بن سعيد از عثمان بن عيسى از على بن سالم روايت كرده كه گفت: شنيدم از حضرت صادق عليه السلام كه مي فرمود:
آيه ‏اى در كتاب خدا محكم و مسجّل است، گفتم آن كدام است؟
فرمود: قول خداى تعالى (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ) جارى شده در كافر و مؤمن و نيكوكار و تبهكار و كسى كه كار و خدمت خوبى باو شود بر اوست كه تلافى كند باو و تلافى و جبران اين نيست كه آنچه او كرده اين بكند تا آنكه فزونى و برترى يابد، پس اگر كردى چنان كه او كرد برترى و فضيلت براى اوست، كه او اوّل شروع كرده است‏

 

7-تفسیر الکاشف

(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ). كل ما يراه الناس حسنا أو إحسانا فهو عند اللّه كذلك، شريطة ان لا يأباه العقل السليم و لا ينهى عنه الشرع القويم، و إلا فإن أهل الجاهلية كانوا يستحسنون عبادة الأصنام و ظلم الضعيف بخاصة المرأة.
حتى في عصرنا يستحسن الملايين عبادة الأصنام و الإنسان، و يجعلون للّه أولادا و أندادا .. و ما من شك ان هذه من أقبح العادات .. فإذا عمل الإنسان عملا، و رآه الناس حسنا، و لم يرد فيه نهي من العقل و الشرع- فإن صاحبه يستحق من اللّه الأجر و الكرامة، و يزيده من فضله أضعافا على ما يستحق: «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِيادَةٌ»- 26 يونس.
و قال جماعة من علماء الكلام: ان الثواب من اللّه على فعل الواجب تفضل لا مكافأة فيه و لا استحقاق. و قال آخرون: بل هو مكافأة و استحقاق. و قال الإمام‏علي (ع): «لو كان لأحد ان يجري له و لا يجري عليه لكان ذلك خالصا للّه سبحانه دون خلقه لقدرته على عباده و لعدله في كل ما جرت عليه صروف قضائه، و لكنه جعل حقه على العباد ان يطيعوه، و جعل جزاءهم عليه مضاعفة الثواب تفضلا منه و توسعا بما هو من المزيد أهله».
و معنى هذا ان اللّه له و عليه، و لا شي‏ء أصرح في الدلالة على ذلك من قوله:
«لو كان لأحد ان يجري و لا يجرى عليه لكان ذلك خالصا للّه سبحانه دون خلقه».
فلله سبحانه الطاعة على عباده، و عليه، جلت حكمته، الأجر و المكافأة على مقدار العمل، و ما زاد فهو تفضل منه تعالى و توسع. و يتفق هذا مع حكم العقل و الفطرة، فإن الناس كل الناس يرونك مفضلا و محسنا إذا أعطيت من عمل لك فوق أجرته و استحقاقه، أما إذا أديته أجرة عمله بلا زيادة و نقصان فأنت عندهم من الأوفياء، لا من المحسنين الكرماء. هذا، الى ان الإسلام بأصوله و فروعه يبتني على فكرة العدل، و الأجر على العمل حق واجب الأداء في منطق العدل و حكمه.

 

8-ترجمه تفسیر الکاشف

پاداش، حق است و مازاد آن بخشش‏
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ. هرچيزى را كه مردم نيكو و يا احسان بدانند، از ديدگاه خداوند نيز چنين است، مشروط بر اين‏كه عقل سالم با آن تضاد نداشته باشد و شريعت از آن نهى نكند. وگرنه مردم دوران جاهليت پرستش بت‏ها و ستم‏كردن بر ناتوان به‏ويژه زن را نيكو مى ‏دانستند و حتى در دوران ما هم ميليون‏ها انسان هستند كه پرستيدن بت‏ها و انسان را نيكو مى ‏دانند و براى خداوند فرزندان و همتايانى قرار مى‏ دهند و ترديدى نيست كه اين عمل آنان از زشت‏ترين عادت‏ها به ‏شمار مى‏ رود.
بنابراين، هرگاه انسان كارى كند و مردم آن را بپسندند و نيز از سوى عقل و شرع، درباره آن نهيى وارد نشده باشد، كننده اين كار از سوى خداوند سزاوار پاداش و احترام است و اگر خدا بخواهد با بخشش خويش بر پاداش او چندبرابر مى ‏افزايد:«پاداش آنان‏كه نيكى مى‏ كنند نيكى است و چيزى افزون بر آن».
گروهى از دانشمندان كلام گفته ‏اند: پاداش خدا بر كار واجب، بخشش است، نه پاداش و استحقاق. گروهى ديگر گفته ‏اند: پاداش و استحقاق است. امام على عليه السّلام فرمود: «و اگر كسى را برديگرى حقّى باشد كه ديگرى را بر او حقّى نباشد، چنين حقّى مختص به خداوند است و آفريدگانش را چنين حقّى نيست؛ زيرا او بر بندگانش قدرت و توانايى دارد و در هرچه قضا و قدر گوناگون او جارى گردد عادل و دادگر است. ليكن خداى سبحان از روى فضل و كرم و چون اهل بخشش بسيار است، حق خود را بر بندگان اين قرار داده كه او را اطاعت كنند و پاداش ايشان را بر خود چندبرابر كردن ثواب گردانيد».
اين سخن بدين معناست كه هم خداوند بر بندگان حق دارد و هم بندگان بر او و روشن‏ترين دليل بر اثبات اين مدّعا، اين جمله از سخنان على عليه السّلام است: «اگر كسى را بر ديگرى حقّى باشد كه ديگرى را بر او حقّى نباشد، چنين حقّى مختص به خداوند است و آفريدگانش را چنين حقّى نيست».
بنابراين، بر بندگان خداوند است كه از او فرمانبردارى كنند و بر اوست كه به ‏اندازه عمل آنها به آنان پاداش دهد و مازاد بر اين اندازه، بخششى است از سوى او. اين ديدگاه با حكم عقل و فطرت نيز هماهنگ است؛ زيرا تمامى مردم تو را زمانى بخشنده و نيكوكار حساب مى‏ كنند كه هرگاه كسى برايت كار كند، تو بيش از مزد و استحقاق وى به او پرداخت كنى، امّا اگر به اندازه كارش، بدون كم‏ وزياد به او مزد بپردازى، تو از ديدگاه اين مردم از زمره كسانى محسوب مى‏ شوى كه حقوق ديگران را مى‏ پردازند و نه از زمره نيكوكاران و بخشندگان.
ديگر اين‏كه، اسلام با تمامى اصول و فروعش بر پايه انديشه عدالت بنيان نهاده شده است و مزد دربرابر كار حقّى است كه در منطق عدالت و فرمان آن، بايد پرداخت شود.

 

  9- منهج الصادقين فى إلزام المخالفين

هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ آيا باشد پاداش نيكويى كردن در عمل إِلَّا الْإِحْسانُ مگر نيكويى كردن بثواب ايراد استفهام در مورد نفى بجهت تقرير است يعنى البته جزاى نيكى نيست الا نيكى پس جزاى طاعات بدرجاتست و مكافات شكر بزياده و تقوى بفرح و توبه بقبول و دعا باجابت و سؤال بعطا و استغفار بمغفرت و خوف دنيا با من آخرت و نقمت بنعمت و در بحر الحقايق آورده كه جزاى فناى فى اللَّه بقاى باللَّه است انس روايت كرده كه حضرت رسول (ص) بعد از تلاوة اين آيه فرمود كه‏
هل درون ما يقول ربكم‏
مي دانيد كه خداى شما چه ميگويد گفتند اللَّه و رسوله اعلم فرمود كه مي گويد
هل جزاءمن انعمنا عليه بالتوحيد الا الجنة
نيست جزاى آن كسى كه توحيد را باو انعام كرديم مگر بهشت مراد توحيد است و عمل كردن بآنچه حضرت رسالت از نزد او سبحانه ببندگان رسانيده و لهذا قال ابن عباس فى تفسيره هل جزاء من قال لا اله الا اللَّه و عمل بما جاء به محمد (ص) الا الجنة و نزد بعضى معنى آيه آنست كه نيست جزاى آن خدايى كه نعم مذكوره را براى شما انعام كرده الا كه احسان نمائيد در حق او بشكرگذارى و سپاس دارى آن و عياشى باسناد خود از حسين بن سعيد نقل كرده و او از عثمان بن عيسى و وى از على بن سالم كه از ابو عبد اللَّه سلام اللَّه عليه شنيدم كه فرمود كه‏
آية فى كتاب اللَّه مسجلة
آيتى از كتاب خدا هست كه مرسل و مطلق است يعنى شامل جميع عباد است گفتند آن كدامست يا بن رسول اللَّه فرمود كه‏
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ جرت فى الكافر و المؤمن و البر و الفاجر
يعنى آيه مطلقه اين آيه است كه جاريست در مؤمن و كافر و نيكوكار و بدكار يعنى نيست جزاى كافر بد كردار مگر آنچه مثل آن باشد از عذاب و عقاب و پاداش مؤمن نيكوكار نيست مگر آنچه فراخور او باشد از ثواب در روز حساب بعد از آن فرمود كه هر كه نيكويى در حق كسى كند بر آن كس لازم است كه مكافات آن باو رساند و مكافات نه آنست كه مثل آنچه او كرده باشد در حق او بجاى آورد زيرا كه آن كس مزيت ابتدا خواهد داشت بر او پس بايد جزائى كه احسن از فعل او باشد در حق او بتقديم رساند و از محمد حنفية مرويست كه هى مسجلة للبر و الفاجر يعنى آيه مرسلست در حق نيكوكار و بدكار و مخصوص به نيكوكار نيست پس معنى مراد از اين آيه آنست كه (كل من احسن احسن اليه و كل من اساء أسي‏ء إليه) يعنى هر كه نيكويى كند نيكويى كرده شود باو و هر كه بدى كند بدى كرده شود باو

 

10-تفسير نمونه

آيا جزاى نيكى جز نيكى خواهد بود" (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ) «2».
آيا آنها كه در دنيا كار نيك كرده ‏اند جز پاداش نيك الهى انتظارى در باره آنها مى‏ رود؟
گرچه در روايات اسلامى يا تفسير مفسران احسان در اين آيه تنها به معنى" توحيد" يا به معنى" توحيد و معرفت" يا به معنى" اسلام" تفسير شده، ولى‏
__________________________________________________
(2)" هل" در اين آيه براى استفهام انكارى است، و در حقيقت اين آيه دليلى است براى آيات پيشين كه سخن از نعمتهاى ششگانه بهشتيان مى‏ گفت.

                     
پيداست كه اينها هر كدام مصداق روشنى از اين مفهوم گسترده است كه هر گونه نيكى را در عقيده و گفتار و عمل شامل مى ‏شود.
در حديثى از امام صادق ع مى‏ خوانيم كه فرمود:
آية فى كتاب اللَّه مسجلة، قلت و ما هى؟ قال قول اللَّه عز و جل:" هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ" جرت فى الكافر و المؤمن، و البر و الفاجر، و من صنع اليه معروف فعليه ان يكافئ به و ليس المكافاة ان تصنع كما صنع حتى تربى، فان صنعت كما صنع كان له الفضل بالابتداء!:
" آيه ‏اى در قرآن است كه عموميت و شمول كامل دارد.
راوى مى ‏گويد: عرض كردم كدام آيه است؟ فرمود: اين سخن خداوند متعال كه مى‏ فرمايد: هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ: كه در باره كافر و مؤمن نيكوكار و بدكار جارى مى‏ شود (كه پاسخ نيكى را بايد به نيكى داد) و هر كس به او نيكى شود بايد جبران كند، و راه جبران اين نيست كه به اندازه او نيكى كنى، بلكه بايد بيش از آن باشد، زيرا اگر همانند آن باشد نيكى او برتر است، چرا كه او آغازگر بوده"! 
بنا بر اين پاداش الهى در قيامت نيز بيش از عمل انسان در دنيا خواهد بود، طبق همان استدلالى كه امام در حديث فوق فرموده است.
" راغب" در" مفردات" مى‏ گويد:" احسان" چيزى برتر از عدالت است، زيرا عدالت اين است كه انسان آنچه بر عهده او است بدهد، و آنچه متعلق به او است بگيرد، ولى احسان اين است كه بيش از آنچه وظيفه او است انجام دهد، و كمتر از آنچه حق او است بگيرد.

 

11-تفسير مخزن العرفان

هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ بقاعده عربيّت استفهام در مقام انكار تقرير است يعنى آيا جزاى احسان غير از احسان چه خواهد بود، و البتّه جزاء الاحسان احسان است اين آيه تأييد مي نمايد مطالب و رموزى را كه از آيات استخراج نموديم اشاره به اينكه اين دو بهشت و نعمت‏هاى آن پاداش و نتيجه و اثر خوبيهاى اعمال و اخلاق و سجيّه نيكوى شما است كه بر آن مترتّب مي گردد.
انس از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين روايت مي كند كه بعد از تلاوت اين آيه فرمود آيا مي دانيد پروردگار شما چه مي گويد، گفتند خدا و رسول او داناتر است گفت خداى شما مي گويد نيست جزاى كسى كه (توحيد) باو كرامت نموديم مگر بهشت و از محمد حنفيه نقل مي كنند كه گفته آيه (مسجلة للبرّ و الفاجر) يعنى آيه مرسل است كه نيكوكار و بدكار هر دو را شامل است هر كس نيكى كند نيكى‏ مى ‏بيند و هر كس بدى كند بدى بيند. (منهج الصادقين) آرى آيه مطلق است اختصاص بمؤمن ندارد شامل مؤمن و كافر مي گردد عكس العمل نيك نيك است و عكس العمل بد بد است:
         بلبل بشاخ سرو بگلبانك پهلوى             مي خواند دوش درس مقامات معنوى‏

         دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر             كاى نور چشم من بجز از كشته ندروى‏

         چون كه بد كردى بترس ايمن مباش             كه بود تخم و بروياند خداش‏

         فعل تو است اين غصه‏ هاى دمبدم             اين بود معناى قد جفّ القلم‏

لكن چون مؤمن وجه قلبش بروى خداست و هدف وى در اعمال و افعالش رضا و خوشنودى او است اين است كه در آخرت كه محل قرارگاه انسان است با چندين برابر نتيجه اعمالش عايد وى مي گردد اگر چه در دنيا نيز از نتيجه اعمال خود بهره‏ مند است.
لكن كافر چون وجه قلبش رو بدنيا است و مقصودش انتفاعات دنيوى و حظوظات مادى و لذائذ طبيعى است اين است كه نتيجه اعمال خوب وى در همين دنيا عايد وى مي گردد زيرا كه غايت و مقصود او همين بوده‏