آداب استقامت ورزی در قرآن، سوره فصلت آیه 30

استقامت در قرآن[فصلت، آیه 30]

إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (30)

در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‌آيند [و مى‌گويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.(فولادوند)

جزئیات آیه 

آداب استقامت ورزی در قرآن:سوره فصلت آیه 30
 
1- أطيب البيان في تفسير القرآن
6-تفسير مجمع البيان
11-تفسیر نمونه
2-التفسير الصافي
7 -ترجمه تفسير مجمع البيان
12-تفسیر مخزن العرفان
 3-تفسیر التبیان
8-تفسير كاشف
 
4- الميزان
9-ترجمه تفسير كاشف
 
5- ترجمه تفسیر المیزان
10-تفسیر نور

 

********************************************************************

1-الطیب البیان

ثُمَّ اسْتَقامُوا استقامت در الوهيت و ربوبيت حق تصديق به جميع افعال و فرمايشات او است از ارسال رسل و انزال كتب و نصب اوصياء و جعل احكام كه راه مستقيم است آنهم تا آخرين نفس كه بقاء ايمان باشد تا حين الموت و از جاده مستقيمه بيرون نرود.

 

2-تفسیر الصافی

ثُمَّ اسْتَقامُوا على مقتضاه. القمّيّ قال على ولاية أمير المؤمنين عليه السلام و يأتي ما في معناه‏
و في نهج البلاغة: و انّي متكلّم بعدة اللَّه و حجّته قال اللَّه تعالى إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا الآية و قد قلتم‏

 

3-تـفسیر التبیان

(إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا)
اخبار منه تعالى أن الذين يقرون بلسانهم بتوحيد اللَّه و يصدقون أنبياءه و يعترفون باللَّه (يقولون ربنا اللَّه ثم استقاموا) أي استمروا على ما توجبه الربوبية. و قال الحسن و قتادة و ابن زيد: معناه ثم استقاموا على طاعة اللَّه

 

4-المیزان

«إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ» إلخ قال الراغب: الاستقامة تقال في الطريق الذي يكون على خط مستو، و به شبه طريق الحق نحو «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ». قال: و استقامة الإنسان لزومه المنهج المستقيم نحو قوله: «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا». انتهى. و في الصحاح،: الاستقامة الاعتدال يقال: استقام له الأمر. انتهى.
فالمراد بقوله: «ثُمَّ اسْتَقامُوا لزوم وسط الطريق من غير ميل و انحراف و الثبات على القول الذي قالوه، قال تعالى: «فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ:» التوبة:- 7 و قال: «وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ:» الشورى:- 15 و ما ورد فيها من مختلف التفاسير يرجع إلى ما ذكر.
و الآية و ما يتلوها بيان حسن حال المؤمنين كما كانت الآيات قبلها بيان سوء حال الكافرين.

 

5-ترجمه تفسير الميزان

" إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ ..." راغب مى‏ گويد: كلمه استقامت در اصل در خصوص طريقى به كار مى‏رفته كه به‏ خط مستقيم كشيده شده باشد، و در آيه شريفه" اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ" حق را به چنين راهى تشبيه كرده. سپس مى‏ گويد: و استقامت انسان به اين معنى است كه همواره ملازم طريقه مستقيم باشد كه خداى تعالى در باره چنين انسانهايى فرموده:" إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا" «1» ولى در صحاح اللغة استقامت را به معناى اعتدال گرفته، و گفته: وقتى مى‏ گويند" استقام له الامر" معنايش اين است كه اين امر براى او در حد اعتدال بود «2».
پس مراد از جمله" ثُمَّ اسْتَقامُوا" اين است كه ملازم وسط راه باشند، و دچار انحراف نگردند، و بر سخنى كه گفته استوار باقى بمانند. مثلا در آيه" فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ" «3» معنايش اين است كه ما دام كفار با شما معتدل بودند، شما هم براى آنان اعتدال داشته باشيد و از وسط راه منحرف نگرديد. و در آيه" وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ" «4» معنايش اين است كه: آن طور كه مامور شده‏اى عمل كن، يعنى راه ميانه را پيش بگير، و هواهاى ايشان را پيروى مكن. همه تفسيرهاى مختلفى كه براى اين آيه كرده‏اند به همين معنا كه ما گفتيم برمى‏ گردد.

__________________________________________________

(1) مفردات راغب، ماده" قوم".
(2) صحاح اللغة، ج 5، ص 2017.
(3) سوره توبه، آيه 7.
(4) سوره شورى، آيه 15.

 

6-تفسیر مجمع البیان

«ثُمَّ اسْتَقامُوا» أي استمروا على أن الله ربهم وحده لم يشركوا به شيئا عن مجاهد و قيل معناه ثم استقاموا على طاعته و أداء فرائضه عن ابن عباس و الحسن و قتادة و ابن زيد و قيل ثم استقاموا في أفعالهم كما استقاموا في أقوالهم و قيل ثم استقاموا على ما توجبه الربوبية من عبادته عن ابن مسلم و
روي عن أنس قال قرأ علينا رسول الله ص هذه الآية ثم قال قد قالها ناس ثم كفر أكثرهم فمن قالها حتى يموت فهو ممن استقام عليها و روى محمد بن الفضيل قال سألت أبا الحسن الرضا (ع) عن الاستقامة فقال هي و الله ما أنتم عليه‏

 

7-ترجمه تفسیر مجمع البیان

(ثُمَّ اسْتَقامُوا)
از مجاهد نقل شده است، يعنى: ادامه دادند به اين عقيده و اعتراف كه پروردگارشان خداى يكتا و بى‏شريك است.
و از ابن عبّاس و حسن و قتاده و ابن زيد نقل شده است كه يعنى بر اداى فرائض الهى و عبادت پروردگار استقامت ورزيدند.
و بعضى گفته ‏اند يعنى: همانگونه كه در گفتار استقامت نمودند در اعمال نيز استقامت بخرج دادند.
از ابن مسلم نقل شده است كه سپس بمقتضاى اعتراف به ربوبيّت الهى بر عبادتش استقامت نمودند.
و از انس روايت شده است كه رسول خدا (ص) اين آيه را بر ما خواند و سپس فرمودند: كسانى گفتند كه پروردگار ما خدا است ولى بيشتر آنان بعدا كافر شدند، هر كس اين اعتراف را تا دم مرگ داشته باشد از كسانى است كه بر اين عقيده استقامت نموده است.
محمّد فضيل روايت مي كند از حضرت ابو الحسن الرّضا (ع) پرسيدم كه استقامت چيست؟ فرمودند: استقامت بخدا سوگند همين ولايتى است كه شما شيعيان داريد «1».
__________________________________________________
(1) نور الثّقلين جلد 4 صفحه 546 بنقل از اصول كافى از محمّد بن مسلم روايت شده است كه: (از حضرت صادق (ع) درباره اين آيه پرسيدم: (الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا ...) فرمودند: يعنى كسانى كه بر امامان يكى پس از ديگرى استقامت ورزيدند (ملائكه بر آنان نازل مي شود كه نترسيد و اندوه به خود راه ندهيد و بشارت باد شما را بآن بهشتى كه بشما وعده داده مي شد)

 

8-تفسیر الکاشف

(إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فهو دليل واضح و قاطع على ان العمل هو الظاهرة الوحيدة التي تعكس الايمان باللّه حقا و واقعا، و ان أي انسان يقول: أنا مؤمن دون أن يترجم إيمانه بالسلوك و العمل في علاقته مع خالقه و مع نفسه و مع مجتمعه فهو مفتر كذاب. و من نافلة الكلام أن نقول: ان مقصود القرآن من العمل هو العمل البنّاء المثمر، و ان كل قول ينتج هذا العمل فهو في حكمه. و تكلمنا عن الاستقامة مفصلا في ج 1 ص 26 و ج 5 ص 273

 

9-ترجمه تفسیر الکاشف

3. امّا آيه: إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا، دليل روشن و محكمى است بر اين‏كه «عمل» تنها پديده‏اى است كه ايمان به خدا را در حقيقت و واقع منعكس مى ‏كند و اين‏كه هرانسانى كه بگويد: من مؤمن هستم امّا ايمانش را به رفتار و عمل در ارتباطش با خدا، با خودش و با جامعه ‏اش تبديل نكند، كذّاب و دروغگو است. سخن زايدى است اگر بگوييم: مقصود قرآن از عمل، عمل ارزشمند و مفيد است و هر سخنى كه پيامدش اين عمل باشد، در حكم همان عمل خواهد بود.

 

10-تفسیر نور

1- استقامت، در كنار ايمان ارزش است وگرنه كفّار نيز بر باطل خود استقامت دارند. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»
2-خالق بودن خدا را بسيارى قبول دارند ولى در تدبير امور پاى ديگران را به ميان مى‏آورند؛ مهم آن است كه انسان در ربوبيّت خداوند مقاومت كند يعنى هيچ قانون و برنامه‏اى را از غير خدا نپذيرد. «رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»
3- استقامتى ارزشمند است كه طولانى باشد. «ثُمَّ اسْتَقامُوا» (كلمه «ثُمَّ» براى زمان و فاصله‏ هاى دور است)
 

11-تفسیر نمونه

" (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا).
چه تعبير جامع و جالبى كه در حقيقت همه نيكى‏ها و صفات برجسته را در بر دارد، نخست دل به خدا بستن و ايمان محكم به او پيدا كردن، سپس تمام زندگى را به رنگ ايمان در آوردن و در محور آن قرار دادن «1».
بسيارند كسانى كه دم از عشق اللَّه مى ‏زنند، ولى در عمل استقامت ندارند، افرادى سست و ناتوانند كه وقتى در برابر طوفان شهوات قرار مى‏ گيرند با ايمان وداع كرده، و در عمل مشرك مى‏ شوند، و هنگامى كه منافعشان به خطر مى ‏افتد همان ايمان ضعيف و مختصر را نيز از دست مى ‏دهند.
على ع در يكى از خطبه ‏هاى نهج البلاغه اين آيه را با عبارت گويا و پر معنايى تفسير مى‏ كند و بعد از تلاوت آن مى‏ فرمايد:
و قد قلتم" ربنا اللَّه" فاستقيموا على كتابه و على منهاج امره و على الطريقة الصالحة من عبادته، ثم لا تمرقوا منها، و لا تبتدعوا فيها، و لا تخالفوا عنها:
" شما گفتيد پروردگار ما" اللَّه" است اكنون بر سر اين سخن پايمردى كنيد، بر انجام دستورهاى كتاب او، و در راهى كه فرمان داده، و در طريق پرستش شايسته او، استقامت به خرج دهيد، از دايره فرمانش خارج نشويد، در آئين او بدعت مگذاريد و هرگز با آن مخالفت نكنيد" «1».
در حديث ديگرى از پيغمبر گرامى اسلام ص مى‏خوانيم كه اين آيه را تلاوت فرمود سپس افزود:
قد قالها الناس، ثم كفر اكثرهم، فمن قالها حتى يموت فهو ممن استقام عليها:
" گروهى اين سخن را گفتند سپس اكثر آنها كافر شدند، اما كسى كه اين سخن را بگويد و هم چنان به آن تداوم دهد تا مرگش فرا رسد او از كسانى است كه بر آن استقامت كرده" «2».
و اگر مى‏ بينيم در حديثى كه از امام على بن موسى الرضا ع نقل شده در پاسخ سؤال از تفسير" استقامت" فرمود:
هى و اللَّه ما انتم عليه:
" استقامت همان روش ولايتى است كه شما داريد" «3» به معنى اين نيست كه مفهوم آيه در مساله ولايت خلاصه شود بلكه چون پذيرش رهبرى ائمه اهل بيت ع ضامن بقاء خط توحيد و روش اصيل اسلام و ادامه عمل صالح است، استقامت را به اين معنى تفسير فرموده است.
__________________________________________________
(1) نهج البلاغه خطبه 176
. (2) مجمع البيان ذيل آيات مورد بحث‏
. (3) همان مدرك‏
.                        
كوتاه سخن اين كه ارزش انسان كه در ايمان و عمل صالح خلاصه مى‏شود در اين آيه در جمله" قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا" منعكس شده، و لذا در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام ص آمده كه شخصى خدمتش عرض كرد: اخبرنى بامر اعتصم به:" دستورى به من ده كه به آن چنگ زنم و در دنيا و آخرت اهل نجات شوم".
پيغمبر ص فرمود: قل ربى اللَّه ثم استقم:" بگو پروردگار من اللَّه است و بر اين گفته خود به‏ايست"! سپس مى‏ گويد: پرسيدم:" خطرناكترين چيزى كه بايد از آن بترسم چيست"؟ پيامبر ص زبانش را گرفت و فرمود:" اين"! «1» اكنون به‏بينيم كسانى كه اين دو اصل مهم را در وجود خود زنده مى ‏كنند مشمول چه مواهبى از سوى خدا هستند.
قرآن در اين آيات به هفت موهبت بزرگ اشاره مى‏ كند مواهبى كه از سوى فرشتگان الهى كه بر آنها نازل مى‏شوند به آنها بشارت داده مى‏ شود.
آرى كار انسان بجايى مى ‏رسد كه در پرتو ايمان و استقامت فرشتگان بر او نازل مى‏ گردند و پيام الهى را كه سراسر لطف و مرحمت است به او اعلام مى ‏دارند.

 

12-تفسیر مخزن العرفان 

إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ بعد از بيان تيره‏بختى و عذاب كفار كه مترتب بر اعمال و افعال نكوهيده آنان گرديده و در اثر آن در وادى ظلمانى جهيم واقع گرديده ‏اند در مقام اوصاف مؤمنين با تقوى بر آمده و آنان را اينطور معرفى مي نمايد كه زبان حال و قال آنان چنين بود مي گفتند پروردگار و مربى ما خدا است اين را گفتند و بر گفته خود استقامت نمودند و در عمل بوظائف ايمانشان ثابت قدم گرديدند چنين مردمانى موقع مردن و پس از آن وقت ورودشان در صحراى محشر ملائكه آنان را استقبال مى‏ نمايند و در آن موقعى كه تمام مردم از منظره هولناك محشر در اضطراب شديد واقع مي گردند آنان را مطمئن مي گردانند كه نترسيد و محزون نباشيد زيرا كه شما بحسب وعده الهى كه فرموده (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ) در امن و امان خواهيد بود و نيز ملائكه آنان را بشارت مى ‏دهند بآن بهشتى كه خدا به مؤمنين وعده‏ داده‏