شرايط معجزه در نظر شیعه و اهل سنت

علما و مفسران قرآن هر پديده بزرگ و فوق طبيعي را معجزه نمي دانند ، بلكه از ديرباز براي تحقق معجزه و اعجاز، اركان و شرايطي را لحاظ كرده اند، كه در صورت نبودن اين شرايط ، آن امر خارق العاده از دايره اعجاز بيرون مي رود. در اين قسمت به نقل و بررسي اقوال مختلف در اين مسأله مي پردازيم. هر چند در اين مورد نيز توجه كمي از سوي غالب عالمان قرآني به اين موضوع (شرايط معجزه) شده است و شايد بتوان در ضمن اقوال آنان در مورد «معجزه» مطالبي را يافت. زيرا آنچه كه در تعريف چيزي مي آيد، مي تواند به نحوي به عنوان شرط و ركن آن چيز در نظر گرفته شود.

 

گفتار اول: ديدگاه شيعه 

در مجمع البيان طبرسي مي توان سه شرط «خارق عادت بودن» و «قابل معارضه نبودن» و «گواه بر صدق نبوت بودن» را براي معجزه در نظر گرفت. البته اين شرايط به صراحت در كلام مرحوم طبرسي وجود ندارد، بلكه مي توان آن را ضمن تبيين «معجزه» كه ايشان ارائه داده است دريافت؛ مانند عبارات زير كه در تعريف «معجزه» از او آمد :
«... إنها معجزه يتعذّر الإتيان بها علي كلّ بشر... .»1 «... آن معجزه اي است كه بشر از آوردن مثل آن عاجز است .»
و نيز :
«... أن الآيه المعجزه تدل علي ... نبوه النبي (صلي الله عليه و آله) و صدقه .»2«... معجزه بيانگر صدق ادعاي نبوت پيامبر(صلي الله عليه و آله) است. »

«... و إن كان ذلك خارقاً للعاده، فإنه يكون معجزاً ... »3.« اگر آن چيز خارق العاده باشد،معجزه است.»

همچنين شيخ طوسي در تفسير «التبيان» كه قبلاً هم ذكر شد، در تعريفي «معجزه» را بر همين دو ركن «تصديق نبوت و معارضه ناپذير بودن» استوار دانسته و ضمن تفسير كريمه (...وَ قالُوا مَهما تَأتِنَا بِه مِن آيَه ...)4  مي گويد:
« والآيه ، المعجزه الداله علي نبوته و هي كلّ ما يعجز الخلق عن معارضته و مقاومته ... .»5
« واژه آيه، به معني معجزه اي دال بر نبوت مدعي است، معجزه هر چيزي است كه ديگران در معارضه و مقاومت در برابر آن ناتوانند. »

مرحوم مجلسي نيز در«بحار الانوار» پس از تعريف معجزه، اين هفت شرط را براي آن قائل است:
«1، أن يكون فعل الله أو ما يقوم مقامه من التروك 2، أن يكون خارقاً للعاده 3، أن يتعذر معارضته فخرج السحر و الشعبذه 4، أن يكون مقروناًً بالتحدي 5، أن يكون موافقاً للدعوي 6، أن لا يكون ما أظهره مكذِّباً له 7، أن لا تكون المعجزه متقدماً علي الدعوي ، بل مقارناً أو متأخّر عنها ، والمشهور أن الخوارق المتقدمه علي دعوي النبوه كرامات و إرهاصات أي تأسيسات للنبوه .» 6
«1، اين كه از افعال خدا يا چيزي معادل آن باشد 2، خارق العاده باشد 3، قابل معارضه نباشد (پس سحر و شعبده معجزه نيستند) 4، همراه با تحدي باشد5، موافق با ادعا باشد6، تكذيب كننده او نباشد 7، معجزه بايد متاخر يا همراه با دعوي نبوت باشد، نه قبل از آن، و مشهور اين است كه امور خارق العاده قبل از ادعاي نبوت ، كرامات و مقدمات نبوت هستند.»

در البيان هم ، در ضمن تعريف «معجزه» چنين مطالبي به عنوان شرط تحقق اعجاز مطرح شده است؛ آيت الله خويي اولين شرط را، صداقت مدعي منصب الهي و در واقع مطابق بودن اين ادعا با عقل و منطق و نيز نقل ثابت و قطعي مي داند :
«... إنما يكون المعجز شاهداًً علي صدق ذلك المدعي إذا أمكن أن يكون صادقاً في تلك الدعوي و أما إذا إمتنع صدقه في دعواه بحكم العقل أو بحكم النقل الثابت عن النبي فلا يكون ذلك شاهداً علي الصدق و لايسمّي معجزاً في الاصطلاح و إن عجز البشر عن أمثاله ، فاذا إدّعي أحد النبوه بعد نبي الاسلام ، فانّ هذه الدعوي كاذبه قطعاً بحكم النقل المقطوع ... .»7
«معجزه تنها زماني شاهد بر صدق مدعي است كه صادق بودن او در آن ادعا ممكن باشد، اما اگر ادعاي او به دليل عقل يا نقل قطعي از پيامبر ممكن نباشد، آن چيز نمي تواند شاهد بر صدق مدعي باشد، پس در اصطلاح نيز معجزه ناميده نمي شود، هر چند بشر از انجام مثل آن ناتوان باشد. بنابراين مثلا اگر كسي بعد از پيامبر اسلام ادعاي پيامبري كند، اين ادعا دروغ است. زيرا مخالف با نقل قطعي پيامبر (مبني بر خاتميت او) مي باشد.»
و نيز در موضعي ديگر دو شرط «تحدي» و «خارق العاده بودن» را براي معجزه بيان كرده و مي گويد:
«... و من هذه الشروط أن يكون الإتيان به في مقام التحدي و الاستشهاد به علي صدق دعوي منصب الهي و منها أن يكون خارقاً عن نواميس الطبيعه .»8
« از جمله اين شروط، اين است كه هماوردي در مقام تحدي باشد، و بوسيله آن بر صدق دعوي منصب الهي استدلال كند و ديگر اينكه معجزه بايد خارج از نظام عادي ماده و طبيعت باشد. »
همچنين ايشان معتقد است ، معجزه بايد شاهدي بر صدق مدعي باشد، نه كذب او ، چنانكه در بعضي موارد ، شاهدي كه مدعي دروغين نبوت (مانند «مسيلمه كذاّب») براي حقانيت خود ارائه مي دهد، همان چيز بر خلاف ميل او گواه بر كذب و باطل بودنش در ادعا مي شود.
«متكي نبودن معجزه به برخي علوم و فنون و قابل تعليم نبودن آن»، شرط ديگري است كه از كلام علامه خوئي استفاده مي شود، چرا كه چنين چيزهايي با تلاش و ممارست و يادگيري، قابل دسترسي است (و ديگر معجزه نيست). 9
بنابراين شرايط مورد نظر آيت الله خوئي براي تحقق «معجزه» اين پنج مورد است :
1، منافي نبودن معجزه با حكم عقل و نقل 2، همراه با تحدي بودن 3، خارق العاده بودن 4، شاهد بر كذب مدعي نبودن 5،  قابل تعليم و تعلم نبودن و متكي نبودن برعلوم و فنون .

به اين ترتيب در نظر علماي شيعه، معجزه علاوه بر خارق العاده بودن و اينكه انجام مثل آن براي ديگران مقدور نيست، بايد گواهي بر صدق مدعي نبوت باشد و از الهي بودن دعوت او خبر بدهد. اين حداقل شرايط براي اطلاق «معجزه» بر يك چيز است. برخي مانند مرحوم مجلسي و آيت الله خوئي ، شرايط ديگري مثل «تحدي» را نيز مطرح كرده اند كه محل تأمل است و بعداً آن را بررسي خواهيم نمود.

 

گفتار دوم : ديدگاه اهل سنت

اين مسأله در آثار سنی هم مانند شيعه متقدم، كم رنگ مطرح شده است و به منظور دريافتن نظر آنان در مورد اركان «معجزه» بايد به تعاريفي كه از معجزه و اعجاز ذكر كرده اند ( وچندان هم دقيق نيست)، مراجعه نمود.  زمخشري «معجزه» را در موارد زير اين گونه معرفي مي كند:
«... لا يأتي بالمعجزه إلا الصادق في دعواه و المعجزه تصديق من الله لمدعي النبوه .»10« معجزه تنها مخصوص انسان صادق در ادعا مي باشد. زيرا معجزه تصديق مدعي نبوت از جانب خداست.»

«... و لو قدر عليه دون أمه العرب، لكانت قدرته عليه معجزه لخرقها العاده ، و إذا كانت معجزه، كانت تصديقاً من الله له ... .»11« اگر پيامبر بر چنين كاري (آوردن قرآن) برخلاف اعراب ، قادر است، پس انجام اين كار معجزه است، زيرا مخالف عادت مي باشد و چون معجزه است در واقع تصديقي از جانب خدا براي او محسوب مي شود.»

در جمله فوق، تعبير« لو قدر عليه دون أمه العرب» بيانگر معارضه ناپذير بودن قرآن، به نظر زمخشري
مي باشد.
و در تفسير آيه (... وَ هَب لِي مُلكاً لا يَنبَغِي لِأحدٍ مِن بَعدِي ... ) 12 مي گويد:
«... ليكون دليلاً علي نبوته قاهراً للمبعوث إليهم و أن يكون معجزه حتي يخرق العادات .»13« به خاطر اينكه دليلي قاطع بر نبوت او باشد براي مردم و اينكه معجزه اي خارق العاده باشد.»

با توجه به موارد  مذكور و مصاديق متعدد ديگر در «كشاف»، معجزه داراي شرايطي چون «خارق عادت  بودن» ، «غير قابل هماوردي» و «شاهد صدق و راستي پيامبر بودن» مي باشد.
پيش از زمخشري نيز «جصاص» به دو بعد «شاهد صدق» و «عدم معارضه» براي معجزات اشاره كرده است:
«... المعجزات ، الداله علي صدق الرسول ... .»14«... معجزات دال بر صدق پيامبر هستند.»

و در تفسير شريفه (وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِمُ رَبّ‏ِ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنهُْم بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِر...) 15 كه ظاهراً اشاره اي به چشمة «زمزم» دارد مي گويد:
«... و ذلك لا يقدر عليه إلا الله و هو مع ذلك معجزه لإبراهيم (عليه السلام) .»16 «... و اين امر در توان كسي غير از خدا نيست، و در واقع معجزه اي براي حضرت ابراهيم است.» 
 

«ارکان اعجاز» در نظر دیگر عالمان سنی مذهب نيز با توجه به اقوال تفسيري آنان قابل استفاده مي باشد . ابتدا رأي فخر رازي را در اين مورد جويا مي شويم؛ مطلب زيادي از فخر رازي در این مورد يافت نشد، و تنها از تعابير زير مي توان دو رکن «خارق العاده» و «اثبات نبوت» را براي معجزه لحاظ کرد.
وي در ذيل آيه شريفه (... فَأنجَاهُ اللهُ مِن النّارِ...)17  که در مورد حضرت ابراهيم (علي نبينا و آله و عليه السلام) است، مي گويد :
« . . . المعجز ينبغي أن يکون خارقاً للعاده ... .» 18«معجزه شايسته است (بايد) که خارق العاده باشد.»

که ظاهراً مراد فخر رازي از تعبير «ينبغي» (شايسته است) ، همان شرط اعجاز مي باشد.

و در بيان آيه (... جَعَلنَا عالِيَها سافِلَها ...) 19 مي نويسد:
« واعلم أن هذا العمل کان معجزه قاهره من وجهين: أحدها أنّ قلع الارض و إصعادها إلي قريب من السماء فعل خارقٌ للعادات.... »20«بدان که اين کار از دو نظر معجزه غالبي است، يکي اينکه کندن زمين و بالا بردن آن در آسمان، عملي است خارق العاده . . .».

و در عبارت زير که معجزه را بيانگر صحت نبوت مي داند:
«... لأن المعجز يبيّن صحّة نبوته ...»21« زيرا معجزه مبين صحت نبوت است... .»

بيضاوي اشعري مذهب نيز حقيقت معجزه را در خارق العاده بودن آن مي داند و در تفسير «انوار التنزيل» خود مي نويسد:
«... لأن حقيقه معجزه ، إختصاص مدعي النبوه بنوع من العلم أو العمل علي وجه خارق للعاده .»22
«...چرا که حقيقت معجزه ، اختصاص دادن مدعي نبوت است به نوعي از علم يا کار، به نحوي که خارق العاده باشد.»
اما از معدود آثاري که در آن به صراحت براي «معجزه» شرايط و ارکاني برشمرده مي شود، «جامع الأحكام» قرطبي است.
او پنج شرط را براي تحقق معجزه در نظر گرفته است که به طور اختصار در اينجا مي آوريم:
«... فالشرط الأول أن تکون مما لايقدر عليها إلا الله سبحانه .... و إنما يجب أن تکون المعجزات کفلق البحر مما لا يقدر عليها البشر2، هو أن  تخرق العاده .... فانّ هذه الأفعال (...طلوع الشمس من مشرقها) و إن کان لا يقدر عليها إلا الله فلم تفعل من أجله 3، هو أن يستشهد بها مدعي الرساله علي الله عزوجل ... 4، هو أن تقع علي وفق دعوي المتحدي بها المستشهد بکونها معجزه له.. و كذلک ما يروي أن مسلمه کذاّب ... 5، ألاّ يأتي أحد بمثل ما أتي به المتحدي علي وجه المعارضه ...»23
«.... شرط اول اين است که از اموري باشد كه تنها خداوند بر انجام آن قادر است ، و معجزات بايد مانند (شکافتن دريا و...) در توان بشر نباشد. شرط ديگر اينکه معجزه بايد مخالف عادت باشد... پس افعالي مانند طلوع خورشيد از مشرق هر چند تنها از عهده خداوند بر مي آيد، معجزه به شمار نمي آيد، زيرا عادت خورشيد طلوع از مشرق است. سوم اينکه مدعي رسالت بايد با آن معجزه استشهاد به خداوند کند و امر خويش را به او مربوط بداند ، و ديگر اينکه معجزه بايد مطابق ادعاي مدعي باشد  و گفته او را تصديق کند، ... نه اينکه مانند مسلمه کذاب باشد که ادعاي نبوت کرد و گفت معجزه من زياد شدن آب چاه بوسيله آب دهان مي باشد، ولي آب چاه فرو رفت و خشکيد و پنجمين شرط تحقق معجزه ، اين است که هيچ کس به عنوان معارضه و هماوردي نتواند مانند آن را انجام دهد... .»
ظاهراً دو شرط اول و پنجمي که قرطبي ذکر کرده ناظر به يک مسئله است، و آن هم « ناتواني بشر در هماوردي و معارضه با معجزات» مي باشد.
همچنين قرطبي در جايي ديگر، شرط «ادعاي نبوت و تحدي» را نيز براي معجزه لازم بر مي شمرد. وي در بيان تفاوت معجزه با سحر مي گويد:
«... ثم الساحر لم يدّع النبوه، فالذي يصدر منه يتميّز المعجزه، فإن المعجزه شرطها اقتران دعوي النبوه و التحدي بها...» 24
« تفاوت ديگر سحر با معجزه اين است که ساحر در انجام کار خود ادعاي نبوت نمي کند، پس چيزي که از او صادر مي شود با معجزه متمايز است، زيرا شرط معجزه اين است که صاحب آن ادعاي پيامبري کند و بر معجزه خود تحدي نمايد.»

تعريف ديگري که آورده می شود، ازکتاب«الاتقان» سيوطي است؛ وي در معناي معجزه اين سه خصوصيت را بيان می کند:
«.... أمر خارق للعاده ، مقرون بالتحدي ، سالم عن المعارضه .» 25
« معجزه چيزي است خارق العاده، كه همراه با تحدي است و در معارضه مغلوب نمي شود.»
وي علاوه بر دو رکن «خارق عادت» و « معارضه ناپذير بودن » ، «تحدي» را به عنوان شرطي براي اعجاز در نظر مي گيرد.

همانطور كه ملاحظه شد در آراء اشاعره نيز «معجزه» داراي شرايطي بود که عمده آن موارد زير است:
1.«خارق العاده بودن» 2.«مبيّن صحت نبوت بودن» 3.«قابل معارضه نبودن».

قرطبي هم علاوه بر اين موارد ، شرايط ديگري را مطرح کرده بود، از جمله «مطابق بودن معجزه با ادعاي مدعي» و «گواه بودن معجزه بر الهي بودن رسالت» . شرط «تحدي» نيز از سوي قرطبي و سيوطي براي «اعجاز» لحاظ شده است.

 

تطبيق و ارزيابي :

با توجه به اقوال مذکور از عالمان و مفسران مشهور دو مکتب در مورد ارکان و شرايط تحقق اعجاز و معجزه ، که تا حدود زيادي نيز به هم نزديک است، اموري که خارق عادت نيست و يا قابل معارضه و مقابله باشند (مانند سحر) و يا اينکه ادعاي شخص مدعي مخالف با عقل و نقل قطعي باشد، و يا گواهي بر صدق مدعي و الهي بودن ادعاي او نباشد، چنين اموري از دايره اعجاز بيرون اند و اصطلاح معجزه برآنها اطلاق نمي شود.

البته شرط «تحدي » نيز در ميان برخي از علماي شيعه مانند مرحوم مجلسي ، مرحوم خوئي و آيت الله مکارم شيرازي، به چشم مي خورد.
از اشاعره هم قرطبي و سيوطي به اين شرط قائل هستند، ولي در ميان معتزله چنين عقيده اي يافت نمي شود.

اما به نظر مي رسد از ميان اين شروط ، شرط «تحدي» قابل مناقشه است و به عبارت ديگر نمي توان ادعا کرد که «تحدي» به طور مطلق بايد در مسأله اعجاز لحاظ شود، به نحوي که اگر اين شرط نباشد، تحقق «معجزه» هم منتفي است.
توضيح مطلب اينکه ، اصل طرح مسأله «اعجاز و معجزه » توسط مفسرين ، در واقع بررسي اعجاز قرآن کريم بوده است، و اينکه بعضي از مفسرين شيعه و سني يکي از شرايط تحقق معجزه را «تحدي» مي دانند، توجه آنان بيشتر معطوف به قرآن مجيد بوده است ، نه همه معجزات انبياء ؛ زيرا در قرآن كريم براي بيان معجزه بودن آن صريحاً «تحدي» و هماورد طلبي صورت گرفته است. در حالي که مي توان ادعا کرد که بسياري از معجزات ساير پيامبران که در قرآن ذکر شده اند بدون «تحدي» مي باشند.
معجزاتي مانند زنده شدن عزير پيامبر (عليه السلام) پس از صد سال ، سخن گفتن حضرت عيسي (عليه السلام) در گهواره و ادعاي پيامبري کردن ، قضيه اصحاب کهف ، شکافته شدن دريا توسط حضرت موسي (عليه السلام) براي رهايي از فرعون، و معجزات ديگري مانند اينها که در قرآن کريم از آنها ياد شده؛ در حالي که بعيد به نظر مي رسد که صاحبان اين امور خارق العاده کسي را به عنوان تحدي به ميدان مبارزه دعوت کرده باشند و مثلا بگويند مانند اين معجزه را بياوريد. از طرف ديگر «معجزه» بودن اين امور نيز بر کسي پوشيده نيست و نمي شود به اينها «کرامت» اطلاق کرد.
به نظر مي رسد تنها در مورد دو معجزه مذکور در قرآن به طور آشکار «تحدي» صورت گرفته باشد؛ يکي در مورد قرآن کريم ، که با عبارت «... فَاتُوا بِسورَهٍ مِثلِه »  و عباراتي نظير آن، به گونه اي واضح هماورد طلبيده، و ديگري قصه حضرت موسي با سحره فرعون و معجزه « تبديل شدن عصا به اژدها»  مي باشد، که در آن جا نيز اين «تحدي» و مبارزه طلبي به صورتي نمايان ترسيم شده است ؛ اما در مورد ساير معجزات مزبور نمي توان قائل به تحدي شد ، و رد پايي از آن پيدا کرد.
به عنوان مثال در قضية سخن گفتن عيسي (عليه السلام) در طفوليت، نمودي از يک امر خارق العاده اي است که به عنايت و اراده الهي براي تنزيه و تبرئه حضرت مريم (سلام الله عليها) از طرفي ، و تأييد و تصديق نبوت حضرت عيسي از طرف ديگر صورت پذيرفته است ؛ قطعاً نمي توان گفت در اين مورد «تحدي» اي از جانب حضرت عيسي در برابر اطرافيان و معاندان انجام شده باشد. (يعني نه در قرآن چنين چيزي نقل شده ، و نه ظاهر ماجرا چنين افاده اي دارد.) اما آيا معجزه بودن اين رويداد نيز به دليل عدم وجود «تحدي» منتفي است و بايد آن را «کرامت» نام نهاد. 
اين هم قابل قبول نيست، زيرا ، «معجزه» چون در واقع علامت  نبوت و تاييد رسالت انبياي الهي از جانب خداوند حکيم است، بايد به گونه اي باشد که احدي از جن و انس نتواند مانند آن را بياورد و انجام دهد، در حالي که کرامات اولياي الهي چنين خصوصيتي را ندارند، بلکه وقوع مثل آن از ديگران نيز ممکن است ، زيرا در مورد کرامات هدف اساسي و مهمي نظير هدايت خلق و اثبات نبوت يک پيامبر الهي مطرح نيست. اما در اين مورد حضرت عيسي پس از تکلم، در همان جا ادعاي نبوت نيز مي کند و مي فرمايد : (... إِنّى عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىِ‏َ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِيًّا ).

پس اين گونه تکلم در گهواره مي تواند معجزه اي به منظور تصديق نبوت عيسي باشد که  به عنايت قادر مطلق واقع مي شود.
و همچنين در ماجراي «شکافتن دريا» توسط حضرت موسي(عليه السلام)، نه مي توان گفت در آن تحدي واقع شده، و نه مي توان اين حادثه عظيم را صرفاً يک کرامت به حساب آورد.
بنابراين نمي توان «تحدي» را شرطي لازم و حتمي براي تحقق اعجاز و معجزه دانست، زيرا در اين صورت بسياري از معجزات مسلم پيامبران از دايرة «اعجاز» بيرون خواهند رفت. و شايد اين مفسران چون معجزه بودن قرآن کريم را بررسي مي کرده اند و آن را مقرون به «تحدي» ديده اند، (در آيات تحدي) اين شرط را نيز به ديگر معجزات تعميم داده اند و گفته اند معجزه بايد همراه با تحدي باشد!، در حالي که ظاهراً اين تعميم صحيح نمي باشد. (والله أعلم بالصواب)

 

نویسنده: مهدی موسوی
 

  • 1. طبرسي ، مجمع البيان ، ج1 ص 317.
  • 2. همان ـ ج4 ص 469 .
  • 3. همان ـ ج3 ص 210 .
  • 4. أعراف ، 132.
  • 5. طوسي، التبيان ، ج4 ص520 .
  • 6. مجلسي، بحارالانوار ، ج17 ص222 .
  • 7. خويي ، البيان ، ص35
  • 8. خویی ، البیان ، ص90 .
  • 9. همان ، ص36.
  • 10. زمخشري ، الكشاف ، ج3 ص309.
  • 11. همان ، ج4 ص128.
  • 12. ص ، 35.
  • 13. زمخشری ، الکشاف ، ج4 ص95.
  • 14. جصاص ، احكام القرآن ، ج3 ص268.
  • 15. بقره ، 126.
  • 16. جصاص ، احكام القرآن ، ج1 ص93.
  • 17. عنکبوت ، 24.
  • 18. رازي، فخرالدین، مفاتيح الغيب ، ج225 ص45.
  • 19. هود ، 82.
  • 20. رازي، فخرالدین، مفاتيح الغيب ، ج18 ص383.
  • 21. همان ، ج3 ص595.
  • 22. بيضاوي، عبد الله بن عمر، أنوارالتنزيل و اسرارالتأويل ، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1418ق، ج4 ص43.
  • 23. قرطبي، الجامع لأحكام القرآن ، ج1 ص70.
  • 24. همان ـ ج4 ص47.
  • 25. سيوطي ، جلال الدين ، الإتقان في علوم القرآن ، ج2 ص1001.
منابع: 

برگرفته از پایان نامه