«البیان» جلوه ای از اجتهاد روشمند در تفسیر قرآن

البيان في تفسير القرآن، اثر فقيه شيعه معاصر آيت الله سيد ابوالقاسم خويي( متوفي 1371 ش ) است. اين كتاب از دو بخش تشكيل شده است .مقدمه اي در علوم قرآن و تفسير سوره حمد؛ با وجود توجه گسترده به بخش علوم قرآني اين اثر، متاسفانه بخش تفسيري آن چندان مورد توجه و ژرفكاوي هاي پژوهشي واقع نشده است .اين در حالي است كه به نظر مي رسد در اين بخش مباحث ارزشمندي از جهت محتوا و روش شناسي تفسير قرآن ارائه شده است؛

از اين رو جا دارد با مراجعه و كنكاش پي در پي در زواياي اين اثر ويژگي ها و اسلوب تفسيري آن تبيين گردد.
در اين نوشتار تلاش مي شود با بررسي تفسير سوره حمد از زواياي مختلف به ترسيم اصول ويژگي هاي روش تفسيري آيت الله خويي كه روشي اجتهادي و قرآن به قرآن است بپردازيم .

كليدواژه ها:
تفسير البيان ؛ آيت الله خويي؛ روشهاي تفسيري ؛ تفسير اجتهادي؛ تفسير قرآن به قرآن.

 

1.تفسير «البيان» و مؤلف آن

«البيان في تفسيرالقرآن»، اثر فقيه شيعي معاصر، آيت الله سيدابوالقاسم خويي (متوفي1371 ش) است.اين کتاب که بيشتر به عنوان اثري در حوزه علوم قرآني شناخته شده است تا تفسير، در واقع، حاصل درس هاي تفسير قرآن آيت الله العظمي خويي در حوزه علميه نجف است. ايشان با نگاهي انتقادي به تفاسير موجود در نظر داشتند کتابي در تفسير قرآن بنويسد که مزاياي يک تفسير جامع را دارا باشد.(خويي،/ 13)
اما با توجه به آنکه پيش از پرداختن به تفسير لازم است مفسر ديدگاه خود را درباره مباحث مهمي كه با اصل مباحث تفسيري مربوط است و مي‏تواند روشني‏ بخش زواياي تاريك علم تفسير باشد کاملا ًروشن کند، ايشان قبل از شروع به اصل تفسير، مقدمه اي را با عنوان «مدخل تفسير قرآن» قرار دادند و در آن يك سلسله مباحث علمي و كلي را پيرامون قرآن مانند: عظمت قرآن، اعجاز قرآن، مصونيت قرآن از تحريف، عدم تناقض و عدم نسخ در احكام قرآن و امثال اين مباحث كه اساس و شالوده يك تفسير صحيح و اصيل علمي را تشكيل مي‏دهد را بررسي نمودند.
تفسير سوره حمد، بخش پاياني کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربي، آيات را تفسير کرده است. بينش فقهي و دقت هاي اصوليِ مؤلف در جاي جاي تفسيرِ وي آشکار است.
در تعليقات اين اثر 26 بحث مهم تفسيري، حديثي، کلامي وفقهي ارائه شده است که در ميان آن ها مي‌توان مباحثي همچون، مصادر حديث ثقلين، شرايط ترجمه قرآن، مصادر حديث شفاعت‏، تحريف حديث متعه، احاديث تلاوت «بسم اللّه» در نماز، مسئله الامر بين الامرين را يافت.
مباحث علوم قرآني اين اثر به دليل اتقان و جامعيت مورد توجه محافل علمي و قرآني داخل و خارج از کشور واقع شد. تأثير اين کتاب در حوزه علوم قرآني، بويژه در بحث تحريف ناپذيري قرآن کريم، بسيار بارز است، تا جايي که برخي آثار، نوعي تلخيص يا بسط «البيان» به شمار مي روند. توجه عالمان و قرآن پژوهان اهل سنت نيز نشانه ديگري از گستره حضور اين اثر است. (مهدوي راد، /‌47)
اهميت ويژه و منحصر به فرد مباحث علوم قرآني «البيان» موجب شده است تا اين کتاب به صورت کامل به زبان هاي مختلف ترجمه و چاپ شود. «البيان» بار نخست در 1375 هجري در نجف به چاپ رسيد. هاشم هاشم زاده هريسي و محمدصادق نجمي آن را با عنوانِ بيان، در علوم و مسائل کلي قرآني، به فارسي ترجمه کرده اند. ترجمه کاملي از آن نيز به زبان اردو، به مترجميِ محمد شفاء نجفي، در1410/1989 در اسلام آباد به چاپ رسيده است انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمه انگليسي کاملي از «البيان» به قلمِ عبدالعزيز ساشادينا در 1998منتشرکرده است. همچنين، دو فصل «جمع و تدوين قرآن» و «مصونيت قرآن از تحريف» توسط اصغرعلي جعفر در1987 به انگليسي منتشر شده است. فصل «حجيّت ظواهر قرآن» نيز به ترجمه مجاهد حسين در مجله التوحيد در 1989 منتشر شده است. (مهدوي راد، 5/48)
عليرغم توجه گسترده به بخش علوم قرآني اين اثر، متاسفانه بخش تفسيري آن چندان مورد توجه و ژرفکاوي هاي پژوهشي واقع نشده است. اين در حالي است که به نظر مي رسد در اين بخش روش و سبک جديدي از تفسير قرآن ارائه شده است از اين رو جا دارد با مراجعه و کنکاش پي در پي در زواياي اين اثر ويژگي‌ها و اسلوب تفسيري آن تبيين گردد.
در اين نوشتار، تلاش مي شود بخشي از اين کاستي ها جبران گردد و با بررسي تفسير سوره حمد از زواياي مختلف به ترسيم اصول و ويژگي هاي روش تفسيري آيت الله خويي بپردازيم.

 

مقام علمي مؤلف‏

آيت اللّه العظمي خويي(1413 - 1317 هـ) فقيهي نام آور و صاحب سبک بود که در بسياري از علوم اسلامي به مرحله عالي اجتهاد رسيده بود. او بيش از هشتاد سال به تحصيل، تدريس و تحقيق علمي مشغول بود و كتاب‏ها ي بسيار و فارغ التحصيلان فراواني به جامعه اسلامي تحويل داد.
آيت الله خويي به سال 1317 ق. در خوي زاده شد. در آغاز نوجواني رهسپار نجف اشرف گرديد و در آن سامان به تحصيل علوم ديني تا درجات عالي اهتمام ورزيد. از استادان ايشان در فقه و اصول ميرزاي ناييني و آقا ضياء عراقي و شيخ محمد حسين غروي اصفهاني بوده اند. البته ايشان محضر استادان بزرگ ديگري راهم در علوم مختلف درک کرده اند. از جمله شيخ محمد جواد بلاغي نجفي در علم کلام و تفسير و فن مناظره.
حوزه فقه و اصول آيت الله خويي در نجف اشرف بسيار گسترده و پر ثمر و داراي آوازه جهاني بود. ايشان مدتي درس تفسير هم مي گفته اند. که ـ مع الاسف ـ پس از زماني چند به رغم خواسته دل از آن دست برداشتند. شاگرداني بزرگ و نام آوري از درس آيت الله خويي برخاسته اند و تقريرات چاپ شده درس هاي ايشان خود حجمي کلان دارند.
از آثار ايشان « نفحات الاعجاز» در اثبات جاودانگي قرآن به عنوان معجزه نبي‌اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و«البيان في تفسير القرآن» و رساله در خلافت و قصيده در مدح امير‌المومنين علي(عليه السلام)در900 بيت و «معجم رجال الحديث» و «تکمله منهاج الصالحين» و «اجود التقريرات» را مي توان نام برد.(جهانبخش،/ 1023)

 

2. علم تفسير از ديدگاه آيت الله خويي

مفسران پيشين نسبت به تعريف علم تفسير در ابتداي کتاب هاي تفسيري خود اهتمام چنداني نشان نمي‌دادند گويي معناي آن را واضح و روشن مي دانستند. اما مفسران معاصر هرچند به صورت کوتاه و مختصر، معمولا تعريفي از تفسير را ارائه کرده اند.
در دسته اي از تعريف هايي که براي تفسير ارائه شده است، تفسير «به عنوان كاري كه مفسّر در مورد كشف معنا و مدلول آيات كريمه انجام مي‌دهد» و در دسته اي ديگر «تفسير به عنوان يك علم» تعريف شده است. آيت ‌الله خويي تفسير را ازمنظر کاري که مفسر انجام مي دهد تعريف کرده و مي گويد:
«التفسير هو إيضاح مراد اللّه تعالى من كتابه العزيز» (خويي،/ 397)
«تفسير، آشكار كردن مراد خداي متعال از كتاب عزيز اوست».
برخي محققان براي اين تعريف چند کاستي را مطرح کرده اند. نخست آنکه در آن اشاره اي به مرحله اول تفسير (بيان مفاهيم آيات كريمه) نشده است. دوم اينكه مبناي تفسير در آن مشخص نشده و به صراحت نگفته است كه آيا «تفسير بايد بر اساس اصول و قواعد ادبيات عرب و قواعد عقلايي محاوره و به صورت روشمند» صورت ‌پذيرد، يا آنكه بيان مفاد آيات بر اساس مسايل ذوقي و عرفاني نيز در قلمرو تفسير قرار دارد.
سوم اينكه اگر به جاي «كتاب عزيز»، «آيات قرآن» گفته مي‌شد، بهتر بود؛ زيرا مفسر درصدد آن است كه از هر آيه اي مراد خداي متعال را به دست آورد و تبيين نمايد، نه اينكه بخواهد مراد خدا را از كل قرآن به عنوان كتاب خدا مشخص نمايد و تعبير «آيات قرآن» در فهماندن معناي اول گويايي بيشتري دارد و تعبير «كتاب عزيز» ظاهر در معناي دوم است. (بابايي،/ 19)
به نظر مي رسد هيچ يک از کاستي هاي ذکر شده را نتوان به عنوان يک اشکال جدي بر تعريف آيت الله خويي از تفسير وارد دانست. حداکثر اين است که بگوييم اين تعريف رسايي و گويايي لازم را ندارد و با صراحت و روشني بر دو مرحله اي بودن تفسير و منابع تفسير اشاره نشده است.
اما با توجه به اينکه تعريف بايد کوتاه و گويا باشد به نظر مي رسد افزودن همه اين نکات در تعريف علم ضروري نباشد به ويژه که ايشان در باره منابع و مراحل تفسير در جاي خود در حد ضرورت بحث کرده است. از اين رو بايد گفت اين تعريف با همه اختصار و ايجازي که دارد تعريفي جامع و مانع از علم تفسير قرآن به شمار مي رود.

 

3. ويژگي هاي عمومي تفسير «البيان»

الف. اجتهاد علمي و نوآوري

مقام علمي آيت اللّه العظمي خويي و تبحر و اجتهاد ايشان در فقه، اصول، رجال، حديث شناسي، ادبيات عرب و بسياري ديگر از علوم اسلامي موجب شده تا ايشان در هر يک از علوم اسلامي كه قلم مي زدند با روحيه اي استدلالي و اجتهادي به بررسي و طرح مسايل بپردازند و در موارد زيادي به نوآوري و ارائه ديدگاه ها و راه حل هاي نوين در عرصه علم و انديشه دست يابند.
تفسير «البيان» نيز از اين قاعده مستثني نيست. ايشان در جاي جاي مباحث مرتبط با تفسير آيات مانند: واژه شناسي، نکات ادبي، اختلاف قر ائات و يا ارائه برداشت تفسيري از آيات و يا بررسي ديدگاه هاي تفسيري، با تکيه به توان علمي بالاي خود به بررسي اجتهادي و نقد وبررسي ديدگاه ها و ارائه دلايل و استدلال‌هاي جديد مي پردازد. نمونه هايي از تلاش هاي اجتهادي آيت الله خويي در تفسير «البيان»، در عناوين بعدي ارائه مي شود.

 

ب. جامع نگري علمي

آيت الله خويي با پشتوانه سترگ علمي به نگارش تفسير «البيان» اقدام نمود.از اين رو بيش از هر چيز آنچه در اين اثر رخ مي‌نمايد افزون بر نوآوري و اجتهاد، جامع نگري و بهره گيري مؤلف از دانسته هاي تفسيري، حديثي، کلامي، فقهي، اصولي، حکمي، ادبي و تاريخي در تفسير قرآن است.
آيت الله خويي با انتقاد از مفسراني که قرآن را تنها از يک جنبه بررسي کرده اند، ضرورت نگرش جامع گرايانه به قرآن را مطرح مي کند. ايشان معتقدند:
«اغلب مفسران تنها به پاره اى از مباحث و علوم قرآن پرداخته، از قسمت اعظم آن كه می تواند عظمت و واقعيت قرآن را نشان دهد، غفلت ورزيده اند مثلا، بعضى از مفسرين، قرآن را تنها از نظر قواعد ادبى و از ناحيه لفظ و اعراب تفسير نموده اند و بعضى ديگر قرآن را با ديد فلسفى مورد بررسى قرار داده اند، گروه سومى نيز قرآن را با علوم جديد تفسير می نمايند و در عين حال همه اين مفسرين چنين می پندارند كه قرآن با همين ديد نازل گرديده است كه آنان می بينند.» (خويي،/12)
نگاهي گذرا به مباحث ادبي، کلامي، تفسيري و اجتماعي تفسير «البيان» نشان مي‌دهد که چگونه آيت الله خويي با تبحر و دقت بالا به تفسير آيات پرداخته است و هر آيه را از جنبه هاي مختلف تحليل و بررسي نموده است. بدين سان مؤلف محترم «البيان» تلاش كرده است ا ز يك سو نگري در امان بماند و حتي الامكان معناي جامع آيه را تبيين نمايد.

 

ج. روشمندي در برداشت

ويژگي ديگري تفسير«البيان» روشمندي آن است به اين معنا که مؤلف بجاي دخالت دادن ذوق و سليقه شخصي و دچار شدن به استحسانات عقلي و عرفي، تنها بر اساس ضوابط علمي و قوانين ادبي به تفسير قرآن دست زده است.
به اعتقاد آيت الله خويي مفسر بايد با آگاهي از روش هاي استنباط و بکارگيري اصول و ضوابط آن در فرآيند برداشت از قرآن به تفسير بپردازد تا آنچه مي گويد و مي نويسد از حجيت و اعتبار لازم برخوردار باشد. براين اساس ايشان مي فرمايند:
«آن چه بر مفسر لازم است، اين است كه از آرا و عقايد شخصى خود صرف نظر كند، تنها مفهوم آيات را بدون رنگ ‏آميزى با محتويات مغزى و گرايش‏هاى فكرى و تخصّصى خويش مدنظر بگيرد و طبق رهنمود و فرمان آن، قدم بردارد به عبارت ساده تر، آيات قرآن را با خود قرآن و دلالت ظاهر آن، معنى و تفسير كند نه با آرا و عقايد شخصى و گرايش‏هاى فكرى و سليقه اى خود.» (خويي،/13)
با بررسي تفسير سوره حمد در تفسير شريف «البيان»، روشمندي مولف و ميزان پايبندي ايشان به اين اصل را در مي يابيم. روش آيت الله خويي در تفسير آيات سوره حمد چنين است که اولاً هر آيه را از زواياي مختلف بررسي مي کند (جامع‌نگري) و ثانياً در بررسي هاي علمي خود دو اصل را به دقت مورد توجه قرار مي‌دهد يکي ضوابط و قواعد پذيرفته شده آن علم و دوم آيات قرآن. به اين ترتيب حتي در مواردي که به اجتهاد خود سخن مي گويد ذرّه اي از ضابطه مندي و اصول گرايي در روش بحث تخطّي نمي کند و به وادي تذوّق و تأثيرگذاري آراء و عقايد شخصي در تفسير قرآن نمي غلتد.

 

د. بکارگيري منابع معتبر

بحث از منابع تفسير، كه در كتب علوم قرآن با عناوين «مآخذ تفسير» و «مصادر تفسير» نيز از آن ياد شده است، يكي از مباحث مهم روش‌شناسي تفسير است. توجه به منابع تفسير، سابقه اي بس طولاني دارد و اصولاً همزمان با نزول قرآن مطرح بوده است، ولي تدوين اين منابع به صورت مستقل و تعيين حد و مرز هر يك و بحث و بررسي مستقل در باب آن، در زمان‌هاي متأخر از عصر نزول صورت پذيرفته و به رغم بحث‌هاي نسبتاً مفيدي كه مطرح شده است، هنوز نيازمند تلاش جدّي و تعميق بيشتري است.
از نظر آيت الله خويي قاعده و معيار پذيرش يک منبع به عنوان «منبع تفسير قرآن» اين است که اعتبار و حجيت آن به اثبات رسيده باشد از اين رو مي گويد:
«در تفسير قرآن، نبايد از ظن و گمان و آن‏چه حجيّت و اعتبار عقلى و يا شرعى ندارد، پيروى كرد بلكه بايد به دلايل علمى و اطمينان بخش و به مداركى كه از نظر عقل و يا شرع اعتبار و مدركيت آن ثابت شده است، استناد شود، زيرا افزون بر آنکه پيروى از دلايل ظنى و غير يقينى، شرعاً ممنوع و نارواست. نسبت دادن مطلبى به خدا، بدون اذن وى حرام و گناه بزرگ و نابخشودنى است.» (خويي،/ 397)
براساس اين قاعده، مولف «البيان» تنها ظواهر الفاظ قرآن، عقل فطري و سالم از تأثيرات افكار و سليقه هاي شخصي وروايات قطعي را در رديف منابع معتبر تفسير به شمار مي آورد. (خويي،/398) و منابع لغوي، منابع تاريخي و دستاوردهاي تجربي، الهامات قلبي را جزء منابع تفسيري به شمار نمي آورد.
افزون بر منابع فوق، آيت الله خويي بر اساس ديدگاه هاي اصولي خود اخبار ظني معتبر را هم در تفسير قرآن قابل استناد و اتكاء مي‏دانند و معتقدند: از روايات غير قطعي اما معتبر يعني «خبر واحدي» كه داراي شرايط حجيّت و اعتبار است، نيز مي‏توان در تفسير قرآن‏ پيروي نمود. (خويي،/398) و حتي مي توان با چنين خبري عمومات قرآن را نيز تخصيص زد. (خويي،/400)

 

هـ. بررسي مقارنه اي مباحث تفسيري

يکي از ويژگي هاي ارزشمند تفسير شريف «البيان» رويکرد مقايسه اي آن است. آيت الله خويي در موارد متعددي ديدگاه اهل سنت را با ديدگاه مشهور شيعه مقايسه مي نمايند و موارد همگرايي و واگرايي ديدگاه هاي تفسيري شيعه و سني را نشان مي دهند. ايشان با اين اقدام ضمن آنکه بستري مناسب براي شکل گيري تفسيري مقارن را به وجود مي آورند، براهميت توجه به ديدگاه هاي اهل سنت در تفسير قرآن نيز تاکيد مي‌نمايند. براي نمونه مي توان به موارد زير از اين دست اشاره نمود:
1. تعداد آيات سوره حمد: به گزارش آيت الله خويي، در باره تعداد آيات سوره حمد اختلاف مهمي در بين نيست و مشهور در ميان مسلمانان اين است كه سوره حمد داراي هفت آيه است، روايات زيادي كه از طريق شيعه و سني آمده، نيز همين نظريه مشهور را تأييد مي‏كنند. (خويي،/422)
2. در تفسير آيه «إِيَّاكَ نَسْتَعِين» به مسئله شفاعت اشاره مي کند و با استناد به روايات شيعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غير خدا را پاسخ مي‌دهد (خويي،/ 485)
3. بررسي جزئيت « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»: در ميان شيعه اماميه اين مطلب مورد اتفاق است كه « بِسْمِ اللَّهِ » در هر سوره اي كه با آن شروع گرديده است، جزو همان سوره و يكي از آيات آن است و« بِسْمِ اللَّهِ » با هر يك از سوره هاي قرآن نازل شده است. مؤلف «البيان» پس از بيان ديدگاه تشيع در اين باره، به تفصيل ديدگاه هاي مفسران و فقهاي اهل سنت همراه با دلايل آن ها را بيان مي کند و پاسخ خود را به کساني که قايل به عدم جزئيت «بِسْمِ اللَّهِ» هستند، ارائه مي دهد. (خويي،/ 441- 451)

 

و. نقد وبررسي علمي آراء مخالفان و موافقان

يکي از ويژگي هاي بارز آثار آيت الله خويي، توجه و اهتمام ويژه ايشان به بيان اقوال مخالفان و نقد وبررسي آن هاست. اين ويژگي در کتب فقهي، اصولي ايشان کاملا مشهود است. وجود همين خصيصه در بخش علوم قراني کتاب «البيان» نيز موجب شده است تا اين اثر به يک اثر برجسته و کم نظيردر حوزه علوم قرآني تبديل شود. در بخش تفسيري «البيان» نيز اين ويژگي رعايت شده است. براي نمونه ايشان در بررسي مسئله «جزئيت بسم الله» سه ديدگاه مهم را نقل کرده و ضمن آن ديدگاه هاي بيش از 30 تن از مفسران و فقهاء فريقين را گزارش مي‌کند.(‌خويي،/441)
افزون بر نقل آراء و ديدگاه هاي مختلف، سيره آيت الله خويي چنين بود که پس از بيان هر نظريه توجه وافري نيز به طرح اشکالات وارده و پاسخگويي به آن‌ها نشان مي داد.براي نمونه به موارد زير توجه فرماييد:
- پس از تبيين مسئله «علَم بودن لفظ جلاله الله» به دو اشکال مهم مخالفان در اين باره اشاره نموده و به تفصيل و از جوانب مختلف به پاسخ آن ها مي پردازد. (خويي،/ 427 – 429)
- در مسئله «جزئيت بسم الله » ديدگاه مخالفان و موافقان را با بررسي يک به يک دلايل آنان در بيش از ده صفحه به دقت تشريح و تبيين مي کند. (خويي،/440– 451)
- در نحوه قرائت کلمه «مالک» نيز ديدگاه هاي گوناگوني را در اين خصوص ياد آور شده و به تحليل و بررسي آن ها مي پردازد. (خويي،/ 452- 455)

 

ز. پاسخگويي به شبهات

اهتمام يک مفسر به طرح شبهات رايج و تلاش براي پاسخگويي به آن ها نشانه روزآمدي و حيات تفسير ودليل آگاهي مفسر از چالش هاي علمي جامعه است. آيت الله خويي به دليل اشراف ويژه اي که به حوزه هاي معرفتي شيعه و ديدگاه هاي مخالفان تشيع داشتند در برخي از مباحث چالش برانگيز و اختلافي، به طرح شبهات مخالفان مي پردازد و پاسخ هايي منطقي و مستدل ارائه مي نمايند. براي نمونه به موارد زير توجه فرماييد:
- پس از طرح مسئله توحيد در عبادت به شبهات وتهمت هايي که به دليل احترام به تربت حسيني بر عليه شيعه مطرح مي شود پاسخ مي دهد. (خويي،/ 476‌‌)
- در تفسير آيه شريفه « إِيَّاكَ نَعْبُدُ» و به مناسبت بحث توحيد در عبادت به اين شبهه پاسخ مي دهند که: اگر سجده براي غير خدا جايز نيست پس سجده فرشتگان براي آدم(عليه السلام)چگونه بوده و چرا جايز شده است؟ (خويي،/ 477)
3. در تفسير آيه « َإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» به مسئله شفاعت اشاره مي کند و با استناد به روايات شيعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غير خدا را پاسخ مي‌دهد. (خويي،/ 485)
4. در تفسير آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» اين شبهه را بررسي مي نمايد که: طالب هدايت بايد قبلا فاقد آن باشد تا بتواند آن را از خداوند بخواهد، بنابراين مسلمان خداشناس و يكتاپرستي كه خود هدايت يافته و واجد هدايت است و در راه مستقيم هدايت قدم برمي‏دارد، چگونه در حال نماز از درگاه ذات اقدس الهي دوباره هدايت مي‏طلبد و مكرر مي‏گويد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»؟!
در پاسخ به سه جوابي که برخي مفسران داده اند اشاره مي کند و سپس پاسخ خود را که مبتني بر مراحل هدايت است تبيين مي نمايد. (خويي،/497- 495)

 

4. روش تفسيري «البيان»

روش تفسيري عبارت است از گونه و روش تعامل مفسر با ابزارها و منابع تفسيري. تقسيمات گوناگوني که براي روش هاي تفسير ذکر شده مانند تفسير قرآن به قرآن، تفسير عقلي، تفسير روايي، تفسير رمزي و عرفاني، تفسير ادبي و غيره ناظر به شيوه استفاده مفسر از يک يا چند ابزار تفسيري است.
آيت الله خويي در تفسير «البيان» در درجه نخست از قرآن سود جسته است و تلاش نموده تفسير خود از آيات و نقد و بررسي اقوال و ديدگاه هاي تفسيري را با استناد به آيات قرآن انجام دهند. پس از قرآن، روايات اهل بيت، بررسي‌هاي عقلي و نکات ادبي ساير منابع تفسيري ايشان را تشکيل مي دهد. با توجه به جامع نگري آيت الله خويي به منابع تفسيري و کاربرد گسترده استدلال هاي عقلي در اين تفسير، بايد روش تفسيري «البيان» را روش اجتهادي ناميد.
اکنون نگاهي گذرا به جايگاه منابع تفسيري در تفسير «البيان» مي اندازيم:

 

الف. جايگاه قرآن در تفسير «البيان»

قرآن کريم مهم ترين منبع تفسيري آيت الله خويي در تفسير«البيان» است. مراجعه با آيات قران در همه مباحث ادبي، واژه شناسي، نکات تفسيري و نقد و بررسي هاي ايشان به عنوان يک اصل خدشه ناپذير پذيرفته شده است. آيت الله خويي در مقدمه تفسير «البيان» درباره جايگاه قرآن در روش تفسيري خود مي‌گويد:
«ما معمولا در تفسير يك آيه از مفهوم آيه ديگر استفاده می كنيم و خود قرآن را وسيله درك معانى قرآن قرار می دهيم و در فهم و درك قرآن از خود قرآن يارى و راهنمايى می طلبيم و احاديث وارده را بر اين روش و بر آن چه از ظاهر آيات قرآن فهميده ايم، شاهد و مؤيّد می آوريم.» (خويي،/13)
مولف تفسير«البيان» در عمل همان گونه که گفته بود عمل نمود و در موراد زير از قرآن در تفسير خود سود جست.

1. ارزيابي روايات تفسيري

يکي از آموزه هاي ائمه اطهار، عرضه روايات به قرآن است. بنابر روايات عرض، هر حديثي که با مفاد قرآن در تعارض باشد بايد کنار گذاشته شود. با استناد به اين قاعده اصولي، آيت الله خويي در تفسير آيات بيش از هر اقدامي به ساير آيات مراجعه مي کنند و سپس به بررسي روايات تفسيري مي پردازند. در اين مرحله تنها رواياتي را مي پذيرند که مفاد آن ها مخالفتي با قرآن نداشته باشد. براي نمونه ايشان از پذيرش رواياتي که اسم «رحيم» را به رحمت خاصه الهي به مؤمنان تفسير کرده اند امتناع مي کند و اينگونه روايات را با قرآن مخالف مي داند و مي‌گويد:
«در بعضى از روايات آمده است كه «رحمان» اسم خاص است و معنايش عام، ولى «رحيم» اسم عام است و معنايش خاص، زيرا كه اختصاص به آخرت و يا مؤمنين دارد. ولى بايد اين روايات را تأويل نمود يا به كنار گذاشت زيرا ظاهر آن‏ها با كتاب خدا مخالفت دارد چون كلمه رحيم در قرآن بدون اين كه به مؤمنين و يا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است...» (خويي،/432)

2. تبيين معناي واژگان

آيت الله خويي در تبيين معناي اکثر قريب به اتفاق واژگاني که در تفسير سوره حمد مطرح کرده است، به آيات قرآني استناد نموده است. به عبارتي از روش تفسير قرآن به قرآن در اين زمينه سود جسته است. ايشان در تبيين معاني واژگان از روش تقابل واژگان، بررسي دامنه کاربرد واژه و بررسي وجوه و نظائر واژه در قرآن استفاده کرده است. نمونه هايي از اين روش ها در بحث واژه شناسي در تفسير «البيان» ارائه مي گردد.

3. مباحث تفاسيري

استفاده آيت الله خويي از آيات قرآن در مباحث تفسيري بيش از آن است که به راحتي بتوان فهرستي از آن ها را ارائه داد. آنچه در اينجا قابل ذکر است ياد آوري چند بحث مهم است که حجم کاربرد آيات در آن ها چشمگيرتر از ساير مباحث است.
- براي نمونه ايشان در تفسير« إِيَّاكَ نَعْبُد» و براي تبيين مسئله توحيد در عبادت و بيان عقايد مشرکاني که بجاي پرستش خدا به بندگي واسطه ها و مخلوقات روي آورده اند، بطور مبسوط به آيات قرآن استناد مي‌نمايند.(خويي،/ 467- 471)
- نمونه ديگر اينکه در تفسير« َإِيَّاكَ نَسْتَعِين» با استفاده از آيات قرآن مسائلي همچون: جواز استعانت از غير خدا و شفاعت را بررسي مي کند. (خويي،/485)
- در تفسير آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» با استمداد از آيات قرآن به تبيين مراحل سه گانه هدايت مي‌پردازد.(خويي،/497- 495)

 

ب. جايگاه روايات در تفسير «البيان»

پس از قرآن کريم روايات معتبر بيش ترين جايگاه و کاربرد را در تفسير «البيان» دارند. آيت الله خويي در مقدمه تفسير خويش به اين نکته مهم اشاره مي‌فرمايند که تكيه گاه و سند ايشان در اين تفسير افزون بر آيات قرآن مجيد و عقل سليم، رواياتي است كه در اثر تواتر و كثرت نقل، صحّت آن‏ها ثابت گرديده است يا از خاندان عترت با سند صحيح به دست آمده است. (خويي،/13)
رويکرد تفسير «البيان» به منابع روايي از چند ويژگي مهم برخورد دار است:

1. اهميت دادن به تنوع و اصالت منابع روايي

مفسر «البيان» افزون بر جوامع روايي شيعه به منابع روايي اهل تسنن نيز توجه مي‌نمايد و در جاي جاي تفسير خود از روايات موجود در صحاح سته بهره مند مي شود. مراجعه مؤلف به مستدرک حاکم(6 بار) صحيح مسلم (5 بار) صحيح بخاري (4 بار) بيش از ساير منابع روايي اهل تسنن است.
در منابع روايي شيعه نيز اکثر روايات از کتاب هاي اربعه و بحار الانوار اخذ شده است. در ميان کتاب‌هاي تفسير روايي تنها تفسير البرهان مورد توجه آيت الله خويي قرار گرفته است و به ساير تفاسير روايي از جمله «نور الثقلين»، «تفسير عياشي» يا «تفسير قمي» توجهي ندارد.

2. استناد به روايات صحيح

با آنکه برخي از مفسران توجه چنداني به صحت و سقم سند روايت تفسيري نمي کنند اما آيت الله خويي مشي فقهي و دقت اصولي خود را در گزينش رويات تفسيري نيز بکار مي برد و از پرداختن به رواياتي که ضعف سندي دارند اجتناب مي نمايد. براي نمونه با آنکه در فضيلت سوره حمد حدود 30 روايت در البرهان ذکر شده است (بحراني،1/100) اما تنها به يک روايت از منابع شيعي ـ تفسير البرهان ـ و يک روايت از منابع اهل سنت ـ صحيح بخاري ـ بسنده کرده است (خويي،/422) و اين روايات نيز از جهت سند و دلالت از اعتبار و وضوح کافي برخوردار است.
تعامل آيت الله خويي با روايات تفسيري غير قابل اعتماد، ريشه در ديدگاه اصولي ايشان در چگونگي رفتار با روايات دارد. ايشان معتقدند استناد كردن به روايات ضعيف در تفسير قرآن مسلما جايز و روا نيست، و تنها با استناد به روايات صحيحي كه به طور قطع از معصوم:صادر گرديده و روايات غير قطعي اما معتبر يعني «خبر واحدي» كه داراي شرايط حجيّت و اعتبار است، مي‏توان در تفسير قرآن‏ بهره گرفت. (خويي،/398)

3. کاربرد گسترده روايات در تفسير قرآن

تفسير «البيان» در زمينه هاي گوناگون تفسيري از روايات بهره برده است که مهم ترين آن ها به شرح زير است.
- بهره گيري از روايات در مباحث تفسيري:
آيت الله خويي در مواردي براي تفسير آيات از روايات بهره جسته اند از جمله: در تفسير«بِسْمِ اللَّهِ»، مي‌فرمايد: كامل‏ترين و پرمعني ‏ترين اسامي خدا وجود پيامبر(ص) و ائمه هدي عليهم السلام مي‏باشند كه آفرينش جهان هستي و كتاب تكويني با خلقت و آفرينش نور آن‏ها شروع گرديده است. (خويي،/ 434) آنگاه براي اثبات اين نظر به روايتي از کافي استناد مي کند که «اسماي حسني» را بر ائمه طاهرين اطلاق کرده است.
در تفسير« الْحَمْدُ لِلَّهِ» به دو روايت از امام صادق(عليه السلام) که در آن ها بر شمول معناي «الْحَمْدُ لِلَّهِ» براي سپاس از همه نعمت ها تاکيد شده است، استناد مي‌کند. (خويي،/ 458)
در تفسير آيه « َإِيَّاكَ نَسْتَعِين» به مسئله شفاعت اشاره مي کند و با استناد به روايات شيعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غير خدا را پاسخ مي‌دهد ( خويي،/ 485)
- تبيين معناي واژگان به وسيله روايات:
آيت الله خويي به کاربرد واژه ها در احاديث و سخنان معصومين:توجه دارد و براي راه يافتن به معناي واژه از اين منبع استفاده مي کند.نمونه هايي از اين دست را در عنوان «واژه شناسي در تفسير «البيان» ملاحظه فرماييد.
- توجه به روايات فضايل:
برخورد مفسران با رواياتي که به بيان فضايل و خواص آيات و سوره هاي قرآن مي پردازند متفاوت است. در اين ميان برخي همانند: تفسير «الميزان» هيچ توجهي به اين گونه روايات ندارند و برخي همانند: تفسير «نمونه» و «مجمع البيان» بدون توجه به سند حديث، به نقل روايات فضائل و خواص مي پردازند.
آيت الله خويي در تعامل با روايات فضايل از روشي ميانه سود جسته است يعني ضمن بهاء دادن به روايات فضايل، از نقل روايات ضعيف و روايات بيانگرخواص سوره ها اجتناب نموده است.
براي نمونه ايشان در بيان فضيلت سوره حمد به دو روايت يکي از تفسير البرهان و ديگري از صحيح بخاري استناد مي کند. (خويي،/421) اما در اين رابطه از نقل روايت معروف فضيلت سوره هاي قرآن که ابوعمر عثمان بن الصلاح از ابي‌بن کعب نقل کرده اجتناب مي نمايد. روايتي که با آنکه ترديد در جعلي بودن آن نيست (قرطبي،1/78) اما در بيشتر كتاب هاي تفسير شيعه و سني راه يافته است.

 

ج. واژه شناسي در تفسير «البيان»

يکي از عناصر ثابت تفسيري در تفسير «البيان» تحليل وبررسي واژگان آيه است. اهميت واژه شناسي در اين تفسير از آنجا آشکار مي شود که مفسر پيش از هر بحث ديگري ابتدا به ريشه يابي و تحليل واژگان آيه مي پردازد. آيت الله خويي براي راهيابي به معاني واژگان شناسي از چند روش و منبع بهره مي گيرند:

1. اجتهاد در لغت

نکته قابل توجه در بررسي واژگان در تفسير «البيان» اين است که مولف به هيچ يک از منابع معروف لغت شناسي عرب يا لغتنامه هاي قرآني ارجاع نداده است بلکه در اکثر موارد به اجتهاد خود عمل نموده است. از اين رو افزون بر آنکه در بسياري موارد از نقل مطالب ذکر شده در منابع لغوي اجتناب مي کند در معناي برخي واژگان نيز مطالبي افزوده است که در هيچ يک از منابع عمومي و اختصاصي لغت شناسي قرآني يافت نمي شود. براي نمونه در معناي واژه «عالمين» مي گويد:
«عالمين: جمع است كه از لفظ خود مفرد ندارد، مانند «رهط» و «قوم». اين واژه به يك مجموعه متجانس از موجودات، اطلاق می گردد. مثلا می گويند: عالم جماد، عالم نبات و امثال آن و گاهى هم به مجموعه اى اطلاق می گردد كه اجزاى آن با هم ارتباط زمانى و يا مكانى داشته باشند، مانند اين كه گفته می شود «عالم كودكى»، «عالم دنيا» و «عالم آخرت».گاهى نيز كلمه «عالم» در مجموع و تمام موجودات جهان آفرينش با تفاوت و اختلافاتى كه در ميان شان وجود دارد، به كار می رود.» (خويي،/456)
با مراجعه به لغت نامه هايي مانند «العين»، «لسان العرب»، «مفردات راغب»، «التحقيق» و تفاسير «مجمع البيان» و «الميزان» مشخص مي شود که هيچ يک از آنان به کاربرد واژه عالَم در «مجموعه اي كه اجزاي آن با هم ارتباط زماني و يا مكاني داشته باشند» اشاره نکرده اند و اين از اختصاصات تفسير«البيان» و ثمره اجتهاد لغوي مفسر است.

2. استدلال هاي علمي بجاي استناد محض به قول لغويان

ذهن نقاد و روحيه علمي آيت الله خويي در همه آثار علمي ايشان آشکار است. در تحليل واژگان نيز ايشان با استدلال هاي علمي برخي اختلافات را در باره معناي واژگان يا ويژگي هاي آن ها بيان مي فرمايد. از اين دست مي توان به نمونه هاي زير اشاره کرد:
- در پاسخ به کساني که لفظ جلاله «الله» را اسم جنس مي دانند نه اسم علَم به دلايلي همچون تبادر، عدم اشتقاق و ضرورت نامگذاري و جايگاه لفظ «الله» در کلمه توحيد استدلال مي نمايد.(خويي،/ 427)
- در بررسي اين نظريه که «رحمان» صيغه مبالغه است در آغاز ديدگاه مفسران و لغويان را نقل مي کند اما به آن بسنده نمي کند و آن را با استدلال هاي افزون تري همراه مي کند و مي گويد:
«اگر مفسران و بعضى از لغويان گفته اند كه صيغه «رحّمن» مبالغه در رحمت است و اين مطلب‏ در مورد كلمه «رحمان» درست است، اعم از اين كه هيئت تركيبى آن در مبالغه استعمال شود يا نه، زيرا كلمه «‌الرَّحْمَن» در تمام موارد به طور مطلق و بدون قيد استعمال شده است و اين نوع استعمال، حاكى از عموميت، وسعت و كليت مفهوم آن است و دلالت دارد بر اين كه رحمت او به تمام موجودات احاطه دارد، به همين جهت است كه در هيچ مورد ديده نشده است كه گفته شود: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنين لرحمن»: خداوند به مردم يا به مؤمنان رحم كننده است، يعنى هرگز كلمه «رحمان» را در مقام استعمال با ناس يا مؤمنين و يا با هر كلمه و قيد ديگرى محدود و مقيّد نمی كنند، ولى در كلمه «رحيم» اين گونه استعمال شايع است كه می گويند: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنين لرحيم».(خويي،/430 )

3. استناد به روايات و کاربرد واژه در کلام معصومان عليهم السلام

همان گونه که پيش از اين گفته شد مؤلف تفسير «البيان» که از محدثان و رجاليان برجسته نيز بودند، براي راه يافتن به معناي واژه از روايات و احاديث نيز استفاده مي‌کند. براي نمونه در معناي واژه عبد پس از بيان دو معنا براي آن، معناي سومي را که کمتر ذکر مي‌شود را بيان مي نمايد و به روايتي از سيد الشهداء(عليه السلام)استشهاد مي‌کند. ايشان مي‌فرمايد:
«واژه عبد گاهى در يك معناى وسيع‏تر به كار می رود و بر كسى كه نسبت به چيزى اهميت فراوان می دهد به طورى كه توجهى به غير از آن ندارد «عبد» گفته می شود و از همين جاست گفتار حضرت سيد الشهدا(عليه السلام): «النّاس عبيد الدّنيا و الدّين لعق على السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم و اذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّيّانون». (مجلسي، 10/ 189)«يعنى مردم بندگان دنيايند. دين لقلقه زبان آن‏هاست تا زندگی شان می چرخد، دم از دين می زنند و چون روز امتحان پيش آيد، دينداران چقدر كم خواهند بود!» (خويي،/ 462)
نمونه ديگر استناد به روايت:
يا رحمن الدنيا و الاخره و رحيمهما (الصحيفه السجاديه في دعائه(عليه السلام)في استكشاف الهموم، و بحار الأنوار، 89/ 383، مستدرك الحاكم،1،/ 155) است که براي اثبات عدم اختصاص صفت «رحيم» به رحمت خاصه خدا بيان شده است. (خويي،/ 432)

4.بررسي تقابل واژگان در کاربرد هاي قرآني

هرگاه دو واژه در يک آيه در برابر يکديگر به کار روند با استناد به قاعده «تعرف الاشياء باضدادها» مي توان به معناي واژه مورد نظر دست يافت. مؤلف تفسير «البيان» در مواردي از اين قاعده سود جسته است از جمله در معناي لغوي رحمان مي گويد:
معناي رحمت نيز روشن و واضح است و به مفهوم ضد قساوت و سخت دلي ضد و سخت گيري و بي‏ مهري مي‏باشد. خداوند متعال مي‏فرمايد:
« أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ » (فتح،/ 29)
«پيامبر و يارانش نسبت به كفار، شديد و سختگير و در ميان خود، رحيم و مهربانند.»
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (مائده/ 98)
«بدانيد! خدا داراي مجازات شديد [در عين حال‏] آمرزنده و مهربان است.» (خويي،/43)

5. بررسي دامنه کاربرد واژه در قرآن

بررسي موارد استعمال يک واژه در قرآن براي راه يافتن به دايره معنايي آن بسيار مفيد است و نشان مي دهد که آيا سعه و ضيق معناي واژه در فرهنگ قرآن با استعمال عرفي و استنباط لغوي سازگار است يا خير؟
آيت الله خويي با توجه به اين اصل، برخي اقوال مشهور درباره معناي واژگان قرآني را به چالش کشيده است. از جمله بنابر قول مشهور مفسران (طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ‏1،/ 19؛ مکارم شيرازي، تفسير نمونه،‏1/ 22) و بعضي از روايات (تفسير طبري، 1/ 43؛ تفسير برهان، 1/ 28) «رحمان» اسم خاص است و معنايش عام، ولي «رحيم» اسم عام است و معنايش خاص، و اختصاص به آخرت و يا مؤمنين دارد.
آيت الله خويي با بررسي موارد استعمال «رحمن و رحيم» در قرآن کريم با اين ديدگاه مخالفت نموده وحتي اعلام مي نمايد که اينگونه روايات را بايد تأويل نمود يا كنار گذاشت زيرا ظاهر آن‏ها با كتاب خدا مخالفت دارد (خويي،/ 432) آنگاه براي روشن شدن معناي رحيم و تفاوت آن با «رحمان » چنين استدلال مي کنند:
«كلمه رحيم در قرآن بدون اين كه به مؤمنين و يا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است».
«فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (‌ابراهيم/36)
«هر كس از من پيروى كند، از من است و هر كس از من نافرمانى كند، پس تو بخشنده و مهربانى.»
«نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (حجر/ 49)
«بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم!»
«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» (حج/ 65)
«خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است.»
«رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً» (بنى اسرائيل/66)
پروردگارتان كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در می آورد تا از نعمت او بهره مند شويد. او نسبت به شما مهربان است.
«وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً» (احزاب/24)
«اگر بخواهد منافقان را عذاب می كند و يا اگر توبه كنند، توبه شان را می پذيرد كه خداوند بخشايشگر و مهربان است.»
می بينيم در اين آيات و ديگر آياتى كه در اين جا نيامده است، كلمه «رحيم» در معناى عمومى به كار رفته است كه خداوند بر همه كس از مؤمن و منافق و بر هر انسانى در هر دو جهان رحيم و مهربان است.(خويي ،/ 432)
گفتني است از نظر آيت الله خويي تنها تفاوت «رحمن» با «رحيم» در اين است که « رحيم» دلالت مي‏كند به اين كه رحمت از لوازم ذات و صفات هميشگي و غير قابل انفكاك ذات اقدس الهي است ولي رحمان فقط دلالت مي‏كند بر اين كه خداوند داراي صفت رحمت است. (خويي،/431)

6. بررسي وجوه و نظائر واژه

علم وجوه قرآن از علوم ارزشمندي است که در شناخت و فهم معاني کلمات و آيات نقش بزرگي دارد. علماء و دانشمندان اسلامي در طول تاريخ بدان توجه نموده و در اين زمينه تاليفاتي داشته اند. متاسفانه در تفاسير جديد به اين مهم کمتر توجه مي شود و تنها به بيان معناي لغوي يا اصطلاحي واژه در قرآن بسنده مي‌شود. از ويژگي هاي تفسير «البيان» يکي هم اين است که در مواردي به وجوه و نظاير واژه توجه شده است. از جمله در بررسي واژه «عبادت» به وجوه معنايي آن در قرآن مي پردازد و سپس معناي مورد نظر را انتخاب مي کند و مي گويد:
«كلمه عبادت در لغت به سه معنى آمده است:
1- گاهى به معناى «اطاعت» و فرمانبردارى می باشد، مانند:
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (يس/60)
«اى فرزندان آدم آيا من با شما پيمان نبستم كه از شيطان اطاعت نكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است!»
2- معناى دوم عبادت، خضوع و تذلل و ذلت است، مانند:
«فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» (مؤمنون/ 47)
«آنان گفتند: آيا ما به دو انسان، همانند خودمان ايمان بياوريم در حالى كه قوم آن‏ها بردگان ما هستند؟!»
و از اين جاست راهى را كه عبور و مرور در آن بيش‏تر است و زياد در زير پاى عابرين قرار می گيرد، «معبد» می نامند.
3- گاهى هم كلمه عبادت به معناى پرستش استعمال می شود، مانند:
«قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ» (رعد/36)
«بگو! من مأمورم كه خدا را بپرستم و به او شرك نورزم»
كلمه «عبادت» غالبا در همين معنا به كار می رود، به گونه اي كه اگر بدون قرينه و خالى از قيد و شرط استعمال گردد، مردم از آن، همين معنا را می فهمند.» (خويي،/ 462)

 

د. نکات ادبي در تفسير «البيان»

پرداختن به نکات ادبي همانند تجزيه و ترکيب آيات و بيان صنايع و دقت هاي بلاغي، جز در موارد ضروري مورد اهتمام مؤلف تفسير «البيان» نيست. ايشان درباره روش خود در اين خصوص مي فرمايد:
«در اين تفسير به مباحث و موضوعاتى كه مربوط به معانى قرآن است، خواهيم پرداخت و از مباحثى كه مربوط به الفاظ و اعراب قرآن و علوم ادبى آن است صرف نظر خواهيم نمود زيرا علما و مفسرين اين گونه مباحث را در كتاب‏هاى متعددى آورده اند كه نيازى به كتاب ديگر نيست شيخ طوسى در «تبيان» و طبرسى در «مجمع البيان» و زمخشرى در «كشاف» و ما نيز تنها به بعضى از نكات ادبى كه مفسرين از آن غفلت ورزيده اند و يا به علت اهميت موضوع و ارتباط خاصى كه با اصل بحث دارد، خواهيم پرداخت.» (خويي،/13)
با همه اين احوال ايشان در مواردي به بررسي جنبه هاي ادبي آيات نيز مي‌پردازند که از جمله مي توان به موارد زير اشاره کرد:
- تعيين متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» و بررسي اقوال سه گانه در اين باره يعني اينکه متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» اقول، استعين يا ابتدا باشد و ترجيح قول سوم (خويي،/ 433)
- اضافه لفظي يا معنوي بودن اسم فاعل مانند: « مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» (خويي،/‌454)
- بررسي صنعت التفات و تغيير لحن آيه از سياق غيبت به سياق خطاب از آيه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ » به بعد (خويي،/ 463)
- بدل بودن جمله « غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » از جمله « أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » يا صفت بودن آن براي «‌الَّذِينَ» (خويي،/490)
-عطف بودن کلمه «ضالّين» بر عبارت « غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » و بيان اين نکته که كلمه «لا» كه بعد از كلمه « غَيْرِ» بر سر«ضالّين» آمده است براي تأكيد نفي مي‏باشد(خويي،/ 491)

 

هـ. اختلاف قرائت در تفسير «البيان»

ديدگاه آيت الله خويي درباره قرآئات مختلف اعم از هفت گانه يا بيشتر اين است که هيچ يک از اين قرائت‏ها متواتر نمي‏باشد بلکه برخي از آن ها خبر واحد است و برخي ديگر اجتهاد خود قاريان است.(خويي،/ 123) از سويي در هيچ روايتي نيامده است كه ائمه بعضي از اين قرائت‏ها را منع نموده باشند بنابراين از قرآئات معروف، مي توان به آنچه شاذ و غير معروف و يا جعلي و ساختگي نباشد و به وسيله افرادي نقل نشود كه  وثاقت و اعتبار آنان در نزد هيچ يك از علما ثابت نشده است، اعتماد کرد.(خويي،/167)
آيت الله خويي در باره چهار واژه از سوره حمد مسئله اختلاف قرائت را مطرح کرده است که عبارتند از:
ـ قرائت، دال «الحمد» با ضمه يا کسره و لام «للّه» با كسره يا ضمه (خويي،/452)
ـ در كلمه «مالك» نيز قرائت‏هاي مختلفي نقل کرده اند از جمله: «مُلك» «مليك» «مَلَكَ» «مالك» و «مَلِك» که دو قرائت آخر مشهورترين و صحيح‏ترين قرائت است. (خويي،/ 452)
ـ قرائت حرف آخر «غير» در« غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » با «جر» و صداي پايين بنابر قرائت مشهور يا با «نصب» و صداي بالا بنابر نقل زمخشري (خويي،/ 487)
ـ قرائت « صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » به شکل فعلي يا به صورت «صراط من انعمت عليهم ».بنابرآنچه از اميرمومنان و عمر نقل شده است (خويي،/ 487)
از بررسي مواردي که آيت الله خويي به نقل اختلاف قرآئات در آن ها پرداخته است به نظر مي رسد ايشان نسبت به اين مسئله توجه داشته است. به ويژه که در مواردي مانند: « مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» قرائت هاي شاذي را که حتي صاحب « مجمع البيان» نقل نکرده است گزارش نموده اند.
مؤلف تفسير «البيان» پس از گزارش اختلافات قرائت براي انتخاب قرائت صحيح تر از اصول و قواعد زير پيروي مي نمايند:
1. اهميت دادن به قرائت مشهور و بي توجهي به قرائت شاذ، اين قاعده در همه موارد فوق مورد استناد مفسر محترم قرار گرفته است
2. اهميت دادن به نقل قرائت غير مشهور از معصوم(عليه السلام)
به نظر آيت الله خويي اگر قرار باشد در موردي از قرائت مشهور فراتر برويم بايد قرائت مذکور با سند مطمئن به معصوم (پيامبر(ص)يا ائمه طاهرين عليهم السلام) برسد. از اين رو آنچه را زمخشري در قرائت «غير المغضوب» نقل کرده است و« غير» را به نصب خوانده است نمي پذيرد و در پاسخ او که اين قرائت را به رسول اكرم(ص)و عمر نسبت مي دهد، مي گويد:
« به نظر ما صحيح همان قرائت اول است زيرا نقل قرائت «نصب» از رسول خدا(ص)ثابت نگرديده است و اگر رسول خدا(ص)آن را با نصب چنين قرائت می فرمود، قهرا زياد نقل می شد و شايع می گرديد در صورتى كه افراد مورد اعتماد و اطمينان، اين قرائت را از رسول خدا(ص)نقل نكرده اند و قرائت عمر هم بر فرض ثبوت نمی تواند حجت و دليل باشد زيرا قبلا ثابت كرديم كه قرائت غير معصوم(عليه السلام) در صورتى مورد اطمينان و قابل اعتبار است كه از قرائت‏هاى مشهور باشد و گر نه در مقام امتثال و اطاعت از فرمان خدا اين گونه قرائت‏ها كه نه از معصوم(عليه السلام)است و نه مشهور كافى و موجب سقوط تكليف نمی باشد.» (خويي،/487)
البته ناگفته نماند که آيت الله خويي براساس مباني خود در مجموع فايده چنداني براي بررسي قرائت هاي مختلف و ترجيح يکي بر ديگري نمي بيند و معتقد است اساساً در قرائت‏هاي معروف برتري قرائتي بر قرائت ديگر و انتخاب يكي از آن‏ها امكان پذير نيست، زيرا اگر اين قرائت‏ها با تواتر و نقل‏هاي پياپي و يقين آور از پيامبر(ص) ثابت باشند، همه آن‏ها جنبه قرآني پيدا مي‏كنند و تفاوتي در ميان آيات و كلمات قرآن نيست.
اما اگر اين قرائت‏ها از راه تواتر ثابت نباشد- چنان كه حق هم همين است- در اين صورت اگر ترجيح و امتياز يك قرائت سبب قطع به بطلان قرائت ديگر شود، تحقيق در امتيازات قرائتي بر قرائت ديگر و انتخاب يكي از آن‏ها مانعي ندارد،ولي سخن در اين است كه از راه ترجيح قرائتي بر قرائت ديگر نمي‏توان بطلان اين قرائت را ثابت نمود و اگر بحث و تحقيق در ترجيح قرائتي بر قرائت ديگر بطلان آن را ثابت نكند- چنان كه غالبا هم چنين است- در اين صورت اين بحث بي‏فايده است چون مسلّم است كه از هر يك از قرائت‏هاي معروف بدون تفاوت مي‏توان پيروي نمود. (خويي،/ 453)

 

و. هدفمندي سوره ها در تفسير «البيان»

يکي از مباحث برجسته علوم قراني مسأله تناسب و ارتباط آيات يک سوره با يکديگر است. مسأله ارتباط و تناسب آيات از دو منظر قابل بررسي است يکي از نگاه تناسب آيات همجوار و دوم از منظر هماهنگي کلي آيات يک سوره در پرتو هدف واحد. بحث تناسب آيات از مباحث سابقه دار و قديمي علوم قرآني است تا آنجا که در البرهان زرکشي و الاتقان سيوطي نيز بابي بدان اختصاص داده شده است اما مسأله هدفمندي سوره ها از مباحث نويني است که اخيرا مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است.
مسأله ارتباط و تناسب معنايي آيات قرآن کريم با مخالفت ها و موافقت هاي بسياري مواجه شده و جنجال هاي فراواني را برانگيخته است آنچان که برخي مقتضاي اعجاز قرآن را از هم گسيختگي آيات آن دانسته اند (فريد وجدي 70) و برخي ديگر وحدت و يکپارچگي منطقي و ادبي سوره ها را بزرگترين معجزه قرآن شمرده اند. (دراز،/ 121)
آيت الله خويي در بخش علوم قرآني تفسير «البيان» و در مبحث اعجاز قرآن در پاسخ به کساني که نسبت به اسلوب قرآن اعتراض دارند ديدگاه خود را درباره هدفمندي سوره هاي قرآن بيان مي فرمايد.
ديدگاه ايشان از دو محور تشکيل شده است. نخست آنکه اسلوب فعلي قرآن که در هر سوره مباجث مختلفي بيان شده است بهتر از آن است که براي هر موضوعي باب مستقلي ترتيب بدهد و مثلا يک سوره فقط در باره داستان بني اسراييل يا توحيد باشد و هيچ بحث ديگر در آن نباشد زيرا اين روش با جنبه هدايتي قرآن سازگار تر است و خواننده قرآن در هر سوره مي‌تواند با اهداف و مفاهيم بيشتري از قرآن آشنا شود.(خويي،/94)
دوم اينکه: وجود مطالب مختلف در يک سوره لطمه اي بر نظم کلام وارد نمي‌آورد و در تمام مراحل، تناسب در گفتار و اقتضاي حال رعايت شده و حق بيان ادا شده است (خويي،/95) آنگاه اين روش را از مزايا و محسنات اسلوب قرآن داشته و مي‌افزايد:
«و لعمري أن هذه إحدى الجهات المحسنه لأسلوب القرآن، الذي حاز به الجمال و البهاء، فإنه مع انتقاله من موضوع إلى موضوع يتحفظ على كمال الربط بينهما، كأنّ كل جمله منه دره في عقد منتظم» (خوئي،/ 95)
«به راستى اين روش يكى از مزايا و محسنات اسلوب قرآن است كه به قرآن، زيبايى و طراوت خاصى بخشيده است، زيرا قرآن در عين پراكنده گويى و بيان مطالب مختلف، باز از كمال ارتباط و انسجام برخوردار است و از جملات آن مانند درّ گرانبهايى كه با تناسب خاصى به رشته در آمده باشد، در كنار هم چيده شده و با نظم اعجاب انگيزى به هم متصل و مرتبط است.»
گرچه از اين عبارت نمي توان به روشني بر اعتقاد آيت الله خويي;بر هدفمندي سوره هاي قرآن استدلال کرد اما تعبير «کمال الربط بينهما » و تشبيه موضوعات پراکنده يک سوره به رشته اي از گوهر هاي گرانبها تا حدي اشاره اي به اين نظريه دارد.
اما اگر به اين اشارات روش ايشان در سوره حمد را نيز بيافزاييم مي توان به گرايش ايشان به هدفمندي سوره ها و امکان تنظيم ساختار سوره براساس هدف مشخص شده اطمينان حاصل کرد. مولف «البيان»، در تفسير سوره حمد بخشي را با عنوان«غاياتها» به هدف سوره اختصاص داده است و هدف سوره حمد را چنين بيان مي فرمايد:
«هدف سوره مبارکه حمد اين است که دو مسئله بسيار مهم را ياد آوري کند يکي مسئله توحيد در عبادت و ديگر مسئله معاد و حشر» (خويي،/422)
آيت الله خويي در مرحله بعدي به ترسيم ساختار سوره نيز اقدام کرده است و سوره حمد را داراي چهار بخش مي داند و آن ها را چنين تبيين مي فرمايد:
« بخش اول: خداوند نخست خودش را با اوصاف كمال و جمالش تمجيد و توصيف می كند و با افعال و اوصاف متعالی اش خود را معرفى می نمايد؛ تربيت عمومى، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را كه از آن او است، به بشر يادآورى می كند.
بخش دوم: در اين بخش اعلام مي دارد كه عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد.
بخش سوم: در اين بخش راه دعا و نيايش را به انسان‏ها تعليم می كند.
بخش چهارم: در آخرين مرحله اين نكته را بيان می كند كه راه مستقيم و هدايت به كسانى اختصاص دارد كه خداوند با رحمت و فضل خويش آن‏ها را مشمول رحمت بی پايان و نعمت‏هاى فراوان خويش ساخته و الطاف خاصى مبذول شان داشته است و اين راه با راه كسانى كه مورد خشم و غضب خدا قرار گرفته اند و با راه كسانى كه از راه صحيح منصرف گرديده اند، متمايز و جداست.» (خويي،/425)
فصل بندي سوره حمد، نشان دهنده گرايش ايشان به ساختار مندي سوره هاي قرآن – هر چند به صورت في الجمله – است. البته بايد به اين نکته هم اشاره نمود که براساس اصول ذکر شده در كتاب هاي مربوط به هدفمندي سوره هاي قرآن، لازم است ارتباطي منطقي بين هدف سوره و ساختار آن برقرار باشد به گونه اي که هدف و محور اصلي سوره عناوين فصل هاي آن را پوشش بدهد.(خامه گر،/297)اما متأسفانه اين قاعده در هدف گذاري و فصل بندي سوره حمد در تفسير «البيان» رعايت نشده است.

 

نویسنده: محمد خامه گر