آداب احسان و نیکی در قرآن؛ سوره لقمان، آیه 22

[سوره لقمان، آیه 22]

وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (22)

و هر كس خود را در حالى كه نيكوكار باشد تسليم خدا كند، قطعا به محكم‌ترين دستاويز چنگ زده، و عاقبت كارها به سوى خداست(بهرام پور)

جزئیات آیه 

1-اطیب البیان 

وَ هُوَ مُحْسِنٌ باعمال حسنه و اخلاق فاضله و تقواى از مخالفت و معصيت او.

 

2-التبیان

(وَ هُوَ مُحْسِنٌ) اي لا يخلط طاعاته بالمعاصي (فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏) أي من فعل ما وصفه فقد تعلق بالعروة الوثيقة التي لا يخشى انتقاضها، و التوثق امتناع سبب الانتقاض، لأن البناء الموثق قد جعل على امتناع سبب الانتقاض، و ما ليس بموثق على سبب الانتقاض.

 

3-تفسیر کاشف

وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ. العروة الوثقى الطرف القوي الذي لا ينقطع، و هو كناية عن القرآن و عن حبل اللّه و مرضاته، و ما إلى ذلك مما يكون معه الإنسان آمنا من عذاب اللّه و غضبه .. و كل من اجتمع له وصفان فقد أخذ بهذا الطرف القوي الأمين: الأول أن يؤمن باللّه، و يفعل ما أمره به من العبادة كالصوم و الصلاة، و يترك ما نهاه عنه كالزنا و الكذب و الخمر. الثاني: أن يكون محسنا، و المحسن هو الذي يتعدى إحسانه إلى الآخرين، و لا يقف عند الإحسان لنفسه و ذويه، فيشارك الناس في آلامهم، و يعمل لخلاص المظلومين و المحرومين، و من أجل الحق و العدل أينما كان و يكون، و بالايجاز ان المحسن تماما كالماء الطهور طاهر بنفسه، مطهر لغيره.
و بهذا يتبين معنا ان الآمنين من غضب اللّه و عذابه هم المؤمنون المحسنون، أما من آمن باللّه و تعبد له و لم يحسن الى الآخرين بالتعاون معهم على ما فيه خير الجميع، أو أحسن و لم يؤمن باللّه، أما هذا و ذاك فلا أمان لهما من عذاب اللّه و غضبه لأنهما لم يستمسكا بالعروة الوثقى .. و في ذلك كثير من الأحاديث منها:
«من لا يهتم بأمور المسلمين فليس منهم .. لا يصدق ايمان العبد حتى يحب لأخيه ما يحب لنفسه .. أحب الناس الى اللّه أنفعهم للناس». و كفى بقول الرسول الأعظم (ص): «اني بعثت لأتمم مكارم الأخلاق» و قوله: «أنا رحمة مهداة» كفى بهذا شاهدا على ان رسالة الإسلام هي رسالة الانسانية .. و من خلالها حدد بعض العارفين المسلم بأنه «انسان ممتد بمنافعه في معناه الاجتماعي حول أمته كلها لا انسان ضيق حول نفسه بهذه المنافع».

 

4-ترجمه تفسير كاشف

چه كسى به دستگيره استوار چنگ مى ‏زند؟
وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ. «عروة الوثقى»؛ يعنى دستگيره محكمى كه هرگز پاره نمی ‏شود و آن كنايه از قرآن، ريسمان الهى و خشنودى اوست و نيز چيزهايى كه انسان با آن از عذاب و خشم خدا در امان مى‏ باشد. كسى كه داراى دو ويژگى باشد اين دستگيره نيرومند و مورد اطمينان را گرفته است: نخست: به خدا ايمان بياورد و عبادت‏هايى را كه خدا بدان دستور داده نظير نماز و روزه به جاى آورد و آنچه را كه نهى كرده نظير زنا، دروغ و نوشيدن شراب ترك كند. دوم: محسن باشد؛ يعنى به ديگران نيكى كند و نيكى ‏اش به خود و خويشاوندان منحصر نگردد و با مردم همدردى كند و براى رهايى ستمديدگان و محرومان به خاطر حق و عدالت، هرجا كه بوده و باشد، وارد عمل شود. در يك كلام: نيكوكار كامل به ‏سان آب پاك ‏كننده است كه هم خودش پاك مى ‏باشد و هم چيزهاى ديگر را پاك مى ‏كند.با اين سخنان روشن مى‏ شود كه مقصود از كسانى كه از خشم و عذاب در امان هستند، مؤمنان و نيكوكاران مى ‏باشند. امّا كسى كه به خدا ايمان بياورد و او را عبادت كند، امّا از راه همكارى با ديگران در امورى كه به نفع همگان است، به آنان نيكى نكند و يا اين‏كه نيكى كند و به خدا ايمان نياورد، اين دو گروه از عذاب و خشم خدا در امان نيستند؛ زيرا به دستگيره استوار چنگ نزده ‏اند. در اين‏باره روايات فراوانى آمده است:
«كسى كه به امور مسلمانان توجّه نكند از زمره آنان نيست ... ايمان شخص تصديق نمى ‏شود، مگر اين‏كه دوست بدارد براى برادرش آنچه را كه براى خودش مى ‏دارد ...محبوب‏ترين مردم در پيشگاه خدا، سودمندترين آنان براى مردم است». در اين ‏باره سخن پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله بسنده است: «من برانگيخته شدم تا اخلاق نيك را كامل كنم». همچنين: «من رحمتى هديه ‏شده [از سوى خدا] هستم». اين سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بزرگ‏ترين گواه بر آن است كه رسالت اسلام رسالت انسانى است. از طريق اين روايات است كه برخى از عارفان، مسلمان را چنين توصيف مى‏ كنند: «مسلمان انسانى است كه سود او به تمامى ملّتش برسد، نه انسان تنگ‏نظرى كه سودش به خودش منحصر مى‏ شود».

 

5-تفسیر المیزان 

قوله تعالى: «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» استئناف و يحتمل أن يكون حالا من مفعول «يَدْعُوهُمْ» و في معنى الجملة الحالية ضمير عائد إليهم، و المعنى: أو لو كان الشيطان يدعوهم إلى كذا و الحال أن من أسلم وجهه إلى الله كذا فقد نجا و أفلح و الحال أن عاقبة الأمور ترجع إلى الله فيجب أن يكون هو المعبود.
و إسلام الوجه إلى الله تسليمه له و هو إقبال الإنسان بكليته عليه بالعبادة و إعراضه عمن سواه. و الإحسان الإتيان بالأعمال الصالحة عن إيقان بالآخرة كما فسره به في أول السورة «هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» و العروة الوثقى المستمسك الذي لا انفصام له.

و المعنى: و من وحد الله و عمل صالحا مع اليقين بالمعاد فهو ناج غير هالك البتة في عاقبة أمره لأنها إلى الله و هو الذي يعده بالنجاة و الفلاح.

 

6-ترجمه تفسير الميزان

" وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ" اين جمله استينافى است و احتمال هم دارد كه حال از مفعول" يدعوهم" باشد، و در معناى جمله حاليه ضميرى به ايشان برگردد، كه در اين صورت معناى آيه و ما قبلش اين است كه: آيا حتى اگر شيطان ايشان را دعوت به فلان و فلان كرده باشد، در حالى كه هر كس محسن باشد و روى خود تسليم به سوى خدا كرده باشد نجات يافته، و رستگار است و نيز در حالى كه عاقبت امور به سوى خدا راجع است، پس واجب مى‏ شود كه همو معبود باشد.
و اسلام وجه به سوى خدا، به معناى تسليم آن براى اوست، به اين معنا كه انسان با همه وجودش رو به خدا كند. و او را پرستش نمايد، و از ما سواى او اعراض كند، و كلمه‏" محسن" اسم فاعل از مصدر احسان است، و احسان به معناى به جا آوردن اعمال صالح است با داشتن يقين به آخرت، هم چنان كه در اول سوره كه مى‏ فرمايد:" هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ"، خودش محسنين را به اين معنا تفسير كرده، فرموده:" الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ- كسانى كه نماز مى‏ خوانند و زكات مى ‏دهند، و در حالى كه به آخرت يقين دارند". و كلمه" عروة الوثقى" به معناى دست‏ آويزى است كه قابل جدا شدن نباشد.
و معناى آيه اين است كه هر كس خود را يگانه بداند، و با يقين به معاد عمل صالح انجام دهد، او اهل نجات است، و سرانجام هلاك نخواهد شد، چون سرانجامش به سوى خدا است، و همو وعده نجات و رستگاريش داده است.

 

7-مجمع البیان 

«وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ» أي و من يخلص دينه لله و يقصد في أفعاله التقرب إليه «وَ هُوَ مُحْسِنٌ» فيها فيفعلها على موجب العلم و مقتضى الشرع و قيل إن إسلام الوجه إلى الله تعالى هو الانقياد لله تعالى في أوامره و نواهيه و ذلك يتضمن العلم و العمل‏

 

 8-ترجمه مجمع البیان 

وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ: و آنكه خالص نمايد رفتار و عمل خود را و بطور كلى آئين خود را- از بت پرستى دور و- تنها براى خدا قرار دهد و باو تقرب بجويد.
وَ هُوَ مُحْسِنٌ: و او نيكوكار بوده اعمال خويش را طبق دانش و دستور دين انجام دهد و يا بگفته بعضى مطيع دستورات خدا و امر و نهى او باشد.

 

9-تفسير نمونه

سپس به بيان حال دو گروه مؤمن خالص و كفار آلوده پرداخته، آنها را در مقايسه با يكديگر و مقايسه با آنچه در مورد پيروان شيطان و مقلدان كور و كر نياكان بيان كرده، مورد توجه قرار مى‏ دهد، مى‏ گويد:" كسى كه قلب و جان خود را تسليم خدا كند و در آستان پروردگار سر تسليم و اطاعت فرود آورد در حالى كه محسن و نيكوكار باشد به دستگيره محكمى چنگ زده است" (وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏).
منظور از" تسليم وجه براى خدا" در حقيقت اشاره به توجه كامل با تمام وجود به ذات پاك پروردگار است زيرا" وجه" (به معنى صورت) به خاطر آنكه شريفترين عضو بدن و مركز مهمترين حواس انسانى است به عنوان كنايه از ذات او به كار مى‏ رود.
تعبير به" هُوَ مُحْسِنٌ" از قبيل ذكر عمل صالح بعد از ايمان است.
چنگ زدن به دستگيره محكم تشبيه لطيفى از اين حقيقت است كه انسان براى‏نجات از قعر دره ماديگرى و ارتقاء به بلندترين قله ‏هاى معرفت و معنويت و روحانيت نياز به يك وسيله محكم و مطمئن دارد اين وسيله چيزى جز ايمان و عمل صالح نيست، غير آن، همه پوسيده و پاره شدنى و مايه سقوط و مرگ است، علاوه بر اين آنچه باقى مى‏ ماند اين وسيله است، و بقيه همه فانى و نابود شدنى است.

 

10-تفسیر منهج الصادقین

 وَ هُوَ مُحْسِنٌ و حال آنكه او نيكوكار باشد در عمل خود يعنى موحد چه نيكويى عمل فرع توحيد است و يا عمل او بر وجه اخلاص بود و يا منقاد او باشد در جميع اوامر و نواهى كه متضمن علم و عملست‏

 

11-تفسیر نور

1- تسليم خدا بودن، بايد با عمل همراه باشد. يُسْلِمْ ... وَ هُوَ مُحْسِنٌ‏
2- نيكوكار بودن، به تنهايى كافى نيست، اخلاص در عمل هم لازم است. يُسْلِمْ وَجْهَهُ ... وَ هُوَ مُحْسِن‏