اصحاب الشمال

(و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال* فی سموم و حميم* و ظل من يحموم*لا بارد و لا کريم)
و اصحاب شمال چه اصحاب شمالي؟ آنها در ميان بادهای کشيده و آب سوزان قرار دارند و در سايه ی دودهای متراکم و آتش زا، سايه ای که نه خنک است و نه مفيد.(سوره واقعه/41)

اصحاب شمال چه کساني هستند؟

اصحاب شمال همان هايي هستند كه نامه ي اعمالشان به دست چپشان داده مي شود، كه رمزي است براي آنكه گنهكار و ستمكار و آلوده و اهل دوزخ هستند و اين تعبير براي بيان نهايت بدي حال كسي است في المثل مي گوييم مصيبتي رو كرده، چه مصيبتي؟ كه براي بيان شدت و نهايت مصيبت است.

وضعيت اصحاب شمال

گوشه هايي از حالات و وضعيت اصحاب شمال (همانند اصحاب يمين) در آياتي از قرآن ( سوره الحاقة) بيان شده است.

«و امّا من اوتي كتابه بشماله فيقول يا ليتني لم اوت كتابيه* و لم ادر ما حسابيه* يا ليتنا كانت القاضية* و ما اغني عنّي ما ليه* هلك عنّي سلطانيه».

و اما كسي كه نامه ي اعمال او به دست چپش داده شده مي گويد اي كاش هرگز نامه ي اعمالم به من داده نمي شد*و نمي دانستم حساب من چيست*و اي كاش مرگم فرا مي رسيد*مال و ثروتم هرگز مرا بي نياز نكرد* قدرت من نيز از دست رفت.1

آه حسرت بار

آري در آن دادگاه بزرگ، در آن (يوم البروز) و (يوم الظهور) هنگامي كه تمام قبايح اعمال خود را بر ملا مي بيند، فريادش بلند مي شود، و پي در پي آه سوزان مي كشد، آهي حسرت بار و ناله اي شرر بار، آرزو مي كند با گذشته اش به كلي قطع رابطه كند، آرزوي مرگ از خدا و نجات از آن رسوايي بزرگ را مي نمايد

در معني (قاضيه) نيز تفسير هاي گوناگوني گفته شده است از جمله قاضيه، مرگ نخستين است، يعني اي كاش آن زمان كه در دنيا مرديم ديگر زنده نمي شديم، اين در حالي است كه در دنيا چيزي ناخوشايند تر از مرگ نزد اينان نبود ولي در قيامت آرزو مي كند اي كاش آن مرگ ادامه مي يافت در ادامه نيز مي فرمايد كه نه تنها اموال و ثروت او نتوانست مشكلي از او حل كند، بلكه آن قدرت و سلطنتي كه داشت نيز از بين رفته و نابود شده است و حالا هيچ كاري از آنها برايش ساخته نيست

عذاب دردناک

و اما در آيات سوره ي انشقاق نيز باز هم به وضعيت اصحاب شمال در قيامت مي پردازد و به گوشه هايي از عذاب دردناك آنها اشاره مي كند

«و امّا من اوتي كتابه من وراء ظهره*فسوف يدعوا ثبورا*و يصلّي سعيرا*انّه كان في اهله مسرورا*انّه ظنّ ان يحور*بلي انّ ربّه كان به بصيرا».
و اما كسي كه نامه ي اعمالش پشت سرش داده شده*به زودي فريادش بلند مي شود، كه اي واي بر من كه هلاك شدم*و در شعله هاي آتش دوزخ مي سوزد*او در ميان خانواده اش پيوسته (از كفر و گناه خود) مسرور بود*او گمان مي كرد هرگز بازگشت نمي كند*آري پروردگارش نسبت به او بينا بود و اعمالش را براي حساب ثبت كرد.(سوره انشقاق/ 10-15)

دست چپ

در اينكه چگونه نامه ي اعمالشان را به پشت سرشان مي دهند و چگونه اين آيه با آياتي كه مي گويد نامه ي اعمالشان را به دست چپشان مي دهند جمع مي شود، مفسران تفسير هاي گوناگون ذكر كرده اند.

بعضي گفته اند دست راست آنها را به گردنشان زنجير مي كنند و نامه ي اعمالشان را به دست چپ و از پشت سر مي دهند، كه نشانه ي ذلت و سرافكندگي است.

بعضي گفته اند هر دو دست آنها را مانند اسيران از پشت سر مي بندند و نامه ي اعمالشان را به دست چپشان مي دهند.
ولي مناسب تر اين است كه گفته شود همانطور كه اصحاب يمين به نامه ي اعمال خود مباهات مي كنند و فرياد مي زنند كه اي اهل محشر بياييد و نامه ي اعمال ما را بخوانيد، مجرمان تبهكار نيز وقتي نامه ي اعمالشان را به دست چپشان مي دهند، آنها از شرمساري و ذلت دست را پشت سر مي گيرند تا اين سند جرم و فضاحت كمتر ديده شود ولي چه فايده كه در آنجا چيزي پنهان شدني نيست.

نتيجه شادی از گناه

سپس به بيان علت اين سرنوشت شوم پرداخته، مي فرمايد كه او در ميان خانواده اش پيوسته (از كفر و گناه خود) مسرور بود سروري آميخته با غفلت و بي خبري از خدا، سروري كه نشانه ي دلبستگي سخت به دنيا و بي اعتنايي به جهان پس از مرگ بود و اين بخاطر آنست كه گمان مي كرد هرگز بازگشت و معادي در كار نيست، ولي خداوند همه ي اعمال او را ثبت و ضبط نمود و براي روز حساب در نامه ي اعمالش منعكس ساخت و حالا كه روز حساب رسيده است نامه ي او را به دست چپش داده اند.

  • 1. (سوره الحاقة/ 25-2)