امامت علی علیه السلام در قرآن و روایات

هرگاه خطيبي در اثناي كلام خود نام علي(علیه السلام) را بر زبان جاري كند، با شنيدن اين يك كلمه يعني علي، يك جا همه فضائل و كمالات انساني در ذهن شنوندگان متبلور شده و آنچنان شور و هيجاني در دلها پديد آورده است كه قابل توصيف نيست. علي(علیه السلام) عصاره آفرينش، جوهره عالي هستي و شاهكار خلقت است.

او فرياد رساي حق جويي و عدالت خواهي از حلقوم همه محرومان تاريخ است. راه و روش علي، عشق و عاطفه علي، شهامت و شجاعت علي، مروت و جوانمردي علي، ايثار و گذشت علي، استقامت و صبر علي، ژرف نگري و عدالت علي (ع) و دهها صفت برجسته ديگر بيش از يكهزار و سيصد سال است بر زبان و قلم گويندگان و نويسندگان جاري است و همواره براي آزادگان و حق پرستان جهان الهام بخش و شورآفرين و زندگي ساز بوده است.
هنگاميكه جهان هستي به صدا درآمد، زمان به هم پيوند يافت، چشمه ها صاف و پاك گرديد، ارزشهاي عالي زندگي روشن و آشكار شد، و حقيقت وجود هستي در مرحله تكامل انسانيت مطلق نمودار گشت وجوشش خير و نيكي، بلندي حقيقت، تحكيم عناصر فضيلت، به ظهور پيوست تا جملگي در ساكن غار حراء محمدبن عبدالله (ص) بروز و تجلي نمود، در سرور آزادمردان و برگزيده نيكوكاران، انقلابي بزرگ، يعني علي بن ابيطالب ادامه يافت و جاودانه شده از جوشش وجود علي (ع)، در تاريخ ما داستاني بوجود آمد كه داراي فصلهاي شگفت انگيزي است، داستاني كه سطور و خطوط اصلي خود را از بلندي و والامقامي علي بدست آورده و حوادث آنرا دست زمان شكل داده است. اين داستان، همان داستان انقلاب جهان اسلام در ادوار تاريك تاريخ است كه وضع ناگوار آن از نظر استثمار، چپاول، غارت و تجاوز به شبهاي وحشتناك استبداد سياه تبديل شده بود.
بايد بگوييم كه علي بن ابي طالب در بين افراد بي نظير و قانونگذار و برپا دارندگان انقلابها مقام و موقعيت خاصي دارد. امام علي بي ابي طالب، بزرگ بزرگان عالم، بي همتا نسخه ايست كه شرق و غرب جهان نه در گذشته و نه امروز صورتي بر طبق آن نديده است. (1) او را نمي توان آدمي خواند، مگر آنكه او را مقياسي براي تجسم اوج روح و بينش آدمي بدانيم.
صفحات سياه تاريخ ورق خورد و گمراهيها و نادانيها كه ديده و بينش انسانها را تنگ و محدود ساخته بود، برخود گريستند، گمراهيها و نادانيهايي كه بر بزرگان تاريخ آن چنان سخت گرفته بود كه برخي از آنان در چنگال مردم اسير و گرفتار شده بودند و دست ديگران به آنان نمي رسيد و حتي نمي توانستند آنان را ببينند. ولي ناگهان ميدان باز شد و جهان آن چنان وسعت يافت كه همه خلق را در دل خود جاي داد و آن گاه بود كه ديگر يك شخصيت بزرگ واقعي كه نمي توان او را به يك طائفه و يك گروه و يك ملت اختصاص داد از آن توده ها شده و وجود او مانند ديگر بزرگان جهان، هم اكنون مانند خورشيد است كه بر سراسر زمين، كوهها و بيابانها، دره ها و جلگه ها، پستي ها و بلنديها، درياها و خشكي ها، به طور يكسان روشنايي و حرارت مي دهد. و اين چنين بود كه ناگهان علي بن ابيطالب (ع) بزرگ مرد گروه بزرگان در شرق، متعلق به هر انساني گرديد كه در دنيا وجود دارد و بر انسان است كه از پرتو نور آن بهره مند شود و در برابرش ديوار و مانعي برپا ننمايد و در آن حال كه سرما وي را فرا گرفته است از حرارت در آن گرم شود و بكوشد كه گرماي آن به زواياي زندگيش برسد.

در تاريخ ما صفحات جالب و زيبائي از درخشش بزرگ انساني وجود دارد كه به ما مسلمانان افتخار مي بخشد چنانكه به تاريخ انسانيت شرف و افتخار مي دهد. و اين صفحات درخشان به ما امكان مي دهد كه برگرديم و از نو برخود بنگريم تا بسياري از زنجيرهايي را كه قرنهاي تاريك و طولاني آنها را به دست و پاي ما بسته اند از هم بگسليم و آن قهرمان واقعي را كه شامل نبرد يك فرد از افراد و يا نسلي از نسلها در راه همه انسانيت است تقدير و تقديس كنيم زيرا ملتي و امتي كه عظمت خود را از چهارده قرن پيش توانسته است با مردي مانند علي (ع) و سپس با گروهي از مردم چون شاگردان وي و ياران وي نشان دهد، ملتي است كه امروز در عصر دستيابي به فضا نيز مي تواند همراه با كارواني كه پيش مي رود و هميشه به جلو مي نگرد پيش برود و اين كاروان، اگر بر عقب نگاهي بيفكند، براي آن است كه از وجود ريشه دار آن، تصميم و اراده و نيرو و قدرت كسب كند، نه آنكه در آنجا كه از پيشروي بازمانده و يا موج تاريخ آنرا از بين برده است بازماند و به استراحت بپردازد.
در ميان بزرگان بسيار اندكند كسانيكه در دل و جان، تخم چنين قاعده بزرگي را بپاشند، كه شامل همه راه و روش انساني گشته و متوجه هر كار و كوششي گردد: (هر كس دو روز او يكسان باشد مغبون و زيانكار است.) و يا به زبان طبيعت و قلب زندگي بگويد: (فرزندان خود را به اخلاق خود تربيت نكنيد، زيرا آنان براي زماني غير از زمان شما خلق شده اند.) و بسيار نادر و اندكند از بزرگان تاريخ كسانيكه درك كردند و زندگي نمودند و گفتند: (هر انساني از نظر خلقت مانند توست و مردم همه با هم يكسان و برابرند). و بسيار نادرند كساني كه فرياد زدند: (احتكار، جرم و تبهكاري است و هيچ فقيري گرسنه نمانده مگر در سايه آنكه ثروتمندي از حق او بهره مند گشته است و گناه نابخشودني آن است كه گروهي از مردم بر ديگران ستم كنند).
علي بن ابي طالب تعليمات و دستورات خود را براي اين اجرا نمي كردند كه سرمشق ديگران واقع گردد، چنانكه اكثر رهبران برنامه ها و تعاليم اجتماعي، اين چنين مي كنند بلكه روش او در اين زمينه ساده تر، عميق تر، والاتر، و برتر از اين حرفها بود.
او فكر و برنامه خود را پيش از آنكه به مشابه فكر و طراحي در قالب الفاظ و عبارات عرضه كند، با دل و با جان، با زندگي و خون عرضه مي كرد و زنده نگه مي داشت، از همين جا بود كه افكار و تعليمات وي آنچنان طبيعي و صاف از راه و روش حياتش سرچشمه مي گرفت كه كوچكترين تصنع و ساختگي بودن در آن دست نداشت و هيچگونه تكلف و خود واداشتن بر يك كار غير عادي، در آن به چشم نمي خورد. و همين واقعيت و حقيقت امام، عامل اصلي دوري جمود از تعليمات و برنامه هاي علي بن ابيطالب(ع) بوده و بر آنها چنان شور و حرارت مي بخشد كه گويا پند پدر بر پسر، يا راز و نياز انسان با خويشتن است.
اينها از تنها آثار و پديده هاي انديشه نيست، بلكه در ايجاد آنها، عقل و انديشه، عاطفه و مهر سوزان با هم همكاري داشته اند و اين نمونه اي از نشانه ها و آيات علي بن ابيطالب است.
افسوس كه آن قامت برافراشته رادمردي و حريت و آن انسان به كمال رسيده بي مانند، آن گونه كه بايد، نه در زمان خود و نه پس از آن شناخته نشد. و جامعه تشنه آن روز و جامعه گم گشته امروز از آن همه سرمايه پايان ناپذير و سرچشمه هدايت و خورشيد بي غروب استفاده نكرد و تنها راه رهايي از گرداب ضلالت در اين روزگار كه بايد آنر عصر اضطرابها و دلهره ها ناميد، كتاب جاودانه او يعني نهج البلاغه است.

هر چه خواندم از علي سرمايه توحيد من شد *** من به نور شاه مردان يافتم راه خدا را
مكتب پيغمبران را او معلم بود و منهم *** در جمال پاك او ديدم جمال انبيا را
اي علي اي تكسوار پهندشت آفرينش *** من چه گويم قطره وصف پهن دريا كي تواند
تو ابر مردي يگانه گوهر بحر وجودي *** بي قريني در جهان وين نكته را تاريخ داند
آيه اليوم اكملت لكم ديني فاش گويد *** تو اميد امتي شاهنشه خم غديري
اي علي برشانه پاك محمد پا نهادي *** تا بداند عالمي در آفرينش بي نظيري

 

تفسير آياتي از سوره مائده:

1- اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا.(2)
امروز دينتان را براي شما به كمال آورده ام و نعمت خويش را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما انتخاب كردم. كليه راويان احاديث تصديق كرده اند همينكه رسول خدا در روز غدير خم علي بن ابيطالب را به امامت منصوب نمود براي علي نداي ولايت سر داد جبرئيل نازل شد و آيه «اليوم اكملت لكم دينكم» را براي پيامبر آورد.
آورده اند كه در روز غدير خم پيامبر پس از آنكه خطبه مفصلي ايراد فرمود، علي را فراخواند و او را يك پله پايين تر از خود نشانيد و براي مردم صحبت كرد و فرمود: اي گروه مسلمانان تاكنون سه نوبت جبرئيل امين از جانب خداوند به من وحي كرده كه تمام انبياء پيش از تو خلفا و جانشينان خود را معرفي كرده اند و چون در اين روز كه ولايت و امامت علي از طرف آفريدگار كائنات بر تمام موجودات عالم عرضه شده است تو نيز بايد ولايت و پيشوايي او را ابلاغ نمايي و اينك اين آيه بر من نازل شده است.

2- «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين» (3)
اي پيغمبر، آنچه از پروردگارت بتو نازل شده به خلق برسان، اگر نرساني پيام خدا را نرسانيده اي خدا ترا از مردم حفظ مي كند كه خدا گروه كافران را هدايت نمي كند.
سپس پيشواي سالخورده اسلام با وجود كهولت سن و خستگي سفر، كمربند علي را گرفت و با نيرويي فوق العاده او را بر فراز سربلند كرد در حالتيكه زانوهاي علي محاذي با سينه پيامبر قرار گرفت و سپيدي زير بغل او نمايان شد،آنگاه منشور آسماني خلافت را فرا خواند:
‹‹ من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله ›› هر كس كه من مولاي اويم علي مولاي اوست پرودگار را دوستي كن با آن كسي كه علي را دوست و پيرو باشد و دشمن بدار، آنرا كه علي را دشمن بدارد ياري كن هر كس را كه ياريش كند ياري مكن آنرا كه بي ياريش گذارد، دوستدار آن باش كه دوست علي باشد، كيفر ده آنرا كه باوي ستيزد.
و سپس با صدايي لرزان و قوي كه گويي از اعماق طبيعت بر مي خاست و در درون خويش هزاران ناله و فرياد انساني ديگر نهفته داشت فرياد كشيد: الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، بزرگ است خدا بر اكمال دين و اتمام نعمت، و بزرگ است خدا كه راضي به رسالتم و ولايت علي بن ابيطالب گرديد.
ابي حمزه نقل مي كند از امام باقر عليه السلام تفسير اين آيه را پرسيدم   ««و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله و هو في الاخره من الخاسرين  (4) ((و هر كه ايمان را انكار كند اعمال وي باطل مي شود و در آخرت از زيانكاران است امام عليه السلام فرمود تفسير اين آيه از نظر بطن قرآن كسي است كه به ولايت علي (ع) كفر ورزد علي (ع) همان ايمان است. (5)
و در تفسير آيه يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله»»  (6) ((شما كه ايمان داريد، از خدا بترسيد و با وسيله به او تقرب جوييد آورده اند كه حضرت اميرالمومنين علي (ع) فرمود من وسيله تقرب به خدا هستم.(7).
و در تفسير آيه 54 از سوره مائده يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه)..)(8)
يعني شما كه ايمان داريد، هر كه از شما از دين خويش باز گردد، بزودي خدا گروهي را بياورد كه دوستشان دارد و دوستش دارند، با مومنان افتاده و با كافران سركشند، در راه خدا كارزار كنند و از ملامت ملامتگري نهراسند، اين كرم خداست كه به هر كس خواهد دهد و خدا وسعت بخش و دانا استاز امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده كه ايشان اميرالمومنين و اصحاب او هستند كه پس از پيامبر با بيعت شكنان جنگ جمل و ستمكاران جنگ صفين و خوارج نهروان جنگيدند.
طبرسي مي گويد پيامبر علي را به همان صفاتي وصف مي كرد كه در اين آيه آمده است و هنگاميكه او را براي فتح خيبر مامور كرد فرمود: فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند، او كسي است كه همواره به سوي دشمن حمله ور است و هيچگاه از دشمن فرار نمي كند. از ميدان نبرد باز نخواهد گشت تا خداوند قلعه هاي خيبر را به دستش فتح كند، آنگاه پرچم را به دست علي(ع) داد. (9)
و در تفسير آيه 55 از سوره مائده كه مي فرمايد: انما وليكم الله و رسوله والذين امنو الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزكوه` و هم راكعون (10) سرپرست شما فقط خداست و پيغمبر او و كساني كه ايمان دارند و كساني كه بر نماز مداومت كنند و در آن حال كه ركوع مي گزارند، زكات دهند. صدوق عليه الرحمه از ابي الجارود از حضرت امام باقر(ع) روايت مي كند كه فرمود: طايفه اي از يهود مسلمان شدند و همگي خدمت رسول خدا(ص) عرض كردند يا نبي الله حضرت موسي وصيت كرد به يوشع ابن نون واو را جانشين خود قرار داده، وصي شما كيست يا رسول الله؟ بعد از تو ما به كه پناه ببريم در پاسخ آيه انما وليكم الله و رسوله)...) نازل شد. آنگاه رسول خدا فرمود برخيزيد همه برخاستند به مسجد آمدند مردي فقير و سائل از مسجد به طرف آن جناب مي آمد.
حضرت فرمود: اي مرد آيا كسي به تو چيزي داده است؟ عرض كرد: آري اين انگشتري را يك نفر همين حالا به من داد، حضرت پرسيدند: چه كسي؟ عرض كرد: اين مردي كه مشغول نماز است، پرسيد در چه حالي به تو داد؟ عرض كرد در حال ركوع، حضرت تكبير گفتند و آنگاه اهل مسجد همه تكبير گفتند سپس حضرت رو به مردم كرده فرمود: پس از من علي(ع) ولي شماست، آنان نيز گفتند ما به خداوندي خداي متعال و به نبوت محمد(ص) و ولايت علي (ع) راضي و خشنوديم. (11)

 

تفسير آياتي از سوره انعام:

ابوذر غفاري مي گويد از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: علي رهبر انسانها و قاتل كافران است. هركس علي را ياري كند ياري مي شود و هر كس علي را ترك كند خوار مي گردد. (12)
و در تفسير آيه ((و اوحي الي هذاالقرآن لانذركم به و من بلغ (13) و اين قرآن را من وحي كرده تا شما را با هر كه بدو رسد، بدان بترسانم. از امام محمد باقر(ع) روايت شده كه فرمود مقصود از (و من بلغ) علي(ع) است.(14)
و در تفسير آيه «او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها (15)  آنكس كه مرده بود و زنده اش كرديم و براي او نوري قرار داده ايم كه به كمك آن ميان مردم راه ميرود با كسي كه صفت وي در ظلمات بودن است و از آن بيرون شدني نيست چگونه مانند تواند بود». از امام محمد باقر(ع) روايت شده كه ‹‹ ميت آنكسي است كه هيچ چيز از اين مقام واز اين امر نمي دانسته و آنگاه براي او نور هدايت يعني وجود مبارك امام را قرار داديم تا به او اقتدا كند كه منظور علي بن ابيطالب صلوات بر او مي باشد آيا با كسي كه در ظلمات است همانند خواهند بود ›› سپس حضرت با دست اشاره كرد كه اين خلق كساني هستند كه چيزي در اين زمينه نمي دانند. (16)
و در تفسير آيه و ان هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله (17)
رسول خدا در خطبه غدير فرمود: اي مردم، من صراط مستقيم خدا هستم كه در قرآن، خداوند شما را امر به پيروي از آن نموده و بعد از من علي و سپس امامان از نسل اويند كه شما را به سوي حق هدايت ميكنند و سپس فرمود: الحمدلله رب العالمين.
و درباره همين آيه امام محمد باقر(ع) به بريد عجلي فرمود: آيا معناي (صراطي مستقيماً) را مي داني؟
بريد گفت: عرض كردم خير، فرمود صراط مستقيم ولايت علي و امامان بعد از او است، سپس فرمود: آيا معناي ‹‹ ولا تتبعواالسبيل ›› را مي داني عرض كردم: خير، فرمود: به خدا سوگند منظور ولايت ديگران ‹‹ فلان و فلان ›› است. فرمود آيا معناي ‹‹ فتفرق بكم عن سبيله ›› را مي داني عرض كردم خير، فرمود يعني راه علي(ع)
. (18)
و در تفسير آيه يوم ياتي بعض آيات ربك لاينفع نفساً ايمانها لم تكن امنت من قبل او كسبت في ايمانها خيراً. (19) روزي كه بعضي آيات پروردگار بيابد، كسي كه از پيش ايمان نياورده و يا در مدت ايمان خويش كار خيري نكرده باشد ايمان آوردنش سود نخواهد داد. از امام صادق (ع) نقل شده كه منظور از ‹‹ من قبل ›› در آيه كسي است كه از پيش به پيمان وفادار نبوده و يا در مدت ايمان خويش اقرار به نبوت پيامبران و جانشينان آنها خاصه ولايت اميرالمومنين(ع) نكرده و ايمانش نفعي نخواهد داشت به خاطر آنكه انكار ولايت اميرالمومنين(ع) باعث سلب ايمان مي شود.(19)

 

تفسير آياتي از سوره اعراف:

(و نادي اصحاب الجنه اصحاب النار ان قد وجدنا ماوعدنا ربنا حقاً فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً فهل وجدتم ماوعد ربكم حقاً قالوا نعم، فاذن موذن بينهم ان لعنه الله علي الظالمين) (20)
اهل بهشت به اهل جهنم بانگ زنند كه ما وعده پروردگار خويش را درست يافتيم آيا شما نيز وعده پروردگارتان را درست يافتيد؟ گويند: آري، پس بانگ زني ميان آنها بانگ زند كه لعنت خدا بر ستمگران باد. در تفسير كلام خدا  و اذن موذن بينهم ان لعنه الله علي الظالمين) ) (امام رضا(ع) فرمود: منظور از موذن در اين آيه اميرالمومنين(ع) است.
و ابي صالح از ابن عباس نقل كرده است كه براي علي(ع) در كتاب خدا اسمائي است كه مردم نمي شناسند منظور از ‹‹ فاذن موذن بينهم ›› علي عليه السلام است كه ميفرمايد: لعنت خداي بر آنان كه ولايت مرا تكذيب كردند و حقم را خفيف شمردند.
«و بينهما حجاب و علي الاعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم و نادوا اصحاب الجنه ان سلام عليكم لم يدخلوها و هم يطمعون »(21 )
ميان جهنميان و بهشتيان حايلي است و بر بالاي آن مرداني كه همه را به سيمايشان مي شناسند و اهل بهشت ندا دهند كه سلام بر شما اينان به بهشت در نيامده اند اما طمع آن مي دارند.
اميرالمومنين(ع) در تفسير اين آيه فرمود: ما بر اعراف هستيم كه ياران خود را به سيمايشان مي شناسيم و ما هستيم اعرافي كه به توسط ما خدا شناخته خواهد شد و ما هستيم اعرافي كه خداوند ما را بين بهشت و جهنم متوقف مي سازد (22)
سلمان فارسي مي گويد: متجاوز از ده بار از رسول (ص) شنيدم كه به علي(ع) خطاب فرمود: بدرستي كه تو و جانشينان بعد از تو اعراف بين بهشت و جهنم هستند هر كس شما را بشناسد و شما او را بشناسيد وارد بهشت مي شود هر كس شما را نشناسد و شما او را نشناسيد داخل دوزخ مي شود. (23)

 

تفسير آياتي از سوره انفال:

و در تفسير آيه   اذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم اني ممدكم بالف من الملئكه مردفين».» (24)
از عبدالرزاق از معمر بن الزهري روايت شده وقتي رسول خدا(ص) با خبر شدند كه نوفل بن خويله در جنگ با مسلمين حاضر شده ‹‹ نوفل بن خويله يكي از دشمن ترين مشركين بود نسبت به رسول خدا(ص)، از خدا خواست تا خودش شر او را كفايت كند.
اميرالمومنين علي بن ابيطالب(ع) به نوفل حمله ور شد يك شمشير بر فرق و شمشير ديگر به ساقش كوبيد و با يك يورش او را از پاي درآورد، وقتي حضرت مولاي متقيان(ع) به خدمت پيامبر رسيد رسول الله(ص) پرسيدند كيست كه از نوفل براي من خبر بياورد اميرالمومنين(ع) عرض كرد يا رسول الله من او را كشتم . پيامبر(ص) تكبير گفت و سپس حمد نمود و فرمود خدا را شكر كه دعايم مستجاب كرد
.(25)
و در تفسير اين آيه ((يا ايها الذين امنوا استجيبوالله وللرسول اذا دعاكم لما يحييكم(26) شما كه ايمان داريد، خدا را اجابت كنيد و پيغمبر را نيز، زيرا شما را به چيزي كه زنده تان مي كند و زندگيتان مي دهد دعوت مي نمايد. از امام باقر(ع) روايت شده كه منظور آيه ولايت علي بن ابيطالب(ع) است، بدانيد نتيجه پيروي و تبعيت از ولايت علي(ع) وحدت امور و حاكميت عدالت مي باشد (26)
و در تفسير آيه واتقو فتنه لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصه واعلموا ان الله شديد العقاب (27)
از فتنه اي كه فقط به ستمگران شما نمي رسد بترسيد و بدانيد كه خدا سنگين مجازات است. از ابن عباس روايت شده است كه وقتي اين آيه نازل شد پيامبر(ص) فرمود: هر كس پس از وفات من، به علي (ع) ظلم كند، گويا نبوت من و انبياي پيشين را انكار كرده است. (27)
و ابو ايوب انصاري نقل كرده است كه پيامبر به عمار فرمود: پس از من مردمي مي آيند كه به جان يكديگر شمشير مي كشند و يكديگر را مي كشند و از يكديگر بيزاري مي جويند هرگاه با چنين صحنه اي مواجه شدي به مردي كه سمت راست من نشسته يعني علي بن ابيطالب روي بياور. اگر همه مردم از يكسو بروند و علي از سوي ديگر، تو از سوي علي برو و مردم را ترك كن، علي ترا از هدايت باز نمي دارد و به هلاكت نمي افكند. اي عمار، اطاعت علي، اطاعت من و اطاعت من اطاعت خداست. (28)
و در تفسير آيه: هوالذي ايدك بنصره و بالمومنين (29)
اوست كه ترا به نصرت خويش و به مومنان نيرو داد. حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: در شان علي بن ابيطالب (ع) نازل شد. همانا رسول الله(ص) فرمودند: نوشته اي اين چنين بر عرش ديدم ‹‹ لا اله الاالله وحده لا شريك له محمد عبدي و رسولي ايدته و نصرته بعلي بن ابيطالب ›› نيست خدايي جز ذات لايزال الهي حضرت محمد(ص) بنده و رسول من است، او را ياري و تائيد كردم توسط علي بن ابيطالب(ع). (30) و درباره اين آيه ((يا ايها النبي حسبك الله و من اتبعك من المومنين (31)
اي پيامبر، خدا و مومنيني كه پيرويت كردند ترا بس. امام محمد باقر(ع) فرمودند مقصود از ‹‹ من اتبعك ›› علي بن ابيطالب(ع) است و همه علما متفق القول هستند كه اين آيه در شان علي(ع) نازل گرديده است.

 

تفسير آياتي از سوره نحل:

و در تفسير آيه ((هل يستوي هو و من يامر بالعدل و هو علي صراط مستقيم (32)
آيا او كسي است كه به عدالت فرمان دهد و به راه راست رود چگونه برابر تواند بود. امام باقر(ع) فرمود: مقصود از كلام خدا ‹‹ اهل يستوي هو و من يامر بالعدل ›› علي بن ابيطالب است كه بر صراط مستقيم مي باشد

 

تفسير آياتي از سوره انسان:

يوفون بالنذر و يخافون يوماً كان شره مستطيراً، و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيرا انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءو لاشكوراً. انا نخاف من ربنا يوماً عبوساً قمطريرا فوقيهم الله شر ذلك اليوم و لقاهم نضره و سروراً، وجزاهم بما صبروا جنه و حريراً(33)
به نذر وفا كنند و از روزي كه شر آن انكارناپذير است بيم دارند و غذا را با آنكه دوست دارند، به مستمند و يتيم و اسير دهند و گويند ما شما را فقط براي رضاي خدا غذا مي دهيم و از شما پاداش و سپاسي نخواهيم، ما از پروردگارمان از روزي گرفته و سياه مي ترسيم پس پروردگارشان از شر اين روزنگاهشان دارد و تازه رويي و سرور نزدشان آورد و براي آنكه صبر كرده اند بهشت و ديبا پاداششان مي دهد. حضرت امام صادق(ع) فرمود: نزد فاطمه مقداري جو موجود بود آن حضرت آنها را آرد كرد و مقداري نان پخت همينكه خواستند استفاده كنند. شخص مسكيني وارد شد و گفت خدا به شما رحمت فرستد از آنچه در اختيار داريد مرا اطعام كنيد. حضرت اميرالمومنين(ع) برخاست يك سوم آنها را به او داد، چيزي نگذشت شخص يتيمي وارد شد و گفت خدا به شما رحمت فرستد از آنچه در اختيار داريد مرا اطعام كنيد.
حضرت علي(ع) ثلث دوم نانها را در اختيار يتيم گذاشت و بعد مرد اسيري وارد شد و گفت خدا بر شما رحمت فرستد از آنچه در اختيار داريد مرا اطعام كنيد حضرت علي(ع) برخاست و ثلث باقي مانده را به اسير داد و خودشان از آن نان نخوردند ‹‹ در حاليكه آمده است براي اداي نذر حضرت علي(ع) و فاطمه(س) و امام حسن و امام حسين(ع) و نيز فضه خادمه آنها روزه بودند ›› و خداوند اين آيات را در شان اميرالمومنين نازل فرمود.
(34)

 

تفسير آياتي از سوره نباء:

و در تفسير آيات ((عم يتسائلون - عن النباالعظيم - الذي هم فيه مختلفون - كلا سيعلمون ثم كلا سيعلمون (35) از چه پرسيد، از آن خبر بزرگ، همانكه درباره آن اختلاف داريد، سوال نكنند بزودي خواهند دانست باز هم سوال نكنند بزودي خواهند دانست. در كتاب كافي از امام محمد باقر(ع) روايت شده است كه اين آيات در شان اميرالمومنين(ع) است. و حضرت علي(ع) مي فرمود براي خدا آيه اي بزرگتر از من نيست و نيز براي خدا خبري بزرگتر از من نيست. (36)
و در كتاب عيون از امام رضا(ع) از پدرانش از حسين بن علي(ع) روايت مي كند كه رسول خدا (ص) خطاب به علي(ع) فرمود: تو حجت خدا و باب الله و راه به سوي او هستي و تويي آن خبر عظيم و تويي صراط مستقيم و مثل اعلي (37)
و اسبغ بن بناقه مي گويد حضرت علي(ع) فرمود: قسم به خدا منم خبر بزرگ كه درباره آن اختلاف كردند به زودي خواهند دانست، همان وقتي كه من بين بهشت و جهنم مي ايستم و مي گويم اين بهشتي و اين جهنمي است.(38)

در پايان بايد گفت تعداد اين آيات و روايات آنقدر زياد است كه در اين مقاله نمي گنجد و صفحات بيشتري را مي طلبد و انسان در مقابل اينهمه عظمت متحير و مبهوت مي گردد. و در اينجا فقط مي توانم بگويم و بنويسم و زمزمه نمايم:
يا علي ذاتت نبوت قل هوالله احد *** نام تو نقش نگين امرالله الصمد
لم يلد از مادر گيتي و لم يولد چو تو **** لم يكن بعد النبي مثلث له كفواً احد

به اميد آنكه شيعه واقعي و رهرو راه آن بزرگ مرد تاريخ گرديم كه دانشمندان شرق و غرب نظر داده اند كه تمام فرقه هاي عالم را بررسي نموديم و شيعه علي را در ميان آنها همانند طلاي ناب يافتيم.

 

نویسنده: فريده خمسي

 

پي نوشت ها: 

1- شبلي شميل
2- امام علي: جرج جرداق
3- مائده آيه 3
4- مائده آيه 67
5- مائده آيه 5
6- بصائر الدرجات صفحه 99
7- مائده آيه 35
8- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 صفحه 73
9- مائده آيه 54
10- مجمع البيان ج 3 صفحه 208
11- مائده آيه 54
12- تفسير برهان ج ل صفحه 480
13- مجمع البيان ج 3 صفحه 210
14- انعام آيه 19
15- بحارالانوار ج 23 صفحه 190
16- انعام آيه 122
17- صافي صفحه 182
18- انعام آيه 153
19- احتجاج ج 1 صفحه 78
20- عياشي ج 1 صفحه 384
21- انعام آيه 158
22- صافي صفحه 187
23- اعراف آيه 44
24- اعراف آيه 46
25- صافي صفحه 193
26- صافي صفحه 193
27- انفال آيه 9
28- ارشاد صفحه 33
29- انفال آيه 24
30- صافي صفحه 218
31- انفال آيه 25
32- مجمع البيان ج 4 صفحه 534
33- مجمع البيان ج 4 صفحه 534
34- انفال آيه 62
35- صافي صفحه 221
36- انفال آيه 64
37- نحل آيه 76
38- انسان آيات 12 - 7
39- برهان جلد 4 صفحه 411 مجمع البيان جلد 10 صفحه 405
40- نباء آيات 1 تا 4
41- برهان جلد 4 صفحه 419
42- صافي صفحه 555
43- برهان جلد 4 صفحه 420