انوار وحى در خطبه زهرا (علیها السلام)

پيوند قرآن و عترت بر اساس حديث متواتر ثقلين، پيوندى عميق و جاودانه است، كه صد البته ادراك مقامات بلند غيبى، معنوى و عرفانى آنها اگر ممتنع نباشد براى فهم ما فوق طاقت و بسيار مشكل مى ‏باشد (1) ; در حقيقت، آنان درياى ژرف ‏اند كه به عمق ناپيدايشان راهى نيست. در اين ميان، عصمت كبرا، حضرت زهرا(علیها السلام) ويژگيهاى بخصوصى دارد؛

فضل زهرا را بشر كى مى ‏توان احصا كند،  قطره را قدرت نباشد وصف از دريا كند
روح متعالى و بلند او كه «از ادراك آن حيران شود عقول‏» جبرئيل(علیه السلام) را تنزل داد و پايين آورد، (2) و در آن ايام سخت و دشوار، جبرئيل(ع)، مسائل و حوادث پيش رو تا بر پايى قيامت را به اطلاع آن دردانه پيامبر(ص) رساند و اميرمؤمنان(ع) ، آنها را نگاشت و بدين ترتيب صحيفه فاطمه(س) شكل گرفت:
جمله اسرار «ما اوحى‏» در اوست      علم كل انبيا پيدا در اوست
كه از امامى به امام بعدى سپرده مى ‏شد:
وارث آن مصحف عالى مقام      بعد زهرا نيست كس غير از امام
و اينك نيز در دست مبارك حجت‏ بر حق الهى، آن صدف درياى رحمت رحمانى‏«عليه ‏السلام و عجل الله تعالى فرجه‏» قرار يافته است.
آرى، سابقه نداشته است كه جبرئيل(ع) جز با طبقه اول از انبياى عظام: اين چنين آمد و شدهاى مكرر با كسى داشته باشد، و اين همان فضيلت ‏بزرگى است كه عارف بزرگ قرن ما خمينى كبير(ق س) آن را بالاترين فضيلت ‏براى حضرت فاطمه زهرا(س) مى ‏دانستند. (3)
آن بانوى مقدس و مطهر در زمينه ‏هاى مختلف، جملات ژرف و زيبايى به كام تشنگان حكمت و حقيقت جارى ساخته‏ اند كه محور برخى از سخنان آن وجود نازنين را مى‏توان در اين بخشها خلاصه كرد: عرفانى - تربيتى و مسائل خانواده (تلاش و كار در منزل، همراهى با همسر در تحمل مشكلات و سختيهاى زندگى، ساده زيستى و پرهيز از تجملات و ...)، حقوقى (حق زن، حق همسايه، حق كارگر، حق ميهمان و ...)، اجتماعى (عفاف و حجاب براى بانوان و ...)، اقتصادى، دفاع از ولايت و سياستهاى پدر و شوهر خويش (اعتراض به اقدامات خليفه اول و دوم، طرح قضيه فدك و اعتراض شديد نسبت‏به غصب آن از طرف حكومت‏به عنوان بهانه ‏اى براى ريشه‏ كن كردن انحراف عظيمى كه در خلافت رسول خدا(ص) پيش آمده بود، بيان فضائل و مناقب على مرتضى(ع) و نكوهش مخالفان وى، نقل احاديثى از پدر در شان ولايت ‏شوى وى فرموده بود مانند حديث غدير و منزلت، وصايا و سفارشات در آخرين لحظات عمر خويش مبنى بر دفن شبانه و تحريم شركت‏ خلفاى اول و دوم در مراسم نماز بر وى و دفن ايشان و ...)، فقهى (برخى از احكام باب طهارت، حج، ارث، قضاء و ...) آن پرورده صبر و رضا با بيانات فصيح و بليغ نسيمى جان فزا در پيكر فسردگان راه، وزان كرده است و گاه نيز براى بيان افكار بلند خويش از شعر استفاده نموده اند.
اشعارى كه به ايشان منسوب است‏ به بيش از 70 بيت مى‏ رسد كه عمدتا در موضوعاتى نظير: فضائل على بن ابى ‏طالب(ع) و اطاعت از وى، ايثارگرى، غم جانكاه و جگرسوز شهادت پدر(ص)، خبر از شهادت و آرزوى مرگ، تنهايى اميرالمؤمنين(ع) مى‏ باشند. (4)
مادر اين مقاله در پى آنيم تا با نيم نگاهى به يكى از خطبه‏ هاى آن جگرگوشه رسول خدا(ص) ميزان استفاده وى از آيات قرآن را نظاره كنيم، تا سرمشقى براى دلدادگان آن بانوى دو سرا، به ويژه خواهران و دختران ما باشد كه در گفتار و كردار خويش هر چه بيشتر با قرآن عزيز انس گيرند، و شاهد انوار وحى از لبان كوثر باشند.
خطبه مورد نظر در اين مقال همان خطبه فدكيه است كه آن جوهر صدق و صفا در ميان جمعى از زنان بنى‏ هاشم در مسجد پيامبر(ص) از پشت پرده در حضور مردم ايراد كرد. اين سخنرانى شيوا و خطبه غرا، در كتب معتبر ثبت گشته است. (5) و شيعيان مخلص از ديرباز آن خطبه با ارزش را نسل اندر نسل حفظ و به فرزندان خويش تعليم مى ‏دادند. اميد آنكه مسؤولين برنامه ‏ريزى در امور فرهنگى ما نيز با تدوين برنامه ‏هاى اصولى و حساب ‏شده در مقاطع مختلف تحصيلى و علمى به اين امر مهم عنايت ‏بيشترى مبذول دارند.
به هر ترتيب ما كلام كوثر در اين سخنرانى پرشور را به 4 دسته تقسيم كرده ‏ايم:
دسته اول: استدلالها به آيات قرآن، دسته دوم: اقتباسها از آيات. (6دسته سوم: جملات ناظر به آيات، دسته چهارم: كلمات حكيمانه.
توضيح آنكه: در دسته اول آياتى كه حضرت(س) براى اثبات ارث بردن خويش از رسول خدا(ص) بدانها تمسك و استدلال نموده است را آورده ‏ايم و در دسته دوم جملاتى كه اقتباس از آيه‏ هاى قرآن مى ‏باشد، آورده شده كه خود به دو گروه تقسيم شده ‏اند:
الف - اقتباسهاى بدون تغيير ب - اقتباسهاى همراه با تغيير.
و اما در دسته سوم نيز به جملاتى از خطبه نظر داريم كه ناظر به آيات قرآن مى‏ باشند. به ديگر عبارت آنكه: مفاد اين دسته از جملات با توجه به قرائنى مانند: همسانى فعل يا يكى از متعلقاتش و يا ... با همتاى خود در آيات، نظر به آيات مزبور دارد. و بالاخره در دسته چهارم نيز جملات حكيمانه آن آفتاب چرخ عصمت(س) جاى دارد كه پرداختن به آنها خارج از محور بحث ما در اين مقاله است.
در اين خطبه جذاب بسيارى از فنون مختلف و صنايع گوناگون ادبى و آرايه‏ هاى لفظى و معنوى استفاده شده است. و البته براى آنان كه حتى مقدار اندكى معرفت نسبت‏به خاندان عصمت و طهارت(ع) داشته باشند جاى هيچگونه تعجبى نخواهد بود، چرا كه آن خاندان همگى اهل حكمت و فصاحت ‏بوده ‏اند و اينها همه نمى است از يم بيكران آن انوار تابناك الهى. همان اشباح نورى كه قرنها پيش از خلقت دنيا در جوار عرش رحمان عز و جل به تسبيح، تحميد، تقديس و تمجيد الهى مشغول بودند (7) و سجده بر آدم «على نبينا و آله و عليه السلام‏» نيز به خاطر وجود اين انوار پاك در صلب وى بوده است.
اينك نوبت پرداختن به اصل بحث است كه چنانكه گذشت، ما جملات كريمانه اين خطبه با عظمت را به چند دسته تقسيم كرده‏ايم كه تفصيل آن چنين است:

 

دسته اول: استدلالها به آيات قرآن

در پى اثبات و احقاق حق خويش مبنى بر ارث بردن از پدر خويش (به ديگر اينكه اصولا فرزندان انبياء نيز از پدران خويش ارث مى ‏برند.) به آيات ذيل استدلال كرده ‏اند:
1 - صدر آيه‏16 سوره نمل: «و ورث سليمان داود ...» (حضرت) سليمان از (پدر خويش، حضرت) داود ارث برد
2 - ذيل آيه 5 و صدر آيه‏6 سوره مريم:  «فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب» حضرت زكريا به خداوند سبحان عرضه داشت:) بارالها از جانب خود فرزندى به من عطا كن تا از من و از آل يعقوب ارث ببرد
3 - صدر آيه 11 سوره نساء: «يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين» خداوند به شما در مورد فرزندانتان چنين سفارش و توصيه مى‏كند كه براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شويد
4 - ذيل آيه 180 سوره بقره: «ان ترك خيرا الوصية للوالدين والاقربين بالمعروف حقا على المتقين»‏(بر شما واجب گشته، هنگامى كه يكى از شما را مرگ در رسد،) اگر چنانچه چيز خوبى (اموال) از خود بجا گذارده، براى پدر و مادر و نزديكانش بطور شايسته وصيت كند، اين حقى است‏بر گردن پرهيزكاران (كه بايستى از عهده ‏اش برآيند).
دو مورد اول تصريح داشت كه فرزندان انبيا از پدران خويش ارث مى‏برند و دو مورد اخير نيز بر اساس شمول و عموميت آنها نسبت‏به فرزندان انبياء در اثبات مطلب دلالتى واضح دارند.

 

دسته دوم: اقتباسها از آيات

الف - گروه اول:

1 - پس از بيان حكمت ‏برخى از احكام و مسائل دين اسلام در مورد اينكه انسان بايد تقوى پيشه كند و حق تقوى را ادا كند و واقعا خداترس گردد و تا دم مرگ و آخرين لحظه عمرش اسلام خود را حفظ نمايد قسمتى از آيه 101 سوره آل عمران را اقتباس كرده ‏اند: «اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا وانتم مسلمون»
2 - خشيت عبارت است از خوفى كه همراه با درك عظمت‏حق «جل و على‏» و صفات جلاليه او باشد و اين جز با ترك گناه حاصل نخواهد شد، پس گنهكار نمى‏تواند ادعا كند كه از خدا خشيت دارد و فقط آگاهان از مقام ربوبى داراى چنين صفتى مى‏باشند (كه مصداق كامل آن على(ع) مى‏باشد)، «انما يخشى الله من عباده العلماء» قسمتى از آيه 28 سوره فاطر مى‏باشد كه حضرت آن را اقتباس فرموده‏اند.
3 - در مورد معرفى خويش مى‏فرمايد من دختر همان پيامبرى هستم كه از جنس خود شما بود و رنج و گرفتارى شما برايش سخت و نگران كننده بود و بر هدايت نمودن شما اصرار داشت و اميدوار بود و اصولا نسبت‏به مؤمنين رافت داشت و به آنها مهربانى مى‏كرد. كه اين فرمايش اقتباس است از آيه 128 سوره توبه: «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزير عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم»
‏4 - براى يادآورى وضعيت ناشايست اعراب قبل از اسلام و اينكه همواره در پى جنگ و خونريزى ‏هاى بى‏ هدف و ناشى از هواهاى نفسانى بودند و در واقع در لبه پرتگاه و سقوط در آتش جهنم بودند قسمتى از آيه‏103 سوره آل عمران را اقتباس كرده ‏اند: «و كنتم على شفا حفرة من النار».
5 - در ادامه توصيف مردم و ويژگيهاى آنان قبل از اسلام در مورد نداشتن امنيت مى ‏فرمايد شما در آن دوران ترس اين را داشتيد كه مبادا شما را بربايند. كه اين فرمايش اقتباس از قسمتى از آيه‏26 سوره انفال مى ‏باشد: «تخافون ان يتخطفكم الناس...»
6 - در بيان نجات مردم بواسطه بعثت وجود نازنين پيامبر اكرم(ص) قسمتى از آيه‏103 سوره آل عمران را اقتباس كرده و مى ‏فرمايند: «... فانقذكم...»
7 - در مورد اينكه پدر بزرگوارشان براى تبليغ اسلام هر رنجى را بر خود خريدند و همواره با فتنه ‏انگيزى و آتش افروزى مخالفان روبر مى‏ گشتند ولى به مدد غيبى الهى آن فتنه ‏ها سركوب مى‏شد و حضرت به راه خويش ادامه مى ‏دادند، از قسمتى از آيه 64 سوره مائده اقتباس كرده‏اند: «كلما اوقدوا نارا للحرب اطفأها الله»
8 - در پى توبيخ مردم نادان كه دنبال هواها و آرزوهاى فانى خود رفتند و حق را رها نمودند و مساله سقيفه و غصب خلافت را پيش آوردند و اينكه در گناه و فتنه واقع گشتند و در واقع هم اكنون جهنم آنها را احاطه كرده و در قيامت هم اين احاطه تجلى خواهد يافت و تا ابد در آتش سوزان دوزخ خواهند ماند، قسمتى از آيه‏49 سوره توبه را اقتباس كرده ‏اند: «الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين»
‏9 - در ادامه توبيخ ستمكاران كه بجاى پيروى از احكام قرآن بدنبال هوسهاى فانى دنيوى خويش شتافتند و جاى گزين بدى بجاى تبعيت از احكام قرآن برگزيدند، ذيل آيه 50 سوره كهف را اقتباس كرده ‏اند: «بئس للظالمين بدلا»
10 - در ادامه سرزنش آنان كه از دين فاصله گرفتند مى‏فرمايد آن كسى كه غير از اسلام (و تسليم محض در برابر خداوند) دينى ديگر براى خويش انتخاب كند از او پذيرفته نگردد و در آخرت نيز از زيان‏كاران خواهد بود، اين فرمايش اقتباسى است از آيه 85 سوره آل عمران: «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين»
11 - پس از رد اعتقاد حاكمان غاصب مبنى بر عدم ارث بردن فرزندان انبياء از پدران خود، مى‏فرمايد: آيا (با وجود احكام نورانى اسلام) باز هم سراغ احكام جاهليت مى‏رويد. و اصولا كدام حكم از حكم خدا براى آنان كه اهل يقين مى‏باشند بهتر و نيكوتر است؟ اين فرمايش اقتباس است از آيه 50 سوره مائده: «افحكم الجاهلية يبغون ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون»
‏12 - در مورد تهديد ظالمين و اينكه براى وعيدهاى الهى زمانى مشخص وجود دارد و ستمكاران بالاخره به عذاب دچار خواهند شد، مى ‏فرمايند: هر خبر و وعيدى كه پيامبران از جانب خدا داده‏اند وقت معينى دارد. كه اين فرمايش اقتباس است از صدر آيه‏67 سوره انعام: لكل نباء مستقر».
13 - در ادامه تهديد به عذابهاى الهى مى‏فرمايند: بزودى خواهيد دانست كه كدام يك از ما يا شما دچار عذاب ذلت‏بار شده و عذاب هميشگى و جاودان دامن گيرش خواهد گشت. اين فرمايش اقتباسى است از آيه‏39 سوره هود: «فسوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم»‏ (8)
14 - در مورد اينكه مرگ براى پدر گراميشان همچون انبياى سابق قضاى حتمى بوده است مى ‏فرمايد: محمد(ص) جز پيامبرى (از جانب خدا) نيست كه پيش از او نيز پيامبرانى بوده‏اند (كه از اين جهان خاكى رخت ‏بربسته ‏اند) اگر او نيز بميرد يا به شهادت برسد، آيا دوباره به دين و مرام جاهليت‏ باز خواهيد گشت؟ هر كس كه عقب‏گرد كند و مرتد شود به خدا ضرر نرسانده و البته خداوند، آنها را كه در دين ثابت قدم ماندند و راه ارتداد را پيش نگرفتند نيز پاداش شكرگزاريشان را خواهد داد.
اين جملات اقتباسى است از آيه 144 سوره آل عمران: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين.»

15- پس از خطاب به مردم و طلب كمك و يارى از آنان براى احقاق حق، آنان را تشويق مى‏كند و مى‏خواهد با برانگيختن غيرت آنها ترس از جو حاكم را از وجودشان بشويد لذا از آيه‏13 سوره توبه اقتباس كرده و مى‏فرمايند: «ألا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤكم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين‏»
[ آيا با آنان كه عهد شكنى كرده و بر اخراج پيامبر (از مكه) اهتمام ورزيدند، پيكار نمى‏كنيد؟ و حال آنكه آنها بودند كه نخستين بار (دشمنى و پيكار با شما را) آغاز كردند، آيا از آنان مى‏ترسيد؟ با آنكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمن مى ‏باشيد.]
16 - پس از اظهار ياس و نااميدى از يارى مردم، مى‏فرمايد: اگر شما و تمام آنانكه روى زمين زندگى مى‏كنند همگى كافر شويد (به خدا زيان نمى‏رسانيد) كه خدا از همگان بى‏نياز است و ستوده. اين فرمايش اقتباس است از قسمتى از آيه 8 سوره ابراهيم: «ان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد»
17 - در توصيف آتش قهر الهى كه در انتظار غاصبين خلافت مى‏باشد مى‏فرمايد: آتش برافروخته الهى است كه (درون انسان را پيش از جسم و ظاهر وى شعله‏ور مى‏سازد و) از دلها سر مى‏زند. اين فرمايش اقتباسى است از آيه‏6 و7 سوره همزه: ««نار الله الموقدة التى تطلع على الافئدة»
18 - در ادامه تهديد مجرمان زمان خويش ذيل آيه‏227 سوره شعراء را اقتباس كرده‏اند: «و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون»‏ آنان كه ظلم و ستم روا داشتند بزودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى (در دوزخ) بازگشت مى‏كنند.
19 - در ادامه تهديد داعيان باطل خلافت مى ‏فرمايد: شما منتظر جزاى اعمال (پست) خود باشيد ما هم در انتظار نتيجه و پاداش اعمال خود مى‏باشيم. اين فرمايش اقتباسى است از آيه 122 سوره هود: «وانتظروا انا منتظرون»
20 - در مقابل طفره رفتن غاصبان حكومت و عدم پذيرش حق ذيل آيه 18 سوره يوسف را اقتباس كرده ‏اند: «بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و الله المستعان على ما تصفون‏»  حضرت يعقوب در برابر دروغ‏گويى برادران يوسف كه گفتند: «يوسف را گرگ دريد و اين پيراهن خون‏آلود اوست‏» فرمود: بلكه اين كار زشت را هوسهاى نفسانى شما در نظرتان زيبا جلوه داده و آراسته نموده است. (و البته من در برابر اين حادثه) صبرى جميل و زيبا پيشه مى‏سازم (و بردبارى همراه با شكر در درگاه الهى از خود نشان خواهم داد) و از خدا (نيز) در مقابل آنچه شما اظهار مى‏داريد، يارى مى‏طلبم.]
21 - در مورد قيامت و رسوايى ستمكاران و اهل باطل كه به حق اهل بيت: ظلم و ستم روا داشتند ذيل آيه 78 سوره غافر را اقتباس كرده‏اند: «و خسر هنالك المبطلون‏».

 

ب - گروه دوم:

1 - در بيان اهتمام و كوششهاى طاقت فرساى پدر عزيزش در راه تبليغ دين اسلام و انذار مردم از عذاب الهى قسمتى از آيه 94 سوره حجر: «فاصدع بما تؤمر» را اقتباس كرده و فرموده ‏اند: «.. صا دعا بالنذارة‏».
2 - در ادامه توصيف پيامبر اكرم(ص) صدر آيه 125 سوره نحل: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة»‏ را اقتباس كرده و فرموده‏اند: «.. داعيا الى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة‏» [ .. مردم را به راه پروردگارش فراخوان بود و روش او در اين كار حكمت (و برهان) و موعظه نيكو بود].
3 - در هم شكسته شدن هيمنه بت پرستان و از هم گسيختگى آنان به دست تواناى پيامبر اسلام(ص) را با استفاده از اقتباس آيه 45 سوره قمر: «سيهزم الجمع و يولون الدبر» بيان كرده و فرموده‏اند: «(حتى) هزم (انهزم) الجمع و ولوا الدبر. »
4 - در توصيف حالت مردم تن پرور زمان خويش مى‏فرمايد: در حاليكه پيامبر(ص) و على(ع) در دوران سختى و فشارهاى همه جانبه از سوى دشمنان براى پيشبرد اهداف مقدس اسلام از خود گذشتگى مى‏نمودند و آسايش را از خود سلب كرده بودند، شما دنبال رفاه و عيش و نوش خويش بوديد.
و اين مطالب را با يك كلمه «فاكهون‏» افاده كرده‏اند كه اقتباسى است از آيه‏27 سوره دخان: «و نعمة كانوا فيها) فاكهين»
‏5 - پس از بيان زحمات و رنجهاى اميرالمؤمنين(ع) در راه اسلام و سرزنش مردم منافق صفت‏بخاطر راحت‏طلبى و رفاه زدگى آنان به ياد ايشان مى‏آورد كه شما در آن دوران سخت و كمرشكن هماره منتظر آن بوديد كه حوادث دردناكى (مانند شهادت پيامبر(ص)) براى ما پيش آيد تا شما به اهداف خود برسيد: «.. تتربصون بنا الدوائر». اين فرمايش اقتباسى است از قسمتى از آيه 98 سوره توبه: «و يتربص بكم الدوائر»
6 - پس از توبيخ و سرزنش ابوبكر كه مدعى بود: «چون زهرا(س) فرزند پيامبر است لذا نمى‏تواند از پدرش ارث ببرد»، مى‏فرمايد: آيا در كتاب خدا آمده كه تو از پدرت ارث ببرى اما من از پدرم ارث نبرم؟ اگر چنين نسبتى به كتاب خدا بدهى: لقد جئت‏شيئا فريا [ كار بسيار زشت و عجيبى مرتكب شده‏اى]. اين فرمايش اقتباسى است از ذيل آيه‏27 سوره مريم: «لقد جئت‏ شيئا فريا»
7 - براى تهديد غاصبان خلافت رسول خدا(ص) ذيل آيه‏27 سوره جاثيه: «يوم تقوم الساعة يومئذ يخسر المبطلون»‏ را اقتباس كرده و فرموده‏اند: «و عند الساعة يخسر المبطلون‏» [ هنگام قيامت اهل باطل به خسران و زيان خويش واقف مى‏شوند].
8 - انذار پيامبر(ص) نسبت‏به عذابهاى الهى را يكى از اوصاف پدر خويش برشمرده و از ذيل آيه‏46 سوره سبا: «ان هو الا نذير لكم بين يدى عذاب شديد» اقتباس كرده و فرموده‏اند: «انا ابنة نذير لكم بين يدى عذاب شديد» [ من دختر همان بيم دهنده شما در برابر عذاب شديد الهى هستم (آن چنان عذابى كه گويى پيش روى شماست، چرا كه قيامت نزديك است)].
9 - در مورد عدم عمل به قرآن و پشت‏سر انداختن احكام آن توسط حكومت جور زمان خويش مى‏فرمايد: «و نبذتموه وراء ظهوركم‏» كه اقتباسى است از قسمتى از آيه‏187 سوره آل عمران: «فنبذوه وراء ظهورهم»
10 - پس از سرزنش مردم به جهت عدم همراهى آنان در راه احقاق حق اهل‏بيت: كه سبب آن عدم درك حقيقت قرآن و آن نيز معلول تيرگى قلب و دل آنان بواسطه جهل و نفاق بود مى‏فرمايند: «افلا تتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟» كه اقتباسى است از آيه 24 سوره محمد: «افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها»؟
11 - در ادامه سرزنش مردمان تيره‏دل از آيه 14 سوره مطففين: «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»‏ اقتباس كرده و فرموده‏اند: كلا بل ران على قلوبكم ما اساتم من اعمالكم [ .. چنين نيست، بلكه ظلمت ظلم و تيرگى اعمال ناشايست‏شما موجب زنگار قلبهايتان گشته (و از اين روى است كه قرآن را نمى‏فهميد تا بدان عمل كنيد)].
12 - در پى توبيخ و بيان علت ارتكاب اعمال مجرمين وقت از قسمتى از آيه‏46 سوره انعام: «قل ارايتم ان اخذ الله سمعكم و ابصاركم» اقتباس نموده و فرموده‏اند: «.. فاخذ بسمعكم و ابصاركم‏» [ آن زنگار قلب شما باعث‏شده تا گوش و چشم هاى شما كر و كور گردد (و از درك حقيقت‏باز مانيد)].
13 - به دنبال توبيخ و سرزنش مردم دل مرده و غفلت زده از قسمتى از آيه 22 سوره ق: «فكشفنا عنك غطاءك...» اقتباس كرده و فرموده‏اند: «.. اذا كشف لكم الغطاء» [ هنگامى كه بميريد و پرده غفلت از جلوى چشمانتان كنار زده شود خواهيد دانست كه چه عذابهاى دردناكى در انتظار بوده است.]
14 - در توصيف عذاب شديد الهى در قيامت ذيل آيه‏47 سوره زمر: «وبدا لهم من الله ما لم يكونوا يحتسبون»‏ را اقتباس كرده و فرموده‏ اند: «و بدا لكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون.» [ در قيامت از جانب خدا براى شما عذابهايى رو مى‏شود كه هرگز به ذهن و فكرتان هم خطور نكرده بود.]

 

دسته سوم: جملات ناظر به آيات:

1 - در مورد حكمت تشريع و وجوب زكات مى‏فرمايد: «.. والزكاة تزكية للنفس و نماء فى الرزق‏» [ و (خداوند) زكات را بدان جهت واجب ساخت تا موجب تزكيه نفس (و پاكى روح از گناهان) گردد و علاوه بر آن باعث زياد شدن رزق و روزى شود]. قسمت اول اين فرمايش ناظر است‏به صدر آيه‏103 سوره توبه: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها»
و قسمت دوم آن فرمايش ناظر است‏به ذيل آيه‏39 سوره روم: « و ما آتيتم من زكوة تريدون وجه الله فاولئك هم المضعفون»
2 - درباره حكمت وجوب اطاعت از اهل بيت عصمت و طهارت: و در باب امامتشان مى‏فرمايد: .. و طاعتنا نظاما للملة و امامتنا امانا للفرقة [ .. و (خداوند) وجوب اطاعت ما خاندان را وسيله‏اى جهت‏سامان دادن به ملت و امامت ما را مانع تفرقه و پراكندگى امت قرار داد.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏103 سوره آل‏عمران: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا» (9)
3 - پيرامون حكمت وفاى به نذر مى‏فرمايد: «.. و الوفاء بالنذر تعريضا للمغفرة‏» [ وفاى به نذر موجب آن مى‏شود كه انسان در معرض مغفرت و آمرزش الهى قرار گيرد (و به پاداشهاى بزرگ نائل آيد.)] اين جمله ناظر است‏به آياتى كه در باب وفاى به نذر در قرآن بدانها اشاره شده، از جمله آيه‏7 به بعد از سوره «هل اتى‏» كه در شان خود حضرت زهرا(س) و شوهر و فرزندان عزيزشان (امام حسن(ع) و امام حسين(ع)) نازل شده است: «يوفون بالنذر ... فوقاهم الله شر ذلك اليوم و لقاهم نضرة و سرورا» [ آنها به نذر خود وفا كردند .. بدين جهت است كه خدا نيز آنان را (مورد لطف و عنايت‏خاص خويش قرار داده) و از شر (و سختى) آن روز (قيامت) محفوظ مى‏دارد و آنها را در حاليكه غرق شادى و سرورند پذيرا مى‏گردد.]
4 - در مورد فلسفه و حكمت نهى از كم فروشى مى‏فرمايد: «.. وتوفية المكائيل والموازين تغييرا للبخس‏» [ فروشنده و مشترى هنگام معامله خود نبايد در جنس و بهاى آن كم گذارند (كه اين ظلم است) بلكه بايستى تماما به يكديگر تحويل دهند كه در غير اينصورت مبتلا به نقص خواهند گشت (يا در اموال خود در همين دنيا دچار كمبود مى‏گردند يا در فرداى قيامت نامه اعمال خود را در حالى كه كمبود خيرات دارد مشاهده مى‏كنند و يا هر دو كه هم در دنيا و هم در آخرت با كمبود مواجه مى‏شوند.)] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه 85 سوره اعراف:  «فاوفوا الكيل والميزان و لاتبخسوا الناس اشياءهم ...»
5 - در بيان حكمت نهى از شرابخوارى مى ‏فرمايد: .. والنهى عن شرب الخمر تنزيها عن الرجس [ شرابخوارى بدان جهت تحريم گشته كه موجب تنزيه و پاكسازى روح از پليدى‏ها و گناهان است.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏90 سوره مائده: «يا ايها الذين آمنوا انما الخمر .. رجس .. فاجتنبوه».
6 - حكمت نهى از تهمت ‏به زنان پارسا را مبتلا نشدن به لعنت دانسته و مى‏فرمايد: «.. و قذف المحصنات اجتنابا للعنة.» اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏23 سوره نور: «ان الذين يرمون المحصنات ... لعنوا...» 
7 - در ضمن شمارش اوصاف و ويژگيهاى پدر بزرگوارشان مى ‏فرمايد: .. يجذ الاصنام‏» [ .. بتها (اين معبودهاى چندين هزار ساله جاهلان) را در هم شكست.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه‏57 و 58 سوره انبياء كه درباره بت ‏شكنى حضرت ابراهيم (على نبينا و آله و عليه السلام‏) مى‏ باشد: «و تالله لاكيدن اصنامكم ... فجعلهم جذاذا»
8 - پيرامون گمراه شدن مردم و تبعيت آنها از شيطان مى ‏فرمايد: «.. فالفاكم لدعوته مستجيبين‏» [ (شيطان) شما را در حالى يافت كه لبيك گوى ندايش بوديد] اين فرمايش ناظر است، به قسمتى از آيه 22 سوره ابراهيم: «و قال الشيطان .. و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى»
9 - در توصيف و بيان شدت حادثه غمبار و جانسوز ارتحال پدر خويش مى‏فرمايد: «.. و خشعت الجبال‏» [ و كوهها هم خاشع گشتند.] اين فرمايش ناظر است‏به قسمتى از آيه 21 سوره حشر كه در مورد عظمت قرآن است: «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرايته خاشعا متصدعا».

در پايان، بار ديگر تذكر اين نكته بايسته است كه موارد ذكر شده در قالب دسته ‏بندى‏ هاى فوق، تنها مربوط به يك سخنرانى حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) مى ‏باشد وگرنه با توجه به مقدمه اين مقاله، انوار وحى از زلال زندگى كوثر قابل تفكيك نمى ‏باشد و به ديگر عبارت قرآن با زهرا(علیها السلام) عجين گشته است.

 

نویسنده: سيد عليرضا جعفرى

 

پى ‏نوشت:

1و2-ءو - برگرفته از بيانات حضرت امام خمينى‏1، صحيفه نور ج‏19: ص‏278، انتشارات سازمان مدارك.
3- صحيفه نور ج‏19: ص‏279.
4- براى نمونه ر. ك. مناقب ابن شهر آشوب‏1: 242، انتشارات علامه - قم; احقاق الحق (كه از كتب اهل سنت نقل كرده است) 10:433 و19:159، انتشارات كتابخانه آية‏الله مرعشى; - قم; بحارالانوار43:176، المكتبة الاسلامية - تهران.
5- از جمله: بلاغات النساء، تاليف احمد بن ابى‏طاهر (از علماى اهل سنت در قرن سوم) ص‏23; علل الشرائع (به‏3 سند) تاليف شيخ صدوق، متوفى: 381، ص‏248، انتشارات داورى - قم; الشافى تاليف سيد مرتضى، متوفى:436، ج‏4: ص‏68، مؤسسة الصادق(ع) -ء طهران; الاحتجاج تاليف طبرسى، متوفى: 548، ص‏61، مطبعه مرتضويه - نجف; شرح ابن ابى‏الحديد (از علماى اهل سنت در قرن هفتم): ج‏16 ص‏211، منشورات مكتبة آية‏الله المرعشى;; كشف الغمة تاليف اربلى، متوفى‏693 (به نقل از كتاب «السقيفة‏» تاليف ابى بكر احمد بن عبدالعزيز الجوهرى)، ج‏2: ص‏106، مكتبة بنى‏هاشمى - تبريز; بحارالانوار تاليف علامه مجلسى، متوفى 1111، ج‏29 ص‏215، دارالرضا(ع) - بيروت.
6- طبق نقل اهل لغت، علماى علم بديع اقتباس را آن مى‏دانند كه اندكى از قرآن يا حديث را در عبارت خود (چه بصورت نظم و شعر باشد و چه بصورت نثر) بياوريم و اشاره نكنيم كه از قرآن يا حديث مى‏باشد. و هم ايشان تصريح كرده‏اند كه تغيير در آن مقدار از قرآن يا حديث كه در عبارت خود آورده‏ايم اگر چنانچه تغيير مختصرى باشد، اشكال ندارد و جائز مى‏باشد. و اين بيت از خاقانى را مثال زده‏اند:
نقد عمر زاهدان در توبه از مى سشد تلف قل لهم ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف
كه شاعر در اين مصراع اخير قل «للذين كفروا» را به قل «لهم‏» تغيير داده است (آيه 38 سوره انفال)، مطالب گفته شده در ادبيات فارسى و عربى يكسان است. [..اما الاقتباس فهو ان يضمن الكلام - نظما كان او نثرا - شيئا من القرآن او الحديث لا على انه منه .. ولا باس بتغيير يسير فى اللفظ المقتبس .. (مختصر المعانى، تاليف سعد الدين تفتازانى، متوفى: 791، ص‏221، انتشارات مصطفوى)] البته در مورد اينكه فرق بين اقتباس و تضمين چه مى‏باشد، مشهور بديعيين معتقدند كه اقتباس اختصاص به نظم و نثر ندارد ولى تضمين فقط در شعر واقع مى‏شود، اما مخفى نماند كه نظريه برخى ديگر از دانشمندان بديع آن است كه صنعت تضمين نيز اختصاص به شعر ندارد، به تحرير التحبير تاليف ابن ابى الاصبع متوفى 654 ه، ص‏140، چاپ مجلس اعلاى مصر و همچنين به الفوائد المشوق الى علوم القرآن و علم البيان تاليف ابن جوزى متوفى 751 ه ص‏195 مراجعه شود.
7- اشاره به روايتى در «علل الشرائع: 208، انتشارات داورى - قم‏».
8- اين آيه در دو جا عينا آمده است: 1 -39/هود 2 -39 و40/زمر.
9- بر اساس احاديث و روايات، مقصود از حبل الله، خاندان پيامبر و ائمه معصومين(ع) مى‏باشد (به تفسير مجمع البيان و تفسير عياشى، ذيل آيه مذكور مراجعه شود) البته در برخى ديگر از روايات و احاديث نيز، مراد از حبل الله را «قرآن‏» دانسته كه بعيد نيست منظور هر دوى آنها باشد.

 

منابع: 

ماهنامه كوثر، شماره 8