اهداف تربیتى در قصّه‏ هاى قرآن

نزديك به يك سوم آيات قرآن مربوط به حوادث و داستانهاى پيشينيان (اقوام و ملل قبل از اسلام) و نيز ماجراهاى عهد نزول می  باشد. گرچه ترسيم جهان آخرت نيز در قالب داستان ارائه شده است.

تأكيد قرآن بر استفاده از قالب داستانى و مفاهيم بلندى كه در اين شكل به پيروان خويش ارائه می كند از يك سو و اهميت روز افزون توجه به ادبيات هنرى در دوران ما از سوى ديگر، زمينه شايسته اى را براى تدّبر در غرض خداوند از به كارگيرى اين قالب و كارآمدی هاى آن، فراهم می كند.
قصص قرآن همه جانبه، ژرف و پُر نكته اند و در آنها اهداف والايى نهفته است. گرچه قالب داستانى، خود جاذبه آفرين و دلكش است، اما قرآن به منظور انتقال پيام‏ها و ارائه مفهوم‏هايى از اين قالب استفاده كرده است. در واقع قرآن قصّه را در خدمت اهداف دينى و ترويج معارف حقّ قرار داده است.
قرآن سه هدف كلّى از بيان قصه ها داشته است:

 

الف) اهداف شناختى - معرفتى

دين به عنوان منشورى فرهنگى، متكّفل تبيين حقايق و توضيح معارف پيچيده و اسرار آفرينش، براى نظام بخشيدن به انديشه و خرد، و جهت دادن به رفتار و گرايش‏ها می باشد. گاه معارف غير محسوس و مجرّد، در قالب داستان‏هاى حسّ برانگيز و تجربه هاى عينى گذشتگان، پلى مناسب براى فهم و درك می يابند و از اين رو قرآن در قالب تشبيه، تمثيل، قصه اى حقيقى و ماجراهاى اقوام و ملل به جهت دهى فكرى و تربيت شناختى اقدام نموده است. اينچنين است كه هر نكته اى كه در مسير هدايت و فهم دينى لازم بوده است در قالب‏هاى قصص قرآنى تبيين و تشريح شده است.
"لقد كان فى قصصهم عبرةٌ لاولى الالباب ما كان حديثاً يفترى و لكن تصديق الذى بين يديه و تفصيل كل شى و هدى و رحمةً لقوم يؤمنون".1
علامه طباطبايى "تفصيل كل شى" را بيان و تميز هر چيزى می شمارد كه مردم براى سعادت دنيا و آخرت خويش بدان نياز دارند.2
بيشترين تأكيد قصه هاى قرآن در اهداف معرفتى تبيين سردّين و حاملان آن يعنى انبياء، و حمايت از آنان و ترسيم خطوطِ كلّى معارف دين و راز بنهفته در دستورات شريعت بوده است.

 

ب) اهداف اجتماعى - تاريخى

اسلام يكى از اجتماعی ترين اديان و مكاتب می باشد. قرآن به مقوله هاى اجتماعى از قبيل آداب روابط جمعى، رمز و راز پيروزى يا شكست ملّت ها و تحليل سنن و رسوم گروه هاى اجتماعى، اقوام برتر و نمونه، چرايى نعمت يا نقمت الهى، در قالب هايى متنوع، از جمله قصص قرآنى پرداخته است و همه اينها را فرا راه بشريّت می نهد تا برنامه زندگى آينده خويش را به درستى تشخيص دهند و ترسيم نمايند.
قرآن تاريخ پيامبران، امت و شاهان را به صورت تابلوهايى زنده و متحرّك در ضمن داستانهاى خويش باز سازى می كند، به گونه اى كه وقايع تاريخى به شكل وقايع حال حاضر نمود می يابد و بسيارى اوقات با فعل (اَلَم‏تر) مردم را به مشاهده حوادث تاريخى و درس گرفتن از آنها ترغيب می نمايد.
امام على عليه السلام به فرزند خويش می نويسد:
اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه نما... و در ديار و آثار باستانى آنان گردش كن و بنگر كه چه كردند، از كجا به كجا شدند و كجا بار گشودند و در كجا فرود آمدند... پسركم! هر چند من به اندازه همه آنان كه پيش از من بوده اند، نزيسته ام، امّا در كارهايشان نگريسته‏ ام و در سرگذشت هاشان انديشيده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و ديده ام تا چون يكى از ايشان گرديده ام، بلكه با آگاهى كه از كارشان به دست آورده ام گويى چنان است كه با نخستين تا پسينشان به سر برده ام. پس از آنچه - ديدم - روشن را تار و سودمند را از زيانبار باز شناختم و براى تو از هر چيز زبده آن را جدا ساختم، و از ميان همه آنها زيبايش را برايت انتخاب نمودم.3

 

ج) اهداف اخلاقى - تربيتى

اخلاق عبارت از ملكات نفسانى و حالات روحى - روانى است كه باعث می شود، فعاليتهاى آدمى - چه زشت يا زيبا - به آسانى از نفس متخّلق به آن اخلاق صادر شود.4
يكى از بهترين ادّله ضرورت بعثت انبياء عليهم السلام، سامان بخشيدن به نابسامانی هاى اخلاقى است تا انسانهاى بد آموخته را به انسانهايى سالم و فرزانه تربيت كند.
قرآن كريم، مجموعه اى متنوع و كامل در قالب‏هاى گوناگون از مفاهيم اخلاقى - تربيتى براى هدايت و كمال بخشى به آدمى است. قالب داستانى در عين جذّابيت و ترسيم گرى، الگوهاى فراوانى را در مباحث مختلف اخلاقى ارائه می كند و به صورت عينى و تجربى، انسانِ مؤمنِ به خويش را در معرضِ رويدادهاى گذشتگان قرار می دهد تا باور كند و متحوّل شود.
اينك برخى از اين اهداف را يادآور می شويم.

 

1- معرفى الگوها:

تربيت مُدلى، يكى از بهترين شيوه هاى رايج در تعليم و تربيت می باشد. در اين شيوه با ارائه يك الگو و مدل كامل در عرصه هاى گوناگون زندگى مخاطبان را به تطبيق شرائط خويش با آن الگو و نمونه بردارى از آن رفتار معيار فرا می خوانند. قرآن كريم، پيامبران الهى را بطور اعمّ و پيامبر اسلام (ص) و نيز حضرت ابراهيم (عليه السلام) را بطور اخصّ، الگوهاى كامل انسانى به منظور جهت گرفتن ديگران، معرّفى می نمايد:
"لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجو الله و اليوم الآخر".5
"قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه".6
"لقد كان لكم فيهم اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الآخر".7

 

2 - معرفى ويژگی هاى ممتاز انسانى

قرآن در قالب داستان‏هاى خويش از صفات ممتاز مردان و زنان پاك نهاد و بويژه انبيا گفتگو می كند و بدين ترتيب پلكّان ترّقى و راه رشد را در فضايى زيبا و خيال‏انگيز، در برابر ديدگان مخاطبانِ خويش می نهد.
برخى از اين ويژگی ها، مشترك افراد بسيارى است و برخى ويژه افراد خاصّى.
"كان الناس امّة واحدة فعث الله النبييّن مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحقّ...8"
"رسلاً مبشرين و منذرين لئلاّ يكون للناس على الله حجة بعد الرسل"9
"فبما رحمةٍ من الله لنت لهم و لو كنت فظاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك"10
"لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنّتم حريص عليكم بالمؤمنين رئوف رحيم".11
"و ان من شيعته لابراهيم. اذا جاء ربه بقلب سليم".12
"و اذكر فى الكتاب ابراهيم انه كان صديقاً نبياً"13
"و اذكر فى الكتاب اسماعيل انّه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبياً"14
"انى لكم رسول امين"15

 

3 - تربيت آدمى و باورداشت غيب و مصاديق آن

انسان مادّى در مسير توجّه به خداوند و حركت بسوى او يقين و باور ترديدناپذير و تجربه شده به غيب، ملكوت، حقايق معنوى فرشتگان، قدرتها و حركت هاى غيبى برايش تعيين كننده است. او با اين باورداشت است كه می تواند در پيچيدگی ها و چالش‏هاى زندگى اعتماد و توكّل به خداوند و وعده هاى او نمايد و تعبّد به اوامر و نواهى او پيدا كند و در مسير اهدافِ دين حركت كند.
داستان‏هاى قرآن، در لابلاى ماجراهاى خويش اين ساحت از نياز بشر را نيز تغذيه می كنند.
"الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و ممّا رزقنا هم ينفقون"16 [در تبيين و تأكيد به اصلِ مفهوم غيب]
"قال الذى عنده علم من الكتاب انا آتيك به قبل أن يرتدّ اليك طرفك فلّما رآه مستّقراً عنده قال هذا من فضل ربّى".17
"هل أتيك حديث ضيف ابراهيم المكرمين".18 [در بيان فرشتگان بعنوان موجودات غيبى]
"و كذلك نُرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين".19 [در بيان جايگاه هاى غيبى]
"قال هى عصاى أتوكّاُ عليها و أهشُّ بما على غنمى" ولى فيها مآرب أخرى قال ألقها يا موسى فالقاها فاذاهى حية تسعى قال خذها و لا تخف سنعيدها سيرتها الاولى و اضُمم يدك الى جناحك تخرُج بيضاء من غير سوء آيةً اخرى لنريك من آياتنا الكبرى"20 [در بيان قدرت هاى غيبى و غير مادّى].
"انه لقرآن كريم. فى كتابٍ مكنون. لايمسّه الاّ المطّهرون" 21 [در بيان مراحل و مقامات غير مادى و غيبى]

 

4 - معرفى ابليس و شيطان به عنوان عامل تعيين كننده در انحراف آدمى

شيطان از جمله دشمنانِ هدايت و كمال يابى آدمى است، كه از لحظه اوّل خلقت آدم در پيامبران و پيروان ايشان طمع نموده با شگردهاى گوناگون سعى در اغواى ايشان دارد. قرآن در ضمن داستان‏هاى خويش در پى نشان دادن لغزشگاه ها و زمينه هاى انحراف آدمى است و روشهاى مواجهه بايسته انسانِ مؤمن و رهيدن از كمند شيطان را آموزش می دهد.
"يا بنى آدم لا يفتننكّم الشيطان كما اخَرج ابويكم من الجنّه"22
"قال يا ابليس مامنعك ان تسجد لما خلقت بيدى أستكبرت ام كنت من العالين. قال انا خيرٌ منه خلتنى من نار و خلقته من طين".23
"رب بما أغوتينى لازينن لّهم فى الأرض و لاغوينَّهم اجمين".24
"فانساه الشيطان ذكر ربِّه فلبَثَ فى السجن بضعَ سنينَ".25
"ألم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انّه لكم عدوّ مبين".26
"هل أنبَّئكم على من تنزّل الشياطين. تنزّل على كلّ أفّاك أثيم".27

 

5 - عبرت آموختن از حوادث گذشته و سرگذشت امت هاى پيشين

قصه هاى قرآنى، سرگذشت گذشتگان را پيش روى بشر می نهد تا بوسيله آن فرجام و سرنوشت خويش را رقم زنند.
اين جمله مشهور كه "تاريخ تكرار می شود" زمينه اى است تا در سخنان، رفتارها، فراز و فرودها، سر بركشيدن‏ها و سر فرود آوردهان‏ها و اسباب رشد و انحطاط تمدن‏هاى پيشين، كنكاش و تدبّر نموده، بتوانند رمز بقاى مادّى و معنوى خويش را بيابند.
قرآن اصرار دارد با توجّه كردن و تأمل در رويدادهاى گذشتگان و سير آفاقى )مكانى و زمانى( به عبرت اندوزى براى شكل دادن صحيح به زندگى خويش بپردازيم.
اينكه در بيش از 30 سوره قرآن و افزون بر 130 مرتبه نام موسى عليه السلام و ماجراى قوم بنى اسرائيل مطرح می شود، نشان از تناسب‏هاى بيشمارى ميان قوم موسى (عليه السلام) و امتّ اسلامى در اعصار گوناگون دارد و ماجراى آنان دستمايه ارزنده اى است براى عملِ ديگران.
"أفلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبة اللذين من قبلهم".28
"قل سيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المجرمين".29
"فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين".30
"لقد كان فى قصصهم عبرة لأولى الالباب".31
"قال على عليه السلام: عباد الله انّ الدهر يجرى بالباقين كجريه بالماضين".32
"قال عليه السلام: (در نامه به حارث همدانى) و اعتبر بما مضى من الدنيا، فانَّ بعضها، يشبه بعضاً و آخِرَها لاحقٌ باولّها".33
"فاليوم ننجّيك ببدنك لتكون لمن خلفك آيةً"34.

 

6 - تقويت و آرامش بخشى به پيامبراکرم و اميد آفرينى در مؤمنان:

در قصص قرآن تأكيد بسيارى بر پيروزى نهايى حق و حق جريان و نابودى سپاه كفر و شرك و نهادهاى باطل شده است.
در نقل قول‏هاى قرآن نسبت به اقوام گذشته می بينم كه سرانجام، پيامبران و پيروان ايشان در مصاف باستم پيشگان پيروزى را به چنگ می آورند. اين براى تبيين پيروزمندى حق در گستره تاريخ، و نشان دادن صدق بودن وعده هاى الهى و همچنين تقويت روحىِ پيامبر (ص) و اطمينان بخشيدن به پيروان او به منظور جدّ و جهد بيشتر در مسير دين بوده است و از سوى ديگر جنگ روانى بر عليه مشركان.
"فأنجيناه (نوح) و أصحاب السفينة و جعلناها آيةً للعالمين".35
"فما كان جواب قومه (ابراهيم) إلاّ ان قالوا اقتلوه أو حرّقوه فأنجاه الله من النار انّ فى ذلك لقوم يؤمنون".36
"فكلاً اخذنا بذنبه فمنهم من أرسلنا عليه حاصباً و منهم من أغرقنا و ما كان الله ليظلمهم و لكن كانوا انفسهم يظلمون".37
"و لقد نصركم الله ببدر و انتم اذّله فاتقوا الله تعلكم تشكرون".38
"و ما جعله الله الاّ بشرى و لتطمن قلوبكم به و ما النصر الا من عند الله العزيز الحكيم."39
"و كلا نقصّ عليك من انباء الرسل ما نثبت به فؤادك"40
"ثم نفذجى رسلنا و الذين آمنوا كذلك حقاً علينا نفذج المؤمنين".41

 

7 - امداد رسانى خداوند به بندگان شايسته و گره گشايی هاى ويژه الهى

اين حقيقت كه لطف ويژه پروردگار شامل حال بندگان شايسته اش می شود و آنان را در بحران‏ها و سختی ها يارى می رساند، بهترين زمينه براى دين باورى و دلدادگى به گوهرهاى معرفتى دين می شود و به تدريج روندهاى درونى و بيرونى فرد و جامعه را اصلاح می كند.
براى اينكه چنين اتفاقى بيفتد و دلها نرم و جانها مشتاق و رفتارها تصحيح شود، قصص قرآنى، تابلوى دلپذير از دست گيری هاى خداوند نسبت به بندگان شايسته اش در لحظه هاى التهاب و سختى (سّراء و ضّراء) تصوير می كند:
- نداى يونس در شكم ماهى و نجات او
- ارتباط يوسف در چاه و زندان با خداى خويش
- بشارت حمل عيسى به مريم بدون وجود همسرى
- درمان نابارورى همسر زكّري
- حمايت خداوند از موسى و شكافته شدن دري
- نابودى سپاه ابراهه
- نجات ابراهيم و برد و سلام شدن آتش براى او
- نجات نوح و همراهانش در طوفان بى سابقه
- نجات پيامبر اسلام (ص) از توطئه قريش در ليلة المبيت.
"و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين والشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقاً".42

 

8 - ارائه ارزشهاى كليدى اخلاقى

از جمله مهم‏ترين ويژگی هاى تأثير گذار در موفقيت آدمى در بُحران‏ها و رسيدن به يك تصميم منطقى و مناسب، كنترلِ هيجانات و صبر و استوارى روحى و روانى است. كم نيستند كسانى كه در كشاكش ناملايمات و طوفان حوادث، عنانِ اختيار از كف داده و از مديريت بحران دست شسته و نا اميدى و اضطراب آنها را به روزمرّگى و تسليم كشانده است!
قرآن در قالب داستانهاى خويش بر اهميت استقامت بر اهداف و آرمانها و هدايت خردمندانه ماجراها به عنوان يك ارزش اخلاقى و نيز ديگر ارزشهاى اخلاقى تاكيد می كند.
"فصبر جميل و الله المستعان على ما تصفون"43
"فصبر جميل عسى الله ان يأتينى بهم جمعياً"44
"يا بنّى اذهبوا فتحسّسوا من يوسف و اخيه و لا تايئسوا من روح الله انه لاييأس من روح الله الا القوم الكافرون"45
"ام حسبتم ان تدخلوا الجنّه و لمّا يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستّهم السّراء و الضّراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين آمنوا معه متى نصر الله الا انّ نصر الله قريب"46
"فلما فصل طالوت بالجنود قال إن الله مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس منى و من لم يطعمه فانّه منى الامن اغترف غرفةً بيده فشربوا منه الاّ قليلاً منهم فلّما جاوزه هو و الذين آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت و جنودهِ قال الذين يظّنون انّهم ملاقوا الله كم من فئة قليلة غلَبت فئةً كثيرة بإذن الله و الله مع الصابرين. و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنّا أفرغ علينا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين".47
"و لقد كذّبت رسل من قبلك فصبروا على ماكذبوا و اوذوا حتى اتاهم نصرنا..."48
"و أمر أهلك بالصلوة و اصطبر عليها لانسألك رزقاً نحن ذفرزقك و العاقبة للتقوى".49
گرچه ديگر فضيلت هاى اخلاقى همچون سكينه (آرامش)، تقوى، وفا، صدق، حق گويى و باطل ستيزى، دفاع از محرومان و ستمديدگان، توكّل، راز و نياز با خداوند و... نيز در قالب زيبايى داستان‏هاى قرآن به خوبى پردازش شده، و ارزشمندى آنها، روشهاى بدست آوردن آن فضيلت ها، آثار، پى آمدها و پاداش‏هاى آنها تبيين گشته است.

 

9 - ترسيم اصل آزمايش امت ها با سختی ها

هر پيامبرى كه مبعوث شد و هر جامعه اى كه سر بر آورد، خداوند ايشان را با مشكلاتى آزمود. امّت ها اگر توانستند در امتحان الهى همراه با پيامبرشان، بر سر پيمان الهى خويش استوار بمانند و راه ايمانى خويش را ادامه دهند، به فلاح رسيدند و سر فراز شدند و اگر در اين امتحان فرو ماندند، از سعادت محروم گشته و سر شكسته گرديدند و از رستگارى دنيا و آخرت محروم ماندند.
آزمون سختی ها براى همه امت ها بوده است و سنّت تخلف ‏ناپذير الهى به شمار می آيد. بخش قصص قرآنى راز سر فرازى در اين آزمون‏ها و يا سر شكستگى را ارائه می كند و آدمى را با اَسرار سعادتمندى آشنا می كند و حكمت هاى اين سنّت فراگير را روشن می نمايد.
"و لقد ارسلنا الى أمم من قبلك فاخذنا هم بالبأسأء و الضّراء لعلّهم يتضّرعوّن".50
"و اذ اتبلى ابراهيمَ رَبَّه بكلمات فأتمّهن قال انّى جاعلك للناس اماماً"51
"و ظنّ داود انما فتنّاه فاستغفر ربَّه و خر راكعاً و اناب".52
"و لقد فتنا سليمان و القينا على كرسيّه جسداً ثمّ اناب".53
"قد فتنّا قومك من بعدك و أظلّهم السامرىّ"54
"انّا مرسلوا الناقة فتنةً لهم فارتقبهم و اصطبر".55
"و فتناك فتوناً فلبثت سنين فى اهل مدين ثم جئت على قدر يا موسى"56
"و ليتبلى الله ما فى صدوركم و ليمحصّ ما فى قلوبكم و الله عليم بذات الصدور".57

 

10 - ارائه اصول و شيوه هاى تبليغ

قرآن كتاب يادآورى و بصيرت آفرينى است و پيامبران مدِكّر و مبلّغ دين هستند. بيشترين رسالت انبياء الهى در زمينه تحقق همين يادآورى و ابلاغ حقايق معنوى به فرزندان بشر بوده است. آيات قرآن و بويژه داستان‏هاى قرآنى دورنماى شيوه هاى تبلغى مؤثر و روشهاى كارآمد براى اين رسالت است. چگونگى مواجهه سازنده با مردم و به كار گرفتن راهكار و فنونى كه موعظه با اقشار و اصنافِ گوناگون را ثمر بخش نمايد و سير معنوى آنها را سرعت بخشد، در لابلاى آيات و قصص قرآن بخوبى نمايان است و درسِ تربيتى بزرگى براى مربيان و مبلعّان دين در عصر حاضر می باشد.
"اُدع الى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى أحسَن"58
علامه طباطبايى در ذيل اين آيه شريفه می فرمايد: "موعظه عبارت است از بيانى كه نفس شنونده را نرم و قلبش را به رقّت آورد.
از اينكه موعظه را به قيد حسنه مقيّد فرمود، فهميده می شود كه موعظه غير حسنه نيز وجود دارد. بنابراين موعظه حسنه، موعظه اى است كه از جهت تأثير نيكوى آن در احياء حق مورد نظر است. و حسن اثر وقتى است كه واعظ خودش به آنچه وعظ می كند متّعظ باشد و از آن گذشته، در وعظ خود آن قدر حسن خلق نشان دهد كه كلامش در قلب شنونده مورد قبول افتد و رقّت قلب شنونده را در پى داشته باشد.59"
از جمله سر فصل هايى كه در اين بخش قابل بررسى است، پيام‏هاى اصلى در دعوت هاى تبليغى پيامبران است. برخى از گوهرها و پيام‏هاى بنيادين در تبليغ سفراء الهى كه در ضمن قصص قرآنى قابل استناد است، به ترتيب زير می باشد:
الف) دعوت به آزادى هدفمند:
"قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئاً و لا يتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولّوا فقولوا اشهَدوا بانّا مسلمون".60
ب) دعوت به پرهيزگارى و ورع:
"اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون. انى لكم رسول امين" 61
"كذبّت عاد المرسلين. اذ قال لهم اخوهم هود الاتتقون"62
ج) دعوت به تعليم و تزكيه:
"ربّنا و ابعث فيهم رسولاً منهم يتلوا عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب و الحكمة ويزكيهم انك انت العزيز الحكيم".63
د) نويد و هشدار نسبت به رفتارهاى ارزشى و ضد ارزشى مردم:
"يا ايها النبى انا ارسلناك شاهداً و مبشرّاً و نذيراً و داعياً الى الله باذنه و سراجاً منيراً".64
ه) دعوت به پرستش و محبت خداوند:
"يا ايها الناس اُعبدوا ربّكم الذى خلقكم و الذين من قبلكم لعَلكم تتقّون".65
"قل إن كان آباءكم و ابناءكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احبَّ اليكم من الله و رسوله و جهادٍ فى سبيله فتربّصوا حتى يأتى الله بامره و الله لايهدى القوم الفاسقين".66
و) دعوت به برپا داشتن قسط و عدل:
"لقد ارسلنا رسلنا بالبينّات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس..."67
ز) دعوت به گوهرهاى سه گانه دين: توحيد، نبوت، معاد:
"و ما ارسلنا من قبلك من رسول الاّ نوحى اليه انه لا اله الا انا فاعبدون".68
"و ما قدرو الله حقّ قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشرٍ من شىٍ..."69
"أفحسبتم انّا خلقناكم عئباً و انكم الينا لا ترجعون"70

 

شيوه هاى كارآمدى تبليغی

از جمله سر فصل‏هاى ديگر در داستان‏هاى تبليغى پيامبران در قرآن، شيوه هاى كارآمدى تبليغ است. بى ترديد پيامبران در جوامعى تاريك، خرافى، پر از جهل، آميخته با فساد و برخوردار از ستم ظهور كردند و توانستند از ميان چنين مردمى انسانهايى خدا باور، حق جو، شايسته و با شخصيت تربيت كنند! اين اتفاق نيفتاد مگر به سخت گوش‏هاى پيامبران و بهره‏گيرى از باريك‏ترين نكته ها در روان‏شناسى تبليغ و البته به هدايت و امداد الهى، برخى از شيوه هاى مؤثر تبليغى را كه در داستان‏هاى قرآنى نمود يافته است، اشاره می كنيم:

 

الف) استفاده از روش پرسش و پاسخ، و ضرورت پاسخگويى سريع به شبهات و اشكالات مخاطبان

"يسئلونك عن الاهلّة قل..."71
"يسئلونك ماذا ينفقون قل..."72
"يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل..."73
"يسئلونك عن الخمر و المسير قل...و..."74
"يسئلونك عن اليتامى قل..."75
"يسئلونك عن المحيض قل..."76

 

ب) استفاده از روش مقايسه اى:

ارتباط ميان مفاهيم در نقش پذيرى و فهم كامل، سهم زيادى دارد. يكى از ابعاد بلاغت قرآن و معجزه بودن آن به همين نكته مربوط است.
هرگاه ذهن آدمى موفق شود كه ميان چند مفهوم رابطه اى را كشف كند، از يك سو احساس نشاط و خلاقيّت می كند و از سوى ديگر ذهنِ فرد از اين ارتباط منطقى به مفهومى جديد منتقل می شود و از آنجا كه خود آن را كشف كرده، بهتر پذيرفته می شود و ماندگارى و ثمر بخشى تربيتى بيشترى پيدا می كند.
در اين ميان مفاهيم مخالف و نيز مشابه سهم بيشترى را در ايجاد زنجيره ارتباطى بين مفاهيم و فهمِ همه جانبه آنها ايفا می كنند.
از باب نمونه درك هر يك از دو مفهوم سپيدى و سياهى، دانايى و نادانى، حق و باطل، ايمان و كفر، نور و ظلمت و... در كنار يكديگر ميسّر خواهد بود، در واقع هر مفهوم در كنار ضدّش دو بار توجه و تأكيد می شود.
در داستان‏هاى قرآنى براى تأثير گذارى بيشتر از اين شيوه در بيانات انبياء استفاده شده است.
"مثل الفريقين كالأعمى و الأصمّ و البصير و السميع هل يستويان مثلاً أفلا تذكّرون".77
"هل يستوى الأعمى و البصير أم هل تستوى الظلمات و النور"78
(به پيامبر توصيه می شود كه به مشركانى كه پرستش بت را با پرستش خداوند در يك رديف قرار داده اند، چنين بگويد.)
"يا صاحبى السجن أرباب متفرقون خير ام الله الواحد القّهار".79
"لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل الله باموالهم و انفسهم"80
"قل لا يستوى الخبيث و الطيّب ولو اعجَبك كثرة الخبيث".81
"قل نارجّهنم اشدّ حرّاً لو كانوا يفقهون".82
(به پيامبر توصيه می شود به كسانى كه گرما را بهانه اى براى عدم شركت در جهاد قرار داده اند، چنين بگويد).

 

ج) استفاده از روش پرسشگرى

يكى از روشهاى كارآمدى كه قرآن در آيات گوناگون و همچنين قصه هاى خويش براى متقاعد سازى و ايجاد حالت پذيرش درونى و تحول در مخاطبان، از آن بهره می گيرد، روش پرسشگرى است. در اين روش با پرسش‏هايى صريح فرد را به وجدان و فطرتِ سليم خودش ارجاع می دهند و بى آنكه منتظر جواب حضورى او باشند، پاسخ درونى و خود انگيخته فرد، مقدمه تحول و همراهى را فراهم می سازد.
"أفلا ينظرون الى الابل كيف خلقت. و الى السماء كيف رفعت. والى الجبال كيف نصبت. والى الارض كيف سطحت. فذّكر انّما انت مذكّر"83
"هل يستوى الاعمى و البصير ام هل تستوى الظلمات و النور"84
"يا صاحبى السجن أأربب متفرقون خير ام الله الواحد القهّار"85
"قالت رسلهم أفى الله شكٌّ فاطر السموات و الارض"86

 

د) استفاده از روش جزئى نگرى در پيام‏هاى رفتارى

كلى گويى در تربيت، آسيبى است جدى. با كلىّ گويى ابهام آفريده می شود و هر كس بر اساس فهم شخصى به سراغ عرصه عمل می رود و محصول چيزى خواهد بود كاملاً متفاوت از مقصود. قرآن در توصيه ها و ترسيم سازى خويش، تاكيد بر نماياندن هدف‏هاى رفتارى جزئى دارد، تا دورنماى عمل كاملاً تبيين شود و مخاطب بتواند مسير خواسته شده را تشخيص دهد. در اين صورت است كه ابزارهاى تربيتى از جمله تبشير و تنذير (تشويق و تنبيه) مفيد می افتد و موجب افزايش رفتار مثبت يا كاهش رفتار مشخصِ منفى خواهد شد. يكى از وجوه بلاغ مبين در دعوتهاى انبياء همين نكته می باشد.
"... رب العالمين. الذى خلقنى فهو يهدين و الذى هو يطعمنى و يسقين. و اذا مرضت فهو يشفين. و الذى يميتنى ثم يحيين. و الذى اطمع ان يغفرلى خطيئتى يوم الدين".87
"يا بنى آدم خذوا زينتكم عند كل مسجدٍ و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا"88
"قل أمر ربّى بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كل مسجدٍ و ادعوه مخلصين له الدين"89
"فما على الرسول الاّ البلاغ المبين"90

 

ه) استفاده از روش مستند نمايى و متقاعد سازى

قرآن در بيانات خويش، هم خود را كتاب محكم و استوار و مستند معرفى می كند و هم از مخاطبان می خواهد كه مطالب خويش را به دليل و برهان مستند نمايند، تا پذيرفته شود. بر همين اساس بيانات پيامبران در قرآن همراه با ادّله، حكمت ها، مبانى و پشتوانه هاى عرفى و عقلى است تا با اين توجيهات زمينه پذيرش قلبى و انگيزش رفتارى فراهم شود.
"الر كتاب أحكمت آياته ثم فصّلت من لدن حكيم خبير"91
(علامه طبرسى در ذيل اين آيه در تفسير مجمع البيان می گويد: احكام به معنى اتقان و استوار كردن است)
"يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سديداً. يصلح لكم اعمالكم".92
"يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقوّن"93
"و علمنّاه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم".94
"قالت رسلهم أفى الله شك فاطر السموات و الارض يدعوكم ليغفرلكم من ذنوبكم و يؤخّركم الى أجلٍ مسمَّى"95
"فقلت استغفروا ربكم انه كان غفاراً. يرسل السماء عليكم مدراراً. و يمددكم باموال و نبين و يجعل لكم جنّات و يجعل لكم انهاراً"96
"ام لكم سلطان مبين. فأتوا بكتابكم ان كنتم صادقين".97
(در اين آيه پس از اينكه اظهارات كفر آلود مشركان درباره ملائكه و خلقت آنها را نقل می كند، می گويد كه اگر بر ادعاهاى خويش دليلى آشكار داريد و راست می گوييد، سند خويش را ارائه كنيد!!)

 

ز) استفاده از روش مناظره (مجادله)

علامه طباطبايى ذيل آيه شريفه "ادع الى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن"98 می گويد:
"جدال عبارت است از دليلى كه صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آنچه كه بر سر آن با ما نزاع می كند، به كار رود، بدون آنكه خاصيت روشنگرى حق را داشته باشد. بلكه عبارت است از اينكه آنچه را كه خصم خودش به تنهايى و يا او و همه مردم قبول دارند بگيريم و با همان مطلب، ادعاى وى را ردّ كنيم و... از اينكه موعظه را به قيد حسنه و جدال را به أحسن مقيّد فرموده است، فهميده می شود كه موعظه غير حسنه و جدال غير احسن نيز وجود دارد... جدال أحسن جدالى است كه طرف مخاطب را به عناد و لجبازى نكشاند و مقدمات جاذبه را هر چند كه خصم، راستش بپندارد، به كار نبندد و همچنين از بى عفّتى در كلام و از سوء تعبير اجتناب كند و به خصم خود و به مقدمات او توهين ننمايد و فحش و ناسزا نگويد و از هر نادانى ديگرى بپرهيزد.
همچنين استفاده از اعتقادات مشترك نيز به عنوان يكى از نشانه هاى جدال احسن می باشد". در روش مناظره )مجادله احسن( قرآن در ضمن داستان‏هاى انبياء، آموزش می دهد كه بايستى مجادله را با دلايل قطعى و برهان روشن پشتيبانى نمود. پيامبران همواره ادعاى خويش بر توحيد و حق پرستى را با دليل قطعى همراه می ساختند و از مخالفان می خواستند كه آنها اگر دليلى بر خلاف دارند ارائه نمايند. علامه طباطبايى در اين باره می گويد:
"جمله "هاتوا برهانكم هذا ذكر من معى و ذكر من قبلى"99 از قبيل منع با ذكر دليل است و اين منع با سند خود يكى از اصطلاحات فنِّ مناظره است و حاصل معناى آن، اين است كه شخصى از طرفِ مناظره خود كه مدعى است، دليل بخواهد و در ضمن بگويد: من از اينكه از تو دليل می خواهم به خاطر اين است كه خودم دليلى بر خلاف ادعاى تو دارم.100"
- امام صادق عليه السلام در شرح آيه 111 سوره بقره همين مطلب را تأكيد می كنند:
قال الله تعالى "تلك أمانيّهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين" فجعل علم الصدق و الايمان بالبرهان و هل يؤتى بالبرهان الا فى الجدال بالتى هى احسن. 101
"ألم‏تر الى الذى حاجّ ابراهيم فى ربّه ان آتاه الله الملك اذ قال ابراهيمُ ربّى الذى يحيى و يميت قال انا احيى و اميت قال ابراهيم فإنّ الله يأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى كفر.102"
"فلمّا جنَّ عليه الليل رأى كوكباً قال هذا ربّى فلما أفل قال لا أحبّ الآفلين. فلما رأى القمر بازغاً قال هذا ربّى فلما أفل قال لئن لم يهدنى ربّى لأكوننّ من القوم الظالمين. فلما رأى الشمس بازغةً قال هذا ربّى هذا أكبر فلّما افلت قال يا قوم انّى بری ء ممّا تشركون. انّى و جهّت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنيفاً و ما انا من المشركين. و حاجّه قومَه قال أتحاجوّنى فى الله و قد هدانِ...103"

 

ح) استفاده از روش مشورت براى رسيدن به فهم جمعى و همه جانبه پرورش شخصيت ها

"و شاورهم فى الأمر فاذا عزَمت فتوكَّل على الله"104
"قالت يا ايّها الملأ أفتونى فى امرى ما كنتُ قاطعةً امراً حتى تشهدون"105
ط( استفاده از روش اولويت شناسى و پرهيز از ارائه پيام‏هاى متعددّ در تبليغ
"قل انّما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفكّروا..."106
"قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمةٍ سواءٍ بيننا و بينكم اَلّا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئاً و لا يتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله".107

 

ى) تأكيد بر تنظيم محتواى تبليغ با سطوح مخاطبان

از آنجا كه در هر انتقال مفهوم و فرايند تبليغ چهار عنصر به پيام رسان، پيام گيرنده، محتواى پيام و قالب پيام دخالت دارند، می بايست محتواى پيام كاملاً با سطح فكرى (دغدغه ها، نيازها، علاقه ها، توانايی ها، قدرت فهم و واژگان ارتباطى) مخاطب (گيرنده پيام) متناسب باشد. والاّ بهترين پيام‏ها نيز نمی توانند به فهم و ارتباط فعال و پايدار بينجامد.
قرآن در قالب پيام هايى كه در قصص، منتقل نموده است به اين نكته مهم نيز توجه كرده است.
"و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه ليبّين لهم".108
"انا انزلناه قرآناً عرّبياً لعلكم تعقلون".109
"ثمّ أرسلنا رسلنا تترى".110 (تترى به معنى فرستادن يكى پس از ديگرى كه اشاره به سنّت پيشبرد تدريجى بشر در مسير تكامل می باشد).
"و لقد يسرّنا القرآن للذكر".111
علامه طباطبايى ذيل اين آيه در تفسير الميزان می نويسد: آسان كردن قرآن براى ذكر، اين است كه آنرا طورى به شنونده القا كند و با عباراتى در آورد كه فهم مقاصدش براى عامه و خاصه و براى فهم‏هاى ساده و عميق آسان گردد و هر يك به قدر فهم خود چيزى از آن بفهمند.
"فانما يسّرناه بلسانك لعلّهم يتذكّرون"112
- امام صادق (عليه السلام) در توضيح آيه هاى 20 و 21 سوره ذاريات "و فى الارض آيات للموقنين و فى انفسكم افلا تبصرون" درباره نشانه هاى قدرت خداوند كه در خود انسان وجود دارد، به مخاطب چنين می فرمايد: "خداوند تو را شنوا و بينا آفريده است كه هم خشم می كنى و هم خشنود و راضى می شوى، هم گرسنه می شوى و هم سير می شوى و اينها همه از نشانه هاى پروردگار است".113 مشاهده می كنيم با آنكه نشانه هاى فراوانى در خلقت آدمى بر قدرت خداوند وجود دارد، امام با توجه به سطح مخاطب به موارد بسيار ساده اى اشاره می كنند.
"الامام الهادى عليه السلام: فى جواب ابن السكّيت عن علّة بعث موسى بالعصاويده البضياء و آلة السحر و بعث عيسى بآلة الطب و بعث محمد صلى الله عليه و آله و على جميع الانبياء بالكلام و الخطب -: ان الله لما بعث موسى عليه السلام كان الغالب على اهل عصره السحر فأتاهم من عند الله بمالم يكن فى وسعهم مثلُه، و ما ابطل به سحرهم و اثبت به الحجة عليهم. و ان الله بعثَ عيسى (عليه السلام) فى وقت قد ظهرت فيه الزمانات و احتاج الناس الى الطّب، فاتا هم من عند الله بمالم يكن عند هم مثله، و بما أحيالهم الموتى، و أبرأ الاكمه و الابرص باذن الله، و اثبت به الحجة عليهم، و ان الله بعث محمداً (ص) فى وقت كان الغالب على اهل عصره الخطب و الكلام - و اظنّه قال: الشعر - فأتاهم من عند الله من مواعظه و حكمه ما ابطل به قولَهم و اثبت به الحجة عليهم."114

 

آسيب ‏شناسى عرصه تبليغ

از جمله دستاوردهاى ديگر داستان‏هاى قرآن كه به عرصه تبليغ در بيانات پيامبران مربوط می شود، آسيب ‏شناسى عرصه تبليغ است.
آسيب ‏شناسى هر موضوع، فصل مهمى در تبيين دستاوردها و محافظت از نفوذ عوامل منفى در آن موضوع می باشد.
در لابلاى داستان‏هاى قرآن به مناسبت، گاه به آفت ها و آسيب‏هاى تبليغ پرداخته شده، و هشدارهايى درباره اين عوامل داده است. از جمله:
- ناهمگونى كردار با گفتار:
"يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبُرمقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون".115
"أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب أفلا تعقلون".116
"عنه صلى الله عليه و آله و سلم لابن مسعود: يابن مسعود! لاتكونّن ممّن يهدى الناس الى الخير و يأمرهم بالخير و هو غافلٌ عنه، يقول الله تعالى (أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسكم) يابن مسعود! لا تكن ممّن يشدّد على الناس و هو يخفّف عن نفسه، يقول الله تعالى (لم تقولون مالا تفعلون). 117
- اجبار و اكراه نمودن ديگران در تن دادن به ارزشها:
"فذكّر انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر. الاّ من تولّى و كفر".118
"و لو شأربك لآمن من فى الارض جميعاً أفانت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين".119
- پنهان كارى حقايق:
"ان الذين يكتمون ما انزل الله من الكتاب و يشترون به ثمناً قليلاً اولئك مايأكلون فى بطونهم الاّ النار و لا يكلّمهم الله يوم القيامة و لا يزكيّهم و لهم عذاب اليم". 120
"و اذ اخذ الله ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيننّه للناس و لا تكتمونه فنبذوه ظهور وراء هم واشتروا به ثمناً قليلاً فبئس ما يشترون".121
- در خواست اجرت و مزد:
"(نوح) و ما اسألكم عليه من اجر اِن اجرى الاّ على ربّ العالمين". 122
"(هود) و ما اسألكم عليه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمين".123
"(صالح) و ما اسألكم عليه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمين".124
"(لوط) و ما اسألكم عليه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمين".125
"(شعيب) و ما اسألكم عليه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمين".126
"(پيامبر اسلام (ص)) قل ما اسألكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخّذ الى ربّه سبيلاً".127
"(اهل البيت) انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاءً و لا شكوراً".128
"فإن توليّتم فما سألتكم من اجرٍ ان اجرى على الله و امرت ان اكون من المسلمين".129
- پرداختن به مردم بدون پرداختن به خويشاوندان و نزديكان:
"و أنذر عشيرتك الاقربين" 130
"و اذكر فى الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبيّاً و كان يأمراهلَه بالصلاة و الزكاة"131
"يا ايها النبى قل لأزواجك ان كنتنَّ تردنَ الحيوة الدنيا و زينتها فتعالَين اُمّتعكُنَّ و اسِّرحكُنَّ سراحاً جميلاً".132
- تصور اينكه عامل اصلى در هدايت و تربيت محيط است:
"و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأةَ فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتاً فى الجنَّة و نجّنى من فرعون و عمله".133
"ضرب الله مثلاً للذين كفروا امرأة نوح و لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من الله شئياً".134
"تخرج الحَّى من المِّيت و تُخرج الميتَّ من الحيّى و ترزقُ من تشاءُ بغيرِ حسابٍ".135
- دعوت به مطالب دروغ و غير واقعى و تحريف شده:
"و لا تقولوا لما تَصِف ألسنُتكم الكَذبَ هذا حلالٌ و هذا حرامٌ لِتَفتُروا على الله الكَذِب ان الذين يفترون على الله الكَذِبَ لا يُفلحون". 136
"و من اظلم ممن افترى على الله كذباً اولئك يعَرضون على ربّهم و يقول الأشهاد هؤلاء الذين كذبوا على ربّهم الا لغته اللّه على الظالمين".137
- تندخويى و خشونت در برخورد به هنگام دعوت به معارف دين:
"فبما رحمةٍ من الله لنتَ لهم و لو كنتَ فّظاً غليظ القلب لا نفضّوا من حولك".138
"اذهبا الى فرعون انه طغى و قولاً له قولاً ليّناً لعلّه يتذكّر او يخشى".139
"و انكّ لَعلى خُلُقٍ عظيم".140

 

نویسنده: محمد مرويان حسينى

 

پي نوشت ها:

1- يوسف 111.
2 - الميزان، ج 11، ص 308.
3 - نهج البلاغه، نامه 31.
4 - آية ا... جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن ص 74.
5 - احزاب /21.
6 - ممتحنه /4.
7 - ممتحنه /6.
8 - بقره /213.
9 - نساء /165.
10 - آل عمران /159.
11 - توبه /128.
12 - صافّات /84.
13 - مريم /40.
14 - ص /82.
15 - شعراء /162.
16 - بقره /3.
17 - نمل /40.
18 - ذاريات /24.
19 - انعام /75.
20 - طه /17.
21 - واقعه /77-79.
22 - اعراف /37.
23 - ص /76.
24 - حجر /29.
25 - يوسف /42.
26 - يس /60.
27 - شعراء /221.
28 - غافر )مؤمن( /82.
29 - نحل /69.
30 - نحل /36.
31 - يوسف /111.
32 - نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه /156.
33 - همان، نامه 69.
34 - يونس /92.
35 - عنكبوت /14.
36 - عنكبوت /24.
37 - عنكبوت /40.
38 - آل عمران /123.
39 - آل عمران /125.
40 - هود /120.
41 - يونس /103.
42 - نساء /69.
43 - يوسف /18.
44 - يوسف /83.
45 - يوسف /87.
46 - بقره /214.
47 - بقره /249.
48 - انعام /43.
49 - طه /132.
50 - انعام /42.
51 - بقره /124.
52 - ص /24.
53 - ص /34.
54 - طه /85.
55 - قمر /27.
56 - طه /40.
57 - آل عمران /154.
58 - نحل /125.
59 - الميزان ج، ص.
60 - آل عمران /64.
61 - شعراء 105 و 106.
62 - شعراء 123 و 124 و نيز همين مضمون در شعراء 144-142 و شعراء 162-160 و شعراء 179-176.
63 - بقره 129 و نيز ر. ك به جمعه 2، بقره 151.
64 - احزاب 45 و 46 و نيز سبا 28، نساء 165 و...
65 - بقره 21.
66 - توبه /24.
67 - حديد /25.
68 - انبياء /25.
69 - انعام /91.
70 - مؤمنون /115.
71 - بقره /179.
72 - بقره /215.
73 - بقره /217.
74 - بقره /219.
75 - بقره /220.
76 - بقره /222.
77 - هود /24.
78 - رعد /16.
79 - يوسف /39.
80 - نساء /95.
81 - مائده /99.
82 - توبه /81.
83 - غاشيه /19.
84 - رعد /16.
85 - يوسف /29.
86 - ابراهيم /10.
87 - شعراء 77-82.
88 - اعراف /31.
89 - اعراف /29.
90 - نحل /35.
91 - هود /1.
92 - احزاب /70.
93 - بقره /183.
94 - انبياء /80.
95 - ابراهيم /10.
96 - نوح /10.
97 - صافات /156.
98 - نحل /125.
99 - انبياء /24.
100 - الميزان ج 14 ص 274.
101 - بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 2، ص 125.
102 - بقره /258.
103 - انعام /75.
104 - آل عمران /159.
105 - نحل /31.
106 - سبأ /46.
107 - آل عمران /64.
108 - ابراهيم /4.
109 - يوسف /2.
110 - مؤمنون /44.
111 - قمر /17.
112 - دخان /58.
113 - تفسير مجمع البيان ذيل ذاريات 20 و 21.
114 - كافى، كلينى ج 1 ص 24.
115 - صف /2.
116 - بقره /44.
117 - مكارم الاخلاق، حسن بن على فضل طبرسى، جلد 2، ص 360.
118 - غاشيه /21.
119 - يونس /99.
120 - بقره /174.
121 - آل عمران /187.
122 - شعراء /109.
123 - شعراء /127.
124 - شعراء /145.
125 - شعراء /164.
126 - شعراء /180.
127 - فرقان /57.
128 - انسان /9.
129 - يونس /72.
130 - شعراء /214.
131 - مريم 55 و 54.
132 - احزاب /28.
133 - تحريم /11.
134 - تحريم /10.
135 - آل عمران /27.
136 - نحل /116.
137 - هود /18.
138 - آل عمران /159.
139 - طه /43.
140 - قلم /4.

 

منابع: 

نشریه پژوهشهای قرآنی، شماره 41