اهداف سوره ها در «المیزان فی تفسیر القرآن»

محتوا و اهداف سوره های قرآن

متن پيش رو نکاتي در مورد اهداف و اغراض سوره های قرآن کریم است که مرحوم علامه طباطبايي در تفسير «الميزان»، در ابتدای هر کدام از سوره های قرآن بیان نموده اند. ایشان همچنین در مواردی به محتویات کلی سوره ها و نیز مکی و مدنی بودن آنها اشاره کرده اند.

 

- سوره بقره

از آنجايى كه اين سوره بتدريج، و بطور متفرق نازل شده، نمی توان غرض واحدى كه مورد نظر همه آياتش باشد در آن يافت، تنها می  توان گفت: كه قسمت عمده آن از يك غرض واحد و چشم‏گير خبر می دهد، و آن عبارتست از بيان اين حقيقت كه عبادت حقيقى خداى سبحان باين است كه بنده او بتمامى كتابهايى كه او بمنظور هدايت وى و بوسيله انبيايش نازل كرده، ايمان داشته باشد، و ميان اين وحى و آن وحى، اين كتاب و آن كتاب، اين رسول و آن رسول، فرقى نگذارد.
در اين سوره علاوه بر بيان حقيقت نامبرده، كفار و منافقين، تخطئه، و اهل كتاب ملامت شده اند، كه چرا ميانه اديان آسمانى و رسولان الهى فرق گذاشتند؟ و در هر فرازى بمناسبت عده اى از احكام از قبيل برگشتن قبله از بيت المقدس بسوى كعبه، و احكام حج، ارث، روزه، و غير آن را بيان نموده، بفرازى ديگر پرداخته است.

 

- سوره آل عمران

سوره آل عمران، اين مقصود را دنبال می كند كه مؤمنين را به توحيد كلمه بخواند، تشويقشان كند تا هر چه زودتر يك پارچه شوند، و خود را براى مقابله با دشمنان يعنى يهود و نصارا و مشركين آماده سازند، بايد در مقابل ناملايماتى كه می بينند صبر كنند، زيرا موقعيتى بس خطرناك دارند، چون دشمنان مشغول جمع ‏آورى نيرو هستند و در خاموش كردن نور خدا با دست و دهان خود يك‏دل و يك جهت شده اند.
اين احتمال خيلى به ذهن نزديك می رسد كه سوره آل عمران همه اش يكباره نازل شده باشد، براى اينكه آياتش كه دويست آيه است ظهورى روشن در بهم پيوستگى و انسجام دارد، و از اول تا به آخر متناسب با هم است، و پيداست كه همه اغراض آنها بهم مربوط است.
و به همين جهت اين احتمال از هر احتمالى ديگر بنظر قوی تر می آيد، كه بگوئيم اين سوره وقتى به رسول خدا (ص) نازل شده كه تا حدودى دعوتش جا افتاده بود براى اينكه در بين آياتش، هم سخنى از جنگ احد، و واقعه مباهله و نفرين كردن با نصاراى نجران، و يادى از كار يهود ديده می شود و هم تحريكى نسبت به مشركين است. و نيز مسلمانان را به صبر می خواند، و دستور می دهد تا يكديگر را به صبر سفارش كنند، و دست به دست يكديگر داده وحدتى تشكيل دهند.
و همه اينها مؤيد اين معنا است كه سوره مورد بحث، در روزگارى نازل شده كه مسلمانان، مبتلا به دفاع از حوزه دين بودند، دفاعى كه براى آن، همه قوا و اركان خود را بسيج كرده بودند.
از يك طرف در اثر فتنه ‏جوئيهاى يهود و نصارا در داخل جمعيت خود، با درگيريها و فتنه و آشوبها روبرو بودند، فتنه هايى كه تشكل آنان را سست می كرد، بايد براى خاموش كردن آشوبهاى آنان قسمت عمده اى از وقت خود را صرف احتجاج و بگومگوى با آنان كنند، و از سوى ديگر با مشركين درگير بودند، و بايد با آنها بجنگند، و هميشه در حال آماده باش بوده و لحظه اى امنيت نداشته باشند، چون در آن ايام اسلام در حال انتشار بوده و آوازه اش همه جا را پر كرده بود، و مردم دنيا چه يهودش و چه مسيحيش و چه مشركش همه عليه اسلام قيام كرده بودند.
از پشت سر اين سه طايفه دو امپراطورى بزرگ آن روز دنيا يعنى روم و ايران و غيره نيز چنگ و دندان نشان می دادند.
خداى سبحان در اين سوره از حقايق و معارفى كه بشر را به سوى آنها هدايت فرموده آن مقدارى را كه باعث دلگرمى مؤمنين است يادآور می شود تا مؤمنين، هم دلخوش شوند و هم آلودگى شبهات و وساوس شيطانى و تسويلات اهل كتاب از دلهاشان زايل شود، و هم برايشان روشن گردد كه خداى تعالى هرگز از تدبير ملك خود غافل نبوده، و خلق او را عاجز نكرده اند، و اگر دين خود را تشريع نموده و جمعى از بندگانش را بسوى آن دين هدايت نموده، همه بر طبق طريقه و عادت جاريه و سنت دائمى خود بوده، و آن سنت عبارت است از سنت علل و اسباب پس مؤمن و كافر هم طبق همين سنت علل و اسباب زندگى می كنند، يك روز دنيا به كام كافر و روزى ديگر به كام مؤمن است چون دنيا ميدان امتحان است، و امروز روز عمل و فردا روز جزا است.

 

- سوره نساء

«يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً» (1)
بطورى كه از همين آيه (كه اولين آيه اين سوره است) بر می آيد سوره نسا در مقام بيان احكام زناشويى است، از قبيل اينكه:" چند همسر می توان گرفت"،" با چه كسانى نمی توان ازدواج كرد" و ... و نيز در مقام بيان احكام ارث است و در خلال آياتش امورى ديگر نيز ذكر شده، نظير احكامى از نماز، جهاد، شهادات، تجارت و غيره، و مختصرى هم در باره اهل كتاب سخن رفته است. و مضامين آياتش شهادت می دهد بر اينكه اين سوره در مدينه و بعد از هجرت نازل شده و از ظاهر آنها بر می آيد كه يك باره نازل نشده است، هر چند كه غالب آيات آن بی ارتباط به هم نيستند.

 

- سوره مائده

اگر در آيات اين سوره، آيات اول و آخر و وسطش دقت كنيم و در مواعظ و داستانهايى كه اين سوره متضمن آنها است تدبر كنيم، خواهيم دريافت كه غرض جامع از اين سوره دعوت به وفاى به عهدها، و پايدارى در پيمانها، و تهديد و تحذير شديد از شكستن آن و بى اعتنايى نكردن به امر آن است و اينكه عادت خداى تعالى به رحمت و آسان كردن تكليف بندگان و تخفيف دادن به كسى كه تقوا پيشه كند و ايمان آورد و باز از خدا بترسد و احسان كند جارى شده، و نيز بر اين معنا جارى شده كه نسبت به كسى كه پيمان با امام خويش را بشكند، و گردن‏كشى و تجاوز آغاز نموده از بند عهد و پيمان در آيد، و طاعت امام را ترك گويد، و حدود و ميثاقهايى كه در دين گرفته شده بشكند، سخت‏گيرى كند.

و به همين جهت است كه می بينى بسيارى از احكام حدود و قصاص، و داستان مائده زمان عيسى (علیه السلام)، كه از خدا خواست مائده اى از آسمان براى او و يارانش بيايد، و داستان دو پسران آدم، و اشاره به بسيارى از ظلمهاى بنى اسرائيل و پيمان‏شكنی هاى آنان در اين سوره آمده است، و در آياتى بر مردم منت می گذارد كه دينشان را كامل و نعمتشان را تمام كرد، و طيبات را بر ايشان حلال، و خبائث را بر ايشان حرام كرد، و احكام و دستوراتى بر ايشان تشريع كرد كه مايه طهارت آنان است، و در عين حال عسر و حرجى هم نمی آورد.
مناسب با زمان نزول اين سوره نيز تذكر اين مطالب بوده، براى اينكه اهل حديث و تاريخ اتفاق دارند بر اينكه سوره مائده آخرين سوره از سوره هاى مفصل قرآن است، كه در اواخر ايام حيات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)بر آن جناب نازل شده، در روايات شيعه و سنى هم آمده كه در مائده ناسخ هست ولى منسوخ نيست، چون بعد از مائده چيزى نازل نشد تا آن را نسخ كند، و مناسب با اين وضع همين بود كه در اين سوره به حفظ پيمانهايى كه خداى تعالى از بندگانش گرفته، و خويشتن دارى در حفظ آنها سفارش كند.

 

- سوره انعام

غرضى كه اين سوره در مقام ايفاى آن است همان توحيد خداى تعالى است، البته توحيد به معناى اعم و اينكه اجمالا براى انسان پروردگارى است كه همان او پروردگار تمام‏ عالميان است، از او است ابتداى هر چيز، و به سوى او است بازگشت و انتهاى هر چيز، پروردگارى كه به منظور بشارت بندگان و انذار آنان پيغمبرانى فرستاد و در نتيجه بندگان مربوبش به سوى دين حق او هدايت شدند.
اين است اجمال آن چيزى كه اين سوره در مقام اثبات آن است، زيرا بيشتر آياتش به صورت استدلال عليه مشركين و مخالفين توحيد و نبوت و معاد است، البته مشتمل بر اجمالى از وظايف شرعى و محرمات دينى نيز می باشد. و اگر در سياق آيات آن، دقت شود معلوم می گردد كه سياق همه واحد و همه به هم متصل و مربوطند، و خلاصه در بين آنها چيزى كه دلالت كند بر اينكه آيات آن جدا جدا نازل شده به نظر نمی رسد، و اين خود دليل بر اين است كه اين سوره همين طور كه هست يك مرتبه نازل شده، و نيز بدست می آيد كه اين سوره در مكه نازل گرديده، به دليل اينكه در همه و يا بيشتر آيات آن روى سخن با مشركين است.

 

- سوره اعراف

اين سوره مشتمل است بر مجموع مطالبى كه سوره هاى ابتدا شده به حروف مقطعه" الم" و" ص" مشتمل بر آن است.
برداشت كلام در اين سوره چنين است كه گويا عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته كه او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند مبناى كلام قرار داده، و آن گاه از سير تاريخى اين عهد كه بر حسب مسير انسانيت در امم و قرون گذشته نموده است بحث می كند.
چون اكثر امم گذشته اين عهد را شكسته و آن را از ياد بردند، و در نتيجه وقتى پيغمبرى در بين آنان مبعوث می شده و آيات و معجزاتى می آورده كه آنان را به ياد عهد خود بيندازد تكذيب می كردند و جز عده كمى به وسيله آن آيات متذكر نمی شدند.
آرى، عهد الهى كه در حقيقت اجمالى است از تفصيل دعوت‏هاى دينى الهى، در طبيعت انسان‏هاى مختلف از جهت اختلافى كه در استعداد قبول و رد آن دارند، و همچنين از جهت اختلاف اماكن و اوضاع و احوال و شرايطى كه به نفوس آنان احاطه دارد مختلف می شود.
... بر اين اساس می توان گفت: اين سوره بنا بر اينكه همه آن در مكه نازل شده باشد و از اختلافى كه مفسرين در باره چند آيه آن دارند صرفنظر كنيم روى سخن در آن با مشركين مكه و تعداد اندكى كه به رسول اللَّه (ص) ايمان آورده بودند خواهد بود، و از خود آيات آن نيز اين معنا ظاهر می شود، براى اينكه غالبا در اول يا آخر آيات آن عموم مردم را انذار نموده، و اقامه حجت و موعظه كرده، و يا با ذكر داستان آدم و ابليس و داستانهاى نوح، هود، صالح، لوط، شعيب و موسى (علیه السلام) وسيله عبرت‏شان را فراهم ساخته است.
... در اينجا بايد خاطر نشان سازيم كه اين سوره قسمت عمده و مقدار قابل ملاحظه اى از معارف الهى را متضمن است، از آن جمله وصف ابليس و لشكرش، وصف قيامت و ميزان، اعراف و عالم در و ميثاق، و وصف مردم با ايمانى كه هميشه به ياد خدايند. و نيز از آن جمله ذكر عرش و تجلى پروردگار و اسماى حسناى او و بيان اين حقيقت كه براى قرآن تاويلى است. و نيز متضمن مجملاتى است از واجبات و محرمات مانند:" قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ"  سوره اعراف آيه  29 و آيه‏" إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ"  سوره اعراف آيه 33 و آيه‏" قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ" سوره اعراف آيه 32.
و از همين جا می توان استفاده كرد كه نزول سوره اعراف قبل از نزول سوره انعام بوده، زيرا در سوره انعام آيه‏" قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلی  طاعِمٍ يَطْعَمُهُ ..."  سوره انعام آيه 145وجود دارد كه از آن بر می آيد حكم به اباحه ما سواى آنچه كه از محرمات استثنا شده قبلا نازل شده بوده، و آيه مزبور به آيات اين سوره اشاره می كند.

 

- سوره انفال

از سياق آيات اين سوره بدست می آيد كه اين سوره در مدينه و بعد از واقعه جنگ بدر نازل شده، به شهادت اينكه پاره اى از اخبار اين جنگ را نقل می كند و مسائل متفرقه اى در باره جهاد و غنيمت جنگى و انفال و در آخر امورى را مربوط به هجرت ذكر می نمايد.

 

- سوره توبه

مفسرين در اينكه اين آيات سوره ايست مستقل و يا جزء سوره انفال اختلاف كرده اند، و اختلافشان در اين باره منتهى می شود به اختلافى كه صحابه و تابعين در اين باره داشته اند. روايت وارده از ائمه اهل بيت (علیهم السلام) در اين باره نيز مختلف است، چيزى كه هست از نظر صناعت آن دسته از روايات كه دلالت دارد بر اينكه اين آيات ملحقند به سوره انفال رجحان دارد و به نظر قوى می رسد.
آيات اين سوره بر خلاف ساير سوره ها كه اواخرش همان منظورى را افاده می كند كه اوائلش افاده می كرد، داراى غرض واحدى نيست. اول اين سوره مربوط به بيزارى از كفار است، و قسمتى از آن مربوط به قتال با مشركين و قتال با اهل كتاب، و يك قسمت مهمى از آن در باره منافقين صحبت می كند، و آياتى از آن مسلمانان را به قتال تحريك می كند، و عده اى متعرض حال كسانيست كه از جنگ تخلف‏ ورزيدند، و آياتى مربوط به دوستى و ولايت كفار است، آياتى راجع به زكات است، و همچنين مطالبى ديگر، ليكن می توان گفت قسمت معظم آن مربوط به قتال با كفار، و آيات راجع به منافقين است.
و به هر حال از نظر تفسير فائده مهمى هم بر آن مترتب نيست، هر چند از نظر فقهى بتوان فايده اى براى چنين بحثى پيدا كرد و ليكن از غرض ما و از فن تفسير خارج است.

 

- سوره يونس

اين سوره مباركه- همانطور كه از آياتش پيداست- در مكه نازل شده و از سوره هايى است كه نزول آن در اوائل بعثت بوده، و اين سوره بطورى كه از پيوستگى و اتصال آيات كريمه اش پيداست يكباره نازل شده است...
و غرض اين سوره، يعنى آن هدفى كه سوره براى بيان آن نازل شده، عبارت است از تاكيد مردم به التزام به توحيد، و اين تاكيد را از راه بشارت و انذار انجام داده، گويا اين سوره بعد از آنكه مشركين، مساله وحى را انكار كردند و قرآن را سحر خواندند نازل شده، و ادعاى آنان را به اين بيان رد كرده كه: قرآن كتابى است آسمانى و نازل شده به علم خداى تعالى، و آنچه از معارف توحيد كه در آن است از قبيل وحدانيت خداى تعالى و علم و قدرت او، و اينكه خلقت منتهى به او است، و سنت‏هاى عجيبى كه در خلقت عالم دارد، و اينكه خلق همگى با اعمالشان به سوى او بر می گردند، و در برابر آنچه كرده اند جزاء داده می شوند- خير باشد جزاى خير داده می شوند و شر باشد جزاى شر- همه و همه امورى است كه آيات آسمان و زمين بر آن دلالت دارد، و عقل سالم نيز به سوى آن راهنمايى می كند. پس، همه اينها معانى و معارفى است حق، و معلوم است كه كلامى كه بر چنين معارفى دلالت می كند كلام حكيم است، و سحر باطلى كه با عباراتى شيرين و فريبنده زينت شده نمی تواند حاكى از چنين معارفى باشد.
دليل بر آنچه گفتيم اين است كه خداى تعالى سوره مورد بحث را با گفتار در باره تكذيب دشمنان نسبت به قرآن كريم آغاز نموده و فرموده:" أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا ... قالَ الْكافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِينٌ" و با لحنى چون:" وَ اتَّبِعْ ما يُوحی  إِلَيْكَ" ختم فرموده است، و آن آغاز و اين انجام را در خلال آيات آن نيز چند بار تذكر داده، يك جا فرموده:" وَ إِذا تُتْلی  عَلَيْهِمْ آياتُنا" و جاى ديگر فرموده:" وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَری  مِنْ دُونِ اللَّهِ ..."، و جاى ديگر فرموده:" يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ ..."، و نيز فرموده:" فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ ...".
پس همين كه می بينيم اين مطلب، يعنى سخن از حقانيت قرآن در چند جاى سوره تكرار شد و در اول و آخر آن آمده، بايد بفهميم كه زمينه و اساس آيات اين سوره همان پاسخگويى و رد انكار كفارى است كه وحى بودن قرآن را انكار می كردند، و به همين جهت است كه باز می بينيم تهديدهايى كه در اين سوره آمده- كه قسمت عمده سوره است- در باره مكذبين آيات خدا از اين امت است، اينها هستند كه تهديدشان كرده است به قضاء بين آنان، و بين پيامبرشان (صلوات اللَّه عليه) و فرموده: اين قضاء، سنتى است كه خداى تعالى در بين هر امتى با پيغمبرش جارى كرده. و نيز می بينيم كه سوره مورد بحث را با تعقيب همين جريان ختم نموده، بطورى كه گويى بيان حقيقت نامبرده از مختصات اين سوره است.
بنا بر اين جا دارد كه ما سوره يونس را به سوره انذار و قضاء عدل بين رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) و بين امتش معرفى كنيم، و اتفاقا سوره با همين قضاء ختم شده، آنجا كه خطاب به رسول گرامى خود فرموده:" وَ اصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ".

 

- سوره هود

اين سوره همانطور كه از آغاز و انجامش و از زمينه اى كه همه آياتش دارد بر می آيد در اين مقام است كه غرض آيات قرآنى را با همه كثرت و تشتتى كه در آنها است بيان نموده از مضامين همه آنها خلاصه ‏گيرى كند.
و خاطر نشان می سازد كه اساس و جان تمامى معارف مختلفى كه آيات قرآنى متضمن آن است يك حقيقت است. اگر قرآن كريم سخن از معارف الهى دارد و اگر در باره فضايل اخلاقى سخن می گويد و اگر احكامى در باره كليات عبادات و معاملات و سياسات و ولايتها تشريع می كند و اگر از اوصاف خلايقى از قبيل: عرش، كرسى، لوح، قلم، آسمان، زمين، فرشتگان، جن، شيطانها، گياهان، حيوانات و انسان سخن به ميان می آورد، و اگر در باره آغاز خلقت و انجام آن حرف می زند و بازگشت همه را نخست به سوى فنا و سپس به سوى خداى سبحان می داند و خبر از روز قيامت و قبل از قيامت، يعنى از عالم قبر و برزخ می دهد و از روزى خبر می دهد كه همه براى رب العالمين و به امر او بپا می خيزند، و همه در عرصه اى جمع گشته سؤال و بازخواست و حساب و سنجش و گواهى گواهان را می بينند،
و در آخر بين همه آنان داورى شده گروهى به بهشت و جمعى به دوزخ می روند، بهشت و دوزخى كه داراى درجات و دركاتى هستند، و نيز اگر بين هر انسانى و بين عمل او، و نيز بين عمل او و سعادت و شقاوت او، و نعمت و نقمت او، و درجه و دركه او، و متعلقات عمل او از قبيل وعده و وعيد و انذار و تبشير از راه موعظه و مجادله حسنه و حكمت رابطه برقرار دانسته و در باره آن رابطه ها سخن می گويد، همه اينها بر آن يك حقيقت تكيه دارد و آن حقيقت چون روح در تمامى آن معارف جريان يافته و آن يك حقيقت، اصل و همه اينها شاخه و برگ آنند، آن حقيقت، زير بنا و همه اينها كه دين خدا را تشكيل می دهند بر آن پايه بنا نهاده شده اند، و آن يك حقيقت عبارت است از توحيد حق تعالى، البته توحيدى كه اسلام و قرآن معرفى كرده، و آن اينست كه انسان معتقد باشد به اينكه خداى تعالى رب همه اشياى عالم است و غير از خداى تعالى در همه عالم ربى وجود ندارد، و اينكه انسان به تمام معناى كلمه تسليم او شود و حق ربوبيت او را اداء كند و دلش جز براى او خاشع نگشته، بدنش جز در برابر او خضوع نكند، خضوع و خشوعش تنها در برابر او- جل جلاله- باشد.
و اين توحيد، اصلى است كه با همه اجمالى كه دارد متضمن تمامى تفاصيل و جزئيات معانى قرآنى است، چه معارفش و چه شرايعش. و به عبارتى اصلى است كه اگر شكافته شود همان تفاصيل می شود، و اگر آن تفاصيل فشرده شود به اين اصل واحد برگشت می كند.
پس، اين سوره همه معارف قرآنى را نخست در اين چهار آيه اول بطور اجمال ذكر نموده، سپس در طول سوره به تفصيل آن می پردازد، البته آن تفصيل را در قالب انذار و تبشير ريخته، انذار و تبشيرى كه با ذكر سنت جارى خدا در بندگان و ايراد اخبار امتهاى گذشته و داستان اقوام نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و موسى، و سرنوشتى كه استكبار از پذيرفتن دعوت الهى و نيز افساد در زمين و اسراف در اين فساد انگيزى دارد صورت گرفته، و نيز به توصيف وعده هاى الهى براى مؤمنين و صاحبان اعمال صالح و توصيف تهديدهايى كه خدا به طبقه كفار و تكذيبگران آياتش داده پرداخته و در خلال اين مسائل امور ديگرى از معارف الهى راجع به توحيد، نبوت و معاد نيز خاطر نشان شده است.
از آنچه تا كنون در باره بيانات اين سوره گفتيم اشكالى كه به نظر بعضى از مفسرين بر غرض اين سوره وارد است روشن می شود، آن مفسر تفسير المنار، ج 12، ص 2) در مقام بيان غرض اين سوره گفته است:
اين سوره از نظر معنا و موضوع بحث، نظير سوره يونس است كه متعرض عقايد اسلام است از الهيات و نبوتها و مساله بعث و جزاء و اعمال صالح، با اين تفاوت كه در سوره يونس داستانهايى كه آمده بطور اجمال آمده بود، و در اين سوره بطور مفصل ذكر شده.
و شما خواننده عزيز توجه فرموده ايد كه اين دو سوره در مقام بيان دو غرض مختلفند، دو غرضى كه اصلا ربطى به هم ندارند و برگشت هيچيك از آن دو به ديگرى نيست، سوره يونس در مقام بيان اين معنا است كه سنت جارى خداى تعالى در بين هر رسولى با امتش اين بوده كه اگر امتش او را تكذيب می كرد بين آن رسول و امتش حكمى كرده كه لازمه اش هلاك آن امت بود، و امت اسلام هم از اين سنت كلى مستثناء نيست، اين امت هم اگر تكذيب كند بر سرش همان می آيد كه بر سر امتهاى ديگر آمد. ولى سوره مورد بحث اين هدف را دنبال می كند كه بفهماند معارف قرآنى طورى است كه اگر تحليل شود سر از توحيد خالص در می آورد، بطورى كه اگر توحيد را هم بخواهيم تجزيه و تركيب كنيم سر از همان معارف اصولى و فروعى دين در می آورد.
و اين سوره به شهادت آيات و مضامين بهم پيوسته اش- كه پيوستگى بين آنها به خوبى روشن است- در مكه و يك باره نازل شده است‏.

 

- سوره يوسف

غرض اين سوره بيان ولايتى است كه خداوند نسبت به بنده اش دارد، البته آن بنده اش كه ايمان خود را خالص، و دلش را از محبت او پر كرده و ديگر جز به سوى او به هيچ سوى ديگرى توجه نداشته باشد. آرى، چنين بنده اى را خداوند خودش عهده ‏دار امورش شده، او را به بهترين وجهى تربيت می كند، و راه نزديك شدنش را هموار، و از جام محبت سرشارش می كند، آن چنان كه او را خالص براى خود می سازد و به زندگى الهى خود زنده اش می كند، هر چند اسباب ظاهرى همه در هلاكتش دست به دست هم داده باشند، او را بزرگ می كند هر چند حوادث او را خوار بخواهند، عزيزش می كند هر چند نوائب و ناملايمات روزگار او را به سوى ذلت بكشاند و قدر و منزلتش را منحط سازد.
خداوند اين غرض را در خلال بيان داستان يوسف تامين نموده و در هيچ سوره اى از قرآن كريم هيچ داستانى به مانند داستان يوسف بطور مفصل و از اول تا به آخر نيامده. علاوه، در اين سوره غير از داستان يوسف داستان ديگرى هم نيامده، و سوره اى است مخصوص به يوسف (علیه السلام)....
و در جمله اى كه بعد از رؤياى يوسف و تعبير پدرش آورده و فرموده:" لَقَدْ كانَ فِي يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلِينَ" اشعار به اين معنا دارد كه گويا اشخاصى از رسول خدا (ص) داستان يوسف و يا مطلبى را سؤال كرده بودند كه با اين داستان ارتباط داشته، و اين اشعار مؤيد آن رواياتى است كه می گويد قومى از يهود، مشركين مكه را وادار كردند تا نزد رسول خدا (ص) شده از سبب انتقال بنى اسرائيل به مصر پرسش كنند- چون بنى اسرائيل فرزندان يعقوب بودند كه خود ساكن سرزمين شام بودند- مشركين هم اين سؤال را در ميان نهادند، و در جوابشان اين سوره نازل شد.
بنا بر اين، غرض اين سوره، بيان داستان يوسف (ع) و داستان آل يعقوب است.
خداوند با بيان اين داستان غرض عالى از آن را استخراج كرده است و آن مساله ولايت خداى تعالى نسبت به بندگان مخلص است كه در ابتداء و خاتمه اين سوره بطور چشم‏گيرى منعكس است.
و اين سوره بطورى كه از سياق آيات آن برمی آيد در مكه نازل شده، و اينكه در بعضى از روايات منقوله از ابن عباس آمده كه" چهار آيه آن، يعنى سه آيه اول و آيه‏" لَقَدْ كانَ فِي يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلِينَ" در مدينه نازل شده" صحيح نيست، زيرا با وحدت سياقى كه در آيات اين سوره است منافات دارد.

 

- سوره رعد

غرض اين سوره بيان حقيقت قرآنى است كه بر رسول خدا (ص) نازل شده، و اينكه اين قرآن معجزه و آيت رسالت است، و اما اينكه كفار آن را آيت و معجزه نشمرده و به عنوان تعريض بر آن گفتند:" چرا آيتى از ناحيه پروردگارش نازل نشد"؟ گفتارشان مردود است، و رسول خدا (ص) نبايد به آن اعتنا كند، و ايشان هم سزاوار نيست كه چنين سخنى بگويند.
دليل بر اين معنا هم آيه ابتداى سوره است كه می فرمايد:" وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ"، و آيه آخر سوره است كه می فرمايد:" وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفی  بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ" و نيز جمله‏" لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ" است، كه مكرر از ايشان حكايت شده.
و خلاصه بيان اين است كه رسول خدا (ص) را مخاطب قرار می دهد به اينكه اين قرآن كه بر تو نازل شده حق است، حقى كه مخلوط به باطل نيست، زيرا آنچه كه اين قرآن بدان دعوت می كند توحيدى است كه آيات تكوينى از قبيل بپاداشتن آسمانها، گستردن زمين، تسخير آفتاب و ماه، و ساير عجايبى كه خدا در تدبير آسمانها و زمين و غرايبى كه در تقدير آنها بكار برده، همه بر آن دلالت دارند.

 

- سوره ابراهيم

آيات كريمه اين سوره، پيرامون اوصاف قرآنى كه بر پيغمبر اسلام (صلوات اللَّه عليه) نازل شده بحث می كند و آن را با اوصاف زير معرفى می نمايد: اين كتاب، آيت و معجزه و نشانه رسالت آن جناب است و مردم را از ظلمت‏ها به سوى نور بيرون می كشد، و به راه مستقيم خدا راهنماييشان می كند، خدايى كه عزيز و حميد است، يعنى غالب و قاهرى است كه هرگز مغلوب كسى نمی شود، و غنى و بى نيازى است كه هرگز محتاج كسى نمی گردد، خدايى كه در كارهاى خدائيش جميل است، يعنى براى مردم جز خوبى و نعمت منظورى ندارد.
وقتى خدا منعم و غالب و بى نياز و پسنديده كار باشد، بر مردم كه" منعم عليه" او هستند لازم است كه دعوت او را لبيك گويند، تا در نتيجه از نعمتهايى كه او به ايشان ارزانى داشته برخوردار شوند، و آن نعمتها به سعادتشان تمام شود.
و نيز لازم است كه از غضب او بر حذر باشند، زيرا پر واضح است كه عذاب خدايى كه هم قوى است و هم بى نياز مطلق، شديد خواهد بود، چرا كه او می تواند از وجود بندگانش چشم پوشيده، همه را دستخوش هلاكت نمايد و به ديار عدم بفرستد، و از نو خلق و بندگان ديگرى بيافريند هم چنان كه همين عمل را در امم گذشته انجام داده است.
آرى، تمامى موجودات ريز و درشت و زمينى و آسمانى اين عالم، با زبان حال، گوياى اين حقيقتند كه "رب العزة" و "ولى حميد" تنها او است، و رب ديگرى غير از او نيست.
... و شايد مقصود آن مفسری   (منهج الصادقين- ج 5، ص 122) هم كه گفته است:" با در نظر گرفتن آيه‏ " لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ" كه اولين آيه اين سوره است، می توان گفت: اين سوره با ذكر و بيان غرض از رسالت و فرستادن كتاب، افتتاح شده است" همين مطلبى باشد كه ما خاطر نشان ساختيم. اين سوره- آن گونه كه از سياق آياتش برمی آيد- در مكه نازل شده است‏.

 

سوره حجر

اين سوره پيرامون استهزاء كفار به رسول خدا (ص) سخن می گويد كه نسبت جنون به آن جناب داده و قرآن كريم را هذيان ديوانگان خوانده بودند. پس در حقيقت در اين سوره رسول خدا (ص) را تسلاى خاطر داده، و وى را به صبر و ثبات و گذشت از آنان سفارش می كند و نفس شريفش را خوشحال و مردم را بشارت و انذار می دهد.
و اين سوره به طورى كه از آياتش بر می آيد در مكه نازل شده است...
در اين سوره آيه‏" فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ..." قرار دارد كه با يك مساله تاريخى در باره شروع دعوت اسلامى قابل انطباق است، و آن مساله اين است كه رسول خدا (ص) در اول بعثت، دعوت خود را علنى نكرد و تا مدت سه و يا چهار و يا پنج سال پنهانى دعوت می نمود، زيرا اوضاع آن قدر نامساعد بود كه اجازه چنين اقدامى نمی داد، لذا در اين مدت آحادى از مردم را كه احتمال می داد دعوتش را قبول كنند ملاقات می كرد، و دعوت خود را پنهانى با آنان در ميان می گذاشت تا آنكه خداى تعالى با آيه مذكور اجازه اش داد تا دعوتش را علنى كند.
و اين مطلب تاريخى را روايات وارده از طريق شيعه و سنى نيز تاييد می كند كه رسول خدا (ص) در اول بعثت تا چند سال دعوت خود را براى عموم مردم علنى نكرد تا آنكه خداى تعالى آيه‏" فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ" را فرستاد. آن جناب به ميان مردم آمد و دعوت خود را عمومى و علنى كرد. بنا بر اين می توان گفت كه سوره مورد بحث مكى است و در ابتداى علنى شدن‏ دعوت نازل شده است.
و از جمله آيات برجسته اى كه در اين سوره واقع شده و حقايق بسيار مهمى از معارف الهى را در بر دارد آيه‏" وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" و آيه‏" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏" است.

 

- سوره نحل

اگر به دقت در اين سوره نظر كنيم ظن قوى پيدا می شود كه صدر اين سوره از آياتى است كه در روزهاى آخر توقف رسول خدا (ص) در مكه در نزديكی هاى مهاجرتش به مدينه نازل شده است، و اين آيات، چهل آيه اول آنست، كه خداى سبحان در قسمتى از آن انواع نعمتهاى آسمانى و زمينى را كه مايه حيات انسانى است و انسان در معاشش از آن بهره ‏مند می شود خاطر نشان فرموده و از راه نظام متقن و تدبير يك نواختى كه در آنها است بر وحدانيت خود در ربوبيت استدلال فرموده است.
و در قسمتى ديگر، احتجاج می كند بر بطلان پندارهاى مشركين و بى ثمر بودن مساعى ايشان و اينكه به زودى كيفر ايشان را می دهد، هم چنان كه امتهاى گذشته را كه مثل اينان بودند كيفر داد، و به زودى در روز قيامت در حق آنان فصل قضاء می كند.
خداى سبحان اين آيات را با جمله‏" أَتی  أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی  عَمَّا يُشْرِكُونَ" افتتاح نموده و آيات احتجاج را بر تقديس و تنزيه و تسبيحى كه در آنست متفرع كرد، و از اين تفريع چنين فهميده می شود كه غرض عمده از آيات صدر سوره اين است كه از نزديك بودن امر الهى خبر دهد و هشدار دهد كه به زودى بر آنان نازل می شود، و نيز در اين تفريع تهديدى است بر مشركين كه از در استهزاء می گفتند: پس چرا عذابى كه می گويى نازل نمی شود تا ما را تهديد نمايد، و نيز با جمله‏" فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ‏ بِأَمْرِهِ" مؤمنين را بشارت می دهد بر اينكه به زودى حق بر باطل غلبه نموده و توحيد بر شرك، و ايمان بر كفر ظفر می يابد، اين فهرست آن مطالبى است كه با دقت در آيات صدر سوره استفاده می شود.
و اما آيات ذيل آن كه هشتاد و هشت آيه است و از آيه‏" وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا" شروع می شود به خاطر اتصال و ارتباطى كه در آنها است از سياقش چنين بر می آيد كه در اوائل هجرت نازل شده باشد.
و بر اين مبنا می توان گفت اين سوره از اول تا به آخر پشت سر هم و يا نزديك بهم نازل شده است.
و دليل اينكه در نزديكى بعد از هجرت نازل شده مطالبى است كه جز با پاره اى حوادث اوائل هجرت تطبيق نمی كند، نظير مطلبى كه در آيه‏" وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ ..." است، و مطلبى كه در آيه‏" وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ..." آمده، كه در باره كسانى كه راجع به سلمان فارسى حرفهايى زده بودند نازل شد، و واضح است كه سلمان هم در مدينه اسلام آورد و آيه" من كفر باللَّه من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان" كه به شهادت روايات آينده، در باره عمار ياسر نازل شده، و همچنين آيات ديگر آن كه در باره يهوديها است، و آياتى كه در باره احكام است، همه اينها ظن غالب می دهد بر اينكه اين آيات در مدينه نازل شده است.
و علاوه بر وقايع و حوادث، خود آيات نيز ظهور دارد در اينكه نزولشان از نظر مكى و مدنى بودن مختلف است، مثلا آيه‏" وَ الَّذِينَ هاجَرُوا ..." سوره نحل، آيه 41)  و آيه‏" وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ ..." سوره نحل، آيه 101)  تا دو و يا پنج آيه بعدش و همچنين آيه‏" مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا ..." سوره نحل، آيه 106)  و تعدادى از آيات بعد آن ظهور در اين دارند كه در مدينه نازل شده اند.
و ليكن بعد از همه اين حرفها انصاف اين است كه آيه‏" وَ الَّذِينَ هاجَرُوا" تا آخر آيه بعديش و آيه‏" مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ ..." و پاره اى آيات بعد از آن و نيز آيه‏" وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا ..." سوره نحل، آيه 126)  و دو آيه بعدى آن مدنى هستند، و به شهادت سياقى كه دارند در مدينه نازل شده اند و بقيه آيات آن به مكى بودن بيشتر شباهت دارند تا مدنى بودن، و اين نظريه هر چند كه با روايات سازگار نيست و ليكن سياق شاهد آنست، و سياق آيه قرآن سزاوارتر به پذيرفتن است تا روايات وارده در باره آن.
و در تفسير آيه 118 از سوره انعام هم احتمال داديم كه آن سوره بعد از سوره نحل‏ نازل شده باشد، و با اينكه سوره انعام مكى است و غرضى كه به منزله جامع ذيل سوره است امر به صبر و وعد حسن بر صبر در راه خدا است.
و غرض سوره خبر دادن به نزديك شدن امر خداست كه عبارتست از: غلبه دين حق بر كفار، كه خداى تعالى اين معنا را با بيان اينكه:" تنها خداى تعالى اله معبود است نه ديگرى چون تدبير عالم مانند خلقتش قائم به او است و نيز همه نعمتها به او منتهى می گردد و هيچ يك از آنها مصنوع غير او نيست" نتيجه می گيرد. پس واجب است همان خدا به تنهايى عبادت شود.
و همچنين با بيان اينكه:" دين حق از خدا است پس واجب است كه غير دين او دينى و قانونى ديگر تشريع نشود" و باز با بيان امورى از دين الهى، توضيح می دهد. اين، آن غرضى است كه معظم آيات اين سوره آن را دنبال نموده و با بيانهاى مختلفى تعقيب می نمايد، در ضمن بيان اين غرض، آياتى هم هست كه مساله هجرت و پاره اى مطالب مناسب با آن را ايراد می نمايد.

 

- سوره اسراء

اين سوره پيرامون مساله توحيد و تنزيه خداى تعالى از هر شريكى كه تصور شود می باشد، و با اينكه در اين مورد بحث می كند، اما مساله تسبيح خدا را بر مساله حمد و ثناى او غلبه داده، و بيشتر به قسم دوم پرداخته است، هم چنان كه ابتداى آن را با جمله‏" سُبْحانَ الَّذِي أَسْری  بِعَبْدِهِ ..." شروع كرده و در خلال سوره هم پى در پى تسبيح او را تكرار نموده، يك جا فرموده:" سُبْحانَهُ وَ تَعالی  عَمَّا يَقُولُونَ" ، و جايى ديگر فرموده:" قُلْ سُبْحانَ رَبِّي"  و يا فرموده:" وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا ..." ، و حتى در آيه اى كه سوره به آن ختم می شود نيز معناى تسبيح خداى را متذكر گرديده و او را بر تنزهش از داشتن شريك و ولى و اتخاذ فرزند ستوده و فرموده است:" وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً" .
از آيات اين سوره چنين بر می آيد كه از سوره هاى مكى است، ... و در مضامين آيات مذكور هيچ دليلى بر اينكه در مدينه نازل شده باشند ديده نمی شود، و احكامى هم كه در اين آيات هست احكامى نيست كه نزولش اختصاص به مدينه داشته باشد، چون نظائر آن در سوره هاى مكى نيز ديده می شود، مانند سوره انعام و اعراف. سوره مورد بحث هدفى را دنبال می كند كه آن عبارت است از تسبيح خداى تعالی ...

 

- سوره کهف

اين سوره با انذار و تبشير دعوت می كند به اعتقاد حق و عمل صالح هم چنان كه از دو آيه اولش هم بوى اين معنا استشمام می شود. و نيز از آيه آخر سوره كه می فرمايد" فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً".
و در اين سوره مساله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنايت و توجه زيادى واقع شده است نظير اينكه می بينيم تهديد و انذار را به كسانى اختصاص می دهد كه براى خدا فرزند قائل شده اند، يعنى بعد از آنكه می فرمايد:" لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ" مجددا می فرمايد:" وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً".
پس در اين آيه روى سخن با دوگانه پرستان است، كه قائل به فرزندى ملائكه و جن و مصلحين بشر براى خدا هستند، و همچنين خطاب به نصارى است كه قائل به فرزندى مسيح براى اويند. و بعيد نيست كه روى سخن به يهود هم باشد، چون خود قرآن از يهود نقل كرده كه گفته اند" عزير پسر خدا است".
و بعيد نيست كسى بگويد كه غرض از نزول اين سوره بيان سه داستان عجيب است كه در قرآن كريم جز در اين سوره ذكر نشده، يكى قصه اصحاب كهف و ديگرى داستان موسى و آن جوانى كه در راه به سوى مجمع البحرين ديدار نمود، و سوم حكايت ذى القرنين، و آن گاه از اين سه داستان در غرض سوره كه اثبات نفى شريك و تشويق بر تقوى و ترس از خدا است استفاده كند. و اين سوره به طورى كه از سياق آياتش استفاده می شود در مكه نازل شده است.

 

- سوره مريم

غرض اين سوره به طورى كه در آخرش بدان اشاره نموده می فرمايد:" فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا ..." بشارت و انذار است، چيزى كه هست همين غرض را در سياقى بديع و بسيار جالب ريخته نخست به داستان زكريا و يحيى و قصه مريم و عيسى و سرگذشت ابراهيم و اسحاق و يعقوب و ماجراى موسى و هارون و داستان اسماعيل و حكايت ادريس و سهمى كه به هر يك از ايشان از نعمت ولايت داده- كه يا نبوت بوده و ياصدق و اخلاص- اشاره كرده، آن گاه علت اين عنايت را چنين بيان فرموده كه اين بزرگواران خصلتهاى برجسته اى داشته اند از آن جمله نسبت به پروردگارشان خاضع و خاشع بودند، و ليكن اخلاف ايشان از ياد خدا اعراض نموده به مساله توجه به پروردگار به كلى بی اعتناء شدند، و به جاى آن دنبال شهوت را گرفتند به همين جهت به زودى حالت" غى" را كه همان از دست دادن رشد است ديدار می كنند، مگر آنكه كسى از ايشان توبه كند و به پروردگار خود بازگشت نمايد كه او سرانجام به اهل نعمت می پيوندد.
سپس نمونه هايى از لغزشهاى اهل غى و زورگويي هاى آنان و آراى خارج از منطقشان از قبيل نفى معاد، و به خدا نسبت پسر دارى دادن، و بت پرستيدن و آنچه كه از لوازم اين لغزشها است از نكبت و عذاب را خاطر نشان می سازد.
.... پس اين سوره مردم را به سه طائفه تقسيم می كند: 1- آنهايى كه خدا انعامشان كرد كه يا انبياء بودند و يا اهل اجتباء و هدايت 2- اهل غى، يعنى آنهايى كه مايه و استعداد رشد خود را از دست دادند 3- آن كسانى كه توبه نموده ايمان آوردند، و عمل صالح كردند كه به زودى به اهل نعمت و رشد می پيوندند. و آن گاه ثواب توبه تائبين و مسترشدين و عذاب غاويان‏ كه همنشينان شيطان و از اولياى اويند- را تذكر می دهد.
اين سوره بدون هيچ شكى در مكه نازل شده‏ است.

 

- سوره طه

غرض اين سوره تذكر و يادآورى از راه انذار است، كه آيات انذار آن بر آيات تبشيرش‏ غلبه دارد، و اين غلبه به خوبى به چشم می خورد، داستانهايى را ذكر می كند كه به هلاكت طاغيان و تكذيب كنندگان آيات خدا منتهى می شود، و حجت‏هاى روشنى را متضمن است كه عقل هر كس را ملزم به اعتراف به توحيد خداى تعالى، و اجابت دعوت حق می كند، و به يادآورى آينده انسان از احوال قيامت و مواقف آن و حال نكبت بار مجرمين، و خسران ظالمين منتهى می گردد.
اين آيات- به طورى كه از سياقش بر می آيد- با نوعى تسليت از رسول خدا شروع می شود، تا جان شريف خود را در واداشتن مردم به قبول دعوتش به تعب نيندازد، ...
سياق آيات اين سوره چنين می رساند كه در مكه نازل شده....

 

- سوره حج

اين سوره مشركين را مخاطب قرار داده، اصول دين و انذار و تخويف را به ايشان خاطر نشان می سازد، هم چنان كه در سوره هاى نازل شده قبل از هجرت مشركين مورد خطابند. اين سوره سياقى دارد كه از آن بر می آيد مشركين هنوز شوكت و نيرويى داشته اند.
و نيز مؤمنين را به امثال نماز، حج، عمل خير، اذن در قتال و جهاد مخاطب قرار داده، و آيات آن داراى سياقى است كه می فهماند مؤمنين جمعيتى بوده اند كه اجتماعشان تازه تشكيل شده، و روى پاى خود ايستاده، و مختصرى عده و عده و شوكت به دست آورده اند.
با اين بيان به طور قطع بايد گفت كه اين سوره در مدينه نازل شده، چيزى كه هست نزول آن در اوايل هجرت و قبل از جنگ بدر بوده است. و غرض سوره بيان اصول دين است، البته با بيانى تفصيلى كه مشرك و موحد هر دو از آن بهره‏مند شوند. و نيز فروع آن، ولى بيانش در فروع به طور اجمال است، و تنها مؤمنين موحد از آن استفاده می كنند، چون تفاصيل احكام فرعى در روزگارى كه اين سوره نازل می شده هنوز تشريع نشده بود، و به همين جهت در اين سوره كليات فروع دين از قبيل نماز و حج را بيان كرده است.
و از آنجايى كه دعوت مشركين به اصول دين توحيد از طريق انذار صورت می گرفته، و نيز وادارى مؤمنين به اجمال فروع دين به لسان امر به تقوى بوده، و قهرا سخن از روز قيامت به ميان آمده، لذا گفتار را در آن فراز بسط داده، و در آغاز سوره، زلزله روز قيامت- كه از علامتهاى آن است و به وسيله آن زمين ويران شده، و كوه ها فرو می ريزد- را خاطر نشان ساخته است.

 

- سوره مؤمنون

در اين سوره بر ايمان به خدا و روز قيامت دعوت شده و فرقهايى كه ميان مؤمنين و كفار هست شمرده شده است. صفات پسنديده و فضايى كه در مؤمنان و رذائل اخلاقى و اعمال زشتى كه در كفار هست ذكر شده و به دنبالش مژده ها و بيم‏ها داده كه بيمهاى آن متضمن ذكر عذاب آخرت و بلاهاى دنيايى است. بلاهايى كه امتهاى گذشته را به خاطر تكذيب دعوت حق از بين برد و منقرض ساخت. و از دوران نوح(علیه السلام) گرفته از هر امتى نمونه اى ذكر كرده، تا به عيسى(علیه السلام) رسيده است. سياق آيات اين سوره شهادت می دهد كه اين سوره مكى است.

 

- سوره نور

غرض اين سوره همان است كه سوره با آن افتتاح شده و آن بيان پاره اى از احكام تشريع شده، و سپس پاره اى از معارف الهى مناسب با آن احكام است، معارفى كه مايه تذكر مؤمنين می شود.

 

- سوره فرقان

غرض اين سوره بيان اين حقيقت است كه دعوت رسول خدا (ص) دعوتى است حق، و ناشى از رسالتى از جانب خداى تعالى، و كتابى نازل شده از ناحيه او، و نيز در اين سوره چند نوبت پشت سر هم ايرادهايى كه كفار بر نبوت آن جناب از ناحيه خدا، و بر نازل بودن كتابش از جانب خدا كرده اند، دفع شده، و در اين دفع عنايتى بالغ به كار رفته.
و چون بيان اين غرض مستلزم احتجاج بر مساله توحيد و نفى شريك، و بيان پاره اى از اوصاف قيامت، و صفات پسنديده اى از مؤمنين بود، لذا به اين مسائل نيز پرداخته، ولى همه اين بيانات را با لحن انذار و تخويف ايفاء نمود، نه تبشير و تشويق.
اين را هم بايد گفت كه اين سوره به شهادت سياق عمومى آيات آن در مكه نازل شده، جز اينكه چه بسا بعضی(مجمع البيان، ج 7، ص 159) از مفسرين سه آيه آن را استثناء كرده، گفته اند كه: در مدينه نازل شده است، و آن سه آيه عبارت است از آيه‏" وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ ... غَفُوراً رَحِيماً".
و شايد وجه در آن اين باشد كه در اين سه آيه مساله حرمت زنا مطرح شده، ولى شما خواننده عزيز به خاطر داريد كه در تفسير آيه خمر از سوره مائده آنجا كه اخبار را نقل كرديم، گفتيم كه: حرمت زنا و شراب از اول ظهور دعوت اسلامى معروف بوده، كه يكى از احكام اين دين است.

 

- سوره شعراء

غرض از اين سوره، تسليت خاطر رسول خدا (ص) است از اينكه قومش او را و قرآن نازل بر او را تكذيب كرده بودند و او آزرده شده بود و همين معنا از اولين آيه آن كه می فرمايد:" تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ" بر می آيد. آرى كفار قريش يك بار او را مجنون خواندند، بار ديگر شاعر، و اين آيات علاوه بر تسليت خاطر آن جناب، مشركين را تهديد می كند به سرنوشت اقوام گذشته و به اين منظور چند داستان از اقوام انبياى گذشته يعنى موسى و ابراهيم و نوح و هود و صالح و لوط و شعيب (علیه السلام) و سرنوشتى كه با آن روبرو شدند و كيفرى كه در برابر تكذيب خود ديدند نقل كرده است تا آن جناب از تكذيب قوم خود دل سرد و غمناك نگردد و نيز قوم آن جناب از شنيدن سرگذشت اقوام گذشته عبرت بگيرند.
و اين سوره از سوره هاى پيشين مكى است، يعنى از آنهايى است كه در اوايل بعثت نازل شده به شهادت آيه‏" وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ"  سوره شعراء، آيه 214) كه می دانيم مشتمل بر ماموريت آن جناب در اول بعثت است و در اين سوره واقع است و چه بسا از قرار گرفتن آيه مزبور در اين سوره و آيه‏" فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ"  سوره حجر، آيه 94) در سوره حجر و مقايسه مضمون آن دو با يكديگر تخمين زده شود كه اين سوره جلوتر از سوره حجر نازل شده است.
مطلب ديگر اينكه، از سياق همه آيات اين سوره بر می آيد كه تمام آن مكى است‏...

 

- سوره نمل

بطورى كه از آيات صدر سوره و پنج آيه آخر آن بر می آيد غرض اين سوره اين است كه‏ مردم را بشارت و انذار دهد و به همين منظور، مختصرى از داستان‏هاى موسى، داود، سليمان، صالح و لوط(علیهم السلام) را به عنوان شاهد ذكر نموده و در دنبال آن پاره اى از اصول معارف مانند وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت و مانند معاد را ذكر نموده است.

 

- سوره قصص

غرض اين سوره وعده جميل به مؤمنين است، مؤمنينى كه در مكه قبل از هجرت به مدينه عده اندكى بودند كه مشركين و فراعنه قريش ايشان را ضعيف و ناچيز می شمردند، و اقليتى كه در مكه در بين اين طاغيان در سخت‏ترين شرايط به سرمی بردند و فتنه ها و شدايد سختى را پشت سر می گذاشتند، خداى تعالى در اين سوره به ايشان وعده می دهد كه به زودى بر آنان منت نهاده و پيشوايان مردم قرارشان می دهد، و آنان را وارث همين فراعنه می كند، و در زمين مكنتشان می دهد، و به طاغيان قومشان آنچه را كه از آن بيم داشتند نشان می دهد.
به همين منظور براى اين مؤمنين اين قسمت از داستان موسى و فرعون را خاطرنشان می سازد كه موسى را در شرايطى خلق كرد كه فرعون در اوج قدرت بود و بنى اسرائيل را خوار و زيردست كرده بود كه پسر بچه هايشان را می كشت و زنانشان را زنده می گذاشت، آرى خداوند در چنين شرايطى موسى را آفريد و مهم‏تر آنكه او را در دامن دشمنش يعنى خود فرعون پرورش داد، تا وقتى كه به حد رشد رسيد، آن گاه او را از شر فرعون نجات داد و از بين فرعونيان به سوى مدين روانه اش نمود، و پس از مدتى به عنوان رسالت دوباره به سوى ايشان بر گردانيد، با معجزاتى آشكار تا آنكه فرعون و لشكريانش تا آخرين نفر را غرق كرده و بنى اسرائيل را وارث آنان نمود، و تورات را بر موسى نازل فرمود، تا هدايت و بصيرت براى مؤمنين باشد.
و عين همين سنت را در ميان مؤمنين به اسلام جارى خواهد كرد، و ايشان را به ملك و عزت و سلطنت خواهد رسانيد، و رسول خدا (ص) را دوباره به وطن باز خواهد گردانيد....
و اين سوره به طورى كه سياق آياتش شهادت می دهد مكى است، و چهارده آيه اى كه ما از اول در اينجا آورديم يك فصل است، كه داستان موسى را از روز ولادت تا روز بلوغ بيان می كند.

 

- سوره عنکبوت

از سياق آيات اين سوره و مخصوصا آيات اول سوره برمی آيد كه بعضى از كسانى كه در مكه و قبل از هجرت، به رسول خدا (ص) ايمان آورده بودند، از ترس فتنه اى كه از ناحيه مشركين تهديدشان می كرد، از ايمان خود برگشته بودند، چون مشركين دست از سر مسلمانان برنمی داشتند، و مرتب آنان را دعوت می كردند به اينكه از ايمان به آن جناب برگردند، ...
كه آيه‏" وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ ..." و آيه شريفه‏" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ ..." متضمن اين معانى است.
پس غرض سوره به طورى كه از اول و آخرش و سياق جارى در سراسرش استفاده می شود، اين است كه: غرض خداى تعالى از ايمان مردم تنها اين نيست كه به زبان بگويند ايمان آورديم، بلكه غرض، حقيقت ايمان است، كه تندباد فتنه ها آن را تكان نمی دهد، و دگرگونى حوادث، دگرگونش نمی سازد، بلكه هر چه فتنه ها بيشتر فشار بياورد، پا بر جا و ريشه‏دارتر می گردد.
پس غرض سوره اعلام اين معنا است كه مردم خيال نكنند به صرف اينكه بگويند ايمان آورديم دست از سرشان برمی دارند، و در بوته آزمايش قرار نمی گيرند، نه، بلكه حتما امتحان می شوند، تا آنچه در دل نهان دارند ظاهر شود و معلوم شود ايمان است يا كفر،" فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ‏-...
پس فتنه و محنت يكى از سنت‏هاى الهى است كه به هيچ وجه و در باره هيچ كس از آن گذشت نمی شود، همان طور كه در امت‏هاى گذشته از قبيل قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهيم، لوط، شعيب و موسى جريان يافت، و جمعى استقامت ورزيده و جمعى ديگر هلاك شدند و در امت‏هاى حاضر و آينده نيز جريان خواهد داشت، و خدا به كسى ظلم نكرده، و نمی كند، اين خود امت‏ها و اشخاصند كه به خود ظلم می كنند.
پس كسى كه می گويد من به خدا ايمان آوردم بايد در برابر ايمانش صبر كند، و خداى يگانه را بپرستد و چون قيام به وظايف دينى برايش دشوار و يا غير ممكن شد بايد به ديارى ديگر مهاجرت كند، ديارى و سرزمينى كه در آنجا بتواند به وظيفه هاى خود عمل كند، چون، زمين خدا وسيع است.
و هرگز نبايد به خاطر ترس از گرسنگى و ساير امور زندگى از مهاجرت چشم بپوشد، براى اينكه رزق بندگان به عهده خدا است،" وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ‏- و چه بسيار جنبده كه خودش متحمل رزقش نيست بلكه خدا است كه رزق آنها و رزق شما را می دهد".
... اين حاصل و خلاصه اى از غرض سوره مورد بحث است، و مقتضاى اين زمينه اين است كه سوره در مكه نازل شده باشد، و اينكه بعضى گفته اند: مدنى است كه يا همه اش و يا بيشترش و يا قسمتى از آن در مدينه نازل شده- اقوالشان در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت- صحيح نيست، چون مضامين آيات آن جز با روزگار عسرت و شدت قبل از هجرت وفق نمی دهد.

 

- سوره روم

اين سوره با وعده اى از خدا آغاز شده، و آن اين است كه: به زودى امپراطورى روم كه در ايام نزول اين سوره از امپراطورى ايران شكست خورد، بعد از چند سال بر آن امپراطورى غلبه خواهد كرد، و بعد از ذكر اين وعده، منتقل می شود به وعده‏گاه اكبر كه قيامت و يوم الوعدش گويند، روزى كه تمامى افراد و اقوام در آن روز به سوى خدا بازمی گردند، آن گاه به استدلال بر مساله معاد پرداخته، سپس كلام را به آيات ربوبيت معطوف می دارد و صفات خاصه خدا را برمی شمارد، و در آخر، سوره را با وعده نصرت به رسول گرامی اش ختم می كند، و در فرا رسيدن اين وعده تاكيد بليغ نموده و می فرمايد:" فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ‏- ...
پس معلوم شد كه غرض سوره وعده دادن قطعى خدا به يارى دين است، و اگر قبل از بيان اين غرض، مساله وعده غلبه روم را در چند سال بعد ذكر كرد، براى اين است كه مؤمنين وقتى ديدند كه وعده غلبه روم عملى شد، يقين كنند كه وعده ديگر خدا نيز عملى خواهد شد، و نيز يقين كنند كه وعده آمدن قيامت هم، مانند ساير وعده هايش عملى می شود، آرى عقل هر عاقلى حكم می كند كه وقتى خداى تعالى دو تا از وعده هايش را عملى كرد ساير وعده هايش نيز عملى می شود، و بايد از خطرهايى كه وعده آن را می دهد بر حذر بود.

 

- سوره لقمان

غرض اين سوره- به طورى كه آغاز و انجام آن، و نيز سياق تمامى آيات آن اشاره می كند- دعوت به توحيد و ايقان و ايمان به معاد، و عمل به كليات شرايع دين است.
از ابتداى سوره پيداست كه در باره بعضى از مشركين نازل شده، كه مردم را از راه خدا و شنيدن قرآن، به وسيله تبليغاتى دروغ جلوگيرى نموده، می خواستند مساله خدا و دين را از ياد مردم ببرند، اتفاقا روايت وارده در تفسير آيه‏" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ ..."- به طورى كه خواهيد ديد- نيز همين را می گويد.
پس اين سوره نازل شد تا اصول عقايد و كليات شرايع حق را بيان نمايد، و در برابر احاديث سرگرم كننده آنان مقدارى از داستان لقمان و مواعظش را ايراد كرده است.
و اين سوره- به شهادت سياقى كه آيات آن دارد- در مكه نازل شده‏...

 

- سوره سجده

غرض اين سوره بيان مبدأ و معاد، و اقامه برهان بر اين مساله است، و نيز دفع شبهه هايى كه در باره اين دو مساله در دلها خلجان می كند، و در ضمن به مساله نبوت و كتاب نيز اشاره می نمايد، و امتيازى كه دو گروه مؤمنين حقيقى به آيات خدا، و فاسقان خارج از زى عبوديت، از يكديگر دارند بيان می كند، و نيز به دسته اول وعده ثوابى می دهد كه از تصور هر متصور بيرون است، و به دسته دوم وعيدى می دهد، و به انتقام شديدى تهديد می كند كه عبارت است از عذاب اليم و ابدى در قيامت، و عذابى كوچك‏تر از آن كه در دنيا به زودى خواهند چشيد، و در آخر، سوره را با تاكيد آن وعيد، و دستور به رسول خدا (ص) كه تو نيز منتظر باش آن چنان كه آنان منتظرند، ختم می كند.
اين فهرست و اجمال مطالبى است كه در اين سوره آمده، و اين سوره در مكه نازل شده، مگر سه آيه آن كه بعضی (روح المعانى، ج 21، ص 115) گفته اند در مدينه نازل شده است، و آن عبارت است از آيه‏" أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً" تا تمامى سه آيه.

 

- سوره احزاب

اين سوره مشتمل است بر معارف، احكام، قصص، عبرتها، و مواعظى چند، و از آن جمله مشتمل است بر داستان جنگ خندق، و اشاره اى هم به داستان يهوديان بنى قريظه دارد، و سياق آيات آن شهادت می دهد به اينكه از سوره هايى است كه در مدينه نازل شده.

 

- سوره سبا

اين سوره پيرامون اصول سه‏گانه اعتقادات، يعنى توحيد و نبوت و قيامت بحث می كند. بعد از بيان آنها كيفر كسانى را كه منكر آنهايند، و يا القاى شبهه در باره آنها می كنند، بيان نموده، آن گاه از راه هاى مختلف آن شبهه ها را دفع می كند، يك بار از راه حكمت و موعظه، بار ديگر از راه مجادله. و از بين اين سه اصول بيشتر به مساله قيامت اهتمام می ورزد، هم در اول كلام آن را ذكر می كند، و تا آخر سوره چند بار ديگر هم متعرض آن می شود.

 

- سوره فاطر

غرض اين سوره بيان اصول سه‏گانه دين است، يعنى يگانگى خداى تعالى در ربوبيت، و رسالت رسول خدا، و معاد و برگشتن به سوى او، كه در اين سوره بر اين سه مساله استدلال شده، و خداى تعالى براى اين منظور عده اى از نعمت‏هاى بزرگ آسمانى و زمينى را می شمارد، و تدبير متقن امر عالم را به طور عموم، و امر انسانها را به طور خصوص به رخ می كشد.
و قبل از شمردن اين نعمت‏ها و شروع به استدلال، اشاره اى اجمالى به اين معنا می كند كه: گشودن در رحمت و بستن آن، و افاضه نعمت و امساك آن منحصرا كار خدای  تعالى است، و می فرمايد:" ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها ...- خدا در هر رحمتى را كه به سوى مردم باز كند كسى نيست كه آن را ببندد ...".
و باز قبل از اينكه اين اشاره اجمالى را بكند، به واسطه هايى اشاره می كند كه رحمت و نعمت را از خداى تعالى گرفته، به خلق می رسانند، و آنان ملائكه هستند، كه واسطه هاى بين خدا و خلقند و به همين جهت می بينيم سوره فاطر با يادآورى اين وسائط شروع می شود.
و اين سوره (همان طور كه در آغاز گفته شد) در مكه نازل شده‏...

 

- سوره يس

غرض اين سوره بيان اصول سه‏ گانه دين است، چيزى كه هست نخست از مساله نبوت شروع كرده، حال مردم را در قبول و رد دعوت انبيا بيان می كند، و می فرمايد كه: نتيجه دعوت حق انبياء، احياى مردم است، و اينكه آنان در راه سعادت واقع شوند و حجت را بر مخالفين تمام كند، و به عبارت ديگر تكميل هر دو دسته مردم است، عده اى را در طريق سعادت، و جمعى را در طريق شقاوت.
آن گاه اين سوره بعد از بيان مساله نبوت، منتقل می شود به مساله توحيد، و آياتى چند از نشانه هاى وحدانيت خدا را برمی شمارد، و سپس به مساله معاد منتقل شده، زنده شدن مردم را در قيامت براى گرفتن جزا، و جداسازى مجرمين از متقين را بيان نموده سپس سرانجام حال هر يك از اين دو طايفه را توصيف می كند.
و در آخر دوباره به همان مطلبى كه آغاز كرده بود برگشته، خلاصه اى از اصول سه‏ گانه را بيان، و بر آنها استدلال می كند و سوره را ختم می نمايد.

 

- سوره صافات

در اين سوره بر مساله توحيد احتجاج شده، و مشركين مخالف توحيد را تهديد نموده و مؤمنين خالص را بشارت می دهد و سرانجام كار هر يك از دو طايفه را بيان می كند. سپس نام عده اى از بندگان مؤمن خود را كه بر آنان منت نهاده و وعده داده كه بر دشمنانشان غالب و پيروز كند، ذكر می كند و در خاتمه سوره بيانى ايراد می فرمايد كه به منزله خلاصه‏ گيرى از غرض سوره است، يعنى تنزيه خدا. و سلام بر بندگان مرسل و حمد خداى تعالى در برابر رفتار نيكى كه با ايشان كرده. و اين سوره به شهادت سياقش در مكه نازل شده.

 

- سوره  ص

در اين سوره گفتار پيرامون رسول خدا (ص) دور می زند و اينكه آن جناب با ذكرى از ناحيه خدا كه بر او نازل شده مردم را انذار می كند و به سوى توحيد و اخلاص در بندگى خداى تعالى دعوت می كند.
و لذا مطلب را از اينجا شروع می كند كه كفار به عزت خيالى خود می بالند و به همين جهت دست از دشمنى با تو برنداشته از پيروى و ايمان به تو استكبار می ورزند، و مردم را هم از اينكه به تو ايمان بياورند جلوگيرى كرده، به اين منظور سخنانى باطل می گويند، و آن گاه آن سخنان را در فصلى جداگانه رد می كند.
و پس از آن رسول گرامى خود را امر به صبر نموده و سرگذشت بندگان" اواب" خود را در يك فصل به يادش می آورد، و آن گاه عاقبت كار مردم با تقوى و سرانجام طاغيان را در فصلى خاطرنشان نموده. سپس آن جناب را دستور می دهد به اينكه ماموريت خود را در انذار انجام دهد و مردم را به سوى توحيد دعوت كند. و نيز در فصلى ديگر می فرمايد: كه خدا از همان روز نخست كه به ملائكه امر كرد تا براى آدم سجده كنند و شيطان امتناع كرد، اين قضاى حتمى را راند كه سرانجام پيروان شيطان و خود او به آتش منتهى شود. و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده.

 

- سوره زمر

از خلال آيات اين سوره برمی آيد كه مشركين معاصر رسول خدا (ص) از آن جناب درخواست كرده اند كه از دعوتش به سوى توحيد و از تعرض به خدايان ايشان صرف نظر كند، و گر نه نفرين خدايان گريبانش را خواهد گرفت. در پاسخ آنان اين سوره كه به وجهى قرين سوره" ص" است، نازل شده و به آن جناب تاكيد كرده كه دين خود را خالص براى خداى سبحان كند، و اعتنايى به خدايان مشركين نكند، و علاوه بر آن به مشركين اعلام نمايد كه مامور به توحيد و اخلاص دين است، توحيد و اخلاصى كه آيات و ادله وحى و عقل همه بر آن تواتر دارند. و لذا می بينيم خداى سبحان در خلال سوره چند نوبت كلام را متوجه اين مساله می سازد، مثلا در آغاز سوره می فرمايد:" فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ" و باز در آيه بعدى می فرمايد:" أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ" ... و همچنين اشارات ديگرى كه همه دلالت بر اين دارد كه مشركين از آن جناب خواسته بودند دست از دعوت به توحيد بردارد.
آن گاه به استدلال بر يكتايى خدا در ربوبيت و الوهيت پرداخته، هم از طريق وحى و هم از طريق برهان عقلى، و هم از راه مقايسه بين مؤمنين و مشركين، آن را اثبات می كند. و مقايسه مزبور مقايسه اى لطيف است. چند نوبت مؤمنين را به بهترين اوصاف ستوده، و به پاداشهايى كه به زودى در آخرت دارند بشارت می دهد. و هر جا سخن از مشركين به ميان آورده- علاوه بر وبال اعمالشان، كه در دنيا گريبانشان را می گيرد، وبالى نظير آن وبالها كه به ساير امت‏هاى گذشته به كيفر تكذيب آيات خدا رسيد، و آن عبارت بود از خوارى در دنيا كه البته عذاب آخرت قابل مقايسه با آن نيست- ايشان را به خسران و عذاب آخرت بشارت می دهد.
و به همين منظور در اين سوره- و مخصوصا در آخرش- روز قيامت را به روشن‏ترين اوصافش وصف كرده، و در همين جا سوره را خاتمه داده است.
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده، و چنين به نظر می رسد كه يك دفعه نازل شده باشد، چون آيات آن بسيار به هم مربوط و متصل است.

 

- سوره مؤمن

اين سوره پيرامون بلندپروازيهاى كفار، و جدالشان به باطل به منظور از بين بردن حقى كه بر آنان نازل شده، سخن می گويد، و لذا می بينيم كه آيات آن يكى پس از ديگرى متعرض جدال آنان، و پاسخ دادن به جدالشان می شود، يك جا می فرمايد:" ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ"، جاى ديگر می فرمايد:" الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً"، باز هم می فرمايد:" أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ".
و با اين تكرار، سورت استكبار و جدال آنان را از راه به رخ كشيدن عذابى كه امم گذشته به جرم تكذيب گرفتار آن شدند می شكند، و به همين منظور عذاب‏هاى خوار كننده اى را كه خدا به ايشان وعده داده، با ذكر نمونه اى از آنچه در آخرت بر سرشان می آيد خاطر نشان می كند.
و سخنان باطلشان را با حجت‏هايى كه گوياى وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت است، به كلى مردود می سازد و رسول گرامى خود (ص) را امر به صبر نموده هم آن جناب و هم همه مؤمنين را وعده نصرت می دهد. و نيز آن جناب را امر می كند به اينكه به كفار اعلام كند كه تسليم پروردگار خويش است و دست از پرستش او برنخواهد داشت، تا به كلى از آن جناب مايوس گردند.
و اين سوره تمامى آياتش در مكه نازل شده، چون آيات آن به هم اتصال دارند و مضامين آن بر اين معنا شهادت می دهد.

 

- سوره فصلت

اين سوره پيرامون اعراض كفار از كتابى كه بر آنان نازل شده، يعنى از قرآن كريم، سخن می گويد. غرض اصلى سوره اين است و به همين جهت ملاحظه می كنيد كه يك قسمت از اين سوره در باره همين مساله است، از همان ابتداى سوره اين معنا را خاطرنشان می سازد، و بعد از هر چند آيه يك بار همان را متعرض می شود. براى اينكه اولين آيه آن آيه‏" تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ..." است، كه تا شش آيه مساله انكار كتاب را دنبال می كند، سپس در آيه" 26" مجددا همين مطلب را متذكر شده می فرمايد:" وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ ..." و براى نوبت سوم در آيه" 40" همين مطلب را از سر گرفته، می فرمايد:" إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آياتِنا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنا ..." و دنبالش می فرمايد:" إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ ..." و در اواخر سوره باز سخن از خدايى بودن قرآن نموده، می فرمايد:" قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ ...".
و لازمه اعراض مشركين از كتاب خدا انكار اصول سه‏ گانه دين است كه اساس دعوت حقه اسلام را تشكيل می دهد، و آن عبارت است از وحدانيت خدا، نبوت خاتم الانبياء (ص)، و معاد، و چون چنين لازمه اى در كار بود، لذا در باره اين سه اصل مفصل سخن می گويد، و در ضمن بشارت و انذار می دهد.
و به طورى كه از روايات استفاده می شود اين سوره در اوايل بعثت نازل شده و مضامين آياتش نيز بر اين معنا دلالت دارد، پس در نتيجه اين سوره مكى خواهد بود.

 

- سوره شوری

اين سوره پيرامون مساله وحى سخن می گويد كه خود نوعى تكلم از ناحيه خداى سبحان با انبياء و رسل او است. هم چنان كه می بينيم در آغاز می فرمايد" كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ ..." و در آخر هم می فرمايد" وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً"- تا آخر سوره.
و نيز در بين سوره هم چند نوبت سخن از وحى می آورد، يك جا می فرمايد:" وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا ..." جايى ديگر می فرمايد:" شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً ..." و نيز می فرمايد:" اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ ..." و همچنين چند نوبت در سوره سخن از رزق به ميان آورده چون وحى خود رزقى است براى انبياء.
بنا بر اين مساله وحى موضوعى است كه در اين سوره محور كلام قرار گرفته. و اما مطالب ديگر از قبيل آيات توحيد و صفات مؤمنين و كفار، و سرانجامى كه هر يك از اين دو فريق دارند، و بازگشتشان به خداى سبحان در روز قيامت، از باب" الكلام يجر الكلام حرف، حرف می آورد" می باشد، و منظور اولى سوره نيست.
اين سوره در مكه نازل شده- مگر چند آيه آن كه استثناء شده است، و آن آيه‏" وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ" تا آخر سه آيه، و يكى هم آيه‏" قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی " تا آخر چهار آيه است‏...

 

- سوره زخرف

اين سوره بطورى كه آغاز و انجام آن و نيز مطالبى كه بين اين آغاز و انجام فاصله شده شهادت می دهد، در مقام انذار و هشدار دادن بشر است، مگر شش آيه آن كه از جمله‏" إِلَّا الْمُتَّقِينَ يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ" آغاز می شود، كه اين شش آيه استطرادى (و از باب حرف حرف می آورد) در وسط آيات سوره قرار گرفته.
در اين سوره اين معنا را خاطر نشان می سازد كه سنت الهى بر اين جريان يافته كه انبياء و رسولانى برگزيند، و كتاب و ذكرى بر آنان نازل كند، و هيچگاه اسراف و افراط مردم در قول و فعلشان او را از اين كار باز نمی دارد، بلكه همواره رسولان و انبيايى فرستاده، و استهزاء كنندگان و تكذيب كنندگان ايشان را هلاك نموده، و سپس به سوى آتشى جاودانه‏ سوق داده است.
و در اين بيان نخست مساله ارسال رسل را به طور اجمال ذكر می كند، و سپس از بين آنان ابراهيم و سپس موسى و آن گاه عيسى (ع) را نام می برد، و مطالبى از اسراف كفار نقل نموده، از آن جمله يكى از مهمترين گفتار آنان را كه می گفتند خداى سبحان فرزند گرفته، و ملائكه دختران او هستند ذكر می كند. و اين بدان جهت است كه نسبت به خصوص اين عقيده و رد آن عنايت داشته، و به همين جهت آن را مكرر نقل می كند و جواب می گويد، و گويندگان آن را به عذاب تهديد می كند، البته در اين سوره حقايق متفرق ديگرى نيز هست.
و اين سوره به شهادت مضامينش در مكه نازل شده، مگر آيه‏" وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا ..." كه هنوز براى ما ثابت نشده كه در مكه نازل شده‏ است... .

 

- سوره دخان

غرض سوره در يك كلمه خلاصه می شود، و آن اين است كه می خواهد كسانى را كه به كتاب خدا شك دارند از عذاب دنيا و عذاب آخرت انذار كند. و اين غرض را در اين سياق بيان می كند كه: قرآن كتابى است روشن كه از ناحيه خدا نازل شده بر كسى كه او به سوى مردم گسيل داشته، تا انذارشان كند. و به اين منظور نازل كرده تا رحمتى از او به بندگانش باشد. و در بهترين شب نازل كرده، شب قدر كه در آن شب هر امرى بطور خلل ‏ناپذيرى تقدير می شود.
چيزى كه هست مردم- يعنى كفار- در باره آن خود را به شك می اندازند، و با هوى و هوس خود بازى می كنند، و به زودى عذابى دردناك در دنيا از هر سو ايشان را احاطه می كند، آن گاه به سوى پروردگار خود برمی گردند، و خداوند بعد از فصل قضاء و محاسبه دقيق با عذابى جاودانه از ايشان انتقام می گيرد.
آن گاه براى آنان مثالى در خصوص عذاب دنيوى می آورد و آن داستان موسى (ع) است، كه به سوى قوم فرعون و براى نجات بنى اسرائيل گسيل شد، و فرعونيان او را تكذيب كردند، و خداوند به همين جرم در دريا غرقشان كرد.
و سپس براى عذاب دومشان كه آن را انكار می كردند، يعنى بازگشت به خدا در روز فصل قضا (قيامت) چنين اقامه حجت می كند كه: قيامت آمدنى است، چه بخواهند و چه نخواهند. و در آخر پاره اى از اخبار قيامت را و آنچه بر سر مجرمين می آيد و آنچه از انواع عذاب به آنها می رسد، برشمرده، قسمتى هم از ثوابهايى را كه به متقين می رسد كه حاصل جمعش عبارت است از حياتى طيب و مقامى كريم، بيان می كند.
و اين سوره در مكه نازل شده، و شاهد بر اين مدعاى ما سياق آيات آن است.

 

- سوره جاثیه

غرض اين سوره دعوت عموم بشر است به دين توحيد، و پرهيز از عذابى كه از آن انذار می كند. سوره، نخست با مساله توحيد آغاز می شود، و سپس به تشريع شريعت براى رسول خدا (ص) و اينكه بر آن جناب و بر عامه بشر لازم است از آن پيروى كنند اشاره نموده، می فرمايد: چون در پيش روى خود روزى را دارند كه در آن روز بر طبق اعمال صالحى كه انجام داده اند از ايمان و پيروى شريعت، و بر طبق گناهانى كه كرده اند از اعراض از دين و غيره محاسبه خواهند شد. آن گاه پيشامدهايى را كه هر يك از اين دو طايفه در قيامت دارند ذكر می كند.
البته در خلال اين بيانات انذار شديد و تهديد سختى به مستكبرين دارد كه از آيات خدا اعراض می كنند. و نيز به كسانى كه هواى نفس خود را معبود خود گرفته اند و خدا آنان را گمراه كرد در عين اينكه به گمراهى خود عالم بودند، هشدار می دهد. و از لطائفى كه در اين سوره آمده بيان معناى نوشتن نامه اعمال و استنساخ آن است.
اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده. ولى بعضى از مفسرين‏  (روح المعانى، ج 25، ص 138) آيه‏" قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا ..." را از مكى بودن استثناء كرده اند، ولى هيچ دليل و شاهدى بر گفتار خود ندارند.

 

- سوره احقاف

غرض اين سوره انذار مشركينى است كه دعوت به ايمان به خدا و رسول و معاد را رد می كردند. و اين انذار مشتمل است بر عذاب اليم براى كسانى كه آن را انكار نموده، از آن اعراض كنند، و به همين جهت اين سوره با اثبات معاد آغاز شده، می فرمايد:" ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ" و تا آخر سوره همين مطلب را مكررا خاطرنشان ساخته، يك جا می فرمايد" وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ ..."، جاى ديگر می فرمايد" وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِنِي أَنْ أُخْرَجَ ..."،
و باز جاى ديگر می فرمايد" وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ ..." و نيز می فرمايد" وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ ..." و در آخر سوره می فرمايد:" كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ ...".
و در اين آيات احتجاج بر يگانگى خدا و بر نبوت نيز شده، و اشاره اى هم به هلاكت قوم هود و قريه هاى پيرامون مكه رفته است، و به اين وسيله مردم را انذار می كند. و نيز از آمدن چند نفر از طائفه جن نزد رسول خدا (ص) خبر می دهد كه بعد از شنيدن آياتى از قرآن به آن جناب ايمان آورده، به نزد قوم خود بازگشتند، تا ايشان را انذار كنند.
و تمام اين سوره- به جز دو آيه- در مكه نازل شده و در آن دو آيه اختلاف كرده اند ... و آن دو آيه عبارت است از آيه‏" أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ ..."، و آيه‏" قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ...".

 

- سوره محمد

اين سوره كفار را به اوصاف خبيثه و اعمال زشتى كه از خصائص ايشان است توصيف می كند، و مؤمنين را با صفات طيب و اعمال نيكى كه دارند می ستايد، آن گاه آثار صفات مؤمنين را كه نعمت و كرامت است، و آثار صفات كفار را كه نقمت و خوارى است، بر می شمارد. و خلاصه در اين سوره بين دو طائفه مقايسه شده، هم بين صفات و اعمالى كه در دنيا دارند و هم بين آثارى كه در آخرت مترتب بر اعمال آنان می شود. و در اين ميان بعضى از احكام جهاد و قتال را بيان می كند. و اين سوره به طورى كه از سياق آياتش استفاده می شود در مدينه نازل شده.

 

- سوره فتح

مضامين آيات اين سوره با فصول مختلفى كه دارد انطباقش بر قصه صلح حديبيه كه در سال ششم از هجرت اتفاق افتاد روشن است، و همچنين با ساير وقايعى كه پيرامون اين قصه اتفاق افتاد، مانند داستان تخلف اعراب از شركت در اين جنگ و نيز جلوگيرى مشركين از ورود مسلمانان به مكه، و نيز بيعتى كه بعضى از مسلمانان در زير درختى انجام دادند كه تاريخ، تفصيل آنها را آورده، و ما هم به زودى قسمتى از رواياتش را در بحث روايتى آينده- ان شاء اللَّه- می آوريم.
پس غرض سوره بيان منتى است كه خداى تعالى به رسول خدا نهاده، و در اين سفر فتحى آشكار نصيبش فرموده. و نيز منتى كه بر مؤمنين همراه وى نهاده و مدح شايانى است كه از آنان كرده، و وعده جميلى است كه به همه كسانى از ايشان داده كه ايمان آورده و عمل صالح كرده اند. و اين سوره در مدينه نازل شده.

 

- سوره حجرات

اين سوره مشتمل بر مسائلى از احكام دين است، احكامى كه با آن سعادت زندگی  فردى انسان تكميل می شود، و نظام صالح و طيب در مجتمع او مستقر می گردد. بعضى از آن مسائل ادب جميلى است كه بايد بين بنده و خداى سبحان رعايت شود، و پاره اى آدابى است كه بندگان خدا بايد در مورد رسول خدا (ص) رعايت كنند، كه در پنج آيه اول سوره آمده.
بعضى ديگر آن، احكام مربوط به مسائلى است كه مردم در برخورد با يكديگر در مجتمع زندگى خود بايد آن را رعايت كنند. قسمتى ديگر مربوط به برتری هايى است كه بعضى افراد بر بعض ديگر دارند، و تفاضل و برترى افراد از اهم امورى است كه جامعه مدنى انسان با آن منتظم می شود، و انسان را به سوى زندگى توأم با سعادت و عيش پاك و گوارا هدايت می كند، و با آن بين دين حق و باطل فرق می گذارد، و می فهمد كدام دين حق است، و كدام از سنن اجتماعى قومى است. و در آخر، سوره را با اشاره به حقيقت ايمان و اسلام ختم نموده، بر بشريت منت می گذارد كه نور ايمان را به او افاضه فرموده است.
اين سوره به شهادت مضامين آياتش در مدينه نازل شده، به استثناى آيه‏" يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی  ..." كه بعضى در باره مدنى بودن آن حرف دارند... .

 

- سوره  ق

اين سوره مساله دعوت اسلام را بيان می كند. و به آنچه در اين دعوت است اشاره می كند، يعنى انذار به معاد و انكار مشركين به معاد، و تعجبى كه از آن داشتند كه بعد از مردن و بطلان شخصيت آدمى و خاك شدنش چگونه دوباره زنده می شود و به همان صورت و وضعى كه قبل از مرگ داشت برمی گردد؟ آن گاه تعجب آنان را رد می كند به اين كه علم الهى محيط به ايشان است، و كتاب حفيظ كه هيچ يك از احوال خلقش و هيچ حركت و سكون آنها- چه خردش و چه كلانش- از قلم آن كتاب نيفتاده نزد او است. آن گاه اين منكرين را تهديد می كند به اينكه اگر به راه نيايند بر سرشان همان خواهد آمد كه بر سر امت‏هاى گذشته و هلاك شده آمد.
و آن گاه براى بار دوم باز به علم و قدرت خداى تعالى پرداخته از راه تدبيرى كه در خلقت آسمانها و آراستن آن با ستارگان بى حركت و با حركت و تدابير ديگرى كه به كار برده و نيز تدبيرى كه در خلقت زمين به كار برده و آن را گسترده و كوه هاى ريشه دار در آن جايگزين ساخته گياهان نر و ماده در آن رويانيده و نيز به اينكه آب را از آسمان فرستاده و ارزاق بندگان را تامين نموده و زمين را با آن آب زنده كرده است، علم و قدرت او را اثبات می كند.
و نيز به همين منظور به بيان حال انسان می پردازد كه از اولين روزى كه خلق شده و تا زنده است در تحت مراقبت شديد و دقيق قرار دارد، حتى يك كلمه در فضاى دهانش نمی آورد، و از اين بالاتر يك خاطره را در دلش خطور نمی دهد، و نفسش آن را وسوسه نمی كند، مگر آنكه همه اش را ثبت می كنند. و آن گاه بعد از آنكه مرد با او چه معامله می شود و بعد از زنده شدنش براى پس دادن حساب، هم چنان در تحت مراقبت هست تا آنكه از حساب فارغ شود، يا به آتش در آيد اگر از تكذيب كنندگان حق باشد، و يا به بهشت و قرب پروردگار اگر از متقين باشد.
و كوتاه سخن آنكه: زمينه گفتار در اين سوره مساله معاد است، و يكى از آيات برجسته آن آيه‏" لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ" و يكى ديگر آيه‏" يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ" و يكى هم آيه‏" لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ" است.
و اين سوره به اين دليل گفتيم مكى است كه سياق آياتش بر آن گواهى می دهند. اما بعضى گفته اند كه آيه‏" وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ..."، و يا اين آيه و آيه بعدش در مدينه نازل شده. ولى در لفظ آيه هيچ شاهدى بر آن نيست.

 

- سوره ذاریات

دعوت پيامبر اسلام همواره لبه تيزش به طرف وثنيت بود، كه ايشان را به توحيد در ربوبيت می خواند، و می خواست به آنها بفهماند كه خداى تعالى تنها رب آنان و رب تمامى عالم است. و اين دعوتش از دو طريق بود، يكى از راه بشارت و نويد، و يكى از راه انذار و تهديد كه مخصوصا بر اين انذار بيشتر تكيه داشت. و انذارش به دو چيز بود: يكى عذاب دنيا كه اقوام و ملل گذشته را به جرم تكذيب منقرض ساخت. و يكى هم عذاب آخرت كه عذابى است جاودانه. و در پيشبرد دعوت همين انذار مؤثر و عمده بود، چون اگر حساب و جزاى روز قيامت نباشد، ايمان به وحدانيت خدا و نبوت انبياء لغو و بى اثر است.
هم چنان كه مشركين به همين منظور خداى آسمان و زمين را با خدايان دروغين معاوضه كردند، و شديدا با اصول سه‏گانه توحيد و نبوت و معاد مخالفت و انكار می ورزيدند.
آرى می خواستند با انكار معاد و اصرار در اينكه چنين چيزى نيست و مسخره كردن آن به هر راهى كه ممكن باشد خود را از قيد و بند آزاد كنند، چون آنها هم اين قدر می فهميدند كه اگر بتوانند اصل سوم يعنى معاد را باطل كنند آن دو اصل ديگر خود به خود باطل می شود.
و اين سوره متعرض مساله معاد و انكار مشركين نسبت به آن است. و با اين مساله ختم می شود. اما نه از اين جهت كه خود معاد را اثبات كند، هم چنان كه در مواردى از كلام مجيدش، معاد بدان جهت كه معاد است مورد نظر قرار گرفته، بلكه از اين جهت متعرض آن شده كه روز جزاء است، و كسى كه وعده آن را داده خداى تعالى است، و خداى تعالى هم يگانه رب ايشان است، و وعده او صدق است، و در آن شكى نيست. و به همين منظور وقتى رشته كلام به احتجاج بر مساله معاد می كشد، بر مساله توحيد احتجاج می كند، و آيات بيرونى- از زمينى و آسمانى- و آيات درونى را به رخ می كشد.
و عذابهايى كه با آن عذابها امت‏هاى گذشته را به دنبال دعوت به توحيد عقوبت كرد- وقتى دعوت انبيا را نپذيرفتند، و نبوتشان را تكذيب كردند- ذكر می كند، و اين نيست مگر براى همين منظور كه با اثبات توحيد، روز جزاء را كه خداى واحد وعده داده اثبات كند، خدايى كه هرگز خلف وعده نمی كند، از سوى ديگر روز جزاء را اثبات كند كه دعوت نبويه از آن خبر داده، (دعوتى كه هرگز دروغ و فريب در آن وجود ندارد)، تا در نتيجه راهى براى انكار معاد برايشان باقى نماند، و نتوانند از راه انكار معاد مساله توحيد و نبوت را هم لغو جلوه دهند، كه بيانش گذشت.
اين سوره به شهادت سياق آياتش، در مكه نازل شده، و احدى هم در اين معنا اختلاف ندارد.

 

- سوره طور

غرض اين سوره تهديد و انذار كسانى است كه هر آيتى را تكذيب نموده و همواره با حق عناد می ورزند. می خواهد اينگونه كفار را به عذابى كه براى روز قيامتشان آماده كرده بيم دهد و به همين منظور با سوگندهايى غليظ، از وقوع چنين عذابى و تحقق آن در قيامت خبر می دهد و می فرمايد: عذاب آن روز، ايشان را رها نخواهد كرد تا بر آنان واقع شود، و هيچ گريزى از آن ندارند.
سپس پاره اى از صفات آن عذاب و آن ويل را كه عذابى است عمومى و جدا ناشدنى بيان می كند، و در مقابل، قسمتى از نعمتهاى اهل نعيم آن روز را كه همان متقين هستند شرح می دهد، همانهايى كه در دنيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار می كردند، و خدا را به ايمان می خواندند، و به يكتايى می ستودند.
و آن گاه شروع می كند به توبيخ مكذبين، كه نسبت‏هاى ناروايى به رسول خدا (ص) و به قرآن و دين حقى كه بر آن جناب نازل شده می دادند.
و در پايان، سوره را با تكرار همان تهديدها ختم نموده، رسول گرامى خود را دستور می دهد به اينكه پروردگار خود را تسبيح گويد. و اين سوره به شهادت سياق آياتش، در مكه نازل شده است.

 

- سوره نجم

غرض اين سوره يادآورى اصول سه‏ گانه اسلام، يعنى وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت، معاد و نبوت است، ولى اول به مساله نبوت پرداخته، وحيى را كه به رسول خدا (ص) شده تصديق و توصيف نموده، آن گاه متعرض مساله توحيد می شود، و بت‏ها و شركاى مشركين را به بليغ‏ترين وجهى نفى می كند، آن گاه به مساله سوم پرداخته وضع منتهى شدن خلقت و تدبير عالم به خداى تعالى و زنده كردن مردگان و خنداندن و گرياندن و اغناء و اقناء و تعذيب و دعوت و انذار را توصيف نموده، گفتار را با اشاره به مساله معاد و امر به سجده و عبادت ختم می كند.
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده، و نبايد به سخن بعضی  (مجمع البيان، ج 9، ص 170) كه گفته اند: بعضى از آياتش و يا همه آنها در مدينه نازل شده، گوش داد.

 

- سوره قمر

اين سوره به جز دو آيه از آخرش كه متقين را وعده بهشت و حضور در نزد خداى تعالى می دهد بقيه آياتش يكسره مربوط به انذار و تهديد است، نخست در اين سوره به معجزه شق القمر اشاره می كند، كه رسول خدا (ص) آن را به خاطر مطالبه قومش آورد. و سپس می فرمايد كه: همان قوم او را ساحر خواندند، و نبوتش را تكذيب نموده هم چنان هواهاى نفسانى را پيروى كردند، با اينكه خبرهاى تكان دهنده اى از اخبار روز قيامت و از داستانهاى امم منقرضه در گذشته بگوششان خورد.
آن گاه دوباره به نقل پاره اى از آن داستانها بر می گردد، اما پيداست كه با خشم و عتاب آنها را نقل می كند و بد حاليشان در روز قيامت هنگام بيرون شدن از قبرها و حضورشان را براى حساب خاطرنشان می سازد.
و سپس به داستانهايى از قوم نوح، عاد، ثمود، قوم لوط، و دودمان فرعون، و عذابهاى دردناكى كه به خاطر تكذيبشان پيامبران را بر سر آنان آمد، پرداخته، می فرمايد: قوم پيامبر اسلام نزد خدا عزيزتر از آنان نيستند، و ايشان هم مانند آنها نمی توانند خدا را عاجز سازند، و در آخر همانطور كه گفتيم سوره را با بشارت به متقين ختم می كند.
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده، و نبايد به گفته آنان (روح المعانى، ج 27، ص 73) كه گفته اند : در جنگ بدر نازل شده، و يا گفته اند : بعضى از آياتش در مدينه نازل شده، اعتناء كرد. و از جمله آيات برجسته اش آيات راجع به قدر است كه در آخر سوره قرار دارد.

 

- سوره الرحمن

اين سوره در اين مقام است كه خاطر نشان سازد كه خداى تعالى عالم و اجزاى آن از قبيل زمين و آسمان و خشكی ها و درياها و انس و جن را طورى آفريده و نيز اجزاى هر يك را طورى نظم داده كه جن و انس بتوانند در زندگى خود از آن بهره‏مند شوند، و قهرا عالم به دو قسمت و دو نشاه تقسيم می شود، يكى نشاه دنيا كه به زودى خودش با اهلش فانى می شود، و يكى ديگر نشاه آخرت كه هميشه باقى است، و در آن نشاه سعادت از شقاوت و نعمت از نقمت متمايز می گردد.
با اين بيان روشن می شود كه عالم هستى از دنيايش گرفته تا آخرتش نظامى واحد دارد، تمامى اجزا و ابعاض اين عالم با اجزا و ابعاض آن عالم مرتبط است، و اجزاى عالم هستى اركانى قويم دارد، اركانى كه يكديگر را اصلاح می كنند، اين جزء، مايه تماميت آن جزء ديگر، و آن مايه تماميت اين است.
پس آنچه در عالم هست چه عينش و چه اثرش از نعمت‏ها و آلاى خداى تعالى است، و به همين جهت پشت سر هم از خلايق می پرسد و با عتاب هم می پرسد كه:" فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏- كداميك از آلاى پروردگارتان را تكذيب می كنيد؟" و اين خطاب عتاب‏آميز در اين سوره سى و يك مرتبه تكرار شده است.
و باز به همين مناسبت است كه اين سوره با نام رحمان آغاز گرديد، كه صفت رحمت عمومى و همگانى خداست، رحمتى كه مؤمن و كافر و دنيا و آخرت را در بر دارد، و در آخر نيز، سوره با آيه‏" تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ" ختم می شود.
و اين سوره از نظر مكى بودن و مدنى بودن دو احتمال دارد، هر چند كه سياق آن به مكى بودن شبيه ‏تر است، و در قرآن كريم اين تنها سوره است كه بعد از بسم اللَّه با يكى از اسماى خداى عز و جل آغاز شده.

 

- سوره واقعه

اين سوره، قيامت كبرى را كه در آن مردم دوباره زنده می شوند و به حسابشان رسيدگى شده جزا داده می شوند شرح می دهد، نخست مقدارى از حوادث هول انگيز آن را ذكر می كند، حوادث نزديك‏تر به زندگى دنيايى انسان، و نزديك‏تر به زمينى كه در آن زندگى می كرده، می فرمايد: اوضاع و احوال زمين دگرگون می شود و زمين بالا و پايين و زير و رو می گردد، زلزله بسيار سهمگين زمين كوه ها را متلاشى، و چون غبار می سازد، آن گاه مردم را به طور فهرست‏وار به سه دسته سابقين و اصحاب يمين و اصحاب شمال، تقسيم نموده، سرانجام كار هر يك را بيان می كند.
آن گاه عليه اصحاب شمال كه منكر ربوبيت خداى تعالى و مساله معاد و تكذيب كننده قرآنند كه بشر را به توحيد و ايمان به معاد دعوت می كند استدلال نموده، در آخر گفتار را با يادآورى حالت احتضار و فرا رسيدن مرگ و سه دسته شدن مردم خاتمه می دهد.
و اين سوره به شهادت مضمون و سياق آياتش در مكه نازل شده است.

 

- سوره حدید

غرض اين سوره تحريك و تشويق مؤمنين به انفاق در راه خداست، هم چنان كه تكرار امر صريح به اين معنا در خلال آياتش اشعار بدان دارد، يك جا می فرمايد:" آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ..." و جاى ديگر می فرمايد:" مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً ..."
و باز جاى ديگر می فرمايد:" إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً" و در تشويق مردم به اين عمل همين بس كه انفاق مردم را قرض دادن آنان به خداى عز اسمه دانسته، و معلوم است كه خداى عز و جل عالی ترين و مقدس‏ترين و بهترين مطلوبست، او هرگز خلف وعده نمی كند، و او وعده ‏شان داده كه اگر به وى قرض بدهند مضاعف و چند برابر بر می گرداند، و نيز وعده داده كه در عوض انفاقشان اجرى كريم و بسيار زياد بدهد.
و نيز اشاره كرده به اينكه اين انفاق منشأش تقوا و ايمان به رسول است، و اثر آمرزش گناهان و داشتن دو برابر از رحمت و ملازمت با نور، و بلكه ملحق شدن به صديقين و شهداء در نزد خداى سبحان است.
و در خلال آيات سوره معارفى هم راجع به مبدأ و معاد آمده، و دعوت به تقوا و اخلاص ايمان و زهد دارد، و نيز مشتمل بر مواعظى است.
و چون تشويق و تحريك مردم به انفاق، و اينكه انفاق قرض دادن به خدا است اين توهم را ايجاد می كند كه مگر خدا به مال ما محتاج است، لذا از همان آغاز سخن يعنى اولين كلمه سوره مساله نزاهت خدا از احتياج را خاطر نشان نموده، فرموده:" آنچه در زمين و آسمانها است خدا را تسبيح می گويند". و نيز عده اى از اسماى حسناى خدا را كه رساننده اين نزاهت‏ است ذكر كرد، و همه سوره هايى كه با تسبيح خدا آغاز شده، يعنى سوره حشر، صف، جمعه و تغابن، كه بعضى با كلمه" سبح" و بعضى ديگر با كلمه" يسبح" آغاز شده اند، نظير سوره مورد بحث است. اين سوره به شهادت سياق آياتش در مدينه نازل شد.                        

 

- سوره مجادله

اين سوره متعرض مطالب گوناگون از احكام و آداب و صفات است. قسمتى از آن مربوط به حكم ظهار است، قسمتى هم مربوط به نجوى و بيخ گوشى سخن گفتن است.

قسمتى هم مربوط به آداب نشستن در مجلس. و قسمتى راجع به اوصاف كسانى است كه با خدا و رسولش مخالفت می كنند، و يا با دشمنان دين دوستى می ورزند، و كسانى را كه از دوستى با آنان احتراز می كنند معرفى نموده، به وعده اى جميل در دنيا و آخرت دلخوش می سازد. اين سوره به شهادت سياق آياتش در مدينه نازل شده.

 

- سوره حشر

اين سوره به داستان يهوديان بنى النضير اشاره دارد كه بخاطر نقض پيمانى كه با مسلمين بسته بودند محكوم به جلاى وطن شدند. و نيز به اين قسمت از داستان اشاره دارد كه سبب نقض عهدشان اين بود كه منافقان به ايشان وعده دادند كه اگر نقض عهد كنيد ما شما را يارى می كنيم، ولى همين كه ايشان نقض عهد كردند، منافقين به وعده اى كه داده بودند وفا ننمودند. و در ضمن اين اشارات مطالبى ديگر نيز در اين سوره آمده، و از آن جمله مساله حكم غنيمت بنى النضير است.
و از آيات برجسته اين سوره هفت آيه آخر آن است كه خداى سبحان در آنها بندگان خود را دستور می دهد به اينكه از طريق مراقبت نفس و محاسبه آن آماده ديدارش شوند، و عظمت كلام و جلالت قدر خود را در قالب بيان عظمت ذات مقدسش، و اسماى حسنى و صفات عليايش، بيان می فرمايد. و اين سوره به شهادت سياقش در مدينه نازل شده.

 

- سوره ممتحنه

اين سوره متعرض مساله دوستى مؤمنين با كفار است، و از آن به سختى نهى می كند، هم در ابتداى سوره متعرض آنست، و هم در آخرش، و در خلال آياتش متعرض احكامى در باره زنان مهاجر و بيعت زنان شده، و مدنى بودن اين سوره روشن است.

 

- سوره صف

اين سوره، مؤمنين را ترغيب و تحريك می كند بر اينكه در راه خدا جهاد نموده، با دشمنان دين او كارزار نمايند. و خبر می دهد كه اين دين نورى است درخشان از جانب خداى سبحان كه كفار اهل كتاب می خواهند آن را با دهان خود خاموش كنند، ولى خدا نور آن را تمام می كند، هر چند كه كافران كراهت داشته باشند، و دين خود را بر تمامى اديان غلبه می دهد هر چند كه مشركين نخواهند. و اين پيغمبرى كه به وى ايمان آورده اند فرستاده اى است از طرف خداى سبحان، او را فرستاده تا هدايت باشد، و دين حق را به شما برساند، و اين همان است كه عيسى بن مريم (ع) بنى اسرائيل را به آمدنش بشارت داد.

پس بر مؤمنين است كه كمر همت بر اطاعتش ببندند، و آنچه امر می كند امتثال كنند، و در راه خدا جهاد نموده، خدا را در دينش يارى كنند، تا خداى تعالى به سعادت آخرتشان رسانيده، ياريشان كند، و در دنيا فتح و پيروزى نصيبشان كند، و بر دشمنانشان غالب و مسلط نمايد... اين سوره به شهادت زمينه آياتش در مدينه نازل شده است.

 

- سوره جمعه

اين سوره به بيانى كاملا انگيزنده، مسلمين را وادار می كند كه نسبت به نماز جمعه اهتمام بورزند، و آنچه در به پاداشتنش لازم است فراهم سازند، چون نماز جمعه از شعائر بزرگ خدا است كه تعظيم و اهتمام به امر آن، هم دنياى مردم را اصلاح می كند، و هم آخرتشان را، و خداى تعالى بيان اين مطلب را با تسبيح و ثناى بر خود آغاز كرد كه در ميان قومى امى رسولى از خود آنان مبعوث كرد تا آيات او را بر آنان بخواند، و با اعمال صالح و اخلاق پاك تزكيه شان كند، و كتاب و حكمتشان بياموزد و به همين منظور كتاب خدا و معارف دينش را به بهترين وجهى بر آنان و افرادى كه به آنان ملحق می شوند، و نسل‏هاى بعد از آنان تحميل‏ كرد، و زنهارشان داد از اينكه مثل يهود نباشند كه خداى تعالى تورات را بر آنان تحميل كرد، ولى آنان آن را حمل نكردند، و به معارف آن معتقد نشدند، و به احكامش عمل نكردند، در نتيجه مانند الاغى شدند كه بارش كتاب باشد.
و در آخر به عنوان نتيجه دستور می دهد كه وقتى بانك نماز جمعه بلند می شود بازار و دادوستد را رها نموده، به سوى ذكر خدا بشتابند. و نيز افرادى را كه خلاف اين دستور عمل می كنند، و رسول خدا (ص) را در حالى كه مشغول خطبه نماز است رها نموده، به سوى دادوستد می روند، سرزنش می كند، و اين رفتار را نشانه آن می داند كه اين گونه افراد معارف كتاب خدا و احكامش را نپذيرفته اند. اين سوره در مدينه نازل شده است.

 

- سوره منافقون

اين سوره وضع منافقين را توصيف می كند، و آنان را به شدت عداوت با مسلمين متهم ساخته، رسول خدا (ص) را دستور می دهد، تا از خطر آنان بر حذر باشد، و مؤمنين را نصيحت می كند به اينكه از كارهايى كه سرانجامش نفاق است بپرهيزند، تا به هلاكت نفاق دچار نگردند، و كارشان به آتش دوزخ منجر نشود. اين سوره در مدينه نازل شده است.

 

- سوره تغابن

اين سوره از نظر سياق و نظم شبيه به سوره حديد است، و گويى خلاصه اى از آن است، و غرض سوره اين است كه مؤمنين را تشويق و تحريك كند به اينكه در راه خدا انفاق كنند، و غرض ديگرش اين است كه ناراحتی ها و تاسف‏هايى كه در اثر هجوم مصائب در دلهاشان نشسته برطرف سازد، و نويد دهد كه اگر در راه ايمان به خدا و جهاد در راه او و انفاق‏ در آن راه مشقاتى را متحمل می شوند، همه به اذن خدا است.
و آياتى كه در صدر سوره واقع شده جنبه مقدمه و زمينه چينى براى بيان اين غرض را دارد، در آن آيات بيان می كند كه اسماى حسنى و صفات علياى خدا اقتضا می كند كه براى بشر بعث و بازگشتى فراهم سازد، تا همه به سويش برگردند و در آن بازگشت اهل ايمان و عمل صالح به سوى بهشت جاودان هدايت شوند، و اهل كفر و تكذيب به سوى آتش ابدى رانده شوند، پس اين مطالب مقدمه چينى است براى آيات بعد كه می فرمايد: بايد خدا و رسول را اطاعت كنيد و بر مصائب و نيز در برابر انفاق در راه خدا خويشتن‏دار باشيد، بدون اينكه از منع موانع متاثر و از ملامت شماتتگران بيمى به خود راه دهيد. و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مدينه نازل شده.

 

- سوره طلاق

اين سوره مشتمل بر بيان كلياتى از احكام طلاق است، و به دنبال آن مقدارى اندرز و تهديد و بشارت، و اين سوره به شهادت سياقش در مدينه نازل شده.

 

- سوره تحریم

اين سوره با داستانى كه بين رسول خدا (ص) و بعضى از همسرانش اتفاق افتاد آغاز شده، و آن اين بود كه به خاطر حادثه اى كه شرحش می آيد پاره اى از حلالها را بر خود حرام كرد، و بدين سبب در اين آيات آن جناب را مورد عتاب قرار می دهد كه چرا به خاطر رضايت بعضى از همسرانت، حلال خدا را بر خود حرام كردى، و در حقيقت و به طورى كه از سياق بر می آيد عتاب متوجه همان همسر است، و می خواهد رسول گرامى خود را عليه آن همسر يارى كند.
بعد از نقل اين داستان مؤمنين را خطاب می كند به اينكه جان خود را از عذاب آتشى كه آتش‏گيرانه اش انسان و سنگ است نگه بدارند، و بدانند كه به جز اعمال خود آنان به ايشان جزايى نمی دهند، جز ايشان خود اعمالشان است، و معلوم است كه هيچ كس نمی تواند از عمل خود بگريزد پس هيچ كس از اين جزا خلاصى ندارد، مگر پيغمبر و آنهايى كه به وى ايمان آوردند، آن گاه بار ديگر رسول خدا (ص) را به جهاد با كفار و منافقين خطاب می كند. در آخر، سوره را به آوردن مثلى ختم می كند، مثلى از زنان كفار، و مثلى از زنان مؤمنين، و در اينكه سياق سوره ظهور در مدنيت آن دارد حرفى نيست.

 

سوره ملک

غرض اين سوره بيان عموميت ربوبيت خداى تعالى براى تمامى عالم است، در مقابل‏ مسلك وثنی ها كه معتقدند براى هر يك از نواحى عالم ربى جداگانه است كه يا از خيل فرشتگان است، و يا از مخلوقات ديگر، و خداى عز و جل رب همه عالم نيست، بلكه تنها رب آن ارباب است و بس. و به همين جهت در اين سوره بسيارى از نعمت هاى الهى از خلقت و تدبير را نام می برد، چون در حقيقت ذكر اين نعمت ها استدلالى است بر ربوبيت عامه الهى.

و نيز به همين مناسبت است كه سخن را با كلمه" تبارك" آغاز كرده، چون اين كلمه به معناى كثرت صدور بركات از ناحيه خداى عز و جل است، و نيز مكرر جناب ربوبى را به صفت رحمان كه مبالغه در رحمت است می ستايد، چون رحمت، همان عطيه در قبال استدعاى حاجتمند است، و در اين سوره سخنى هم از انذار و تهديد آمده، و در آخر به مساله حشر و قيامت منتهى می گردد.
و مضامين آيات آن به دو مساله خلاصه می شود: يكى دعوت به اينكه يگانگى او در ربوبيت را بپذيرند، و دوم اينكه به معاد معتقد شوند و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده است.

 

- سوره قلم

اين سوره رسول خدا (ص) را به دنبال تهمت هاى ناروايى كه مشركين به وى زده و او را ديوانه خوانده بودند، تسليت و دلدارى می دهد، و به وعده هاى جميل و پاسدارى از خلق عظيمش دلخوش می سازد، و آن جناب را به شديدترين وجهى از اطاعت مشركين و مداهنه با آنان نهى نموده، امر اكيد می كند كه در برابر حكم پروردگارش صبر كند.

سياق همه آيات اين سوره سياق آيات مكى است، و از ابن عباس و قتاده نقل شده كه گفته اند: اوايل اين سوره تا آيه" سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ‏" كه شانزده آيه است- در مكه نازل شده، و ما بعد آن تا جمله " لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ" كه هفده آيه است در مدينه نازل شده، و نيز بعد از آن جمله تا جمله" يكتبون" كه پانزده آيه است در مكه و ما بعد آن تا آخر سوره كه چهار آيه است در مدينه نازل شده(مجمع البيان، ج 10، ص 330) اين نقل نسبت به هفده آيه يعنى از جمله " إِنَّا بَلَوْناهُمْ" تا جمله " لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ" بی وجه نيست، زيرا به آيات مدنى شبيه تر است تا آيات مكى.

 

- سوره الحاقه

اين سوره مساله" حاقه" يعنى قيامت را به ياد می آورد، در اينجا قيامت را حاقه ناميده، در جاى ديگر قارعه و واقعه خوانده است، و در اين آيات سخن را در سه فراز سوق داده، در فصلى به طور اجمال سرانجام امت هايى را ذكر می كند كه منكر قيامت بودند، و خداى تعالى آنان را به" اخذى رابيه" (عقوبتى شديد) بگرفت. و در فصلى اوصاف حاقه را بيان می كند، و اينكه در آن روز مردم دو گروهند، يكى اصحاب يمين، و يكى اصحاب شمال، يكى اهل سعادت و ديگرى اهل شقاوت. و در فصل سوم در راستى و درستى خبرها و سخنان قرآن تاكيد نموده، آنها را حق اليقين معرفى می كند، و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده.

 

- سوره معارج

آنچه سياق اين سوره دست می دهد اين است كه می خواهد روز قيامت را توصيف كند به آن عذابهايى كه در آن براى كفار آماده شده، از همان آغاز، سخن از عذاب دارد. و سؤال سائلى را حكايت می كند كه از عذاب الهى كفار پرسيده، و اشاره می كند به اينكه اين عذاب آمدنى است، و هيچ مانعى نمی تواند از آمدنش جلوگير شود، و نيز عذابى است نزديك، نه دور كه كفار می پندارند، آن گاه به صفات آن روز و عذابى كه براى آنان تهيه شده پرداخته، مؤمنين را كه به انجام وظائف اعتقادى و عملى خود می پردازند استثنا می كند. و اين سياق شبيه به سياق سوره هاى مكى است، چيزى كه هست از برخى از مفسرين حكايت شده كه گفته اند: آيه " وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ" در مدينه نازل شده، و اعتبار عقلى هم اين نظريه را تاييد می كند، براى اينكه ظاهر عبارت " حَقٌّ مَعْلُومٌ" زكات است كه در مدينه و بعد از هجرت تشريع شد، و اگر ما اين آيه را مدنى بدانيم، ناگزير می شويم كه آيات بعدى آن را هم كه تحت استثنا قرار دارند و چهارده آيه اند، كه از جمله " إِلَّا الْمُصَلِّينَ" شروع و به جمله " فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ" ختم می شوند، مدنى بدانيم، براى اينكه همه سياقى متحد دارند، و مستلزم يكديگرند.

و مدنى بودن آيات بعد از استثنا اقتضا دارد مستثنى منه را هم كه حد اقل سه آيه است و از جمله " إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً" شروع و به جمله" منوعا" ختم می شود، مدنى بدانيم، علاوه بر اين آيه " فَما لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ"، نيز به روشنى متفرع بر ما قبل خودش است، و از سوى ديگر آيه مذكور تا آخر سوره سياقى واحد دارند، پس بايد بگوييم اينها هم مدنى هستند. اين از جهت سياق، و اما از جهت مضامين، همين آيات آخر سوره خيلى با وضع منافقين كه اطراف پيامبر را گرفته بودند، و از چپ و راست احاطه اش كرده بودند، مناسبت دارد، چون سخن از كسانى می راند كه" عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ‏- از راست و چپ متفرق می شوند" بودند و اين مناسب حال كسانى است كه بعضى از احكام خدا را رد می كردند، و مخصوصا آيه " أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ ..." و آيه " عَلی  أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ ..." كه بيانش خواهد آمد، و خواهيم گفت: به منافقين بيشتر می چسبد تا به كفار مكه. و اين را هم می دانيم كه پيدايش نفاق منافقين در مدينه بوده، نه در مكه. خواهى پرسيد: پس چرا از منافقين به" الذين كفروا" تعبير كرده؟ می گوييم: نظير اين تعبير در سوره توبه و غير آن آمده، (چون واقعيت منافقين كفر است).

از اين هم كه بگذريم مفسرين روايت كرده اند كه اين سوره در باره كسى نازل شد كه گفته بود:" اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ" (سوره انفال، آيه 32) كه در آن سوره تفسيرش گذشت، و گفتيم سياق آن و سياق آيات بعد از آن سياقى مدنى است نه مكى، و ليكن از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: مراد از" حَقٌّ مَعْلُومٌ" در آيه شريفه حقى است كه صاحب مال به عنوان صدقه از مال خودش جدا می كند، نه زكات واجب. و بالأخره نمی توان اتفاق مفسرين را بر اينكه اين سوره در مكه نازل شده ملاك قرار داد، علاوه بر اين چنين اتفاقى هم در كار نيست، بلكه بين آنان اختلافى روشن است. و نيز نبايد به گفته ابن عباس‏( روح المعانى، ج 29، ص 55 به نقل از مجمع البيان) اعتنا كرد كه گفته: اين سوره بعد از سوره الحاقه نازل شده.

 

- سوره نوح

اين سوره به رسالت نوح به سوى قومش، و به اجمالى از دعوتش، و اينكه قوم او اجابتش نكردند، و در آخر به پروردگار خود شكوه نمود و نفرينشان كرد، و براى خود و پدر و مادر خود و هر مرد و زنى كه با ايمان داخل خانه اش شود استغفار كرد، و به اينكه در آخر عذاب بر آن قوم نازل شده، همگى غرق شدند، اشاره می كند. اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده است.

 

- سوره جن

اين سوره به داستان چند نفر از طايفه جن اشاره می كند كه صوت قرآن را شنيدند، و ايمان آورده، به اصول معارف دين اقرار كردند. و از اين اشاره تسجيل نبوت رسول خدا (ص) نتيجه گيرى می شود، و نيز اين سوره به وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت و مساله معاد هم اشاره می كند. اين سوره به شهادت سياقش در مكه نازل شده.

 

- سوره مزمل

اين سوره رسول خدا (ص) را امر می كند به اينكه نماز شب بخواند، تا به اين وسيله آماده و مستعد گرفتن مسئوليتى گردد كه به زودى به او محول می شود، و آن قرآنى است كه به وى وحى خواهد شد، و دستورش می دهد در برابر حرفهاى بيهوده ای  كه دشمنان می زنند، و شاعر و كاهن يا ديوانه اش می خوانند صبر كند، و به نحوى پسنديده از آنان كناره گيرى نمايد، و در اين آيات تهديد و انذارى هم به كفار شده، و حكم صبر را به همه مؤمنين تعميم داده، در آخر تخفيفى را كه براى رسول خدا (ص) و مؤمنين قائل شده ذكر می كند.
و اين سوره از نخستين سوره هايى است كه در اول بعثت نازل شده. حتى بعضى گفته اند: دومين يا سومين سوره اى است كه بر قلب مقدس نبى اكرم (ص) نازل شده است.

 

- سوره مدثر

و اين سوره از اولين سوره هاى نازل در اوائل بعثت و ظهور دعوت اسلامى است. حتى بعضی ( تفسير كشاف، ج 4، ص 644) گفته اند اولين سوره اى است كه از قرآن نازل شده. هر چند كه خود آياتش اين قول را تكذيب می كند، چون می رساند رسول خدا (ص) قبل از اين سوره قرآن را بر مردم می خوانده، و مردم تكذيبش می كردند و از آن اعراض می نمودند و نسبت سحر به آن می دادند.

و به همين جهت بعضى از مفسرين متمايل به اين قول شده اند كه اولين آياتى كه از قرآن نازل شد، هفت آيه از اول همين سوره بوده، و لازمه اين قول آن است كه سوره مورد بحث يكباره نازل نشده باشد. و اين قول هر چند از نظر متن آيات هفتگانه بعيد نيست، ليكن سياق اول سوره علق آن را دفع می كند، چون ظاهر آن اين است كه آيات اول سوره علق اولين آيات نازله از قرآن است....

و به هر حال آنچه يقينى و مسلم است اين است كه اين سوره در اوائل بعثت نازل شده و جزو اولين سوره هاى قرآنى است، و آيات هفتگانه اى كه در اين فصل آورديم متضمن امر به انذار و ساير لوازم انذار است، كه خداى تعالى به آن سفارش فرموده.

 

- سوره قیامت

بيان اين سوره پيرامون مساله قيامت كبرى دور می زند، نخست از وقوع روز قيامت خبر می دهد، و در مرحله دوم آن روز را يك بار با ذكر چند نشانه، و بار ديگر با اجمالى از سرگذشت انسان در آن روز توصيف می كند، و خبر می دهد كه اولين قدم در سير به سوى قيامت مرگ است، و در مرحله سوم سوره را با استدلال بر قدرت خداى تعالى بر اعاده عالم ختم نموده، اثبات می كند همانطور كه خداى تعالى بر خلقت نخستين عالم قادر بود همچنين بر خلقت بار دوم آن، كه همان قيامت است قادر است و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده است.

 

- سوره دهر

اين سوره در آغاز، خلقت انسان را بعد از آنكه نامى از او در ميان نبود خاطرنشان می سازد، و سپس می فرمايد كه خداى تعالى او را به راهى كه تنها راه اوست هدايت كرد، حال يا اين انسان شكر هدايتش را می گزارد، و يا كفران می كند. آن گاه می فرمايد براى كافران انواعى از عذاب و براى ابرار الوانى از نعمت آماده كرده، و اوصاف آن نعمت ها را در طى هجده آيه شرح می دهد، و همين دليل است بر اينكه مقصود اصلى هم بيان همين جهت بوده. و پس از بيان اوصاف آن نعمت، روى سخن را به رسول گرامى خود نموده می فرمايد:
قرآن نازل شده از ناحيه اوست، و مايه تذكر بشر است، پس بايد كه در برابر حكم پروردگار خود صابر باشد، و هوا و هوس‏هاى كفار را پيروى نكند، و بايد كه پروردگار خود را صبح و شام به ياد بياورد و براى او شبها به سجده بيفتد، و شبى طولانى تسبيح گويد. و اين سوره به شهادت سياقى كه دارد يا همه اش و يا حد اقل اوائل آن كه دوازده آيه است، در مدينه و نه آيه ذيلش در مكه نازل شده است. روايات ائمه اهل بيت (ع) همه متفقند بر اينكه اين سوره در مدينه نازل شده، روايات اهل سنت هم در اين باره بسيار زياد است.
با اين حال بعضی  (روح المعانى، ج 29، ص 150) گفته اند: اين سوره تماميش در مكه نازل شده  است.

 

- سوره مرسلات

اين سوره يوم الفصل كه همان روز قيامت است را خاطر نشان ساخته، خبر از وقوع آن را تاكيد می كند، و اين تاكيد خود را با تهديد شديدى به منكرين آن و انذار و تبشير به ديگران توأم نموده، جانب تهديد را بيش از ساير مطالب تاكيد می كند، براى اينكه می بينيم ده مرتبه می فرمايد:" وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ‏- واى در آن روز بر تكذيب‏گران" و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده است.

 

- سوره نباء

اين سوره متضمن خبر از آمدن يوم الفصل و صفات آن و استدلال بر حقيقت آن، و ترديدناپذيرى آن است، و از اينجا آغاز می شود كه مردم از يكديگر از خبر قيامت می پرسند، آن گاه در سياق جواب و با لحنى تهديدآميز می فرمايد: به زودى از آن آگاه خواهند شد، و سپس براى ثبوت آن به اين دليل استدلال می كند كه نظام مشهود در عالم با تدبير حكيمانه اى كه در آن است، بهترين و روشن‏ترين دلالت را دارد بر اينكه بعد از اين نشاه دنياى متغير و فنا پذير، نشاه ثابت و باقى هست، و به دنبال اين خانه اى كه در آن عمل هست و جزا نيست، خانه اى هست كه در آن جزا هست و عمل نيست، پس در اين ميان روزى هست كه نظام جارى در اين عالم از آن خبر می دهد.
سپس آن روز را با ذكر حوادثش توصيف می كند كه مردم همگى در آن احضار می شوند، و همه يك جا جمع می گردند، طاغيان به سوى عذابى دردناك و متقين به سوى نعيمى مقيم منتقل می شوند، و در آخر، كلام را با يك جمله تهديدآميز ختم می كند. و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده.

 

- سوره نازعات

در اين سوره خبرهاى مؤكدى از وقوع قيامت آمده، و از طريق تدبير ربوبى كه نتيجه اش تقسيم شدن مردم به دو طايفه بهشتى و دوزخى است، بر وقوع آن استدلال كرده، و در آخر با اشاره به اينكه از رسول خدا (ص) می پرسيدند كه قيامت چه وقت است؟ و با پاسخ به اين سؤال سوره را ختم می كند، و از سياق اين سوره بر می آيد كه در مكه نازل شده است.

 

- سوره عبس

رواياتى از طرق اهل سنت وارد شده كه اين آيات درباره داستان ابن ام مكتوم نابينا نازل شد، كه روزى بر رسول خدا (ص) وارد شد در حالى كه جمعى از مستكبرين قريش نزد آن جناب بودند و با ايشان در باره اسلام سخنان سرى داشتند، رسول خدا (ص) از آمدن ابن ام مكتوم چهره در هم كشيد، و خداى تعالى او را مورد عتاب قرار داد كه چرا از يك مردى تهی دست چهره در هم كردى؟( الدر المنثور، ج 6، ص 314). از طرق شيعه هم رواياتى به اين معنا اشاره دارد( تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 509).

ولی در بعضی ( تفسير قمى، ج 2، ص 404) ديگر از روايات شيعه آمده كه مردى از بنى اميه نزد آن جناب بوده، و او از آمدن ابن ام مكتوم چهره درهم كشيد، و آيات، در عتاب او نازل شد، كه- ان شاء اللَّه- بحث مفصل اين معنا در بحث روايتى آينده از نظرتان خواهد گذشت.

و به هر حال غرض سوره، عتاب هر كسى است كه ثروتمندان را بر ضعفاء و مساكين از مؤمنين مقدم می دارد، اهل دنيا را احترام می كند و اهل آخرت را خوار می شمارد، بعد از اين عتاب رشته كلام به اشاره به خوارى و بی مقدارى انسان در خلقتش و اينكه در تدبير امورش سراپا حاجت است و با اين حال به نعمت پروردگار و تدبير عظيم او كفران می كند كشيده شده، و در آخر سخن را با ذكر قيامت و جزاء و تهديد مردم خاتمه می دهد، و اين سوره بدون هيچ ترديدى در مكه نازل شده است.

 

- سوره تکویر

اين سوره روز قيامت را با ذكر پاره اى از مقدمات و نشانيهاى آن و پاره اى از آنچه در آن روز واقع می شود متذكر و يادآور می شود و آن روز را چنين توصيف می كند كه: روزى است كه در آن عمل انسان هر چه باشد كشف می گردد، و سپس قرآن را توصيف می كند به اينكه از القائاتى است كه رسولى آسمانى كه فرشته وحى است آن را به رسول خدا (ص) القاء كرده، و از القائات شيطانى نيست، و رسول خدا (ص) هم ديوانه نيست، كه شيطانها او را دست انداخته باشند.
و چنين به نظر می رسد كه اين سوره از سوره هاى قديمى باشد كه در اوائل بعثت نازل شده، هم چنان كه در متن خود سوره شاهدى بر اين معنا ديده می شود، و آن اين است كه خداى تعالى رسول گراميش را از آنچه كه دشمنان در باره اش می گفتند- مثلا ديوانه اش می خواندند- منزه می دارد، و معلوم است كه اتهام‏ها مربوط به اوائل دعوت آن جناب است، هم چنان كه سوره نون(قلم) هم كه مشتمل بر تنزيه آن جناب از اين تهمت ها است در اوائل بعثت نازل شده، پس سوره بدون هيچ حرف و ترديدى در مكه نازل شده است.

 

- سوره انفطار

اين سوره روز قيامت را با بعضى از علامت هاى متصل به آن تحديد می كند، و خود آن روز را هم به بعضى از وقايعى كه در آن روز واقع می شود معرفى می كند، و آن اين است كه در آن روز تمامى اعمالى كه انسان خودش كرده و همه آثارى كه بر اعمالش مترتب شده، و بوسيله ملائكه حفظه كه موكل بر او بوده اند محفوظ مانده، در آن روز جزاء داده می شود. اگر اعمال نيك بوده با نعيم آخرت، و اگر زشت بوده و ناشى از تكذيب قيامت بوده، با دوزخ پاداش داده می شود، دوزخى كه خود او افروخته و جاودانه در آن خواهد زيست.

آن گاه دوباره توصيف روز قيامت را از سر می گيرد، كه آن روزى است كه هيچ كسى براى خودش مالك چيزى نيست، و امر در آن روز تنها براى خداست. و اين سوره از آيات برجسته قرآن است، و بدون هيچ اختلافى در مكه نازل شده است.

 

- سوره مطففین

اين سوره با تهديد اهل تطفيف و كم‏فروشى در كيل و وزن آغاز شده و كم‏فروشان را تهديد می كند به اينكه در يوم عظيم كه روز قيامت است براى جزا مبعوث می شوند، و اين مطلب را با تفصيل جريانى كه در آن روز بر سر فجار و ابرار می آيد خاتمه می دهد.

و آيات اول اين سوره كه سخن از مطففين دارد از نظر سياق با آيات مدنى، و آيات آخرش با سياق سوره هاى مكى مناسب‏تر است.

 

- سوره انشقاق

اين سوره به قيام قيامت اشاره نموده، بيان می كند كه براى انسان سيرى است به سوى پروردگارش، او در اين مسير هست تا پروردگارش را ديدار كند، و خداى تعالى به مقتضای  نامه عملش به حسابش برسد، و در اين آيات اين مطالب را تاكيد می كند، و آيات مربوط به تهديدش از آيات بشارتش بيشتر است، و سياق آيات آن شهادت می دهد كه اين سوره در مكه نازل شده.

 

- سوره بروج

اين سوره مشتمل بر انذار و بشارت است، و در آن به سختى كسانى را انذار كرده كه مردان و زنان مسلمان را به جرم اينكه به خدا ايمان آورده اند شكنجه می كنند، نظير مشركين‏ مكه كه با گروندگان به رسول خدا (ص) چنين می كردند، آنان را شكنجه می كردند تا از دين اسلام به شرك سابق خود برگردند، بعضى از اين مسلمانان صبر می كردند و برنمی گشتند و لو شكنجه به هر جا كه خواست برسد، و بعضى برگشته مرتد می شدند، و اينها افرادى بودند كه ايمانى ضعيف داشتند هم چنان كه دو آيه " وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ"( سوره عنكبوت، آيه 10)،" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلی  حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلی  وَجْهِهِ"( سوره حج، آيه 11) به وضع آنان اشاره می كند.

خداى سبحان در اين آيات قبل از اين مطالب اشاره اى به" اصحاب اخدود" می كند، و اين خود تشويق مؤمنين به صبر در راه خداى تعالى است، دنبال اين داستان اشاره اى هم به سرگذشت لشكريان فرعون و ثمود دارد، و اين مايه دلخوشى رسول خدا (ص) و وعده نصرت به آن جناب و تهديد مشركين است، و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده.

 

- سوره طارق

در اين سوره مردم را به معاد انذار كرده، و استدلال كرده به اطلاق قدرت، و سخن را با تاكيد ايفاء نموده، و ضمنا به حقيقت آن روز اشاره می كند و سوره را با تهديد كفار ختم می نمايد، و اين سوره سياقى مكى دارد.

 

- سوره اعلی

در اين آيات به توحيد خداى تعالى امر شده، توحيدى كه لايق به ساحت مقدس او باشد، و نيز به تنزيه ذات متعاليه اش از اينكه نام مقدسش با نامى ديگر ذكر شود، و يا چيزى كه بايد به او مستند شود بغير او نسبت دهند، مثلا كسى ديگر را در خلقت و تدبير و رزق شريك او بدانند، و به رسول خدا (ص) وعده تاييد می دهد، تاييد به وسيله علم و حفظ، و نيز وعده می دهد كه او را از آسان‏ترين طريق و مناسب‏ترين راه موفق به تبليغ و دعوت بفرمايد.

و سياق آيات اول سوره سياق آيات مكى است، و اما ذيل سوره يعنى از جمله " قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى ..." مورد ترديد است براى اينكه از طرق ائمه اهل بيت و همچنين از طرق اهل سنت  رواياتى رسيده كه منظور از" تزكى" دادن زكات فطره و خواندن نماز عيد است، و اين را هم می دانيم كه روزه و توابعش كه يكى زكات فطره است و همچنين نماز عيد، بعد از هجرت در مدينه تشريع شده نتيجه می گيريم كه آيات ذيل سوره در مدينه نازل شده، پس سوره مورد بحث مشتمل است بر آيات مكى و مدنى هر دو، و اين با رواياتى كه می گويد اين سوره مكى است منافاتى ندارد، براى اينكه می توان آن را حمل كرد به اينكه منظور صدر سوره است.

 

- سوره غاشیه

سوره غاشيه سوره انذار و بشارت است و" غاشيه" همان روز قيامت است كه بر مردم از هر سو احاطه پيدا می كند و در اين سوره قيامت را با شرح حال مردم توصيف می كند از اين‏ جهت كه به دو دسته تقسيم می شوند سعيدها و شقی ها و هر طائفه اى در جايى كه برايشان آماده شده مستقر می گردند يكى در بهشت و ديگرى در دوزخ و رشته كلام بدينجا كشيده می شود كه رسول خدا (ص) را دستور می دهد كه مردم را تذكر دهد به اينكه مقام ربوبى چه فنونى از تدبير در اين عالم بكار برده، فنونى كه هر يك دلالت دارد بر ربوبيت او براى همه عالم و براى خصوص ايشان و اينكه بازگشتشان به سوى او و حسابرسى اعمالشان با او است، و اين سوره به شهادت سياقى كه آياتش دارد در مكه نازل شده است.

 

- سوره فجر

در اين سوره تعلق به دنيا بدان جهت كه طغيان و كفران به دنبال دارد، مذمت شده، و اهل دنيا را به شديدترين عذاب دنيا و آخرت تهديد نموده، روشن می سازد كه انسان به خاطر كوتاه فكريش خيال می كند اگر خدا به او نعمتى داده به خاطر آن است كه نزد خدا كرامت و احترامى دارد، و آنكه مبتلا به فقر و فقدان است، به خاطر اين است كه در درگاه خدا خوار و بی مقدار است، ولى به خاطر پندار غلطش هر فساد و طغيانى را مرتكب می شود، و آن پندار غلط را روپوش و رفوى خطاهاى خود می كند، و دومى هم به خاطر آن پندار غلطش كفر می گويد (و به هر ذلتى تن می دهد) و حال آنكه امر بر او مشتبه شده، بلكه اگر قدرت و ثروت دارد و اگر مبتلا به فقر و تنگى معاش است، همه به منظور امتحان الهى است، تا روشن كند چه چيز از دنيايش براى آخرتش از پيش می فرستد.

پس قضيه به آن صورت كه انسان توهم می كند و به زبان هم جارى می سازد نيست، بلكه به صورتى است كه به زودى در قيامت كه حساب و جزا به پا می شود، روشن می سازد كه آنچه به او رسيد چه فقر و ناتوانى و چه ثروت و قدرت همه امتحان بود، كه او می توانست از دنيايش براى آخرتش گرفته، از پيش بفرستد، ولى نفرستاد، و عذاب آخرت را بر ثوابش ترجيح داد، پس از ميان همه مردم دنيا كسى به سعادت زندگى آخرت نمی رسد، مگر نفس مطمئنه و كسى كه دلش به پروردگارش گرم است و تسليم امر او است، و در نتيجه  بادهاى كننده گرفتاريها، او را از جاى نمی كند، و در او تغيير حالت پديد نمی آورد، و اگر ثروتمند شد طغيان نمی كند و اگر فقير شد كفران نمی ورزد، و سوره مورد بحث به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده.

 

- سوره بلد

اين سوره بيانگر اين حقيقت است كه خلقت انسان بر اساس رنج و مشقت است، هيچ شانى از شؤون حيات را نخواهى ديد كه توام با تلخی ها و رنج‏ها و خستگی ها نباشد، از آن روزى كه در شكم مادر روح به كالبدش دميده شد، تا روزى كه از اين دنيا رخت بر می بندد هيچ راحتى و آسايشى كه خالى از تعب و مشقت باشد نمی بيند، و هيچ سعادتى را خالص از شقاوت نمی يابد، تنها خانه آخرت است كه راحتی اش آميخته با تعب نيست. بنا بر اين، چه بهتر به جاى هر تلخى و ناكامى و رنج، سنگينى تكاليف الهى را تحمل كند، در برابر آنها صبر نمايد صبر بر اطاعت و بر ترك معصيت، و در گسترش دادن رحمت بر همه مبتلايان كوشا باشد، كسانى را از قبيل ايتام و فقرا و بيماران و امثال آنها كه دچار مصائب شده اند مورد شفقت خود قرار دهد، تا جزو" اصحاب ميمنه" شود، و گرنه آخرتش هم مثل دنيايش خواهد شد، و در آخرت از" اصحاب مشئمه" خواهد بود كه " نارٌ مُؤْصَدَةٌ" مسلط بر آنان است.
و سياق آيات اين سوره شبيه به سياق سوره هاى مكى است، و همين سياق مكى بودن آن را تاييد می كند.
و اينكه بعضی ( روح المعانى، ج 30، ص 133) آن را مدنى دانسته اند، با سياق آن نمی سازد.

 

- سوره شمس

حاصل مضمون اين سوره اين است كه: انسان- كه با الهام خدايى تقوا را از فجور و كار نيك را از كار زشت تميز می دهد-، اگر بخواهد رستگار شود بايد باطن خود را تزكيه كند، و آن را با پرورشى صالح بپروراند و رشد دهد، با تقوا بيارايد، و از زشتی ها پاك كند، و گر نه از سعادت و رستگارى محروم می ماند، هر قدر بيشتر آلوده اش كند، و كمتر بيارايد محروميتش بيشتر می شود، و آن گاه به عنوان شاهد داستان ثمود را ذكر می كند كه به جرم اينكه پيامبرشان حضرت صالح را تكذيب كرده، ناقه اى را كه مامور به حمايت از آن بودند بكشتند، به عذاب استيصال و انقراض مبتلا شدند، و با نقل اين داستان به اهل مكه تعريض و توبيخ می كند، و سوره مورد بحث به شهادت زمينه اى كه دارد در مكه نازل شده.

- سوره لیل

غرض اين سوره تهديد و انذار است، و اين هدف را از اين راه دنبال می كند كه به انسانها بفهماند مساعى و تلاشهايشان يك جور نيست، بعضى از مردمند كه انفاق می كنند، و از خدا پروا دارند، و وعده حسناى خدا را تصديق می كنند، و خداى تعالى هم در مقابل، حياتى جاودانه و سراسر سعادت در اختيارشان می گذارد، و بعضى ديگرند كه بخل می ورزند، و به خيال خود می خواهند بى نياز شوند، و وعده حسناى خدايى را تكذيب می كنند، و خداى تعالى هم آنان را به سوى عاقبت شر راه می برد، و در اين سوره اهتمام و عنايت خاصى به مساله انفاق مالى شده است، و اين سوره از نظر زمينه آياتش هم می تواند مكى باشد، و هم مدنى.

 

- سوره ضحی

بعضی ( مجمع البيان، ج 10، ص 504) گفته اند: چند روزى به رسول خدا (ص) وحى نشد، به طورى كه مردم گفتند خدا با او وداع كرده، در پاسخشان اين سوره نازل شد و خداى تعالى به اين وسيله آن حضرت را شاد كرد، و در سوره مورد بحث، هم احتمال مكى بودن هست و هم مدنى بودن.

 

- سوره انشراح 

در اين سوره رسول خدا (ص) را امر می كند به اينكه كمر خدمت در راه خدا ببندد، و به سوى او رغبت كند، و به اين منظور نخست منت هايى كه بر او نهاده تذكر می دهد، و اين سوره هم می تواند مكى باشد و هم مدنى، ولى سياق آياتش به مدنى بودن سازگارتر است.

و در بعضى از روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) نقل شده كه فرموده اند: سوره" و الضحى" و سوره" ا لم نشرح" يك سوره اند، و نيز اين معنا از طاووس و از عمر بن عبد العزيز نقل شده.

 

- سوره تین

اين سوره مساله بعث و جزا را ياد آور شده، مطلب را از راه خلقت انسان در بهترين تقويم، و سپس اختلاف افراد انسان در بقا بر فطرت اولى و خارج شدن از آن، و در نتيجه تنزلش تا اسفل سافلين را بيان نموده، در آخر خاطر نشان می كند كه به حكم حكمت الهى واجب است كه بين دو طايفه در دادن جزا فرق گذاشت، و پاداش هر دو نبايد يكسان باشد.

و اين سوره مكى است، هر چند كه می تواند مدنى هم باشد، مؤيد مكى بودنش سوگند به " وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ" است هر چند كه اين نيز صريح نيست در اينكه سوره در مكه نازل شده، چون احتمال دارد سوگند به شهر مكه بعد از هجرت آن حضرت و مراجعتش به مكه نازل شده باشد.

 

- سوره علق

در اين سوره رسول خدا (ص) را امر می كند به اينكه قرآن را كه به وحى خدا نازل می شود تلقى كند. و اين سوره اولين سوره اى است كه از قرآن نازل شده، و سياق آياتش آن چنان به هم ارتباط دارد كه بتوان گفت يكباره نازل شده، و اين سوره به طور قطع در مكه نازل شده است.

 

- سوره قدر

اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان می كند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شب ملائكه و روح نازل می شوند، و اين سوره، هم احتمال مكى بودن را دارد، و هم می تواند مدنى باشد، و رواياتى كه درباره سبب نزول آن از امامان اهل بيت (عليهم السلام) و از ديگران رسيده خالى از تاييد مدنى بودن آن نيست، و آن رواياتى است كه دلالت دارد بر اينكه اين سوره بعد از خوابى بود كه رسول خدا (ص) ديد، و آن خواب اين بود كه ديد بنى اميه بر منبر او بالا می روند، و سخت اندوهناك شد، و خداى تعالى براى تسليتش اين سوره را نازل كرد (و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حكومت بنى اميه است).

 

- سوره بینه

اين سوره رسالت محمد بن عبد اللَّه خاتم النبيين (صلوات اللَّه عليه) را براى عوام از اهل كتاب و مشركين مسجل می كند، و به عبارتى ساده تر براى عموم اهل ملت و غير اهل ملت و باز ساده تر بگويم: براى عموم بشر تسجيل می كند، و می فهماند كه آن جناب از ناحيه خدا به سوى عموم بشر گسيل شده، و اين عموميت رسالت آن جناب مقتضاى سنت الهى، يعنى سنت هدايت است، همان سنتى كه آيات زير بر آن اشاره دارد، و می فرمايد:" إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً"( سوره انسان، آيه 3)،" وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ"( سوره فاطر، آيه 2) و به بيانى كه ان شاء اللَّه به زودى می آيد بر عموميت دعوت آن جناب استدلال كرده، به اينكه دعوت آن حضرت متضمن صلاح مجتمع انسانى است، عقايد و اعمال افراد و جوامع را صالح می سازد، و اين سوره هم با نزول در مكه می سازد و هم نزول در مدينه، هر چند كه از نظر سياق به مدنى بودن شبيه تر است.

 

- سوره زلزال

در اين سوره سخن از قيامت و زنده شدن مردم براى حساب، و اشاره به بعضى از علامتهايش رفته، كه يكى زلزله زمين، و يكى ديگر سخن گفتن آن از حوادثى است كه در آن رخ داده. و اين سوره هم می تواند مكى باشد و هم مدنى.

 

- سوره عادیات

اين سوره در باره ناسپاسى انسان و كفران نعمت هاى پروردگارش و حب شديدش نسبت به خير سخن می گويد، و نتيجه می گيرد با اينكه دوستدار خير خلق شد، و با اينكه خير را تشخيص می دهد، اگر انجام ندهد حجتى بر خدا ندارد، بلكه خدا بر او حجت دارد، و به زودى به حسابش می رساند.

و اين سوره به شهادت سوگندهاى اولش در مدينه نازل شده، چون يكى از آن سوگندها جمله " وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً ..." است، كه ظاهرش به بيانى كه می آيد اين است كه مراد از آن اسبان سربازان و مجاهدين در جنگ است، و همه می دانيم كه جنگهاى اسلامى در مدينه واقع شده، و اصولا مساله جهاد بعد از هجرت تشريع شد، رواياتى هم كه از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (ع) رسيده مؤيد اين نظريه است، چون در آن روايات آمده كه اين سوره در باره على (ع) نازل شده، آن زمانى كه به غزوه ذات السلاسل رفته بود. و نيز بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت آن را تاييد می كند

 

- سوره قارعه

اين سوره تهديد به عذاب قيامت و بشارت به ثواب آن است، ولى جانب تهديدش بر بشارتش می چربد، و سوره در مكه نازل شده.

 

  - سوره تکاثر   

اين سوره مردم را به شدت توبيخ می كند بر اينكه با تكاثر ورزيدن و مسابقه گذاشتن‏ در جمع مال و اولاد و ياوران با يكديگر از خداى تعالى و از سعادت واقعى خود بی خبر می مانند، از تبعات و آثار سوء خسران‏آور اين سرگرمى غفلت می ورزند. و ايشان را تهديد می كند به اينكه به زودى نتيجه سرگرمی هاى بيهوده خود را می دانند و می بينند، و به زودى از اين نعمت ها كه در اختيارشان گذاشته شده بود تا شكرش را بجاى آورند بازخواست می شوند، كه چرا در شكرگزارى خدا خود را به نادانى زديد، و به كارهاى بيهوده سرگرم كرديد، و چرا نعمت خدا را با كفران مقابله نموديد. و اين سوره از نظر سياقى كه دارد هم با مكى بودن می سازد

 

- سوره عصر

اين سوره تمامى معارف قرآنى و مقاصد مختلف آن را در كوتاه ترين بيان خلاصه كرده، و اين سوره از نظر مضمون، هم می تواند مكى باشد و هم مدنى، چيزى كه هست به مكى بودن شباهت بيشترى دارد.

 

- سوره همزه

اين سوره تهديد شديدى است به كسانى كه عاشق جمع مالند، و می خواهند با مال بيشتر خود بر سر و گردن مردم سوار شوند، و بر آنان كبريايى بفروشند، و به همين جهت از مردم عيب‏هايى می گيرند كه عيب نيست و اين سوره در مكه نازل شده است.

 

- سوره فیل

در اين سوره به داستان اصحاب فيل اشاره می كند، كه از ديار خود به قصد تخريب كعبه معظمه حركت كردند، و خداى تعالى با فرستادن مرغ ابابيل و آن مرغان با باريدن كلوخهاى سنگى بر سر آنان هلاكشان كردند، و به صورت گوشت جويده شان كردند. و اين قصه از آيات و معجزات بزرگ الهى است، كه كسى نمی تواند انكارش كند، براى اينكه تاريخ‏نويسان آن را مسلم دانسته، و شعراى دوران جاهليت در اشعار خود از آن ياد كرده اند، و اين سوره از سوره هاى مكى است.

 

- سوره قریش

اين سوره بر قريش منت می گذارد كه خداى تعالى با اين دفاعى كه از مكه كرد شما را در انظار، مورد احترام قرار داد تا بتوانيد با امنيت كامل بدون اينكه راهزنان متعرض شما شوند كوچ تابستانى و زمستانى خود را به منظور تجارت انجام دهيد، آن گاه دعوتشان می كند به توحيد و عبادت رب بيت، و سوره در مكه نازل شده است. و مضمون آن نوعى ارتباط با سوره فيل دارد، و لذا بعضی  از اهل سنت گفته اند سوره" فيل" و" ايلاف" يك سوره اند، هم چنان كه نظير اين سخن را در باره دو سوره" ضحى" و" ا لم نشرح" گفته اند( مجمع البيان، ج 10، ص 544)، چون بينشان ارتباطى وجود دارد، و اين نظريه را به مشهور در بين شيعه نسبت داده اند، و ليكن حق مطلب آن است كه دليلى كه بر آن استناد كرده اند، وحدت را نمی رساند.

 

- سوره ماعون

اين سوره تهديد كسانى است كه خود را مسلمان معرفى كرده اند ولى متخلق به  اخلاق منافقينند، از قبيل سهو از نماز، و ريا كردن در اعمال، و منع ماعون، كه هيچ يك از اينها با ايمان به روز جزا سازگارى ندارد. و اين سوره هم احتمال دارد مكى باشد و هم مدنى.

 

- سوره کوثر

در اين سوره منتى بر رسول خدا (ص) نهاده به اينكه به آن جناب كوثر داده، و اين بدان منظور است كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه به وى زخم زبان می زند كه اولاد ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است، و اين سوره كوتاه ترين سوره قرآن است، و روايات در اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا در مدينه مختلف است، و ظاهرش اين است كه در مكه نازل شده باشد.

 

- سوره کافرون

در اين سوره رسول خدا (ص) را دستور می دهد به اينكه برائت خود از كيش وثنيت آنان را علنا اظهار داشته، خبر دهد كه آنها نيز پذيراى دين وى نيستند، پس نه دين او مورد استفاده ايشان قرار می گيرد، و نه دين آنان آن جناب را مجذوب خود می كند، بنا بر اين نه كفار می پرستند آنچه را كه آن جناب می پرستد، و نه تا ابد آن جناب‏ می پرستد آنچه را كه ايشان می پرستند، پس كفار بايد براى ابد از سازشكارى و مداهنه آن جناب مايوس باشند.

مفسرين در اينكه اين سوره مورد بحث مكى است و يا مدنى اختلاف كرده اند، و از ظاهر سياقش بر می آيد كه در مكه نازل شده باشد.

 

- سوره نصر

در اين سوره خداى تعالى رسول گراميش را وعده فتح و يارى می دهد، و خبر می دهد كه به زودى آن جناب مشاهده می كند كه مردم گروه گروه داخل اسلام می شوند، و دستورش می دهد كه به شكرانه اين يارى و فتح خدايى، خدا را تسبيح كند و حمد گويد و استغفار نمايد. و اين سوره بنا به استظهارى كه خواهيم كرد در مدينه بعد از صلح حديبيه و قبل از فتح مكه نازل شده.

 

- سوره تبت

اين سوره تهديد شديدى است به ابو لهب، تهديدى است به هلاكت خودش و عملش، تهديدى است به آتش جهنم براى خودش و همسرش، و اين سوره در مكه نازل شده است.

 

- سوره اخلاص

اين سوره خداى تعالى را به احديت ذات و بازگشت ما سوى اللَّه در تمامى حوائج وجوديش به سوى او و نيز به اينكه احدى نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال شريك او نيست می ستايد، و اين توحيد قرآنى، توحيدى است كه مختص به خود قرآن كريم است، و تمامى معارف (اصولى و فروعى و اخلاقى) اسلام بر اين اساس پی ريزى شده است.

و روايات وارده از طرق شيعه و سنى در فضيلت اين سوره بسيار زياد است، حتى از هر دو طريق رسيده كه اين سوره معادل با يك ثلث قرآن است. و اين سوره هم می تواند در مكه نازل شده باشد و هم در مدينه، و آنچه از بعضى از روايات وارده در سبب نزول آن ظاهر است اين است كه در مكه نازل شده.

 

- سوره فلق

در اين سوره به رسول گرامى خود دستور می دهد كه از هر شر و از خصوص بعضى شرور به او پناه ببرد، و اين سوره به طورى كه از روايات وارده در شان نزولش بر می آيد در مدينه نازل شده است

 

- سوره ناس

در اين سوره رسول گرامى خود را دستور می دهد به اينكه از شر وسواس خناس، به خدا پناه ببرد، و به طورى كه از روايات وارده در شان نزول آن استفاده می شود اين سوره در مدينه نازل شده، بلكه از آن روايات بر می آيد كه اين سوره و سوره قبليش هر دو با هم نازل شده اند.

 

-->

 

منابع: 

ترجمه تفسیر المیزان؛ علامه طباطبایی