اوصاف ملائكه در قرآن و حدیث

در قرآن كريم مكرر كلمه ملائكه ذكر شده ولى نام هيچ يك از آنان را نبرده مگر جبرئيل و ميكائيل را و بقيه ملائكه را با ذكر اوصافشان ياد كرده، مانند: ملك الموت و كرام الكاتبين و سفرة الكرام البرره و رقيب و عتيد و غير اينها.

و از صفات و اعمال ملائكه كه در كلام خدا و در احاديث سابق ذكر شده اند، يكى اين است كه ملائكه موجوداتى هستند شريف و مكرم، كه واسطه‏ هايى بين خداى تعالى و اين عالم محسوس هستند، به طورى كه هيچ حادثه اى از حوادث و هيچ واقعه اى مهم و يا غير مهم‏ نيست، مگر آنكه ملائكه در آن دخالتى دارند، و يك يا چند فرشته، موكل و مامور آنند، اگر آن حادثه فقط يك جنبه داشته باشد يك فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملك موكل بر آنند.
و دخالتى كه دارند تنها و تنها اين است كه امر الهى را در مجرايش به جريان اندازند، و آن را در مسيرش قرار دهند، هم چنان كه قرآن در اين باره فرموده:" لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ" 1.

صفت دومى كه از ملائكه در قرآن و حديث آمده اين است كه: در بين ملائكه نافرمانى و عصيان نيست، معلوم می شود ملائكه نفسى مستقل ندارند، و داراى اراده اى مستقل نيستند، كه بتوانند غير از آنچه كه خدا اراده كرده اراده كنند، پس ملائكه در هيچ كارى استقلال ندارند، و هيچ دستورى را كه خدا به ايشان تحميل كند تحريف نمی كنند، و كم و زيادش نمی سازند، هم چنان كه فرمود:" لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ" 2.

صفت سوم اينكه: ملائكه با همه كثرتى كه دارند، داراى مراتب مختلفى از نظر بلندى و پايينى هستند بعضى ما فوق بعضى ديگر، و جمعى نسبت به ما دون خود آمرند، و آن ديگران مامور و مطيع آنان، و آنكه آمر است به امر خدا امر می كند، و حامل امر خدا به سوى مامورين است، و مامورين هم به دستور خدا مطيع آمرند، در نتيجه ملائكه به هيچ وجه از ناحيه خود اختيارى ندارند، هم چنان كه قرآن كريم فرموده:" وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ" 3 و نيز فرموده:" مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ" 4 و نيز فرموده:" قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ" 5.

صفت چهارم اينكه: ملائكه از آن جا كه هر چه می كنند به امر خدا می كنند، هرگز شكست نمی خورند، به شهادت اينكه فرموده:" وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ" 6 و از سوى ديگر فرموده:" وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلی  أَمْرِهِ" 7 و نيز فرموده:" إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ" 8

 

وجود ملائكه مادى و جسمانى نيست

از اين جا روشن می شود ملائكه موجوداتى هستند كه در وجودشان منزه از ماده‏ جسمانی اند، چون ماده جسمانى در معرض زوال و فساد و تغيير است، و نيز كمال در ماده، تدريجى است، از مبدأ سير و حركت می كند تا به تدريج به غايت كمال برسد، و چه بسا در بين راه به موانع و آفاتى برخورد كند و قبل از رسيدن به حد كمالش از بين برود، ولى ملائكه اين طور نيستند.
و نيز از اين بيان روشن می شود اينكه در روايات، سخن از صورت و شكل و هياتهاى جسمانى ملائكه رفته،- كه پاره اى از آن را در روايات سابق ملاحظه فرموديد- از باب تمثل است، و خواسته اند بفرمايند: فلان فرشته طورى است كه اگر اوصافش با طرحى نشان داده شود، به اين شكل درمی آيد، و به همين جهت انبيا و امامان، فرشتگان را به آن صورت كه براى آنان مجسم شدند، توصيف كرده اند و گرنه ملائكه به صورت و شكل درنمی آيند.
آرى فرق است بين تمثل و شكل‏ گيرى، تمثل ملك به صورت انسان، معنايش اين است كه ملك در ظرف ادراك آن كسى كه وى را می بيند، به صورت انسان درآيد، در حالى كه بيرون از ظرف ادراك او، واقعيت و خارجيت ديگرى دارد، و آن عبارت است از صورتى ملكى.
به خلاف تشكل و تصور، كه اگر ملك به صورت انسان، متصور و به شكل او متشكل شود، انسانى واقعى می شود، هم در ظرف ادراك بيننده، و هم در خارج آن ظرف، و چنين ملكى هم در ذهن ملك است، و هم در خارج، و اين ممكن نيست، و ما در تفسير سوره مريم گفتارى در معناى تمثل گذرانديم.
در آن جا گفتيم كه خداى سبحان اين معنا را كه ما براى تمثل كرديم تصديق دارد، و در داستان مسيح و مريم می فرمايد:" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا" 9 كه تفسيرش در همان جا گذشت.
و اما اينكه بر سر زبانها افتاده كه می گويند:" ملك جسمى است لطيف، كه به هر شكل درمی آيد جز به شكل سگ و خوك، و جن نيز جسمى است لطيف، جز اينكه جن به هر شكلى درمی آيد حتى شكل سگ و خوك" مطلبى است كه هيچ دليلى بر آن نيست، نه از عقل و نه از نقل- نه نقل از كتاب و نه نقل از سنت معتبر-، و اينكه بعضى ادعا كرده اند بر اينكه مسلمين بر اين مطلب اجماع دارند، علاوه بر اينكه چنين اجماعى در كار نيست، هيچ دليلى بر حجيت چنين اجماعى در مسائل اعتقادى نيست.

 

نویسنده: محمد حسین طباطبایی

پی نوشت:

1.  در سخن از او پيشى نمی گيرند، و به امر او عمل می كنند. سوره انبياء، آيه 27.
2.  خدا را در آنچه امرشان كند نافرمانى نمی كنند. سوره تحريم، آيه 6.
3.  هيچ يك از ما نيست مگر آنكه مقامى معلوم دارد. سوره صافات، آيه 164.
4.  فرمانده فرشتگان و امين وحى است. سوره تكوير، آيه 21.
5.  پرسيدند: پروردگارتان چه گفت؟ گفتند: حق گفت. سوره سبأ، آيه 23.
6.  خدا هرگز چنين نبوده كه چيزى در آسمانها و زمين او را عاجز كند. سوره فاطر، آيه 44.
7.  خدا بر امر خود مسلط است. سوره يوسف، آيه 21.
8.  خدا كار خود را به انجام خواهد رسانيد. سوره طلاق، آيه 3.
9.  ما روح خود را نزد او فرستاديم، پس براى او به صورت بشرى تمام عيار ممثل شد. سوره مريم، آيه 17.

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان ؛ سوره فاطر – ذیل آیه 1