بازنگرى تاريخ انبياء در قرآن(حضرت ايوب)

حضرت ايوب (علیه السلام)

 قرآن مجيد مى گويد:
(وانزلنا اليک الکتاب بالحقّ مصدّقاً لما بين يديه من الکتاب و مهيمناً عليه فاحکم بينهم بما أنزل اللّه و لاتتّبع أهواءهم عمّا جاءک من الحق) مائده/48
خداوند قرآن را برايت فرستاد به حق و درستى که تورات و انجيل را تصديق مى کند و برهر کتابى نگهبان و رقيب است. پس درميان امتها به حقايق نازل شده الهى قضاوت و داورى کن وازانکار انحرافى امتها پيروى مکن که تو را ازحقايق نازل شده، باز خواهد داشت.

اين آيه کريمه تأکيد مى کند که اگر ميان قرآن، با تورات و انجيل وساير کتابهاى آسمانى اختلاف باشد، آن اختلاف، دراثر افکار خود ساخته ملتها برتورات و انجيل تحميل شده است وقرآن مى تواند اشتباهات آنان را اصلاح کند وانحرافات تورات وانجيل موجود را بر ملا سازد. بن ابراين داستانهاى تورات وانجيل، بويژه آنچه در تواريخ اسلامى منعکس شده ومربوط به اسناد وکتابهاى چهارده قرن پيش است، نمى تواند به کلى نادرست باشد.
اصل کلّى يادشده درهمه مسائل تاريخى حاکميت دارد، از جمله در زندگى ايوب عليه السلام که نوشته اند، شيطان گفت، خدايا اين ايوب که اين قدر شاکر و سپاسگزار است به خاطر نعمتهاى وافرى است که به او عنايت کرده اى، وبه خاطر فرزندان برومندى است که به او بخشيده اى، وب ه خاطر سلامتى و نيروى جسمى است که ازآن برخوردار است. اگر مرا برمال و جان و فرزندان او تسلط دهى و فرشتگان نگهبان را از سرراه من دور کنى، خواهى ديد که سپاسگزارى نخواهد کرد. و سرانجام شيطان دراين شرط ومقاوله منکوب شد وبا آن که ضايعات فراوان برجان ومال و فرز ندان ايوب وارد کرد، ايوب همانند پيش، سپاسگزار حق باقى ماند و شکايت نکرد:
(انّا وجدناه صابراً نعم العبد انّه اوّاب) ص/41ـ44

قرآن مجيد، ضايعات جانى ايوب را به اين صورت گواهى مى کند که مى گويد:
(واذکر عبدنا أيّوب إذ نادى ربّه انّى مسّنى الشيطان بنصب وعذاب)
برخى تسلط شيطان را برجان ايوب، مخالف شرع ومنطق تصور کرده اند، درحالى که تسلط، نص صريح قرآن است وقرآن مجيد به شيطان وعده مى دهد و رخصت عنايت مى کند:
(… وأجلب عليهم بخيلک ورجلک و شارکهم فى الاموال و الاولاد) اسراء/64
واين سواره و پياده شيطان که مى توانند درخون بشر شناور باشند (يجرى من ابن آدم مجرى الدم) ومى توانند در نطفه فرزندان بشر شرکت کنند و يا دراموال آنان تصرف نمايند و به آتش بکشند، غير از ميکروبها و ويروسهاى عفونت ز، چيز ديگرى نيستند.
ولذا قرآن مجيد مى گويد:
(وما کان له عليهم من سلطان الا لنعلم من يؤمن بالاخرة ممّن هو منها فى شک)سبأ/20
ييعنى برنامه تسلط شيطان براى آزمايش بشر است که تا چه حد دعوت شيطان را اجابت مى کند وتا چه اندازه به دعوت رحمان وقع و ارج مى نهد. اگر خداوند اجازه نفرمايد و رخصت ندهد، شيطان نمى تواند از سواره و پياده خود سود ببرد، چرا که خداوند مى گويد:
(له معقّبات من بين يديه ومن خلفه يحفظونه من امراللّه) رعد/11
ييعنى هر فردى از افراد بشر، چند تن فرشته نگهبان دارد که از پيش و پس او همانند اسکورت درحرکت هستند، تا او را از بلايا محافظ باشند:
(وهو القاهر فوق عباده ويرسل عليکم حفظة) انعام/61

شفاى از مرض جذام به اين صورت که ايوب دعا کرد وگفت
(ربّ إنّى مسّنى الضرّ وأنت أرحم الراحمين) انبياء/83
واين دعا هنگامى بود که همسرش با وسوسه شيطان به او تهمت زد که اين بلاى خانمانسوز در اثر فلان جرم است که مرتکب شده اى و ايوب را دل به درد آمد و گفت: اگر خداوند، براءت مرا ازاين تهمت مدلل سازد، حد شرعى اين تهمت را برتو خواهم نواخت و در تعقيب اين موضوع از خد ا درخواست کرد که او را شفا بخشد و خدا به اوگفت:
(ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب)
ايوب با پاى خود بر زمين کوبيد و زمين فرو رفت و چشمه آب حيات، سرد و خنک و گوارا آشکار شد و ايوب ازآن آب حيات قدرى نوشيد که اندرون او ترميم يابد و درآن چشمه حمام کرد تا زخمهاى بدن او شفا يابد و سلولها به حالت طبيعى جوانى بازگردد. و طبيعى است که ايوب پيامبر ، عمر دوباره گرفته باشد وجوانى را از سرگرفته باشد، چرا که خاصيت آب حيات بيش ازاين است.

قرآن مجيد، به صراحت ضايعات نسل ايوب را مطرح نمى کند، ولى مى گويد:
(ووهبنا له أهله ومثلهم معهم رحمة منّا و ذکرى لأولى الألباب) ص/41
از اين آيه معلوم مى شود که فرزندان ايوب دراثر بيمارى عفونى از دنيا رفته اند و پس از تجديد حيات وجوانى ايوب، دوباره نطفه همان فرزندان، درصلب ايوب قرار گرفته و تجديد حيات کرده اند وازمادر متولد شده اند، به اضافه چند فرزند ديگر که درجوانى دوم او به او عطا ش ده اند. 8 شرح بيش تر اين موضوع را درکتاب (رجعت) اثراين نويسنده ملاحظه کنيد.

 

نویسنده: محمد باقر بهبودى
 

منابع: 

نشریه پژوهشهای قرآنی، پياپي 11و12