بررسی ترجمهٔ تحت اللفظی قرآن

مقدمه

ویژگی بارز و مشخص قرآن، زبان عربی فصیح آنست كه در جای‌جای قرآن بر آن تاكید شده است و غیر عرب در نخستین مرحله با این مسأله روبرو می‌شود كه چگونه این زبان فصیح قرآن را درك كند و از آن بهره‌ی لازم را ببرد.
طبعاً دانشمندان و پژوهشگران غیر عرب با درك لطایف و ظرایف زبان عربی به یاد‌گیری و آموختن این زبان پرداختند تا قرآن را آن چنان كه هست بدون هیچ دخل و تصرفی به زبان نازل شده‌اش بخوانند و بفهمند و از آن بهره برند.

اما این روش برای همگان بویژه عامه‌ی غیر عرب كه بنابر یاد‌گیری زبان عربی ندارد و اجباری هم بر آنها نیست و ضمناً نیازمند كتاب آسمانی و برنامه الهی زندگی نیز هستند مناسب و پاسخگو نبود، ناگریز ترجمه به‌كار گرفته شد و این كتاب آسمانی در طول تاریخ در معرض ترجمه‌های گوناگون قرار گرفت.
ترجمه‌ها متفاوت بود؛ یكی تفسیری و دیگری لغوی، آن یكی ترجمه‌ی منظوم بود و بعضی نیز ترجمه‌ی آوایی و… اما رایج‌ترین نوع آن در سده‌های اول هجری و پس از آن در عصر حاضر نوع خاصی از ترجمه است كه ترجمه‌ی تحت‌اللفظی نامیده می‌شود، این نوع ترجمه صرفاً تبدیل لفظ به لفظ و در واقع برگردان واژگان قرآنی به واژگان فارسی است.
این نوع ترجمه با این روش به هیچ عنوان به بررسی تفسیری آیات و یا در نظر گرفتن شرایط سوره و پیوستگی آیات نمی‌پردازد و شأن نزول آیات و دیگر مسائل و شرایطی را كه در حوزه‌ی معنایی دخیل و بسیار مهم‌اند را نیز در نظر نمی‌گیرد. این فقط یك بُعد قضیه است. این نوع ترجمه علاوه بر اشكالات معنایی، به سبك قرآن نیز وفادار نیست و اسلوب و زیبایی‌های ظاهری و اصطلاحاً اعجاز بیانی قرآن را نیز نادیده گرفته، مجموعه‌ای گنگ و مبهم را ارائه می‌كند.

این در حالی است كه می‌دانیم از اولیه‌ترین اصول ترجمه كه باید در هر‌ترجمه‌ی عادی نیز رعایت شود وفاداری به سبك و معناست و شرط رعایت امانت در ترجمه و ارائه‌ی ترجمه‌ی صحیح، حفظ و انتقال سبك و اسلوب و هم‌چنین انتقال دقیق معنا و پیام متن به زبان دیگر است، بنابر‌این چگونه قرآن كریم و عزیز ترجمه‌ای می‌شود كه از همه‌ی این قیدها آزاد است.
این مسأله زمانی شكل نگران كننده به خود می‌گیرد كه این جمله‌ی زرقانی را در كتاب مناهل العرفان فی علوم القرآن بپذیریم كه: «ترجمه‌ی [تحت‌اللفظی] از نظر عرف متضمن ادعای اطمینان به خوانندگان است كه تمامی معانی و مقاصد برگردان شده است.»1 مخاطبان كلام‌اللّه كه تنها جرمشان این است كه عرب نیستند باید از این ترجمه‌های گنگ و مبهم به جای زبان فصیح و معجز قرآن استفاده كنند. بنابراین با توجه به مطالب یاد شده، بررسی این نوع خاص از ترجمه‌ی قرآن و دقت در شیوه و نقص‌های آن (با در نظر گرفتن شرایط امانت در ترجمه) با عنایت خاص به اعجاز بیانی قرآن و ویژگی‌های سبك و اسلوب قرآن، موضوع این مقاله قرار گرفته است، كه امید است راهگشا باشد.
 

1. ترجمه‌ی قرآن در صدر اسلام

چنین به نظر می‌رسد كه ترجمه‌ی قرآن به زبان‌های دیگر از آغاز ظهور اسلام مورد توجه بوده است و مسلمانان غیر عرب توضیح و تشریح قرآن مجید را به زبان‌های خویش لازم و ضروری می‌دانستند، بویژه این كه در میان اصحاب پیامبر شخصیّت‌هایی بودند كه به زبان‌های فارسی و عبری مسلط بودند و بعید نیست كه احیاناً پاره‌ای از مفاهیم قرآن را برای همزبانان خود ترجمه و تفسیر می‌كردند. هم‌چنین در تواریخ آمده است كه نامه‌هایی كه پیامبر اكرم(ص) به پادشاهان كشورهای مجاور نوشته‌اند و هم‌چنین سایر نامه‌های آن حضرت كه در طول دوران رهبری به نقاط مختلف مرقوم داشته‌اند، طبعاً حاوی آیاتی از قرآن بوده است. به‌عنوان مثال: «هنگامی كه دحیة‌بن خلیفه كلبی فرستاده‌ی پیامبر(ص) به دربار روم، نامه را به امپراطور سپرد، امپراطور مترجم خواست تا نامه را ترجمه كردند.»2

هم‌چنین: «گویند كه عمرو‌بن امیّه كه نامه‌ی پیامبر را نزد نجاشی برد، آن نامه را به زبانی خواند كه شاه می‌دانست.»3
هم‌چنین در روایتی آمده است كه سلمان فارسی بر اثر تقاضای برخی از ایرانیان مسلمان فاتحة الكتاب را برای آنان به فارسی ترجمه كرد و فارسی زبانان این ترجمه را در نماز می‌خواندند تا زبانشان به عربی روان شد.4 البته باید توجه داشت كه این روایت را فقط شمس‌الائمه سرخسی در كتاب خود «المبسوط» نقل كرده است و بعد از او نیز، همه به روایت وی استناد كرده‌اند و لذا این روایت مورد اتفاق نیست. مشابه این مطلب، روایت دیگری است كه درباره‌ی مردمان نجار است كه نماز را تا زمانی كه عربی را آموختند به فارسی می‌خواندند.5

به‌هر حال همه‌ی این مطالب نشان می‌دهد كه در صدر اسلام دغدغه‌ی انتقال قرآن به زبان‌های دیگر وجود داشته و هم‌چنین در سده‌های بعد نیز این امر كاملاً ملموس و عادی بوده است، به عنوان نمونه به روایت زیر توجه كنید:
موسی‌بن سیّار اسواری در فارسی به پیمانه‌ی عربی فصاحت داشت، در جلسات معروف درس او عرب‌زبانان در سمت راست و فارسی‌زبانان در جانب چپ او می‌نشستند، او آیه را می‌خواند و به عربی تفسیر می‌كرد، پس رو به‌سوی فارسی‌زبانان می‌كرد و به فارسی گزارش می‌نمود، چنان‌كه كس ندانستی كه به كدام زبان واضح‌تر می‌گوید.

 

1. 1. جواز ابو‌حنیفه بر‌ترجمه‌ی سوره‌ی حمد در نماز

سرخسی در كتاب المبسوط خود اصل نظریه‌ی ابو‌حنیفه را چنین نقل می‌كند كه، هر‌گاه كسی در نماز، قرآن را به فارسی قرائت كند از نظر ابو‌حنیفه جایز، اما مكروه است و نزد دو شاگرد او (شیبانی و ابو‌یوسف) در صورتی‌كه می‌تواند درست به عربی بخواند جایز نیست.6

بر همین اساس اهل سنت و جماعت گفتند كه، اگر كسی فاتحة‌الكتاب را نداند و نمی‌تواند بیاموزد، باید ترجمه‌ی آن را یاد بگیرد و نماز را به ترجمه بخواند، چون ترجمه به اصل سوره نزدیك‌تر از تسبیح و تهلیل است.7 در پاسخ به این جواز، زمخشری بسیار نیكو پاسخ می‌دهد و این جواز را در واقع عدم جواز توصیف می‌كند كه دقیقاً ناظر به موضوع این مقاله نیز هست و ما به آوردن پاسخ او بسنده می‌كنیم:

ابو‌حنیفه اجازه می‌دهد، قرائت فارسی قرآن [در نماز را] با این شرط كه قاری معانی را در حد كمال بداند،…، و این شرطی است كه نشان می‌دهد در واقع این اجازه، اجازه نیست، برای اینكه در زبان عربی و بویژه در قرآن كه معجزه است در فصاحت و نظم و اسلوب عجیبش معانی لطیف و اغراض لطیفی دارد كه در زبان فارسی و زبان‌های دیگر یافت نمی‌شود….8

 

1‌. 2‌. تاكید بر ترجمه میان فارسی‌ زبانان

فارسیان كه در طول تاریخ دارای استعداد سرشار بوده‌اند و پیشتاز خرد‌‌ورزی در تمدن خود بوده، سهم بسزایی در بنیان نهادن تمدن‌های بشری داشته‌اند، هنگام ورود اسلام به ایران با آغوش باز آن را پذیرفتند. آنان از همان آغاز كنجكاوانه به‌دنبال درك صحیح و كامل این پیام جدید آسمانی بوده‌اند، بنابراین از همان آغاز خواه كتباً و خواه شفاهاً قرآن به زبان یا زبان‌های فارسی ترجمه شده است، زیرا با توجه به روحیه‌ی ایرانی نمی‌توان پنداشت كه ایرانیان در مقابل پیام دینی تازه‌ای كه سراسر كشورشان را در‌می‌نوردید بی‌تفاوت می‌ماندند و از آشنایی با مضامین آن سرباز می‌زدند.9

بنابراین ترجمه‌ و تفسیر قرآن در میان فارسی‌زبانان بیشتر و زودتر روی نمود و فارسی‌زبانان كه از دانستن زبان عربی عاجز بودند با ترجمه‌ی قرآن مجید و سپس تفسیر آن كتاب عزیز به زبان فارسیِِِِ دری تلاش كردند تا احكام الهی و سنن اسلامی را آگاهانه به‌كار بندند.10

در واقع دعوت اسلامی، دعوتی جهان‌شمول است و پیامبر اكرم به‌سوی همه‌ی مردم بر‌انگیخته شده و دارای رسالت جهانی است و كتاب قرآن كریم نیز برای همه‌ی اقوام و ملل جهان كه مخاطب رسول‌اللّه‌(ص) هستند فرستاده شده است: قل یا أیّها النّاس إنّی رسول‌اللّه إلیكم جمیعاً… (اعراف، 7/158)

 

2.ترجمه‌ی تحت اللفظی قرآن

2 .1. نگاهی گذرا به تاریخ شیوه‌های ترجمه‌ی قرآن (به فارسی)

اگر بخواهیم به‌طور خلاصه و گذرا به شیوه‌های ترجمه و تفسیر قرآن به زبان فارسی در طول تاریخ نظری بیفكنیم، می‌توان ترجمه و تفسیر فارسی را از لحاظ شكل و شیوه در طول هزار و اندی سال به سه دوره‌ی زیر تقسیم كرد:‌

دوره نخست كه بر اثر نیاز مبرم فارسی زبانان مسلمان بر ترجمه‌ی قرآن مجید، گویا از صدر اسلام آغاز شد و تا میانه‌ی سده‌ی پنجم هجری ادامه یافت. در این دوره در هر گوشه و كنار ایران به ترجمه‌های تحت اللفظی و لغوی پرداخته می‌شد.
دومین دوره‌ی ترجمه‌ی قرآن مجید ـ‌كه بیشتر توأم با دیدگاه‌های تفسیری بوده است‌ـ از میانه‌ی سده‌ی پنجم هجری آغاز می‌گردد، در این دوره برخی از مترجمان قرآن، نقص ترجمه‌های دوره‌ی پیشین را دریافته و به ترجمه‌ی تفسیری قرآن اهتمام كرده‌اند، این روش تا اواخر سده‌ی یازدهم هجری در میان مترجمان و مفسّران ایران رایج بود.

در پایان این دوره در ایران معاصر آرای تازه و شیوه‌ی نوین در حوزه‌ی ترجمه‌ی نگارش‌های غیر فارسی پدید آمد و برخی از مترجمان با اتكا بر روش نوین ترجمه، هم‌چنان‌كه دیگر نگاشته‌های غیر فارسی را فارسی می‌كردند، قرآن را نیز به همان سبك و سیاق ترجمه كردند، به‌طوری‌كه بعضی از آنها به جست و‌جوی برابرها و معادل‌های فارسی الفاظ قرآن شتافتند، در سازواری ترجمه با طبیعت و روح زبان فارسی كوشیدند و از علوم قرآنی، اشباه و نظایر و الفاظ و تعبیرات مفسّران به دور ماندند.11 و به تصور خویش با تبدیل واژگان عربی به فارسی و معنای تحت اللفظی قرآن را ترجمه كردند و به وفور آن را ارائه كردند. به‌طوری‌كه امروز رایج‌ترین نوع ترجمه‌ی قرآن، ترجمه‌ی تحت اللفظی است و اكثریت قرآن‌هایی كه چاپ می‌شوند با ترجمه‌های تحت اللفظی مبهم همراه هستند.

 

2 .‌2. تعریف ترجمه‌ی تحت اللفظی

نوعی از ترجمه است كه ترجمه‌ی كلمه به كلمه یا لفظ به لفظ است، به این ترتیب كه زیر هر كلمه‌ای، معادل آن به زبان دوم نگاشته می‌شود. به این ترتیب كه متن ترجمه حكایت از مراعات نظم و ترتیب اصل نماید، در این حالت مترجم باید علاوه بر رعایت امانت در هر دو زبان نیز متبحر باشد.12

در مورد قرآن نیز این نوع ترجمه عبارت از نقل قرآن از اصل متن عربی به زبان دیگر، یعنی تعبیر معانی و كلمات آن به الفاظ دیگر كه این همه منوط به یك شرط مهم است و آن ابقای جمیع معانی و مقاصد آیات قرآن است.13 بنابراین می‌توان نتیجه گرفت كه اگر این نوع ترجمه درباره‌ی قرآن این شرط مذكور را همراه نداشته باشد به‌هیچ عنوان صلاحیت لازم را برای ترجمه ندارد.

در طول این مقاله تا‌كنون سعی شد ویژگی‌ها و تاریخچه و نكات مهمی درباره‌ی ترجمه‌ی قرآن به‌طور خلاصه بیان شود و بر این نكته تأكید شود كه قرآن كریم برتر از آن است كه ترجمه‌ی تحت‌‌اللفظی بتواند برای ترجمه‌ی آن پایبند به‌شرط مذكور یعنی ابقای جمیع معانی باشد. از این پس به پاره‌ای اشكالات و نقائص ذاتی خود این نوع ترجمه در باب قرآن خواهیم پرداخت و در نهایت نشان خواهیم داد كه ترجمه‌ی تحت اللفظی قرآن با توجه به این دو جهت نادرست است و نباید صورت بگیرد.

3 . مشكلات و ضایعات ترجمه‌ی تحت اللفظی

3 .1 .محدودیت زبان فارسی در مقایسه با عربی

نخستین مطلبی كه در باب این نوع محدودیت به ذهن می‌رسد و پیشتر نیز بدان پرداخته شد، بحث وجوه قرآن است. بعضی از كلمات و تركیبات قرآنی، در مجموعه‌ی آیات گوناگون، معانی مختلفی را افاده می‌كند كه زبان فارسی در مقایسه با زبان عربی از این جهت دچار محدودیت است و لذا در بسیاری موارد كلماتی كه در لفظ مشتركند اما در معنا كاملاً متفاوت در یك محدوده‌ی لغوی معنی می‌شوند.

دومین نكته این است كه بسیاری از حروف و ظروف و موصولات و مؤكّدات و… كه در زبان عربی به‌وفور یافت می‌شود، در زبان فارسی یا نیست یا اگر هست به آن تنوع و دقتی كه در زبان عربی وجود دارد، نیست. هم‌چنین در زبان عربی برای ادای حالات خاص مانند تأكید، تعریف و تحدید و… ابزار و اداتی وجود دارد كه به فارسی در‌آوردن آن محال است. به‌عنوان نمونه حصری كه از (انّما) یا تأكیدی كه از نون تأكید ثقیل یا خفیف به‌دست می‌آید، چگونه و با چه كلمه‌ای جایگزین و معادل می‌شود. هم‌چنین است «قد» و «فقد» و….14

بنابراین همه‌ی این مسائل و نمونه‌های فراوان دیگر حاكی از محدودیتی است كه زبان فارسی در مقایسه با زبان عربی داراست. شیخ آقا‌بزرگ تهرانی در این‌باره می‌نویسد:

پس [قرآن] مانند سایر كتاب‌های تألیفی بشر نیست كه امكان انتقال آن با تمام منظور و مراد نویسنده‌اش به دیگر زبان‌ها باشد و به هر حال… چگونه در ترجمه ویژگی‌های زبان عربی و لطائف و محسناتش حفظ می‌شود؟… با ترجمه همه‌ی ویژگی‌هایی كه بوسیله‌ی آن جن و انس از آوردن یك آیه مانند آن عاجزند از بین می‌رود.15

 

3 .2.‌ضعف در معادل‌سازی كلمات قرآنی

بسیاری از معادلات فارسی ارائه شده در این ترجمه‌ها با مفاهیم اصل كلمات قرآنی مطابقت ندارد.
اسفراینی در تفسیر خود در توضیح این ضایعه چنین می‌نویسد:
چند كس تعرض كردند اندر عصرهای مختلف، كه ترجمه كنند كتاب خدای را ـ‌جلّ جلاله‌ـ به پارسی، و چون بزرگان علما آن را مطابقت كردندی، اندر آن خلل‌های بسیار یافتندی، برخی از جهت عبارتی كه اندر آن موافقت نعت نگاه داشته بودندی و الفاظ مفسّران را تتبّع نكرده بودندی، و برخی از قِبَل آن‌كه الفاظی را اطلاق كردندی موهوم، تشبیه را، خواستندی كه به یك لفظ پارسی ترجمه كنند تا معنی آن ناقص گردیدی و فایده‌ی آن ناپیدا و ندانستندی كه الفاظ قرآن شریف‌تر و جامع‌تر از آن است كه معنی یكی از آن به یك لفظ پارسی بتوان نمود.16

گزینش واژگان و تعابیر در قرآن بسیار باریك‌بینانه و كلمات و عبارات آن بی‌بدیل و جانشین ناپذیر است، به‌گونه‌ای كه هر چند به ندرت و علی‌الظاهر می‌توان همگون و مترادفی برای آنها تصور كرد، اما چون در ژرفای معانی و دلالت‌ها غور و بررسی شود در‌می‌یابیم كه هیچ مترادف و همگونی ندارند و معانی مورد‌نظر قرآنی منحصر به فرد و غیر‌قابل جایگزینند و در همین انتقالات ناقص است كه گاه اشتباهات بزرگی رخ می‌دهد. به‌عنوان نمونه معادلی است كه برای كلمه‌ی «اتّقوا‌‌پرهیزگاری» قرار داده شده. علامه مطهری در مقاله‌ی مفصّلی غلط بودن این معنی را توضیح می‌دهد و در نهایت نتیجه‌گیری می‌كند كه در اثر همین اشتباه در ترجمه‌ی لفظ به لفظ، تقوایی كه به معنای ایجاد مصونیت در خود، در برابر گناه بوده است (تقوای قوّت)، به دور نگهداشتن خود از موجبات گناه تبدیل شود (تقوای ضعف).17

این یك نمونه‌ی بارز از انحراف جامعه از مفاهیم واقعی قرآن از راه این نوع ترجمه‌های تحت‌اللفظی است. این عدم تسلط كافی و ترجمه را صرفاً از راه برگردان واژگان، كه گاهی ساخت زبان عربی را نادیده می‌گیرد، انجام دادن، وضعیت ترجمه‌های قرآن را به‌شكلی در‌آورده است كه خواننده‌ی فارسی زبان در بسیاری جاها فقط با معادل‌های فارسی كلمات قرآنی آشنا می‌گردد و به‌صورت مجموعه، چیزی در دست ندارد و اگر هم هست بسیار گنگ و مبهم و حتی گاهی مسخره‌آمیز است، به‌عنوان نمونه به ترجمه‌ی تحت اللفظی این آیه توجه كنید كه از تفسیر طبری بر‌گرفته شده: و‌اُشربوا فی قلوبهم العجل بكفرهم؛(بقره،93/2) معنای صحیح: «به سبب كفری كه داشتند دلهایشان با مهر و پرستش گوساله سرشته و سیراب شد.» معنای تحت اللفظی تفسیر طبری: «و بخورانیدند اندر دلهای ایشان گوساله به كافری ایشان.»!!!18

 

3 .‌3 . خدشه در لفظ، خدشه در معناست

دانشمندان علم ترجمه می‌گویند:
ترجمه‌ی تحت اللفظی كه مترجم كلیه‌ی كلمات و اصطلاحات را كلمه به كلمه به زبان دیگر بر‌می‌گرداند و كلیه‌ی مفاهیم را آن‌طور كه در زبان مبدأ آمده است ترجمه می‌نماید به نوشتن یك نوع زبان نامفهوم مبادرت می‌كند كه به تغییر معنای پیام و تغییر ساختار زبان مقصد منجر خواهد شد.19

چنین ترجمه‌هایی بی‌تردید نشانه‌ی عدم آشنایی مترجم با هر دو زبان و كاربرد نادرست واژگان، اصطلاحات و عبارات اصطلاحی آنهاست.
بنت‌الشاطئ در كتاب اعجاز بیانی قرآن در این‌باره گفته است:
در قرآن كریم لفظ و معنا از یكدیگر جدا نیست، لذا محال است كه یكی از آن‌دو زایل شود و خدشه بر آن وارد شود در حالی‌كه دیگری صحیح و سالم بماند، بلكه از یك دیدگاه، فساد و تباهی معنا به نادرستی و خدشه در لفظ بر‌می‌گردد، زیرا كه لفظ قرآن در جای خود چنان قرار گرفته است كه اگر از آنجا برداشته شود و لفظ دیگری به جایش بیاید مضمون سخن، و شكوه و جلوه‌ای كه داشته از میان می‌رود و در نتیجه بلاغت از بین می‌رود.20
قرآن الفاظ و كلمات را از حیث دلالت كامل بر معنی مقصود و تناسب آهنگ، و خشونت یا نرمی حروف و هماهنگی با سایر الفاظ و بُعد جمله و سایر خصوصیات به‌طوری گلچین و انتخاب می‌كند كه اگر لفظی را بر‌دارید دیگر لفظی را نخواهید یافت كه همان مزایا را داشته باشد.21
جرجانی، عالم علوم قرآنی، تصریح می‌كند كه اصولاً رابطه‌ی لفظ و معنا رابطه‌ای دائمی است و هرگز این‌دو از یكدیگر جدا نیستند:
اما برگشت زیبایی كلام به لفظ بی‌آن‌كه معنی در این زیبایی دخالت كند و فقط انگیزه‌ی این زیبایی لفظ بوده باشد، از یك نوع خارج نیست و آن این است كه كاربرد لفظ در میان مردم متعارف باشد و مردم آن را بكار برند [در غیر این صورت معنی با لفظ رابطه‌ی مستقیم در زیبایی دارد].22

 

3 .4.‌عدم اشتمال بر تمثیلات قرآنی

و لقد ضربنا للنّاس فی هذا القرآن من كلّ مثل لعلّهم یتذكّرون. قرآناً عربیّا غیر ذی عوج لعلّهم یتّقون. (زمر، 39/27 ـ ‌28) و ما در این قرآن برای هدایت مردم هرگونه مثل‌های روشن آوردیم، باشد كه خلق متذكر آن شوند، این قرآن عربی فصیح است كه در آن هیچ ناراستی و حكم ناصواب نیست، باشد كه مردم پرهیزكار شوند.

قرآن به منظور هدایت و تذكر و هشدار مردم، مقصود خود را به بیان‌های مختلف بیان می‌كند، از جمله بسیاری از درس‌ها و حقایق خود را در قالب امثال و حكم، بیان داشته است. بدیهی است اغلب ضرب‌المثلها وقتی ترجمه‌ی تحت اللفظی شوند لطافت و خاصیت خود را از دست می‌دهند و در بسیاری موارد، فهم آنها بدون تفسیر غیر‌ممكن می‌شود، اصولاً ترجمه‌ی لفظ به لفظ مانع فهم اغلب ضرب‌المثلها می‌باشد.

در قرآن ضرب‌المثل‌های زیادی آمده است كه بعضی از آنها بدون تفسیر اصلاً روشن نیست، چون احتمالاً متناسب با شرایط و فرهنگ رایج آن زمان عربستان نازل شده و باید توضیح داده شود تا مقصود فهمیده شود و بعضی دیگر نیز كه نیاز به تفسیر ندارند با ترجمه‌ی لفظ به لفظ، حكمت و لطافت خود را از دست می‌دهند. به عنوان نمونه به این ضرب‌المثل توجه كنید:‌

و‌إنّ أوهن البُیوت لَبیت العنكبوت (عنكبوت، 29/41)
این ضرب‌المثل قرآنی خانه‌ای را در نهایت سستی نشان می‌دهد زیرا از شش مورد تأكید پشت‌سر‌هم استفاده كرده است. إنّ، فعل بر وزن افعل، ماده‌ی فعل از ریشه وهن، اضافه به جمع، آوردن (انّ) با لام و معرفه به الف و لام.23
مسلماً هیچ ترجمه‌ی تحت اللفظی كه با تفسیر و توضیح همراه نباشد قادر نیست این همه تأكیدات را به این زیبایی در خود جای دهد و در ترجمه چنین می‌آید (همانا سست‌ترین خانه‌ها، خانه عنكبوت است).

 

3 .5. ترجمه ناپذیری متشابهات در قرآن‌

هو الّذی أنزل علیك الكتاب منه آیات محكمات… و‌اُخر متشابهات….(آل‌عمران،3/7)
اوست خدایی كه قرآن را به تو فرستاد كه برخی از آن كتاب آیات محكم است… و برخی دیگر آیات متشابه… .
متشابهات قرآن را كسی نمی‌داند جز خدا و رسولش و كسی كه به او علم الكتاب داده شده است. بدیهی است در چنین شرایطی كه اساساً متشابهات قرآن به نوعی ترجمه‌ناپذیر است و برای حداقل فهم آن نیاز به تفسیر و تأویل عالمان و خبرگان دارد، چگونه ترجمه‌ی تحت اللفظی می‌تواند با تبدیل كلمات آیات متشابه منظور این آیات را برساند، ترجمه‌ی تحت اللفظی از این‌جهت نیز دارای نقص بزرگی است.

 

3 .6. خطر جایگزینی قرآن

ترجمه عرفاً مدعی وفاداری به تمام معنی و مقاصد اصل است و تفسیر كارش توضیح پاره‌ای مفاهیم. ترجمه از نظر عرف متضمن ادعای اطمینان به خوانندگان است كه تمام معانی و مقاصد برگردان شده است.24

ترجمه‌ی تحت اللفظی قرآن اشكال بسیار مهمی را به وجود آورده و آن این‌كه به تدریج این ترجمه‌ها برای بسیاری جایگزین كلام الهی گردیده است، این در حالی است كه این‌گونه ترجمه‌ها از سویی مفاهیم قرآن را محدود و نامفهوم ساخته و از سوی دیگر برخلاف اصل دلنشین و جذاب قرآن، آن را به صورتی ناهماهنگ و نامطلوب در‌آورده است و با همه‌ی این اوصاف در نظر عامه‌ی مردم كه از زبان عربی چیزی نمی‌دانند، تفاوتی میان ترجمه و اصل نیست و ای بسا بسیاری ترجمه را به متن ترجیح می‌دهند و به خواندن ترجمه‌ی قرآن می‌پردازند.

این مسأله زمانی شكل حاد‌تر به خود می‌گیرد كه مترجمان، ترجمه‌های خود را به نام قرآن ارایه كنند، در اسفند‌ماه‌77 كتابی منتشر شده است كه ظاهراً حاوی ترجمه‌ی قرآن به زبان فارسی است و نویسنده عنوان آن را «قرآن فارسی»!25 گذاشته است. چنین كارهایی است كه نگرانی از خطر ترجمه‌ی تحت‌اللفظی را چند برابر می‌كند.

 

‌3‌. 7.‌سوء استفاده‌ی دشمنان از این ترجمه

از آنجا كه ترجمه‌ی دقیق تحت اللفظی، قرآن كریم را نامفهوم و گنگ می‌نماید و این مجموعه‌ی پیوسته را از هم گسسته جلوه می‌دهد، استعمار‌گران از راه ترجمه‌های تحت اللفظی، بیشتر توانسته‌اند اسلام را مورد تهاجم فرهنگی خود قرار دهند و همان‌طور كه عملكرد آنان در قرون گذشته نشان می‌دهد، آنها همواره تلاش بسیار داشته‌اند كه با جانشین كردن ترجمه‌ها به‌جای قرآن، اُبهت و عظمت آن را در هم بشكنند و آن را از كلام الهی و آسمانی به كلامی بشری پایین آورند و زبان قرآن را در بعضی از كشورهای اسلامی عقب برانند.26

این تلاش بویژه در دوران جنگ‌های صلیبی و دوره‌های قبل از رنسانس كه دنیای مسیحیت با دنیای اسلام درگیر بود به‌شدت صورت می‌گرفت، افراد مختلف در اقصی نقاط اروپا با عناد نسبت به اسلام به بهانه‌ی ترجمه‌ی تحت‌اللفظی اقدام به نوشتن كلمات مبهم و گنگ و بی‌معنا به جای معادل‌های قرآنی می‌كردند تا عمداً قرآن كریم را كتابی بی‌معنا و بی‌محتوا و نامأنوس جلوه دهند. نمونه‌هایی از این قرآن‌ها در كتاب تاریخ ترجمه‌های قرآن مجید در جهان نوشته‌ی آقای سلماسی‌زاده آمده است. هم‌چنین رژی بلاشر اسلام شناس غربی در كتاب خود اسامی شماری از این ترجمه‌ها را كه توسط معاندان و دشمنان اسلام و گاه به دستور دولت‌ها و حكومت‌ها صورت می‌گرفت معرفی می‌كند و از آنها انتقاد می‌نماید.

امروز استعمارگران از این تلاش دست نشسته‌اند و با تلاش برای جایگزینی ترجمه‌ی لفظ به لفظ به‌جای قرآن كریم در كشورهای اسلامی از جمله تركیه سعی در از بین‌بردن حلقه‌های اتصال مسلمانان دارند. رشید‌رضا چهره‌ی شناخته شده‌ی استعمار ستیز معاصر در تفسیر معروف خود موسوم به المنار نسبت به این خطر چنین هشدار می‌دهد:

ترجمه‌ی لفظی قرآن كه مطابق اصل باشد، امكان‌پذیر نیست و حتی ترجمه‌ی معنوی كه عبارت است از فهم مترجم از قرآن یا فهم از قرآن به استناد آن‌چه مفسّران دریافت كرده‌اند، قرآن نیست… اینك غرب‌زدگان به سیاست استعماری غرب كمك می‌كنند تا باقیمانده‌ی روابط مسلمانان را كه قرآن است با ترجمه‌ی حرفی از هم بگسلند، در صورتی‌كه قرآن با نقش قطعی و اجماع شرعی، عربی است و حتی تبدیل لفظی از الفاظ قرآن به لفظ دیگر از لغت عربی [به قصد جایگزینی] به اجماع مسلمانان جایز نیست.27

در این بخش اظهارات یكی از مترجمان برجسته‌ی قرآن كه پس از مدت‌ها تلاش، ترجمه‌هایی از قرآن را نوشته است و بعد چنین به ناتوانی خود و همگان از ترجمه‌ی كامل قرآن مجید اذعان كرده است، اشاره می‌كنیم. مرحوم استاد احمد آرام، پدرِ مترجمان ایران كه ترجمه‌ی قرآنش مورد استفاده‌ی همگان است، می‌گوید:

قرآن ترجمه‌بردار نیست و حتی از لحاظ اسلوب با زبان عربی امروز و هیچ روز دیگر هم شباهت ندارد به همین‌جهت ترجمه‌ی تنها برای فهم آن كافی نیست.28

نتیجه

كوتاه سخن آن‌كه ترجمه‌ی دقیق و تحت اللفظی، قرآن كریم را نامفهوم كرده و به زحمات مترجم هم لطمه وارد می‌شود، به طور كلی ترجمه‌ی تحت اللفظی چیزی جز بی‌احترامی نسبت به قرآن نیست.29

هر چه در ترجمه‌ی تحت اللفظی قرآن دقت شود و به هر شكل كه عمل شود، نمی‌تواند مانند آیات قرآن باشد؛ نه آن اثر دلربایی را دارد و نه آن احترام شرعی و حكمی را. معانی بلند قرآن كه چون دریای مواجی است جز در قالب تعبیراتی خود ساخته، رخ نشان نمی‌دهد و هیچ قالب و تركیبی دیگر چنان‌كه باید آن معانی و رموز و اشارات را نمی‌رساند، تا آنجا كه اگر حرف و كلمه‌ای تغییر یا تبدیل یابد آهنگ و مقاصد و معانی آن دگرگون می‌شود.30

بنابراین هر ترجمه‌ای از قرآن، نارسای به مقصود قرآنی است، مگر آن‌كه توضیح و تفسیر شود.31
به قول اسفراینی كه نخستین مفسّر و مترجمی بود كه بر شیوه‌ی ترجمه‌ی تحت اللفظی قرآن انتقاد كرد، نظم قرآن معجزه است، در حالی كه نظم ترجمه‌ی قرآن معجزه نیست و چیزی كه معجزه نباشد، نمی‌تواند قرآن باشد. از سوی دیگر لذتی كه روح خواننده‌ی مسلمان از «لفظ و آهنگ» قرآن بر‌می‌گیرد، از لفظ و آهنگ ترجمه‌ی آن نمی‌برد، چه این‌كه قرآن عیناً كلام خداوند است كه بر پیامبر نازل شده ولی ترجمه‌ی آن كلام مترجم است كه بر قلم وی جاری گشته و تفاوت این دو از زمین تا آسمان است.32

بدیهی است كه دیدگاه انتقادی اسفراینی كه خود مترجم و مفسّر قرآن بوده است در زمینه‌ی ترجمه‌ی قرآن، در رد شیوه‌ی ترجمه‌ی كلمه به كلمه و تحت اللفظی آن كتاب عزیز بدون توجه به دیدگاه‌های تفسیری بوده است.
رژی بلاشر در كتاب خود «در آستانه قرآن»، با خشك و بی‌روح خواندن ترجمه‌های رایج تحت اللفظی می‌گوید كه حتی اگر نویسنده به این درك رسیده باشد كه ترجمه‌ی زبان گسترده‌ی عربی دشوار است باز هم از برخورد با این ترجمه‌ها دچار حیرت می‌شود.

ممكن است كه خواننده حدس بزند كه متن عربی به دشواری… باز‌گردانده شده است و در نتیجه زیبایی سبك در جریان ترجمه از بین رفته است، با وجود این از همان نخستین صفحات، بهت و حیرت آغاز می‌شود [و] خواننده از برخورد با این نثر خشك و بی‌جلا، با آن اصطلاحات مرسوم، سخت دچار حیرت می‌گردد.33

وی سپس نتیجه‌ی مطالعه‌ی چنین ترجمه‌ای را این‌طور بیان می‌كند:
روشن‌ترین نتیجه‌ای كه از این تجربه حاصل می‌گردد عبارت از این خواهد بود كه خواننده‌ای كه در ابتدا با حسن نیت به خواندن قرآن پرداخته، نه عقیده‌ای درباره‌ی اسلام خواهد داشت و نه مفهومی رضایت‌بخش از وحی محمد‌(ص).34

با این تفاصیل گمان نمی‌كنم دیگر جایی برای دفاع از این نوع ترجمه باقیمانده باشد. اساساً حال كه قرآن باید ترجمه شود، چرا از روش‌های ناقص و نادرستی مانند ترجمه‌ی تحت‌اللفظی كه گاهی حتی برای متن‌های ادبی معمولی هم مناسب نیست، برای ترجمه‌ی بزرگ‌ترین كلامِ در اختیار بشر استفاده كنیم!؟ روش‌های دیگر ترجمه گر‌چه هیچ‌كدام كامل نیستند اما برای قرآن از ترجمه‌ی تحت اللفظی بسیار معتبر‌ترند. ترجمه‌هایی مانند ترجمه‌ی تفسیری و به خصوص ترجمه‌ی آوایی كه تلاش فراوان برای حفظ معنا و سبك ـ هر دو ـ می‌كند بسیار مناسب‌ترند. حتی به نظر من ترجمه‌ی منظوم یا شعری قرآن از ترجمه‌ی تحت اللفظی مناسب‌تر است.

اگر‌چه امروز ترجمه‌ی تحت اللفظی به سبب آسانی و به‌دلیل این كه مترجم لازم نیست علوم مختلفی را بداند و هم‌چنین زحمتی را كه سایر روش‌های ترجمه دارند را ندارد، رایج‌ترین نوع ترجمه‌ی قرآن است؛ اما آیا به راستی سهل‌انگاری در برخورد با كتاب خدا و اساس و آیین زندگی بشر در عصر خاتمیت جایز است؟‌

سخن خود را در این باب با جمله‌ای نكوهش‌آمیز از دكتر محمّد حسین ذهبی از مخالفان سر‌سخت ترجمه‌ی تحت اللفظی به پایان می‌برم. با این امید كه تحولات جدی و مثبتی در عرصه‌ی ترجمه قرآن كریم و تخصصی شدن این دانش مهم از شاخه‌ی علوم قرآنی، به وجود آید، ان‌شاء الله.

ترجمه‌ی حرفی یا تحت اللفظی عبارت است از هیكل ناقص و نا‌تمامی برای قرآن، و این نوع ترجمه چیزی بر آن مترتب نیست، جز تبدیل لفظی به لفظ دیگر كه برای ادای پاره‌ای معانی به جای آن می‌نشیند.35

 

نویسنده: عباس برومند اعلم

پی نوشت:

1. عبدالكریم بی‌آزار شیرازی، قرآن ناطق/52، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376. به نقل از: مناهل العرفان، زرقانی.
2. جواد سلماسی‌زاده، تاریخ ترجمه‌ی قرآن در جهان/26، تهران: سپهر، 1369، به نقل از: زاد‌المعاد، ابن قیم.
3. همان/25. به نقل از: مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشده، محمّد حمید اللّه.
4. عماد‌الدّین اسفراینی، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم/2، ترجمه: مایل هروی و الهی خراسانی، تهران: علمی و فرهنگی، 1375.
5. عصمت بنیارق و خالدارن، كتاب شناسی جهانی ترجمه‌های قرآن/27، ترجمه: محمد آصف، تهران: آستان قدس رضوی، 1373، به نقل از: تاریخ بخارا.
6. قرآن ناطق/108.
7. تاج التراجم، 1/9.
8. جار اللّه زمخشری، تفسیر الكشاف، 4/281، بی‌جا، منشورات البلاغه، 1974 م.
9. آذر‌تاش آذر‌نوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، 1/20، تهران: سروش، 1375.
10. تاج التراجم، 1/2. (این مطلب از مقدمه‌ی مصححان نقل شده است).
11. همان/3.
12. تاریخ ترجمه‌ی قرآن در جهان/11.
13. همان/12.
14. قرآن ناطق/239.
15. شیخ آقا‌بزرگ تهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، 4/124، بیروت: دار الأضواء، بی‌تا.
16. تاج التراجم، 1/5.
17. مرتضی مطهری، مجموعه گفتارها/9ـ 13.
18. قرآن ناطق/243.
19. همان/242.
20. عایشه بنت‌الشاطی، اعجاز بیانی قرآن/99، ترجمه: حسین صابری، تهران: علمی و فرهنگی، 1376، به نقل از: ثلاث رسایل…، خطابی.
21. محمّد‌تقی شریعتی، تفسیر نوین/50، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
22. عبدالقاهر جرجانی، اسرار البلاغه/20، ترجمه: جلیل تجلیل، تهران: دانشگاه تهران، 1374.
23. قرآن ناطق/80، به نقل از: البرهان، زركشی.
24. همان/52، به نقل از: مناهل العرفان، زرقانی.
25. ر. ك: مجله‌ی نمایه، اسفند 77، بخش كتاب‌های منتشر شده در طول ماه.
26. قرآن ناطق/105.
27. همان/135. به نقل از: تفسیر المنار، رشید‌‌رضا.
28. همان/93. به نقل از: در سایه‌ی قرآن، احمد آرام.
29. همان.
30. سیّد محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، 1/19، تهران: اتحاد، بی‌تا.
31. همان.
32. تاج التراجم/5. «مقدمه مصححان».
33. رژی بلاشر، در آستانه قرآن/301، ترجمه: محمود رامیار، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
34. همان/302.
35. قرآن ناطق/51. به نقل از: التفسیر و المفسرون، محمّد حسین ذهبی.

منابع: 

فصلنامه بینات، شماره 41