حكمت تشریع ازدواج موقت در اسلام

جاى هيچ ترديدى نيست كه حوائج زندگى، بشر را وادار كرده كه براى اجتماع خود قوانينى وضع نمايد، و به سنن اجتماعى جارى در مجتمع خود عمل كند.

و اين احتياج هر چه ساده‏ تر و طبيعی تر باشد كوشش براى رفع آن واجبتر و سهل ‏انگارى در دفع آن مضرتر است و پر واضح است كه احتياج به اصل تغذى كه زنده ماندن دائر مدار آن است غير از احتياج به تنعم در غذا و انواع ميوه ها است و به همين قياس است ساير شؤون زندگى.
يكى از حوائج اوليه انسان، احتياج هر يك از دو جنس نر و ماده اش به جنس مخالف است، به اينكه با او درآميزد، و عمل جنسى با او انجام دهد، هر چند كه صانع بشر احساس اين احتياج را در بشر قرار داده، و طرفين را مجهز به غريزه شهوت كرده است تا نسل بشر باقى بماند.
و به همين جهت است كه مجتمعات انسانى در گذشته و امروز همگى داراى سنت ازدواج بوده اند، و خانواده تشكيل می داده اند، و اين بدان جهت است كه تنها ضامن بقاى نسل بشر، ازدواج است.

ممكن است شما بگوييد نه، اين انحصار را قبول نداريم، زيرا در تمدن جديد راه ديگرى غير از اصل تناسل و يا ارضاى غريزه براى دفع اين حاجت پيشنهاد كرده اند، و آن اصل اشتراك در زندگى است، به اينكه مردان با آميختن با يكديگر و همچنين زنان با همجنس خود، اين احتياج را بر طرف سازند.
ليكن در پاسخ می گوييم دليل بر غير طبيعى بودن روش مذكور اين است كه هيچ اجتماعى سراغ نداريم كه اصل اشتراك در ميان آنها شايع شده باشد، و از ازدواج و تشكيل خانواده بى نياز شده باشند.
و كوتاه سخن اينكه ازدواج سنتى است طبيعى كه از آغاز پيدايش بشر تا كنون در مجتمعات بشرى داير بوده، و هيچ مزاحمى به غير از زنا سد راه و مزاحم آن نبوده، آرى، تنها مزاحم ازدواج، زنا است كه نمی گذارد خانواده اى تشكيل شود و طرفين بار سنگين ازدواج را تحمل كنند و به همين بهانه شهوات را به سوى خود می خواند، و خانواده ها را می سوزاند و نسلها را قطع می كند.

و باز به همين جهت است كه همه مجتمعات دينى و يا طبيعى ساده و سالم عمل زنا را شنيع و زشت می دانند و آن را فاحشه و منكر می خوانند و به هر وسيله اى كه شده عليه آن مبارزه می كنند، و مجتمعات متمدن هم اگر چه به كلى از آن جلوگيرى نمی كنند و ليكن در عين حال آن را كار نيكى نمی شمارند، چون می دانند كه اين كار عميقا با تشكيل خانواده‏ ضديت دارد و از زيادى نفوس و بقاى نسل جلوگيرى می كند و لذا به هر وسيله اى كه شده آن را كمتر می كنند و سنت ازدواج را ترويج می نمايند و براى كسانى كه فرزند بيشترى بياورند جايزه مقرر می دارند و درجات آنان را بالا می برند و همچنين مشوقات ديگر به كار می بندند.
چيزى كه هست على رغم همه آن سختگيری ها عليه زنا و اين تشويقها در امر ازدواج، باز می بينيم كه در تمامى بلاد و ممالك چه كوچك و چه بزرگ اين عمل خانمان ‏سوز و ويرانگر، يا علنى و يا به طور پنهانى انجام می شود، كه البته علنى و يا سرى بودن آن بستگى به اختلاف سنتهاى جارى در آن اجتماع دارد.

و اين خود روشن‏ترين دليل است بر اينكه سنت ازدواج دائم براى نوع بشر كافى براى رفع اين احتياج حيوانى نيست و انسانيت و بشريت با داشتن سنت ازدواج باز در پى تتميم نقص آن است.
پس آنهايى كه در جوامع بشرى زمام قانون را به دست دارند بايد در مقام توسعه و تسهيل امر ازدواج بر آيند.
و به همين جهت است كه شارع اسلام سنت ازدواج دائم را با ازدواج موقت توأم نموده، تا امر ازدواج آسان گردد و در آن شروطى قرار داده تا محذورهاى زنا را از قبيل آميخته شدن نطفه ها، اختلال انساب، واژگون شدن رشته خانوادگى، انقطاع نسل و مشخص نشدن پدر آن فرزند نداشته باشد، و آن شرايط اين است كه يك زن مختص به يك مرد باشد و زن بعد از جدايى از شوهرش عده نگهدارد و آنچه بر شوهرش شرط كرده در آن ذى حق باشد. پس با جعل اين مقررات محذورهاى زنا را بر طرف كرده و با القاى ساير قوانين ازدواج دائم، از قبيل حق نفقه و ... مشقت ازدواج دائم را بر داشته است.
و به خدا سوگند اين حكم، (تشريع متعه) از افتخارات اسلام در شريعت سهل و آسان آن به شمار می رود، مانند طلاق و تعدد زوجات، و بسيارى از قوانين ديگرش، و ليكن به فرموده قرآن كريم:" ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ" ( براى افرادى كه ايمان ندارند آيات و بيم‏ها كافى نيست. سوره يونس، آيه 101) حرف منطقى و مستدل كجا و مردم كر و ناشنوا كجا؟ آنها هنوز حرف خود را می زنند كه من زنا را از متعه بيشتر دوست می دارم!

 

نویسنده: محمد حسین طباطبایی

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان ؛ سوره مومنون – ذیل آیات 5-7