داستان سلیمان(علیه السلام) در قرآن و تورات

داستان سلیمان(علیه السلام) در قرآن

آنچه در قرآن از داستان او آمده در قرآن كريم از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نيامده، چيزى كه هست دقت در همان مختصر، آدمى را به همه داستانهاى او و مظاهر شخصيت شريفش راهنمايى می كند.

يكى اينكه: آن جناب فرزند و وارث داود(علیه السلام) بود، كه در اين باره فرمود:" وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ" 1 و نيز فرموده:" وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ" 2.
يكى ديگر اينكه خداى تعالى ملكى عظيم به او داد، جن و طير و باد را برايش مسخر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت، كه ذكر اين چند نعمت در كلام مجيدش مكرر آمده است، در سوره بقره آيه 102، در سوره انبياء، آيه 81، در سوره نمل، آيه 16 تا 18، در سوره سبأ، آيه 12 تا 13 و در سوره ص، آيه 35 تا 39.
قسمت سوم، آن است كه به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره می كند، كه در سوره ص، آيه 33 واقع است.
قسمت چهارم، آيات مربوط به" عرض صافنات جياد" بر وى است، كه در آيات 31 تا 33 سوره ص، آمده است.
قسمت پنجم، آياتى است كه به مساله داورى او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و اين آيات در سوره انبياء، آيه 78 تا 79 آمده است.
قسمت ششم، اشاره به داستان مورچه است، كه در سوره مورد بحث، آيه 18 و 19 آمده.
قسمت هفتم، آيات مربوط به داستان هدهد و ملكه سبأ است، كه در همين سوره، آيات 20 تا 44 آمده.
قسمت هشتم، آيه مربوط به كيفيت درگذشت آن جناب است كه در سوره سبا آيه 14 واقع شده و ما شرحى كه مربوط به يك يك اين هشت قسمت است در ذيل آياتش در اين كتاب آورديم.

 آياتى كه آن جناب را می ستايد در قرآن كريم، در پانزده- شانزده- مورد نام آن جناب را آورده و ثناى بسيارى از او كرده، بنده اش خوانده، اوابش ناميده و فرموده:" نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ" 3 و به علم و حكمتش ستوده و فرموده:" فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً" 4
و نيز فرموده:" وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً" 5 و باز فرموده:" يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ" 6 و او را از انبياء مهدى و راه يافته خوانده، فرموده:" وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ" 7 و نيز فرموده:" وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ" 8.

 

سليمان(علیه السلام) در عهد عتيق

داستان آن جناب در كتاب ملوك اول آمده و بسيار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملكش و وفور ثروتش و بلوغ حكمتش سخن گفته، ليكن از داستانهايش كه در قرآن ذكر شده، جز همين مقدار نيامده كه وقتى ملكه سبأ خبر سليمان را شنيد و شنيد كه معبدى در اورشليم ساخته و او مردى است كه حكمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدايايى بسيار آورد و با او ديدار كرد و مسائل بسيارى به عنوان امتحان از او پرسيد و جواب شنيد، آن گاه برگشت‏ 9.
عهد عتيق بعد از آن همه ثناء كه براى سليمان كرده، در آخر به وى اسائه ادب كرده و 10 گفته كه وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به بت‏پرستى گراييد و براى بتها سجده كرد، بتهايى كه بعضى از زنانش داشتند و آنها را می پرستيدند.
و نيز می گويد: مادر سليمان، اول، زن اورياى حتى بود، پدر سليمان عاشقش شد و با او زنا كرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزير داود (از ترس رسوايى) نقشه كشيد تا هر چه زودتر اوريا را سر به نيست كند و همسرش را بگيرد و همين كار را كرد، بعد از كشته شدن اوريا در يكى از جنگها، همسرش را به اندرون خانه و نزد ساير زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سليمان را بياورد.

و اما قرآن كريم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت می داند، هم چنان كه ساحت ساير انبياء را منزه می داند و بر هدايت و عصمتشان تصريح می كند و در خصوص سليمان می فرمايد:" وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ" 11.
و نيز، ساحتش را از اينكه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حكايت كرده كه در دعايش بعد از سخن مورچه گفت:" پروردگارا، مرا به شكر نعمتها كه بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما" 12 كه در تفسيرش گفتيم از اين دعا برمی آيد كه مادر او از اهل صراط مستقيم بوده، يعنى از كسانى كه خداوند بر آنان انعام كرده، از نبيين و صديقين و شهداء و صالحين.

رواياتى كه در اين داستان وارد شده و اخبارى كه در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بيشترش مطالب عجيب و غريبى دارد كه حتى نظائر آن در اساطير و افسانه هاى خرافى كمتر ديده می شود، مطالبى كه عقل سليم نمی تواند آن را بپذيرد و بلكه تاريخ قطعى هم آنها را تكذيب می كند و بيشتر آنها مبالغه هايى است كه از امثال كعب و وهب نقل شده است.
و اين قصه ‏پردازان مبالغه را به جايى رسانده اند كه گفته اند: سليمان پادشاه همه روى زمين شد و هفتصد سال سلطنت كرد و تمامى موجودات زنده روى زمين از انس و جن و وحشى و طير، لشكريانش بودند. و او در پاى تخت خود سيصد هزار كرسى نصب می كرد، كه به هر كرسى يك پيغمبر می نشست، بلكه هزاران پيغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آنها می نشستند و می رفتند. و مادر ملكه سبأ از جن بوده و لذا پاهاى ملكه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همين جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم می پوشاند، تا روزى كه دامن بالا زد تا وارد صرح شود، اين رازش فاش گرديد.
و در شوكت اين ملكه مبالغه را به حدى رسانده اند كه گفته اند: در قلمرو كشور او چهار صد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهار صد هزار نظامى بوده و وى سيصد وزير داشته است، كه مملكتش را اداره می كردند و دوازده هزار سر لشكر داشته كه هر سرلشكرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنين از اين قبيل اخبار عجيب و غير قابل قبولى كه در توجيه آن هيچ راهى نداريم، مگر آنكه بگوييم از اخبار اسرائيليات است و بگذريم. و اگر از خوانندگان عزيز ما كسى بخواهد به آنها دست يابد، بايد به كتب جامع حديث چون الدر المنثور و عرائس و بحارالانوار و نيز به تفاسير مطول مراجعه نمايد.

 

نویسنده: محمد حسین طباطبایی

 

پی نوشت:

1.  ما سليمان را به داود داديم. سوره ص، آيه 30.
2.  سليمان از داود ارث برد. سوره نمل، آيه 16.
3.  سوره ص، آيه 30.
4.  سوره انبياء، آيه 79.
5.  سوره نمل، آيه 15.
6.  سوره نمل، آيه 16.
7.  سوره نساء، آيه 163.
8.  سوره انعام، آيه 84.
9.  تورات، اصحاح دهم از ملوك اول، ص 543.
10.  تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از كتاب سموئيل دوم.
11.  سليمان كافر نشد. سوره بقره، آيه 102.
12.  سوره نمل، آيه 19.

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان ؛ سوره نمل - ذیل آیات 15-44