دروغ و دروغگويي از نگاه قرآن

در مقاله حاضر نويسنده با يكسان دانستن دروغ و نفاق، به برخي از عواملي كه موجب مي شود شخص به جرگه دروغگويان وارد شود اشاره مي كند و آثار و نتايج اين رفتار زشت و نابهنجار را در زندگي فردي و اجتماعي انسان بررسي مي كند كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

 

معني دروغ

دروغ در حوزه رذايل اخلاقي و نابهنجاري اجتماعي به معناي سخن ناراست، خلاف حقيقت و يا واقعيت و گفتاري ناحق است.
راغب اصفهاني در كتاب مفردات الفاظ القرآن بر اين باور است كه اصل كذب و دروغ در گفتار است. تفاوتي در دروغ از اين لحاظ نيست كه در گذشته اتفاق افتاده باشد يا در آينده؛ چنان كه تفاوتي از اين جهت وجود ندارد كه دروغ نسبت به وعده اي باشد كه انجام نمي شود و يا امر ديگري باشد. (مفردات ص 478 ذيل واژه صدق)
البته براي دروغ اقسام و انواعي گفته اند و براي هر يك از آنها نام هاي خاصي گذاشته شده است. از جمله به افك و افترا و زور و خرص اشاره كرد.

 

نفاق و دروغ، دو روي يك سكه

شخصي كه كاري ناپسند انجام مي دهد و يا قانون شكني مي كند، زماني كه در موقعيت بازخواست قرار مي گيرد با ابزار دروغ مي كوشد تا زشتي كار خويش را بپوشاند و ديگري را فريب دهد. فريب و نيرنگ زدن از راه تغيير ماهيت عمل به گفتار موجب مي شود تا شخص در جايگاهي قرار گيرد كه عيب و عاري بر او نيست.
ماهيت دروغ فريب ديگري است. دروغگو در تعامل اجتماعي، براي بازسازي وجه شخصيتي و اعتباري خويش تلاش مي كند و فريب و نيرنگ در گفتار از اين جهت انجام مي شود.
دروغگو، به نوعي، شخصي منافق است و اساساً ارتباط تنگاتنگي ميان دروغ و دورويي است. دو رويي و دروغ بيانگر آن است كه ميان ظاهر و باطن فرد سازگاري و تناسب نيست و عدم تطابق به عنوان مؤلفه اصلي نفاق و كذب مي باشد. دورويي و دروغگويي از اين نظر يكسان هستند.
در دروغگويي شخص براي بازسازي و توجيه رفتارها و كردارهايش تلاش مي كند و مي كوشد تا شخصيت كاذبي را به جامعه نشان دهد كه عامل واداركننده شخص به دروغگويي مي تواند ترس از قدرت ديگري و يا دست يابي به منفعت و يا مصلحتي باشد اما در نفاق عامل اصلي و هدفي كه موجب مي شود تا به نفاق گرايش يابد ترس از قدرت است كه مي تواند وي را از منفعتي محروم كند و يا فشاري بر او وارد سازد و او را وادار به امري كند كه با باورها و اعتقادات وي سازگار نيست. از اين رو مي توان گفت نسبت ميان دروغگويي و نفاق عموم و خصوص مطلق است.

 

ملاك شناخت دروغ

قرآن ملاك و معيار تشخيص دروغ از راست را اين دانسته است كه شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خويش سخني را به ميان آورد، در حقيقت دروغ گفته است، حتي اگر در سخن وي سخن حقي باشد ولي چون با باورهاي وي نامتناسب است و تطابقي ميان سخن و باورش نيست آن سخن دروغ دانسته مي شود.(منافقون آيه1)
بنابراين ممكن است شخصي سخني را بگويد كه نادرست و ناحق باشد ولي چون باور وي آن است كه آن چه مي گويد راست است نمي توان وي را متهم به دروغ گويي كرد. برعكس اگر شخصي باوري داشته باشد و برخلاف باور خويش سخن حقي را بگويد، او دروغگو است؛ زيرا وي برخلاف باور خويش و به قصد دروغ سخن حقي را به زبان آورده است. بنابراين ملاك و معيار سخن راست از سخن دروغ باورهاي شخص و سخنان وي است. از اين رو تطابق سخن با حق و يا واقع، ملاك سنجش نيست بلكه مطابقت باورهاي شخص با سخني است كه به زبان مي راند.

 

عوامل دروغگويي

قرآن عوامل چندي را به عنوان عامل دروغگويي معرفي مي كند. قرآن منشأ دروغ را شيطان و ابليس مي داند و به انسان هشدار مي دهد كه شيطان به عنوان بنيانگذار دروغ و كسي كه از اين طريق كوشيد تا به اهداف پست خود دست يابد، موجودي است كه انسان را تشويق به دروغ مي كند. قرآن در داستان آفرينش و خلافت انسان گزارشي كامل از واقعه به دست مي دهد و در آن جا به اموري توجه مي دهد كه بسيار حياتي و حساس است.
قرآن گزارش مي كند كه ابليس براي دست يابي به اهداف خويش و خوار و گمراه كردن انسان به دروغ متوسل مي شود و نخستين موجودي است كه از آن براي دست يابي به اهداف شوم خود سود مي برد. به نظر مي رسد كه ابليس بي دروغگويي نمي توانست آدم را گمراه كند و لذا براي گمراه كردن وي از سوگند دروغ بهره برد.
قرآن به انسان هشدار مي دهد كه شياطين و ياران ابليس الهام كنندگان دروغ بر دروغگويان هستند (شعراء آيه 221 و 222) و آنان هستند كه به اين نابهنجاري دامن مي زنند. البته قرآن توضيح مي دهد كه شخصيت دروغگويان به آنان اجازه مي دهد تا تصرف شوند. از اين رو مي فرمايد شياطين بر هر تهمت زننده و گناهكار الهام به دروغ مي كنند.
چيرگي شيطان و ابليس بر انسان موجب مي شود تا به دروغ بلكه سوگندي هاي دروغ گرايش پيدا كند و براي دست يابي به منافع، با سوءاستفاده از باورهاي مردم به اموري چون خدا و پيامبر و امامان علیه السلام سوگند بخورد. (مجادله آيات 14 و 19)

 

حسادت، عامل دروغ

از ديگر عوامل، مي توان به حسادت اشاره كرد. انسان به جهت حسادت نسبت به ديگري گرفتار اخلاق زشت دروغ مي شود. نمونه و مصداقي كه قرآن مطرح مي سازد داستان برادران يوسف علیه السلام است كه براي جلب اعتماد حضرت يعقوب و دست يابي به منفعتي، دروغ بر زبان راندند. است. (يوسف آيه 9 و 11)
بي گمان حسادت، عامل بسياري از نابهنجاري ها، و رذايل اخلاقي است و از اين لحاظ مي بايست گفت كه حسادت حتي عامل مهم در كفر ابليس و رانده شدن حضرت آدم علیه السلام از بهشت است.
عامل ديگري كه قرآن شناسايي ومعرفي مي كند گناه پيشگي انسان است. در حقيقت دروغ گويي ريشه در گناه دارد از اين رو در آيه 7 سوره جاثيه مي فرمايد: ويل لكل افاك اثيم؛ واي بر هر دروغگوي گناهكار. در اين آيه اثيم به عنوان تعليل و علت و عامل دروغ بيان شده است.
قرآن مكر زنانه را نيز به عنوان عامل دروغگويي مطرح مي سازد. (يوسف آيه25 تا 28) با توجه به آنچه ذكر شد به نظر مي رسد كه عامل اصلي همان مسأله توجيه رفتار و اعمال است. شخص مي كوشد تا با توجيه رفتار خويش و زشت نشان دادن رفتار ديگري خود را تبرئه نمايد. از اين رو مكر، هم مي تواند زنانه باشد و هم غيرزنانه و هم دروغگويان از اين شيوه براي دست يابي به اهداف خاصي بهره مي برند.
با آن كه دروغ در ميان همه ملت ها و اديان امري ناپسند و زشت شمرده مي شود (غافر آيه 28) ولي همگان بدان تمسك مي جويند و برخلاف باورها و اعتقادات خويش دروغگويي را گاه به صورت پيشه و گاه به صورت موردي انجام مي دهند.
برخي از افراد بيش از ديگران به دروغ تمايل و گرايش دارند. اين افراد كساني هستند كه از نظر شخصيتي، خود را با گناه آلوده كرده اند ولي از آن جايي كه نمي توانند به آساني و در همه جا رفتارهاي نابهنجار و غيرقانوني خود را انجام دهند به دروغ گرايش مي يابند تا در پناه دروغ، اعمال و رفتار خويش را توجيه و پسنديده جلوه دهند.

 

آثار دروغ و دروغگويي

هر نابهنجاري آثار و تبعاتي در فرد و جامعه و در دنيا و آخرت به جا مي گذارد. برخي بر اين باورند كه عامل فزاينده نابهنجاري ها و گناهان در شخص و جامعه، دروغ و دروغگويي است. هر چند كه هنجارشكني و گناه، ريشه در علل و عوامل ديگري دارد ولي افزايش گرايش فرد به گناه را مي بايست در دروغگويي انسان دانست.
اگر شخص به جهت كسب منافع و يا مصالح، قانون را زير پا مي گذارد و با عبور از قانون و هنجارهاي پسنديده اجتماعي مي كوشد تا آن منافع دست يابد اين عامل دروغ است كه اين مساله را سامان مي دهد و با تغيير وجوه ناپسند و زشت آن، مساله را در ظاهر پسنديده و هنجاري مي نماياند. بنابراين بايد گفت دروغ در جامعه مهم ترين عامل افزايش نابهنجاري ها و حريم شكني ها و قانون شكني هاست.

از مهم ترين آثار دروغگويي در حوزه اجتماعي، سلب اعتماد عمومي است. افزايش دروغ در ميان افراد جامعه، هرگونه قضاوت و داوري درستي را سلب مي كند و اشخاص در تعامل با يك ديگر نمي توانند به گفتارهاي يك ديگر در هيچ حوزه اي اعتماد كنند.
از آثار ديگري كه قرآن براي دروغ بر مي شمارد آثاري است كه به حوزه شخصي باز مي گردد. قرآن بيان مي كند كه نخستين كسي كه از دروغ زيان مي بيند خود دروغگوست. (غافر آيه 28) قرآن از مردم مي خواهد كه از دروغ پرهيز كنند؛ زيرا دروغگويي امري زيان آور براي انسان است (همان) افزون بر اين موجب مي شود تا در زمره ستمگران قرار گيرد (آل عمران آيه 94 و انعام آيه 21 و 93 و 144) و در دنيا از رستگاري محروم گردد (يونس آيه 69 و نحل آيه 116) و از هدايت الهي نصيب و بهره اي نبرد. (زمر آيه 3 و نيز غافر آيه 28) و در آخرت نيز روسياه برانگيخته شود. (زمر آيه 60)

 

دروغ عامل بدعتها

قرآن گفته هاي بي اساس و دروغ را عامل اصلي بدعت ها در دين برمي شمارد. (نحل آيه 116) و دروغگويي را عامل مهمي در افزايش بيمار دلي افراد بيان مي كند. (بقره آيه 8 و 10) و اين گونه است كه از دريافت آيات الهي و حقايق باطني محروم مي شود. (جاثيه آيه 7 و 8) و در نهايت با پيشه گرفتن دروغگويي در دنيا به جرگه منافقان وارد مي شود و به مصيبت نفاق گرفتار مي آيد. (توبه آيه 77).

 

دروغگو، انسان نامتعادل

به نظر مي رسد كه دروغ به عنوان نابهنجاري گفتاري، هم به صورت موردي و هم به صورت تداوم عامل مهمي در خروج انسان از تعادل شخصيتي است. انسان متعادل براي اين كه دچار بيماري نفاق و فقدان سلامت شخصيتي نشود مي بايست از دروغ موردي نيز پرهيز كند.

نویسنده: حسين شرفيان