دنیاگرایی، آسیبی فرهنگی؛ از منظر قرآن

چکیده:

این مقاله با هدف تبیین دنیاگرایی ـ به عنوان یک آسیب فرهنگی ـ از دیدگاه قرآن کریم به رشته تحریر در آمده تا برنامه ریزان فرهنگی بر اساس آن به بررسی وضعیت موجود و برنامه ریزی برای دستیابی به وضعیت مطلوب بپردازد.

پس از یادکرد برخی از مبانی مهندسی فرهنگ، نخست به تفاوت «دنیاداری» و «دنیاگرایی» اشاره شده و سپس «دنیاداری» و «دنیاگرایی» در سه لایه «نگرش»، «ارزش» و «رفتار» از دیدگاه قرآن کریم به همراه شاخص های قرآنی دنیاگرایی گزارش شده است. نویسنده معتقد است اگر در جامعه ای نگرش دنیاگرایانه گسترش یابد، این نگرش اغلب سبب ترویج ارزش های دنیاگرایانه و در نهایت رفتار دنیاگرایانه خواهد شد، که این گونه رفتارها نیز به نوبه خود به تعمیق نگرش دنیاگرایی در جامعه منجر می گردد.

کلید واژه ها: دنیاداری/ دنیاگرایی/ شاخص های دنیاگرایی/ نگرش/ ارزش/ رفتار/ مهندسی فرهنگی/ آسیب فرهنگی

طرح مسئله

امروزه، فرهنگ و بحث های پیرامون فرهنگ در جامعه ما وارد عرصه نوینی شده است و مراکز و سازمان های گوناگون، هر یک از دریچه وظایف و اختیارات خود، به آن نگریسته اند و نظرات و نظریاتی را در حوزه های گوناگون فرهنگ ارائه داده اند. در این میان برخی از بحث های مربوط به فرهنگ، از جمله تعریف فرهنگ، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی، از رشد چشم گیری برخوردار بوده است. یکی از موضوعاتِ مهم در مهندسی فرهنگ، آسیب شناسی فرهنگ است. روشن است که به لحاظ گستردگی ساحت فرهنگ، آسیب های فرهنگ نیز از چشم اندازهای مختلف قابل بررسی است. نیز بیفزاییم که پیش فرض ها، فرضیه ها، منابع، مبانی، سنجه ها، نظریات و روش هایی که بر پایه آنها، آسیب های فرهنگ مورد مطالعه و پژوهش قرار می گیرد، بر دراز دامنی و پیچیدگیِ بحث آن چنان افزوده است که هر پژوهشگری را ناچار می سازد تنها بر اساس یک نظریه و از یک زاویه بسیار محدود به آسیب شناسی فرهنگ بپردازد تا بتواند در این ساحت، نکته نوینی را درباره آسیب های فرهنگ بر کارنامه پر برگ و بار فرهنگ پژوهی بیفزاید.

در کشور ما که اسلام در همه زوایای فرهنگیِ آن جاری و ساری است، نگریستن به فرهنگ از دیدگاه قرآن کریم به عنوان سنگِ زیرین تمدن و فرهنگ اسلامی، اهمیت دوچندان می یابد. قرآن کریم، کتابی است که فرهنگ سازیِ خویش را در طول تاریخ اسلام عملاً نشان داده است. هر گاه مسلمانان به آن روی آورده اند، از آبشخور فرهنگ آفرینیِ آن سیراب گشته اند و هر از گاه از آن روی برتافته اند، به لحاظ فرهنگی به انحطاط گراییده اند. بنابراین به راحتی می توان گفت هر گونه آسیب شناسی در ساحت فرهنگ بدون توجه به آیات فرهنگ آفرینِ قرآن کریم، آب در هاون کوفتن است.
این پژوهش، سعی دارد به روشنگری درباره یکی از آسیب های رویکردیِ فرهنگ از دیدگاه قرآن کریم بپردازد تا توجه برنامه ریزان فرهنگی را به اهمیت آن و نقش حیاتیِ آن در مهندسی فرهنگ معطوف دارد.

مسئله اصلی این تحقیق این است که قرآن کریم چه رهنمودهایی را درباره «دنیاگرایی» به عنوان یک آسیب فرهنگی مطرح کرده است؟ چرا قرآن کریم در برخی آیات، دنیا را ستوده و در برخی دیگر از آیات، آن را نکوهش کرده است؟ آیا در قرآن کریم، بهره برداریِ از دنیا، به دو گونه معرفی شده است؟ شاخص های «دنیاداری» و «دنیاگرایی» از دیدگاه قرآن کریم چیست؟ قرآن کریم درباره لایه های سه گانه فرهنگ؛ یعنی نگرش، ارزش و رفتار، از بُعد «دنیاگرایی» چه آسیب هایی را متذکر شده است؟ آثار، مصادیق و موانع «دنیاگرایی» از دیدگاه قرآن کریم چیست؟

فرضیه پژوهشگر این است که «دنیاداری» به رشد و توسعه همه جانبه و فراگیرِ فرهنگ پیشرو و پویا کمک می کند و در برابر آن، «دنیاگرایی»، آسیبی جدی برای رشد تک بعدی فرهنگ و در نتیجه، ناکارآمدی سامانه فرهنگ و در نهایت انحطاط آن است. انتخاب «دنیاداری» یا «دنیاگرایی» به عنوان بستر و زمینه فرهنگ از یک سو و به عنوان یک مبنای اثرگذار در مهندسی فرهنگ از سوی دیگر، فرهنگ پیشرو یا فرهنگ پیرو را رقم خواهد زد.

در این مقاله، نویسنده بر اساس این نظریه که رفتار انسان بر پایه ارزش های انسان شکل می گیرد و ارزش های انسان نیز از نگرش های انسان تأثیر می پذیرد، معتقد است هر گونه آسیبی به نگرش ها، آسیب ارزش ها و در نتیجه رفتارها را در پی خواهد داشت. برای تغییر رفتار انسان باید نخست به تغییر نگرش های او بپردازیم. یکی از نگرش هایی که پیوسته در قرآن کریم در آیات گوناگون و از زوایای مختلف مورد تأکید قرار گرفته است، «دنیاداری» و در برابر آن «دنیاگرایی» است. «دنیاداری» و «دنیاگرایی» در حقیقت دو روی یک سکه اند و بسته به نگرش انسان نسبت به دنیا، با یکدیگر متفاوت می شوند. نتیجه هر گونه انحرافی از «دنیاداری» و حرکت به سوی «دنیاگرایی»، به آسیب انسان و فرهنگ منتهی خواهد شد.

از سوی دیگر، قرآن کریم در آیات متعددی، آثار «دنیاداری» و «دنیاگرایی» را روشن و شفاف بیان کرده است و انواع نگرش ها، ارزش ها و رفتارهای دنیادارانه و دنیاگرایانه را معرفی کرده و آثار «دنیاگرایی» را به عنوان یک آسیب بسیار خطرناک برای فرهنگ هر جامعه ای برشمرده و گوشزد کرده است که جامعه ای که «دنیاگرایی» بر مناسبات و ارتباطات فردی و اجتماعیِ آن سایه گسترانده باشد و شاخص های دنیاگرایانه بر نگرش ها، ارزش ها و رفتارها حاکم باشد، خود به دست خود، راه را برای هجوم آسیب های فرهنگی بر تار و پود فرهنگِ جامعه هموار ساخته است. در فضای چنین جامعه ای، فرهنگِ مادی کم کم بر مسند فرهنگ معنوی تکیه خواهد زد و تعادل میان عناصر فرهنگ از دست خواهد رفت.

در چنین حالتی، سخن از مهندسی فرهنگ یا مهندسی فرهنگی، آب در هاون کوفتن است، زیرا سیل ویرانگر را نمی توان حتی با سدهای عظیم نیز مهار کرد. بنابراین، علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.

نیز در قرآن کریم بر این نکته تأکید شده است که یکی از مهم ترین دلایل انحطاط جوامع و تمدن های گذشته، «دنیاگرایی» بوده است و مهم ترین دلیلی که برخی از مردم، دعوت انبیا را نمی پذیرفته اند، همین «دنیاگرایی» آنان بوده است. زیرا هنگامی که «دنیاگرایی» بر ذهن و ضمیر انسان ها سایه افکنده باشد، دیگر جایی برای رشد ارزش های معنوی که حیات هر جامعه ای به آن است، نخواهد بود. فرهنگ در جامعه ای در مسیر رشد و بالندگی و توسعه و تعالی قرار خواهد گرفت که «دنیاداری»، تعیین کننده ارتباطات و مناسبات فرهنگی و اجتماعیِ آن سامان باشد و شاخص های «دنیاداری» بر نگرش ها، ارزش ها و رفتارها حاکم باشد. در یک کلام، بستر بالندگی و مصونیتِ فرهنگ، «دنیاداری» است نه «دنیاگرایی».

مبانی مهندسی فرهنگ

پیش از آغاز بحث، شایسته است مبانی مهندسی فرهنگ را مورد بازبینی قرار دهیم تا بر پایه آن، دیدگاه خود را استوارتر سازیم.

فرهنگ را ویژگی های گوناگونی است. در اینجا، تنها به چند ویژگیِ آن که با مسئله این پژوهش مرتبط است، اشاره می کنیم.

یکم: در تعریف فرهنگ، عناصر متعددی دخالت دارند، از جمله می توان به محیط بالندگی فرهنگ، هدف از فرهنگ و تعریف فرهنگ از چشم انداز علوم گوناگون اشاره کرد و همین مسئله باعث شده است که فرهنگ معانی مختلفی پیدا کند. آنچه در اینجا مورد نظر است، تعریفِ ادوارد تایلر است. وی معتقد است که فرهنگ، مجموعه پیچیده ای است شامل معرفت، باور، هنر، اخلاق، قانون، آداب و رسوم و بسیاری دیگر از عادات و استعدادهایی که انسان به عنوان عضو جامعه کسب می کند.

در این تعریف چند نکته نهفته است: نخست اینکه فرهنگ یک مجموعه (سامانه) است. دوم اینکه این مجموعه (سامانه)، پیچیده است. سوم اینکه تمام عناصر فرهنگ به نوعی با انسان مرتبط است. به دیگر سخن، فرهنگ ویژه انسان است. چهارم اینکه عناصر فرهنگ، غالباً معنوی است. پنجم اینکه بستر شکل گیری فرهنگ، جامعه است. ششم اینکه فرهنگ، یک فرایند کسبی است.

دوم: هر چند برخی تقسیم فرهنگ را به مادی و معنوی نپذیرفته اند(چلبی، /۵۸)، اما به نظر می رسد که فرهنگ به دو قسمت کلی معنوی و مادی قابل تقسیم است. زیرا انسان که محور فرهنگ است، هم با مسائل معنوی سروکار دارد و هم با مسائل مادی. بنابراین فرهنگ نیز به لحاظ ارتباط مستقیم با انسان از این قاعده مستثنا نیست. اما آنچه حائز اهمیت است، این است که نه تنها کفه معنوی فرهنگ بسیار سنگین تر از کفه مادی فرهنگ است، بلکه کفه معنوی فرهنگ از یک سو به لحاظ تأثیرگذاری و از سوی دیگر به لحاظ مبنا بودن برای جهت دهیِ عناصر مادی، از کفه مادی فرهنگ نیز فربه تر، جامع تر و گسترده ساحت تر است. به دیگر سخن، عناصر مادیِ فرهنگ، بُعد مادیِ همان عناصر معنوی فرهنگ است که در قالب مادی، ظهور و بروز یافته اند. فرهنگ معنوی مانند هنر، زبان، ادبیات، فلسفه، سیاست، افکار و عقاید، علوم و قوانین و فرهنگ مادی، شامل اشیای قابل لمس است. مثل مسکن، وسایل زندگی، وسایل و ابزار و ادوات، هواپیما، اتومبیل و ماشین آلات.

سوم: فرهنگ مادی و معنوی به یک نسبت وآهنگ پیشرفت نمی کنند، بلکه معمولاً فرهنگ مادی سریع تر دگرگون می گردد. از این رو شکافی بین این دو پدید می آید که آن را پس افتادگی یا تأخر فرهنگی می نامند. به بیان دقیق تر، تأخر فرهنگی، پس افتادن یک عنصر فرهنگی از سایر عناصر است. بدین سان، هنگامی که تساوی میان عناصر فرهنگ به عنوان یک سامانه پویا و پیچیده، به ویژه در سطح کلان- مادی و معنوی- از بین برود، آسیب فرهنگی پای به میدان خواهد گذاشت. در اینجا، منظور از آسیب، عدم تساوی میان خرده سامانه هایِ سامانه کلان فرهنگ است که منجر به عدم پویایی سامانه و در نتیجه عدم دستیابی به هدف خواهد شد.

چهارم: فرهنگ، یک سامانه است و دارای خرده سامانه هایی است که بر یکدیگر اثر می گذارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. از سوی دیگر، مانند هر سامانه ای دارای ورودی و خروجی است و نوع ورودی ها، تعیین کننده خروجی هاست. به دیگر سخن، فرهنگ بسان سامانه ای بسیار پیچیده است که ورودی ها در آن پردازش می شوند و خروجی هایی- از یک سو متفاوت از ورودی ها، به لحاظ پردازشی که بر روی ورودی ها انجام شده و تأثیر و تاثراتی که خرده سامانه ها بر یکدیگر نهاده اند و از سوی دیگر متناسب با ورودی ها، به لحاظ اینکه بن مایه اصلی سامانه اند و در حقیقت، تمام فعل و انفعالات سامانه بر روی این ورودی ها انجام می پذیرد- عرضه می کند. بنابراین، میان ورودی ها و خروجی های فرهنگ، ارتباط معناداری وجود دارد.

پنجم: در حوزه ارتباط میان فرهنگ و سایر ساحت های علوم بشری، برخی فرهنگ را با اضلاعی مانند اقتصاد، سیاست و اجتماع در کنار یکدیگر نهاده اند و برخی دیگر، فرهنگ را تنها با اضلاعِ اقتصاد و سیاست مرتبط دانسته اند. به هر حال، میان فرهنگ و اقتصاد، رابطه معناداری وجود دارد که توجه به هر ضلع و غفلت از ضلع دیگر، به تغییر ورودی ها و در نتیجه تغییر خروجی ها و بالاخره، آسیب که همان عدم تساوی میان اضلاع فرهنگ است، منجر خواهد شد.

ششم: در وجود انسان، سه لایه نگرش، ارزش و رفتار شکل گرفته است. در ادبیات اسلامی از این سه لایه با اندکی تسامح به عقاید، اخلاق و فقه تعبیر شده است. از سوی دیگر، فرهنگ و به تعبیر دقیق تر عناصر فرهنگ، به لحاظ ارتباط مستقیم با انسان، به سه لایه نگرش، ارزش و رفتار قابل تقسیم اند. به دیگر سخن، در درون فرهنگ، هم سخن از نگرش هایی است که انسان های یک جامعه بدان معتقدند و هم سخن از ارزش ها و هم سخن از رفتارها. آنچه توجه بدان ضروری است، این است که نه تنها میان این سه لایه، مرزِ مشخصی نمی توان تصور کرد، بلکه این سه لایه آن چنان در یکدیگر در هم تنیده اند که هنگام سخن از هر یک، ناگزیر از آن دو دیگر هم، سخن به میان خواهد آمد. نیز در درون هر لایه، دو لایه دیگر نیز حضور دارند. بنابراین هنگامی که مثلاً از نگرش سخن می گوییم، در درون نگرش، هم ارزش حضور دارد و هم رفتار. از این زاویه، هر گاه به یکی از سه لایه به طور مشخص اشاره می کنیم، منظور تقویت و اهمیت دادن به آن لایه است، نه اینکه تنها همان لایه مراد باشد.

حال که برخی از مبانی مهندسی فرهنگ با توجه به مسئله اصلیِ این پژوهش روشن شد، به بررسی یکی از مهم ترین آسیب های رویکردیِ فرهنگ، یعنی «دنیاگرایی»، از دیدگاه قرآن کریم می پردازیم.

 

تعریف «دنیاداری» و «دنیاگرایی»

دنیا از «دنی» گرفته شده و به معنای پستی و نزدیک بودن می باشد. در مورد دنیا تعریف های گوناگونی ارائه شده است، اما آنچه در این مقاله مورد نظر است، تعریفی است که از قرآن کریم به دست می آید. در قرآن کریم، گاه دنیا مورد مذمت قرار گرفته و گاه از دنیا به نیکی یاد شده است. سرّ این مدح و ذم را نه در دنیا که در بیرون از دنیا باید جست.

با مطالعه آیات قرآن کریم به این نکته دست پیدا می کنیم که دنیا به خودی خود، از جهت انتساب به حضرت حق، سراسر حق است و باطل و پستی در آن راه ندارد، بنابراین مذموم نیست؛ اما از جهت انتساب به بشر، متناسب با نگرش و استفاده انسان، گاه ممدوح (دنیاداری) و گاه مذموم (دنیاگرایی) است. به دیگر سخن، دنیا مجموعه ای از مادیات، نوع نگرش و نحوه بهره گیری از این مادیات است که انسان از بدو تولد تا زمان مرگ با آنها سر و کار دارد. روشن است که این تعریف، جامعِ دنیایِ ممدوح و مذموم است. در این مقاله از دنیای ممدوح با عنوان «دنیاداری» یاد می کنیم و از دنیای مذموم با عنوان «دنیاگرایی» تعبیر می کنیم. در زبان عرفی مردم نیز، همین معنا مراد است. در قرآن کریم نیز، دنیا به همان تلقی عرفی و زبانی مردم اطلاق شده است، با این تفاوت که دنیای مذموم و ممدوح با توجه به سیاق آیات کاملاً قابل تشخیص است. در اینجا نیز برای جدا سازی این دو مفهوم، به جای بهره گیری از یک واژه، یعنی واژه دنیا، از دو واژه «دنیاداری» و «دنیاگرایی» سود جسته ایم.

در قرآن کریم، دنیا در سیاق ذم، یا به تعبیر دیگر «دنیاگرایی»، گاه به مصادیقِ مادی، مانند شهوت های جنسی، فرزندان، طلا و نقره، اسب، دام و کشتزار تعریف شده است که انسان دلبسته و وابسته به آنهاست؛ (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ... )(آل عمران/١٤)، و گاه به نگرش های مادی گرایانه و نحوه بهره گیری از این مصادیقِ مادی، مانند لعب، لهو، مدپرستی، تجمل گرایی، فخر فروشی، ثروت اندوزی و قدرت طلبی توجه داده شده است که انسان به جای استفاده از مادیات در جهت نزدیکی به خداوند، از آنها در جهت دوری از خداوند سود جسته است؛ (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الأمْوَالِ وَالأوْلادِ ...)(حدید/٢٠).

نتیجه آنکه دنیا، پیوستاری است که در یک سوی آن، «دنیاگرایی» و در سوی دیگر آن، «دنیاداری» است. در طرف «دنیاداری»، خداوند است و در طرف «دنیاگرایی»، غیر خداوند. از همین جا می توان به تعریف دقیق تری از دنیا دست پیدا کرد که نتیجه کوشش ها و باریک بینی های عارفان است. عارفان معتقدند هر آنچه غیر خداست، دنیاست. بر این اساس حتی عبادتی که برای غیر خدا باشد، دنیاست. نیز این نکته را بیفزاییم که «دنیاداری» با «دنیاگرایی» قابل جمع نیست، اما می تواند در پیوستاری از شدت و ضعف قرار بگیرد.

لایه های «دنیاداری» و «دنیاگرایی» در قرآن کریم

همچنان که پیش تر آمد، در وجود انسان، سه لایه نگرش، ارزش و رفتار تعبیه شده است. از سوی دیگر، فرهنگ نیز که محصولِ انسان است، در سه لایه قابل بررسی است: نگرش، ارزش و رفتار. هنگام بحث از «دنیاداری» و «دنیاگرایی» به عنوان یک عنصرِ فرهنگی از دیدگاه قرآن کریم، شایسته است این موضوع در سه لایه به صورت جداگانه مورد مداقه قرارگیرد.

۱. نگرش، «دنیاداری» و «دنیاگرایی»

الف) کلیات

نگرش(Attitude)، عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروه ها و موضوع های اجتماعی یا قدری وسیع تر، هر گونه حادثه ای در محیط فرد. (آذربایجانی، /۱۳۶)

مؤلفه های نگرش عبارتند از افکار و عقاید، احساسات یا عواطف و تمایلات رفتاری. محققان در زمینه مؤلفه های نگرش نیز اتفاق نظر دارند و برای آن ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری در نظر می گیرند. «مؤلفه های شناختی» به فکر و تفسیر های خاص، «مؤلفه های عاطفی» به هیجان های منفی یا مثبت و «مؤلفه های رفتاری» به نحوه خاصی از کنش فرد اشاره دارد. (همان، /۱۳۷)

 

روشن است که میان نگرش های یک فرد تفاوت است. به این معنا که برخی از نگرش های یک فرد اصلی اند و برخی فرعی اند و نگرش های اصلی بر نگرش های فرعی تأثیر دارند.

عقاید و باورها، اعم از اینکه درست یا نادرست باشند، جزء شناختی نگرش را تشکیل می دهند و ارزش ها ارتباط نزدیکی با بُعد عاطفی نگرش، اعم از مثبت و منفی دارند و رفتارها نیز با بُعد رفتاری نگرش مرتبطند.

ب) ارتباط میان نگرش با «دنیاداری» و «دنیاگرایی»

در قرآن کریم، از دنیا به دو گونه سخن رفته است: دنیای حق و دنیای باطل. دنیای حق- که از آن به «دنیاداری» تعبیر می کنیم- در لایه نگرش، مسیر خود را از دنیای باطل- که از آن به «دنیاگرایی» یاد می کنیم- جدا ساخته است، که این افتراق در لایه های بعدی - ارزش و رفتار- نیز نمود یافته است. تمام سخن بر سر همین نکته است که یکی از آسیب های بسیار خطرناک که فرهنگ را به ورطه انحراف خواهد کشاند و در نتیجه انسان را از توحیدگرایی به سوی انسان گرایی و صدها آفت دیگر سوق خواهد داد، این است که «دنیاگرایی» در ذهن و جان انسان بر مسند «دنیاداری»، مقتدرانه تکیه بزند و انسان را از درون تباه سازد و بدتر از آن، اینکه انسان دچار جهل مرکب شود و گمان کند در مسیر درست گام برمی دارد؛ (الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا) (کهف/۱۰۴)، که در این حال نه تنها هر گامی که برمی دارد، او را از حق دورتر می سازد، بلکه هیچ دارویی برای درمان خویش نمی جوید، زیرا اساساً به بیماری خویش آگاه نیست تا در پی درمان باشد، و اگر کسی هم دارویی را به او پیشنهاد کند، چندان وقعی نخواهد نهاد. فرهنگِ جامعه ای که این گونه نگرشی در آن ترویج شود، فرهنگِ بسیار آسیب پذیری خواهد بود که دیری نپاید که در آستانه بحران و بر لبه پرتگاه نابودی قرار گیرد؛ (أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین) (توبه/۱۰۹)

همان گونه که پیش تر آمد، در قرآن کریم، از دو نگرش و عقیده متفاوت نسبت به دنیا سخن به میان آمده است. در حقیقت، قرآن کریم، انسان ها را بر اساس نگاهشان به دنیا و نوع بهره برداری از آن به دو دسته کلی تقسیم می کند: گروهی از مردم معتقدند که پس از این دنیا، آخرتی وجود دارد؛(یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِین)(آل عمران/١١٤) و پیوسته نگرش به آخرت را در جامعه تبلیغ و ترویج می کنند؛(وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِین)(عنکبوت/۳۶). دنیا در نظر آنان فانی و زودگذر است؛(کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَان) (رحمن/٢٦) و دل بستن به آن عین خسران است؛(ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَهِ ... لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الآخِرَهِ هُمُ الْخَاسِرُون)(نحل/۱۰۹-۱۰۷).

و گروه دیگری معتقدند که پس از این دنیا، آخرتی وجود ندارد؛ (إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالآخِرَهِ هُمْ کَافِرُون)(یوسف/٣٧) و بر اساس این نگرش، به مسخره کردنِ معتقدانِ به آخرت نیز روی می آورند؛(زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَاب)(بقره/٢١٢) و وجود هر گونه قیامت و حشر و حساب و کتابی را یکسر منکر می شوند؛(وَقَالُوا إِنْ هِیَ إِلا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِین)(انعام/٢٩) از این رو، از هیچ سعی و تلاشی برای به دست آوردن آن فروگذار نمی کنند؛(إِنَّ هَؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَهَ وَیَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ یَوْمًا ثَقِیلا) (انسان/٢٧) و غیر از دنیا را خواهان نیستند؛(... وَلَمْ یُرِدْ إِلا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا)(نجم/٢٩) و پیوسته در طلب متاع ناپایدار دنیایند؛(...تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا...) (انفال/۶۷).

جالب توجه است که گاه در قرآن کریم، این دو نوع نگرش در کنار یکدیگر به تصویر کشیده شده اند تا خواننده و متدبّر، آن دو را با یکدیگر مقایسه کند و یکی را برگزیند و یا نگرش خود را بر قرآن کریم عرضه کند و ببیند که بر کدام مسیر است؛(...فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَهِ مِنْ خَلاق) (بقره/٢٠٠) و تأثیر مستقیم هر نگرش را در ارزش و رفتارِ مربوط به آن نگرش، دریابد؛(یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ*إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُون)(توبه/۴۵-٤۴).

خلاصه آنکه، برخی امیر دنیایند و گروهی اسیر دنیا. امیرانِ دنیا از دنیا در جهت تعالی خویش و نزدیکی به خداوند بهره می جویند؛(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا)(اعراف/۳۲) و به آن به عنوان یک ابزار می نگرند؛(وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَهَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا)(قصص/۷۷). اما اسیرانِ دنیا، ابزاریّت دنیا را به فراموشی سپرده اند؛(الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا)(کهف/۱۰۴) و دنیا را به عنوان هدف خود برگزیده اند؛(وَرَضُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا)(یونس/۷) و بدان سرگرم و خوشحالند؛(وَفَرِحُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا)(رعد/۲۶) و برای به دست آوردن آن از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند؛(وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا)(انعام/۷۰). دنیا در دست آنان رام است و برای اینان دام است. آنان «دنیاداری» می کنند و در «دنیاداری» خویش، وابسته دنیا نیستند و اینان دنیاگرایند و دلبسته دنیایند.

نتیجه اینکه از نگاه قرآن کریم، نگرش های مردم به دنیا یا از نوع ابزاری است و یا از نوع وابستگی. ابزارگرایان، به دنیا تنها در حد یک ابزار برای رسیدن به خداوند می نگرند و در حقیقت «دنیاداری» می کنند، اما وابسته گرایان، به دنیا به چشم هدف می نگرند، آن هم یک هدف کلان و نهایی. به دلیل این نوع نگرش، به دنیا وابسته اند و بدون آن، زندگی برایشان معنا ندارد. به دیگر سخن، دنیاگرایند، نه دنیادار. زیرا دنیا در جان و ضمیر آنان ریشه دوانده و جدایی میان آنان و دنیا در این دنیا، امکان پذیر نیست.

از سوی دیگر، نگرش «دنیاداری» سبب توسعه و رشد اقتصادی می شود و در نتیجه موجب تکامل خرده سامانه اقتصاد و نهایتاً به تعالی و ارتقاء بهره وریِ سامانه فرهنگ و پیشرفت در راه دستیابی به هدف نهایی و کلان فرهنگ که همان توحید است، منجر می شود.

در برابرِ آن، «دنیاگرایی»، سبب توسعه نامتوازنِ انسانی- اجتماعی و در مرحله پایین تر، باعث توسعه نامتوازنِ اقتصادی می شود و خرده سامانه اقتصاد را از درون به ناکارآمدی و یک سویه نگری سوق می دهد، و از آنجا که میان خرده سامانه های یک سامانه، ارتباط پویا برقرار است، این عدم تعادل در میان دیگر خرده سامانه ها نیز راه پیدا می کند و در نتیجه، راه را برای آسیب پذیریِ سامانه فرهنگ از زوایای گوناگون هموار می سازد. روشن است که آسیب به یکی از ابعادِ فرهنگ مانند اقتصاد، آسیب دیگر ابعاد فرهنگ مانند سیاست و اجتماع را نیز در پی خواهد داشت و با توجه به تعامل میان این ابعاد در سطح جامعه، آسیب ها به شکل توان- به زبان ریاضی- عمل خواهند کرد. به این معنا که آسیبِ اقتصادی سبب آسیب در سیاست می شود و سیاستِ آسیب دیده، موجبِ افزایشِ آسیب دو چندان در اقتصاد می شود. به همین نحو این اقتصاد آسیب دیده دو چندانی، موجب آسیبِ دو چندان در سیاست می شود و ... . در هر رفت و برگشتی بر دامنه و عمق آسیب افزوده می شود تا آنجا که از مرحله آسیب خارج می شود و سامانه به مرحله بسیار سختِ بحران وارد می شود و... .

۲. ارزش، «دنیاداری» و «دنیاگرایی»

الف) کلیات

ارزش (Value)، عبارت است از مطلوبیت ها، خواسته ها، علایق و جهت گیری های مثبت و منفی نسبت به چیزهایی که ملاک های کلی رفتار هستند و اکثریت افراد جامعه روی آنها وفاق دارند. (حاجیلری، /۴۱) به دیگر سخن، مفاهیمی جمعی هستند از آنچه که از نظر فرهنگی خوب، مطلوب و مناسب و یا بد، غیر مطلوب و نامناسب تلقی می شود. ارزش ها تعیین می کنند که چه چیز برای مردم یک جامعه مهم و از نظر اخلاقی درست است. ارزش ها ممکن است در مواردی جنبه مشخص و عینی داشته باشند، مانند صاحب خانه بودن، یا اینکه حالت کلی تری داشته باشند، مانند سلامتی. (محسنی، /۲۸)

روشن است که ارزش ها خود به انواعی تقسیم می شوند. آنچه در اینجا با مسئله پژوهش ارتباط دارد، رابطه میان ارزش های فرهنگی و اقتصادی و یا به تعبیر دقیق تر، بررسی ارتباط متقابل تأثیر و تأثر میان ارزش های فرهنگی و ارزش های دنیادارانه و ضد ارزش های دنیاگرایانه انسان از دیدگاه قرآن کریم است. با توجه به این نکته، ارزش ها به دو دسته کلی تقسیم می شوند: ارزش های فرامادی و ارزش های مادی. ارزش های فرامادی عبارت است از مطلوبیت ها، خواسته ها، علایق و جهت گیری های مثبت نسبت به امور روحی و روانی، غیر اقتصادی، اخلاقی، دینی و معنوی که توسط عموم افراد جامعه پذیرفته شده است. (حاجیلری، /۱۲۸) و ارزش های مادی عبارت است از مطلوبیت ها، خواسته ها، علایق و جهت گیری های مثبت به امور مادی، اقتصادی و جسمانی که توسط عموم افراد جامعه پذیرفته شده است. (همان،/۱۳۱) به همین نسبت نیز ضد ارزش ها به ضد ارزش های فرامادی و ضد ارزش های مادی تقسیم می شوند. نیز این نکته را بیفزاییم که ارزش ها از نگرش ها ناشی می شوند و تحت تأثیر نگرش ها شکل می گیرند و با تغییر نگرش ها نیز تغییر می یابند.

ب) ارتباط میان ارزش با «دنیاداری» و «دنیاگرایی»

قرآن کریم، پس از گزارش نگرش های گوناگون به دنیا، برای روشن شدنِ حقیقتِ دنیا و راهنمایی انسان در راستای بهره گیری درست از دنیا، به گزارش ارزش هایِ حق و ضدارزش هایِ باطل پرداخته که از همان نگرش هایِ «دنیاداری» و «دنیاگرایی» سرچشمه می گیرند.

قرآن کریم در آیات متعددی، ارزش های حق مدارانه را نسبت به دنیا ستوده است؛(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا خَالِصَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون) (اعراف/٣٢)؛ (وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّار)(بقره/٢٠١)،(فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَهِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین)(آل عمران/١٤٨)؛(وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُون) (اعراف/١٥٦)؛(وَقِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا خَیْرًا لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَلَدَارُ الآخِرَهِ خَیْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِین)(نحل/٣٠)؛(وَآتَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَإِنَّهُ فِی الآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِین)(نحل/١٢٢)؛(وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَهَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الأرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِین)(قصص/٧٧)؛(وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِین)(عنکبوت/٢٧)؛(قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَاب)(زمر/١٠)؛(إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الأشْهَاد)(غافر/٥١).

و ارزش های باطل محورانه را نسبت به دنیا گوشزد و انسان ها را از گرایش به آنها بر حذر داشته است؛(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الأمْوَالِ وَالأوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُور) (حدید/٢٠)؛(زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب)(آل عمران/١٤).

برخی ارزش های حق مدارانه دنیادارانه عبارتند از: قسط(اقتصادی)، انفاق، زهد، ساده زیستی، دنیاگریزی، صرفه جویی، توحیدگرایی، تولید، حمایت از یتیمان، آخرت گرایی، احسان و ... .
برخی ضدارزش های باطل مدارانه دنیاگرایانه عبارتند از: ظلم(اقتصادی)، اسراف، تجمل گرایی، رفاه طلبی، لذت گرایی، ثروت اندوزی، خودخواهی، بخل ورزیدن، عدم توجه به یتیمان، فساد (اقتصادی) و ....

مهم ترین آیاتی که به صورت کاملاً شفاف به مرزبندی ارزش های فرامادی و مادی و تأثیرپذیری آنها از نگرش ها از یک سو و تأثیر گذاری بر رفتارها از سوی دیگر پرداخته اند، آیات مربوط به قارون است؛

(إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ*وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَهَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الأرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ*قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّهً وَأَکْثَرُ جَمْعًا وَلا یُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ*فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ*وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلا یُلَقَّاهَا إِلا الصَّابِرُونَ*فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الأرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِنْ فِئَهٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِینَ*وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالأمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکَافِرُون)(قصص/۸۲-۷۶).

در این آیات، سه لایه اقتصادیِ فرهنگ، یعنی نگرش، ارزش و رفتارِ اقتصادی، هم حق و هم باطل، به شکلی بسیار شگفت آور و روشن در کنار هم به تصویر کشیده شده است. در این قسمت تنها بر لایه ارزش متمرکز خواهیم شد و از تأثیرپذیری آن از نگرش و تأثیرگذاری آن بر رفتار نیز سخن خواهیم گفت.

در این آیات، دو نوع نگرش نسبت به دنیا گزارش شده است. یکی نگرش دنیاگرایانه و دیگری نگرش دنیادارانه. قارون و قارون طلبان، سرمست باده خوشرنگ دنیا و وابسته و دلبسته زینت های زودگذر آن و مست و مغرور از ثروت های دنیوی، آن چنان در دنیا غرق گشته اند که آخرت را از یاد برده اند و دست یابی به دنیا به عنوان مقصد نهایی آنان در قالب یک نگرش در ذهن و ضمیر آنان نقش بسته است. اینان نمونه دنیاگرایی اند و دانش اندوزان و مؤمنان، نمونه دنیاداری اند. آنان که به دنیا به عنوان سکوی پرشی برای رسیدن به خداوند می نگرند و میان دنیا و آخرت جمع کرده اند و پیوسته این نگرش را در جامعه ترویج می کنند تا زرق و برق دنیا، دیگران را از نگرش «دنیاداری» دور نسازد و به ورطه هولناک «دنیاگرایی» نیفکند.

نگرش «دنیاگرایی»، به شکل گیری ضد ارزش هایی مانند: ثروت اندوزی و پول مداری و سرمایه داری، لذت گرایی، فراموشی آخرت، خودپرستی و خودخواهی، تجمل گرایی، قدرت طلبی و جاه طلبی، خوشگذرانی، رفاه طلبی، تفاخر و تکاثر و ... منجر می گردد. و ضد ارزش ها نیز به نوبه خود بر رفتارها تأثیر می نهند. در این آیات به روشنی در می یابیم که رفتارهایی مانند سرکشی و طغیان قارون، عدم پندپذیری از ناصحان، انجام رفتارهای غرور آمیز و تعصبی، شادی های سرمستانه، عدم احسان و انفاق به دیگران، ترویج فساد در جامعه، اتکا به دانش خود، ظاهر شدن در سطح اجتماع با انواع زیورها و زینت ها(تفاخر) و...، از ارزش های قارون مدارانه سرچشمه گرفته، که این ارزش ها، خود محصول نگرش های قارون طلبانه است.

از نگاه مهندسی فرهنگ، پیام این آیات این است که تداوم حیات فرهنگی هر جامعه ای به نظام نگرش هایِ آن جامعه پیوند خورده است. اگر در جامعه ای، «دنیاگرایی»، سایه خزنده خود را بر پیکره فرهنگِ آن گسترانده باشد، دیر یا زود، موریانه دنیا طلبی، از درون، همه لایه های فرهنگِ- نگرش، ارزش و رفتار- آن سامان را آرام آرام درمی نوردد و جز اسکلتی شکننده که در برابر باد ضعیفی در هم می ریزد، بر جای نمی نهد. بر این اساس، تهاجم فرهنگی معنای تازه ای می یابد و آن اینکه لزوماً تهاجم فرهنگی، تهاجمی آشکار، کوتاه مدت، از بیرون به درون، بدون برنامه، قابل لمس و رو در رو نیست، بلکه می توان گفت آن تهاجمی است که در پس پرده، بلند مدت، آرام و برنامه ریزی شده، درونی- که به جای پرداختن به ظاهر فرهنگ که دوام و فایده چندانی ندارد، قلب فرهنگ را نشانه می رود و ریشه آن را چنان می خشکاند که دیگر امید سرسبزیِ آن به یأس بدل شود- و غیر قابل لمس- که دفاع و مقاومت و چاره جویی را در پی نداشته باشد- است و در نهایت از پشت خنجر می زند. آیا مسابقه دنیاپرستی و تجمل گرایی و زراندوزی که در جامعه کنونی ما، رشد فزاینده و چشمگیری یافته است، پرتویی از موفقیت تهاجم فرهنگی مخالفان انقلاب و اسلام را به ذهن متبادر نمی سازد؟ آیا نمی توان بر اساس این سخن بسیار عبرت برانگیز امام جعفر صادق (علیه السلام) که فرمودند: «حبّ الدنیا رأس کل خطیئه» (صدوق،/۲۵)، گفت که دامن زدن به ترویج و توسعه «دنیاگرایی» در جامعه، راه را برای تهاجم فرهنگی هموارتر ساخته است؟ آیا نمی توان ادعا کرد شاه کلید مهندسی فرهنگ، رشد و تقویت نگرش ها، ارزش ها و رفتارهای دنیادارانه و توحیدمحورانه در جامعه است؟

پیام دیگری که این آیات بدان اشاره دارند، نقش کلیدی نگرش در رفتار است. به این معنی که نگرش «دنیاگرایی» به خلق ضد ارزش های دنیاگرایانه می پردازد و ضد ارزش های دنیاگرایانه نیز مایه اصلی رفتارهای دنیاگرایانه قلمداد می شوند. از این رو، مصونیت و حفظ نگرش «دنیاداری» و یا تغییر و درمان نگرش «دنیاگرایی» درجامعه، راه را برای پیشگیری از آسیب یا آسیب زدایی فرهنگ جامعه هموار می سازد.

نیز روشن می شود که «دنیاگرایی» تا زمانی که فردی است، تنها فرد را در معرض خطر و انحراف قرار می دهد، اما هنگامی که از فرد به بخشی از جامعه سرایت کند، بسان یک بیماری واگیردار، همه سطوح و ابعاد جامعه را مورد تهاجم قرار می دهد. زیرا از یک سو، کنترل آن بسیار پیچیده می شود و از سوی دیگر، سرعت انحراف آن به واسطه ایجاد رقابت میان طبقات گوناگون جامعه، رشد فزاینده به خود می گیرد و از سوی سوم، بر همه عرصه ها و حوزه های دیگر جامعه مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... اثرات مخرب و ویرانگری بر جای می نهد، به طوری که اصلاح آن، تقریباً غیر ممکن می شود.

شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که سبب شد زمین، قارون را به همراه تمام اموال و ثروت و خانه و امکانات او فرو ببرد، توجه دادن به این تذکر است که هر چند قارون این ثروت را از مسیر درست به دست آورده بود، اما هنگامی که این ثروت بستر را برای «دنیاگرایی» در جامعه آماده سازد، خودِ این ثروت به این دلیل که کانون ترویج «دنیاگرایی» شده است، یا به تعبیر بهتر از حالت فردی به دایره تأثیر اجتماعی گام نهاده و بُعد تبلیغاتی به خود گرفته است، مشروعیت خود را از دست می دهد و بسان یک حیوانی که بیماری واگیرداری دارد که قابل درمان نیست و باید سریعاً دفن شود تا این بیماری به دیگر حیوانات سرایت نکند، نیز لازم بود زمین، قارون و اموالش را که بیماریِ غیر قابلِ درمانِ «دنیاگرایی» به آنها سرایت پیدا کرده بود، ببلعد تا این بیماری به دیگران سرایت نکند و درس عبرتی برای افرادی باشد که به موقعیت قارون حسادت می ورزیدند.

۳. رفتار، «دنیاداری» و «دنیاگرایی»

الف) کلیات

در تعریف رفتار(Behavior) گفته اند: «هر فعالیت و عملی که موجود زنده انجام می دهد و متضمن کارهای بدنی آشکار و پنهان، اعمال فیزیولوژیک، عاطفی و فعالیت عقلی می باشد.» (شعاری نژاد،/۵۲)

با توجه به این تعریف روشن می شود که رفتار، ارتباط تنگاتنگی با نگرش (افکار و عقاید) و ارزش (احساسات و عواطف) دارد. نیز روشن می شود که نگرش بر ارزش و رفتار تأثیر دارد و- بر اساس تحقیقات جدید- به ندرت رفتار نیز بر نگرش و ارزش اثر می گذارد. بر همین اساس امروزه این سؤال که نگرش چه زمان و چگونه بر رفتار اثر می گذارد، به جای این سؤال که، آیا رفتار بر نگرش اثر می گذارد یا نه، نشسته است. (آذربایجانی، /۱۵۲)

ب) ارتباط میان رفتار با «دنیاداری» و «دنیاگرایی»

با توجه به نگاه سامانه ای قرآن کریم به انسان و با تدبّر و تأمّل در آیات قرآن کریم، هر چند به نظر می رسد مرزبندی دقیقی میان نگرش، ارزش و رفتار وجود نداشته باشد، اما نمی توان ارتباط سلسله مراتبیِ میان آنها را ـ مگر در موارد بسیار جزئی- نادیده گرفت. به این معنا که نگرش در ارزش تأثیر می گذارد و ارزش، به رفتار جهت می دهد. بر اساس مهندسی معکوس نیز می توان گفت که رفتار بر محور ارزش و ارزش نیز بر پایه نگرش شکل می گیرد.

همچنان که پیش تر رفت، نگرش دنیادارانه به تولید ارزشِ دنیادارانه و ارزش دنیادارانه به ظهور و بروز رفتار دنیادارانه منتهی می شود؛ از سوی دیگر، نگرش دنیاگرایانه، ارزشِ دنیاگرایانه می آفریند و ارزش دنیاگرایانه نیز به رفتار دنیاگرایانه می انجامد.

از سوی دیگر، دنیا مانند یک سکه ای است که دو رویه دارد، یک رویه آن «دنیاداری» و رویه دیگر آن «دنیاگرایی» است. به دیگر سخن، یک دنیاست با دو رویکرد به آن و دو رفتار نسبت به آن. از این رو، گاه به واسطه اتخاذ نگرش سطحی یا نادرست نسبت به دنیا، افراد یا گروه ها، میان رفتارهای دنیادارانه و دنیاگرایانه خلط می کنند.

قرآن کریم به این نکته توجه داده است:(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالأخْسَرِینَ أَعْمَالا*الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا)(کهف/١٠۴-۱۰۳). شاید بتوان گفت این آیه، به رابطه تنگاتنگ میان نگرش، ارزش و رفتار اشاره دارد. با این توضیح که، قرآن کریم می فرماید کسانی هستند که در این دنیا بسیار تلاش می کنند و گمان می کنند که اعمال و رفتار آنان درست است، در حالی که همه رفتارهایشان به هدر می رود. به کار بردن سه واژه کلیدیِ «یحسبون»، «یحسنون» و «سعیهم» که به نگرش، ارزش و رفتار اشاره دارند، نظریه مبنایی این پژوهش را تقویت می کند که میان این سه رکن، یک حالت سامانه ای برقرار است و به راحتی نمی توان آنها را از یکدیگر جدا ساخت. از سوی دیگر، ارتباط تنگاتنگ میان سه بعد شناختی و عاطفی و رفتاری را نیز به تصویر می کشد.

نتیجه اینکه میان نگرش و رفتار ارتباط مستقیمی است، به طوری که این نگرش است که تعیین کننده ارزشِ رفتار است. از این رو، اگر نگرش سطحی یا نادرست باشد، رفتار نیز به هدر خواهد رفت. این آیه به صراحت هشدار می دهد که گروهی در ظاهر به دنبال رفتارهای ارزشمند و نیکو و دنیادارانه هستند، اما از آنجا که در نگرش نسبت به دنیا ره به خطا پوییده اند، باطن رفتارهایشان، دنیاگرایانه است، در نتیجه رفتارهایشان سودی به حال آنها نخواهد داشت.

حال با توجه به این نکته عبرت بر انگیز و تنبه آفرین، تنها به بررسی یک آیه جامع درباره رفتارهای دنیاگرایانه می پردازیم و جهت تکمیل بحث، به دیگر رفتارهای دنیاگرایانه نیز اشاراتی خواهد شد.

در قرآن کریم، مهم ترین رفتارهای دنیاگرایانه در یک آیه به صورت سلسله مراتبی آمده است:(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الأمْوَالِ وَالأوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُور)(حدید/٢٠).

در این آیه، از شش مرحله کلیدی رفتار دنیاگرایانه متناسب با افزایش عمر انسان سخن رفته است: بازی، سرگرمی، زینت گرایی، فخر فروشی، زیاده خواهی در مال و زیاده خواهی در فرزندان. انسان نخست در دوران کودکی با بازی به دنیا روی می آورد و پس از آن در دوران نوجوانی علاقمند به سرگرمی های دنیا می شود و در دوران جوانی، زینت ها و آرایش های دنیا در نظرش جلوه می کند و پس از آن در دوران میانسالی، تنها فخرفروشی به حسب و نسب او را قانع می سازد و در دوران کهولت، رفتارهایش بر جمع کردن مال و اولاد متمرکز می شود. بالاخره، دنیا در هر سن و سالی، به نوعی انسانِ دنیاگرا را به خود جلب می کند و او را فریفته خود می سازد تا آخرت را از یاد ببرد و سرمایه نقد خویش را بر سر جلوه گری های این مار خوش خط و خال از دست بدهد. نتیجه نگرش دنیاگرایانه، جز این رفتارهای ناشایست نیست.

برخی دیگر از رفتارهای دنیاگرایانه که در قرآن کریم از آنها سخن رفته است، عبارتند از: زینت پرستی و تجمل گرایی (احزاب/۲۸، بقره/۲۱۲، قصص/۷۹)، عهدشکنی و فسادافزایی (رعد/۲۵)، ترجیح دنیا بر آخرت (اعلی/۱۶، ابراهیم/۳)، انجام عبادات یک جانبه و سطحی(حج/۱۱)، دلخوش بودن به دنیا (رعد/۲۶)، مسخره کردن مؤمنان (بقره/۲۱۲)، پول پرستی و لذت طلبی (قصص/۷۹)، غفلت ورزی از آخرت (یونس/۷، نحل/۱۰۷)، نفس پرستی و تکذیب آیات الهی (اعراف/۱۷۶)، طغیان ورزی و سرکشی (نازعات/۳۷، یونس/۲۳)، عیب جویی و غیبت (همزه/۱)، گناهکاری و ناسپاسی (انسان/۲۴)، سستی در جهاد و ترک آن (توبه/۳۸، آل عمران/۱۵۲)، استهزاء آیات الهی (جاثیه/۳۵)، روبرگردانی از یاد خدا (نجم/۲۹، اعلی/۱۵)، ارتداد و گرایش به کفر (نحل/۱۰۶)، اشاعه فحشا و فساد جنسی (نور/۳۳)، تکفیر دیگران (نساء/۹۴)، جدال در آیات الهی (شوری/۳۶)، کشتن دیگران (بقره/۸۵) و... .

همچنان که در برابر نگرش های توحیدی، نگرش های مشرکانه و در برابر ارزش های حق مدارانه، ضد ارزش های باطل محورانه صف کشیده اند؛ در برابر رفتارهای دنیاگرایانه نیز رفتارهای دنیادارانه قامت کشیده اند. آنان که از دنیا در جهت رسیدن به حق بهره می برند، همه رفتارهایشان دنیادارانه است و آنان که از دنیا برای رسیدن به دنیا بهره می جویند، همه رفتارهایشان دنیاگرایانه است. روشن است که سنجه «دنیاداری» و «دنیاگرایی»، استفاده حق و باطل از دنیاست و چون حق و باطل با یکدیگر جمع نمی شوند، یا این رفتار حق است و یا باطل. به دیگر سخن، در یک سو، احسان و انفاق به دردمندان و آسیب دیدگان است و در سوی دیگر ثروت اندوزی و دوری از نیازمندان است. در یک سو، بی توجهی به یتیمان است و در سوی دیگر، توجه و کمک به یتیمان. این رفتار دنیادارانه است و آن رفتار دنیاگرایانه. این حق است و آن باطل.

در قرآن کریم، در برابر رفتارهای دنیاگرایانه، از رفتارهای دنیا دارانه نیز سخن رفته است. برخی از این رفتارها عبارتند از: اجتناب از شرک (نحل/۱۲۰ و ۱۲۲)، احسان (زمر/۱۰)، اطاعت (نحل/۱۲۰)، شکر (نحل/۱۲۱)، هجرت در راه خدا (نحل/۴۱)، دانش اندوزی (قصص/۸۰)، ایمان (قصص/۸۰)، تفکّر (اعراف/۱۶۹، یونس/۲۴)، تقوا (اعراف/۱۶۹)، صبر (قصص/۸۰)، عمل صالح (قصص/۸۰)، بهره گیری از زینت ها و نعمت ها (اعراف/۳۲)، استقامت ورزی (فصلت/۳۰)، جهاد در راه خدا (نساء/۷۴) و ... .

۴. شاخص های «دنیاگرایی»

در اینجا، شاخص های «دنیاگرایی» را از دیدگاه قرآن کریم گزارش می کنیم تا برنامه ریزان فرهنگی بر اساس آن به بررسی وضعیت موجود و برنامه ریزی برای دستیابی به وضعیت مطلوب بپردازند.

این نکته شایان توجه است که قرآن کریم به پیشگیری توجه بیشتری دارد تا به درمان. به همین دلیل قرآن کریم در مرحله نخست برای پیشگیری از گرایش مردم به «دنیاگرایی» و در مرحله بعدی، درمان، نکات گونه گونی را متذکر شده است؛ که پرداختن به آن به توفیق حضرت دوست در مقاله دیگری خواهد آمد.

از سوی دیگر، قرآن کریم به جهت نگاه مجموعی و چند بُعدی به انسان و عالم هستی، برای «دنیاگرایی» هم شاخص های دنیایی ذکر کرده است، هم شاخص های آخرتی. در اینجا تنها به شاخص های دنیایی اشاره خواهیم کرد.

این نکته را نیز بیفزاییم که قرآن کریم به لحاظ عینی گرایی و واقعیت گرایی، افزون بر ذکر شاخص های «دنیاگرایی»، به معرفی شخصیت ها، جوامع و اقوام دنیاگرا نیز پرداخته است که بررسی آنها، بر دامنه شاخص های «دنیاگرایی» خواهد افزود. قرآن کریم از یهودیان، قوم ثمود، قارون و... به عنوان مهم ترین جوامع، اقوام و شخصیت های دنیاگرا یاد کرده است. در اینجا قصد نداشته ایم که همه شاخص های «دنیاگرایی» این جوامع و افراد را ذکر کنیم.

برداشت های زیر، مستقیماً از آیاتی که به عنوان نمونه ذکر شده است، به دست آمده و در برخی موارد با توجه به سیاق و آیات قبل و بعد از آیه مذکور، استخراج شده است.

۱. توحید
انکار خدا (یونس/۸)، شرک به خدا (ابراهیم/۳، کهف/۳۸، زخرف/۸۳)، غفلت از خدا (کهف/۲۸و۳۸، نحل/۱۰۸، یونس/۲۲، نجم/۲۹، حشر/۲، جمعه/۹، اعلی/۱۶)، احساس بی نیازی نسبت به خدا (آل عمران/۱۱-۱۰).
۲. نبوت
انکار و یا تحریف دین و وحی (بقره/۲۱۲، آل عمران/۱۹۹، مائده/۴۲، اعراف/۱۷۶، ابراهیم/۳۰)، استفاده ابزاری از دین (انعام/۷۰)، مبارزه و مجادله و استهزای دین و وحی (کهف/۷، توبه/۹، جاثیه/۳۵، شوری/۳۶)، دین فروشی (بقره/۴۱ و۱۷۴ و۷۹، آل عمران/۷۷)، انکار و یا دشمنی با پیامبر (آل عمران/۱۵۲، نساء/۶۸، توبه/۹۸، هود/۱۵، شعراء/۱۸۵).
۳. معاد
انکار آخرت و معاد (یونس/۷، ذاریات/۱۲، قیامت/۲۰، انشقاق/۱۴)، تردید در آخرت و معاد (کهف/۳۶)، غفلت از آخرت (آل عمران/۱۸۵، قصص/۷۷، قیامت/۲۰، انسان/۲۷، همزه/۳)، ترجیح دنیا بر آخرت (نحل/۱۰۷، نازعات/۳۹، اعلی/۱۷).
۴. اقتصاد
حرص و رقابت در انباشت ثروت (بقره/۹۶، حدید/۲۰، تکاثر/۱، همزه/۳)، تحصیل ثروت نامشروع (اعراف/۱۶۹)، کاخ سازی (شعراء/۱۲۹)، بخل (توبه/۷۷، محمد/۳۸، لیل/۱۱)، عدم انفاق و احسان (آل عمران/۱۱۷، محمد/۳۸، نجم/۳۴-۳۳)، تجمل گرایی (هود/۱۵، زخرف/۳۶)، فریفته شدن به مال دنیا (اعراف/۵۱، حجر/۸۸، حدید/۲۰، مریم/۷۴، نمل/۳۶)، تحریک مردم به «دنیاگرایی» (قصص/۷۹).
۵. اجتماع
بی توجهی به بینوایان و یتیمان (کهف/۲۸، فجر/۲۰-۱۷)، اصطکاک و ستیز با جامعه (آل عمران/۱۵۲، انفال/۳، نحل/۹۲)، فخر فروشی (کهف/۳۴، قصص/۷۹، تکاثر/۱)، دون همتی و خواری (توبه/۳۸، نحل/۹۵، واقعه/۶۶، فجر/۲۱)، پیمان شکنی (آل عمران/۷۷، نحل/۹۵)، تمسخر و تحقیر مؤمنان (بقره/۲۱۲).
۶. سیاست
ترک و یا سستی و فرار از جهاد (آل عمران/۱۵۲، نساء/۷۴ و۹۴، توبه/۳۸، احزاب/۱۶، محمد/۳۶، صف/۱۱)، تمایل به سازش با دشمنان (محمد/۳۶)، خودکامگی و استبداد (یونس/۲۳)، ستمگری (بقره/۸۶-۸۵، مائده/۸۰، هود/۱۱۶)، از حزب شیطان بودن (آل عمران/۱۵۵، اعراف/۱۷۶، فاطر/۷).
۷. فرهنگ
الف) دانش
دانش تک بعدی و یک ساحتی (بقره/۲۰۰، نحل/۱۰۸، مؤمنون/۱۱۵، نور/۴۰، جمعه/۹)، خرافه گرایی (نجم/۳۰)، تقلید گرایی (زخرف/۲۳)، کوتاه نگری و عدم دوراندیشی (اعراف/۱۶۹، انعام/۳۲، توبه/۴۲، یونس/۲۵، نحل/۹۵، اسراء/۱۸، قیامت/۲۰)، ظاهرگرایی (اعراف/۱۶۹، انفال/۶۷، توبه/۴۲، صف/۱۱)، عدم پندپذیری (آل عمران/۱۴-۱۳، دخان/۲۷، نجم/۲۲).
ب) معنای زندگی
احساس کاذب جاودانگی در دنیا (همزه/۴-۲، انشقاق/۱۴)، اصیل دانستن دنیا (بقره/۲۱۲، مریم/۷۴، همزه/۳)، غفلت از مرگ (شعراء/۱۲۹، همزه/۳)، محرومیت از یقین (تکاثر/۵)، محرومیت از هدایت (نحل/۱۰۸، قصص/۵۷، نجم/۲۹)، آرزو طلبی (بقره/۹۶، اسراء/۲۰، حجر/۳، انبیاء/۳، شوری/۲۰)، خوش گذرانی و عشرت طلبی (هود/۶۶ و۱۱۶، انبیاء/۱۳، قصص/۷۹، دخان/۲۷).
ج) شخصیت
زن گرا (آل عمران/۱۴)، فرزندگرا (آل عمران/۱۴، حدید/۲۰)، هواپرست (اعراف/۱۷۶)، فسادانگیز (شعراء/۱۸۵، قیامت/۱۷-۲۰)، تجاوزگر (بقره/۸۵-۸۴)، طغیانگر (نازعات/۳۸)، خودخواه (بقره/۲۱۲، آل عمران/۱۵۵، کهف/۳۵-۳۴، فصلت/۵۰)، لجوج (انعام/۲۹)، ناسپاس (فصلت/۵۰، انسان/۲۷).
۵. جامعه ایران، جامعه دنیادار یا دنیاگرا؟
حال شایسته است با توجه به شاخص های بالا، جامعه ایران را مورد بررسی قرار دهیم و سپس پاسخ این سؤال را که آیا جامعه ایران به سوی شاخص های «دنیاداری» در حرکت است یا به سوی شاخص های «دنیاگرایی»، قدری روشن سازیم.
بر اساس تحقیقاتی که اخیراً از سوی مراکز معتبری مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص سنجش آگاهی و نگرش و رفتار ایرانیان انجام گرفته است، دردمندانه باید بگوییم که به نظر می آید جامعه ایران در دهه شصت، تحت تأثیر انقلاب، دفاع مقدس و شخصیت معنوی حضرت امام خمینی(ره)، بر اساس شاخص های قرآنی، جامعه دنیادارانه محسوب می شد؛ اما اینک در دهه سوم انقلاب که نسل سوم در جایگاه نسل اول انقلاب نشسته اند، تحت تأثیر تحولات دنیاگرایانه غرب، تبلیغات رسانه ها - تلویزیون، سینما، ماهواره، بیلبوردهای تبلیغاتی و... ـ و تضعیف اصول دینی، به ویژه معاد و آخرت گرایی در جامعه کنونی، بر اساس شاخص های قرآنی، در حال دور شدن از شاخص های «دنیاداری» و نزدیک شدن به شاخص های «دنیاگرایی» است.
در یکی از این تحقیقات، پژوهشگر در پایان چنین نتیجه گرفته است:
«به نظر می رسد جامعه ما در مسیر حرکت به طرف ارزش های مادی گرایانه است و حداقل زمینه تظاهر این ارزش ها در نیمرخ فرهنگی جامعه شهری قوی است. به نظر می رسد ارزش های مادی گرایانه، ... در نسل ۲۴-۱۶ ساله ایران در معرض رشد است. اطلاعات ما شرایط این گروه را متفاوت از بقیه نشان می دهد. جوانان در معرض تغییر ارزش ها قرار دارند و آن هم نه حرکت به سوی ارزش های متعالی، بلکه مسیر بیشتر ارزش های مادی گرایانه است.» (محسنی، /۵۲۷)
در پژوهش دیگری آمده است:
«مطبوعات ایران در سال ۱۳۷۵ نسبت به سال ۱۳۶۰ از انعکاس ارزش های فرامادی به سمت ارزش های مادی حرکت کرده اند.» (حاجیلری، /۲۵۲)

نتیجه گیری

فرهنگ بسان سامانه بسیار پیچیده است که هر گونه آسیبی به یکی از خرده سامانه های آن، آسیب دیگر خرده سامانه ها و در نتیجه کلّ سامانه را در پی خواهد داشت. از این رو، هنگام بررسی آسیب های فرهنگ، پرداختن به یک خرده سامانه و غافل شدن از دیگر خرده سامانه ها، عین خطاست. با توجه به این نکته، هر گونه برنامه ریزی، مدیریت، رهبری و مهندسی در حوزه فرهنگ، باید جامع، سامانه ای و فراگیر باشد.

بر این اساس، دو جزءِ «دنیاداری» و «دنیاگرایی» خرده سامانه اقتصاد و تأثیر مستقیم آن بر کلّ سامانه فرهنگ از دیدگاه قرآن کریم مورد آسیب شناسی قرار گرفت. بر پایه این نظریه، که نگرش انسان بر ارزش های او و ارزش های او بر رفتار او تأثیر می نهد، روشن شد که اگر در جامعه ای نگرش «دنیاداری» گسترش یابد، این نگرش، اغلب سبب ترویج ارزش های دنیادارانه و در نتیجه رفتار دنیادارانه خواهد شد، که بروز و ظهور همین رفتارهای دنیادارانه به آفرینش ارزش های دنیادارانه دیگر و تقویت نگرش «دنیاداری» در جامعه می انجامد. و بالعکس، اگر در جامعه ای نگرش دنیاگرایانه تبلیغ شود، این نگرش، اغلب باعث توسعه ارزش های دنیاگرایانه و در نهایت رفتار دنیاگرایانه خواهد شد، که این گونه رفتارها نیز به نوبه خود به تعمیق نگرش «دنیاگرایی» در جامعه منجر خواهد شد.

قرآن کریم با معرفی شاخص های «دنیاداری» و «دنیاگرایی»، همواره انسان ها را به «دنیاداری» فرا خوانده و از «دنیاگرایی» بر حذر داشته است و جامعه مطلوبِ قرآنی را جامعه ای برشمرده که نگرش، ارزش و رفتارهای افراد آن جامعه بر اساس شاخص های «دنیاداری» باشد، این چنین جامعه ای افزون بر توسعه متوازن انسانی- اجتماعی و مادی - اقتصادی، رشد و تعالی فرهنگی و معنوی را نیز به ارمغان خواهد آورد؛ در غیر این صورت، توسعه نامتوازن مادی- اقتصادی به آسیب فرهنگی دامن خواهد زد و متقابلاً، آسیب فرهنگی، اقتصاد جامعه را از مسیر سازندگی و سرزندگی به سوی ویرانگری و پوچ گرایی سوق خواهد داد. در یک کلام، دنیایی که می تواند ابزار تعالی و صعود انسان باشد (دنیاداری)، ابزار انحطاط و سقوط او می شود (دنیاگرایی). نهایت اینکه نگرش به دنیا، یکی از مهم ترین بحث های اقتصادی- فرهنگی است که توجه به آن در آسیب شناسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی جامعه از ضروریات است.

نویسنده: سید مصطفی احمدزاده

منابع: 

فصلنامه پژوهشهای قرآنی