دیدگاه قرآن درباره ستم پذیری و ستم ستیزی

رخداد بزرگ و بي مانند كربلا كه اوج سعادت ها و شقاوت هاست، دربردارنده آموزه هاي بسياري است. آيات روشن آن، همانند آيات قرآني داراي بطون بسيار است. هر مطالعه آن، به انسان درس زندگي مي آموزد و با هر قرائت جديد از اين آيات روشن، انسان گامي بلند در مسير خودسازي برمي دارد.

بي گمان مصداق «اقرء فارق؛ بخوان و برآي» در اين آيات كربلايي موج مي زند؛ چرا كه رخداد كربلا و واقعه عاشوراء تاويل آيات قرآن صامتي است كه مفسراني راسخي چون اباعبدالله الحسين(علیه السلام) و ياران باوفايش با خون الهي خود در بيابان تفتيده طف رقم زدند.
يكي از وجوه تأويلي آيات تنزيلي كربلاي خونين، ستم ستيزي آن است.
همه آناني كه در كربلا، نقش الهي را بر صفحه كائنات رقم مي زدند، با ستم ستيزي به ميدان آمدند و در اين راه سخنان گفته و كارهاي سترگ كرده اند كه سرمشق همه آزادگان جهان و ستم ستيزان دنياست.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي تنزيلي و تأويلي قرآن و عاشوراء بر آن است تا گوشه اي از اين ستم ستيزي را تبيين كند و ديدگاه قرآن را پيرامون ستم پذيري و ستم ستيزي تشريح نمايد اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

 

مظلومان ستم ستيز و ستم سوز

بي گمان بسياري از امور جهان داراي دو وجه است. شايد براي همين است كه خداوند، رستگاري را در نفي و اثبات «لااله الاالله» نهاده است؛ چرا كه بي نفي خدايگان، هرگز نمي توان به خداي يگانه اي رسيد كه هستي را آفريدگاري و پروردگاري مي كند. ازاين رو جهان زماني رنگ و روي عدالت و دادگري را خواهد ديد كه ستمگري رخت بر بندد و دادخواهان به ستم ستيزان روي آورند، چرا كه بي نفي ستم نمي توان اميد به دادخواهي و عدالت گرايي داشت؛ زيرا نفي ستم در هر شكل و اندازه آن، زمينه تحقق و اقامه عدالت مي باشد.
خداوند، عدالت را تنها در سايه سار نفي هر گونه ظلم و ستم گري در آدمي مي داند و لذا هر گونه گرايش ولو اندك به ظلم را قبيح مي شمارد و از آن نهي مي كند. اين بدان معناست كه شخص نه تنها خود نبايد اهل ظلم و ستم باشد، بلكه حتي نبايد گرايش به ستمگران و ظالمان داشته باشد. از اين رو مي فرمايد: «و به كساني كه ستم كرده اند متمايل مشويد كه آتش دوزخ به شما مي رسد و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود و سرانجام ياري نخواهيد شد.» (هود، آيه 113)

بنابراين، اگر گرايش به ظالم هر چند اندك حرام است و خداوند و عده آتش دوزخ را مي دهد، پس هر گونه همكاري با ظالم، وضعيت بدتري دارد و خشم و انتقام الهي را نسبت به چنين همكاري تشديد مي كند.
از آن جايي كه ريشه بسياري از ستمگري ها، خودخواهي است، شخص در پي آن است كه به طريقي خود را حفظ كند. تمايلات خانوادگي نيز در همين قاعده مي گنجد. تمايلات خانوادگي موجب مي شود تا ناخواسته انسان گرايش به ظلم پيدا كند و حقي را تباه سازد. از اين رو خداوند مي فرمايد: دادگري كنيد، هر چند درباره خويشاوند شما باشد. (انعام، آيه 152)
اين سخت گيري تا آن جايي است كه مراعات عدالت را حتي نسبت به دشمنان لازم برمي شمارد و مي فرمايد: اي كساني كه ايمان آورده ايد، براي خدا به دادگري برخيزيد و به عدالت شهادت دهيد، و البته نبايد دشمني گروهي شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.» (مائده، آيه 8)

بنابراين عدالت خواهي مي بايست در رگ و ريشه شخص نفوذ كند تا خواسته و ناخواسته به اجراي آن قيام نمايد. بخشي از عدالت خواهي در نفي ستمگري و گرايش به ستم و ستمگران نهفته است. بنابراين شخص عدالت خواه لازم است عدالت را در نفي ستم نيز بجويد. اين نفي ستم هم در حوزه گفتار و هم در مقام عمل است. به اين معنا كه آن چه از عدالت خواهي و ستم ستيزي در خود به عنوان بينش دارد، در مقام گفتار نيز آورد و در مقام عمل انجام دهد. پس هرگاه ستم و ستمگري راديد، آن را با زبان انكار كند و به مقابله با آن برخيزد و در مقام اجرا و عمل نيز عدالت را انجام دهد.
براساس آموزه هاي الهي، انسان ها همان گونه كه بايد عدالت خواه و ستم ستيز باشند، بايد در شرايطي كه به ايشان ستم روا مي شود دست بر روي دست نگذارند بلكه به مقابله با ستم و ستمگران برخيزند. به اين معنا كه ستم ستيزي به عنوان امري واجب بر شخص ستم شده و افراد جامعه است. هيچ كس نمي تواند به سبب اين كه در معرض ستم است و يا به وي ستم مي شود، نسبت به ستم و ستمگران واكنش نشان ندهد و ستم پذير باشد؛ چرا كه ستم پذيري، خود گناهي نابخشودني است.
مظلوم كسي است كه به وي ظلم شده است ولي منظلم كسي است كه ظلم و ستم را پذيرفته و به آن تن داده و نسبت به آن واكنش منفي نشان نمي دهد و به مبارزه با آن نمي پردازد. از نظر اسلام پذيرش ظلم و ستم روا نيست و شخص به سبب همين پذيرش ظلم نشان مي دهد كه گرايش به ظلم و ظالم دارد و مي بايست به سبب همين پذيرش و ركون، مجازات شود.
مظلوم بايد در برابر ظلم و ستم بايستد و تن به ظلم و پذيرش آن ندهد. از اين رو براساس آموزه هاي قرآني و اسلامي مظلوم مي بايست انسان ستم ستيز بلكه ستم سوز باشد تا با مبارزه خود ريشه ستم و ستمگري را بسوزاند و از ميان بردارد؛ چنان كه امام حسين(علیه السلام)و ياران مظلوم وي در كربلا چنين كردند و عليه ظلم و ستم قيام كرده و ريشه هاي ظلم و ستم اموي را سوزاندند و ستم ستيزي و ستم سوزي را در جامعه اسلامي بلكه جامعه انساني نهادينه كردند، به گونه اي كه رهبران هندوي هند از آن حضرت(ع) براي مبارزات خويش الگو گرفتند و وي را سرمشق مبارزات خود قرار دادند.

 

نگرش قرآن به مظلومان

خداوند در آياتي از قرآن به مساله مظلومان توجه داده است. در اين آيات مسائل چندي بيان شده كه از جمله آن ها مي توان به لزوم ياري طلبيدن مظلومان هنگام واقع شدن در ظلم اشاره كرد. خداوند در آياتي از جمله 75 سوره نساء و 227 سوره شعراء و نيز 38 و 39 سوره شوري از مظلومان مي خواهد كه هنگام وقوع ظلم، ديگران را به ياري خويش بخوانند.
براساس همين آيات بر ديگران است كه در صورت درخواست مظلوم به ياري وي بشتابند، چرا كه كمك خواهي زماني مي تواند به عنوان يك حكم لازم، مطرح شود كه از سوي ديگران پاسخ درخور و مناسبي دريافت شود؛ به اين معنا كه در صورتي دستور ياري خواهي معنا پيدا مي كند كه دستوري نيز به ديگران در ياري رساني به مظلوم داده شود.
گاه شده است كه شخص به ياري مظلوم نمي رود در حالي كه نسبت به ظالم نيز گرايشي ندارد، ولي ترس اين كه خود نيز مظلوم واقع شود موجب مي شود تا به دستگيري مظلوم نرود. چنين تفكري در اسلام مردود است و شخص لازم است به نداي كمك و ياري مظلوم پاسخ دهد وگرنه مسلمان نيست.
به سخن ديگر، نام مسلماني بردن به اين است كه نه تنها گرايش به ظلم و ظالم نداشته باشد بلكه به كمك مظلومي بشتابد كه درخواست ياري مي كند.
خداوند در آيات 38 و 39 سوره شوري بيان مي كند كه از ويژگي هاي مومنان آن است كه در كنار هم هستند و با عزم ديني و اراده ايماني به همياري يكديگر مي شتابند و استمداد مومنان را پاسخ مي دهند و با مظلوم همراه مي شوند تا عليه ظلم قيام كنند.

خداوند در آيه 75 سوره نساء نيز به صراحت حمايت از مظلومان را تكليفي الهي بر عهده مومنان بر مي شمارد و در آياتي از جمله همين آيه و نيز آيات 13 تا 15 سوره ابراهيم و 39 و 60 سوره حج از دفاع و حمايت خود از جبهه مظلومان در برابر متجاوزان و سركشان سخن به ميان مي آورد تا نشان دهد كه ياري مظلومان در حقيقت قرارگرفتن در صف خداجوياني است كه در جبهه مظلوم عليه ظالم مي جنگند.
در برخي از موارد به سبب حساسيت قضيه و موضوع لازم است كه توجه ويژه اي از سوي مومنان صورت گيرد، چنان كه خداوند اين گونه عمل مي كند. از جمله اين موارد مي توان به مظلوماني اشاره كرد كه از سرزمين و خانه و كاشانه خود رانده شده اند (حج، آيات 39 و 40) و يا اين كه بي گناهي به قتل رسيده است (اسراء آيه 33) در چنين مواردي خداوند به حمايت مظلومان مي شتابد و از مومنان مي خواهد تا در اين موارد توجه خاصي به مظلومان شود تا آنان بتوانند به حق خويش برسند و از ظلم و ستم رهايي يابند.
همان طور كه از حقوق قطعي مظلومان مبارزه با ظالمان است، همچنين تكليف مومنان است تا به ياري ايشان بشتابند و از همكاري و همياري در اين زمينه كوتاهي نكنند. (نساء، آيه 75 و حج، آيه 39)
خداوند در آيه 42 سوره شوري، انتقام گرفتن از ظالمان را حق مشروع و مسلم ستمديدگان بر مي شمارد و يادآور مي شود كه اگر مظلوم از اين حق خويش استفاده كرد و در مقام انتقام گرفتن و مقابله به مثل، حركتي انجام داد نمي بايست سرزنش شود، چرا كه حق مقابله به مثل براي او ثابت است و هيچ كس نمي تواند آن را به عنوان ستم تاسيسي بر شمارد بلكه اين حركت، پاسخي در جواب ستم و ستمگري بوده است. (همان)
خداوند در آياتي از جمله 41 سوره نحل، شكست مظلومان را در مبارزه با ظالمان، عين پيروزي بر مي شمارد و براي آنان پاداش مضاعف در آخرت قرار مي دهد، هر چند كه در آياتي از جمله 103 و 129 و 137 سوره اعراف بر پيروزي نهايي مظلومان در نبرد جهاني عليه ظلم و ظالمان تاكيد مي ورزد ولي اگر در همين ميان پيش از دست يابي به پيروزي در اين نبرد نهايي عليه ظالم، مظلوماني كشته شوند در حقيقت پيروز نهايي هستند و پاداش خاصي را نزد خداوند دارند.

 

كربلاي ستم ستيز و ستم سوز

بي گمان تجلي و تحقق آيات قرآني را مي بايست در صحنه بزرگ عاشورايي ديد كه فجر موفقيت هاي ستم ستيزان مظلوم عليه ستمگران بود؛ چرا كه آنان توانستند نه تنها پيروزي را براي امت اسلام رقم زنند بلكه جلوه هايي از پيروزي در نبرد نهايي عليه ظالمان را به نمايش گذارند و طومار حكومت ستمگران اموي را در هم پيچند.
در فرهنگ كربلايي، واژگان روشني از تاويلات قرآن به دست راسخون در علم الهي يافت مي شود كه هم چنان بر عرصه هستي مي درخشد و راهنماي مردمان ستم ستيز ستمديده مي باشد.
همه كساني كه در رخداد كربلا در جبهه عدالت عليه ستم مي جنگيدند كساني بودند كه در مسير الهي، همه سختي ها و بلايا و مصيبت ها را به جان خريده بودند.
از اين رو اجازه نمي دادند تا دشمن تفسير واژگونه از رخداد كربلا ارائه دهد. در اخبار كربلا آمده است كه يزيد ملعون در هنگامي كه اسيران كربلا و سران شهداء را به دربار آوردند، اين آيه را به عنوان تعريض خواند: ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير. يعني گرفتاري هايي كه به مردم مي رسد به سبب كارهاي خودشان است و اين در حالي است كه خدا از بسياري از خطاها و گناهان مردم گذشت مي كند وگرنه مصيبت هاي آنها بسيار بيش از اين مي بود.

امام سجاد(علیه السلام)، پاسدار ارزش هاي قرآني و كربلايي، در رد اين ديدگاه يزيد كه در جهت تغيير مفاهيم و ارزش هاي اسلامي صورت مي گرفت، فرمودند: نه چنين است كه تو گمان كرده اي. اين آيه درباره ما فرود نيامده بلكه آنچه درباره ما نازل شده اين آيه است كه خداوند مي فرمايد: ما اصابكم من مصيبه في الارض و لا في انفسكم الا في كتاب من قبل ان نبراها؛ يعني نرسد مصيبتي به كسي در زمين و نه در جانهاي شما آدميان مگر آنكه در نوشته آسماني است پيش از آنكه خلق كنيم آن را تا افسوس نخوريد بر آنچه از دست شما رفته و شاد نشويد براي آنچه شما را آمده است. پس مائيم آن كساني كه چنين هستند.
يعني اين مصيبت كربلايي و مبارزه در برابر ستم و ستمگران به حكم قضاي كلي الهي براي ما و شهيدان كربلايي نوشته شده بود و درحكم قدر الهي نيز اين شهادت و اسارت براي ما بوده است. بنابراين ما به حكم الهي گردن نهاديم و در برابر ظلم و ستم ايستاديم و تن به ظلم و ستم نسپرديم و خوار و ذليل نشديم بلكه با عزت با خداوند پيمان خون بستيم و اين چنين ظالمان را رسوا كرديم.

 

نویسنده: محمد رحمتي