روش‌شناسی تفسير اجتماعی قرآن

چکيده

قرآن کریم به رغم حجم محدود، گسترة عظیمی از معارف بشری را در خود جای داده است؛ از این میان، اندیشه‌های اجتماعی ـ تاریخی آن در رتبه بعد از معارف، بیشترین بخش را به خود اختصاص داده است. این امر از یک‌سو، اهمیت و برجستگی موضوعات و مباحث اجتماعی ـ تاریخی و ضرورت توجه بدان را آشکار می‌سازد و از سوی دیگر، نمایانگر میزان اهتمام و دغدغه قرآن کریم به این موضوع، مستلزم تفسیر اجتماعی از قرآن می‌باشد.

در این نوشتار، نخست به روش‌های تفسیر قرآن از قبیل روش‌های عقلی، عرفانی، کلامی، روایی، قرآن به قرآن و... و مبانی عام مفسران در تفسیر اشاره شده است. نیز یادآوری شده که تفسیر اجتماعی قرآن دارای مبانی و شیوه‌های خاص خود است و در قالب یک روش اجتهادی جامع می‌تواند ارایه شود و به تولید علم در این حوزه بپردازد، در حالی که این شیوه از رویکرد ظاهرگرایی و تأویل‌گرایی افراطی به دور است. در تفسیر اجتماعی به عقل‌گرایی توجه می‌شود و از روایات اسرائیلی پرهیز می‌گردد و در عین حال، به نیازهای عصری توجه کامل می‌شود و با نگاهی اجتماعی به آیات قرآن نظر می‌شود.
در ادامه، به اختصار به تفاوت‌های روش‌شناسانة قرآن کریم با روش‌های علمی رایج بشری اشاره شده و بیان گردیده که قرآن خود را در قالب‌ها و چارچوب‌های خاصی محدود نکرده و از روش‌های مختلف عقلی، تاریخی، قدسی، ... و گاه روش‌های تلفیقی و ترکیبی بهره برده است. در متدلوژی قرآن باید توجه داشت که قرآن در همة روش‌هایی که به کار گرفته، یک «روح توحیدی» را حاکم می‌داند که اگر به آن روح توجه نشود، بحث از روش‌های قرآنی، بحثی ناتمام است.

کلید واژه‌ها: قرآن، تفسیر، اجتماعی، روش‌شناسی.

مقدمه

ادعای جامعیت و جاودانگی قرآن از یک سو و دسترسی فوق‌العاده بشر امروزی به حجم وسیع اطلاعات و دانستنی‌ها و نیز تنوّع بسیار زیاد دانش‌ها به ویژه علوم انسانی از سویی دیگر، اقتضا دارد که هر دانش به سهم و رویکرد خود بتواند بهرة کافی را از معارف قرآنی بردارد؛ ضمن اینکه در جهان کنونی که هر لحظه با حجم گسترده‌ای از شبهات و سئوالات در گسترة دین مواجه‌ایم، تحلیل ابعاد مختلف دین‌پژوهی و کشف روش‌ها و روی‌آوردها در مطالعات دین از مهم‌ترین مباحثی است که نیاز به چنین گرایشی را اقتضا می‌کند.
این گرایش نسبت به تفسیر آیات قرآنی چارچوبی را برای دلالت‌های آیات اجتماعی کشف می‌نماید و به دور از گرایش‌های التقاطی و با روش‌مندی عقلایی که ناشی از تقوا و مبتنی بر نظام اعتقادات اسلامی است، مفاهیم هدفمند قر‌آنی را برای تنظیم امور و علوم اجتماعی استنباط می‌نماید.
پرسش عمده این است که در قرآن کریم، از حیث قرآن‌شناخت و قرآن‌پژوهی، چه روش‌های اجتماعی وجود دارد و با آنچه در تحقیقات در حوزه‌های معرفتی و مطالعات دینی یا غیردینی رایج است، چه تفاوت‌هایی دارد؟ قرآن چه شیوه‌ یا شیوه‌هایی را برای تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی به‌کار برده است؟
در تفسیر اجتماعی آنچه اهمیتی دوچندان دارد، شناخت و تبیین رابطة جنبه‌های فردی و رویه‌های ساختاری است  که به کمک آن می‌توان اندیشة نظام‌مند و ناشی از رهیافت فراگیر و عام قرآن را نسبت به مشکلات اجتماعی مورد بررسی قرار داد. این رهیافت فراگیر و عام که تحلیل مسائل اجتماعی را به طور روش‌مند و سیستماتیک مورد تدقیق قرار می‌دهد و جوانب مختلف پدیده‌ها و وقایع انسانی را مد نظر می‌گمارد، غیر از روش و رهیافت عینیت‌گرایانه‌ای است که امروزه در علوم تجربی و علوم انسانی بدان استناد می‌شود؛ چرا که عینیت‌گرایی در کشف و تحلیل بسیاری از رخدادهای اجتماعی و عوامل اعتلا و انحطاط فرهنگ و تمدن و کشف ذهنیت افرادی که سودای عالم غیرمادی و فراطبیعی نیز دارند، عاجز است.
تفسیر اجتماعی که در فضای یک جریان فکری الهی و همه‌جانبه قرار دارد، نوعی شیوة نیل به معرفت و تحول‌پذیری واقع بینانه را برای مفسر به ارمغان می‌آورد که به کمک آن می‌توان تمام ساحت‌های روابط انسانی از قبیل رابطة او با خدا، با خود، با طبیعت و با آحاد انسانی را با استناد به مفاهیم آیات قرآنی تنظیم نماید.
در معارف اجتماعی قرآن، اصول شناخته‌ شده‌ای وجود دارد که با تکیه بر خاستگاه‌های ثابت و اصول اعتقادی مستحکم، چارچوبی اساسی را شکل می‌دهد که منشأ تفکر اجتماعی است. این اصول در روش قرآنی بر مقولة عقلانی بودن واقعیت تأکید دارد که تمام جوانب آن را به طور مستقیم یا غیرمستقیم مشخص ساخته‌ است وتقوا عمده‌ترین پایه در تحلیل پدیده‌های اجتماعی آن به شمار می‌رود. این نوع تحلیل، مفسر و پژوهشگر را وامی‌دارد تا با اندیشه در موضوع مورد مطالعه، واکنش نشان داده، واقعیت را نه به طور خنثی، بلکه به صورت فعالانه در همة جوانب، مورد کاوش قرار دهد.

 

مفهوم‌شناسی

پیرامون تفسیر اجتماعی چند گونه تعریف ارایه شده که هریک به ابعادی از مسأله اشاره دارد:

الف) در تفسیر اجتماعی مفسر با نگرش به زندگی انسان و فراز و نشیب‌ها و دگرگونی‌های روحی و معنوی و مادی وی و هم‌چنین با بررسی قدرتمندی و ضعف، عزت و ذلت، علم و جهل، ایمان و کفر و نیازهای او تلاش می‌کند راه وصول به سعادت را از قرآن اخذ نماید؛ لذا تفسیر  اجتماعی تفسیر آیات قرآن متناسب با اهداف ترتیبی واصلاح حال انسان و تسریع قوانین با چنین درکی از جامعه و انسان‌هاست.

ب) تفسیراجتماعی به معنای خضوع در برابر مفاهیم اجتماعی و نیازهای واقعی عصر حاضر است. بر مبنای این تعریف از تفسیر اجتماعی، مفسر برای ایجاد رابطه وهمگونی بین هدف دینی و هدف اجتماعی در تلاش است؛ به عبارت دیگر، مفسر در این روش تلاش می‌کند تا بین نظریة قرآن در زمینة مسائل اجتماعی هماهنگی برقرار نماید؛ زیرا مفسر حیات سالم جامعه بشری را بر اساس نظریه‌های قرآنی امکان‌پذیر می‌داند و نظریه‌هایی را در زمینة مسایل مختلف ارائه می‌دهد (ایازی، المفسرون حیاتهم ومنهجهم، 1/ 53).
در هر دو تعریف پیش گفته، رویکرد اجتماعی مفسر، صبغة مباحث تفسیری او را نیز سامان می‌دهد و تبیین مفاهیم قرآن، رنگ جمع‌گرایانه‌ای به خود می‌گیرد، لکن یکی از دو تعریف (تعریف نخست) نگاه تقلیل‌گرایانه‌تری نسبت به دیگری که جامع‌نگرتر است، دارد، ولی باید توجه داشت که تفسیر اجتماعی در تعریف دوم در معرض خطر تحمیل نظریه‌ها بر قرآن و تفسیر به رأی است.

بر اساس تعریف اول، تلاش مفسر در بررسی خصوصیات بشر و سپس ارایه راه حل‌های تربیتی و اجتماعی و تقنینی است و مفسر مانند یک جامعه‌شناس و فیلسوف تاریخ عمل می‌کند که با تحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی، در پی راه ‌حل مشکلات است؛ لذا نقش مفسر نقش جامعه‌شناس و مفسر تاریخ است، اما بر اساس تعریف دوم، مفسر در جنبه‌های مختلف اجتماعی، از مسائل اعتقادی گرفته تا مسائل گوناگون دیگر، به ارایة نظریه‌ می‌پردازد و مشکلات را پیش‌بینی  و حل می‌کند (الرومی، بحوث فی اصول ‌التفسیر و مناهجه، 105) و به شبهات مختلف پاسخ می‌دهد. طبعاً او در این روش از موضعی متعهدانه و مسئولانه به قضایا و مسائل جامعه اسلامی می‌نگرد و نگران حوادث و تحولات است؛ از این‌‌رو، همه راه‌حل‌ها را بررسی کرده و آنچه مطابق فرهنگ و تعالیم قرآنی می‌یابد، ارایه می‌دهد (ر.ک: ایازی، بینات، 34/ 75).

ج) تفسیر اجتماعی به معنای توضیح آیات الاجتماع است. در این تعریف مفسر می‌کوشد تا آیات اجتماعی قرآن را شرح بیشتری دهد و آنها را برجسته سازد تا زوایای آن روشن‌تر گردد و تفسیر گرایش اجتماعی پیدا کند. این شیوه می‌تواند حالت تفسیر ترتیبی داشته و برخی دیگر از آیات قرآن را در برگیرد.

د) تفسیر اجتماعی به معنای استنباط نظام اجتماعی از قرآن است. در این تعریف مفسر می‌کوشد تا عناصر نظام اجتماعی (مبانی، اهداف، اصول، روش‌ها و ...) را از قرآن استخراج کرده و به اندیشمندان اجتماعی ارایه کند تا جامعه را بر اساس آن سامان دهند. این شیوه، حالت تفسیر موضوعی دارد.

هـ ) تفسیر اجتماعی به معنای نگاه اجماعی به قرآن است. ‌در این تعریف مفسر قرآن به همه آیات با رویکرد اجتماعی می‌نگرد و کارکرد اجتماعی آیات و موضوعات قرآنی همچون ایمان، معاد، نبوت، ... را بررسی کرده، پیام‌ها و آموزه‌های اجتماعی آنها را به دست می‌آورد. گستره این شیوه، کل قرآن را در بر می‌گیرد (برای سه معنای اخیر، ر.ک: رضایی اصفهانی، «تفسیر تربیتی سوره حمد»، مجله قرآن و علم، ش 3).

 

پیشینه

تفسیر اجتماعی در قرون اخیر با حرکت سیدجمال‌الدین اسدآبادی در مصر با نگاهی نو به تعالیم قرآن و اسلام شکل گرفت و شاگرد او، محمد عبده، این نهضت را در گرایش تفسیر اجتماعی متبلور ساخت و پس از او، چنین گرایشی در تفاسیر دیگر همچون المنار، تفسیر المراغی، فی ‌ظلال‌ القرآن، محاسن ‌التأویل، المیزان، نمونه، پرتوی از قرآن، الکاشف و من وحی‌القرآن دنبال شد (ر.ک: رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن2، 348ـ347). اما به رغم نیازهای فراوان مسلمانان امروزی به تحلیل مباحث اجتماعی آن هم از زاویه نگاه منابع قدسی و الهی، به ویژه قرآن کریم، متأسفانه پژوهش‌ها و تحقیقات اندکی را می‌توان یافت که گام در مرحلة تحلیل زوایای نظریه و تفکرّات اجتماعی قرآن آن هم از افق روش‌شناسی نهاده باشند.

 

ویژگی‌های تفسیر اجتماعی

در این روش چون قدرت تحلیل و ارزیابی آیات قرآنی بیشتر در سایة کندوکاوهای عقلی صورت می‌گیرد و با قوة اجتهاد به تبیین مفاهیم و نظریه‌های قرآنی پرداخته می‌شود، بنابر‌این تا حدی عقل‌گراست. البته مفسر اجتماعی به ناچار اخبار و روایات را ابزار کار خود قرار می‌دهد، اما در پذیرش آنها از محک عقل و برهان کمک می‌گیرد.
در تفسیر اجتماعی چون مفسر به مسائل اجتماعی و تحولات آن آگاهی دارد، رابطه دو سویه قضایای فرد را از نظر دور نمی‌دارد. وی مسائل را صرفاً از زاویة احکام فردی نمی‌بیند و با درک نیازهای جامعه به تبیین راه‌حل‌هایی است که قرآن برای آن تدارک دیده است.
در این روش به روایات اسرائیلی نیز با نظری نقادانه نگریسته می‌شود و روایات تفسیری ضعیف و انبوه اصطلاحات فلسفی و کلامی ـ جز در حد نیاز و ضرورت ـ کمیت اندیشه را لنگ نمی‌کند (معرفت، التمهید فی علوم‌ القرآن، 2/ 452).
تطبیق آیات قرآنی با اوضاع و احوال و نیازهای عصری و موقعیت اجتماعی و تحولات جامعه تا آنجا که منجر به تفسیر به رأی نگردد، از دیگر خصیصه‌های چنین تفسیری است. در واقع، مفسر اجتماعی تنها خود را در دایرة مباحث لفظی، ادبی، اسباب نزول و... محدود نمی‌کند و در پی تبیین رابطة قرآن با سرنوشت فرد و اجتماع می‌باشد و ادبیات این تفسیر گسسته از واقعیات زندگی مردم و مخاطبان نمی‌باشد.

 

مبانی عام تفسیر

برخی از اصول و مبانی تفسیر به صورت عام در همة شیوه‌های تفسیری جاری است و برخی دیگر به طور خاص در برخی شیوه‌ها جریان دارد. مبانى تفسير، يعنى مبادى تصورى و تصديقى تفسير كه آگاهى از آنها و تعريف و انتخاب مبنا در مورد آنها قبل از تفسير براى مفسر لازم است، شامل مباحثى همچون مفهوم‌شناسى تفسير، تأويل، بطن، منابع، شرايط مفسر، پيش‌فرض‌ها و ضوابط تفسير معتبر مى‏شود (رضایی، منطق تفسير قرآن، 1/ 17‏).
منظور از مبانی، باورها و اصول پذیرفته شده و مسلّم مفسران است که در فرایند تفسیر آنان ایفای نقش می‌کند و پذیرش اثباتی یا نفی آنها سبب رویکردی خاص در تفسیر می‌گردد (مؤدب، مبانی تفسیر قرآن، 28).
برخی از صاحب‌نظران آن را به دو دسته کلی مبانی صدوری و مبانی دلالی تقسیم کرده‌اند (هادوی تهرانی، مباني كلامي اجتهاد در برداشت از قرآن كريم، 31). مباني صدوري به آن گروه از مباني گفته مي‏شود كه صدور قرآنِ موجود را به تمام و كمال از ناحيه ذات اقدس حق‏تعالي به اثبات مي‏رساند (ر.ک: مؤدب، مبانی تفسیر قرآن، 28).
بر این مبنا مفسر معتقد است الفاظ قرآن كلام خداست، در وحي به پيامبر9 خطا راه نيافته، ایشان در اخذ وحي و نيز رساندن آن به مردم از هرگونه خطا و اشتباهي در امان بوده و قرآن حاضر بین‌الدفتین كه توسط پيامبر9 به مردم ابلاغ شده، از هر نوع تحريف مصون می‌باشد. رد هر يك از اين مباني يا پيش‏فرض‏ها مي‏تواند چهره تفسير قرآن را عوض كند.
مباني دلالي به آن دسته از مباني اطلاق مي‏شود كه فرايند فهم مراد خداوند از متن را سامان مي‏دهد. بر خلاف بسیاری از مفسران گذشته که برای تفسیر آیات در چارچوب برخی دانش‌ها محدود می‌شدند، با توسعة برخی دانش‌های عصر حاضر، مفسر اجتماعی این دانش‌ها را به حوزة تفسیر قرآن نیز کشانده، روی‌آوردهای تفسیری جدیدی را پدید می‌آورد. مواردي نظير قابل فهم بودن، زبان مفاهمه، اختصاصي بودن يا عمومي بودن فهم، استقلال دلالي، لايه‏ها و سطوح معاني در آیات، نسبيت يا عدم نسبيت برداشت و عصري بودن فهم قرآن از مهم‏ترينِ اين مباحث است. علاوه بر مبانی عام فوق می‌توان مبانی خاصی برای تفسیر اجتماعی تصور کرد که در ادامه بدان‌ها اشاره می‌کنیم.

 

گسترة اجتماعی دین از منظر قرآن

در اینکه میزان گستره و قلمرو آیات قرآن و به طور کلی، دین اسلام در چه حدّی است، سه نظریه وجود دارد.
1ـ عده‌ای معتقدند قرآن تنها عهده‌دار رابطه فردی حق و خلق (یعنی عبادات و روابط اخلاقی افراد با همدیگر) است و مسائل سیاسی، حقوقی، حکومتی و... از دایرة آن خارج است؛ چه این مسائل منوط به تشخیص افراد و تصمیم عقلی آنهاست و قرآن در مورد آنها ساکت است.
2ـ برخی دیگر بر آن‌اند که علاوه بر عبادات و اخلاقیات، اصول حاکم بر نظام اجتماعی و نظام بین‌المللی نیز در قرآن بیان شده، اما شیوه و شکل ادارة نظام امری است که به افراد اجتماع واگذار شده است.
ـ نظر سوم که با کنار هم قرار دادن آیات قابل استفاده است، این است که اسلام، گذشته از آنکه امور عبادی و اخلاقی و اصول حاکم بر نظام اجتماعی را تشریح می‌کند، شکل حکومت را نیز عهده‌دار است (ر.ک: جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، 130ـ131)؛ لذا قرآن به همة ساحت‌های زندگی انسانی، اعم از عرصه‌های فردی و روان‌شناختی و نیز ساختاری و جنبه‌های جامعه‌شناختی توجه کامل دارد.
اصولاً‌ استراتژی قرآن این است که اسلام را به عنوان یک گفتمان برتر و بی‌بدیل (Master Signifier) برای همه عرصه‌های زندگی بشر معرفی نماید که دارای برنامه‌های دقیق است؛ لذا کشف روش و شیوه تحلیل مسائل در این عرصه‌ها نیز قدری دقیق به نظر می‌رسد.
در قرآن سه لایة در هم تنیده از آیات دیده می‌شود که به هر سه توجه خاصّی شده است.
الف) آیاتی که به اعتقاد انسان مرتبط است و در حوزة جهان‌بینی و ایدئولوژی انسان‌هاست (اسلام به عنوان دین و اعتقاد).
ب) آیاتی که به شیوة کامل زندگی بشر مرتبط است و سبک حیات انسانی را به درستی و واقع‌بینانه بیان می‌دارد (اسلام به عنوان دنیا و شیوة کامل زندگی).
ج) آیاتی که در پی ترسیم نظمی سیاسی ـ اجتماعی کامل است و یک نظام و ساختار جامع را برای حیات جمعی انسان‌ها سامان‌دهی می‌کند (اسلام به عنوان دولت).
در روش‌شناسی قرآن توجه به هر سه عرصه که برخی به ایمان مرتبط است و برخی دیگر به علم و زندگی اجتماعی و برخی به دولت و سیاست، حایز اهمیت است. به جز این موارد، ملاک‌ها و ویژگی‌هایی دیگر که از آیات قابل استفاده است، از قبیل انطباق با فطرت، غیر زمان‌مند بودن در پاسخگویی به نیازهای بشری، توجه به خصوصیات انسان، قدسی و شهودی بودن در بسیاری از مسائل و... نیز از اهمیت شایانی برخوردار است. هر یک از این محورها خود روشی انحصاری در تحلیل را طلب می‌کند؛ برای مثال، در هیچ یک از روش‌های علمی ـ اثباتی موجود، جنبه‌های قدسی و متافیزیکی که قرآن همواره بر آن تأکید کرده و آنها را در جهان ظاهری منشأ اثر دانسته، به چشم نمی‌خورد.

 

شیوه‌ها

اصولاً مطالعات دینی که با مباحث اجتماعی مرتبط است، به دلیل وسعت در موضوع و دامنه مباحث و پیچیدگی مسائل، از روش‌های بسیار متنوعی برخوردار می‌باشد. قرآن نیز حاوی روش‌های متفاوت و جامعی است که برای فهم آن، سویة نظر متناسب با خود را در هر یک از موضوعات و مفاهیم می‌طلبد؛ برای مثال، مفسران در فهم آیات قرآن، روش‌های متفاوتی را مورد ملاحظه قرار داده‌اند و از طرفی در مسائل و مواردی که قرآن به تحلیل آن پرداخته است، روش‌های ویژة آن دسته از مسائل را که قرآن به کار برده، استفاده کرده‌اند. اینان گاه روش تفسیر روایی، گاه روی‌آوردی ادبی، گاه روش عقلی، گاه سمانتیک و گاه شیوه تأویلی را در پیش گرفته‌اند (ر.ک: فرامرز قراملکی، روش‌شناسی مطالعات دینی، 204).
نیز اگر روش‌های تحلیل خود قرآن را بنگریم، می‌بینیم که گاه به روش عقلی، برهانی، اجتهادی، گاه به بهره‌گیری و زبان علمی و ابزاری و توجه به مسائل عینی، گاه به شیوه‌های عقلی، تفهمی، تاریخی و ... عنایت نموده است.
به عبارت دیگر، بحث از روش‌شناسی قرآ‌ن را می‌توان در دو طبقة درون قرآنی و برون‌قرآنی قرار داد؛ در طبقه اوّل، گاه به شیوه‌های خاص همچون روش تفسیر روایی، روش تفسیر قرآن به قرآن، روش تفسیر عقلی، ‌روش تفسیر عرفانی و... به تحلیل و تفسیر آیات پرداخته می‌شود و گاه به صورت تلفیقی تطبیقی یا میان رشته‌ای. در طبقه دوم ـ که از خارج از قرآن به شیوه‌شناسی و روش تحلیل قرآن به قرآن نگاه می‌شود ـ نیز می‌توان عدم محدود نمودن آن در چارچوب روش خاصی را استفاده و مشاهده کرد. لذا در مطالعات قرآنی، تنوّع بسیار زیادی را در روش می‌توان یافت؛ چه در شناخت قرآن و چه در کشف شیوه‌هایی که قرآن از آن بهره جسته است.

 

رویکردها

با نگاهی تاریخی و بس‌آمدی به روش‌های تفسیری‌ای که مفسران،‌ در تحلیل و تفسیر آیات قرآن داشته‌اند، می‌توان به روش‌های بسیار متنوعی در تفسیر اشاره کرد که البته هر یک شرح مبسوطی را می‌طلبد، اما همة این روش‌ها در چند طیف کلّی‌تری قابل تقسیم می‌باشد. این طیف‌بندی کلّی که در اکثر مباحث اجتماعی نیز مورد لحاظ قرار می‌گیرند با اندکی مسامحه‌ مشتمل بر رویکرد‌های ظاهرگرایانه، تأویلی و اجتهادی است.

 

الف) رویکرد ظاهر‌گرایی

پس از رحلت رسول گرامی اسلام9 و محروم ماندن مسلمانان از رهنمودهای مستقیم آن حضرت، برداشت‌های دینی در میان مسمانان نیز دستخوش سوء برداشت‌هایی شد و تفسیر و تحلیل‌هایی بسیار و گاه ناسازگار با یک‌دیگر چهرة خود را نشان داد. از این میان، برخی نحله‌ها چنان در حوزة اندیشه برخی مسلمانان نفوذ کرد که توانست دوام خود را تا قرن‌های متمادی نیز حفظ کند. ظاهرگراییِ عقل‌گریز یکی از این جریانات فکری بود. یکی از گرایش‌های این جریان، ظاهرگرایی در شیوه بهره‌گیری از آیات قرآن بود و دامنة نفوذ خود را به تحلیل‌های اجتماعی نیز کشاند. این شیوه که هم در شیعه و هم اهل سنت جریان داشت، همت خود را بر استفاده ظاهری از آیات و عقل‌گریزی و پرهیز از دلالت‌های لفظی آیات مصروف داشت.
در میان شیعه برخی اخباریان، ظاهرگرایی را چه در تلاوت قرآن و چه در معنای ظاهری آیه‌ها جاری ساختند؛ بدین معنی که تنها وظیفه نسبت به قرآن را در صورت فقدان روایات ائمه: در تفسیر، بسنده نمودن به تلاوت یا اکتفا به معنای تحت‌اللفظی قرآن دانستند البته این گرایش با ظهور اصولیان و رشد روش‌های اجتهادی، در عصر حاضر کمتر اثری از آنان می‌توان یافت.
اندیشه‌های گروهی از غلات نیز نمونه‌ای دیگراز ظاهرگرایی است.
این‌دو (غلات و اخباریان) نقش عقل در فهم قرآن را انکار نموده و چونان اشاعره از بیم تفسیر به رأی یا حذر از اعتماد به بطن که قرآن از آن نهی کرده است، به روایات مأثور از ائمه معصومان: ـ هر چند ضعیف ـ در این زمینه بسنده کردند؛ چه معتقد بودند جامعیت قرآن ما را از عقل و استناد به آن بی‌نیاز می‌کند و چون اساساً مخاطب قرآن را معصومان: می‌دانستند، معتقد شدند که تفسیر قرآ‌ن از عقول انسان‌ها به دور است (ر.ک: استرآبادی، الفواید المدنیه، 172ـ173). این دسته نیز کمتر تحلیل‌های اجتماعی را که ارتباط مستقیمی با عقل و تجربه‌های انسانی دارد، در تفاسیر به کار می‌بردند.
در اهل تسنن نیز جریان ظاهرگرایی به صورتی گسترده‌تر و دیرپای وجود دارد و هم‌اکنون نیز طیف عظیمی از جهان اسلام به این دیدگاه گرایش دارند. خاستگاه تاریخی ظاهرگرایی در اهل‌سنّت به نیمه اوّل قرن دوّم هجری باز می‌‌گردد که برخی مسلمانان در مباحث عقیدتی و کلامی، به بحث و جدل پرداختند. این جدل‌های عقیدتی موجب پیدایش جریان‌های عمده‌ای شد که نفوذ و گسترش برخی تفکرات نحله‌های مختلف تاکنون به اشکال گوناگون همچون اشاعره، ماتریدیه، و... چهره نموده است. این طیف وسیع از ظاهرگرایان با تعبدّی نامعقول، تحقیق و بررسی در مفاهیم آیات و هر گونه تفسیر، تأویل و تحلیل‌ آنها را نارسا و غیرکافی می‌دانستد.
این تعبّد‌های نامعقول زمانی که با حمایت‌ها و القائات یهود و نصارا همراه شد، گسترة وسیع‌تری را به خود اختصاص داد.
شاخص‌ترین چهرة ظاهرگرایی را می‌توان در اشاعره دید که با کافی دانستن متن قرآن برای دستیابی به معارف حقه، پرداختن به شیوه‌های عقلی را کاملاً‌ انکار کردند. آنان عقل را در فهم از قرآ‌ن دخیل ندانستند و تفسیر قرآن را محدود به روایات تفسیری ‌نمودند و در مواردی که ذیل آیه‌ای روایتی نرسیده بود، بر سکوت و تعطیل آیه حکم کردند. حتی در این زمینه چه بسا به روایات بسیار ضعیف نیز تمسک جستند (اسعدی، تأویل‌گرایی و ظاهر‌گرایی، مجله پژوهش‌های قرآنی، 33)؛ لذا تحلیل‌های اجتماعی این جریان با استناد به آیات قرآن صرفاً در حد محدودی خلاصه می‌شد.
در این رویکرد، همواره شاهد تحجّرگرای و تقید افراطی بر ظواهر کتاب و سنت، عدم به کارگیری عقل و اندیشه در فهم معارف وحیانی و فراتر نرفتن از معانی ابتدایی آیات، به ویژه در آیات متشابه به گونه‌ای هستیم؛ که جمود بر الفاظ و معنای ابتدایی این آیات، تجسیم و تشبیه دربارة خداوند را در آیاتی نظیر جَاءَ رَبُّكَ، الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى (طه/ 5) و... موجب می‌شود (ر.ک: اسعدی، ریشه‌یابی رویکرد ظاهرگرایانه در فهم قرآن، قم، مجله معرفت، شماره 73).

 

ب) رویکرد تأویل‌ گرایی

در مقابل جریان ظاهرگرایی، دیدگاه بسیار افراطی دیگری با رویکرد عقل‌گرایایی پدید آمد. نماینده عمده این جریان که معتزله می‌باشد، هر گونه نقل را در مخالفت عقل دانسته و آن را فرو نهادند و برای آنکه هرگونه تفسیر غیرمأثور را بی‌‌اعتبار معرفی نمایند، قایل شدند که ظواهر قرآن در برابر دلایل عقلی حجیتی ندارد (ر.ک: معتزلی، شرح الاصول الخمسه، 2/  6‌ـ‌404). زیاده‌روی این جریان در پیروی از عقل و جدال با اشاعره و ترس اشعریان از افتادن در دام تفسیر به رأی و فهم نادرست از منابع اصلی دین، موجب گردید که ظاهرگرایی قوت بیشتری یابد به طوری که هنوز نفوذ آنان در برخی جوامع اهل‌سنّت دیده می‌شود.
شایان یادآوری است که یکی از نحله‌هایی که ریشه در عقل‌گرایان قدیم دارد، جریان دیگری است که در عصر حاضر فهم‌های گوناگون را از متن، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر می‌داند. این جریان به هرمنوتیک نام گرفته است که بررسی آن از حوصله این نوشتار خارج است.

 

ج) رویکرد واقع‌ گرایانه

طیف دیگری از روش‌های تفسیر قرآن که بیشتر در مقابل ظاهرگرایی افراطی و نسبیت‌گرایان مطلق وجود دارد، روشی است که با استناد به آیات و روایات و تأکید بر روش‌های تعقلی و استدلالی، مورد ملاحظه قرار می‌گیرد. این روش بین مقتضیات متون دینی علم و واقعیت، پیوند اساسی برقرار می‌سازد. این رویکرد که خردورزانه و واقع‌گرایانه است، به جنبه‌های مختلف طبیعی، تاریخی، قدسی و ضمیر انسانی توجه خاصی می‌شود. البته باید توجه داشته که قرآن کریم نیز در آیات فراوانی به تفکر و اندیشیدن تشویق و تأکید کرده و سه منبع اصلی تفکر یعنی طبیعت، تاریخ و ضمیر انسان را برشمرده است.
قرآن در موارد بسیاری آدمیان را به تفکر و تعقل در طبیعیات و محسوسات عالم سفارش کرده است قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ (یونس/ 101). قرآن هم‌چنین مطالعه سرگذشت پیشینیان را به عنوان منبعی برای کسب علم معرفی نموده است قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (آل‌عمران/ 137).
از نگاه قرآن، تاریخ و تحولات بشر بر مبنای سنت‌هایی استوار است که شناخت آنها برای انسان ضروری است. نیز قرآن ضمیر انسان را یک منبع ویژة معرفتی مشخص کرده است سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى‏ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (فصلت/ 54). به ‌هر صورت، قرآن به گونه‌ای جامع بر روش‌های گوناگون برای کسب معرفت، سفارش می‌نماید؛ هم بر خواص، طبیعت و محسوسات به عنوان ابزاری برای شناخت تأکید دارد هم بر عقل و تفکر و هم بر ویژگی‌های مهم فطری و انسانی.
دیدگاهی که به شکلی جامع هم بر شیوه‌های این دنیایی برای شناخت حقایق تکیه دارد و هم از روش‌ها و گرایش‌های ماورایی غفلت نورزیده، همان گرایش اجتهادانه با شرایط و ضوابط خاص تفسیری خود می‌باشد؛ چه از این رهگذر است که اندیشه اسلامی به مرحله نظریه‌پردازی در باب تفکر اجتماعی نیز وارد می‌شود. این امر همواره با تفسیر جامع قرآن که متضمن ارتباطی دوسویه و متقابل با واقعیات است، همراه می‌باشد. به نظر می‌رسد یک روش اجتماعی به معنای واقعی که تمام واقعیت‌های انسانی و جامعة انسانی را در بر بگیرد، چنین روشی است که به آفاق و انفس انسان‌ها و روابطشان نظر دارد.
در رویکرد واقع‌گرایانه از تفسیر قرآن است که اندیشة ‌اسلامی ناب آرای خود را عرضه می‌نماید؛ لذا در این رویکرد مفسران هرگز نباید خود را درگیر کشمکش بین عقل‌گرایی و واقع‌گرایی نمایند؛ چرا که قرآن ارتباط بین هر دو را از لوازم فلسفی و روشی تحلیلی مسائل اجتماعی، تاریخی و انسانی می‌داند.
از جهت روش‌شناسی، اندیشه اسلامی که اجتهاد را معرفتی نسبی تلقی کرده که بین معرفت و واقعیت، ارتباط ایجاد می‌نماید. این دو ویژگی یعنی نسبی بودن اجتهاد و ارتباط بین معرفت و واقعیت، پایه اصلی روشی را تشکیل می‌دهد که به ساخت علوم اجتماعی اسلامی نیز قادر خواهد بود. در رویکرد واقعیت‌گرای اجتهادی که می‌توان آن را به روش جامع نیز موسوم کرد، صرفاً به بعدی از ابعاد یا زاویه‌ای از زوایای آیات توجه نمی‌شود، بلکه در آیه‌ای ممکن است به طور همزمان به جنبه‌های طبیعی، ماورایی، تاریخی و انسان‌شناختی توجه شود. در واقع، اگر به سیر اندیشه‌شناسی در تفکر اسلامی نیز توجه کنیم، می‌بینیم که در ادوار پیشین، متفکران اسلامی موضوع و هدف دانش و حکمت را به ‌طور جامع‌تری مورد لحاظ قرار می‌دادند، به گونه‌ای که حکمت‌نظری و عملی و تمام ساحات ذیل آنها را در برمی‌گرفت و یقیناً روش‌شناسی آن ‌هم سیستم جامعی از استقرا، استنتاج، تعبد و شهود بود.

 

متدلوژی قرآن در تحلیل مسائل اجتماعی

قرآن چه روش و قاعده‌ای را برای تحلیل مسائل از زوایای مختلف به کار برده است؟ این سؤالی اساسی پیرامون متدلوژی قرآن در تحلیل مسائل اجتماعی است.
روش تحلیل‌های قرآن را نیز در یک برداشت و چارچوب خاص و منحصر به فردی نمی‌توان محدود ساخت.
در واقع، می‌توان گفت قرآن از روشی تلفیقی و جامعی که به تمام ابعاد زندگی بشر بتواند انطباق یابد، استفاده نموده است؛ گاه تأکید بر جنبه‌های عقلانی نموده، گاه به سیر در آفاق و انفس توجه کرده و گاه به مطالعه تاریخ و عبرت از اقوام پیشین برای یافتن راهکاری مناسب برای زندگی فردی و اجتماعی صحیح تأکید ورزیده است؛ برای مثال، همان‌طور که در بیشتر مطالعات دینی، گریزی از ابزارها و روش‌های تاریخی نیست به‌طوری که گسترة خاصی از دین‌پژوهی را شکل داده و مکاتب و روش‌های متنوع دین‌شناسی تاریخی را به‌وجود آورده است، قرآن نیز روش استدلالات تاریخی را به کار برده است و با هدف شناخت گذشته و بهره‌گیری از آن در پرتو آینده و تأمل در آینة زمان به منظور فهم عمیق حوادث و رسیدن به یک هستی‌شناسی دقیق، به تبیین مسائل پرداخته است.
آیات زیادی در قرآن وجود دارد که انسان را به تأمل در احوال اقوام پیشین ترغیب نموده است: «سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ...» (نمل/36 و39؛ انعام/ 11 و...).
این آیات دستور مطالعه در سرگذشت پیشینیان و تأمل در عاقبت آنان است. این دستور، در واقع، دیدن آیندة گذشتگان یا شناخت سلف از روی خلف است. قرآن از توقف فرد در وضعیت مجرد و فعلی امور و توجه نکردن به عاقبت و سرانجام حوادث برحذر می‌دارد. دعوت به چنین بصیرتی تاریخی، افراد را به یافتن ابزارها و روش‌های نیل به آن برمی‌انگیزد و بدین ترتیب، احتیاج به ابزارهای مطالعه تاریخی، محقق این حوزه را به فلسفه و روش‌شناسی علم تاریخ سوق می‌دهد.
از دیگر روش‌هایی که قرآن در تحلیل مسائل به کار گرفته است، استفاده از شیوه‌های قدسی و شهودی است که با عقل ضروری‌انگار و دنیوی رایج در علوم اجتماعی کنونی و مبانی پوزیتویستی آن فهم شدنی نیست.
در واقع، این‌گونه فهم و شیوه تحلیل، مبتنی بر یک‌نوع انسان‌شناسی، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی دینی و متأخر  از آن است که منحصراً در یک کلمه با درک واقعی «روح توحیدی» قرآن و پی بردن به حکمت‌آمیز بودن فعل خداوند فهم‌پذیری است. فهم این‌گونه آیات و تحلیل مسائل بعضاً اجتماعی منوط به آن است که انسان به یک هستی‌شناسی و انسان‌شناسی ناب به منظور درک روح توحیدی قرآن نایل آید.
در برخی آیات دیده می‌شود که به زوایایی از زندگی بشر اشاره می‌شود که با تحلیل‌های کنونی قابل تفسیر نمی‌باشد.
آیاتی‌که در آن داستان حضرت موسی و خضر(علیهما السلام) آمده است و موسی(علیه السلام) به خاطر کارهای غیرمعمول خضر(علیه السلام) زبان به اعتراض می‌گشاید سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَالَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْراً یا آیاتی که در باره ذبح اسماعیل(علیه السلام) است یا آیات مربوط به خواب عزیز مصر و نقل آن برای حضرت یوسف(علیه السلام) نمونه‌هایی است که نمی‌توان به طور عادی و طبیعی حکمی بر آن جاری ساخت، از این‌رو، در قرآن موضوعاتی مبتنی بر همین مسائل پدید آمده است و احکامی از آن استخراج شده یا حکمی حکومتی بر آن بار شده یا یک برنامه‌ریزی اقتصادی مبتنی بر یک امر شهودی (مانند خواب عزیز مصر و نقل آن برای حضرت یوسف(علیه السلام)) انجام شده است.
در یک جمع‌بندی کلی، انواع گزاره‌های قرآنی را می‌توان در چند بخش تقسیم کرد که حقایق هستی در آن تبیین شده است و هر یک، به روش خاصی از تحلیل توجه دارد.
1. گزاره‌های اخباری که متشکل از گزاره‌های استدلالی- عقلانی، تاریخی و عینی است؛
2. گزاره‌های انشایی که حاوی اوامر، نواهی، وعده و وعیدها، تعلیم نیایش‌ها و... است؛
3. گزاره‌های داستانی (ر.ک: جوادی آملی، دین‌شناسی، 99‌ـ‌91).

نتیجه

قرآن کریم برای رسیدن به اهداف خود که رسالت جهانی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) برای تحقق آن است روش‌های ویژه‌ای را برای تبیین مطالب برگزیده است. اگر روش تفسیر اجتماعی آیات قرآن را مشتمل بر گزاره‌های تجربی، تعقلی، تعبدی و شهودی قرآن بدانیم، این روش تقریباً متکفل جامع همه روش‌های قرآن است که نقش مهمی در تبیین مسائل اجتماعی دارد.

 

نویسنده: سيد حسين فخر زارع