زبان وحی(قسمت اول)

زبان، آسان ترین وسیله انتقال مفاهیم ذهنی در انسان به شمار می رود وساده ترین ابزاری است كه آدمی می تواند در حیات اجتماعی، معانی متصوره خویش را مورد تبادل و تفاهم قرار دهد مساله خطیر تفهیم و تفهم كه لازمه زندگی اجتماعی است تنها از همین راه است كه سهل و ساده انجام می گیرد لذا خداوندپس از نعمت آفرینش، آن را از بزرگ ترین نعمت ها یاد كرده است «الرحمان علم القرآن خلق الا نسان علمه البیان»(1)، پروردگاری كه گستره رحمت او موجب گردید تا قرآن را به انسان بیاموزد، بزرگ ترین نعمتی را كه پس از نعمت آفرینش به اوارزانی داشت، نعمت بیان بود.
شرایع الهی كه برای انسان ها آمده و با آنان سخن گفته، از همین شیوه معمولی ومتعارف بهره جسته است «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم(2)، وهیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن كه با زبان مردم خویش سخن گوید، تا (بتواند پیام الهی را) برای آنان روشن سازد» ازاین رو زبان شریعت همان زبان مردم است و چون روی سخن با مردم است، باید با زبانی قابل فهم برایشان باشد.
قرآن در میان قوم عرب نازل گردید و با زبان عربی رسا و آشكار بر آنان عرضه شده است «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون(3)، ما، قرآن را به زبان عربی فرستادیم تا بتوانید (خطاب به عرب) آن را درك كنید» «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون(4)، ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا بتوانید (پیام) آن را دریافت دارید»علاوه خداوند زبان قرآن را زبان عربی آشكار معرفی كرده است : «و هذا لسان عربی مبین »(5) «مبین » به معنای آشكار است «نزل به الروح الامین علی قلبك لتكون من المنذرین بلسان عربی مبین(6)، روح الامین (جبرئیل) آن را بر دلت نازل كرد تا (در نافرمانی ها) از هشداردهندگان باشی (و آن را) با زبان عربی آشكار (آورد)» «ولقد یسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر(7)، و قرآن را برای پندآموزی سهل و آسان كرده ایم، پس آیا پندگیرنده ای هست؟» «فانما یسرناه بلسانك لعلهم یتذكرون(8)، در حقیقت (قرآن) را بر زبان تو سهل و آسان گردانیدیم، امیدكه پند گیرند» «قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون(9)، قرآنی عربی بی هیچ پیچیدگی (رسا و روشن)، باشد كه آنان راه تقوا پویند».
لذا باید گفت : زبان وحی یا زبان قرآن همان زبان عرف عام است(10) كه مورد خطاب قرار گرفته اند كه سهل و آسان و بدون پیچیدگی در بیان بر آنان عرضه شده البته هر یك بر وفق استعداد خود از آن بهره مند می شوند «انزل من السما مافسالت اودیه بقدرها(11)، از آسمان، باران (رحمت) را فرو فرستاد و بستر رودهاهر یك، به اندازه گنجایش خود روان شدند» خداوند این آیه را به عنوان «مثل »آورده است باران رحمت كنایه از قرآن و شریعت، و بستر رودها كنایه از استعدادهای متفاوت انسان ها است تا هر یك بر حسب ظرفیت و اندازه پذیرایی خود از آن بهره گیرد لذا در پایان می گوید: «كذلك یضرب اللّه الا مثال، این گونه است كه خداوند مثل ها می آورد»، یعنی با ضرب المثل (مثل زدن) واقعیت حال را روشن می سازد، زیرا گفته اند «المثال یوضح المقال، مثال آوردن گفتار را روشن می سازد».
آری قرآن، ظاهری دارد و باطنی(12)، كه ظاهر آن برای همه آشكار است ولی عمق باطن آن به اندیشه و تدبر بیش تری نیاز دارد در جای جای قرآن دستور تعمق وتدبر در آیات آن را داده است «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها(13)، آیا درقرآن نمی اندیشند، یا (مگر) بر دل های شان قفل هایی نهاده شده است ؟!» هم چنین محكمی دارد و متشابهی(14) محكم آن دلالتی رسا و متشابه آن پیچیده است ودانش و بینش بیش تری لازم دارد تا غبار تشابه زدوده شود ولی با این وصف هرگزراه رسیدن به حقایق نهفته و آشكار قرآن بر كسی بسته نیست و به ابزار فهم و وسایل رهیابی كه در اختیار دارد بستگی دارد این كه در حدیث آمده: «العباره للعوام والاشاره للخواص»(15) به همین حقیقت اشارت دارد، یعنی مفهوم ظاهری آن برای همگان است كه نگرشی سطحی دارند ولی عمق باطنی آن برای اهل تخصص است كه با ابزار دانش و بینش، و اندیشیدن در نكته ها و ظرافت های قرآن، حقایق آن را به دست می آورند.
آن چه گفته شد، بر وفق مقتضای حكمت الهی است تا سخنی را كه برای مردم گفته، برایشان قابل فهم باشد علاوه صفحه بلند تاریخ خود گواه است كه مردم هرزمان، زبان پیام الهی را كه بر دست پیامبرانشان بر آنان عرضه می شده فهمیده اند، وهیچ گاه در تاریخ ثبت نشده كه پیروان پیامبری گفته باشند: زبان پیامی كه آورده ای برای ما مفهوم نیست !.
ولی اخیرا شبهه ای مطرح شده كه زبان وحی قابل فهم نیست، جز مفهوم ظاهری آن (در حد ترجمه) كه راه رسیدن به حقیقت آن برای بشریت بسته و درك آن میسور نمی باشد.
می گویند: وحی چون پیام الهی و سخن از ماورای جهان طبیعت است، نمی تواند نمایان گر مفهوم حقیقی آن باشد زیرا واژه های به كار رفته در لسان شریعت، برای مفاهیمی وضع شده است كه با جهان حس و عالم شهود سنخیت (هم گونی) دارد و با آن چه در پس پرده غیب وجود دارد سنخیتی ندارد و این ناهم گونی میان این دو گونه مفاهیم، دلالت الفاظ و عبارات به كار رفته در زبان وحی را از كار می اندازد می گویند: پر پیدا است كه كاربرد این گونه واژه ها بر پایه استعاره وتشبیه امور نامحسوس به اشیا محسوس نهاده شده است و هرگز نمی تواند لفظمستعار نمایان گر كامل مفهوم مستعارله باشد برخی زبان وحی را زبان رمز دانسته كه كشف آن برای هركس میسور نیست برخی فراتر رفته زبان وحی را تمثیلی و تخیلی محض گرفته اند كه اصلا از واقعیتی حكایت ندارد، جز ترسیم مجرد ذهنی همانندكتاب «كلیله و دمنه » كه مطالب اخلاقی و تربیتی را در قالب تصویر ذهنی درآورده است در نتیجه نمی توان از ظاهر تعابیر كتب آسمانی، به حقیقتی ثابت پی برد، و با این شیوه خواسته اند تا برخی ناهنجاری ها (خلاف واقعیت ها كه احیانا دراین كتب به چشم می خورد) توجیه كنند و برخی اشكالات وارد بر كتب عهدین رامرتفع سازند دنباله روها گمان برده اند كه می توان همین شیوه را در باره قرآن نیزبه كار برد! در جای خود(16) مشروحا در این باره سخن خواهیم گفت در این جابحث مختصری می آوریم :
زبان وحی به ویژه قرآن كریم، بر حسب موضوع سخن، مختلف است كه می توان آن را اجمالا به چهار بخش تقسیم كرد:
1. احكام و تكالیف: كه مرتبط به رفتار انسان ها و تنظیم حیات اجتماعی است دراین بخش كاملا صریح و رسا سخن گفته است، زیرا دستورالعمل هایی است كه باید انسان ها (مخاطبین اصلی كلام) به خوبی درك كنند تا بتوانند به درستی انجام دهند، مانند: «یا ایها الناس اعبدوا ربكم الذی خلقكم والذین من قبلكم لعلكم تتقون»(17) هركه زبان عربی بداند، به خوبی می فهمد كه روی سخن در این آیه، با همه مردم است تا تنها خدایی را پرستش كنند كه آفریدگار جهانیان است، چه حال و چه گذشتگان باشد تا حالت تقوی (پروا) در آنان پدید آید زیرا هركه خدا راپروا داشته باشد، در زندگی پروا دارد و به درستی رفتار می كند.
فهم محتوایی این قبیل آیات، همانند آیه «احل اللّه البیع و حرم الربا»(18) وغیره، برای عرب زبانان و عربی دانان كاملا سهل و ساده است و هرگز با دشواری مواجه نمی شوند، مگر برای شناخت كم و كیف انجام این گونه دستورات كه بامراجعه به توضیحاتی كه در سنت آمده است روشن می گردد.
2. امثال و حكم : كه به منظور پند و اندرز و بیدار شدن ضمیر انسان ها در قرآن آمده است این بر دوگونه است : گاه از واقعیت های حیات بهره گرفته و به انسان هاهشدار می دهد تا از گذشته عبرت بگیرند زیبایی ها و زشتی های گذشته تاریخ انسان را، در جلوی چشم وی قرار می دهد تا از آن پند گیرد خوبی ها را دنبال كند و ازبدی ها دوری جوید و گذشته ناگوار خود را تكرار ننماید سرگذشت بنی اسرائیل واقوام مشابه كه در قرآن بسیار از آن یاد شده و نكوهش گردیده به همین منظوراست واقعیت هایی است كه جوامع بشری باید از آن پند گیرند و دگربار گذشته خود را تكرار ننمایند.
درباره اهل كتاب كه گذشته رسوای خود را تكرار می كردند، می فرماید: «یسالك اهل الكتاب ان تنزل علیهم كتابامن السما، فقد سالوا موسی اكبر من ذلك فقالوا ارنا اللّه جهره(19)، اهل كتاب از تو می خواهند تا نوشته ای از آسمان بر آنان فرود آوری، البته از موسی درخواستی بزرگ تر نمودند و گفتند: خدا را آشكارا به ما بنمای !».
درباره اعراب مشرك می گوید: «و قال الذین لا یعلمون لولا یكلمنا اللّه او تاتینا آیه، كذلك قال الذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم(20)، افراد نادان گفتند: چراخدا با ما سخن نمی گوید؟ یا برای ما نشانه ای نمی آید؟ كسانی كه پیش از اینان بودند (نیز) مانند همین گفته (بی جای) ایشان را می گفتند، (زیرا) دل ها (و اندیشه ها) شان به هم می ماند».
درباره ویرانه های باقی مانده از قوم لوط كه در معرض دید مشركان بوده هشدارمی دهد: «و انكم لتمرون علیهم مصبحین و باللیل افلا تعقلون(21)، صبح گاهان وشام گاهان بر (آثار ویران شده) آنان می گذرید، آیا (عبرت نمی گیرید و) نمی اندیشید؟!».
و درباره مقایسه مشركان با آل فرعون كه گم راهی را برای خویش انتخاب نمودندفرموده : «ذلك بما قدمت ایدیكم و ان اللّه لیس بظلا م للعبید كداب آل فرعون و الذین من قب لهم كفروا بیات اللّه فاخذهم اللّه بذنوبهم ان اللّه قوی شدید العقاب ذلك بان اللّه لم یك مغیرانعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان اللّه سمیع علیم كداب آل فرعون والذین من قبلهم كذبوا بیات ربهم فاهلكناهم بذنوبهم(12)، این (اشاره به كیفر الهی) دست آوردهای پیشین شماست، و (گرنه) خدا بر بندگان (خود) ستم كارنیست همانند رفتار پیروان فرعون و پیشینیان آنان، به آیات خدا كفر ورزیدند، پس خدا به (سزای) گناهانشان گرفتارشان كرد خدا نیرومند و سخت كیفر است این (کیفر) بدان جهت است كه خداوند نعمتی را كه بر قومی ارزانی داشته تغییرنمی دهد، مگر آن كه آنان آن چه را در دل دارند تغییر دهند (یعنی تغییر حالت وتغییر جهت دهند) و خدا شنوای دانا است (رفتاری) چون رفتار فرعونیان وپیشینیان آنان كه آیات پروردگارشان را تكذیب كردند، پس ما آنان را به (سزای) گناهانشان هلاك كردیم».

  • (1). الرحمان 55: 4 1.
  • (2). ابراهیم14 : 4.
  • (3). یوسف 12: 2.
  • (4). زخرف 43: 3.
  • (5). نحل16 : 103.
  • (6). شعرا26: 195 193.
  • (7). قمر 54: 17و22و32و40.
  • (8). دخان44 : 58.
  • (9). زمر39: 28.
  • (10). یعنى زبان متعارف كه براى همگان قابل فهم باشد، با این تفاوت كه اختلاف استعدادها در عمق درك مطالب مؤثر است .
  • (11). رعد13: 17.
  • (12). a. b. پیامبر اكرم (ص): فرموده : «للقرآن ظهر و بطن » (تفسیر عیاشى، ج1، ص 11).
  • (13). محمد47: 24
  • (14). «هوالذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات و اخر متشابهات » (آل عمران 3: 7).
  • (15). بحارالانوار، چاپ بیروت، ج75، ص 278.
  • (16). التمهید، ج7 .
  • (17). بقره2 : 21.
  • (18). بقره2 : 275.
  • (19). نسا 4: 153
  • (20). بقره 2: 118.
  • (21). صافات 37: 138 137.