ضرورت تحولي فراگير در ترجمه قرآن کريم

حقيقت اين است که اگر مترجم خود را در چهارچوب ترجمه کلمات از طريق واژه ‏يابي و معادل‏جويي محدود و مقيد نبيند و بر اين عقيده نباشد که ترجمه بايد کوتاه باشد و هر يک از لغات عيناً ترجمه شود، به راحتي با بيان شأن نزول و ربط صدر و ذيل آيه و مشخص کردن مرجع ضماير يکسان در آيه، به بيان تفسير و نظم آيات مي‏پردازد و با توضيح لازم هر گونه ابهامي را روشن و خواننده را از مراجعه به ديگر تفاسير بي‏نياز مي‏کند. لذا براي دستيابي به ترجمه مطلوب بايد سبک و روش ترجمه را از حالت رايج کنوني خارج نمود و تحولي فراگير در ترجمه به وجود آورد.

 

پيشنهاد مي‏شود محققان علوم قرآن و مترجمان عزيزي که قصد دارند در آينده از قرآن کريم ترجمه‏اي آماده کنند، ابعاد يک ترجمه گويا و روشن را در نظر بگيرند و با رعايت همه جوانب، بدون اختصار و بدون تقيد به مطابقت لفظي ترجمه با متن، به ترجمه اقدام نمايند.

يکي از نمونه‏هاي گويا، آيات 106 و 107 سوره مائده است که نظر خوانندگان را نخست به متن آيات و سپس به يکي از ترجمه‏هاي مشهور، معطوف مي‏داريم.

 

نمونه اول

يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِکُمْ اِذا حَضَرَأَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِکُمْ اِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلوةِ فَيُقْسِمانِ بِاللّهِ اِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَري بِه ثَمَنًا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبي وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللّهِ اِنّآ اِذًا لَمِنَ الْآثِمينَ 1.

فَاِنْ عُثِرَ عَليآ أَنَّهُمَا اسْتَحَقّآ اِثْمًا فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ فَيُقْسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنآ أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَيْنآ اِنّآ اِذًا لَمِنَ الظّالِمينَ 2

با توجه به اينکه چهارده نفر از مترجمان، تقريباً کم و بيش يکسان ترجمه کرده‏اند و نيازي به ذکر همه آنها نيست، فقط به ذکر يک ترجمه از جناب آقاي بهاءالدين خرمشاهي اکتفا مي‏شود:

اي مؤمنان چون يکي از شما را مرگ فرا رسد، به هنگام وصيت بايد دو تن از عادلان خودتان [مسلمانان]، يا اگر در سفر دچار مصيبت مرگ شديد، دو تن از غير خودتان [اهل کتاب [شاهد و حاضر باشند؛ و اگر در حق آنان شک داريد، آنان را نگاه داريد تا بعد از نماز، به خداوند سوگند ياد کنند که ما آن [شهادت و سوگند خود] را به هيچ قيمتي نمي‏فروشيم، اگر چه [به سود] خويشاوندمان باشد؛ و شهادت الهي را پنهان نمي‏کنيم، که ما در آن صورت از گناهکاران خواهيم بود3.

و اگر معلوم شود که آنان مرتکب گناه [خيانت] شده‏اند، آنگاه دو تن از کساني که بر آنان جفا رفته است و از نزديکان [متوفي] هستند، به جاي آنان قيام کنند، و به خداوند سوگند بخورند که شهادت ما از شهادت آن دو درست‏تر است و ما از حق تجاوز نمي‏کنيم که ما در آن صورت از ستمکاران خواهيم بود 4

نقد و اشکال: قرآن پژوهان صاحب نظر، خود مي‏دانند که مخاطب «يا ايها الذين آمنوا» در صدر آيه 106 با مخاطب «تحبسونهما» در وسط آيه متفاوت است. در صدر آيه با کساني سخن مي‏گويد که در حضر و يا سفر، آثار مرگ بر آنها ظاهر شود؛ از آنها خواسته شده هم وصيت کنند و هم بر وصيت خود شاهد بگيرند. اما مخاطب و مرجع ضمير در «تحبسون» اولياي ميت‏اند، زيرا مخاطبان اوليه اگر زنده باشند، به شهادت کسي نيازي نيست؛ آنان که به هنگام مرگ وصيت نمودند و شاهد گرفتند و به لقاء اللّه‏ رفتند، اکنون اين وظيفه ورثه است تا چنانچه به صداقت گفتار شاهدان غير مسلمان شک دارند مراحل سوگند را اجرا کنند.

پس از اين مقدمه به ذکر شأن نزول آيه، و سپس به بيان مفهوم آيات مي‏پردازيم:

 

شأن نزول

ابن ابي ماريه مسلمان به اتفاق دو نفر نصراني به نام تميم و برادرش عدي، از مدينه به قصد تجارت به طرف شام حرکت کردند. در بين راه ابن ابي ماريه بيمار شد. وصيتي نوشت و در آن دارايي خود را که همراه آورده بود يادآور شد. نوشته را در ميان وسايل خود مخفي کرد، سپس اموال خود را به آن دو سپرد و درخواست کرد آنها را به خانواده‏اش تحويل دهند. پس از مرگ وي آن دو وسايل را باز کردند و آنچه جالب و قيمتي بود برداشتند و باقي‏مانده را به ورثه‏اش تحويل دادند.

خانواده ضمن تفتيش وسايل، به وصيت دست يافتند. برابر وصيت بعضي اشياء را نيافتند. جريان را براي تميم و برادرش بازگو کردند. آن دو در پاسخ گفتند از آنچه مي‏گوييد اطلاعي نداريم. آنچه را به ما تحويل داد به شما رسانديم. ورثه مسئله را به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشتند. اين آيه نازل شد و پيامبر (ص) آن دو را سوگند داد و در پايان سوگند آنان را رها کرد.1

 

بيان مفهوم صدر آيه

اي مؤمنان (اي کساني که ايمان آورده‏ايد) هر گاه مرگ شما فرا رسد، (چون وصيت زيبنده است) وصيت کنيد. هنگام وصيت، دو نفر عادل را از بين خودتان (يا از خويشان و ورثه خود و يا از بين مسلمانان) شاهد بگيريد و چنانچه در مسافرت بوديد و بر شما آثار مرگ ظاهر شد (و ورثه يا شاهدان مسلماني نبودند) دو نفر غير مسلمان را شاهد بگيريد.

(در اينجا خطاب به اوليا و ورثه ميت مي‏فرمايد:) شما اولياي ميت اگر به شهادت دو شاهد غير مسلمان شک داريد، آن دو شاهد را تا بعد از نماز عصر نگه داريد، تا در حضور مردم به خدا سوگند ياد کنند (آن دو شاهد بايد اهل کتاب و معترف به خدا باشند) که ما اين سوگند حق را به منافع مادي نمي‏فروشيم، هرچند در مورد خويشان ما باشد و ما شهادت الهي را کتمان نمي‏کنيم، زيرا با کتمان شهادت، از گناهکاران خواهيم بود.5

آن دو نصراني پس از اداي شهادت، به دستور پيامبر(ص)، رها شدند، اما پس از رهايي، ظرف نقره‏اي منقوش به طلا، ملک ابن ابي ماريه نزد آنها ديده مي‏شود. از آنها سؤال مي‏شود: اين ظرف متعلق به ابن ابي ماريه است، نزد شما چه مي‏کند؟ در جواب مي‏گويند: ما اين ظرف را از او خريديم ولي فراموش کرديم به شما بگوييم. لذا ورثه مسئله را به پيامبر (ص) عرضه داشتند و متعاقباً آيه 107 نازل شد.

 

بيان مفهوم آيه 107

پس چنانچه معلوم شد که آن دو وصي غير مسلمان در شهادت مرتکب گناه شده و خيانت کرده‏اند (فَاِنْ عُثِرَ عَليآ أَنَّهُمَا اسْتَحَقّآ اِثْمًا)، بايد دو شاهد مسلمان ديگر که از نزديکان ميت‏اند و وصيت به نفع آنها و در حق آنان اجرا مي‏شود، جايگزين آن دو غير مسلمان شوند (فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ)6: و به خدا سوگند خورند که شهادت ما (در تکذيب آن دو وصي غير مسلمان) از شهادت آنان به صدق و حق نزديک‏تر است و در اين شهادت، از حق تجاوز نکرده‏ايم والا از ستمکاران خواهيم بود. (فَيُقْسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنآ أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَيْنآ اِنّآ اِذًا لَمِنَ الظّالِمينَ).

 

نمونه دوم

ترجمه‏هاي ساده عصر حاضر که بدون توضيح عرضه شده است، خواننده را به دستورات الهي بدبين مي‏کند. مثال:

يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوآا اِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ اِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ 7

اي کساني که ايمان آورده‏ايد، در حقيقت بعضي از همسران شما و فرزندانتان دشمن شما هستند، پس از آنان بيمناک باشيد و اگر ببخشيد و درگذريد و بيامرزيد، پس براستي خدا بسيار آمرزنده و مهرورز است. 8

اي کساني که ايمان آورده‏ايد، بعضي از زنان و فرزندانتان دشمن شما هستند، از آنها حذر کنيد، و اگر عفو کنيد و چشم بپوشيد و گناهانشان پوشيده داريد، خدا آمرزنده و مهربان است. 9

به منظور اختصار، از بيان تمامي ترجمه‏هاي موجود صرف نظر مي‏شود، فقط اسامي مترجماني که ترجمه يکسان دارند، ذکر مي‏شود:

فولادوند، سيد جلال الدين مجتبوي، بهاء الدين خرمشاهي، علي اکبر طاهري قزويني، جلال الدين فارسي، سيد علي موسوي گرمارودي، ابوالقاسم پاينده، مصطفي خرم دل، شاه ولي اللّه‏ دهلوي، آيت اللّه‏ مکارم شيرازي، سيد حسن ابطحي، حسين انصاريان، آيت اللّه‏ مشکيني.

مشکل اين گونه ترجمه‏ها اين است که اگر خواننده سؤال کند، چه شده است که خداوند زن و فرزند را دشمن مؤمنان معرفي کرده و با تعبير «فَاحْذَرُوهُمْ» مؤمنان را از آنها برحذر داشته و سپس بلافاصله فرموده است: «وَ اِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا...»؟ مترجمان ارجمند جوابي ندارند جز آنکه بگويند ما لغات را ترجمه کرده‏ايم و براي توضيح و تبيين بيشتر بايد به تفاسير مراجعه شود. بر اين اساس پيشنهاد مي‏شود که در سبک و روش ترجمه، تجديد نظر به عمل آيد. قطعاً اگر با توضيح بيشتري به بيان مفهوم آيات اهتمام گردد، اين نوع اشکالات به وجود نمي‏آيد.

 

ترجمه پيشنهادي:

اي مؤمنان، برخي از همسران و فرزندان شما (چون کافر، منافق و يا ضعيف الايمان هستند) شما را در اعمالتان همراهي نمي‏کنند بلکه با مخالفت، مانع اعمال شايسته شما مي‏شوند (و از هجرت شما به مدينه ممانعت مي‏کنند) از آنان (با اوصاف ذکر شده) بر حذرباشيد و (هرگاه از اعمالشان پشيمان شدند و خواستند به شما ملحق شوند) اگر آنها را عفو کنيد و ببخشيد (و در مقام انتقام نباشيد، نيکوست)، به يقين خداوند هم بسيار آمرزنده و مهربان است.

 

نمونه سوم

قيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنّا وَ بَرَکاتٍ عَلَيْکَ وَ عَليآأُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنّا عَذابٌ أَليمٌ10

گفته شد: اي نوح! (از کشتي) فرود آي، با تندرستي از سوي ما و برکت‏هايي که بر توست و بر امت‏هايي از همراهانت.11

گفته شد: اي نوح، با سلام و برکاتي از سوي ما بر تو و امت‏هايي که با تواند (از کشتي) فرود آي. 12

اصولاً اين نوع ترجمه‏هاي کوتاه، اين اشکال را در ذهن خواننده به وجود مي‏آورد که چرا در آيه 40 همين سوره مي‏فرمايد: وَ مآ آمَنَ مَعَهُ اِلاّ قَليلٌ و در اين آيه مي‏فرمايد: عليک و علي امم ممّن معک؟ کلمه امم با ما آمن معه الا قليل سازگار نيست.

اگر آقايان خود را محدود به ترجمه محض نمي‏کردند، به راحتي با توضيحي مختصر، مطلب را براي خواننده روشن مي‏نمودند.

1. خطاب شد: اي نوح، با سلام و برکاتي (سلامتي و ايمني از عذاب و طوفان) از ناحيه ما بر تو و جماعتي که (از انسان، پرنده و حيوان) با تو هستند از کشتي فرود آي.

امت هم بر انسان اطلاق مي‏شود و هم بر حيوان: وَ ما مِنْ دآبَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طآئِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ اِلاّ آأُمَمٌ أَمْثالُکُمْ 13

2. پيشنهاد ديگر: با سلام و برکاتي از ناحيه ما بر تو و امتهاي صالح و موافق در طريق تو (چه آنان که هم اکنون در کشتي با تو هستند و چه آنهايي که از نسل اين صالحان بعدها تا قيامت ظاهر مي‏شوند)...

 

نمونه چهارم

شايسته است اصطلاح زبان مورد ترجمه با اصطلاح زبان دوم جايگزين شود. چنانچه اصطلاحات و کنايه‏ها را به صورت مفرد ترجمه کنيم و لغت جايگزين نماييم، مترجم خوبي نبوده‏ايم و نتوانسته‏ايم مقصود را بيان کنيم.

مثال:

الف) اِنّي تَوَکَّلْتُ عَلَي اللّهِ رَبّي وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دآبَّةٍ اِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِهآ 14

هيچ جنبنده‏اي نيست مگر اينکه او گيرنده پيشاني او است. 15

نيست هيچ جنبنده‏اي مگر خدا گيرنده است به پيشاني او.16

 

ترجمه پيشنهادي:

هيچ جنبنده‏اي نيست جز آنکه خدا بر او تسلط دارد و همه در حيطه قدرت و فرمانروايي او هستند. 17

ب) فَضَرَبْنا عَليآ آذانِهِمْ فِي الْکَهْفِ سِنينَ عَدَدًا 18

پس در آن غار، سالياني بر گوشهايشان پرده زديم. (فولادوند)

در همان غار بر (چشمها و) گوشهايشان تا چندين سال پرده کشيديم. (خرمشاهي)

چندين سال آنها را در غار به خواب فرو برديم. (نويسنده)19

آيه 18 همين سوره وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ استعمال کلمه رقود جمع راقد به معني خفتگان اين ترجمه را تأييد مي‏کند.

 

نمونه پنجم

در ترجمه‏هاي محض، ترجمه فارسي سوگندهاي قرآن بدون خواندن آيات و در نظر گرفتن جامعيت کلمات وزين، کمي سبک و مستهجن به نظر مي‏رسد. اگر خواننده‏اي صرفاً به خواندن ترجمه سوگندها اکتفا کند، با حيرت از خود سؤال مي‏کند آيا قرآن معجزه الهي، همين است؟ اينها که مفهومي ندارد تا چه رسد به اعجاز!

براي نمونه از پنج مترجم مشهور معاصر، از هر کدام، قسمتي نقل مي‏شود:

1) الْحآقَّةُ * مَا الْحآقَّةُ * وَ مآ أَدْراکَ مَا الْحآقَّةُ 20

آن در رسنده * آن در رسنده چيست؟* و تو چه داني که آن در رسنده چيست؟ (جلال الدين فارسي)

2) وَ النّازِعاتِ غَرْقًا* وَ النّاشِطاتِ نَشْطًا* وَ السّابِحاتِ سَبْحًا * فَالسّابِقاتِ سَبْقًا * فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرًا* يَوْمَ تَرْجُفُ الرّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرّادِفَةُ 21

سوگند به فرشتگاني که (از کافران) به سختي جان ستانند، و به فرشتگاني که جان (مؤمنان) را به آرامي گيرند، و به فرشتگاني که (در درياي بي‏مانند) شناکنان شناورند، پس در پيشي گرفتن (در فرمان خدا) سبقت گيرنده‏اند، و کار بندگان را تدبير مي‏کنند، آن روز که لرزنده بلرزد، و از پي آن لرزه‏اي (ديگر) افتد. (فولادوند)

3) وَ الطُّورِ * وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ * في رَقٍّ مَنْشُورٍ * وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ * وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ * وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ 22

سوگند به طور، و به کتابي نوشته، در نازک پوستي برگشاده، و (سوگند) به (آن) خانه آبادان (کعبه) و به بام برافراشته (آسمان) و به درياي برافروخته. 23

4) وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفًا * فَالْعاصِفاتِ عَصْفًا* وَ النّاشِراتِ نَشْرًا * فَالْفارِقاتِ فَرْقًا* فَالْمُلْقِياتِ ذِکْرًا* عُذْرًا أَوْ نُذْرًا 24

سوگند به فرستاده شدگان پياپي، و توفندگان توفنده، و سوگند به گسترانندگان گستراننده، و جداسازان جدا کننده، و به ياد افکنان براي (قطع) عذر يا هشدارگري (محمد علي رضايي و ديگر همکاران)

5) وَ الْفَجْرِ * وَ لَيالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ 25

سوگند به سپيده صبح، و سوگند به شبهاي دهگانه، و سوگند به جفت و طاق (آيتي)

اشکال در ترجمه نيست. اشکال در سبک و روش ترجمه است که بايد حتماً متحول گردد.

آيا اين گونه ترجمه با شأن و مقام و قداست کلام نوراني حق تعالي سازگار است؟

آيا خواننده با خواندن عباراتي از قبيل:

آن در رسنده چيست (حاقه)

آن روز که لرزنده بلرزد (نازعات)

ترجمان وحى » شماره 19 (صفحه 38)
به کتابي نوشته در نازک پوستي برگشاده (طور)

توفندگان توفنده (مرسلات)

و سوگند به جفت و طاق (فجر)

خود را راضي و قانع مي‏بيند و هيچ سؤالي براي او مطرح نمي‏شود؟

 

سخن پاياني

به عنوان حسن ختام و پايان دادن به بحث، ترجمه قسمتي از آيات سوره مبارکه طلاق، يکي از ترجمه‏هاي اخير26 ارائه مي‏شود و نکات بسياري که معمولاً در ترجمه بايد آورده شود و عمده ترجمه‏هاي روان را فاقد آن مي‏بينيم و اين ترجمه هم مانند ساير ترجمه‏ها توجهي به نکات اساسي مندرج در آيات ننموده يکايک يادآوري مي‏گردد تا قرآن پژوهان، خود به ضرورت تغيير سبک و روش ترجمه‏هاي موجود واقف شوند.

اين ترجمه بدان جهت انتخاب گرديد که مترجم محترم در پيشگفتار خود تحت عنوان «امتيازات اين ترجمه» شش امتياز بيان نموده و شماره 3 و 6 که عيناً در ذيل به نظر خوانندگان مي‏رسد، اين جانب را بر آن داشت تا به اين ترجمه استشهاد کنم:

پيشگفتار ترجمه آقاي سيد حسن ابطحي

سوم: آنکه روي صحت و درستي اين ترجمه صدها نفر در مدت دو سال که آن را خوانده و دقت کرده‏اند، کوچک‏ترين غلطي در آن نگذاشته که باقي ماند.

ششم: طبق دستوري که به اهل تزکيه نفس داده‏ام که حدوداً قريب به دو هزار نفر بوده‏اند، در هفته سي آيه از قرآن را و اين ترجمه را هر روز تکرار مي‏کرده و آن را در اذهان خود ثبت مي‏نموده و لذا به همين جهت مي‏گوييم بعيد است که ديگر غلطي داشته باشد.27

يآ أَيُّهَا النَّبِيُّ اِذا طَلَّقْتُمُ النِّسآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ (طلاق، 1){اي پيامبر وقتي که خواستيد زنان را طلاق دهيد، آنها را با وقت عده‏شان طلاق دهيد و حساب عده را نگهداريد.آنچه بلافاصله بعد از آيات بين دو علامت {} قرار گرفته عين ترجمه آقاي سيد حسن ابطحي است.28}

در اين قسمت کلمه عده، دو بار تکرار شده و مراد از هر يک غير از مفهوم ديگري است.

 

ترجمه پيشنهادي:

اي پيامبر وقتي که خواستيد زنان را طلاق دهيد، آنها را در وقت عده‏شان (وقتي که از عادت ماهانه پاک شده‏اند و شوهر بعد از پاکي با آنها هم بستر نشده باشد) طلاق دهيد و پس از اجراي صيغه طلاق، حساب عده طلاق را (به مدت سه نوبت عادت و پاک شدن) نگه داريد.29

وَ اتَّقُوا اللّهَ رَبَّکُمْ...{و تقواي خدا را که پروردگارتان است داشته باشيد}

چه ارتباطي بين طلاق و تقواي الهي وجود دارد که خداوند بعد از مسئله طلاق، مردم را به تقوا مي‏خواند؟

 

ترجمه پيشنهادي:

و تقواي خدا را که پروردگارتان است (با اجراي طلاق در وقت پاکي و نگه داشتن مدت عده) رعايت کنيد.

لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ اِلاّ آأَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ...{زنهايتان را از خانه‏هايشان بيرون نکيند و آنها نبايد جز در وقتي که کار زشت آشکارائي انجام داده‏اند، بيرون روند}.
در اين قسمت از ترجمه اشتباهي فاحش ديده مي‏شود. مترجم محترم استثناي «اِلاّ آأَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» را به «لا يَخْرُجْنَ» ارتباط داده در حالي که استثنا مربوط به «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ» مي‏باشد.

مفهوم ترجمه آقاي ابطحي اين است که زنان مطلقه حق بيرون رفتن از خانه را ندارند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکاري شوند که در آن صورت بيرون رفتن آنها اشکال ندارد.

 

ترجمه پيشنهادي:

آنها را (در مدت عده) از خانه‏هايشان بيرون نکيند و نيز خود آنها (در مدت عده) از خانه خارج نشوند اما اگر مرتکب کار زشت آشکاري شوند، در اين صورت بيرون کردن آنها از خانه (در مدت عده) مانعي ندارد.

«لا تَدْري لَعَلَّ اللّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْرًا»:{تو نمي‏داني، شايد خدا بعد از آن کاري را احداث کند}.

 

ترجمه پيشنهادي:

در پرتو رعايت حدود الهي چون نگه داشتن عده، و بيرون نکردن زن از خانه در مدت عده و پرداخت نفقه) اميد است (پس از اجراي صيغه طلاق) خداوند امر تازه‏اي پديد آورد (و کار به صلح و سازش بيانجامد).

بسياري از مترجمان فعل «لا تَدْري» را مذکر مخاطب دانسته و نوشته‏اند «تو نمي‏داني» اما به دليل قسمت اول وَ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ مي‏توان براي تنسيق و ارتباط کامل، «لا تدري» را فعل مؤنث غايب بدانيم و نفس را فاعل آن.

«فَاِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»:{پس وقتي عده آنها به پايان رسيد، به خوبي آنها را نگه داريد يا به خوبي از آنها جدا شويد}.

با توجه به اينکه منظور از بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ (وصلن الي رأس المدّة) است نه پايان يافتن مدت عده و در صورت باقي ماندن کمي از زمان عده، مرد بين رجوع و يا رها کردن او مخير است، اين ترجمه پيشنهاد مي‏شود:

و چون به پايان زمان عده نزديک شدند، آنها را با حسن خلق و معاشرت پسنديده آن چنان که خدا فرمان داده است نگه داريد و يا آنها را با پرداخت تمام حقوق شرعيه و بدون آزار، رها کنيد.

«وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقيمُوا الشَّهادَةَ لِلّهِ»:{و دو عادل را از خودتان شاهد بگيريد و براي خدا شهادت بدهيد}.

با توجه به اينکه مخاطب «أَشْهِدُوا» مرداني هستند که مي‏خواهند زنان خود را طلاق دهند و مخاطب «أَقيمُوا الشَّهادَةَ» شاهدان هستند نه مردان طلاق دهنده، و نيز شاهد گرفتن در زمان اجراي صيغه اجباري است نه به هنگام مفارقت و در ترجمه، «أَقيمُوا الشَّهادَةَ» را با «أَشْهِدُوا» نبايد يکسان ترجمه نمود، ترجمه فوق نه گوياست و نه صحيح.

 

ترجمه پيشنهادي:

و به هنگام اجراي صيغه طلاق، دو عادل از خودتان را شاهد بگيريد، و شما اي شاهدان به هنگام نياز و بروز اختلاف، براي خدا شهادت را با دلايل، اقامه کنيد.

«ذلِکُمْ يُوعَظُ بِه مَنْ کانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ»:{آن براي شما موعظه است، کسي که مؤمن به خدا و روز قيامت باشد، به آن سفارش مي‏شود}.

با توجه به اينکه «من» در «مَنْ کانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ» نايب فاعل «يوعظ» است، اين ترجمه صحيح نيست.

 

ترجمه پيشنهادي:

کسي که همواره به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، به وسيله اين احکام و دستورات اندرز داده مي‏شود.

«وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»:{و کسي که تقواي الهي پيشه کند خدا براي او نجاتي عنايت فرمايد}.

وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏اِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِه قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرًا 30

{و به او روزي مي‏دهد از جايي که گمان ندارد و کسي که بر خدا توکل کند، پس خدا او را کفايت مي‏کند قطعاً خدا فرمان خود را به پايان مي‏رساند. قطعاً خداوند بر هر چيزي اندازه‏اي قرار داده است}.

عبارات (و من يتق اللّه‏ و يرزقه ... وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ...) در يک سياق است و مرتبط با يکديگر. اما با مسئله طلاق و اقامه شهادت چه ارتباطي دارد؟

عبارات «اِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِه» و «قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرًا» در ترجمه، با مطالب قبل از خود بيگانه نمودار شده است در حالي که اين دو فقره، تأييدي است به منظور تحقق بخشيدن «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» براي «مَنْ يَتَّقِ اللّهَ»، و «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ)» براي «يرزقه»، و «فهو حسبه» براي «وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَي اللّهِ».

 

ترجمه پيشنهادي:

هر کس (با عمل به حدود و اوامر الهي) تقوا پيشه کند و از پيشامدهاي سوء نهراسد، قطعاً خداوند براي او گشايش و نجاتي قرار مي‏دهد و (از پرداخت مهريّه و حقوق شرعيه نگران نباشد، زيرا خداوند) به او از راهي که گمان نمي‏برد روزي مي‏رساند. و هر کس بر خداوند توکل کند (و دستورات او را به کار بندد و در اقامه شهادت جانب حق را پذيرا باشد) خداوند او را کفايت مي‏کند، چرا که خداوند انجام دهنده خواسته خويش است31 و (بداند که در وعده او تخلفي نيست، زيرا) بر هر چيزي تقديري معين کرده است32 (و طبق سنت خود عمل مي‏کند؛ از متقي متوکل حمايت مي‏نمايدو روزي او را ضامن است).
«وَ الْلاآئي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحيضِ مِنْ نِسآئِکُمْ اِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ الْلاآئي لَمْ يَحِضْنَ»:{و کساني که از زنهاي شما از حيض يائسه گرديده‏اند اگر درباره آنها شک کنيد، پس عده آنها سه ماه است و همچنين زناني که حيض نشده‏اند}.

 

ترجمه پيشنهادي:

آن دسته از زنان مطلقه شما که از حيض نا اميدند و حيض نمي‏شوند و شما شک داريد که آيا اين به واسطه سن زياد آنهاست و يا به علت عارضه ديگر، مانند آن دسته از زنان که در سن قاعدگي هستند ولي تا به حال حيض نشده‏اند، عده هر دوي آنها سه ماه است.

«أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ»:{آن زنها را هر جا که خودتان زندگي مي‏کنيد که در توانتان هست، اسکان دهيد و به آنها ضرر نرسانيد تا کار بر آنان تنگ کنيد}.

 

ترجمه پيشنهادي:

زنان مطلقه را هر جا خود سکونت داريد و در شأن و توان خودتان است اسکان دهيد و از جهت سکني و نفقه و پوشاک به آنها ضرر نرسانيد تا آنها را در فشار و مضيقه قرار دهيد.

«لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِه وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّآآتاهُ اللّهُ»:{انفاق براي وسعت رزق، آنهايي که امکانات وسيعي دارند، بايد از امکانات خود انفاق کنند و کسي که روزيش تنگ شده، از آنچه خداوند به او داده بدهد}.

اولاً معلوم نيست چرا عنوان «انفاق براي وسعت رزق» را براي اين آيه انتخاب کرده‏اند؟

اينجا بحث مطلق انفاق نيست تا سبب وسعت رزق شود.

ثانياً «لِيُنْفِقْ» در بيان نحوه انفاق شوهر است به زن مطلقه حامله خود که در آيه قبل فرموده است: وَ اِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتّي يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ

 

ترجمه پيشنهادي:

مرد بايد به زن مطلقه خود که باردار است به اندازه وسعت و توانايي‏اش به او نفقه بپردازد و آن که تنگدست است و نمي‏تواند آنچنان که شايد بپردازد، به اندازه‏اي که خداوند به او تمکن و دارايي داده، نفقه زن مطلقه خود را ادا کند.

«لا يُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا اِلاّ مآ آتاها سَيَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا» {خدا کسي را جز به آن مقداري که به او عنايت کرده، تکليف نمي‏کند. خدا به زودي بعد از سختي، آساني را قرار مي‏دهد}.

 

ترجمه پيشنهادي:

چون خداوند هر کسي را به اندازه توان و تمکني که به او داده، تکليف مي‏کند، بنابراين نبايد شخص ناتوان غمگين گردد، بلکه بدين نويد شادمان باشد که خداوند پس از هر سختي، به زودي گشايشي پديد آورد.

« وَ کَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِه فَحاسَبْناها حِسابًا شَديدًا وَ عَذَّبْناها عَذابًا نُکْرًا»{و چه بسيار آباديهايي که از امر پروردگارشان و پيامبران او سرپيچي کردند، پس ما به شدت به حسابشان رسيديم و آنها را به عذاب ناشناخته‏اي مجازاتشان نموديم}.
اگر خواننده اين آيات، از خود بپرسد: چه شد که خداوند بعد از بيان احکام طلاق و مسائل مربوطه، بلافاصله از تمرد مردم شهرها از فرمان خدا و پيامبران و عذاب آنها سخن گفته، آيا اين ترجمه، پاسخگوي اين سؤال هست؟ مطمئناً نه! اما با افزودن توضيحي قبل از ترجمه آيه، مسئله روشن مي‏شود، بدين گونه:

پس از احکام طلاق، خداوند از مرداني که زنان خود را طلاق مي‏دهند خواسته است از ناروائي و ستم بر زنان مطلقه خود در مورد سکني و نفقه و پوشاک بپرهيزند و چنانچه راه خلاف پيمودند، بدانند عاقبت کار آنها هلاکت است همان گونه که اقوام پيشين بر اثر طغيان و تخلف، هلاک شدند. لذا مي‏فرمايد:

« وَ کَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها... رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْکُمْ آياتِ اللّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَي النُّور»33:{پيامبري که بر شما آيات روشن خدا را تلاوت مي‏کند تا خارج کند از تاريکيها به نور کساني را که ايمان آورده و عمل صالح نموده‏اند}

اگر «رَسُولاً» مفعول فعل محذوف باشد و يا بدل براي «ذکراً» در آيه قبل، ترجمه ياد شده با هيچ يک از اين دو سازش ندارد.

« قَدْ أَحْسَنَ اللّهُ لَهُ رِزْقَا»{و خداوند چه نيکو رزقي براي او قرار داده است}.
با توجه به اينکه «أَحْسَنَ» افعل تعجب نيست و «رزقاً» مفعول فعل «اَحْسَنَ» است نه تميز، اين ترجمه صحيح نيست.

نويسنده :  سيد عبدالوهاب طالقاني

  • 1. a. b. (مائده، 106)
  • 2. (مائده، 107).
  • 3. (مائده، 106)
  • 4. (مائده، 107).
  • 5. علت آنکه گواهان را جهت سوگند، نگه مي‏دارند و بعد از نماز عصر در برابر جمعيت حاضر مي‏کنند، اين است که انسان معمولاً در برابر جمعيت، آن هم بعد از فريضه الهي، تحت تأثير احساسات قرار مي‏گيرد و کمتر جرئت مي‏کند به دروغ شهادت دهد.
  • 6.  الاوليان تثنية اولي، بدل من قوله آخران، اي يقوم شاهدان کل واحد منهما اولي بالميت، اي من اقربائه وذي ولايته - تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد حسيني شيرازي، ج 7، ص 39. و نيز در مجمع البيان ذيل همين آيه تحت عنوان «الحجة والاعراب» مي‏نويسد: قال الزجاج هذا الموضع من اصعب ما في القرآن في الاعراب، والاوليان في قول اکثر البصريين يرتفعان علي البدل مما في يقومان، المعني فليقم الاوليان بالميت مقام هذين الخائنين فيقسمان باللّه‏ لشهادتنا احق من شهادتهما.
  • 7. (تغابن، 14)
  • 8. (ترجمه رضايي اصفهاني و همکاران)
  • 9. ( ترجمه آيتي)
  • 10. (هود، 48)
  • 11. (موسوي گرمارودي)
  • 12. (حسين انصاريان)
  • 13. (انعام، 38)
  • 14. (هود، 56)
  • 15. (جلال الدين فارسي)
  • 16. (شاه ولي اللّه‏ دهلوي)
  • 17. (کهف، 11)
  • 18. (کهف، 11)
  • 19. فضربنا علي آذانهم اي انمناهم، فان الضرب علي الآذان کنايه عن ذلک، لان الانسان اذا نام لا يسمع شيئاً وکأنه ضرب علي اذنه بحائل يمنع عن السماع (تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، ج 15).
  • 20. (حاقه، 3-1)
  • 21. (نازعات، 7-1)
  • 22. (طور، 6-1)
  • 23. (موسوي گرمارودي)
  • 24. (مرسلات، 6-1)
  • 25. (فجر، 3-1)
  • 26.  ترجمه آقاي سيد حسن ابطحي، تاريخ نشر، ذيقعده 1425 قمري.
  • 27.  ترجمه غلط بحثي است مستقل و ما در اين مقال با صحت و سقم و صحيح و غلط بودن ترجمه کاري نداريم. آنچه مهم به نظر مي‏رسد اين است که ترجمه‏هاي صحيح کافي و گويا نيستند و خواننده را اقناع نمي‏کنند و براي درک مفهوم بايد به تفاسير مراجعه نمود. لذا بايد سبک و روش ترجمه را تغيير داد و با افزودن شرح مختصري، مفهوم آيات را براي خواننده روشن و گويا نمود.
  • 28. آنچه بلافاصله بعد از آيات بين دو علامت {} قرار گرفته عين ترجمه آقاي سيد حسن ابطحي است.
  • 29. بر حسب مفاد آيه 228 سوره بقره: «وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأْْنفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ».
  • 30. (طلاق، 3)
  • 31. بالغ امره، اي نافذ امره (کشاف زمخشري)
  • 32. قدراً اي تقديراً و توقيتاً و هذا بيان لوجوب التوکل علي اللّه‏ و تفويض الامر اليه، لانه اذا علم ان کل شئ من الرزق و نحوه لا يکون الا بتقديره و توقيته لم ييق الا التسليم للقدر و التوکل (کشاف زمخشري)
  • 33. (طلاق /8-11)
منابع: 

مجله ترجمان وحى ، بهار و تابستان 1385 - شماره 19