عذاب قوم عاد و نجات هود (ع) و مؤمنان

عذاب شدید و هلاكت سخت قوم عاد

به عذاب سختی كه خداوند بر قوم عاد فرستاد و آنها را به هلاكت رسانید، در آیات متعدد قرآن اشاره شده است(1) كه از همه آنها چنین بر می‎آید كه عذاب آنها بسیار سخت و وحشتناك بوده است.
در سوره حاقه آیه 6 به بعد چنین آمده:
«خداوند تند بادی طغیانگر و سرد و پر صدا را هفت شب و هشت روز پی در پی و بنیان كن بر قوم عاد مسلّط كرد، آن قوم یاغی هم چون تنه‎های پوسیده و نخل‎های تو خالی، در میان آن تند باد كوبنده بر زمین افتادند و به هلاكت رسیدند، و همه آنها نابود شدند.»
ماجرای هلاكت قوم عاد، در بعضی از تفاسیر چنین آمده است:
سرزمین قوم عاد، بسیار پر درخت وخرم و حاصلخیز بود، ‌وقتی كه از دعوت حضرت هود ـ علیه السلام ـ سر پیچی كردند، خداوند باران رحمتش را به مدت هفت سال از آنها باز داشت. خشكسالی و قحطی، همه جا را فرا گرفت. هوا خشك و گرم و خفه كننده شده بود.حضرت هود ـ علیه السلام ـ به آنها فرمود: «توبه و استغفار كنید، ‌تا خداوند باران رحمتش را به سوی شما بفرستد.» ولی آنها بر عناد و سركشی خود افزودند و دعوت آن حضرت را به مسخره گرفتند. خداوند به هود ـ علیه السلام ـ وحی كرد كه فلان وقت عذاب دردناكی به صورت باد تند و كوبنده بر آنها می‎فرستم.
آن وقت فرا رسید، وقتی ملت گنهكار عاد به آسمان نگریستند ابری را دیدند كه به سوی سرزمین آنها حركت می‎كند، تصور كردند كه ابر نشانه باران است،‌ از این رو شادمان شدند، و گفتند: «این ابری است باران زا كه به سوی درّه‎ها و آبگیرهایمان رو می‎آورد.» به استقبال آن شتافتند، و در كنار درّه‎ها و سیل گیرها آمدند تا منظره نزول باران پر بركت را بنگرند و روحی تازه كنند.ولی به زودی به آنها گفته شد؛ این ابر باران زا نیست، این همان عذاب وحشتناكی است كه برای آمدنش شتاب می‎كردید، این تند باد شدیدی است كه حامل عذاب دردناكی خواهد بود.
طولی نكشید كه آن با تند و ویرانگر فرا رسید، و اموال و چهار پایان و خود آنها را نابود كرد.(2)
نخستین بار كه متوجه ابر سیاهِ پر گرد و غبار شدند، وقتی بود كه آن باد به سرزمین آنها رسید و چهار پایان و چوپانان آنها را كه در اطراف بودند، از زمین برداشت و به هوا برد، خیمه‎‎ها را از جا می‎كند و چنان بالا می‎برد كه آنها به صورت ملخی دیده می‎شدند، هنگامی كه آن صحنه وحشت بار را دیدند، فرار كردند و به خانه‎های خود پناه بردند و درها را به روی خود بستند، ‌ولی باد آن چنان تند بود كه درها را از جا می‎كند، و آنها را بر زمین می‎كوبید و با خود می‎برد و پیكرهای بی‎جان آنها را زیر خروارها شن، پنهان می‎ساخت.(3)
آری آنها آن چنان در چنبره عذاب الهی قرار گرفتند كه به فرموده قرآن:
«ما تَذَرُ مِنْ شَی‏ءٍ اَتَتْ عَلَیهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِیمِ؛ آن باد تند از هر چیز كه می‎گذشت، آن را رها نمی‎كرد، تا این كه آن را هم چون استخوانهای پوسیده می‎نمود(4)

 

نجات هود ـ علیه السلام ـ و مؤمنان

چنان كه در قرآن، آیه 58 سوره هود آمده، خداوند می‎فرماید: «و هنگامی كه فرمان عذاب ما فرا رسید،‌ هود و كسانی را كه به او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم، و آنها را را از عذاب شدید رهایی بخشیدیم.»
مطابق پاره‎ای از روایات، هود و اطرافیانش، بعد از هلاكت قوم، به سرزمین حضر موت كوچ نموده، و تا آخر عمر در آن جا زیستند.مولانا در كتاب مثنوی، ماجرای نجات هود و ایمان آورندگان را در اشعار خود ترسیم نموده كه خلاصه شرح آن چنین است:
هنگامی كه طوفان شدید و تند باد سركش (هفت شب و هشت روز) بر قوم عاد فرود آمد، به هر كس كه می‎رسید. او را می‎كوبید و به هلاكت می‎رسانید، حضرت هود ـ علیه السلام ـ در همان روزِ اولِ عذاب، به دور خود و افرادی كه به او ایمان آورده بودند، ‌خط دایره‎ای كشید و به آنها فرمود:
«هشت روز در میان این دایره بمانید، و اعضای متلاشی شده تبهكاران را در بیرون از دایره تماشا كنید.»
طوفان سركش به آنان كه در داخل دایره بودند، كوچكترین آسیبی نرساند، بلكه همان طوفان نسیم روح افزایی برای آنها بود، ‌ولی جسدهای كافران در هوا، گاهی با سنگ برخورد می‎كرد، و گاهی طوفان آن چنان بدن آنها را به یكدیگر می‎زد كه استخوانهایشان مانند دانه‎های خشخاش ریز ریز، بر زمین می‎ریخت:

بـر هـوا بـردی فـكندی بـر حَـجَـر تا دریدی عَظم و لَحم از یكدگر     
    یـك گُـرُه را بـه هـوا بـر هـم زدی تا چو خشخاش، استخوان ریزان شدی
     هـودگِـرد مـؤمنان خـط مـی‎كشیـد نـرم مـی‎شـد بـاد كـآنجا مـی‎رسیـد          
       هر كه بیرون بود از آن خط جمله را پـاره پـاره مـی‎شـكست انـدر هـوا        
 هـم چـنیـن بـاد اجـل بـا عـارفـان نرم و خوش هم چون نسیم بوستان(5)   

  • (1). مانند سوره ذاریات آیه 41 به بعد، و سوره حاقّه آیه 6 به بعد، و سوره قمر آیه 18 به بعد.
  • (2). تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 18.
  • (3). تفسیر فخر رازی، ج 28، ص 28.
  • (4). ذاریات، 42.
  • (5). دیوان مثنوی، به خط میرخانی، دفتر یك، ص 24.