عصمت انبیاء

عصمت خصیصه ­ای است كه انسان را از انجام گناه و ارتكاب خطا و اشتباه باز می دارد. متكلمان اسلامی بر برخورداری پیامبران از عصمت اتفاق نظر دارند هر چند در تعیین حدود و ثغور آن اختلافاتی وجود دارد.

 عصمت پیامبران در سه حوزۀ مختلف قابل بررسی است:

1- عصمت از ارتكاب گناه و مخالفت با دستورات الهی؛

2- عصمت از خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی؛

3- عصمت از خطا و فراموشی در اجرای احكام الهی و انجام امور فردی و اجتماعی.

 

عصمت از گناه

  متكلمان شیعه به عصمت مطلق پیامبران اعتقاد دارند. آنان صدور گناه، خواه كبیره و خواه صغیره، در تمام عمر پیامبران (قبل از بعثت و پس از آن) را ممتنع می دانند و بر این مدعای خودشان، ادله عقلی و نقلی اقامه كرده اند:

دلیل عقلی:

  یکی از این ادله عقلی را خواجه نصیرالدین طوسی در عبارت زیر بیان كرده است:

«و یجب فی النبی العصمة لیحصل الوثوقُ فیحصلَ الغرض»

«پیامبر باید معصوم باشد تا مورد وثوق و اعتماد باشد و در نتیجه غرض نبوت حاصل شود.»

  توضیح آن كه؛ هدف اصلی از بعثت پیامبران، راهنمایی بشر به سوی حقایق و سعادت اخروی است. حال اگر چنین سفیرانی خود برخلاف محتوای رسالت شان عمل كنند، انسان­ها به گفتارشان اعتماد پیدا نمی كنند و در نتیجه هدف از بعثت ایشان، تحقق نخواهد یافت.

دلیل نقلی:

  به گواهی قرآن، پیامبران الهی مشمول هدایت خاص الهی بوده اند قرآن پس از ذكر اسامی تعدادی از پیامبران بزرگ می فرماید:

«وَ اجْتَبَینَاهُمْ وَ هَدَینَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ذَلِكَ هُدَى اللّهِ یهْدِی بِهِ مَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِ » (انعام/87)

«و آنها را برگزیدیم و به راه راست هدایت نمودیم. این هدایت خداست كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایی می كند».

و در جای دیگر می­فرماید:

«وَمَن یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَن یهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ » (زمر/36-37)

«و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایت کننده­ای ندارد و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه کننده­ای نخواهد داشت.»

  به این ترتیب روشن می شود كه انبیای الهی هیچ گاه در معرض گمراهی واقع نمی شوند و از آن جا كه ارتكاب گناه از مصادیق مسلم گمراهی است این آیات بیانگر عصمت پیامبران از ارتكاب گناه اند.

 

ادله عصمت در دریافت و ابلاغ وحی

دلیل عقلی:

  اگر پیامبری در دریافت یا ابلاغ وحی مرتكب خطا شود وثاقت و اعتبار خویش را در سایر  موارد از دست می دهد، زیرا از آن پس مردم در هر چه كه او به عنوان وحی عرضه می كند، احتمال خطا خواهند داد و با این احتمال دیگر نمی توان بر سخنان و تعالیم او اعتماد ورزید. در نتیجه حجّت بر مردم تمام نمی شود و غرض از بعثت حاصل نمی گردد.

دلیل نقلی:

  از برخی آیات قرآن به دست می آید كه خداوند حافظان و نگهبانانی را می گمارد تا از اصالت وحی حفاظت كنند و آن را تا زمان ابلاغ به مردم، از هر گونه تغییری مصون بدارند:

«عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِن بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِیعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیهِمْ وَ أَحْصَى كُلَّ شَیءٍ عَدَدًا » (جن/26-27-28)

«خداوند دانای غیب است و كسی را بر غیب خود آگاه نمی كند، جز پیامبری را كه از او خشنود باشد كه (در این صورت ) برای او از پیش رو و از پشت سرش نگهبانی برخواهد گماشت تا معلوم بدارد كه پیام های پروردگار خویش را رسانیده اند و (خدا) به آن چه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره كرده است»

  براساس آیات فوق، خداوند پیامبران را بر علوم غیبی خود، از طریق وحی، آگاه می سازد و برای مصونیت وحی از تغییر، فرشتگانی را می گمارد تا در دو مرحله از وحی نگهبانی كنند؛ مرحله اول از صدور وحی تا رسیدن آن به پیامبر (ص) است (مِنْ خَلْفِه) و مرحله دوم، مرحله ابلاغ وحی از سوی پیامبر به مردم است (مِنْ بَینَ یدَیه).

 

عصمت از سهو و خطاء

  نوع سوّم عصمت، مصونیت از خطا و سهو ونسیان در انجام تكالیف دینی و تطبیق شرع بر امور خاص و نیز مصونیت از خطا در تمام اعمال فردی و اجتماعی است. بیشتر متكلمان و علمای شیعه و برخی علمای اهل سنت پیامبران را دارای این نوع عصمت می دانند و ادله ­ای را بر آن اقامه می­کنند:

دلیل عقلی:

  تحقق كامل اهداف بعثت پیامبران، در گرو اطمینان و وثوق كامل مردم به اوست. از سوی دیگر خطای پیامبر در حوزه های خارج از حوزۀ دریافت و تبلیغ وحی، حتی اگر مستقیماً به ابلاغ رسالت او لطمه نزند، بر وثاقت او در نزد مردم خدشه ای شدید وارد می كند، به گونه ای كه عموم مردم، با مشاهدۀ خطا و سهو در تطبیق قوانین و احكام دینی یا در امور فردی و اجتماعی پیامبر، در عصمت او در ناحیۀ ابلاغ رسالت نیز تردید می كنند و این تردید با هدف بعثت پیامبران منافات دارد.
بنابراین، وصول به اهداف بعثت مقتضی وثاقت كامل پیامبر در میان مردم است، زیرا از دست رفتن اعتبار او در یك حوزه، به سلب اعتبار در حوزه های دیگر می انجامد و در نتیجه، حجت بر مردم تمام نمی شود.

دلیل نقلی:

  برخی آیات قرآنی شواهدی بر وجود این نوع عصمت در پیامبران ارائه می­دهند از جمله:

« وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّآئِفَةٌ مُّنْهُمْ أَن یضِلُّوكَ وَ مَا یضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَ مَا یضُرُّونَكَ مِن شَیءٍ وَ أَنزَلَ اللّهُ عَلَیكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیكَ عَظِیمًا » (نساء/113)

«اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود گروهی از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه كنند امّا جز خودشان را گمراه نمی كنند و هیچ گونه زیانی به تو نمی رسانند و خداوند كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آن چه را نمی دانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.»

  آیۀ فوق درباره یكی از قضاوت های پیامبر (ص) است؛ در مورد نزاعی كه یكی از طرفین آن می كوشید تا با جلب عواطف پیامبر (ص) او را گمراه سازد تا حكم باطلی را به نفع او صادر كند. با توجه به شأن نزول آیه معلوم می شود كه فضل و رحمت خاص الهی نسبت به پیامبر (ص) او را از خطا و اشتباه در قضاوت و صدور حكم ناروا محفوظ می دارد.

 در آیه فوق عبارت «و انزل الله علیك الكتاب والحكمة» بیان می دارد كه پیامبر (ص) از راه نزول قرآن و حكمت، بر احكام كلّی الهی آگاه است و عبارت «وعلّمك ما لم تكن تعلم» از این حقیقت پرده برمی دارد كه خداوند آگاهی از شرایط و خصوصیات قضیه مورد نزاع را در اختیار پیامبر خویش نهاده است، به گونه ای كه اگر این تعلیم الهی نبود، پیامبر (ص) هرگز از حقیقت ماجرا آگاه نمی شد.

  بنابراین آشكار می شود كه پیامبر (ص) با تكیه بر علم خویش به احكام كلی و آگاهی خود از خصوصیات قضیه مورد نزاع، حكمی عادلانه و درست صادر می كند و در تطبیق احكام بر مصادیق آن هرگز دچار خطا نمی شود.

 

نویسنده: مهدی جدی

منابع:

1)سبحانی، جعفر؛ الالهیات، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ ششم، 1384، ج3، ص 158.

2)علامه حلی، كشف المراد؛ قم، جامعه مدرسین، چاپ نهم، 1422 ه‍.ق، ص 471.

3)مصباح یزدی، محمد تقی؛ آموزش عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دهم، 1373، ص 243.

5)طباطبائی، سید محمد حسین؛ المیزان، قم؛ موسسه اسماعیلیان، ج 2، ص 135و 136/

6)سعیدی مهر، محمد؛ كلام اسلامی، قم؛ كتاب طه، چاپ سوم، 1383، ج 2، ص 77.