علي(علیه السلام)، قرآن ناطق

مقدمه

«... وهذالقرآن انما هو خط مستور بين الدفتين لا ينطق بلسان ولا بدّ له من ترجمان وانما ينطق عنه الرجال» (نهج البلاغه 157)علي (علیه السلام) مي فرمايد : اين قرآن خطي است که نوشته شده ودرميان دوجلداست وزبان نمي گشايد وچاره اي نيست که براي فهم آن نياز به مترجمي دارد . واين تنها مردان(خاصی) هستند که ازجانب قرآن سخن مي گويند.

ذالک القرآن فاستنطقوه ولن ينطق ولکن اخبرکم عنه ... (نهج البلاغه خطبه 157 )اين قرآن است پس اورا به سخن آوريد که هرگز سخن نگويد اما اين منم که قرآن را به سخن درمي آورم وازآن آگاهتان مي سازم .

((علي (ع) قرآن ناطق است ))؛ حقيقتي که دانشمندان صادق اسلام اعم از شيعه وسني بلکه مستشرقين وجميع مسلمانان بدان اعتراف دارند .حقيقتي است که خود قرآن ، وپيامبر (ص) وائمه اطهار به صراحت بيان کرده اندوعقل وفطرت نيز بدان گواهي مي دهد .دراين مقاله ما درصدديم که درحد توان به دوطريق ودرشش باب مختلف اين مهم را به اثبات رسانيم

طريق اول : علي (ع) وارث قرآن وعلم انبياء

1- پيشتاز درخيرات

خداوند متعال مي فرمايد : والذي اوحينا اليک من الکتاب هوالحق مصدق لما بين يديه(فاطر/31)آنچه ازکتاب آسماني قرآن برتونازل کرديم حق است وکتب آسماني قبل را تصديق مي کند.به بيان ديگر جميع علمي که به انبياءپيش داديم درقرآن وجوددارد ، لذادرروايات متعددآمده است که پيامبر (ص)وارث علم جميع انبياء گذشته است :ازجمله امام باقر(علیه السلام)دراين زمينه مي فرمايد: ...اما ان محمدا ورث علم من کان قبله من الانبيا ء والمرسلين. بدنبال اين آيه آمده است : ثم اورثنا الکتاب الذين اصطفينا من عبادنا ...و منهم سابق الخيرات (فاطر /32) سپس اين کتاب را به بندگان برگزيده خود به عنوان ارث سپرديم ...وبه برخي ازآنان به خيرات سبقت گرفتند به اذن پروردگارشان .

به اتفاق نظر مفسرين شيعي مصداق وارث قرآن وسابق بالخيرات وبراساس روايات متعددي که رسيده است ؛ علي (ع) وائمه اطهار است.

معني ارث بردن قرآن اين است که خداوند متعال ، عين آن حقيقتي را که ازقرآن مجيد برپيغمبرش نازل کرده است؛ ازظاهر چون عام وخاص ، مجمل مبين ، مطلق مقيد ، ناسخ ومنسوخ ، و...وازباطن قرآن مانند تاويل ، تفسير وکليت  و...به وارث قرآن سپرده است بطوري که آن وارث قرآن يک نسخه تمام نما و جانشين رسول خدا وقرآن به همان نحوه که تجلي کرده است ،مي باشد.
بنابرين ازدريچه و جود آنان مي توان به تمام مراتب قرآن ازظواهر و بواطن آن دست پيدا نمود وراز اينکه علي (ع) قرآن ناطق است درهمين معنا است کما اينکه سر وراثت علي (ع) ازجميع انبياء گذشته نيز همين امر است.

2- علي (ع) تجسم قرآن

ازطرف ديگر در روايت متعدد آمده است که علي (ع) وارث حکمت لقمان بود .ودرآيه قبل از ((ثم اورثنا الکتاب ...ومنهم سابق بالخيرات )). که درشان علي (ع) وامام معصوم بود که آنان وارث قرآن وسابق به خيرات ؛ حکمت را خير کثير دانسته  ومن يوت لا حکمه فقد اوتي خيرا کثيرا (بقره 269)نتيجه مي گيريم که ؛ خيرات همان قرآن وباطن آن واعمال خيرند که دراينجا به صورت تکويني به حضرت وحي گرديده است لذا علي (ع) تجسم قرآن وقرآن مجسم است چراکه ازوجود او بجز قرآن نمي باردونمي تراود کما اينکه اززبان او چيزي جز قرآن برنمي خيزد وروايات متعددي وجود دارد که مي فرمايد : علي (ع) قرآن مجسم است وتجسم قرآن درواقع نطق قرآن است لذا علي (ع) قرآن ناطق است

3-علي (ع) وقرآن صراط مستقيم مي باشند

اهدنا صراط مستقيم صراط الذين انعمت عليهم ...دراينکه صراط مستقيم چيست ؟ درروايات چهار احتمال آمده است .

1- کتاب خدا که درروايت متعددي به اين معنا آمده  است

2- اسلام

3- دين خدا که ازبنده جز آن را نمي پذيرند

4- پيامبر (ص) وحضرت علي (ع)وامامان بعدازاو

مرحوم طبرسي مي فرمايد :بهتر است که آيه را حمل برعموم کنيم تا هرچهار احتمال رادربرگيرد اما بايدگفت که اين چهار مورد درظاهر متعددند امادرباطن ودرعالم امر وملکوت واحدند

درتفسير صراط مستقيم وصراط انعمت عليهم ، است بسياري راه علي (ع) وامامان بعدي گفته اند ودرتاويل صراط مستقيم وصراط انعمت عليهم به آيات ديگر قرآن ، جميع موارد مانند تاويل انعمت عليهم به متقين ، به آدم اسماء تعليمي وکلمات القائي وهدايت اعطائي به او، عروه الوثقي ، صديقين وراه آنها خلافت في الارض ، مسلمين واتمام نعمت برآنها ، هگي به شان مولي علي (ع) وائمه اطهار باز مي گردد. خلاصه اينکه اينها نفس صراط مستقيم مي باشند پس اگر قرآن هدايت به صراط مستقيم مي کند ، وعلي علي (ع) املم بعد ازاو نفس صراط مستقيم مي باشند پس آنان ظهور وتجلي وتجسم وسخنگوي قرآن هستند پس آنان قرآن ناطقند وقرآن به وسيله آنان ودروجود آنان به حرف درمي آيد وظهور مي کند .وراز اينکه علي (ع) بايد مجوز عبور ازپل صراط رابدهد ويا حب علي (ع) جواز عبور ازپل صراط درقيامت است ، به فرموده رسول خدا (ص) : والک شي ء جواز وجواز صراط حب علي (ع) واگر علي (ع) قسيم جنت وجهنم است همه به همين حقيقت باز مي گردد وريشه درهمين معنا دارد .

طريق دوم : اتحاد اوصاف قرآن واوصاف علي (ع)

ازدريچه ديگر ي مي توان به علي (ع) وقرآن نگاه کرد!وبه حقيقت ((علي (ع) قرآن ناطق است )) پي برد تا اين حقيقت براي مامکشوف گردد .

تمام اوصاف قرآن که در قرآن آمده ، درخودآن کتاب مبين يادرروايات اهل بيت ورسول اکره (ص) به تصريح يا به کنايه ،درباره درباره حضرت علي (ع) آمده است .

1- معيت علي (ع) با قرآن

همانگونه که علي (ع) با قرآن است ، قرآن نيز با علي (ع) است

قال رسول الله (ص) : (( علي مع القرآن وقرآن معه لايفترقان حتي يراد علي الحوض ))

2- علي (ع) وقرآن هردو حق

قال رسول اکرم (ص) (( الحق مع علي وعلي مع الحق لن يفترقا حتي يراد علي الحوض))

قال رسول اکرم (ص) ((ياعلي !ان الحق معک والحق علي لسانک وفي قلبک وبين عينک ))

قرآن حق است : ((نزله روح القدس من ربک باالحق ليثبت الذين آمنوا))(نحل /آيه 102)(بگو: اي قرآن را روح القدس (جبرئيل ) ازجانب پروردگارتان به حق به تدريج فروآورده کساني را که ايمان آوردهاند استوار گرداند.)

((ويرالذين اوتوالعلم الذي انزل اليک من ربک هوالحق))(سبا /آيه6) (وکساني که به آنها دانش (دين وکتاب آسماني ) داده شده ، ديده ودانند که آنچه برتوازسوي پروردگار فرود آمده حق است .)

((هذا کتابنا ينطق عليکم بالحق ))(جاثيه /آيه 29)(قرآن با حق باشما سخن مي گويد) وعلي (ع) حق است لذا قرآن با علي (ع) با شما سخن مي گويد پس علي (ع) قران ناطق است .ملا صدار گويد : اينکه به قرآن حق گفته اند ، بدين جهت است که درآن تغييري نيست وصادق ومطابق با واقع است .هرگز شک وترديد درآن وارد نمي شود .دقيقا همين واقعيت وسخن درباره حضرت علي (ع) نيز آمده است که او هرگز ترديد نمي کند وشک وريب وترديد دروجودش راه نمي يابد .

3-علي (ع) وقرآن هردوفرقان

ازاوصاف قران ، فرقان است .((تبارک الذي الفرقان علي عبده ليکون للعالمين نذيرا (فرقان /آيه1)(والا وپربرکت است آن (خداي ) که فرقان (جداکننده حق ازباطل ) به تدريج بربنده خود فروفرستاد)

رسول خدا (ص) همين وصف را درباره حضرت علي (ع) آورده است : ((... فانه فاروق الاکبر الفاصل بين الحق والباطل )) يا ((هوفاروق هذه الامه )) بسيار جالب اينکه رسول اکرم (ص) دريک جا مي فرمايد : ((ايها الناس انکم في دار هدنه ... فاذا التبست عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن ...)) وقتي فتنها شمارا فراگرفت ، بقران پناه ببريد > ودرجاي ديگر مي فرمايد : (( ستکون من بعدي فتنه فاذا کان ذلک فالزمو ا علي بن ابيطالب ...)) درفتنه ها بعد ازمن بايد به علي بن ابيطالب (ع) پناه ببريد .واين نيست مگر يگانگي وحدت قرآن وعلي (ع) با اين تفاوت که علي روشن وبدون ابهام است وسخنگوي قرآن !

4- علي (ع) وقرآن هردونور

يکي ازاوصاف قرآن نور است : ((قد جائکم من الله نور وکتاب المبين ))(مائده /آيه12) (حقا که براي شما ازجانب خداوند نور وکتابي روشن وروشنگر آمده است )

همين صفت ، به تعابير مختلف براي علي (ع) وامامان بعد ازاو آمده است ، خصوصا درقرآن بسياري ازموارد که سخن ازنور رفته است ؛ روايات اهل بيت ونبوي آن را به علي (ع) بازگردانده : مثلا : ((افمن کان ميتا فاحييناه فجعلنا له نورا يمشي به في الناس ))( آيا دکسي که مرده بود پس ما اورا (به وسيله هدايت دين ) زنده کرديم وبراي او نوري قرار داديم که باآن درميان مردم راه مي رود )

مرحوم ملا صدرا درتحليل اين صفت ها بيان کرده که درباره علي (ع) ثابت است .

علي خير قرآن هم خير

علي ميزان قران هم ميزان

علي نعمت قرآن هم نعمت

علي بشير ونذير قرآن هم بشير ونذير

علي رحمت قرآن هم رحمت

علي مبين وقرآن هم مبين

علي کريم وقرآن هم کريم

علي رزق قرآن هم رزق

و درباره قرآن قريب 55 صفت آمده که درروايات وخود قرآن که تامل مي کنيم ، مي يابيم که همه آنان بعنوان صفت ، درباره اميرالمومنين (ع) ثابت شده است . واين نيست مگر اتحاد باطن علي (ع) با باطن قرآن وظاهر بسياري ازسخنان علي (ع) با ظاهر قران با اين تفاوت که علي (ع) قرآن مجسم وناطق است.

نویسنده: مهدي فتاحي پور