قرآن؛ بهترين نمونه فضاسازی هنری

وقتي موسيقي پخش مي شود، اين موسيقي به اصطلاح عملي اش با شما حرف نمي زند ولي حسي که هنرمند و گيرنده، هيچ يک نمي توانند اسمي برايش بگذارند، به صورت شهودي منتقل مي شود. هيچ وقت نمي توانيد حسي را که فضاي معماري در انسان ايجاد مي کند، در مقاله منتقل کنيد. چرا؟ چون معماري به هنر نزديک است. بنابراين، هنرمند در داستان، فضا درست مي کند تا مخاطب در آن فضا پيام را دريافت کند.

قرآن را ببينيد که اين همه داستان دارد. خدا براي خلق مفاهيم - نعوذ بالله - کم نياورده بود که در گفت و گو با انسان از داستان استفاده مي کند و ديدگاه هايش را به صورت قصه- حداقل به صورت ديالوگ با پيامبر - مطرح مي کند.«قل اعوذ برب الناس»؛ اين مي شود يک قصه، اين يک نوع فضاسازي است.

افلاطون يا ارسطو هم، بيشتر متن هايشان را به صورت ديالوگ هاي يک تئاتر نوشتند. علت ماندگاري شان هم اين است که زبان علمي روز را انتخاب نکردند. برخي از حکماي ما هم متن هايشان را به صورت شعر در مي آوردند چون آن زبان مشترک و استاندارد علمي براي انتقال بسياري از مفاهيم ناتوان است؛ در حالي که اثر هنر عين مشاهده است. هنرمند با داستان، شعر ، موسيقي و ...مخاطب را داخل فضا مي آورد.

 

اهميت فضاسازي در هنر

اهميت اين موضوع در هنر را مي توان با اشاره به اين موضوع درک کرد که وقتي مردم خودشان به تنهايي در بعضي فضاها قرار بگيرند، درک درستي از آن فضا پيدا نمي کنند؛ در حالي که اگر همين فضا را با هنر ايجاد کنيم، مخاطب ارزش آن را بيشتر درک مي کند.
چرا پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد:«کسي که ازدواج کند، نصف دينش را احراز کرده»؟ چون در فضاي جديد قرار ي گيرد. حالا چند نفر ارزش اين فضا را مي فهمند؟ يعني ارزش اثري که «داخل فضا رفتن و شهود کردن» براي انسان ايجاد مي کند، خيلي اوقات کمتر از اين است که اين فضا را با هنر ايجاد کنيم.
فضاسازي در هنر نه تنها جبران حضور در فضا را مي کند بلکه خيلي ها حتي اگر در فضا قرار بگيرند، هدايت نمي شوند و باز نياز به فضاسازي دارند. گاهي اوقات نقشي که اميرالمؤمنين(ع) در ارتباط با پيغمبر (ص) ايفا مي کرد، اين بود که بتواند بقيه را بياورد در باغ  تا ابهت وبزرگي حضرت رسول (ص) را با فضاسازي به ديگران گوشزد کند. مثالش هم اينکه وقتي خداوند ديد مردم خيلي زياد و بدون رعايت حرمت و ادب لازم به پيغمبر(ص) مراجعه مي کنند، فرمود:«از اين به بعد هر کسي مي خواهد پيامبر(ص) را ببيند، بايد صدقه بدهد.»(1) آن وقت فکر مي کنيد بيشترين کسي که پول پرداخت مي کرد براي اينکه پيامبر اکرم (ص) را ببيند، چه کسي بود؟ علي بن ابي طالب، اميرالمؤمنين(ع)، چرا؟ براي اينکه مردم را داخل فضا بياورد. براي اينکه به مردم نشان بدهد ارزش اين پيغمبر خيلي بالاتر از اينهاست.
به دليل عملکرد اميرالمؤمنين (ع) در ارتباط با پيامبر(ص)، بايد گفت هنر ضرورت دارد؛ اينکه انسان بتواند فضا را براي ديگران قابل انتقال کند و به ديگران درست نشان بدهد. دوباره يک روايت ديگر در ارزش هنر؛ مي فرمايد:«کونوا دعاه الناس بغير السنتکم»؛(2)بدون زبان مردم را دعوت کنيد به سوي خدا. بدون زبان را همه ترجمه مي کنند: يعني با عمل. درست است؟ با عمل نه، با فضا؛ البته عمل در فضاسازي خيلي مهم است.
 

سند قرآني براي اهميت فضاسازي

فضاسازي و مشاهده بر انتقال علمي اهميت و ترجيح دارد. آيه مشهورش اين است، مي فرمايد:«و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه».(3)

اول تزکيه، بعد تعليم کتاب و حکمت. فقط دو جا در قرآن هست که تعليم اول و تزکيه دوم آمده است؛ يک جا از قول يکي از پيامبران الهي و نه از قول خدا و جاي ديگر به دليلي که مفسران توضيح مي دهند؛ ولي قاعده کلي به هم نمي خورد: تزکيه برتعليم مقدم است، همه مفسران هم اين را پذيرفته اند. منتها تزکيه يعني چه ؟ تزکيه از لحاظ لغوي يعني آماده سازي ساختن باغ براي کشت و زرع، آماده سازي باغ براي رويش گياه (ريشه اين لغت به کلمه اي برمي گردد که در عربي به يکي از فعاليت هاي باغ داري مربوط مي شود).
حتي تزکيه به معناي تربيت اخلاقي هم نيست چون در آن هم به تعليم احتياج هست . پس«تزکيه» يعني فضاسازي و به اصطلاح عاميانه اش يعني آوردن مخاطب در باغ .

 

راه های فضاسازی

فضاسازي به چند صورت به دست مي آيد:
1ـ با دستورالعمل فردي صادر کردن »؛ اسلام براي اينکه تزکيه کند؛ بدون خيلي از مقدمات فکري امر و نهي مي کند؛ مثلا با ابتدايي ترين مقدمات فکري که آدم ها در فطرتشان دارند، از همان ابتدا دستور مي دهد که آدم ها نماز بخوانند، برعکس آن چيزي که فکر مي کنيم اسلام هميشه از فکر و علم شروع نکرده است.
2ـ فضاسازي گاهي با «حکومت » است؛ بنابراين پيامبران خيلي مواقع اول دنبال حکومت رفتند. امام علي، امام حسن و امام حسين(ع) اول دنبال حکومت رفتند. بعد که ديدند نشد، تازه امام سجاد(ع) دنبال کارهاي تزکيه اي رفت، بعد امام باقر(ع) کار تعليم را شروع کردند.
3ـ عامل ديگر فضاسازي «ارتباط» است. مخاطب را با لبخند و سخن در فضاي ارتباطي قرار مي دهند؛ طوري که مخاطب مجبور به تعامل مي شود و در اين تعامل فردي فضا را برايش درست مي کنند.
4ـ به اين سه راه، راه«هنر» را هم بايد اضافه کرد که ارزش آن مساوي است با ارزش حکومت.
در جهان امروز، حکومت ها ابزارشان براي حکومت کردن بيش از قانون و قوه قهريه، هنر است .اين واقعيتي است که به راحتي مي توان در جهان مشاهده کرد. قانون که نمي تواند جلوي شورش هاي عظيم اجتماعي را بگيرد، ارتباط فردي هم که به دليل کثرت افراد ممکن نيست ولي همين جايي که ارتباط فردي به دليل کثرت افراد ممکن نيست هنر اثر دارد.
اسلام، ديني است که مي خواهد انسان را رشد دهد و به کمال برساند، پس از اين جهت انسان و سعادت آن در عالم خلقت بسيار اهميت دارد و از آنجا که هنر قوي ترين ابزار ارتباطي با انسان و قوي ترين جايگاه تجلي خلاقيت اوست، اهميت مي يابد.

موضوعات ديگري که ما را به اهميت هنر توجه مي دهد، اين است که راه هاي بن بستي که انسان ها تا به حال تجربه کرده اند، ظرفيتشان تمام شده و جهان در آستانه انفجار درک حقيقت است؛ بسياري از حرف هاي دين، غريب مانده و تا به حال گفته نشده است ، در جايي که اگر بگوييم همه مي پذيرند. ديگراني که از اين ابزار استفاده کرده اند، حرفي نداشته اند بزنند. اگر حرفي داشتند تا حالا به نتيجه خيلي بهتري دست مي يافتند. ديگران از ابزار هنري براي رسيدن به اهداف خودشان خوب استفاده نکرده اند. اگر مي خواستند مردم را خراب و ليبراليسم را حاکم کنند يا هر تغيير ديگري بدهند، از اين ابزار در جهت اهدافشان خوب استفاده نکردند. ما درباره پديده هنر و ابزار نوين هنري، منفي بافانه برخورد نمي کنيم.
بعضي ها مي گويند سينما زاييده فرهنگ غرب است، من مي گويم سينما زاييده وضعيت جديد جهان بشريت است. اگر قسمت بد فرهنگ غرب را بگيريم و بعد سينما را زاييده قسمت بد فرهنگ غرب بگيريم، اين ما را از يک بخش حقيقت دور مي کند. سينما محصول وضعيت جديد زندگي بشر است . زندگي جديد بشر هم بد و خوب در آن هست و اين زندگي جديد بشر و اين دسترسي انسان به اين تکنولوژي، نه تنها همه اش بد نيست، اتفاقا سينمايش که حالا خوب است.

 

سابقه استفاده از هنر درامور ديني

اگر فضاسازي و انتقال شهودي بدون حضور فيزيکي در آن فضا را جوهر هنر بدانيم، قرآن بسيار از آن استفاده کرده است. ائمه هدي از هنر، آن هم از سخت ترين انواع هنر و پيشرفته ترين انواع آن استفاده کرده اند؛ مثلا در قرآن بيشتر مطالب به زبان داستان بيان شده. قرآن اولا يک کتاب هنري است . ضمن اينکه هيچ کس تا به حال نگفته قرآن کتاب علمي است چون به شدت در فضاسازي موثر است. روش بيان قرآن روش کاملا حسي و شهودي است . شما در قرآن مي توانيد خدا را ببينيد. فقط حيف، زبانش زبا ن عربي است و ما با زبانش فاصله داريم. شما زبان قرآن را ياد بگيريد، بعد خودتان را بسپريد به اين آيات، نه به ترجمه ها، نه به تفسيرها.

قرآن کتاب فضاسازي فوق العاده اي است، لحن هايش را نگاه کنيد،جهنم و بهشت هايش را ببينيد که چه جوري مي آورد؛ مثل ما که در فيلم هايمان هميشه ازدواج و عشق و خشونت را حت ترين عوامل فضاساز هستند. خدا در قرآن از بهشت و جهنم خيلي استفاده مي کند. مي گويد اگر مومني، اين برايت فضا درست مي کند. اميرالمؤمنين (ع) هم مي فرمايد:«آنهايي که قرآن مي خوانند، صفير جهنم در گوش هايشان است، بوي بهشت را استشمام مي کنند وقتي به آيه بهشت مي رسند، انگار مي روند در باغ».غير از داستان هايش، آنجاهايي که عادي صحبت مي کند، قرآن فضاسازي مي کند.
پيغمبر زندگي به شدت پرحادثه اي دارد. زندگي پيامبر را در ميان آن قوم با اين همه حادثه، جوهر هنر مي بينم که توانسته آنها را داخل فضا ببرد.
و بعد مهم ترين و پرسودترين چيزهايي که خوب است مطرح کنيد، قصه ها و حادثه هاي زمان پيامبر و اهل بيت(ع)است. روضه خواندن چرا اين قدر اجر دارد؟
روضه يعني چه ؟ روضه حادثه اي است که با جاذبه اش آدم را مي برد در فضايي که اشکش در آيد. اشکش هم در نيايد مهم نيست، رفتن در آن باغ مهم است . ارزش روضه خيلي بالاتر از هر چيز ديگري است.
در حرف هاي اميرالمؤمنين (ع) ببينيد؛ اصلا اميرالمؤمنين (ع) نمي تواند حرف ساده بزند، حرف علمي نمي تواند بزند، کار نهج البلاغه را کاري کاملا هنري مي دانم. چرا همه در بيان اميرالمؤمنين (ع) درباره خدا ماندند؟ چرا علما ماندند؟ چون کار هنري است.
اصلا ماندگار شدن تاريخ اهل بيت(ع)، به هيچ دليلي جز هنر نيست. تاريخ چه مي کند؟ تاريخ چيزي جز قصه است؟ حالا الان ابزاري پديد آمده که بتوانيم فضاسازي ها را با اين ابزار نوين انجام بدهيم.
تمام جوهره هنر در فضاي گفتاري و رفتاري اهل بيت عصمت و طهارت وجود دارد؛ يا افراد را داخل فضا مي آوردند - در فضا، نه در تعليم - يا زندگي خودشان در فضاهايي عبور مي کرد که مجبوريد به خاطر حقايق ديني آن فضا را به ديگران منتقل کنيد و اجر را براي اين زياد گذاشتند درست است؟ به کساني که موفق بودند در انتقال فضا، در هنرمندانه بيان کردن، بها مي داند. ائمه هدي(ع)احترام اجتماعي علني اي، براي کسي گذاشته اند؟ اگر کتاب بنويسي در مورد اباعبدالله الحسين(ع) هيچ وقت بهشت برتو واجب نخواهدشد ولي در روايت صريحا دارد و از روايت هاي محکم است، يک شعر، يک بيت شعر در وصف اباعبدالله (ع) خودت نگو، کس ديگر گفته، تکرار کن، بهشت برايت واجب مي شود. اين يعني چه ؟
هنر، وصف اشيا را منتقل مي کند؛ وصفي که با علم منتقل نمي شود؛ وصفي که بايد با شهود و با در فضا قرارگرفتن به انسان منتقل شود؛ وصفي که بيان عملي اش بسيار دشوار است، وصف پديده ها ، وصف مفاهيم، وصف اوضاع، اين وصف اگر در فضاي آن قرار نگرفتيد، با هنر براي شما قابل انتقال است. پس هنر شما را در وضعيت مشاهده و شهود قرار مي هد و اين بزرگ ترين ابزار تزکيه است و اين قبل از تعليم بايد مورد استفاده قرار بگيرد.

 

پي نوشت ها :

1ـ قرآن کريم، سوره احزاب
2ـ کافي ،ج2
3ـ قران کريم ، سوره بقره
4ـ تفسير الميزان