كافى بودن رزق براى روزی خواران‏

كلمه رزق به معناى مصدری اش عبارت است از روزى دادن و به معناى اسم‏ مصدريش عبارت است از هر چيزى كه موجودى ديگر را در بقاى حياتش كمك نمايد، و در صورتى كه آن رزق ضميمه آن موجود و يا به هر صورتى ملحق به آن شود، بقائش امتداد می يابد، مانند غذايى كه حيات بشر و بقائش به وسيله آن امتداد پيدا می كند كه غذا داخل بدن آدمى شده و جزء بدن او می گردد.

و نيز مانند همسر كه در ارضاء غريزه جنسى آدمى او را كمك نموده و مايه بقاء نسل او می گردد. و به همين قياس هر چيزى كه دخالتى در بقاء موجودى داشته باشد رزق آن موجود شمرده می شود.

و اين معنا واضح است كه موجودات مادى بعضى از بعضى ديگر ارتزاق می كنند، مثلا انسان با گوشت و شير حيوانات و نيز با گياهان ارتزاق می كند و نيز حيوانات با گياهان، و گياهان با آب و هوا.
پس آنچه از رزق كه منتقل به مرزوق و ضميمه آن می شود، و آن مقدارى كه در بقاى آن دخالت دارد، و به صورت احوال و اشكال گوناگون آن موجود درمی آيد، همانطور كه اشكالى است از عالم كون كه ملحق به مرزوق شده، و فعلا به او نسبت می دهيم، همچنين خود آن مرزوق نيز اشكالى از عالم كون است كه لاحق به رزق و منسوب به آن می شود، هر چند كه چه بسا اسماء تغيير كند. پس همان طور كه انسان از راه خوردن غذا داراى اجزايى جديد در بدن خود می شود، همچنين آن غذا هم جزء جديدى از بدن او می شود كه نامش مثلا فلان چيز است.
اين نيز روشن است كه قضايى كه خداى تعالى در جهان رانده، محيط به عالم است و تمامى ذرات را فرا گرفته، و آنچه در هر موجودى جريان دارد، چه در خودش و چه در اشكال وجودش همه از آن قضاء است. و به عبارتى ديگر: سلسله حوادث عالم با نظام جارى در آن تاليف شده از علتهاى تامه و معلولهايى است كه از علل خود تخلف نمی كند.
از اينجا روشن می شود كه رزق و مرزوق دو امر متلازمند، كه به هيچ وجه از هم جدا شدنى نيستند، پس معنا ندارد موجودى با انضمام و لاحق شدنش به وجود چيزى ديگر در وجودش شكلى جديد به خود بگيرد، و آن چيز منضم و لاحق در اين شكل با او شركت نداشته باشد. پس نه اين فرض معنا دارد كه مرزوقى باشد كه در بقاء خود از رزقى استمداد جويد، ولى رزقى با آن مرزوق نباشد. و نه اين فرض ممكن است كه رزقى وجود داشته باشد ولى مرزوقى نباشد. و نه اين فرض ممكن است كه رزق مرزوقى از آنچه مورد حاجت او است زيادتر باشد، و نه اين فرض ممكن است كه مرزوقى بدون رزق بماند. پس رزق داخل در قضاء الهى است، و دخولش هم اولى و اصلى است، نه بالعرض و تبعى، و اين معناى همين عبارت است كه می گوييم "رزق حق است".

 

نویسنده: محمد حسین طباطبایی

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان ؛ سوره ذاریات – ذیل آیه 22