كیفیت نزول وحی(قسمت دوم)

در اين زمينه روايات صحيحه فراوان وارد شده است كه برخي از آن ها به عنوان نمونه ذكر شد علاوه بر اشكالات فوق، ايرادهاي ديگري نيز به شرح ذيل بر داستان ياد شده وارد است :

1. سلسله سند داستان به شخص نخست كه شاهد داستان باشد نمي رسد،ازاين رو روايت چنين داستاني، مرسله تلقي مي‌شود.
2. اختلاف نقل داستان، خود گواه ساختگي بودن آن است در يكي از نقل هاچنين آمده است : خديجه خود به تنهايي نزد ورقه رفت، در ديگري آمده است كه پيامبر را با خود برد، در سومي ورقه خود پيامبر را در حال طواف ديد، از او جوياشد و بدو گفت، در چهارمي ابوبكر بر خديجه وارد شد و گفت : محمد را نزد ورقه روانه ساز اختلاف متن به حدي است كه مراجعه كننده متحير مي شود كدام را باوركند، و نمي توان ميان آن ها سازش داد.
3. در متن بيش تر نقل ها علاوه برآن كه نبوت پيامبر را نويد داده، آمده است : «ولئن ادركت ذلك لانصرنك نصرا يعلمه اللّه »، يا «فان يبعث و انا حي فساعزره وانصره و اؤمن به»، يعني هرگاه دوران بعثت او را درك كنم به او ايمان آورده او را ياري و نصرت خواهم نمود محمدبن اسحاق، سيره نگار معروف نيز اشعاري از ورقه مي آورد كه كاشف از ايمان راسخ وي به مقام رسالت پيامبر است (1) غافل ازآن كه، ورقه تا ظهور دعوت حيات داشت، ولي هرگز به دين مبين اسلام مشرف نگرديد، «و مات كافرا» و در حديث ابن عباس آمده است : «فمات ورقة علي نصرانيته» برهان الدين حلبي در كتاب «السيرة النبوية» آورده كه ورقة بن نوفل چهارسال پس از بعثت بدرود حيات گفت و از كتاب «الامتاع» ابن جوزي آورده كه اوآخرين كسي است كه در دوران «فترت» (سه سال نخست نبوت) وفات يافت درحالي كه اسلام نياورده بود و از ابن عباس نقل مي كند كه گفته : «انه مات علي نصرانيته »(2) ابن عساكر صاحب تاريخ دمشق مي گويد: «و لا اعرف احدا قال انه اسلم »(3) ابن حجر از تاريخ ابن بكار مي آورد: روزي ورقه از كنار بلال حبشي عبور مي كرد، در حالي كه قريش او را شكنجه مي دادند و او پيوسته مي گفت : احداحد ابن حجر گويد: «پس او تا زمان ظهور دعوت حيات داشت، ولي چرا اسلام نياورد؟)(4) اين ها خود دليل بر تعارض اين دو دسته از اخبار و ساختگي بودن داستان است به هر حال شيوع اين گونه داستان ها و مفاسد مترتب برآن ها يكي ازدست آوردهاي ناميمون تمسك به غير اهل بيت(ع) در نقل روايات و فهم صحيح اسلام مي باشد.
 

  • (1). سيره ابن اسحاق، ص 123 طبقات ابن سعد، ج1، قسمت 1، ص 130.
  • (2). ر ك : سيره حلبيه ج1، ص 252 250.
  • (3). ابن حجر عسقلاني، الاصابة في معرفة الصحابه، ج3، ص 633.
  • (4). همان، ج3، ص 634.