معجزات حضرت موسی(علیه السلام) بر قوم خود

إعجاز از ماده "عجز" است که در لغت به معنای ضعف بوده؛(1) و در اصطلاح قرآنی به این معناست كه انسان كار فوق‌العاده‌ای انجام دهد و با آن کار، هم دشمن خویش را ناتوان كند و هم غیر او از انجام آن كار ناتوان باشد.(2)
پس معجزه عبارت است از امر خارق­ العاده ­ای که با اراده­ خدای متعال از شخص مّدعی نبوت ظاهر شود و نشانه  صدق نبوت وی باشد.(3)

 

حضرت موسی(علیه السلام) در قرآن

"موسى" لفظ عبرى است، به معناى از آب گرفته شده؛ نام مبارك "موسی" –علیه ­السلام- 136 بار در قرآن به كار رفته است.(4) نسب آن بزرگوار با چهار واسطه(وهیب، لاوی، یعقوب و اسحاق) به ابراهیم خلیل ­الله(علیه السلام) می­رسد.(5)
حالات حضرت موسى در قرآن مجید بیشتر از حالات دیگر پیغمبران ذكر شده است؛(6) چون كشور مصر وسیع­تر و مردم مصر داراى تمدن پیشرفته ‏ترى از قوم نوح، هود، شعیب و مانند آن­ها بود، مقاومت دستگاه فراعنه به همین جهت بیشتر بود؛ لذا قیام حضرت موسى(علیه السلام)­ از اهمیت بیشترى برخوردار بوده و نكات عبرت‏ انگیز فراوانترى در بردارد؛ به همین دلیل در قرآن، به مناسبت ­های مختلف، روى فرازهاى گوناگون زندگى موسى و بنى ­اسرائیل تكیه شده است(7)
ایشان یكی از پیامبران اولی­ العزم الهی است كه دارای شریعت و كتاب (تورات) بوده(8) و جهت هدایت بنی­ اسرائیل و نجات آن­ها از دست فرعون مبعوث شد که ماجرای ولادت آن حضرت، پرورش یافتن او در خانه­ ی فرعون، خروج از مصر، استقرار وی در مدین، داستان وادی طور، بازگشت به مصر، درگیری با فرعون، نجات بنی­ اسرائیل و نابودی فرعون و فرعونیان، معجزات حضرت بر فرعونیان و قوم خویش و... از جمله مباحثی است که در برخی سوره­ های قرآن(9) بیان شده است.(10)
قبل از بیان هر چیز بیان این نكته لازم است كه در مقاله ی "معجزات حضرت موسی(ع) بر فرعون و قبطیان"، مباحثی پیرامون "نیاز پیامبران به معجزه و شرایط زمانی آن"، به عنوان مقدمه­ ی بحث اعجاز نقل شده كه برای اطلاع بیشتر می­توانید به آن مقاله مراجعه فرمایید.

 

معجزات حضرت موسی(ع) بر بنی­ اسرائیل در قرآن

طبق آیات قرآن، حضرت موسی(ع) شش معجزه برای قوم خود آشكار كرد و این معجزات، غیر از آن نُه معجزه ­­ای است كه بر فرعون و قوم او نازل شد (معجزه­ ی عصا، ید بیضاء، نزول طوفان، قمّل، جَراد، ضفادع، خون، قحطی و كمبود میوه ­ها)؛ یعنی از مجموع پانزده معجزه ­ای كه قرآن برای حضرت موسی(ع) ذكر کرده، شش معجزه برای قوم موسی (بنی ­اسرائیل) نازل شده.(11) که عبارتند از:

 

1. شكافته شدن دریا و عبور بنی­ اسرائیل

حضرت موسى(ع) پس از تبلیغ فراوان و دعوت فرعون و آل فرعون با ارائه­ ی معجزات گوناگون و عدم پذیرش آن­ها، مأمور مى‏شود كه نیمه­ شب با بنى­ اسرائیل از مصر كوچ كند.(12)
فرعون فردی طغیان­گر و سركشی بود كه در رأس گروهی به نام قبطیان كه فامیل­ها و اطرافیان او بودند، صاحب قدرت و شوكت بود.(13)
موساى نبی، بنی ­اسرائیل را شبانه حركت داد و فرعون نیز به دنبال آنان با هزاران اسب سوار حركت كرد؛ همراهان موسى که 620 هزار نفر بودند، فرعون با دیدن آنان به همراهان خود گفت: این­ها گروه كمی هستند كه موجب خشم و ناراحتی ما شده­ اند، ولی همه­ ی ما آماده­ ی مبارزه با آن­ها هستیم؛(14) حضرت موسى، بنى ­اسرائیل را حركت داد تا به دریا رسیدند و آل فرعون نیز به دستور فرعون، به دنبال آنان به راه خود ادامه دادند؛ در همان حال قوم حضرت موسی ابراز ناراحتی کردند از اینکه همراه موسی بوده و هستند و هر روز مورد آزار فرعونیان قرار می­گیرند؛ چون در وضعیتی بودند كه از پیش ­رو دریا و از پشت­ سر، لشگر نیرومند فرعون قرار گرفته بود؛ اما بعد از اینکه حضرت موسی وعده­ هلاکت آنها را بر قوم خود داد، فرمان الهی نازل شد:(15)
«فَأَوْحَینا إِلى‏ مُوسى‏ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ»
(16)
«و به دنبال آن به موسى وحى كردیم، عصایت را به دریا زن، دریا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظیمى بود»
 
دریا از هم شكافته شد و دو راه پدید آمد و براى هر سبطى یك راه نمایان شد. بنى­ اسرائیل گفتند: این راه مرطوب است و ما مى ‏ترسیم غرق شویم. خدا باد صبا را فرستاد تا آن راه­ها خشك شد؛ البته در حال عبور از بین آب، ایراداتی دیگر به موسی می­ گرفتند كه موسی با اعجاز از ناحیه خدا، بهانه­ ی آن­ها را بر طرف می ­ساخت.(17) اما وقتى كه فرعون با یارانش وارد دریا شدند، دریا متلاطم شد:
«وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»(18)
«به خاطر بیاورید هنگامى را كه دریا را براى شما شكافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق كردیم در حالى كه تماشا مى‏كردید»
 
جسدهاى هلاك شده­ ی لشكر فرعون روى آب­ها قرار گرفت و  بنى ­اسرائیل با چشم خود دیدند كه دشمن به چه روزى افتاده است.(19) در قرآن کریم در چند سوره­ به این ماجرای عظیم اشاره شده است.(20)

 

2. جوشیدن دوازده چشمه

  این معجزه در وادی "تیه" اتفاق افتاد (سرزمین سینا كه یك سرزمین بیابانی بوده و حضرت موسی و بنی ­اسرائیل، بعد از گذشتن از رود نیل، وارد آن سرزمین شدند). وقتی بنی­ اسرائیل از شدت تشنگى به حضرت موسی، شكایت نمودند و از حضرت طلب آب كردند، حضرت موسی این معجزه را نمایان كرد:(21)
«وَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ...»(22)
«و (بخاطر بیاور) زمانى را كه موسى براى قوم خویش طلب آب كرد به او دستور دادیم عصاى خود را بر سنگ مخصوص بزن، ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید، بطورى كه هر یك (از طوائف دوازده‏ گانه­ ی بنى­ اسرائیل) چشمه­ ی مخصوص خود را مى ‏شناخت...»
 
 "حَجَر" آن سنگ مخصوصى بود كه موسی(ع) از كوه طور برداشته بود و همیشه آن را با خود داشت.(23)  وقتی به موسی وحى شد كه عصایت را به­ سنگ بزن، موسى این فرمان الهی را انجام داد؛ در نتیجه­ دوازده چشمه به عدد دوازده سبط بنى­ اسرائیل بیرون آمد كه برابر هر سبطى، یك چشمه از آن سنگ جاری شد.(24)
لقب حضرت یعقوب اسرائیل است و فرزندان او را بنی اسرائیل می گویند،  بنی­ اسرائیل به صورت دوازده گروه و امت بودند كه بازگشت این دوازده گروه به دوازده پسر حضرت یعقوب بود و این دوازده نفر، رؤسای قبایل اسرائیلی بودند.(25)
 گرچه در این آیه تعبیر به "إنْفَجَرَتْ" شده ولی در آیه 160 اعراف كه همین معجزه را مطرح می­كند، تعبیر به "إنْبَجَسَتْ" می­كند؛ دلیلش این است كه ابتدا حضرت موسی عصا را به سنگ زد، مقدار كمی آب جاری شد كه تعبیر "انبجاس" مناسب آن است و بعد از آن، آب به صورت دوازده چشمه به سوی دوازده گروه مانند جوی به مقدار زیاد، جاری شد كه تعبیر "انفجار" با آن تناسب دارد.(26)
 

3. زنده شدن مقتول بنی ­اسرائیل

   در میان بنى­ اسرائیل پیرمرد ثروتمندى بود كه برادرزادگانش او را به قتل رساندند تا از او ارث ببرند؛ جسد وى را بر سر راه یكى از قبایل بنى­ اسرائیل انداختند، سپس در مقام خون­خواهى برآمده و براى اقامه ­ی دعوى نزد موسى رفتند، موسى پرسید: چه كسى از این جریان آگاه است؟ گفتند: تو پیامبر خدا هستى و داناترى‏. در این هنگام خداوند وحى فرستاد و امر كرد كه آنان گاوى را كشته و عضوى از آن را به مقتول بزنند تا مقتول زنده شود و واقعه را شرح دهد.(27)
«وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً...»(28)
«(و بخاطر بیاورید) هنگامى را كه موسى بقوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى‏ دهد ماده گاوى را ذبح كنید (و قطعه‏اى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفى كند و غوغا خاموش گردد)»
 
لازم به ذکر است که بنی ­اسرائیل بعد از این دستورِ خداوند، بهانه­ های زیادی مبنی بر مقدار سن گاو، چگونگی شكل، رنگ و نحوه­ی كار آن گاو گرفتند؛ حتی در ابتدای كار كه موسی(ع) به آن­ها دستور ذبح گاو را داد، تصور كردند كه موسی آن­ها را مسخره می ­كند؛ اما حضرت بعد از هر بهانه، طبق امر خداوند که در قرآن بیان شده، صفات و ویژگی گاو را به آنها بیان ‌نمود، تا اینکه گاو مورد نظر را یافتند و ذبح كردند.1
در ادامه­ ی همین آیات كریمه می­ فرماید: «خداوند این­گونه مردگان را زنده مى ‏كند و آیات خود را به شما نشان مى ‏دهد، شاید درك كنید.»(30) چون پس از آن كه پاره­ای از اعضاى گاو را به مقتول زدند، به اراده خداوند زنده شد، و درحالى­ كه خون از رگ­هاى گردنش مى ‏جوشید، قاتل خود را معرّفى كرد، تا اینکه قاتل نیز کشته شده و مورد قصاص گرفت و پس از این ماجرا، هیچ قاتلى از مقتول ارث نبرد.(31)       

 

4. ابر­های سایبان

وقتى حضرت موسى(ع) بنى ­اسرائیل را از دریا عبور داد، وارد بیابانی شدند. در آن بیابان بنی­ اسرائیل به موسى گفتند: اى موسى تو ما را در این بیابان خواهى كشت، براى این­كه ما را از آبادى به بیابانى آورده ‏اى كه نه سایه‏ ای است، نه درختى و نه آبى. پس از آن به اعجاز حضرت موسی(ع)، روزهای آفتابی ابرى از كرانه­ ی افق برمی­ خاست و بر بالاى سر آنان مى ‏ایستاد و سایه مى‏ انداخت تا گرماى آفتاب آن­ها را آزار ندهد؛ خدای تبارک در قرآن می‌فرماید:(32)
«وَ ظَلَّلْنا عَلَیكُمُ الْغَمام...»(33)
«و ابر را بر شما سایبان ساختیم...‏»

 

5. نزول "منّ" و "سلوی"

"مَنّ" غذاى لذیذی است كه پروردگار متعال بر بنى ­اسرائیل منّت نهاد و بر آنان نازل فرمود، و "سَلوى‏" به معنى گواراست و مراد از آن، پرنده­ای شبیه به كبوتر است كه گوشت آن از گواراترین گوشت­هاى پرندگان ­است.(34)
«...وَ أَنْزَلْنا عَلَیكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏ كُلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناكُم...»(35)
«...و با "منّ" (شیره‌ی مخصوص و لذیذ درختان) و "سلوى" (مرغان مخصوص شبیه كبوتر) از شما پذیرایى به عمل آوردیم (و گفتیم) از نعمت­هاى پاكیزه‏اى كه به شما روزى دادیم بخورید...»
 
در همان بیابان گرم كه آب و غذایی نبود و بنی ­اسرائیل مدت چهل سال در آن بیابان سرگردان بودند، در شب هنگام، به اعجاز حضرت موسی(ع) از ناحیه‌ی خدا برای بنی ­اسرائیل "منّ" نازل ­می‌شد و روى گیاهان، بوته ‏ها و سنگ­ها مى ‏نشست و بنی­ اسرائیل آن­ها را می­ گرفتند و می­ خوردند، و در آخر شب، "سلوی" (مرغ بریان) بر آن­ها نازل می­ شد و داخل سفره‏ هایشان مى‏ افتاد. وقتی می ­خوردند و سیر مى ‏شدند، آن مرغ­ها دوباره پرواز ‏كرده و مى ‏رفتند.(36)

 
6. قرار گرفتن كوه طور بالای سر بنی­ اسرائیل

هنگامى كه موسى(علیه السلام) از كوه طور بازگشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام كرد، كتاب آسمانى آورده ‏ام كه حاوى دستورات دینى و حلال و حرام است؛ دستوراتى كه خداوند برنامه ­ی كار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احكام آن عمل كنید. یهود به بهانه­ اینکه موسی تكالیف مشكلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سركشى گذاشتند؛ لذا خدای متعال نیز فرشتگان را مأمور كرد تا قطعه ­ی عظیمى از كوه طور را بالاى سر آن­ها قرار دهند:(37)
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ...»(38)
«و به خاطر بیاورید زمانى را كه از شما پیمان گرفتیم و طور را بالاى سر شما قرار دادیم...»
 
در این هنگام حضرت موسى اعلام كرد كه چنان­چه پیمان ببندید و به دستورات خدا عمل كنید و از سركشى و تمرّد توبه نمائید، این عذاب و كیفر از شما بر طرف مى ‏شود و گرنه همه هلاك خواهید شد:
«وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَیناكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا ما فیهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»(39)
«گمان كردند كه آن كوه، بر سر آن­ها فرود خواهد آمد (و در این حال از آن­ها پیمان گرفتیم و گفتیم) آن چه را به شما (از احكام و دستورات) داده‏ایم با قدرت (و جدّیت) بگیرید و آن چه را در آن است به یاد داشته باشید (و عمل كنید) تا پرهیزگار شوید.»
 
پس آن­ها تسلیم شدند و تورات را پذیرفتند و براى خدا سجده نمودند، درحالى ­كه هر لحظه انتظار سقوط كوه را بر سر خود مى ‏كشیدند؛ ولى سرانجام به بركت توبه، این عذاب الهى از آن­ها دفع شد.(40)
 در چگونگى قرار گرفتن كوه بالاى سر بنى ­اسرائیل، مطالبی ذكر شده كه به برخی اشاره می­كنیم.

الف. به فرمان خداوند، کوه طور از جا كنده شد و همچون سایبانى بر سر آن­ها قرار گرفت‏.(41)
ب. بر اثر یك زلزله‌ی شدید، كوه چنان تكان خورد كه افرادى كه پاى كوه بودند، سایه‌ی قسمت بالاى آن را بر سر خود مشاهده كردند.
ج. قطعه‌ی عظیمى از كوه كنده شد و در یك لحظه‌ی زودگذر بر فراز سر آن­ها قرار گرفت، سپس از آن­جا گذشت و كنار افتاد.
در هر حال شكی نیست كه این یك موضوع خارق­ العاده بوده، نه یك جریان طبیعى.(42)

 

علل تعدد معجزات موسی بر قوم خویش

1- بنی‌اسرائیل که قومی لجوج و اهل بهانه بودند، هدایت یافته و عموم مردم به سوی توحید فراخوانده شود.(43)
2- تا مردم با مشاهده این معجزات الهی پند گرفته و رقّت قلب یابند؛ در نتیجه به سوی خدای یگانه گرویده و رضای الهی را در نظر بگیرند. (44)
3- برطرف شدن نیازهای مردم و توجه مردم به لطف و رحمت پروردگار نسبت به بندگانش، به اینكه جز خدا كسی قادر به رفع مشكلات عظیم آنها نیست و همیشه خدا به یاد آنها و شاهد اعمال آنهاست.(45)
4- اطمینان كامل به نبوت موسی، و عظمت و حقانیت خدای موسی و همچنین رفع بهانه­ های مكرر قوم موسی.(46)
 

نویسنده:  يوسف دهقان

 

پی نوشت:

  • (1). ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ لسان العرب‏، بیروت، دار صادر، 1414ق،‏ چاپ سوم‏، ج 5، ص369.
  • (2). طریحى، فخرالدین؛‏ مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى،‏ تهران، كتابفروشى مرتضوى، 1375ش،‏ چاپ سوم‏، ج4، ص24.
  • (3). مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1377ش، چاپ دوم، ص220.
  • (4). قرشى، سیدعلى ­اكبر؛ قاموس قرآن‏، تهران، دارالكتب الإسلامیه، 1371ش،‏ چاپ ششم‏، ج6، ص 304.
  • (5). نجفى خمینى، محمدجواد؛ تفسیر آسان‏، تهران، اسلامیه، ‏‏1398ق‏، چاپ اول‏، ج 18، ص88.
  • (6). قاموس قرآن، ج6، ص304.
  • (7). مكارم شیرازى، ناصر و همكاران؛ تفسیر نمونه‏، تهران، دارالكتب الإسلامیة، 1374ش،‏‏ چاپ اول، ج6، ص279.
  • (8). طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، قم، جامعه‏ى مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، ‏1417ق‏، چاپ پنجم‏، ج18، ص218.
  • (9). بقره، اعراف، طه، قصص، شعراء و نمل.
  • (10). تفسیر آسان، ج14، ص330 - 332.
  • (11). المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص218 و تفسیر نمونه، ج12، ص309.
  • (12). تفسیر نمونه، ج1، ص251.
  • (13). المیزان فى تفسیر القرآن، ج14، ص145.
  • (14). شعراء/54 - 56.
  • (15). طبرسى، فضل بن حسن؛‏ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‏1372ش‏، چاپ سوم، ج1، ص229.
  • (16). شعراء/63.
  • (17). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج1، ص229.
  • (18). بقره/50.
  • (19). تفسیر نمونه، ج1، ص251.
  • (20). اعراف/136، انفال/54، إسراء/103، شعراء/63 - 66، زخرف/55 و دخان/17 به بعد.
  • (21). طیب، سید عبدالحسین،‏ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلام‏، تهران، 1378ش‏‏، چاپ دوم، ج2، ص43.
  • (22). بقره/60.
  • (23). حسینى همدانى، سید محمدحسین؛ انوار درخشان،‏ تحقیق محمدباقر بهبودى،‏ تهران، كتابفروشى لطفى،‏ ‏1404ق‏، چاپ اول، ج1، ص184.
  • (24). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج1، ص250.
  • (25). صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، ‏1365ش‏، چاپ دوم‏، ج1، ص432.
  • (26). طوسى، محمد بن حسن‏؛ التبیان فى تفسیر القرآن،‏ تحقیق احمد قصیرعاملى، بیروت‏، دار احیاء التراث العربى‏، ج5 ص8 و الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج1، ص432.
  • (27). طبرسى، فضل بن حسن‏؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، ‏1377ش،‏ چاپ اول، ج1، ص52.
  • (28). بقره/67.
  • 1. [29]
  • (30). بقره/73.
  • (31). تفسیر جوامع الجامع، ج1، ص55.
  • (32). قمى، على بن ابراهیم‏؛ تفسیر قمى‏، تحقیق سیدطیب موسوى جزایرى، قم‏، دارالكتاب‏، 1367ش، چاپ چهارم‏، ج1، ص48.
  • (33). بقره/57.
  • (34). أنوار درخشان، ج1، ص176.
  • (35). بقره/57.
  • (36). المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر قمی، ج1، ص48.
  • (37). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج1، ص262.
  • (38). بقره/63.
  • (39). اعراف/171.
  • (40). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج1، ص262.
  • (41). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج4، ص763، تفسیر من وحی القرآن، ج10، ص280، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج12، ص13، تفسیر نمونه، ج1، ص294 و حسینی شیرازی، سیدمحمد؛ تقریب القرآن إلی الأذهان، بیروت، دارالعلم، 1424ق، چاپ اول، ج2، ص266.
  • (42). تفسیر نمونه، ج6، ص439.
  • (43). انوار درخشان، ج10، ص163.
  • (44). فیض كاشانی، ملامحسن؛ تفسیر الصافی، تهران، صدر، 1415ق، چاپ دوم،ج2، ص229.
  • (45). المیزان فى تفسیر القرآن، ج1، ص191 و تفسیر نمونه، ج1، ص261.
  • (46). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج1، ص229.