معرّبات در قرآن

«تعریب»، در لغت به معنی وارد کردن لفظ و واژۀ بیگانه و غیر عربی در زبان عربی است.

کلمات غیر عربی که ریشۀ عربی ندارند، پس از ایجاد تغییر و تبدیل هایی، شکل عربی به خود می گیرند و تابع ساختار زبان عربی می شوند. این کلمات تازه وارد تا وقتی که رنگ و بوی زبان میزبان (عربی) را به خود نگیرند امکان کاربرد ندارند. به این واژه های عربی شده، «معرّبات» گویند. دانشمندان علوم قرآنی و زبان شناسی برای تعریب واژه های غیر عربی، ضوابطی را قرار داده اند.
از جملة آن، حروفی که در عربی وجود ندارند (گ چ پ ژ) به حروف دیگر تبدیل شوند مانند چاروک که به صاروج تبدیل می شود و یا تبدیل یک یا دو حرف به حروف دیگر مانند تبدیل پالوده به فالوذج یا سُرادر به سُرادق. گاه نیز برخی از کلمات، اوزان و ساختار کلام عرب را ندارند و لذا به همان شکل اول باقی می مانند و در متون عربی استفاده می شوند، مانند کلماتی که بر وزن «فاعیل» «فاعل» یا «فعلل» هستند، مثل: هابیل، کابُل، نرجس.

علل و زمینه های راه یافتن واژه های بیگانه

از جمله این علل می توان به عوامل سیاسی، داد و ستد تجاری و بازرگانی، مهاجرت و مسافرت برای کسب علم و دانش، جهانگردی و... اشاره کرد. علاوه بر آن وام گیری های زبانی امری طبیعی در هر زبان به شمار می رود. در بین هر ملتی که تعامل و داد و ستد با دیگر ملت ها داشته باشد، پدیدۀ اخذ و اقتباس زبانی و واژگانی اتفاق می افتد. حتی در آثار بزرگ فارسی زبانان، واژه های غیر فارسی به کار رفته است.

نیاز یکی از عوامل مهم ورود واژه های بیگانه و دخیل است. زیرا جامعه برای نامیدن عناصر تازه ای که از دیگر اقوام اخذ کرده است، واژه ای ندارد و برای پرکردن این خلاء به ناچار باید به واژگان زبان جامعۀ وام دهنده روی آورد و آنها را اخذ کند و با ایجاد تغییراتی، آن واژه ها را وارد زبان خود سازد.

معمولاً این وام گیری ها به اموری مربوط می شود، که جامعۀ وام گیرنده از آن امور مادی و معنوی بی بهره و یا کم بهره باشد، مثلاً واژه هایی که از زبان فارسی و یونانی وارد زبان عربی شده اند، به جنبه های فکری و مادی مربوط می شود که این دو ملت در آن جنبه ها بر عرب برتری داشته اند و عرب ها به ناچار این واژه ها را از آنان اقتباس کرده اند. مانند واژگان مربوط به محصولات طبیعی و رستنی ها، ابزارهای خانگی، جامه ها، پارچه ها، امور اداری، تشریفات اجتماعی و... .
گاهی نیز یک زبان به دلیل کسب اعتبار یا نفوذ از زبان های بیگانه واژه هایی وام می گیرند؛ مانند ورود واژگان انگلیسی در فارسی.

علل و زمینه های راه یافتن معرّبات در عربستان و قرآن

به دلیل اهمیت دینی و تجاری مکه و حجاز و وجود خانه کعبه، بین ایرانیان و اعراب، ارتباط و داد و ستدهای تجاری وجود داشته است. منطقۀ حیره نیز در میزان ارتباط تازیان و پارسیان نقشی چشم گیر داشته است؛ زیرا بخشی از ساکنان حیره، مسیحی و گروهی ایرانی بودند و از این طریق بخشی از واژه های سریانی و فارسی وارد شبه جزیره عربستان شد. وجود یهودیان به ویژه تجار و بازرگانان یهودی در مدینه نیز عامل دیگری در ورود زبان عبری به عربستان به شمار می رود. اشعار عربی یکی از اسناد مهم مطالعه واژه های عجمی و بیگانه بخصوص الفاظ فارسی به شمار می رود. زیرا شعرا برای به نظم درآوردن و توصیف برخی از مفاهیم مورد نیاز خود، به کلمات بیگانه نیاز داشتند.

در عصر جاهلیت کاربرد واژه های عجمی در بین مردم رواج داشت و زمانی که قرآن به زبان مردم عربستان نازل شد، به طور طبیعی برخی از واژگان معرّب در قرآن راه یافت. علاوه بر آن قرآن از سرگذشت اقوام و ملل پیشین سخن گفته و بخشی از واژگان و آداب و رسوم آن اقوام (مسیحی، یهودی و...) در قرآن انعکاس یافته است.

گرچه قرآن خود را به صفت «عربی مبین» توصیف می کند، اما وجود کلمات غیر عربی اندک در قرآن، آن را از عربی بودن خارج نمی کند. همان گونه که اگر در قصیده ای فارسی، کلمات عربی وجود داشته باشد، آن را از فارسی بودن خارج نمی کند.
علاوه بر آن این امر خود نشان از فصاحت و بلاغت قرآن دارد و امتیازی برای قرآن به شمار می رود زیرا قرآن، کتاب آسمانی برای هدایت همۀ مردم است و وجود واژه های هر چند اندک از زبان های دیگر که کاربرد بیشتری نزد عرب داشته است، برای اقوام مختلف جاذبه خواهد داشت.

نمونه هایی از واژه های معرّب در قرآن

«اباریق» جمع ابریق، به معنای ظرف آب یا کوزۀ دسته دار، این واژه فارسی معرّب است.
«استبرق» این واژه فارسی معرّب به معنای دیبای ضخیم است. که اصل آن استبرک بوده است.
«اکواب» جمع کوب در زبان نبطب به معنای. پارچ کوچک سفالی یا کوزۀ بدون دسته است.
«سُندس» در زبان فارسی به معنای دیبای نازک است.
«قِسطاس» در زبان رومی به معنای عدل یا ترازوست.

نویسنده : مهسا فاضلی

منابع: 

بشارت ، فروردین و اردیبهشت 1390 - شماره 82