معناى هدایت الهی در تفسیر «المیزان»

هدايت به معنايى كه از آن می فهميم در هر حال از عناوينى است كه افعال به آن متصف می شود، مثلا وقتى گفته می شود "من فلانى را به فلان كار هدايت كردم" مقصود بيان چگونگى رسيدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اينكه فلان راه رسيدن به مقصود را به او نشان داده باشى و چه اينكه دست او را گرفته و تا مقصد همراهيش كرده باشى؛ كه در صورت اول هدايت به معناى ارائه و نشان دادن طريق است و در صورت دوم به معناى ايصال به مطلوب.

پس آنچه كه در خارج از شخص هدايت كننده مشاهده می شود افعالى از قبيل‏ بيان آدرس و يا نشان دادن به اشاره و يا برخاستن و طرف را به راه رساندن است، اما خود هدايت عنوان و صفت فعل و دائر مدار قصد است، هم چنان كه اعمالى كه از طرف مقابل سر می زند معنون به عنوان اهتدا و هدايت يافتن است.
اين معنا را براى اين خاطر نشان ساختيم كه وقتى می گوييم:" هدايت كه يكى از اسماى حسنى است و به خدا نسبت داده می شود، و به آن نظر خداى تعالى هادى ناميده می شود صفتى است از صفات فعل خدا مانند رحمت و رزق و امثال آن نه از صفات ذات او"، خواننده محترم به سهولت آن را درك نمايد.

 

تقسيم هدايت الهى به دو قسم تكوينى و تشريعى

هدايت خداى تعالى دو قسم است: يكى هدايت تكوينى و ديگرى تشريعى. و اما هدايت تكوينى هدايتى است كه به امور تكوينى تعلق می گيرد، مانند اينكه خداوند هر يك از انواع مصنوعات را كه آفريده، او را به سوى كمال و هدفى كه برايش تعيين كرده و اعمالى كه در سرشتش گذاشته راهنمايى فرموده و شخصى از اشخاص آفريده را به سوى آنچه برايش مقدر شده و نهايت و سررسيدى كه براى وجودش قرار داده است به راه انداخته، چنان كه می فرمايد:
" رَبُّنَا الَّذِي أَعْطی  كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی " 1 و می فرمايد" الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدی " 2.

و اما هدايت تشريعى- اين هدايت مربوط است به امور تشريعى از قبيل اعتقادات حق و اعمال صالح كه امر و نهى، بعث و زجر و ثواب و عقاب خداوند همه مربوط به آن است. اين قسم هدايت نيز دو گونه است: يكى ارائه طريق يعنى صرف نشان دادن راه كه هدايت مذكور در آيه‏" إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً" 3 از آن قبيل است.
و ديگر ايصال به مطلوب يعنى دست طرف را گرفتن و به مقصدش رساندن كه در آيه‏" وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ" 4 به آن اشاره شده.
در آيه‏" فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ" 5 هم به بيان ديگرى همين هدايت را تعريف كرده و فرموده: اين قسم هدايت‏ عبارت است از اينكه قلب به نحو مخصوصى انبساط پيدا كرده و در نتيجه بدون هيچ گرفتگى قول حق را پذيرفته به عمل صالح بگرايد، و از تسليم بودن در برابر امر خدا و اطاعت از حكم او إبا و امتناع نداشته باشد.
و آيه شريفه‏" أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی  نُورٍ مِنْ رَبِّهِ‏ ... ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ" 6 به همين معنا اشاره نموده و اين حالت را نور خوانده است، چون قلب با داشتن اين حالت نسبت به اينكه چه چيزهايى را بايد در خود جاى دهد، و چه چيزهايى را قبول نكند روشن و بينا است.
خداى تعالى براى اين قسم هدايت رسم ديگرى را هم ترسيم كرده، آنجا كه هدايت انبيا (ع) و اختصاصات ايشان را ذكر كرده دنبالش می فرمايد:" وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلی  صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ" 7 و اين آيه هم چنان كه در تفسيرش بيان داشتيم دلالت دارد بر اينكه يكى از خواص هدايت الهى افتادن به راه مستقيم و طريقى است كه انحراف و اختلاف در آن نيست، و آن همانا دين او است كه نه معارف اصولى و شرايع فروعيش با هم اختلاف دارد، و نه حاملين آن دين و راهروان در آن راه با يكديگر مناقضت و مخالفت دارند، براى اينكه منظور از تمامى معارف و شرايع دين الهى يك چيز است و آن توحيد خالص است كه خود حقيقت واحدى است ثابت و تغيير ناپذير.
و نيز خود آن معارف هم همه مطابق با فطرت الهى است كه نه خود آن فطرت عوض شدنى است و نه احكام و مقتضياتش قابل تغيير است، به همين جهت حاملين دين خدا يعنى انبيا (ع) نيز با يكديگر اختلاف ندارند، همه به يك چيز دعوت نموده خاتم آنان همان را می گويد كه آدم آنان گفته بود، تنها اختلاف آنان از جهات اجمال دعوت و تفصيل آن است.
 

نویسنده: محمد حسین طباطبایی

پی نوشت:

1.   ( 1) خداى ما آن كسى است كه همه موجودات را نعمت وجود بخشيده و سپس به راه كمال هدايت كرده است. سوره طه آيه 50
2.   ( 2) آن خدايى كه همه عالم را خلق كرده و به حد كمال خود رسانيد، آن خدايى كه هر چيز را قدر و اندازه اى داد و به راه كمال هدايتش نمود. سوره اعلى آيه 3
3.   ( 3) ما راه را به او نموده ايم، يا سپاسگزار و يا كفران پيشه است. سوره دهر آيه 3
4.   ( 4) اگر می خواستيم وى را به وسيله آن آيه ها بلند می كرديم ولى او خود به پستى گراييد و هوس خويش را پيروى كرد. سوره اعراف آيه 176
5.   ( 5) سوره انعام آيه 125
6.   ( 1) مگر آن كسى كه خداوند سينه اش را براى پذيرفتن اسلام گشوده و قرين نورى از پروردگار خويش است( مانند ديگران است؟) ... اين هدايت خدا است كه با آن هر كه را بخواهد هدايت می كند. سوره زمر آيه 23
7.   ( 2) سوره انعام آيه 88

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان ؛ انعام - ذیل آیه 125