گفتارى در معناى خشم و رضاى خدا

"رضا" يكى از معانى است كه صاحبان شعور و اراده با آن توصيف می شوند، و به عبارتى وصف صاحبان شعور و اراده است، (هيچ وقت نمی گوييم اين سنگ از من راضى است) و در مقابل اين صفت، صفت خشم و سخط قرار دارد. و هر دو وصف وجودى هستند (نه چون علم و جهل كه علم وجودى و جهل عدمى است، و به معناى عدم علم است).

مطلب ديگر اين كه: رضا و خشنودى همواره به اوصاف و افعال مربوط می شود، نه به ذوات، (مثلا می گوييم من از اوصاف و افعال فلانى راضيم، و نمی گوييم من از اين گل راضى هستم). در قرآن كريم می فرمايد:" وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ" 1 و نيز فرموده: " وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا" 2.
و اگر گاهى می بينيم كه به ذوات هم مربوط می شود، حتما عنايتى در كار هست و بالأخره برگشتش باز به همان معنى می شود، مانند آيه‏" وَ لَنْ تَرْضی  عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصاری " 3 (كه هر چند عدم رضايت يهود و نصارى را مربوط به شخص رسول خدا (ص) كرده، ولى می دانيم كه منظور رفتار رسول خداست، و معنايش اين است كه: يهود و نصارى هرگز از رفتار تو راضى نمی شوند مگر آن كه چنين و چنان كنى).

و ديگر اينكه: بايد دانست كه رضا عبارت از اراده نيست، هر چند كه هر عملى كه اراده متعلق بدان شود، بعد از وقوعش رضايت هم دنبالش هست، ولى رضايت عين اراده نيست، براى اينكه اراده- به طورى كه ديگران هم گفته اند- همواره به امرى مربوط می شود كه هنوز واقع نشده، و رضا همواره به چيزى تعلق می گيرد كه واقع شده و يا وقوعش فرض شده. و راضى بودن انسان از يك عمل، عبارت از اين است كه آن عمل را با طبع خود سازگار ببيند، و از آن متنفر نباشد، و اين حالت حالتى است قائم به شخص راضى نه به عمل مرضى.
مطلب ديگر اينكه: رضا به خاطر اينكه بعد از وقوع چيزى بدان متعلق می شود، در نتيجه با وقوع و حادث شدن آن عمل حادث می گردد، لذا ممكن نيست آن را صفتى از اوصاف قائم به ذات خدا بدانيم، چون خداى تعالى منزه هست از اينكه محل حوادث قرار گيرد.
پس هر جا رضايت به خداى سبحان نسبت داده شده، بايد بدانيم كه رضا صفت فعل او و قائم به فعل اوست، و خلاصه صفتى است كه از فعل انتزاع می شود مانند رحمت، غضب، اراده و كراهت. و ما براى نمونه چند آيه از كلام مجيدش در اين جا ذكر می كنيم:" رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ" 4 و آيه‏" وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ" 5 و آيه‏" وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً" 6.
پس رضايت خدا از امرى از امورى، عبارت از اين است كه فعل خدا با آن امر سازگار باشد، در نتيجه از آنجا كه فعل خدا به طور كلى دو قسم است، يكى تشريعى و يكى تكوينى، قهرا رضاى او هم دو قسم می شود، رضاى تكوينى و رضاى تشريعى. پس هر امر تكوينى يعنى هر چيزى كه خدا اراده اش كرده و ايجادش نموده، مرضى به رضاى تكوينى خداست، به اين معنا كه فعل او (ايجادش) ناشى از مشيتى سازگار با آن موجود بوده.
و هر امر تشريعى يعنى دستورات و تكاليف اعتقادى و عملى، مانند ايمان آوردن و عمل صالح كردن، مرضى خداست، به رضاى تشريعى او. به اين معنا كه آن اعتقاد و آن عمل با تشريع خدا سازگار است.
و اما عقايد و اعمالى كه در مقابل اين عقايد و اعمال قرار دارند، يعنى عقايد و اعمالى كه نه تنها امر بدان نفرموده، بلكه از آن نهى نموده، مورد رضاى او نمی تواند باشد، چون با تشريع او سازگار نيست، مانند كفر و فسوق هم چنان كه خودش فرموده:" إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضی  لِعِبادِهِ الْكُفْرَ" 7 و نيز فرموده:" فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضی  عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ" 8.

 

 

نویسنده: محمد حسین طباطبایی

پی نوشت:

1.  و اگر ايشان خشنود باشند از آنچه خدا و رسول به ايشان داده. سوره توبه، آيه 59.
2.  به زندگى دنيا راضى شدند. سوره يونس، آيه 7.
3.  يهود و نصارى از تو هرگز راضى نمی شوند. سوره بقره، آيه 120.
4.  خدا از ايشان راضى و ايشان از خدا راضى شدند. سوره بينه، آيه 8.
5.  خدايا توفيقم ده عمل صالحى كنم كه مورد رضاى تو باشد. سوره نمل، آيه 19.
6.  و اسلام را به عنوان دينى براى شما پسنديدم. سوره مائده، آيه 3.
7.  سوره زمر، آيه 7.
8.  هر چند شما از ايشان راضى شويد خدا راضى نيست! چون خدا هرگز از مردم فاسق راضى نمی شود. سوره توبه، آيه 96.

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان ؛ سوره زمر – ذیل آیه 7