تفسير «دهاق تسنيم» با خصيصه اي تازه و روشي نو كه از ابداعات مؤلّف مفسّر، آیة الله جوادی آملی است به خيل عظيم تفاسير قرآني پيوست، ليكن بررسي بلنداي شاهق و دامنه وسيع آن در گرو پرواز در ملكوت معنا و غوص در معارف و غور در ارزشهاي آن است؛ با مروري اجمالي می توان به برخي از شاخصهاي روشن آن اشاره كرد.
اول. گرچه اين تفسير هم از نظر اسلوب و هم از نظر ساختار اصلي، مشرب تفسيري قيّم «الميزان» را پي می گيرد، ليكن تفاوتهاي چشمگيري در هر دو جهت آن مشاهده می شود:
الف. مؤلّفه اوّلي و اصلي آن اين است كه جز از منظر قرآن به آيات نگريسته نشود و تار و پود همه علوم دستمايه هاي مقدّمي آن در نظام فكري قرآن طراحي و معماري شده است و تفسيري قرآني محض عرضه شده است. مصنّف فرزانه آن مبناي حاكميّت مطلقه قرآن بر قرآن و نفي هر نوع حاكميّت و ولايت علمي بر قرآن را همواره مدّ نظر داشته و نور بصر دانسته، با تمام اعتقاد و باور بر اين اسلوب قرآني حركت كرده است و اصرار ورزيدن و طرح هيچ علمي از علوم را مستقلاً در كنار وحي پسنديده ندانسته ضمن اين كه ارزشهاي دانشي را فروغ روشن وحي منوّر كرده تا هم شمس مضی ء وحي نمايانده شود و هم قمر منيز ساير علوم كه در پرتو وحي ضوئي يافته اند، را به رخ بكشاند. از اين رهگذر قالبهاي فقهي، كلامي، عرفاني و حكمي آن از قلب قرآني بهره دارد و هرگز نه تنها محدوده هاي تنگ اين علوم وسعت درياي معارف آيات الهي را تحديد نكرده، بلكه خود نيز از اين قلزم فسيح وسعت يافته و صِبغه قرآني گرفته است.
ب. جامع نگري قرآن در همه عرصه هاي انساني حقيقت بارز ديگري است كه در اين تفسير به گونه اي شفاف نمايانده شده است. هنر قرآن نه تنها اين است كه قداست ارتباط عبد با مولا را در ميدان عبادت ترسيم می كند، بلكه می خواهد تمامي روابط انساني را عبادي كرده و عبوديت محضه را بر سراسر وجود انساني حاكم گرداند و اين جز با نفوذ آيات در زنجيره هاي رشته انساني اعمّ از عقيده، فرهنگ، اقتصاد، سياست و ساير شاخه هاي آن امكانپذير نيست و در اين تفسير اين بنيان مستحكم قرآني ظاهر می شود. قطعا جامعه امروز اسلام، با فرهنگ و بينشي فراتر از همه دوران گذشته متوجّه خويشتن خويش شده و اسلامِ آزاد شده از قيدها، بدعتها، تحريفها، و نيرنگها را بازشناخته و به دنبال آن است تا حضور محسوس دين را از خاور انديشه تا باختر عمل بازيابد.
ج. يكي از مميّزه هاي اصلي اين تفسير تدوين و نگارش آن در زمان تحقّق نظام اسلامي و آزادي دين است؛ فرصتي كه علاّمه طباطبايي(ره) در زمان تأليف تفسير قيّم خود نداشته و اهل نظر، نيزه هاي توهّم و تيرهاي تخيّل نشان رفته به حقايق علوي معارف عرفاني را مشاهده می كنند. حصارهاي كشيده شده و ديوارهاي ساخته شده قبل از انقلاب تا حدود قابل توجهي حوزه هاي علميه را نيز در برگرفته و انديشه هاي آسماني امام خميني(ره) كه فراحوزه آن زمان بود اين حصرها را شكست و علوم و معارف غني اسلامي را از كنج زندان بدعت و انزواي حبس تحريف، رهانيده و يك فرصت بی بديل براي مؤلف مفسر رخ نمود و استاد گرانمايه نيز با ارائه بهترين اسلوب بدون كمترين اضطراب، معارف مخفي شده الميزان را يكي پس از ديگري تبيين كرده كه امروزه حوزه علميه با مشاهده بهترين معارف و زيباترين اسلوب، مشي اصيل خود را بعد از حدود بيست سال تدريس آن استاد فرزانه بازيافته و در آن گام نهاده است؛ ضمن آن كه الميزان از اين بُعد نيز در مسير تكميل و تتميم خود قرار گرفته، می رود تا نصاب جايگاه خويش را به دست آورد.
د. از خصايص ارزشمند اين كتاب كه می تواند از اين رهگذر نيز تكمله اي بر الميزان محسوب شود اين كه، طرح مباحث فقهي و تفسير آياتي كه متضمّن احكام و حدود الهي است و در آن تفسير شريف تعرضّي بدان نشده در دهاق تسنيم به صورت جامع و مبسوط مورد پردازش قرار گرفته كه دو بهره اساسي را به همراه دارد. يكي از آن دو مهمّ و ديگري اهمّ است. نكته مهم آن كه، با زبان و مشرب تفسيري علاّمه(ره) به اين گونه آيات پرداخته شده كه به حق می تواند فضاي خالي آن را پر كند و نكته اهمّ آن كه، فقه نيز در خدمت قرآن درآيد. امروزه حوزه هاي فقهي اسلام بدون توجه به آياتي كه متضمّن احكام و حدود الهي است به بهانه اين كه غالب آيات در صدد اصل تشريع است و عموم يا اطلاق ندارد، مسير خود را تنها از منابع سنت، عقل و اجماع می پيمايد و از آغاز تا انجام فقه آن طور كه شايسته بود از منبع اصيل ديني كه تأمين كننده ساير منابع است، يعني قرآن طرفي نبسته است و بدون شك اين ضعف عمده اي است كه حوزه هاي فقهي شيعه از آن در غفلت است. از طرفي ايجاد اين فضا و راهبرد قرآن در اركان فقه قطعا فقيه را به افق ديگري آشنا كرده و آن را به حقيقت كتاب نزديكتر می كند و اين ويژگي مهم نقطه آغازي است كه می تواند منشأ تحوّلي در آينده فقاهت شيعي بوده، نفوذ و رسوخ قرآن در اين عرصه را نيز به همراه داشته باشد.
دوم. از نشانه های بارز اين تفسير گشودن ابواب سپهر معارف و اسرار الهي است، كه در قالب نكات و لطايف بديع آورده شده است، كه از مهمترين ذخاير قرآني اشتمال آن بر بطون معاني و خباياي نهايي است كه طبق آن روايت معروف بر چهار مرحله وصف شده كه البته هر يك از مراحل آن مواقف عديده اي دارد: كتاب اللّه علي اربعة أشياء: علي العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق...، اين كتاب نيز با تأسّي به اين سخن معصوم(علیه السلام) سه مرحله ظاهر دارد و تنها مرحله چهارم آن كه مختص به انبيا و صاحبان اوّلي دفتر تشريع است به حضرات اقدس آنها احاله شده و ساير موارد نيز از بهره گيري كلمات همواره بديع آنان به رشته تحرير درآمده است.
يكي از جلوه هاي زيباي گذر و تحوّل زمان شفاف كردن وقايع پيشين است. الميزان صامت گرچه به نوبه خود بسياري از حقايق را آشكار ساخته و بر مشكلات فراوان علمي فائق آمده امّا به اقتضاي محدودي كه دارد پاسخ به تمامي شبهات بعد از خود را به صورت بالفعل و گويا ندارد و اين الميزان ناطق است كه می تواند با فراهم آوردن زمينه ها و شكوفا كردن آن، وي را استنطاق كند و آن را به سخن وادارد تا از حق خود دفاع كرده و اسرار درون را ظاهر نمايد و بر اوهام باطل بشورد. مؤلّف معظّم اين كتاب كه تأليف نانوشته ديگري از آن علاّمه كبير است به خوبي توانسته اين رسالت را به پايان ببرد و سخنگوي آن باشد و اين نوشته شاهد اين مدعا است.
سوم. با مروري بر تفاسير و تاريخ آن، اين واقعيّت آشكار می شود كه هر مفسري با ارائه مشرب خاص به آستان قرآن می رود و مطابق ظرف خود از آن طرف می بندد؛ اگر كاسه انديشه با كجي و اعوجاج همراه باشد، گرچه قرآن خود صراط مستقيم است، ليكن نصيب او جز كجي و اَمْت نخواهد بود: يبغونها عوجا... و اگر وعاء انديشه مستقيم باشد، استقامت فكري و عقيدتي ارمغان آن مفسّر خواهد بود. امتياز و تفكيك اين دو واقعيّت هنگامي ميسور است كه انديشه غيرمستقيم شناسايي شود تا انحرافِ برداشت آن از قرآن نيز معلوم گردد.
از خصايص زنده تفسير دهاق تسنيم تبيين مشربهاي مختلف تفسيري اعمّ از كلامي، حكمي و عرفاني و نظاير آن است كه با برشماري نقصهاي جدّي برخي از آنها، راه صحيح و مَسلك مستقيم فكري عرضه می شود تا در سايه آن، برداشتِ مستقيم قرآني نيز عائد گردد. البته اين معنا در تفسير دهاق تسنيم تنها براي خواصّ اهل نظر و اوحدي اهل بصر روشن می شود.
چهارم. از نكات برجسته اين تفسير تبيين جايگاه هر يك از ثَقَل اكبر (قرآن) و ثَقَل اصغر (روايات) و نحوه ارتباط آن دو با يكديگر در تفسير قرآن است؛ مسلكي كه در نوع تفاسير شيعي از اين منظر به آن پرداخته نشده است.
استاد مفسّر معتقد است كه هر يك از ثقلين به نوبه خود كامل است؛ نه در قرآن نقصي است و نه در عترت منقصتي، بلكه هر يك به نوبه خود تامّ و صادق و مصدّق ديگري است؛ زيرا هر دو از يك حقيقت جوشيده و از منبع فيض الهي تراوش كرده است. بنابراين، توجه به هر كدام ديگري را به همراه دارد و بی عنايت به يكي هجر آن ديگر را به دنبال می آورد. ليكن اين بدان معنا نيست كه عترت نقص قرآن و يا قرآن قصور عترت را ترميم می كند. از اين رو هماهنگي كامل و تصديق و تأييد متقابل در ثقلين مشهود است. بايستي قرآن را كه تبيان هر چيزي است ابتدا با قطع نظر از هر كلام ديگر حتي روايات بازيابي كرد و همه قرآن را در يك آيه خاص ديد و آن گاه تفسير قرآني محض عرضه شود. البته در اين مرحله به هيچ وجه براي عقيده، اخلاق، احكام، حجّت نخواهد بود؛ زيرا تا عترت و عقل ضميمه قرآن نگردد، نصاب حجيّت ديني كامل نمی شود. بر اين اساس، در اين كتاب قبل از توجه به هر علمي و كلامي حتي سخن معصوم(ع) مستقيما تنها به آيات الهي نگريسته می شود تا تفسير قرآن به قرآن محقّق گردد سپس به كلام عترت و روايات ائمه(علیهم السلام) مستقلاً در كنار آيات توجّه می شود تا اوّلاً هم در فهم معناي تفسيري، مفسّر را سختتر بينديشد و هم هماهنگي و تصديق دو جانبه را احساس كند. نه آنگونه كه روايات تحميل بر آيات شود و ضمن محدود كردن مفاهيم قرآني راه را بر انديشه ببندد.
لذا بخش قابل توجّهي از روايات كه در جهت تعيين مصداق و جري و تطبيق صادر شده است، نبايد فكر مفسر را به خود در پيچد و از كاوش در مفاهيم بلند آن باز بماند. اين شيوه تفسيري ضمن تثبيت پايگاه اوّل معرفتي ديني و ثقل اكبر، يعني قرآن، پاسخ صحيح به آن دسته از رواياتي است كه حجيّت روايات را در گرو عدم مباينت با قرآن دانسته و عرضه روايات به قرآن را بدين منظور توصيه می كند.
از اين رهگذر در ذيل مباحث روايي براي ارائه آميختگي و امتزاج انديشه قرآني و روايي مباحث ارزشمندي با عنوان «اشاره» به قلم حضرت استاد(دام ظله) نگارش شده كه بر غناي اين تفسير نيز افزوده است.
بديهي است آنچه در پايان، ملاك اعتقاد و عمل قرار می گيرد پيام هماهنگِ حقايق قرآني با معارف روايي و براهين عقلي است كه اين، محصول جدايی ناپذيري ثقل اكبر و اصغر است كه در حديث شريف ثقلين آمده و تفصيل اين قصّه در مقدّمه وزين مؤلف حكيم بر اين كتاب در پيش روي خواننده است و همچنين در مباحث علوم قرآني تبيين شده است.
مناسب است در همين گذر اضافه شود كه يكي از امتيازات بارز اين كتاب اجتماع و طايفه بندي تقريبا همه رواياتي است كه در معنا و فهم آيه مورد بحث كمك می كند و می تواند در جهت برافروختن و گداختن موضوع آيه هدايتي باشد و اين امتياز و برتري، حتي بر تفاسير روايي، از نظر اهل نظر دور نيست.
پنجم. از برجستگی هاي آموزنده اين تفسير روش اخلاقي طرح مباحث آن است. بدون شك از نكات مهم قرآني، ظهور ادب و اخلاق الهي است كه در كلام و گفتار او تجلّي كرده و قرآن از اين رهگذر مأدبه و جايگاه ادب است. از اين رو از آن جا كه ادب كلام نمايانگر ادب و اخلاق متكلّم است استاد فرزانه نيز با تخلّق به اخلاق قرآن اثر گرانسنگ خود تفسير دهاق تسنيم را مظهر ادب قرآني قرار داده و با آهنگ ادبي و نزاهتي آن در همه زمينه ها سخن گفته و قلم زده است. لذا به رغم تعرّض صريح به مشربها، اقوال و انديشه هاي مختلف عرضه شده و نفي و طرد برخي از آنها با رعايت حريم علم و حرمت عالم حركت كرده كه اين خود نمونه اي بارز از تفسير عملي قرآن است و براي رهپويان و قرآن پژوهان قطعا نمونه رفتاري بسيار مناسبي خواهد بود.
ششم. از جمله امتيازات شايسته اين تفسير آن است كه گرچه اين كتاب محصول تراوشات انديشه بلند و افكار ناب مؤلف حكيم آن است، ليكن از اين جهت كه غالب مباحث آن در حوزه هاي درسي و در جمع وسيعي از فضلاي سختكوش حوزه بوده از اتقان علمي ويژه برخوردار و قابليّتهاي فراواني را در خود فراهم آورده تا بتواند پاسخگوي نظرات، شبهات و سؤالات مختلف باشد. از سوي ديگر نيز جمع خاصي از حاضران درس استاد و محقّقان ارزشمند با تلاش علمي جدّي خود همه مباحث آن را مورد مداقّه ويژه قرار داده و با حضور در جلسات خصوصي متعدّد در محضر استاد(دام ظلّه) هم از نظر محتوا و هم از نظر ساختار ظاهر، غالب مسيرهاي قرآني و تفسيري را پيموده اند. لذا اين اثر از اين نظر به نوبه خود در خور توجه شايان است و خوانندگان گرانقدر بايد با نگرش عميق به آن نگريسته، با تأمّل در الفاظ، مفاهيم و جملات آن در فراگيري و استفاده از آن بكوشند.
هفتم. ويژگی هاي ديگر اين تفسير قويم در اين مقالت مجمل نمی گنجد. تنها ذهن وقّاد و ژرفنگر است كه با غواصي در بحر معارف آن، مرجان جان و لؤلؤ دل می يابد؛ امّا به عنوان تذكر چند مورد را يادآوري می كند.
الف. اين كتاب واجد دو خصيصه ارزشمند در صنعت تدوين است:
اول. اين كه متن اين كتاب به رغم اتقان و استحكام مطالب سعي شده به زبان فارسي روان با واژگان آشنا نگاشته شود تا زمينه بهره وري بيشتر از آن فراهم آيد. دوم. اين كه: عبارات، معاني و مضامين آن از ثقل و وزانت خاصّي برخوردار است. بنابراين، نه سادگي و روان بودن عبارت موجب آن می شود كه گمان شود اين كتاب در سطح ابتدايي يا متوسط نگارش يافته و نه صلابت و برهاني بودن محتوا موجب اين توهّم می گردد كه سنگيني مطلب مانع از دستيابي به مضامين والاي تفسيري آن است.
ب. در اين تفسير سيره بر آن است كه براي هر يك از آيات قرآني، فصل جدايي از بحث تدوين شود تا هم جايگاه علمي و عملي آن آيه در قرآن امتياز يابد و هم سهولت دسترسي به مضمون آيه خاص امكانپذير باشد. البته در مواردي كه پيوستگي دو يا چند آيه مانع تفكيك باشد، آيات مزبور با هم ذكر و تفسير می شود.
ج. گرچه بحثهاي دامنه دار ادبي و لغوي منشأ نكات بديع و مبدأ لطايف دلپذيري است، ليكن شرح و بسط وسيع آن خارج از طور بحث بوده و جز حدّ لازم و ضروري كه راهگشا بوده، از آن احتراز شده است.
د. قرآن كه مشتمل بر الفاظ پرمغز و عبارات سراسر نغز است، هر يك از كلمات و جملات آن حامل بار معنوي فراوان و هر يك از آيات آن حاوي توانهاي وافر معرفتي است و چه بسيار است واژگان قرآني كه در هيچ يك از فرهنگهاي رايج جهان معادل ندارد و حتي زبان فارسي كه نزديكي فراواني نسبت به فرهنگ عربي دارد نيز قدرت معادلسازي براي واژگان قرآني ندارد. از اين جهت بود كه استاد مفسّر(دام ظلّه) «گزيده تفسير» را به جاي ترجمه انتخاب فرموده كه قبل از تفسير آيه، خلاصه مباحث تفسيري به صورت فشرده فراهم آمده و نشانه جهتگيري در ساختار تفسيري تفسير و انديشه آن مفسّر است.
در بخش اول از جلد اول، پيش از پرداختن به تفسير سوره حمد، مباحثي تحت عنوان پيشگفتار مفسر، در ده فصل ارائه شده است كه به لحاظ اهميت موضوع به آنها اشاره می شود:
فصل يكم. زبان قرآن كريم، فصل دوم. ويژگی هاي تفسير قرآن، فصل سوم. تفسير قرآن به قرآن، فصل چهارم. تفسير قرآن به سنت، فصل پنجم. تفسير قرآن به عقل، فصل ششم. تفسير به رأي، فصل هفتم. جايگاه آراي مفسران و شأن نزول در تفسير، فصل هشتم. شأن نزول، فضاي نزول و جوّ نزول قرآني، فصل نهم. شبهات نوظهور و فهم قرآن، فصل دهم. اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت. اين پيشگفتار حدود نيمي از جلد اوّل را به خود اختصاص داده است.
بخش دوم كتاب پس از ارائه مباحثي از قبيل: سوره حمد از ديدگاه قرآن و عترت(ع)، نامهاي سوره، مكان و ترتيب نزول، خطوط كلي معارف سوره به تفسير سوره حمد پرداخته است.
جلد دوم كه به تفسير سوره بقره پرداخته، مباحثي را از قبيل: نامها و اوصاف سوره، تعداد و غُرَر آيات، خطوط كلي معارف سوره، هدف سوره، فضا، زمان و مكان نزول، موقعيت فرهنگي و اجتماعي مدينه پس از هجرت وزمان نزول سوره به عنوان پيشگفتار سوره بقره به بحث گذاشته است.
جلد سوم و چهارم نيز تفسير سوره بقره را تا آيه 61 به انجام رسانده است. ارائه فهرست آيات، روايات، اشعار، اعلام، كتب و فهرست تفصيلي از ديگر ويژگی هاي اين چهار جلد است.
خداي سبحان كه عالم و آدم را آفريده و می پروراند و هر مربوبي را به كمال لايق آن سوق می دهد، براي انسان نيز كه آميزه زيبايي از خاك تيره و روح خداست، افزون بر ارزاق مادّي، بهره هاي روحي و معنوي قرار داده و براي سير معنوي و سلوك روحاني وي صراط مستقيم دين را ترسيم كرده و سلوك صراط را راه دستيابي به بهشت تن جنات تجري من تحتها الأنهار و جنّت جان في مقعد صدق عند مليك مقتدر قرار داده و چون آدميان در سير و سلوك خويش متفاوتند بهره هاي بهشتي آنان نيز گوناگون است؛ برخي همانند ابرار از شرابِ گواراي «رحيق مختوم» سيراب می شوند كه مُهر مشكين صيانت از باطل بر آن نهاده شده و از گزند هر آلودگي منزّه است و بهره مقربان، شراب چشمه تسنيم كه قراح محض و صراحي ناب است می باشد و اين حديث از رسول ختمي مرتبت نقل است كه فرمود: تسنيم أشرف شراب في الجنّة يشربه محمّد و آل محمّد و يُمزج لأصحاب اليمين و لسائر أهل الجنّة كه ساقي آن، ذات اقدس اله است: و سقاهم ربّهم شرابا طهورا و ساغر آن، حقيقت نفيس معرفت و محبّت به اوست: «انّ الأبرار لفي نعيم... يُسقون من رحيق مختوم ختامه مسك و في ذلك فليتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنيم عينا يشرب بها المقرّبون»
چشمه تسنيم ينبوع اعلايي است كه شراب طهور ويژه مقربان الهي از آن می جوشد و همه ارزش «رحيق مختوم» (شراب ابرار) بر اثر آميزه اي است كه از چشمه تسنيم دارد و از آن جا كه اعتبار همه دانشها و از جمله حكمت، ره آورد هماهنگي با قرآن كريم است، مفسر حكيم(مد ظله العالي) با الهام از اين معرفت قرآني، اثر فلسفي خود، شرح حكمت متعاليه را «رحيق مختوم» و اثر پربهاي تفسير خويش را «دهاق تسنيم» نام نهاده است. گرچه براي سهولت در تعبير، به «تَسْنيم» ناميده می شود.
«دهاق تسنيم» جام مالامال و پياپي شراب خالص توحيد و وحدت ناب است و آن را از ساقي جواد خواستن و از ولاي الوهي سرمست شدن گوارا است.
از آن جا كه اين تفسير تشنگان چشمه توحيد را با قدحهاي لبريز و پياپي معرفتي خود سيراب می كند و شراب مشابه و اُكُل متشابه آن جنّت عدن را به ياد می آورد به حق شايسته است آن را دهاق تسنيم بناميم كه اسم، ظهور مسمّا و تجلّي حقيقت آن است.
اللهمّ اسقني من الرحيق المختوم الّذي ختامه مسك و في ذلك فليتنافس المتنافسون اللهمّ اسقني من تسنيم عينا يشرب بها المقرّبون.
نویسنده: سعيد جوادي