قرآن كريم مهمترين و كاملترين كتاب آسمانى براى هدايت انسان به سوى كمال واقعى است كه از سوى خدا بر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نازل شده است.1 چرا كه قرآن كريم، تجلّى علم الهى در روى زمين است.2 و بر اين اساس، مسلّماً ايمان به محتوا و اعتقاد به هدايت بخشى آن و ارتباط با مضامين بلند آن، بهره مندى از علم الهى در جهت سعادت و فلاح ابدى انسان را در پى دارد.
اما اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه چهره ديگر علم الهى هستند، طبعاً واجد همه حقائق قرآن و به منزله روح آن كتاب مقدّس الهى هستند. از اين رو برظاهر و باطن، تفسير و تأويل، محكم و متشابه و عامّ و خاصّ قرآن كريم آگاهى كامل دارند؛ بلكه آن حضرات، مكمّلان، مترجمان و بيان كنندگان واقعى آن جلوه بارز علم الهى نيز هستند. همان طورى كه وقتى سُدَيْر از راويان حديث، از امام باقرعليه السلام در مورد جايگاه امامان عليهم السلام نسبت به هدايت مردم و نقش سازنده آنان سؤال مى كند كه: شما كيستيد؟ آن حضرت مىفرمايد:
«نَحْنُ خُزَّانُ عِلمِ اللَّهِ وَ نَحنُ تَراجِمَةُ وَحْىِ اللّهِ» 3؛ ما (اهلبيت) خزينه هاى دانش خداوند و بيان كنندگان وحى الهى هستيم.
بنابراين، ائمّه عليهم السلام هم بر حقائق قرآن احاطه دارند و هم مترجمان و بيان كنندگان واقعى آن مى باشند. آنان مفسّران كلام حقّ تعالى به زبان بشرى براى انسانها هستند.4 آنان هم بر راز و رمزهاى قرآن آگاهى دارند و هم بر راه هاى استفاده از آن احاطه دارند. از اين رو در مواقع مختلف، مردم را به جايگاه بلند قرآن و نقش اساسى آن در هدايت و سعادت انسانها آگاه مىكردند و راههاى بهره بردارى از آن را نيز گوشزد مىكردند.
از مهمترين راههايى كه با طىّ آن هركس مى تواند بنابر ظرفيت وجودى، توان و همّت خود از معارف، آموزه ها، لطائف و حقائق قرآن استفاده كند، و معصومان عليهم السلام بر آن تكيه فراوان دارند، تدبّر در آيات قرآن است؛ به ويژه آياتى كه بيان كننده معارف مبدأ و معاد، عقائد، اخلاق، جامعه شناسى، جهانشناسى و انسانشناسى مى باشند و در بردارنده كليدى از كليدهاى گره گشاى مشكلات انسان در مسير به سوى خداوند متعال مى باشند.
تدبّر از ريشه دَبْر به معناى پشت سر و عاقبت چيزى است. بنابراين، تدبّر به معناى انديشيدن در عاقبت كارها، عواقب امور و نتايج عملكردها است و نتيجه اش كشف حقائق و مسائلى است كه بدون آن انديشيدن به دست آوردنش ميسّر نمى باشد. به عبارت ديگر، تدبّر به معناى انديشه عميق و پياپى و مستمر در وراى ظاهر گفتارها، نوشته ها و اعمال انسان، براى روشن شدن چهره واقعى و ظاهر شدن باطن امور مىباشد.5
تدبّر، يك معناى خاصتر از تفكّر دارد؛ چرا كه تدبّر، ژرف انديشى و دقّتنظر در نتايج، سرانجامها، عواقب رفتارها، پديده ها، شيوه هاى زندگى و به طور كلّى نظر عميق انداختن به سرنوشت آينده انسان و جهانِ مربوط به اوست. و اما تفكّر، معناى وسيعترى دارد؛ چرا كه در تفكّر، علاوه بر انديشيدن در عواقب و آثار و معلولها، شامل انديشه در علل و اسباب و روابط پديده ها نيز مىشود. و به طور خلاصه، تدبّر، دقّت پياپى در عواقب و نتايج امور است و اما تفكّر، انديشه در علل و دلائل مىباشد6
و اما تدبّر در آيات قرآن كه هم از ناحيه خود قرآن به آن سفارش شده است7 و هم از طرف معصومان عليهم السلام بر آن تأكيد بسيار شده است، عبارت است از كاوش و دقّت نظر در كشف مفاهيم و روابط ناپيداى موجود در هريك از آيات و ارتباط آيات با يكديگر و ارتباط آيه اى از يك سوره با آيه و آيات ديگر در سوره هاى ديگر.
تدبّر در قرآن؛ يعنى تلاوت آيات قرآن و عبور از الفاظ آن و رسيدن به عمق معنا، پيامها، درسها، انذارها، تبشيرها و رهنمودهاى آن؛ به طورى كه على عليه السلام مىفرمايد:
«تَدَبَّرُوا آياتِ القُرآنِ وَاعْتَبِرُوا بِهِ فَإنَّهُ أَبْلَغُ الْعِبَرِ»8؛ در آيات قرآن تدبّر كنيد و به وسيله آن عبرت گيريد. چرا كه تدبّر در آن رساترين عبرتهاست.
در اين روايت علوى، تدبّر با اعتبار قرين شده است و اين، نشان مىدهد كه تدبّر يك نوع تأمّل، دقّت نظر و انديشه در وسيله (كه همان آيات است) براى رسيدن به يك هدف بلند است. از اين رو حضرت، كلام خود را به ابلغ العبر تعليل كرد تا بفهماند قرآن بهترين محلّ عبور است؛ عبور قارى قرآن از الفاظ و عبارت و رسيدن به عمق معانى و شناختِ موجباتِ سعادت و هدايت.
بنابراين، حقيقتِ تدبّر در آيات قرآن همان تلاوت راستين آن است كه از قرائت آيات شروع و با تأمّل و تعمّق در معنا و پيامها و خواسته ها، ادامه مىيابد و با تعهّد و التزام و عمل به مضامين آنها، ختم مىگردد. همان طور كه امام باقرعليه السلام در مورد رعايت كنندگان حقّ تلاوت و به عبارتى تلاوت كنندگان حقيقى كه مراحل سه گانه قرائت، تأمّل و عمل را شامل مى شود و در آيه الذين آتينا هم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته اولئك يؤمنون به 9؛ ذكر شده است، مى فرمايد:
«يَتلُون آياتِهِ وَ يَتَفَقَّهُونِ فيهِ وَ يَعْمَلُونَ بِأحْكامِهِ، يَرْجُونَ وَعْدَهُ وَ يَخافُونَ وَعيدَهُ وَ يَعْتَبِرُونَ بِقَصَصِهِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِأوامِرِهِ وَ يَنْتَهُونَ بَنَواهِيهِ، ماهُوَ وَاللَّهِ حِفْظُ آياتِهِ وَ دَرْسُ حُرُوفِهِ وَ تَلاوَةُ سُوَرِهِ وَ دَرْسَ أعْشارِهِ وَ أخْماسِهِ10؛ حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أضاعُوا حُدُودَهُ وَ إنَّما هُوَ تَدَبَّرُ آياتِهِ وَالْعَمَلُ بِأحْكامِهِ. قالَ اللَّهُ تَعالى: «كتاب انزلناه مبارك ليدّبّروا آياته» 11 - 12؛ (تلاوت كنندگان واقعى) كسانى هستند كه قرآن را تلاوت مىكنند و در آن تفقّه و تأمّل عميق مى كنند و به احكام آن عمل مى كنند، به وعده هاى آن اميدوارند و از وعيد آن مىترسند و به وسيله قصّه هاى آن عبرت مى گيرند و از اوامر آن، فرمان مىبرند و از نواهى آن نهى مى پذيرند. به خدا قسم! حقّ تلاوت، (تنها) حفظ كردن آيات و حروف آن و قرائت سورهها و بخشهاى ده گانه و پنج گانه آن نيست تا حروف قرآن را حفظ كرده باشند و حدود آن را ضايع؛ بلكه حقّ تلاوت، همان تدبّر در آيات و عمل به احكام آن است. خداوند تعالى مى فرمايد: ما كتابى مبارك به سوى تو نازل كرديم تا در آيات آن تدبّر شود).
تدبّر با تفسير از جهات گوناگون فرق دارد. چرا كه در تدبّر همه اقشار مردم حتّى منافقان، مشركان13، در هر مرتبه از فهم و علم كه باشند، شركت دارند و همين كه به اندازه ظرفيت وجودى خود از قرآن بهره مند شوند، صدق تدبّر مىكند و حال آنكه تفسير اختصاص به كسانى دارد كه در فهم مطالب و مضامين آيات قرآن، داراى مرتبه اجتهاد هستند.14
در تدبّر، علاوه بر به كارگيرى فكر و انديشه، دل دادن به محتواى آيات و التزام به آنها نيز شرط است و اما در تفسير، تنها يك جريان فكرى براى كشف حقائق قرآنى مىباشد.15
در تدبّر، توجّه اصلى به نتايج و پىآمدها و لوازم آيات مىباشد و اما در تفسير، همه جوانب آيات مورد بحث قرار مىگيرد.
در تدبّر، تلاوت كننده قرآن، خود را مخاطب آيات قرآن مىداند و سعى مىكند از تبشيرها، تبذيرها، و پيامهاى قرآن اثرى در خود مشاهده كند و اما در تفسير، چنين امتيازى نيست.
اهلبيت عليهم السلام با بيانهاى متنوّع مردم را به تدبّر در آيات قرآن فراخوانده اند. گاه با كنايه و گاه به طور تصريح با الفاظى همچون: تدبّر، تفكّر، نظر، تأمّل و تفقّه، هدايت جويان كوى سعادت را به انديشيدن در آيات قرآن تشويق و ترغيب كرده اند. امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«إنَّ هذَالقُرآنِ فيهِ مَنارُالهُدى وَ مَصابيحُ الدُّجى فَلْيَجُلْ جالٍ بَصَرَهُ وِ نَفْتَحُ لِلضِّياءِ، نَظَرَهُ فَإنَّ التَّفَكَّرَ حَياةُ قلْبِ الْبَصيرِ كَما يَمْشىِ الْمُسْتَنيرُ فِى الظُّلُماتِ بِالنُّورِ»16؛ همانا قرآن (كتابى) است كه در آن جايگاه نور هدايت و چراغهاى شب تار است. پس شخص تيزبين بايد كه در آن دقّت نظر كند و براى پرتوش نظر خويش را بگشايد. زيرا كه انديشه كردن، زندگانى و مايه حيات قلب بينا است. چنانكه آنكه جوياى روشنايى است، در تاريكى ها به سبب نور راه پيمايد.
امام على عليه السلام مىفرمايد:
«وَ تَعْلَمُوا القُرآنَ فَإنَّهُ أحْسَنُ الحَديثِ وَ تَفَقِّهُوا فيهِ فَإنَّهُ رَبيعُ الْقُلُوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإنَّهُ شِفاءُالصُّدُورِ»17؛ قرآن را فراگيريد، زيرا قرآن بهترين حرف نو است و در آن انديشه عميق كنيد، زيرا آن بهار قلبهاست و به وسيله نور آن شفا گيريد، زيرا آن شفاى سينههاست.
همه رواياتى كه كيفيت و آداب تلاوت قرآن، به ويژه با اندوه خواندن قرآن، آرام قرائت كردن و طمأنينه داشتن را بيان مىكنند، خود نوعى سفارش به تدبّر و ارتباط فكرى با مضامين آيات را در خود به همراه دارند؛ چرا كه حالت گريه به خود گرفتن و با تأنّى تلاوت كردن، زمينه تدبّر در مضامين آيات را در دل فراهم مىكند. همان طورى كه عبداللّه بن سليمان مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد فرمايش خداوند عزّوجلّ وَ رَتِّلِ الْقُرآنَ تَرْتيلاً 18 سؤال كردم، كه فرمود: اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمود:
«بَيِّنْهُ تِبْياناً وَ لاتَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَلا تَنْثُرْهُ نَثْرَالرَّمْلِ وَ لَكِنْ اِفْزَعُوا قُلُوبَكُمُ الْقاسِيَةَ وَ لا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَالسُّورَةِ»19؛ (معناى آيه، آن است كه) آن را خوب بيان كن و همانند شعر آن را به شتاب نخوان و مانند ريگ آن را پراكنده مساز؛ ولى دلهاى سخت خود را به وسيله آن به بيم و هراس افكنيد و همّت شما اين نباشد كه سوره را به آخر برسانيد
يعنى همّت خود را در تدبّر و تأمّل در آيات و به كار بستن و عمل كردن آنها قرار دهيد، نه اين كه سوره را به آخر رسانيد!
و در جاى ديگر امام صادق عليه السلام در مورد آهسته خواندن، عدم شتاب در قرائت قرآن و توجّه به محتواى آيات، مىفرمايد:
«إنَّ القُرآنَ لايُقرَأُ هَذْرَمَةً وَلكِنْ يُرَتَّلُ تَرْتيلاً فَإذا مَرَرْتَ بِآيَةٍ فيها ذِكْرُ الجَنَّةِ فَقِفْ عِنْدَها وَسَلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ الْجَنَّةَ وَ إذا مَرَرْتَ بِآيَةٍ فيها ذِكْرُ النَّارِ فَقِفْ عِنْدَها وَ تَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ»20؛ هر آينه قرآن با سرعت و شتاب نبايد خوانده شود و بايد هموار و شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود و هرگاه به آيهاى كه در آن نام بهشت برده شده است، گذر كنى آنجا بايست و از خداى عزّوجلّ، بهشت را بخواه و چون به آيه اى كه در آن ذكر دوزخ است، گذر كنى نزد آن نيز توقّف كن و از دوزخ به خدا پناه ببر.
و نيز همه رواياتى كه به نحوى قرآن را بهار قلبها، چشمه علم براى علماء مايه حيات و زندگى واقعى قلوب اهل بصيرت و امثال آنها شمردهاند،21 كنايه از سفارش به تدبّر در قرآن كريم مىباشند؛ چرا كه عالمان واقعى و انديشمندان ربّانى هنگام برخورد با آيات الهى به تدبّر و تفكّر پرداخته، راههاى هدايت و سعادت را جستجو مىكنند.
امامان معصوم عليهم السلام هم چنان كه مردم را به تدبّر و تعمّق در آيات قرآن سفارش اكيد مى كنند، خود نيز در آيات آن به تدبّر و دقّت نظر مىپرداختند و در اين راه از خداوند منّان، توفيق طلب مىكردند.
امام صادق عليه السلام قبل از قرائت قرآن، وقتى كه آن را در دست مىگرفتند به خداوند عرض مىكردند:
«خدايا! من شهادت مىدهم اين، كتاب توست كه از نزد تو بر رسولت محمّد بن عبداللّه نازل شده است. و كلام توست كه بر زبان پيامبرت جارى شده است. آن را هادى به سوى خلقت قرار دادهاى و ريسمان متّصل بين خود و بندگانت قرار دادهاى. خدايا! من عهد و كتابت را باز مىكنم.
خدايا! نظر كردنم در قرآن را، عبادت و قرائتم را، فكر و فكر كردنم در آن را عبرتپذيرى قرار ده. مرا از كسانى قرار ده كه به وسيله بيان مواعظ تو در قرآن، موعظه مىپذيرند و از نافرمانى تو پرهيز مىكنند. و هنگام قرائت كردنم، برگوش (دل) من مُهر (غفلت) و بر ديدگانم (قلبم) پرده (جهالت) نكش. و قرائتم را قرائتى كه بدون تدبّر در آن باشد، قرار نده، بلكه مرا طورى قرار ده كه در آيات قرآن و احكام آن تدبّر كنم به گونهاى كه شرايع دينت را اخذ كنم. و نظرم را در آن، نظر غفلت و قرائتم را، بيهوده گويى قرار نده. به درستى كه تو مهربان و رحيم هستى». 22
در روايت آمده است كه امام سجّادعليه السلام هر وقت آيه شريفه «مالك يوم الدّين» 23 را قرائت مىفرمود، آن قدر آن را (باتوجّه و تأمّل بسيار) تكرار مىكرد كه گويى نزديك است بميرد (و با مالك حقيقى روز جزا ملاقات كند).24
در سيره امام رضاعليه السلام نوشته اند كه آن حضرت، شبها در بستر خواب مقدار زيادى قرآن مىخواند و هنگامى كه به آيات يادآور بهشت يا جهنّم مى رسيد، بسيار مىگريست و از خداوند بهشت را مسئلت مىكرد و از آتش جهنّم به او پناه مىبرد.25 همان طورى كه از جمله برنامه هاى هر شب آن حضرت هنگام سفر به خراسان را، قرائت و تأمّل در آيات معاد ياد كردهاند.26
ائمّه عليهم السلام قرآن را با لحن و صوت زيبا قرائت مىكردند.27 چرا كه صوت نيكو همراه با طمأنينه، قلب را آماده پذيرش مطالب مىكند و زمينه تدبّر در آيات را فراهم مىكند.
گرچه تلاوت، شرط كافى براى تدبّر در قرآن نيست ولى رعايت آداب آن، از لوازم فهم مقاصد و پيامهاى قرآن كريم مىباشد.
تكرار آيات، در شرايط مناسب روحى، در تعميق تدبّر بسيار مؤثّر است؛ چرا كه هيچ گفتار و كردارى نيست مگر اينكه اثر مستقيم بر روى روح دارد و هرچه آن اقوال و اعمال تكرار شوند، آن اثرات تكرار و تشديد مىشوند. از اين رو، ائمّه عليهم السلام برخى از آيات قرآن كريم، كه بارِ معرفتى بيشترى دارند و صفتى از صفات الهى را بيان مىكنند را تكرار مىكردند. همان طورى كه در احوال امام صادق عليه السلام آوردهاند كه آن حضرت آيه مالك يوم الدّين را بسيار تكرار مىكرد.28و گاه برخى آيات را طورى با توجّه و تأمّل تكرار مىكرد كه گويى هم اكنون آن را از زبان نازل كننده آن مىشنود. از اين رو، آن حضرت در چنين حالاتى متأثّر مىشد.29
جهل به موقعيت قرآن، موجب مىشود كه نتوان ارتباط صحيحى با آن برقرار ساخت و با آن انس گرفت و از نور آن روشنايى كسب كرد. بنابراين، شناخت اجمالى نسبت به هادى بودن قرآن، صادق بودن وعده ها و وعيدهاى آن، درمان كننده دردهاى روحى و سعادتبخش بودن آن، شرط اساسى تدبّر در قرآن است؛ چرا كه با اين شناخت است كه شوق به كاوش در مضامين آيات در وجود تلاوت كننده قرآن پيدا مىشود و در آنها انديشه مىكند. از اين رو، ائمّه عليهم السلام در بسيارى از مواقع، بر فوايد و آثار و ثمربخشى قرآن تكيه مىكردند و مردم را بر جهات متنوّع آن آگاه مىنمودند.30
احاطه بر معناى آيات، ولو در حدّ ترجمه صحيح و يا در اختيار داشتن قرآن ترجمه شده مطمئن، از شرايط ديگر تدبّر در آيات قرآن است. همان طورى كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
ألْمُقْرِىءُ بِلاعِلْمٍ كَالْمُعْجِبِ بِلامالٍ وَلامُلْكٍ31؛ قرائت كننده بدون علم و آگاهى، مثل كسى است كه بدون مال و ملك از خود راضى باشد.
الفاظ آيات قرآن، معبر رسيدن به معانى عميق و هدايتبخش هستند؛ بنابراين، اگر تمام همّت قارى، خوب ادا كردن و گرفتار شدن در دام الفاظ، قرائتها و لحنهاى زيبا شود، از تدبّر در معناى آن مىماند و از پل عبارت به مقصد معنا نمىرسد. بدان گونه كه امام صادقعليه السلام مىفرمايد: من إنْهَمَكَ فِى طَلَبِ النَّحْوِ، سُلِبَ الْخُشُوعُ32؛ كسى كه تمام كوشش خود را در راه طلب نحو صرف كند، از خشوع محروم مىشود.
شرط ديگر تدبّر در قرآن، دل دادن به آيات قرآن و خالى كردن قلب از آلودگىها، از جمله تعصّب و پيش فرضهاى غير الهى در مواجهه با قرآن مىباشد. چرا كه نسبت تدبّر و قلب انسان، نسبت راه و چشم است. همان طورى كه اگر كسى چشم نداشته باشد، به چاه مىافتد، كسى كه قلب او مريض باشد نمىتواند تدبّر كند و از هدايت قرآن استفاده كند.33
از امام صادق و امام كاظم عليهما السلام نقل شده كه در تفسير آيه «أفلا یتدبرون القرآن ام على قلوبٍ اقفالها» 34 فرمودهاند كه: «هيچ ذكرى به قلب آنها نمىرسد و حقيقتى براى آنها كشف نمىشود». 35
همان طورى كه دل دادن و به عبارتى، زنده دلى و دارا بودن قلبى سالم و عارى از هرگونه جهالت و كورى، موجب فراهم شدن زمينه تدبّر در قرآن مىشود، دل مردگى و كورى دل نيز از عوامل عدم تدبّر در قرآن مىشود. حضرت زهراعليها السلام يكى از ريشه هاى عدم تدبّر در قرآن را، همين مسئله معرّفى مىكند. چرا كه مرگ دل و كورى قلب، موجب بسته شدن دريچه قلب بر روى نور علم و ايمان مىشود و كسانى كه با سوء اختيار خود از علم و ايمان محروم مىشوند، از معارف قرآنى نيز گريزان مىشوند و از تدبّر در قرآن و كشف حقائق از آن، دورى مىكنند و گرفتار هلاكت مىشوند و حقوق را ضايع كرده، جامعه را به انحراف مىكشانند.
حضرت فاطمه عليها السلام در جريان ضايع كردن حقّ ولايت و خلافت علىعليه السلام از ناحيه گروهى از مردم، به اين حقيقت چنين تصريح مى فرمايند:
«هان! سوگند به خدا! اگر حق را براى اهلش وا مى گذاشتند و پيرو خاندان پيامبر خدا مىشدند، هيچ گاه دو تن اختلاف نمىكردند، و اين حكومت، نسل به نسل، ميان اهلش مىگشت و آيندگان از گذشتگان به ارث مىبردند تا قائم ما كه نهمين فرزند از نسل حسين عليه السلام است، قيام كند. اما پيش داشتند آن را كه خدا پس زده بود، و پس داشتند آن را كه خدا پيش داشته بود، تا آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم را در گور نهادند و به گودال قبر سپردند، به دلخواه خود كسى را برگزيدند و به رأى خويش عمل كردند. مرگشان باد! مگر سخن خدا را نشنيدند كه گويد: «و ربّك يخلق مايشاء و يختار، ماكان لهم الخيرة» 36؛ و پروردگار توست كه مىآفريند و بر مىگزيند آنچه خواهد، آنان را (حقّ) گزينش نيست.؟ چرا، شنيدند؛ اما كوردلند چنانكه خداى سبحان فرموده: «فانّها لاتعمى الأبصار ولكن تعمى القلوب الّتى فى الصّدور» 37؛ ديدهها كور نيست، بلكه دلهايى كه در سينه هاست، كور است وه چه دور است! آرزوهاى خود را در دنيا گستردند و مرگ خويش را از ياد بردند، هلاكتان باد»! 38
آنچه متناسب با نوشتار حاضر در مورد شيوه تدبّر در قرآن است، آن است كه قارى قرآن بعد از فراهم كردن لوازم و شرايط تدبّر در قرآن، هنگام تلاوت آيات مربوط به سرگذشت گذشتگان از ملل و اقوام ظالم، آيات مربوط به رذائل و فضائل و آثار آنها و نيز آيات مربوط به كيفر و پاداش اعمال مردم، به عرضه باورها، منشها، رفتارها و گفتارى خود بر آيات قرآن مىپردازد تا ميزان صحّت و درجه سلامت آنها را تشخيص دهد و بنابر آن، به عقائد صحيح دست پيدا كند و رفتار و گفتارى متناسب با خواسته هاى قرآن انتخاب كند، فضائل را گرفته، خود را مزيّن به آنها گرداند و رذائل و آثار سوء آنها را شناخته، از آنها دورى كند و پيوسته در اين راه قدم بردارد تا هر روز به كمالى از كمالات معنوى دست پيدا كند و در راه قرب الهى، قدم راسخ بردارد. على عليه السلام در خطبه همام در وصف متّقين در برخورد با قرآن چنين مىفرمايد:
چون شب شود (براى نماز) برپا ايستاده آيات قرآن را با تأمّل و انديشه مىخوانند. و با خواندن و تدبّر در آن، خود را اندوهگين مىسازند و به وسيله آن به درمان درد خويش كوشش مىكنند (از خواندن و عمل به قرآن چاره رهايى از عذاب و سختى قيامت را مىجويند). پس هرگاه به آيهاى برخورند كه شوق دهنده و اميدساز باشد، به آن شوق پيدا مىكنند؛ مانند آنكه پاداشى كه آيه از آن خبر مىدهد، در برابر چشم ايشان است و آن را مىبينند و هرگاه به آيهاى برخورند كه در آن ترس و بيم است، گوش دلشان را به آن مىگشايند، چنانكه گويا شيون و فرياد (اهل) دوزخ در بيخ گوشهايشان است. 39
على عليه السلام مى فرمايد: « لاخَيرَ فى قِرائَةٍ لاتَدَبُّرَ فيها»40؛ در قرائتى كه تدبّر نباشد، هيچ خيرى نيست.
از اين روايت استفاده مى شود كه اگر همراه قرائت قرآن، تدبّر در آيات نيز در كار باشد، قارى قرآن به خير نائل مى شود و خير عبارت است از گرايش به خوبىها.41
علاّمه طباطبايى مى گويد: اصل در معناى خير، انتخاب است و ما چيزى را خير مىدانيم كه قبلاً آن را با چيز ديگر مقايسه كردهايم و آن را انتخاب و گزينش مىكنيم. و ما وقتى يكى از دو چيز را انتخاب مىكنيم كه مورد طلب ما بوده، طبيعت ما را به سوى خود بكشاند.42
بنابراين، هر كس در آيات قرآن تدبّر كند، كمكم نسبت به خوبى ها گرايش پيدا مىكند. و طبعاً به آنها ملتزم شده، به خوبىها و كمالات نائل مىشود.
تلاوت همراه با تدبّر، موجب زيادى علم و كشف مسائل دينى و اطلاع پيداكردن بر حكمتها و اسرار مخفى و شناخت حقوق خداوند، ائمّه عليهم السلام و ديگر صاحبان حق است. از اين رو، برخى از فقيهان ثواب تدبّر در قرآن را، از ثواب نمازهاى مستحبّى بالاتر دانسته اند.43
از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل شده است كه در تفسير آيه «أفلا يتدبرون القرآن...» 44، فرمودند: «يعنى أَفلا يتدبرون القرآن فَيَقْضُوا ما عَلَيْهِمْ مِنَ الحَقّ»45؛ يعنى چرا در قرآن تفكّر نمىكنند تا هر حقّى كه بر آنان است، درك كنند؟
و نيز از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: « اى مفضّل! اگر شيعيان ما در قرآن تدبّر مىكردند، در فضيلت ما شك نمى نمودند».46
نویسنده: على كرجى