آداب تواضع و فروتنی در قرآن؛ سوره مومنون، آیه 2

خشوع در نماز[سوره مومنون، آیه 2]

الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (2)

آنان كه در نمازشان خاشع‌اند(بهرام پور)

جزئیات آیه 

1-تفسیر المیزان (ذیل آیه 2 سوره مومنون)

قوله تعالى: «الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» الخشوع تأثر خاص من المقهور قبال القاهر بحيث ينقطع عن غيره بالتوجه إليه و الظاهر أنه من صفات القلب ثم ينسب إلى الجوارح أو غيرها بنوع من العناية
كقوله (ص)- على ما روي:- فيمن يعبث بلحيته‏في الصلاة: أما إنه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه‏
، و قوله تعالى: «وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ»: طه: 108.
و الخشوع بهذا المعنى جامع لجميع المعاني التي فسر بها الخشوع في الآية، كقول بعضهم: هو الخوف و سكون الجوارح، و قول آخرين: غض البصر و خفض الجناح، أو تنكيس الرأس، أو عدم الالتفات يمينا و شمالا، أو إعظام المقام و جمع الاهتمام، أو التذلل إلى غير ذلك.
و هذه الآية إلى تمام ثماني آيات تذكر من أوصاف المؤمنين ما يلازم كون وصف الإيمان حيا فعالا يترتب عليه آثاره المطلوبة منه ليترتب عليه الغرض المطلوب منه و هو الفلاح فإن الصلاة توجه ممن ليس له إلا الفقر و الذلة إلى ساحة العظمة و الكبرياء و منبع العزة و البهاء و لازمه أن يتأثر الإنسان الشاعر بالمقام فيستغرق في الذلة و الهوان و ينتزع قلبه عن كل ما يلهوه و يشغله عما يهمه و يواجهه، فلو كان إيمانه إيمانا صادقا جعل همه حين التوجه إلى ربه هما واحدا و شغله الاشتغال به عن الالتفات إلى غيره فما ذا يفعل الفقير المحض إذا لقي غني لا يقدر بقدر؟ و الذليل إذا واجه عزة مطلقة لا يشوبها ذلة و هوان؟
و هذا معنى‏قوله (ص) في حديث حارثة بن النعمان المروي في الكافي، و غيره: إن لكل حق حقيقة و لكل صواب نورا.
الحديث.

 

2-ترجمه تفسير الميزان(ذیل آیه 2 سوره مومنون)

" الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ"" خشوع" به معناى تاثير خاصى است كه به افراد مقهور دست مى ‏دهد، افرادى كه در برابر سلطانى قاهر قرار گرفته ‏اند، به طورى كه تمام توجه آنان معطوف او گشته و از جاى ديگر قطع مى‏ شود و ظاهرا اين حالت حالتى است درونى كه با نوعى عنايت، به اعضاء و جوارح نيز نسبت داده مى ‏شود، مانند كلام رسول خدا (ص)- به طورى كه روايت شده- درباره شخصى كه در نمازش با ريش خود بازى مى ‏كرد فرمود:" اگر دلش داراى خشوع مى‏بود جوارحش نيز خاشع مى‏ شد" «4» و نيز مانند كلام خداى تعالى كه مى‏ فرمايد:
__________________________________________________
(1) مجمع البيان، ج 7، ص 99.
                      
" وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ" «1» كه خشوع را به صوت نسبت داده.
و خشوع به اين معنا جامع همه آن معانيى است كه در تفسير اين كلمه و اين آيه گفته شده چون در معناى آن گفته ‏اند «2»: خشوع به معناى ترس، و بى حركت شدن اعضا از ترس است و يا گفته‏ اند «3» چشم فرو بستن و خفض جناح و تواضع است. و يا گفته ‏اند «4» سر به زير انداختن است، يا گفته ‏اند «5» خشوع آن است كه به اين سو و آن سو ننگرى، و يا آن است كه مقام طرف را بزرگ بدارى و همه اهتمام خود را در بزرگداشت او جمع و جور كنى. يا گفته ‏اند: «6» خشوع عبارت از تذلل است. و يا معانى ديگر كه همه اينها در آن معنايى كه ما براى اين كلمه كرديم جمع است.
اين آيه تا آخر آيه نهم اوصاف مؤمنين را مى‏ شمارد، اوصاف ايمانى كه زنده و فعال باشد، و آثار خود را داشته باشد، تا غرض مطلوب از آن حاصل شود. و آن اثر، فلاح و رستگارى است كه دارنده چنين ايمانى نماز را بپا مى‏ دارد، چون نماز عبارت است از توجه كسى كه جز فقر و ذلت ندارد به درگاه عظمت و كبريايى و منبع عزت و بهاى الهى. و لازمه چنين توجهى اين است كه: نمازگزار متوجه به چنين مقامى، مستغرق در ذلت و خوارى گشته و دلش را از هر چيزى كه او را از قصد و هدفش باز مى‏ دارد بر كند. پس اگر ايمان نمازگزار ايمانى صادق باشد در هنگام توجه به ربش هم او را يكى مى‏ كند، آن هم معبود اوست و اشتغالش به عبادت، او را از هر كار ديگرى باز مى ‏دارد.
آرى، شخص فقيرى كه فقرش نه تنها از جهت درهم و دينار است، بلكه سراپاى ذاتش را گرفته وقتى در برابر غنيى قرار مى‏ گيرد كه غنايش را به هيچ مقياس نمی ‏توان اندازه گرفت، چه مى‏ كند؟ و ذليل وقتى متوجه عزت مطلقه مى‏ گردد، عزتى كه آميخته با ذلت و خوارى نيست، چه حالتى از خود نشان مى‏ دهد؟.
و اين همان معنايى است كه كتاب كافى و ديگران آورده‏ اند كه رسول خدا (ص) در گفتگويش با حارثة بن نعمان فرمود: براى هر حقى حقيقتى، و براى هر صواب نورى است ... «7».
__________________________________________________
(1) سوره طه، آيه 108.
(2 و 3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 18، ص 3.
(6) مجمع البيان، ج 7، ص 99.
(7) اصول كافى، ج 2، ص 54، ح 3.

 

3-تفسیر نمونه(ذیل آیه 2 سوره مومنون)

سپس به بيان اين صفات پرداخته و قبل از هر چيز انگشت روى نماز مى‏ گذارد و مى‏ گويد:" آنها كسانى هستند كه در نمازشان خاشعند" (الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ).
" خاشعون" از ماده" خشوع" به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمى در انسان پيدا مى‏ شود، و آثارش در بدن ظاهر مى‏ گردد.
در اينجا قرآن" اقامه صلاة" (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نمى ‏شمارد بلكه خشوع در نماز را از ويژگيهاى آنان مى‏شمرد، اشاره به اينكه نماز آنها الفاظ و حركاتى بى روح و فاقد معنى نيست، بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا مى ‏شود كه از غير او جدا مى‏ گردند و به او مى ‏پيوندند، چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار مى‏ شوند كه‏ بر تمام ذرات وجودشان اثر مى‏ گذارد، خود را ذره‏اى مى ‏بينند در برابر وجودى بى پايان، و قطره ‏اى در برابر اقيانوسى بيكران.
لحظات اين نماز هر كدام براى او درسى است از خودسازى و تربيت انسانى و وسيله‏ اى است براى تهذيب روح و جان.در حديثى مى‏ خوانيم كه پيامبر ص مردى را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازى مى‏ كند فرمود:
اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه!
:" اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نيز خاشع مى‏ شد" «1».
اشاره به اينكه خشوع يك حالت درونى است كه در برون اثر مى‏ گذارد.

پيشوايان بزرگ اسلام آن چنان خشوعى در حالت نماز داشتند كه به كلى از ما سوى اللَّه بيگانه مى‏ شدند، تا آنجا كه در حديثى مى‏ خوانيم: پيامبر اسلام ص گاه به هنگام نماز به آسمان نظر مى‏ كرد اما هنگامى كه آيه فوق نازل شد ديگر سر بر نمى ‏داشت و دائما به زمين نگاه مى‏ كرد" «2».

__________________________________________________
(1) تفسير صافى و تفسير مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث.
(2) تفسير مجمع البيان و تفسير فخر رازى ذيل آيه مورد بحث.

 

4-مجمع البيان‏(ذیل آیه 2 سوره مومنون)

«الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»
أي خاضعون متواضعون متذللون لا يرفعون أبصارهم عن مواضع سجودهم و لا يلتفتون يمينا و لا شمالا و
روي أن النبي ص رأى رجلا يعبث بلحيته في صلاته فقال أما أنه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه‏
و في هذا دلالة على أن الخشوع في الصلاة يكون بالقلب و بالجوارح فأما بالقلب فهو أن يفرغ قلبه بجمع الهمة لها و الإعراض عما سواها فلا يكون فيه غير العبادة و المعبود و أما بالجوارح فهو غض البصر و الإقبال عليها و ترك الالتفات و العبث قال ابن عباس خشع فلا يعرف من على يمينه و لا من على يساره و
روي أن رسول الله ص كان يرفع بصره إلى السماء في صلاته فلما نزلت الآية طأطأ رأسه و رمى ببصره إلى الأرض‏

 

5-ترجمه تفسير مجمع البيان(ذیل آیه 2 سوره مومنون)

الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ: آنها كسانى هستند كه در نماز خود متواضعند و نماز را با فروتنى ادا مي كنند و چشم خود را از محل سجده بر نمي دارند و به سمت راست و چپ توجه نمي كنند. در روايت است كه پيامبر مردى را ديد كه در حال نماز با ريش‏ خود بازى مي كرد، فرمود: اگر دلش خاشع بود، اعضاى بدنش نيز خاشع بودند. از اين روايت استفاده مي شود كه: خشوع در نماز هم بقلب است و هم به اعضاء. خشوع قلب اين است كه از همه چيز اعراض كند و تنها متوجه پرستش و نيايش خدا باشد. و خشوع اعضاء اين است كه چشم را فرو نهد و توجه به كسى و چيزى نكند و از كارهاى بيهوده خوددارى كند.
ابن عباس مى‏ گويد: معنى خشوع اين است كه افرادى كه در سمت راست و چپ او قرار دارند، نشناسد.
در روايت است كه پيامبر خدا در حال نماز چشم را متوجه آسمان مي كرد.
همين كه اين آيه نازل شد، سر را پائين انداخت و ديده را بر زمين دوخت.

 

6-التبیان (ذیل آیه 2 سوره مومنون)

(الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) أي خاضعون متذللون للَّه فيها. و قيل: معناه يسعون، مقبلون على الصلاة بالخضوع و التذلل لربهم. و قيل: معناه خائفون. و قال مجاهد: هو غض الطرف و خفض الجناح. و قيل: أن ينظر المصلي الى موضع سجوده. و
كان النبي (ص) يرفع بصره الى السماء. فلما نزلت هذه الآية طأطأ رأسه، و نظر الى مصلاه.
و الخشوع في الصلاة هو الخضوع بجمع الهمة لها، و الاعراض عما سواها، لتدبر ما يجري فيها: من التكبير، و التسبيح، و التحميد للَّه، و تلاوة القرآن. و هو موقف الخاضع لربه الطالب لمرضاته بطاعاته.

 

7-تفسیر الصافی(ذیل آیه 2 سوره مومنون)

الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ القمّيّ قال غضّك بصرك في صلواتك و إقبالك عليها.
و في الكافي عن الصادق عليه السلام قال: إذا دخلت في صلواتك فعليك بالتخشّع و الإقبال على صلواتك فانّ اللَّه تعالى يقول الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.
و عنه عن النبيّ صلوات اللَّه عليهما قال: ما زاد خشوع الجسد على ما في القلب فهو عندنا نفاق.
و في المجمع عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله: انّه رأى‏ رجلًا يعبث بلحيته في صلاته فقال أما إنّه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه‏
و روي: انّه كان يرفع بصره إلى السماء في صلاته فلمّا نزلت الآية طأطأ رأسه و رمى ببصره إلى الأرض.

 

8-اطیب البیان(ذیل آیه 2 سوره مومنون)

اين جمله و جملات بعد را چهار نحوه مى‏ توان تفسير كرد.
1- اين كه كسانى كه داراى اين صفات باشند مؤمن هستند كه بدون اين صفات ايمان نيست نظير صفاتى كه در انبياء و اوصياء شرط است كه بدون آن نبى و وصى نيست، و صفاتى كه در عبادات شرط است كه بدون آن باطل است، و صفاتى كه در امام جماعت و مراجع تقليد و مجتهد نافذ الحكم و قاضى و شاهد شرط است لكن اين معنى خلاف ظاهر است.
2- اين كه ايمان بدون اين صفات هم تحقق پيدا مى ‏كند ولى فلاح و رستگارى مخصوص به مؤمنين است كه داراى اين صفات باشند اين هم خلاف ظاهر است، زيرا اخبار بسيارى داريم كه مؤمن و لو با گناه جن و انس باشد اگر با ايمان از دنيا رود رست‏گار خواهد شد.

3- اين كه مؤمن رستگار است ولى به تبعيت كسى كه با اين صفات باشد اين هم خلاف ظاهر آيات است.
4- اين كه اين صفات باعث حفظ ايمان مى‏ شود و اگر نباشد خطر بزرگ دارد كه بدون ايمان از دنيا رود چنانچه مفاد بسيارى از اخبار است و اين معنى بنظر اقرب مي باشد و اللَّه العالم.
خشوع دو قسم است خشوع قلب كه تمام توجه او در به نماز خداوند بى نياز باشد خيالات متفرقه در قلب راه ندهد، و خشوع جوارح چشم در حال قيام به محل سجوده باشد و در حال ركوع به ميان پاها و در حال جلوس بدامن و در حال سجود به دو طرف بينى، و دستها در حال قيام بر دو پا باشد و در حال ركوع بر زانو و در حال تشهد و سلام بر دامن و در حال سجده مقابل محل سجده باشد، در خبر است شخصى نماز مى ‏كرد و با لحيه خود بازى مى‏ كرد حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و سلم فرمود:
(لو خشع قلبه لخشعت جوارحه)
و دارد كه حضرت سر مباركش را به زير مى‏ انداخت و بزمين نگاه مى‏ كرد.
و نيز در تفسير خشوع خبر دارد كه ملتفت نشود كه كى است بر طرف راست او و كى است بر طرف چپ او.