گروه ها

«أسباط» جمع سِبْط و برگرفته از ريشه «س- ب- ط» است.«1» كاربردهاى متفاوت اين مادّه و مشتقّات آن«2» و گزارشهاى واژه نگاران از معناى آن نشان می دهد كه ريشه «س- ب- ط» در اصل به معناى امتداد و انتشار امورى به كار می رود كه منشأ و ريشه واحدى داشته و امتداد و انتشار آنها به صورت طبيعى و آسان صورت می گيرد.«3»
عنوان آل یعقوب، دوبار در قرآن آمده است: «وكذلِكَ يَجتَبيكَ ربُّكَ و يُعَلّمُك مِن تَأويلِ الأحاديثِ و يُتِمَّ نِعمَتَه عَليك و علی  ءَالِ يَعقوبَ ... ؛ و پروردگار تو، اين چنين تو[یوسف] را برمی گزيند و از تعبير خواب‏ها به تو می آموزد و نعمتش را بر تو و خاندان يعقوب تمام می كند» (يوسف، 6)، «يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِن ءَال يَعقوبَ واجْعَلْهُ ربّ رضيّاً ؛ زكريا گفت: خداوندا! پس از جانب خود، جانشينى به من ببخش كه از من ارث بَرَد و از خاندان يعقوب نيز ارث بَرَد و او را اى پروردگار من! پسنديده گردان». (مريم، 6)
آل عمران اين واژه فقط يك باردرآيه 33 سومين سوره قرآن آمده؛ از اين رو، اين سوره به «آل عمران» موسوم شده است: «إِنَّ اللّهَ اصطَفی ءَادمَ و نُوحاً و ءَالَ إبرهيمَ وَ ءَالَ عمرانَ عَلَى العلَمين؛ همانا خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد.»(آل عمران/ 3، 33)
تعبیر "آل داوود" يك بار در قرآن کریم آمده است: «اعمَلوا ءَالَ داوُودَ شُكراً/ اى خاندان داوود! شكرگزار باشيد». (سبأ/ 34، 13)  
واژه "آل ابراهيم" دوبار در قرآن آمده است: «... فَقَد ءَاتينا ءَالَ ابرهيمَ الكِتبَ و الحِكمَةَ و ءَاتينهُم مُلكَاً عَظيماً» در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم، كتاب و حكمت داديم و به آنان، مُلكى بزرگ بخشيديم (نساء، 54)، «انَّ اللّهَ اصطَفی ءَادمَ وَ نوحاً وَ ءَالَ إِبرهيمَ و ءَال عمرن عَلى العلمين» به يقين، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است. (آل عمران، 33)
توحيد، نداى فطرت‏ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً - إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً...»: آيا گمان كردى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه ‏هاى شگفت ‏انگيز ما بودند؟ [ياد كن‏] هنگامى را كه‏ جوانان در غار پناه گرفتند و گفتند: پروردگارا! رحمتى از نزد خود به ما عطا كن، و براى ما در كارمان زمينه هدايتى فراهم آور.
روز مقدس هفته‏ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي‏ كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ - وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ - فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ - فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ (اعراف؛163- 166)
شهر صنعا زير نور درخشان خورشيد به صورت كوره گداخته اى درآمده، وزش بادهاى داغ از جانب صحراى سوزان بر حرارت شهر افزوده و به همين جهت خيابانهاى صنعا خلوت شده و حركتى در آن ديده نمی شود، در چنين وضعى يك مرد كه از جانب شمال به سمت شهر در حركت بود و گويا از صحراى سوزان می آمد دروازه شهر و حريم آن را پشت سر گذاشت و سراسيمه راه قصر ذى نواس پادشاه يمن را پيش گرفت.
با تصرف يمن نجاشى حكومت آنجا را به ابرهه سپرد. وى تصميم به ترويج دين مسيح و تقويت پيروان آن گرفت. ابرهه چون ديد عموم مردم آنجا هر سال به مكه رهسپارند، تا خانه خدا و كعبه مقدس را زيارت كنند، در صدد برآمد كه تاج افتخار قريش را كه باعث زينت ايشان است از تارك بردارد و مردم را از مكه و زيارت خانه خدا منصرف سازد و دلها را متوجه سرزمين خود كند و مردم را متمايل به دين خود گرداند.
«اصحاب» جمع «صاحب» (اسم فاعل) از مادّه «ص‌ـ‌ح‌ـ‌ ب» و معناى مصدرى آن همراهى كردن است و صاحب، كسى يا چيزى است كه ملازم و همراه كسى يا چيز ديگر باشد.[1] اين ملازمت و همراهى بايد عرفاً فراوان باشد.[2]