آهنگ‌ قرائت‌ قرآن‌ كريم‌ از ديدگاه‌ حكمت‌ و عرفان‌

چكيده

‌‌شيعه‌ و سني‌ در احاديث‌ فراواني، استحباب‌ قرائت‌ قرآن‌ را با آهنگ‌ زيبا بيان‌ كرده‌اند. هم‌چنين‌ ساختار آوايي‌ قرآن‌ به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ به‌ خودي‌ خود آهنگين‌ است؛ آيا جداي‌ از ظاهر قرآن‌ و سفارش‌ رهبران‌ ديني، مبنايي‌ معقول‌ براي‌ آهنگ‌ قرائت‌ وجود دارد؟ اگر چنين‌ باشد مخالفت‌ برخي‌ از متشرعه‌ با آهنگ‌ قرائت‌ در دايرة‌ عقل‌ و نقل‌ ناشناخته‌ خواهد بود.
در اين‌ مقاله، به‌ دو مبناي‌ عقلي‌ بر صحت‌ و نيز مطلوبيتِ‌ آهنگِ‌ قرائت‌ اشاره‌ مي‌كنيم:
1. شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت‌ مطابق‌ فطرت‌ بشر است؛‌  2. شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت‌ زمينه‌ساز تدبر در قرآن‌ است.

 

مقدمه:

‌ ‌قرآن‌ كريم‌ عطية‌ پروردگار به‌ سوي‌ بشر و معجزة‌ بزرگ‌ پيامبر گرامي‌ اسلام(ص) است. دانشمندان‌ وجوه‌ متعددي‌ را دربارة‌ اعجاز قرآن‌ بيان‌ داشته‌اند. يكي‌ از وجوه‌ تازه‌ يافت، قرائت‌ آهنگين‌ قرآن‌ است‌ كه‌ از آن‌ به‌ «اعجاز صوتي» و «موسيقي‌ قرآن» تعبير مي‌شود.
دانشمندان‌ قرآن‌پژوه‌ رويكردهاي‌ مختلفي‌ به‌ اين‌ جنبة‌ قرآن‌ داشته‌اند. برخي‌ رويكرد آزمايشگاهي‌ و تجزبه‌ و تحليل‌ صوتي‌ داشته‌اند، هم‌چون: سيد «قطب» در كتاب‌هاي‌ التصوير الغني‌ في‌القرآن، مشاهد القيامة‌ و تفسير في‌ ظلال‌القرآن. برخي‌ ديگر نگاهي‌ شرعي‌ و بر مبناي‌ احاديث‌ به‌ آهنگ‌ قرائت‌ داشته‌اند مانند: ابن‌حجر عسقلاني‌ در جلد نهم‌ فتح‌الباري، شرح‌ صحيح‌البخاري. برخي‌ ديگر از منظر آوائي‌ (فونتيكي) و با توجه‌ به‌ فنون‌ موسيقي‌ به‌ آهنگ‌ قرائت‌ نگريسته‌اند همچون: ابراهيم‌ ميرزامهدي‌ تهراني‌ در مباني‌ موسيقي‌ قرائت‌ قرآن‌ يا محمد عربي‌القباني‌ در كفاية‌المستفيد في‌ علم‌القرائة‌ والتجويد.
اما نگاهي‌ عقلي‌ و ذوقي‌ از منظر حكمت‌ و عرفان‌ به‌ پديدة‌ آهنگ‌ قرائت‌ قرآن‌ رويكرد جديدي‌ است‌ كه‌ در اين‌ مقاله‌ بدان‌ مي‌پدازيم.
قبل‌ از طرح‌ بحث، مي‌گوييم‌ كه‌ قرائت‌ آهنگين‌ قرآن‌ كريم‌ صرف‌ نظر از ساختار آهنگ‌ساز خود، پشتوانة‌ عقلي‌ دارد و احاديث‌ فراواني‌ كه‌ مسلمانان‌ را به‌ قرائت‌ آهنگين‌ و زيباي‌ قرآن‌ دعوت‌ مي‌كند؛ در حقيقت‌ ارشادگر بدان‌ مباني‌اند. چنان‌كه‌ اگر آن‌ احاديث‌ هم‌ نمي‌شدند طبيعت‌ كار (ساختار شكلي، مفاهيم‌ و جاي‌گاه‌ معنوي‌ قرآن) مستلزم‌ قرائت‌ آهنگين‌ آن‌ مي‌گشتند. هم‌چنان‌ كه‌ در كتاب‌هاي‌ مذهبي‌ اديان‌ پيشين‌ - هم‌چون‌ عهد جديد، عهد قديم، گات‌ها، وداها و... - نيز چنين‌ گشته‌ است.
مقالة‌ حاضر كه‌ بخشي‌ از رسالة‌ دكتراي‌ نگارنده2 را تشكيل‌ مي‌دهد؛ به‌طور مفصل‌ مباني‌ فكري‌ و روحي‌ آهنگ‌ قرائت‌ قرآن‌ يا صوت‌ و لحن‌ قرآن‌ كريم‌ را بررسي‌ كرده‌ است.

 

آهنگ‌ قرائت‌ مطابق‌ فطرت‌

‌ ‌خداوند متعال‌ پيام‌ خود را در قالب‌ گفتاري‌ آهنگين‌ به‌ بشر ابلاغ‌ كرده‌ است، زيرا حكمت‌ الهي‌ بر اين‌ تعلق‌ گرفته‌ است‌ كه‌ پيام‌ آسماني‌ به‌ بهترين‌ صورت‌ به‌ بندگان‌ برسد و آنان‌ نيز متناسب‌ با ساختار خلقت‌ خود به‌ بهترين‌ صورت‌ آن‌ را بپذيرند.
يكي‌ از راه‌هاي‌ نفوذ كلام‌ الهي‌ به‌ جان‌ آدمي‌ استفاده‌ از ابزار «آهنگ» است، زيرا بين‌ روح‌ بشر با آهنگ‌ سنخيتي‌ برقرار است. از اين‌رو پيامبر گرامي‌ و أئمة‌ معصومين‌ - عليهم‌السلام‌ - مكرراً‌ بر قرائت‌ آهنگين‌ قران‌ تأكيد ورزيده‌اند.3
اما برخي‌ از دانشمندان‌ با قرائت‌ آهنگين‌ قران‌ مخالفت‌ كرده‌اند.4 دانشمندان‌ بسياري‌ به‌ پاسخ‌گويي‌ پرداخته‌اند و هر كدام‌ از منظري‌ بدين‌ مسئله‌ نگريسته‌اند. برخي‌ رويكرد فقهي‌ بدان‌ داشته‌اند و دسته‌اي‌ حديثي‌ و گروهي‌ رويكرد تحليل‌ متن‌ (آزمايشگاهي) و... داشته‌اند.
از منظر حكمت‌ و عرفان‌ نيز اين‌ ديدگاه‌ قابل‌ نقد و بررسي‌ است، زيرا حكما و عارفان‌ بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ بين‌ آهنگ‌ خوش‌ و فطرت‌ آدمي‌ سنخيتي‌ است‌ و لذا شايسته‌ است‌ كه‌ آفريدگار انسان‌ با استفاده‌ از اين‌ قابليت‌ پيام‌ خود را به‌ شيوة‌ زيبا و روح‌افزا ابلاغ‌ كرده‌ و همان‌ گونه‌ نيز قرائت‌ قرآن‌ را خواستار شده‌ است: در جايي‌ فرموده‌ است: و رتلناه‌ ترتيلاً‌ (فرقان/32) و در جاي‌ ديگر فرموده‌ است: و رتل‌القرآن‌ ترتيلاً.(مزمل/4)
اكنون‌ شايسته‌ است‌ با تفصيل‌ بيشتري‌ اين‌ نكته‌ را در گفتار حكيمان‌ و عارفان‌ جست‌وجو كنيم‌ تا ثابت‌ شود كه‌ فلسفة‌ قرائت‌ آهنگين‌ قرآن، سنخيت‌ آن‌ با جان‌ آدمي‌ و مطلوبيت‌ آن‌ براي‌ نوع‌ بشر است.

 

شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت‌ مطابق‌ فطرت‌

‌ ‌نياز به‌ شنيدن‌ آهنگ‌ خوش‌ و دل‌ نشين، از جمله‌ آهنگ‌ قرائت‌ قرآن‌ فطري‌ است‌ كه‌ برخاسته‌ از ميل‌ زيبايي‌خواهي‌ بشر است. در كنار ميل‌ به‌ پرستش‌ و نيايش، ميل‌ به‌ دانش‌ و پرسش، ميل‌ به‌ انجام‌ كار نيك‌ و ديگر اميال‌ فطري‌ و ميل‌ به‌ زيبايي‌ در نهاد بشر نهفته‌ شده‌ است‌ و مبارزه‌ با اين‌ ميل‌ها معقول‌ نيست.
زيبايي‌هاي‌ مطلوب‌ بشر متناسب‌ با قواي‌ پنج‌گانة‌ او است، اما اوج‌ و نهايت‌ زيبايي‌ و تنو‌ع‌ آن‌ در ديدني‌ها و شنيدني‌ها است. گويي‌ قوام‌ انسان‌ به‌ اين‌ دو قوه‌ (باصره‌ و سامعه) است‌ و از اين‌ دو راه‌ فربه‌ مي‌شود و از اين‌ دو سقوط‌ مي‌كند؛ به‌ويژه‌ بر گوش‌ و مسموعات‌ تأكيد بيشتري‌ شده‌ است‌ زيرا كه: آدمي‌ فربه‌ شود از راه‌ گوش.

 

جمال‌ صوتي‌

‌ ‌از تناسب‌ صداها5 موسيقي‌ پديد مي‌آيد. توليد موسيقي‌ طبيعي‌ است‌ و تشخيص‌ آن‌ غريزي، اما مانند بسياري‌ از پديده‌هاي‌ طبيعي، قابل‌ شناخت، محاسبه، تصرف‌ و بازپروري‌ است‌ و بشر در اثر رشد علم‌ و فن‌ و هنر، توانسته‌ است‌ توليد آن‌ را قانون‌مند و مصنوعي‌ كند.
پيش‌تر علم‌ موسيقي‌ را زير مجموعة‌ علم‌ رياضي‌ مي‌دانستند، ولي‌ امروزه‌ آن‌ را زيرمجموعة‌ علم‌ فيزيك‌ مي‌شمارند و در كنار فيزيك‌ در روان‌شناسي‌ و در صنعت‌ و فن‌ موسيقي‌ نيز مطرح‌ مي‌شود. قوانينش‌ در فيزيك، آثارش‌ در روان‌شناسي‌ و كيفيت‌ اجرايش‌ در فن‌ موسيقي‌ و مسائل‌ زيبايي‌شناسي‌ آن‌ در هنر مورد بررسي‌ موسيقي‌ شناسان، سازندگان، نوازندگان‌ و خوانندگان‌ قرار مي‌گيرد.6
بشر از صداي‌ خوش‌ و آهنگ‌ به‌ طور غريزي‌ لذت‌ مي‌برد. اين‌ لذت‌ را مي‌توان‌ روي‌ كودكان‌ و بلكه‌ نوزادان‌ آزمود. شريعت‌ جاودان‌ و جهاني‌ نه‌ تنها با اميال‌ فطري‌ بشر ستيز نمي‌كند كه‌ در صدد ارضاي‌ سالم‌ آن‌ها است.
عارفان، ارضاي‌ اين‌ نياز فطري‌ را ضروري‌ مي‌دانند. شيخ‌ اشراق‌ در صفير سيمرغ‌ مي‌گويد: «سمع‌ را لذتي‌ است‌ و آن‌ ادراك‌ مسموع‌ ملايم‌ و آواز خوش‌ است».
گرايش‌ به‌ زيبايي‌ها و از جمله‌ شنيدن‌ صداي‌ خوش‌ و آهنگ‌ زيبا به‌ دو جهت‌ مي‌تواند مطلوب‌ واقع‌ شود:
1. به‌ طور كلي‌ بشر خواهان‌ ديدن‌ و شنيدن‌ زيبايي‌ است‌ و ميل‌ دروني‌ او را بدين‌ سو مي‌كشد و غالباً‌ اين‌ كار ناخودآگاه‌ و به‌طور طبيعي‌ صورت‌ مي‌گيرد. به‌ گفتة‌ غزالي:
«تصور زيبايي‌ براي‌ انسان‌ لذت‌بخش‌ است، پس‌ مي‌تواند بدون‌ دخالت‌ غرض‌ زايد، محبوب‌ و دوست‌ داشتني‌ باشد. چرا نه! در حالي‌ كه‌ تماشاي‌ سبزه‌زار و جريان‌ آب‌ دل‌پسند است، نه‌ به‌ جهت‌ آن‌ كه‌ سبزه‌ را بخورد و آب‌ را بنوشد».7
2. به‌ جهت‌ آثار مثبتي‌ كه‌ بر او مي‌گذارد. بشر آهنگ‌ خوش‌ را مناسب‌ روان‌ خود مي‌بيند و بدان‌ رغبت‌ مي‌كند. غزالي‌ مي‌گويد:
«لله‌ تعالي‌ سر‌ في‌ مناسبة‌ النغمات‌ الموزونة‌ للأ‌رواح‌ حتي‌ أنها لتؤ‌ثر فيها تأثراً‌ عجيبا.»8
ظرفيت‌ روحي‌ شنوندگان‌ موسيقي‌
‌ ‌مردم‌ در التذاد به‌ آهنگ‌ خوش، سه‌ دسته‌اند:
دسته‌ اول: آنان‌ كه‌ داراي‌ نفس‌ فرومايه‌ و طبع‌ دون‌اند و در پي‌ ارضاي‌ لذت‌هاي‌ حسي‌ خويش‌اند. هدفشان‌ تنها شنيدن‌ موسيقي‌ است‌ و كاري‌ به‌ نيازهاي‌ فطري‌ ديگر خود ندارند، هر چند بين‌ لذت‌هاي‌ حسي‌ و وهمي‌ يا عقلي‌ تعارض‌ پيش‌ آيد. بيشتر قيد و بند شرعي‌ دربارة‌ موسيقي‌ متوجه‌ اين‌ دسته‌ از مردم‌ است. آثار سوء موسيقي، نيز در اين‌ گروه‌ بيشتر ظهور مي‌كند.
دستة‌ دوم: آنان‌ كه‌ داراي‌ نفوس‌ متوسطه‌اند، نه‌ چندان‌ بلند همت‌اند و نه‌ آن‌ چنان‌ فرومايه‌ و بي‌شخصيت. اين‌ گروه‌ در كنار كسب‌ لذت‌هاي‌ حسي، در پي‌ تحصيل‌ لذت‌هاي‌ وهمي‌ خويش‌اند و در تعارض‌ حس‌ و وهم، لذت‌هاي‌ حسي‌ را رها مي‌كنند. براي‌ خود شخصيت‌ و آبرو قايلند. در ميان‌ اين‌ گروه‌ آنان‌ كه‌ ظاهرشان‌ با باطنشان‌ فرق‌ كند و خلوتشان‌ با جلوتشان‌ تفاوت‌ نمايد بسيار است. بخشي‌ از احكام‌ شرعي‌ نيز متوجه‌ اين‌ دسته‌ است.
دستة‌ سوم: آنان‌ كه‌ داراي‌ نفوس‌ عالي، روح‌ قدسي، عقل‌ كامل‌ و طبع‌ بلندند. آن‌ها اعضا و حواس‌ و قواي‌ طبيعي‌ خود را وسيلة‌ ارتقأ روح‌ و تقويت‌ عقل‌ خود مي‌دانند و مي‌سازند. گر چه‌ اين‌ عده‌ اندكند.
وَ‌ ما يَعقِلُها اًِ‌لاَّ‌ العالِمُونَ(عنكبوت/43) وَ‌ قَلِيلٌ‌ مِن‌ عِبادِ‌يَ‌ الشَّكُورُ‌ (سبا/13) و قليلٌ‌ ما هم‌ (ص/24)
اما مطلوب‌ و الگوي‌ ما در اين‌ رساله‌ اين‌ گروهند و لذا نوبت‌ به‌ بحث‌هاي‌ احكام‌ شرعي‌ نمي‌رسد، زيرا اينان‌ غرق‌ در جمال‌ حق‌اند و در پي‌ وصال‌ او. دنيا و امور دنيوي‌ را كم‌ ارزش‌تر و كم‌ اهميت‌تر از آن‌ مي‌دانند كه‌ بخواهند جان‌ گران‌ماية‌ خود را در آن‌ راه‌ به‌ كار گيرند. بيشتر در پي‌ تحصيل‌ كمالات‌ معنوي‌ و تقويت‌ بعد عقلي‌ خويش‌اند.
گروه‌ سوم‌ خود را از لذت‌هاي‌ حسي‌ و وهمي، يك‌باره‌ محروم‌ نمي‌كنند، زيرا آفرينندة‌ زيبايي‌ها و لذايذ پيام‌ داده‌ است‌ كه:
أُحِلَّ‌ لَكُمُ‌ الطَّيٍّباتُ‌ (مائده/4 و 5) و قُل‌ مَن‌ حَرَّمَ‌ زِينَةَ‌ اللهِ‌ الَّتِي‌ أَخرَجَ‌ لِعِبادِهِ‌ وَ‌ الطَّيٍّباتِ‌ مِنَ‌ الرٍّزقِ‌ قُل‌ هِيَ‌ لِلَّذِينَ‌ آمَنُوا فِي‌ الحَياةِ‌ الدُّنيا خالِصَةً‌ يَومَ‌ القِيامَةِ‌ (اعراف‌ /32) و يا ايها الذين‌ آمنوا لا تحرموا طيبات‌ ما احل‌ ا لكم‌ (مائده/87)
اما در تعارض‌ بين‌ لذت‌هاي‌ عقلي‌ با لذت‌هاي‌ حسي‌ يا وهمي، عقل‌ را رها نمي‌كنند. از دستة‌ دوم‌ و اول‌ نيز گاه‌ افرادي‌ يافت‌ مي‌شوند - و كم‌ شمار نيستند - كه‌ در تعارض‌ بين‌ لذت‌هاي‌ حسي، وهمي‌ و عقلي، لذت‌هاي‌ پست‌تر را فداي‌ لذت‌هاي‌ متعالي‌ مي‌كنند و در جرگة‌ گروه‌ برتر قرار مي‌گيرند وَ‌ حَسُنَ‌ أُولئِكَ‌ رَفِيقاً‌ (نسأ/70)
ابن‌ سينا براي‌ دستة‌ سوم‌ شنيدن‌ آهنگ‌ را لازم‌ مي‌شمارد و مي‌گويد:
«انسان‌ عارف‌ نيازمند رياضت‌ - و تلاش‌ و تمرين‌ - است‌ براي‌ سه‌ هدف:‌ ‌ اول: دور ساختن‌ غير حق‌ از راه‌ حق؛‌ ‌ دوم: تابع‌ ساختن‌ نفس‌ اماره‌ به‌ نفس‌ مطمئنه‌ تا قواي‌ تخيل‌ و وهم‌ به‌ سوي‌ توهمات‌ مناسب‌ با امر قدسي‌ كشيده‌ شوند و از توهمات‌ مناسب‌ جهان‌ پست‌ خاكي‌ روي‌ گردان‌ شوند؛‌ ‌ سوم: لطيف‌ و پالوده‌ كردن‌ درون‌ براي‌ تنبه‌ و آگاهي.‌ ‌ زهد به‌ هدف‌ اول‌ كمك‌ مي‌كند و سبب‌ مي‌شود كه‌ موانع‌ و شواغل‌ و موجبات‌ غفلت‌ از سر راه‌ برداشته‌ شود، اما هدف‌ دوم‌ (رام‌ ساختن‌ نفس‌ اماره‌ براي‌ نفس‌ مطمئنه‌ و پيدايش‌ انتظام‌ در درون‌ و برطرف‌ شدن‌ آشتفگي‌هاي‌ رواني) چند چيز به‌ آن‌ كمك‌ مي‌كند:‌ ‌ يكي، عبادت‌ به‌ شرط‌ آن‌ كه‌ با حضور قلب‌ و تفكر توأم‌ باشد.‌ ‌ ديگري، آواز خوش‌آهنگ‌ مناسب‌ با معاني‌ روحاني‌ كه‌ تمركز ذهن‌ ايجاد كند و سخني‌ را كه‌ با آن‌ ادا مي‌شود - مثلاً‌ آية‌ قرآن‌ كه‌ تلاوت‌ مي‌شود و يا دعا و مناجاتي‌ كه‌ قرائت‌ مي‌شود و يا شعر عرفاني‌ كه‌ خوانده‌ مي‌شود - در قلب‌ نفوذ دهد.‌ ‌ سوم: سخني‌ پندآموز كه‌ از گوينده‌اي‌ پاك‌ دل‌ با بياني‌ فصيح‌ و بليغ‌ و لحني‌ نرم‌ و نافذ و هيئتي‌ راهنمايانه‌ شنيده‌ مي‌شود.»9
محقق‌ طوسي‌ در شرح‌ عبارت‌ شيخ‌ الرئيس‌ مي‌گويد:
«آهنگ‌ خوش‌ به‌ دو جهت‌ مطلوب‌ انسان‌ مي‌باشد: 1. مطلوبيت‌ ذاتي: انسان‌ از خود آهنگ‌ - و تأليف‌ منظم‌ صداها - خوشش‌ مي‌آيد. 2. مطلوبيت‌ عَرَضي: آهنگ‌ خوش، كلام‌ همراه‌ خود را به‌ جان‌ آدمي‌ مي‌نشاند.»10
استاد جوادي‌ آملي‌ مي‌گويد:
«اين‌ آهنگ‌ كه‌ مورد نياز عارف‌ است، نه‌ آن‌ است‌ كه‌ جنبة‌ طبيعي‌ انسان‌ را تقويت‌ كند و نه‌ در محتوايش‌ لهو و لعب‌ باشد، بلكه‌ نغمه‌اي‌ است‌ كه‌ جنبة‌ ماورأ طبيعي‌ داشته‌ باشد.»11
ابن‌سينا در رسالة‌ عهد خود معتقد است‌ كه‌ شنيدن‌ آهنگ‌ خوش‌ در پرورش‌ روح‌ مؤ‌ثر است. او مي‌گويد:
«والمسموعات‌ يديم‌ استعمالها علي‌ الوجه‌ الذي‌ توجبه‌ الحكمة‌ لتقوية‌ جوهر النفس‌ و تأييد جمع‌ القوي‌ الباطنة‌ لا لما يرتبط‌ بهذه‌ من‌ الامور الشهوانيه؛12 آهنگ‌ خوش‌ آن‌ مقدار كه‌ حكمت‌ لازم‌ مي‌شمارد، جوهر نفس‌ آدمي‌ را تقويت‌ مي‌كند و قواي‌ باطني‌ او را تمركز مي‌بخشد، نه‌ آن‌ آهنگي‌ كه‌ امور شهواني‌ را در انسان‌ تحريك‌ نمايد.»
البته‌ نويسندة‌ كتاب‌ فلسفة‌ عرفان‌ نظري‌ بر خلاف‌ عرفا ابراز داشته‌ مي‌گويد:
«اگر مردم‌ حضور قلب‌ داشتند و باطن‌ پاك‌ و نفوس‌ ادب‌ شده، و از طبيعت‌ بشري‌ رها مي‌گشتند، ديگر چه‌ نيازي‌ بود كه‌ قرآن‌ با آهنگ‌ها و صداهاي‌ خوش‌ و دل‌نشين‌ خوانده‌ شود؛»13 در نقد اين‌ ديدگاه‌ بايد گفت: مطلب، كاملاً‌ بر عكس‌ است. نفس‌ پاك‌ و بي‌آلايش‌ و فطرت‌ منحرف‌ شدة‌ آدمي‌ نياز به‌ نغمة‌ رخيمه‌ و آهنگ‌ گوش‌ نواز و دل‌ نشين‌ دارد. اگر فطرت‌ را بر حال‌ اعتدال‌ و سلامت‌ نگه‌ داشته، نيازهايش‌ را تأمين‌ كنيم‌ كه‌ چه‌ خوب‌ و گرنه‌ به‌ انحراف‌ كشيده‌ مي‌شود. اصولاً‌ سلامت‌ فطرت‌ آدمي‌ را از راه‌ عكس‌العملش‌ به‌ آهنگ‌ خوش‌ اندازه‌گيري‌ مي‌كنند. در جوامع‌ الحكايات‌ چنين‌ آمده‌ است:
«آورده‌اند كه‌ چون‌ مَلِك‌ عجم‌ را وفات‌ رسيد از وي‌ پسري‌ دوساله‌ ماند. گفتند: اين‌ را بر تخت‌ مُلك‌ بايد نشاند. با بزرجمهر تدبيري‌ كردند، گفت: نخست‌ او را بيازماييد تا معلوم‌ شود كه‌ حس‌ او سليم‌ و طبع‌ او راست‌ هست‌ و بدو اميد خير توان‌ داشت. گفتند: او را چگونه‌ توان‌ آزمود؟ بفرمود تا مغَنيان‌ بر سر او سماع‌ مي‌كردند و او از آن‌ سماع‌ به‌ طرب‌ آمد و دست‌ و پا زدن‌ گرفت. بزرجمهر گفت: اين‌ پسر اميدوار است. او را به‌ مُلك‌ بايد نشاند.»14

 

فلسفة‌ پرهيز از آهنگ‌ قرائت‌

‌‌با توجه‌ به‌ آن‌ چه‌ گذشت‌ سؤ‌الي‌ قابل‌ طرح‌ است‌ كه: اگر ميل‌ به‌ استماع‌ آهنگ‌ خوش‌ و آواز دل‌نشين‌ حنجره‌ فطري‌ است، پس‌ چرا بعضي‌ از مردم‌ اين‌ نياز را احساس‌ نمي‌كنند؟ و در انسان‌هاي‌ متشر‌ع‌ و متنسك‌ زياد به‌ چشم‌ مي‌خورد - بلكه‌ حتي‌ از شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت‌ قرآن‌ پرهيز مي‌كنند؟ و چرا بسياري‌ از مردم‌ رغبتي‌ از خود به‌ شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت‌ نشان‌ نمي‌دهند؟
پاسخ‌ اين‌ است‌ كه‌ پرهيزكنندگان‌ از شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت‌ دو دسته‌اند:
دسته‌ اول: انسان‌هاي‌ آشناي‌ با قرآن‌ و مفاهيم‌ و قرائت‌ آن‌ و پاي‌ بند به‌ دستورات‌ ديني. اين‌ گروه‌ به‌ پندار خود شرع‌ را مخالف‌ آهنگ‌ قرائت‌ قلمداد كرده‌ و سعي‌ در انطباق‌ رفتار خود با احكام‌ شرعي‌ دارند، هر چند كه‌ به‌ سركوب‌ فطرت‌ خود بينجامد. برداشت‌ اينان‌ از شريعت‌ نياز به‌ اصلاح‌ دارد. ما در اين‌ رساله‌ به‌ ويژه‌ در بخش‌ تشخيص‌ حكم‌ شرعيِ‌ آهنگ‌ قرائت، بدين‌ گروه‌ نظر داشته‌ و پاسخ‌ اينان‌ را مي‌دهيم.
گويند زاهدي‌ را در دير زمان‌ ديدند كه‌ يك‌ چشم‌ خود را بسته‌ بود. سبب‌ را پرسيدند، پاسخ‌ گفت‌ كه‌ نياز من‌ با يك‌ چشم‌ برآورده‌ مي‌شود و استفاده‌ از چشم‌ ديگرم‌ اسراف‌ است!
داستاني‌ را نيز امام‌ صادق‌ - (ع) - تعريف‌ مي‌كرد كه‌ عابدي، تازه‌ مسلماني‌ را به‌ نماز واداشت‌ و تمام‌ شبانه‌روزش‌ را به‌ عبادت‌ و ذكر مشغول‌ داشت. تازه‌ مسلمان‌ روز دوم‌ كه‌ عابد به‌ سراغش‌ رفت‌ از او كناره‌ گرفت‌ و گفت: دين‌ شما به‌ كار بيكاران‌ مي‌آيد، نه‌ مني‌ كه‌ گرفتار مشكلات‌ معيشت‌ خويشم‌ و از اسلام‌ بيرون‌ شد.15
مي‌بينيم‌ كه‌ ممكن‌ است‌ كسي‌ به‌ جهت‌ برداشت‌ نادرست‌ و ناقص‌ از شريعت، به‌ سركوب‌ كردن‌ فطرت‌ خويش‌ بپردازد. چنان‌كه‌ راهبان‌ كليسا دربارة‌ نياز فطري‌ ازدواج‌ چنين‌ برخوردي‌ كرده‌اند.
دستة‌ دوم: مردم‌ عوامند كه‌ از خود به‌ شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت، رغبتي‌ نشان‌ نمي‌دهند. آنان‌ دربارة‌ نياز فطري‌ خود به‌ استماع‌ آهنگ‌ خوش، به‌ وسايل‌ ديگر و از راه‌هاي‌ ديگر - مشروع‌ يا نامشروع‌ - ميل‌ خود را سيراب‌ مي‌كنند. اما چرا از اين‌ طريق‌ اقدام‌ نمي‌كنند؟ سببش‌ بيگانگي‌ آنان‌ به‌ قرائت‌ قرآن‌ است.
براي‌ ايجاد ارتباط‌ روحي‌ و پيوند عاطفي‌ با قرآن، نياز به‌ نزديك‌ كردن‌ فضاي‌ روح‌ و ذائقة‌ خود به‌ فضاي‌ قرائت‌ قرآن‌ است. راه‌ ايجاد چنين‌ رابطه‌ و زمينه‌ چند چيز است:
1. سعي‌ نمودن‌ در درك‌ معاني‌ و مفاهيم‌ قرآن، براي‌ تشخيص‌ يا تطبيق‌ آهنگ‌ قرائت‌ با آيات‌ قرآن.
2. هم‌نشيني‌ با قاريان‌ براي‌ نزديك‌ ساختن‌ افق‌ روح‌ و ذائقة‌ خود به‌ افق‌ روح‌ و ذائقة‌ آنان.
3. زدودن‌ حجاب‌هاي‌ دل‌ مشغولي، غفلت، حواس‌ پرتي، نگراني، اضطراب، تعجيل‌ و غيره.
عروس‌ حجلة‌ قرآن‌ نقاب‌ آن‌ گه‌ براندازد
كه‌ دارالملك‌ ايمان‌ را مجرد بيند از غوغا
‌ (حافظ)
4. براي‌ لذت‌ بردن‌ بيشتر، آشنا شدن‌ با كيفيت‌ قرائت‌ و اصول‌ و شرايط‌ و لوازم‌ و آسيب‌ها و محدوديت‌هاي‌ قاريان‌ و به‌ويژه‌ ممارست‌ و مداومت‌ در شنيدن‌ يا خواندن‌ قرائت‌ آهنگين، در ايجاد جاذبه‌ و محبت، به‌ آهنگ‌ قرائت‌ بسيار مؤ‌ثر است‌ كه‌ اين‌ شرط‌ در همة‌ هنرها و فنون‌ نيز جاري‌ است.
آن‌ گاه‌ آدمي‌ از شنيدن‌ قرائت‌ آهنگين‌ قرآن‌ چنان‌ لذتي‌ مي‌برد كه‌ از هيچ‌ آواز و موسيقي‌ ديگر نمي‌برد و احساس‌ نياز به‌ شنيدن‌ آهنگ‌ ديگر نمي‌كند، مگر از باب‌ تفنن.
نظير آن‌ چه‌ را كه‌ گفتيم‌ بزرگان‌ دانش‌ و حكمت‌ نيز بيان‌ داشته‌اند. براي‌ نمونه، امام‌ خميني‌ از عارف‌ نام‌ور، شاه‌آبادي‌ چنين‌ نقل‌ مي‌كند:
«بايد انسان‌ در وقت‌ ذكر، مثل‌ كسي‌ باشد كه‌ كلام‌ دهن‌ طفل‌ مي‌گذارد و تلقين‌ او مي‌كند، براي‌ اين‌ كه‌ او را به‌ زبان‌ بياورد و همين‌ طور بايد ذكر را تلقين‌ قلب‌ كند و مادامي‌ كه‌ انسان، با زبان، ذكر مي‌گويد و مشغول‌ تعليم‌ قلب‌ است، ظاهر به‌ باطن‌ مدد مي‌كند. همين‌ كه‌ زبانِ‌ طفلِ‌ قلب، باز شد از باطن‌ به‌ ظاهر مدد مي‌شود... انسان‌ اگر مدتي‌ مواظبت‌ كند در نماز و اذكار و ادعيه، به‌ اين‌ ترتيب، البته‌ نفس، عادي‌ مي‌شود و اعمال‌ عبادي‌ هم‌ مثل‌ اعمال‌ عاديه‌ مي‌شود كه‌ در حضور قلب، در آن‌ها محتاج‌ به‌ رويه‌ نيست، بلكه‌ مثل‌ امور طبيعية‌ عاديه‌ مي‌شود.»16
علا‌مه‌ جعفري‌ نيز مي‌گويد:
«احساس‌ زيبايي‌ در نمود و بروز احساسات‌ ناب‌ و عواطف‌ عالي‌ و مثبت‌ داراي‌ دو شرط‌ مهم‌ است:‌
1. ناظر و تماشاگرِ‌ تحت‌ تأثير آن‌ احساسات‌ و عواطف، بازتاب‌ مشابه‌ يا متضاد نداشته‌ باشد. هم‌چنين‌ تفكرات‌ و هدف‌گيري‌هاي‌ خاصي‌ را از مشاهدة‌ منظرة‌ بروز احساسات‌ و عواطف‌ نداشته‌ باشد كه‌ در هر دو صورت، نظارت‌ و تماشاگري‌ بيننده، مختل‌ است‌ و سر و كاري‌ با واقعيتِ‌ ابراز شده‌ ندارد.
2. ناظر اين‌ زيبايي، از حيات‌ و پديده‌ها و امواج‌ آن‌ آگاهي‌ و اطلاع‌ داشته‌ باشد... براي‌ كسي‌ كه‌ فاقد آگاهي‌ از عظمت‌ ارزش‌ حيات‌ است، احساسات‌ ناب‌ و عواطف‌ عالي‌ و مثبت‌ و تجسم‌ آن‌ها به‌ طور آزاد، در يك‌ انسان، معني‌ و حقيقتي‌ ندارد، چه‌ رسد به‌ اين‌ كه‌ يكي‌ از زيبايي‌ها محسوب‌ گردد.»
علا‌ مه‌ جعفري‌ دربارة‌ آرمان‌ تجسم‌ و نمايش‌ ارزش‌ها نيز مي‌گويد:
«ارزش‌هاي‌ اخلاقي‌ هم‌چون: شجاعت، عفت، حكمت، گذشت‌ و فداكاري‌ها بر مبناي‌ انسانيت، هنگامي‌ كه‌ «در سخن» يا «ترسيم» به‌ نمايش‌ در مي‌آيند از زيبايي‌هاي‌ بسيار جالب‌ توجه‌ مي‌باشد. البته‌ درك‌ و دريافت‌ اين‌ نوع‌ زيبايي‌ها هم‌ مانند زيبايي‌ نوع‌ پيشين‌ مطلق‌ نبوده، بلكه‌ مشروط‌ است.»17
پيامبر گرامي‌ نيز در دومين‌ خطبة‌ خود در مدينه‌ از مسلمانان‌ مي‌خواهد كه‌ دوست‌ داشتن‌ قرائت‌ قرآن‌ را به‌ خود تلقين‌ كنند:
«دوست‌ بداريد آن‌ چه‌ را كه‌ خدا دوست‌ مي‌دارد، خدا را با تمام‌ وجود و از صميم‌ قلب‌ دوست‌ بداريد و از «كلام‌ الله» دل‌ زده‌ و ملول‌ نگرديد و دل‌هايتان‌ سخت‌ نشود.»18

 

شنيدن‌ آهنگ‌ قرائت‌ زمينه‌ساز تدبر در قرآن‌

‌ ‌همة‌ موسيقي‌ دانان‌ تأييد مي‌كنند كه‌ موسيقي‌ تحريك‌ كنندة‌ قوة‌ خياليه‌ است، بلكه‌ بعضي‌ از دانشمندان19 معتقدند كه‌ آهنگ، قوة‌ واهمة‌ و برخي‌ قوة‌ متخيلة‌ گروهي‌ ديگر و قوة‌ عاقلة‌ عده‌اي‌ را تحريك‌ مي‌كند.
با پذيرش‌ قدر متيقن‌ از تأثير آهنگ، يعني‌ تحريك‌ قوة‌ خياليه، آهنگ‌ در سلسلة‌ مقدمات‌ تعقل‌ و تدبر قرار مي‌گيرد، زيرا خيال‌ نيز مرتبه‌اي‌ از تفكر است‌ و سر و كار هنر و از جمله‌ موسيقي‌ با اين‌ قوه‌ است.
در تحريك‌ قوة‌ خياليه‌ يا عاقله، موسيقي‌ دو گونه‌ عمل‌ مي‌كند:
1. ذات‌ آهنگ‌ بدون‌ دخالت‌ مفاهيم‌ و كلمات‌ با تحريك‌ شنونده، معنايي‌ را در ذهن‌ او ايجاد مي‌كند و بر اثر آن، شنونده‌ عكس‌ العمل‌ نشان‌ مي‌دهد؛ مثلاً‌ غم‌ زده‌ يا شادمان‌ مي‌شود.
2. نقش‌ واسطه‌ در انتقال‌ مفاهيم‌ و گفتار را ايفا مي‌كند و گفتار را همراه‌ خود به‌ ذهن‌ شنونده‌ منتقل‌ مي‌سازد. در حقيقت، آهنگ‌ نقش‌ تسهيل‌ و تسريع‌ كنندة‌ انتقال‌ پيام‌ را ايفا مي‌كند، در اين‌ صورت‌ تأثير ماد‌ي‌ آهنگ‌ با تأثير معنوي‌ و متافيزيكي، همراه‌ گشته‌ و از قبيل‌ تعليم‌ و تعلم‌ مي‌شود.20
در گفتار پيشين، كلام‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ را در دو گونه‌ مطلوبيت‌ آهنگ: مطلوبيت‌ ذاتي‌ و عَرَضي‌ بيان‌ داشتيم‌ كه‌ به‌ كار اين‌ بحث‌ نيز مي‌آيد.
اكنون‌ با يك‌ قياس‌ ضرورت‌ يا حُسن‌ آهنگ‌ قرائت‌ قرآن‌ ثابت‌ مي‌شود:
1. آهنگ‌ قرائت‌ زمينه‌ساز تدبر در قرآن‌ است.
2. آن‌چه‌ كه‌ زمينه‌ساز تدبر در قرآن‌ باشد لازم‌ يا نيكو است.
در نتيجه: آهنگ‌ قرائت، لازم‌ يا نيكو است.
آياتي‌ كه‌ تدبر را لازم‌ شمرده‌اند عبارتند از:
1. آيا در قرآن‌ تدبر و انديشه‌ نمي‌كنند؟21
2. آيا در اين‌ گفتار - قرآن‌ - تدبر نكردند؟22
3. نزول‌ مبارك‌ قرآن‌ به‌ اين‌ جهت‌ است‌ كه‌ در آياتش‌ تدبر كنند.23
آهنگ‌ قرائت‌ با تحريك‌ قواي‌ تخيليه‌ و عاقله‌ و تجسم‌ بخشيدن‌ به‌ مفاهيم‌ آيات‌ مقدمات‌ تدبر و تفكر در آيات‌ قرآن‌ را فراهم‌ مي‌كند.
بعضي‌ از محدثان‌ نيز به‌ جنبة‌ تأثير آهنگ‌ قرائت، در تنبه‌ دل‌ و تمركز حواس‌ و نشاط‌ و شادابي‌ خواننده‌ يا شنوندة‌ قرآن‌ توجه‌ داشته‌اند. براي‌ نمونه‌ «حافظ‌ نووي» مي‌گويد:
«قرائتِ‌ با صداي‌ قرآن، از قرائت‌ بي‌صدا بهتر است، زيرا كار بيشتري‌ مي‌برد و فايده‌اش‌ به‌ شنوندگان‌ نيز مي‌رسد و دل‌ قاري‌ قرآن‌ را بيدار مي‌سازد و زمينة‌ فكر و انديشه‌ را فراهم‌ مي‌كند. گوش‌ قاري‌ نيز از قرائت‌ خود بهره‌مند و خود نيز از قرائتش‌ لذت‌ مي‌برد و خواب‌ و كسالت‌ را برده‌ و بر نشاط‌ و شادابي‌ قاري‌ قرآن‌ مي‌افزايد.»24

نویسنده: محمدجواد سعدي‌ شاهرودي

 

پي‌نوشت‌ها:

.1 محقق‌ و نويسنده.
.2 تحت‌ عنوان: «آهنگ‌ قرائت‌ قرآن‌ از ديدگاه‌ قرآن‌ و سنت»
.3 ر.ك: كليني، اصول‌ كافي، كتاب‌ فضل‌القران؛ فضل‌ بن‌الحسن، طبرسي، مقدمه‌ مجمع‌البيان‌ في‌ تفسيرالقرآن، ج‌ 1؛ محمدمحسن، فيض‌ كاشاني، تفسير صافي، ج‌ 1، مقدمة‌ يازدهم.
.4 براي‌ نمونه، ر.ك: محمد بن‌الحسن، حر‌ عاملي، الفوائد الطوسيه، فائدة‌ 27؛ جعفر مرتضي، عاملي، حقائق‌ هامه‌ حول‌القرآن‌ كريم.
.5 صدا سه‌ خاصيت‌ دارد كه‌ از تنظيم‌ آن‌ها موسيقي‌ و آهنگ‌ پديد آيد.
‌ ‌الف. شدت‌ ياIntensite كه‌ عبارت‌ از كيفيتي‌ است‌ كه‌ با آن‌ مي‌توان‌ صداهاي‌ شديد و ضعيف‌ را تشخيص‌ داد. شدت‌ صدا متناسب‌ با انرژي‌ جذب‌ شدة‌ پردة‌ صماخ‌ گوش‌ است.
‌ ‌ب. ارتفاع‌ ياHautteur و عبارت‌ از درجة‌ زير و بمي‌ صدا است‌ و با فركانس‌ ارتعاش‌ امواج‌ صوتي‌ ارتباط‌ دارد.
‌ ‌ج. طنين‌ ياTimber عبارت‌ از نوسان‌ صدا است‌ و موجب‌ تشخيص‌ دو صداي‌ هم‌ ارتفاع‌ و هم‌ شدت‌ است.
.6 براي‌ مطالعة‌ بيشتر ر.: مقاصد الأ‌لحان: عبدالقادر مراغي‌ با تعليقات‌ تقي‌ بينش؛ امين‌ شهميري، صداشناسي‌ موسيقي؛ زيگموند اسپات، چگونه‌ از موسيقي‌ لذت‌ ببريم، ترجمة‌ پرويز منصوري؛ دكتر مهدي‌ فروغ؛ شعر و موسيقي؛ شمس‌الدين‌ محمد آملي، نفايس‌ الفنون؛ فن‌ چهارم‌ از مقالة‌ سوم‌ (در اصول‌ رياضي)، تصحيح‌ ابوالحسن‌ شعراني.
.7 غزالي، احيأ العلوم، تصحيح‌ شيخ‌ عبدالعزيز السيروان، دوم، بيروت، دارالعلم، بي‌تا و دارالكتب‌العلميه، 1986، ج‌ 4، ص‌ 316.
.8 همان، ج‌ 2، ص‌ 253.
.9 طوسي، خواجه‌ نصيرالدين، شرح‌الاشارات‌ والتنبيهات، دوم، دفتر نشر كتاب، 1403 ه'.ق، ج‌ 3، ص‌ 380. ترجمه‌ و توضيح‌ با تصرف‌ از شهيد مطهري: آشنايي‌ با علوم‌ اسلامي، صدرا، قم، ج‌ 2، ص‌ 154 - 155.
.10 شرح‌ اشارات، همان، ص‌ 382، با تصرف.
.11 جوادي‌ آملي، مبادي‌ اخلاق‌ در قرآن، ص‌ 279.
.12 حاشية‌ صفحة‌ 336 شرح‌ الهداية‌ الأ‌ثيريه؛ ر.: جوادي‌ آملي، مبادي‌ اخلاق‌ در قرآن، ص‌ 278.
.13 سيديحيي‌ يثربي، فلسفة‌ عرفان، چاپ‌ دفتر تبليغات‌ اسلامي، قم، 1366، ص‌ 310.
.14 سديدالدين‌ محمد عوفي، گزيدة‌ جوامع‌ الحكايات‌ و لوامع‌ الروايات، به‌ كوشش‌ دكتر جعفر شعار، ص‌ 159 - 160؛ هجويزي‌ غزنوي، كشف‌ المحجوب، تصحيح‌ و - ژوكوفسكي، ص‌ 523.
.15 كليني، اصول‌ كافي، تحقيق: شيخ‌ محمدجواد فقيه، بيروت، دارالاضوأ، 1413 ه'.ق، كتاب‌الايمان‌ والكفر، باب‌ 20، درجات‌الايمان، حديث‌ دوم.
.16 امام‌ خميني، روح‌ا، سر‌الصلوة، چهارم، مؤ‌سسة‌ تنظيم‌ و نشر آثار امام، 1375، ص‌ 29.
.17 محمدتقي‌ جعفري، فصلنامه‌ هنر، زمستان‌ - بهار، شمارة‌ 2، ص‌ 61 - 62.
.18 ابن‌ هشام، السيرة‌ النبويه، ج‌ 2، ص‌ 146 - 147.
.19 هم‌چون‌ استاد جوادي‌ آملي.
.20 جوادي‌ آملي، تفسير موضوعي، مبادي‌ اخلاق‌ در قرآن، قم، اسرأ، ص‌ 108 - 109.
.21 نسأ، آية‌ 4 و محمد، آية‌ 24.
.22 مؤ‌منون، آية‌ 68.
.23 صَّ، آية‌ 38.
.24 سيوطي، جلال‌الدين، الاتقان‌ في‌ علوم‌القرآن، رحلي، بيروت، دارالمعرفة، بي‌تا - تحقيق: مصطفي‌ ديب‌البغا، بيروت، دار ابن‌كثير، 1987، ج‌ 1، ص‌ 142؛ دارالمعرفة‌ (ص‌ 338 تصحيح‌ ديب‌البغا).

منابع: 

نشریه قبسات، شماره23