بررسی برخی آیات متناقض نما در قرآن حکیم

همانطور که می دانیم آیات قرآن کریم در شرایط و زمانهای مختلف نازل گردیده و چه بسا آیاتی که در یک زمینه و موضوع بوده ولی به دلیل تفاوت در همان احوال و شرایط مزبور، به گونه های متعدد بیان شده اند، به نحوی که برخی از افراد سطحی نگر و یا مغرض، این آیات را متخالف و متعارض  باهم تلقی کرده اند؛ و حال اینکه بنا بر نص صریح این کتاب عزیز الهی، در آن اختلاف و تناقض راه نیافتنی است: « و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا»(نساء،82)

می توان یکی از مهمترین دلایل در این تشخیص ناصواب را تفاوت در سطح فهم و فکر مخاطبین ارزیابی کرد؛ چنانکه امام علی (علیه السلام) در پاسخ به زندیقی که می‌گفت: اگر در قرآن تناقض نبود من در دین شما داخل می‌شدم، فرمودند: “بخشی از کلام الهی را عالم و جاهل می‌شناسند، ولی دسته‌ای دیگر را تنها کسانی می‌فهمند که برخوردار از صفای باطن و لطافت حس و شرح صدر باشند”.( علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۲۰)
امام خمینی (ره) نیز معتقد است: آنان که ذوق عرفانی ندارند، نمی‌توانند بخشی از معارف دین را بفهمند... .(صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۴۵۷)
در این نوشتار به طرح برخی از آیات متناقض نما در قرآن حکیم و توضیحی اجمالی پیرامون آنها می پردازیم.

 

1- اسلام یا ادیان دیگر ؟!

الف- «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره، 62 و نیز: مائده، 69)

ب- «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین» (آل عمران، 85)

اشکال:
ممکن است اشکال شود در آیه اول همه ادیان الهی مورد تأیید قرار گرفته ولی در آیه دوم به قبول نشدن هیچ دینی به غیر از اسلام اشاره شده است! آیا این تناقض محسوب نمی شود؟
جواب:
در جوا ب می گوییم ملاک بهشت رفتن و سعادت اخروی انسان، حمل اسامی متفاوتی چون «اسلام»، «یهودی» و «مسیحی» نیست. بلکه ایمان و عمل صالح است. لذا در آیه اول می‌فرماید: آنان که ایمان آورده‌اند - نه هر کسی نام مسلمان را بر خود حمل می‌نماید- و نیز از میان یهودیان و مسیحیان، آنان که به الله و معاد ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند، نزد خدا اجر دارند و خوف و اندوهی نخواهند داشت.
و یا گفته شود کلمه "اسلام" در آیه دوم به معنی اصطلاحی و فعلی آن نباشد(دین اسلام)، بلکه به همان معنی "تسلیم" گرفته شود.
و شاید بتوان این مطلب را نیز گفت که آیه اول در مورد پیروان مؤمن و صالح ادیان گذشته و در زمان پیامبر خودشان باشد، ولی آیه دوم در زمان دین خاتم که اسلام است مطرح می باشد.

 

2- وسعت و عرض بهشت !

الف- « وَ سَارِعُواْ إِلىَ‏ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»(آل عمران 133)

ب- « سَابِقُواْ إِلىَ‏ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكمُ‏ْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ  ذَالِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ  وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»(حدید 21)

اشکال:
قرآن در سوره آل عمران، آیه 133 می گوید: عرض بهشت به اندازه عرض زمین و عرض آسمان ها (سماوات: جمع) است، در حالی که در سوره حدید، آیه 21 می گوید: عرض بهشت به اندازه زمین و آسمان (سماء: یک آسمان) است و آشکار است که آسمان با آسمان ها برابر نیست، بنابراین، عرض بهشت، هم به اندازه زمین و آسمان و هم به اندازه زمین و آسمان ها باشد، بنابراین، این یک تناقض و اختلاف آشکار در قرآن است!
پاسخ:
در پاسخ به پرسش ابتدا باید بدانیم که دو جمله، زمانی با هم متناقض ارزیابی می شوند که تمام شرایط تناقض را داشته باشند.
نکته ای که موجب آن شده تا این آیات متناقض تصور شوند، ترجمه واژه "السماء" به "یک آسمان" است، در صورتی که معنای حقیقی آن "آسمان" است و نه "یک آسمان" و حتی در ترجمه فارسی نیز، میان "آسمان" و "آسمان ها" تناقض و تفاوتی وجود ندارد؛ و در مواردی که قرآن خواسته در ارتباط با خصوص برخی آسمان ها و نه مطلق آسمان، مطلبی را بیان نماید، از واژه "السماء" استفاده ننموده، بلکه کلماتی؛ مانند "السماء الدنیا" یعنی "آسمان زیرین"، یا "کل سماء" به معنای "هرکدام از آسمان ها" را بکار گرفته است.
بله، اگر در آیه ای بیان می شد که مثلا "جنة عرضها کعرض السماء الدنیا" ، امکان داشت که بوی تناقض با دیگر آیاتی که پهنای بهشت را به اندازه تمام آسمان ها دانسته، از آن به مشام برسد، اما چنین آیه ای وجود ندارد.

 

3- خلقت آسمان و زمین !

الف- «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ» ( الأعراف : ۵۴)

در مقابل این آیه و آیات مشابه که زمان خلقت آسمان ها و زمین رو شش روز معرفی می کنند، آیات زیر هستند :
ب- «قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ الْأَرْضَ فی‏ یَوْمَیْنِ…و قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتهَا فىِ أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ» (فصلت : ۹ و ۱۰)
«ثمُ‏َّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ‏ … فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فىِ یَوْمَینْ‏ِ وَ أَوْحَى‏ فىِ کلُ‏ِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا» (فصلت : ۱۲)
اشکال:
ادعا شده که در این آیات مجموع این روزها می شود : ۸ روز (۲روز+۴روز+۲روز)؛ یعنی  مشخص نیست تعداد روزهای خلقت ۸ روز است یا ۶ روز؟!
جواب:
خلقت آسمان ها و زمین در دو روز تمام شده، و ۴ روز باقی مانده هم همان روزهای خلق و مقدر کردن روزی و ذخائر زمین است. آیه « و قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتهَا فىِ أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ» ارتباطی به خلقت آسمان ها و زمین ندارد. بلکه در مورد تعیین و تخصیص ذخائر و روزی ها صحبت می کند و این بعد از خلقت آسمان ها و زمین است. ( به همین خاطر از فعل « قَـدّرَ» استفاده کرده به معنای تعیین کردن، نه از « خَـلَـقَ» به معنای خلق کردن.
ما در ترجمه عربی و آن هم با ادبیات وحی در قرآن کریم و احادیث، خطاهایی انجام می‌دهیم که بخشی از آن به خاطر ناچاری از کمبود و نقص لغات معادل است. در یک کلام و بیان عالمانه و حکیمانه و ادیبانه، هر لفظ و کلامی با توجه به معنا و مفهومش، جایگاه خود را دارد. «خلق – ایجاد کردن» - «جعل – قرار دادن» - «قدر – اندازه» و «قضا – حکم قطعی» هر کدام معنا و مفهوم خود را دارد.
پس، زمین را در دو روز خلق کرد، سپس تغییر و تحولاتی که در زمین ایجاد شد، اندازه‌های لازم را برای پدید آمدن چین‌خوردگی‌ها و رویش گیاهان و ... فراهم آورد و این اتفاقات در چهار دوره برای زمین (نه مجموع خلقت) رخ داد. 
از این رو، موضوعیتی ندارد که ایام امور مختلف در مجموع آسمان‌ها و زمین با هم جمع زده شود و همه «خلق» محسوب گردد و در نتیجه جمع جبری صورت گیرد.

 

4- تغییر و تبدیل یافتن سخنان خداوند !

اشکال:
در قرآن گاهی بیان می شود که کلمات و سنت خداوند ، تبدیل و جایگزین ندارند:
الف- « وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ »؛

و در مواردی آمده است که خداوند برخی از آیاتش را نسخ می کند:
ب- « ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها».

جواب:
آیا شرائط تناقض بین این دو دسته وجود دارد؟ موضوع در جمله ی اول «کلمات و سنت خداوند » و در جمله دوم « آیات خداوند» است. اگر « کلمات و سنت های خداوند » با « آیات خداوند » هم معنا باشند ، قطعا تناقض ایجاد میشود اما اگر هم معنا نباشند قطعا تناقض نخواهد بود .

 

5- اختلاف در دسته بندی مردم در قیامت !

الف- «وَ کُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً * فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصحْابُ الْمَیْمَنَةِ * وَ أَصحْابُ المْشْئمَةِ مَا أَصحْابُ المْشْئمَةِ * وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ»( قیامت آیه 7-9)

ب- «أُوْلَئكَ أَصحْابُ المَيْمَنَةِ- وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَايَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْمَةِ»(19-18، بلد)

قرآن، مردم را در قیامت به گروه‌هایی تقسیم کرده است. در یکی از اینها، مردم را به سه دسته تقسیم کرده است(قیامت آیه 7-9)؛ قرآن اینان را به این جهت به سه گروه تقسیم کرده است که خواسته تفصیلاتی را برای السابقون ذکر کند. در واقع اصحاب میمنه و سعادت‌مندان به دو گروه سابقون و غیر سابقون تقسیم می‌شود که معنای لغوی میمنه هر دو گروه را شامل می‌شود که البته در این‌جا به جهت ذکر سابقون، اصحاب میمنه را به غیر سابقون تفسیر می‌کنیم.
بنابراین، این تقسیم با تقسیمات دیگری که پیرامون همین افراد وجود دارد، منافاتی ندارد؛ برای نمونه ممکن است اصحاب مشئمه نیز به گروه‌هایی تقسیم شوند و آن تقسیم‌ها هیچ‌کدام با این تقسیم منافات ندارد. همچنین ممکن است تنها اصحاب میمنه و مشئمه ذکر شوند و سابقون و غیر سابقون نیکوکار را در معنای میمنه قصد کرده باشیم؛ لذا در قرآن می‌بینیم در برخی از آیات تنها این دو گروه را به صورت کلی مورد بررسی قرار داده است: «أُوْلَئکَ أَصحْابُ المْیْمَنَةِ * وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِایَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْئمَةِ».( بلد، 19)

 

6-  ترک همنشینی یا گفتگو ؟!

الف- «و قد نزل عليكم في الكتاب أن إذا سمعتم آيات الله يكفر بها و يستهزأ بها فلا تقعدوا معهم حتى يخوضوا في حديث غيره إنكم إذا مثلهم» (نساء/140)؛

ب- «ادع إلى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي أحسن» (نحل/125).

اشکال: قرآن یکجا از همنشینی با مستهزئین و کفار نهی کرده و جایی دگر می گوید آنها را با حکمت و موعظه حسنه دعوت نموده و با آنها مجادله نما! بالاخره ترک یا گفتگو؟!
جواب:
این دو آیه نه تنها با یکدیگر تناقض ندارند بلکه به هم ربطی نداشته و هر یک جدا از دیگری می باشد (هر یک چیزی مستقل گویند). آیه سوره نساء از همنشینی با مستهزئین و کفار - که آیات را مورد استهزاء قرار داده و می پوشانند - در زمانی که در حال انجام این کارها هستند نهی کرده نه مطلقا و در هر حال؛ آیه نحل دعوت به اسلام می دهد آنهم با حکمت و موعظه نیکو و مجادله به نیکوترین روش. گروه نخست کسانی هستند که با دلیل جلو نمی آیند (سخن نمی گویند)، بلکه افرادی ضعیف و یاوه گویند که آیات را مسخره می کنند که به عبارتی  سخنانشان استدلالی نبوده، لجوجانه است. هدف اینان بحث منطقی نیست بلکه فقط می خواهند آیات را بکوبند و مسلمین را آزار دهند. با اینان نباید نشست زیرا گفتگو فایده ای ندارد چون اهل منطق و استدلال نیستند. اما گروه دوم کسانی هستند که اهل استدلال اند و با آنها می توان جدی سخن گفت.

 

7- زنده شدن بعد از مردن !

الف- «وَ إِذْ قُلْتُمْ يَامُوسىَ‏ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ‏ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ(55)ثمُ‏َّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(56 بقره)

ب- «وَ حَرَامٌ عَلىَ‏ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ»(انبیا 95)

اشکال:
در آیه نخست زنده شدن پس از مرگ را برای بنی اسرائیل اثبات کرده و در آیه دیگر آن را نفی نموده!
جواب:
با مقایسه کوتاه میان دو آیۀ مذکور به فلسفۀ این اختلاف پی می بریم؛ زیرا:
در آیه ۹۵ سوره انبیا مفاد آیه کسانی بودند که به خداوند کافر بودند و در این کفرشان هم پافشاری می کردند که بر آنها اتمام حجت شده بود؛ از این رو عذاب الهی به سبب کفرشان آنها را در بر گرفت و نابودشان ساخت، اما مفاد آیات ۵۵ و ۵۶ سوره بقره مؤمنانی بودند که مرتکب گناه و اشتباهی شده و گفتند: تا خدا را به چشم سر نبینیم هرگز سخن تو را [که این الواح همان تورات است که از طرف خدا نازل شده است‏] نمی پذیریم، ولی مستحق آن عذابی نبودند که دستۀ اول مستحق آن بودند؛ از این رو حکم و قانونی که در مورد دستۀ اول بود (عدم برگشت دوباره به دنیا) شامل گروه دوم نمی شود و زنده شدن دوبارۀ آنها منافات با آیۀ ۹۵ سوره انبیاء ندارد.

 

8- پرسش و عدم پرسش در قیامت !

الف- «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ» (آیه ۲۷، سوره صافات)
و نیز در همان سوره آیۀ ۵۰ از بهشتیان سخن مى‏ گوید که به هنگام استقرار در بهشت رو به سوى یکدیگر مى ‏کنند و از هم سؤال مى‏ کنند: «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ».

ب- «فَإِذَا نُفِخَ فىِ الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئذٍ وَ لَا يَتَسَاءَلُونَ» (۱۰۱، مؤمنون)

اشکال:
در آیات قرآن مشاهده می کنیم که مسئله پرسش و عدم پرسش در قیامت با عنوان سؤال در شش آیه مطرح شده است که دو مورد آن با واژه “لایتساءلون" حکایت از عدم پرسش و در خواست دارد و در چهار آیه در قالب واژه “یتساءلون" از ماده “سؤال” به معناى پرسش کردن از یکدیگر آمده است!
جواب:
با دقت و تأمل در مضمون آیات فوق پاسخ این تناقض ظاهری روشن خواهد شد؛ زیرا آیات مربوط به اثبات سؤال از یک دیگر بعد از استقرار در بهشت و جهنم و یا در آستانه ورود به آنها است، در حالى که نفى سؤال از یک دیگر مربوط به مراحل نخستین رستاخیز است که هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پریشان مى‏کند که یک دیگر را به کلى فراموش مى‏کنند و یا به عقیدۀ برخی دیگر، سؤال ننمودن در قیامت، به معنای درخواست ننمودن است، نه سایر گفت و گوها.

 

9-  اختلاف در تعداد روزهای نحس !

الف- « إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيهْمْ رِيحًا صَرْصَرًا فىِ يَوْمِ نحَسٍ مُّسْتَمِر»(قمر آيه 19 )

ب- « فَأَرْسَلْنَا عَلَيهْمْ رِيحًا صَرْصَرًا فىِ أَيَّامٍ نحَّسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الخِزْىِ فىِ الحَيَوةِ الدُّنْيَا  وَ لَعَذَابُ الاَخِرَةِ أَخْزَى‏  وَ هُمْ لَا يُنصَرُون» (فصلت آيه 16 )

اشکال:
در سوره قمر آيه 19 گفته شده که قوم عاد در يوم نحس ( يعني در يک روز نحس ) به هلاکت رسيدند و در سوره فصلت آيه 16 گفته شده در ايام نحسات ( يعني در چند روز نحس) به هلاکت رسيدند !
جواب:
کلمه يوم در آيه 19 سوره قمر به معناي يک روز دوازده ساعته نيست بلکه بمعناي روزهاي زياد است که در سوره فصلت از آن تعبير به أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ شده است .

 

10- مقام انسان !

الف- «و لقد کرّمنا بنی آدم...»‌(اسراء، 70)

ب- « إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً – و إذا مسّه الشرّ جزوعاً» (معارج، 19-20)

اشکال:
در قرآن یک جا انسان را به عنوان یک مقام والا معرفی کرده و در جای دیگر به عنوان یک موجود پست؟!
جواب:
بالا بودن مقام انسان به اعتبار درجه ایمان و میزان تقوای اوست «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» و پستی او به واسطه عدم ایمان به خداوند است « اولئک کالانعام بل هم اضلّ» و همچنین سایر صفتهای منفی که در قرآن برای انسان ذکر شده مثل هلوع ، جزوع ، منوع ، اهل خسران، ضعیف و .... مخصوص جنس انسان منهای ایمان است. پس اعتبار ها فرق می کند. البته باید در مورد آیه (معارج، 19-20) متذکر شد که در آیات بعد "مصلّین" از این گروه انسانها مستثنا شده اند(إلاّ المصلّین؛ آیه 22)

 

11- تعداد روزهای قیامت !

الف- «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ» (معارج، 4)

ب- «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»(سجده، 5)

اشکال:
قرآن روز قیامت را پنجاه هزار سال معرفی کرده و در موضعی دیگر هزار سال!
جواب:
قیامت دارای پنجاه محل توقف و مرحله است و هر مرحله ای هم هزار سال طول می کشد که جمعا می شود پنجاه هزار سال.

 

نویسنده: مهدی موسوی