بررسی مقاله «حورالعین»
چكيده
اين نوشته به بررسي مقاله «حورالعين» (Huris) نوشته «ماهر جرار» در جلد دوم دایرةالمعارف قرآن ليدن ميپردازد. ماهر جرار واژه حورالعين در قرآن و روايات را جست وجو ميكند و بعد از ذكر آراي نخستين مفسران اسلامي، آنها را بررسي مينمايد و بر آن است كه ريشه اعتقاد به حورالعين از دين زرتشت يا مسيحيت است؛ و اعتقاد به حورالعين را در باب جهاد و شهادت موثر است. اما مترجم به نقد اين نظرات ميپردازد كه اولاً منابع مقاله ضعيف و غالباً از اهلسنت است. ثانياً شباهت عقايد اسلامي و اديان پيشين دليل اخذ از آنها نيست بلكه منبع الهي يكي بوده است و ثالثاً در منابع اسلامي وعده به حورالعين به عنوان تحريك به جهاد و شهادت نيامده است و هدف جهاد اسلامي رضايت الهي و دفاع بوده است.
کلیدواژه ها: حور، عين، مستشرقان، تناقض، جهاد، شهادت.
ترجمه مقاله «حورالعين»
حورالعين در لغت
حوري صفت مؤنث براي زن سفيدپوست است. مفرد آن «حَوراء» و جمعش «حور» است (لين، 2، 666) و به باكرههاي بهشتي اشاره دارد (به همين دايرة المعارف رجوع كنيد). مفرد حور در قرآن استفاده نشده، ولي جمع آن (حور) چهار مرتبه در قرآن ذكر شده است.
موارد كاربرد حور در قرآن
1ـ «كَذلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ »(دخان/ 54)؛ «(حال بهشتيان) اينگونه است؛ و حوريانى فراخ چشم (و همسرانى سپيد چشم) را به ازدواج آنان درآورديم».
2ـ «مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ »(طور/20)؛ «بر تختهايي رديف هم تكيه زنند، و حوران درشتچشم را همسرشان گردانيم».
3ـ «حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ »(الرحمن/72)؛ «حوراني پردهنشين در ميان خيمهها هستند».
4ـ «وَحُورٌ عِينٌ * كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ »(واقعه/22و23)؛ «و حوران درشتچشم، همچون مرواريد پنهان در صدف».
در سه مورد به صورت صفت (عين) بر وزن چين، مفرد مؤنت (عينا) و مذكر (أعين) كه به معناي چشمدرشتِ تمامسياه، به كار ميرود (Lane,v,2218, and مقايسه كنيد باKunstlinger,namenund Freuden 629-30).
در سه آية ديگر كه عبارتند از:
1ـ «وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ» (صافات / 48)؛ «و نزد آنان (همسراني) چشمفروهشته (و) فراخ ديده باشند».
2ـ «وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ »(ص/52)؛ «و نزد آنان (همسران) چشمفروهشته همسالند».
3ـ «فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلاَ جَانٌّ » (الرحمن/56)؛ «در آن (بهشت)ها همسراني چشمفروهشته هستند كه پيش از آنان هيچ انسان و جنّي با آنان تماس نگرفته است»
باكرههاي بهشتي به (قاصراتالطّرف) يعني با حيا و پاکدامن معرفي ميشوند (Lane,vii,2533).
در هفت آية ديگر، باكرههاي بهشتي، به عنوان پاداش براي مؤمنان خداترس وعده داده ميشوند. (مراجعه كنيد به مدخل: «ايمان و كفر» و «پاداش و كيفر» و بندگان مخلص خدا و همچنين مقايسه كنيد با آيات سورههاي ذيل كه همگي مدني هستند):
1ـ «وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِيْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوْا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قَالُوا هَذَا الَّذِيْ رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (بقره/25)؛ «به كساني كه ايمان آوردهاند، و (كارهاي) شايسته انجام دادهاند، مژده بده كه بوستانهايي (از بهشت) براي آنان است كه از زير (درختا)نش نهرها روان است. هرگاه ميوهاي از آن، به آنان روزي داده شود، ميگويند: در اين چيزي است كه از پيش به ما روزي داده شده بود». و از آن (روزي) به آنان داده شده، در حالي كه همگون است؛ و در آن (باغهاي بهشتي) برايشان همسراني پاكيزه است، در حالي كه آنان در آنجا ماندگارند».
2ـ «قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِن ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالعِبَادِ»؛ (آلعمران/15)؛ «بگو: آيا شما را به بهتر از اين (سرمايههاي دنيايي) خبر دهم؟ براي كساني كه (خود را) حفظ كردهاند، بوستانهايي است كه از زير (درختا)نش نهرها روان است، در حالي كه در آن جا ماندگارند، و همسراني پاكيزه، و خشنودي خدا، نزد پروردگارشان (براي آنان است) و خدا به (امور) بندگان بيناست».
3ـ «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلاً » (نساء/57)؛ «و كساني كه ايمان آوردهاند و (كارهاي) شايسته انجام دادند، به زودي آنان را در بوستانهاي (بهشتي) وارد ميكنيم كه از زير (درختا)نش نهرها روان است، در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند؛ (و) در آن جا همسراني پاكيزه برايشان خواهد بود و آنان را در سايهاي پايدار (و فرخبخش) وارد ميكنيم».
4ـ «فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ »(الرحمن/13)؛ «پس کدام يک از نعمتهاي پروردگارتان را دروغ ميانگاريد؟».
5ـ «يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ» (الرحمن/35)؛ «شعلههايي از آتش و دود برای شما فرستاده ميشود و ياري نميشويد».
6ـ «فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ »(الرحمن/36)؛ «پس کدام يک از نعمتهاي پروردگارتان را دروغ ميانگايد؟».
7ـ «فَإِذَا انشَقَّتِ السَّماءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ »(الرحمن/37)؛ «پس هنگامي كه آسمان شكافته شود و همچون روغن مذاب گلگون گردد».
مبادي احتمالي ايمان (و اعتقاد به حورالعين)
منشأ باور باكرههاي بهشتي، محور تعدادي از مطالعات (در اين زمينه) ميباشد.
برتلز (Die Jungfrann,263,Jeffry,For.vocab.119) معتقد است: (عقيده به حورالعين) از آموزههای زرتشت در مورد «دئينا» و اعمال نيك گرفته شده است، اما به اعتقاد آندريا در كتاب (Mohammad,69f) اين انديشه به طور مستقيم از پدران مقدس كليساي سُرياني قديس افريم وام گرفته شده است (مراجعه كنيد به: (Beck,christliche Parallel,404f)). پارالل نیز میگوید: آندريا متن قديس افريم را اشتباه متوجه شده است. (مراجعه كنيد به آخرين اثر نام برده:
(Beck,les houris and c.Luxenberg,syro-aramaisshe Lesart,221-41).
وی اخيراً تصريح ميكند كه علم لغتشناسي تطبيقي ريشة سُرياني را براي عبارت حورالعين و معناي (انگور سفيد) پيشنهاد ميكند كه به معني ميوة فرجامگرايانه (اخروي) است. بعضي دانشمندان نیز معتقدند واژه حور ريشه پهلوي يا آرامي دارد (ر.ك: جفري، واژگان بيگانه، 119 به بعد).
حورالعين در قرآن
باكرههاي بهشتي در قسمت شرح و توصيف لذتهاي بهشتي ذكر و توصیف ميشوند. مؤمنان روي تختهايي از حرير (ابريشم) جا داده ميشوند (همان مرجع)، در حالي كه لباسهاي زربفت (ابريشمي) بسيار زيبا پوشيدهاند و (انواع) ميوههاي (بهشتي) و شراب (بهشتي) مينوشند. (See Intoxicants, Material culture And The Quran). (نگاه كنيد به دو مدخل: «مسكرات» و «فرهنگ مادي و قرآن»).
در دو مورد از فعل «عروسي كردن» استفاده شده است. (ما آنها را به مؤمنان خداترس تزويج خواهيم كرد).
آياتي از قرآن كريم در اين مورد:
1ـ «كَذلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ »(دخان/54)؛ «اين گونه است، و حورياني فراخچشم (و همسراني سپيدچشم) را به ازدواج آنان در آورديم».
2ـ «مُتَّكِئِينَ عَلَى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ »(طور/20)؛ «بر تختهاي صفكشيده تكيه كردهاند، و حورياني فراخچشم (و همسراني سپيدچشم) را به ازدواج آنان در آوردهايم».
3ـ «... وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ »(بقره/25)؛ «و در آن (باغهاي بهشتي) برايشان همسراني پاكيزه است، در حالي كه در آنجا ماندگارند».
4ـ «... لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ »(آلعمران/15)؛ «براي كساني كه (خود را) حفظ كردهاند، بوستانهايي است كه از زيرش (درختانـ)ش نهر روان است، در حالي كه در آن جا ماندگارند و همسراني پاكيزه...».
5ـ «... لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلاً »(نساء/57)؛ «... در آن جا همسراني پاكيزه برايشان خواهد بود و آنان را در سايهاي پايدار (و فرحبخش) وارد ميكنيم».
باكرههاي بهشتي كه گفته ميشود هيچ مردي آنها را لمس نكرده است (همان مرجع).
1ـ «فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلاَ جَانٌّ »(الرحمن/56)؛ «در آن (بهشت)ها همسراني چشمفروهشته هستند كه پيش از آنان هيچ انسان و جنّي با آنان تماس نگرفته است».
در آيه شريفه در قسمتي كه خداي متعال فرموده: (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ) معناي لغوياش اين است (هنوز بكارتش هست). در آياتي كه خداي متعال ميفرمايد:
2ـ «إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاءً »(واقعه/ 35)؛ «در حقيقت ما آنان را با پيدايش (نو) پديد آورديم».
3ـ «فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً »(واقعه/ 36)؛ «و آنان را دوشيزگاني قرار داديم».
4ـ «عُرُباً أَتْرَاباً * لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ »(واقعه/37و38)؛ «شوهر دوستاني همسالند. (اينها) براي ياران دست راست است». (و نگاه كنيد به: تفسير طبري، ج23 صفحه 106 به بعد).
(اوصاف ديگر حوريههاي بهشتي) آنها، مانند:
مرواريدهاي پنهان در صدف:
1ـ «كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ »(واقعه/23)؛ «همچون داستان مرواريد پنهان».
يا مانند تخم مخفي:
2ـ «كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ »(صافات/49)؛ «(از شدت سفيدي) چنان كه گویي آنان تخممرغ (زير پر) پنهان ماندهاند» (نگاه كنيد به: الطبري، متوفي: 310 ق ـ 932م، تفسير، ج23، ص37).
طبري گزارش ميدهد كه (ابن زيد) معتقد است منظور از (بيض مكنون) تخمهاي شترمرغ است و نتيجه ميگيرد رنگ حوريههاي بهشتي سفيد مايل به زرد است. مفسران ديگر معتقدند كه منظور از بيض و لؤلؤ مكنون مرواريدها هستند. (مقايسه كنيد با: ابن كثير، كتاب صفات الجنة، ص103).
مفسران ديگري، مانند مجاهد ابن جبير (متوفي: 104ق ـ 722م) طبري، در تفسير، (جلد 27، صفحه 102)، ابنكثير در صفات الجنة، (صفحه 110 به بعد)، توضيح ميدهند كه استعاره به رنگ ـ زرد كمرنگ ـ مربوط به نظرياتي است كه باكرههاي بهشتي از زعفران آفريده شدهاند.
حديث منسوب به ابن عباس (متوفي: حدود 67ق ـ 686م) بيان ميكند: حوريههاي بهشتي از چهار ماده ساخته شدهاند: مُشك، كافور، عَنبر و زعفران (معادشناسي اسلامي، تأليف مك دونالد، ص371ـ 353).
قرآن كريم در آية 72 سوره الرحمن توضيح ميدهد كه باكرههاي بهشتي به دقت در خيمههايي بسيار بزرگ محافظت ميشوند. «حورٌ مقصوراتٌ في الخيام»؛ «حورياني كه در خيمههاي (بهشتي) پوشيدهاند». (طبري، تفسير طبري، (جلد 27، صفحه 93ـ92)، ابن حبيب، در كتاب وصفالفردوس (ص 16 به بعد)، ابن كثير در كتاب صفات الجنة، (ص 102) مقايسه كنيد با: (مك دونالد، معادشناسي اسلامي، صفحات 372ـ371 و 355ـ353).
حورالعين در سنت (روايات)
سنت اسلامي به تفصیل توصيفی به نسبت حسّي و خيالي از باكرههاي بهشتي و نيز لذتهاي بهشتي بيان كرده است (ابن حبيب، وصفالفردوس، ص16، محاسبي، توهم صفحه 139، 158 به بعد 166، 177، ابن كثير، صفات الجنة، 96 تا 98، 102 تا 117، 152 تا 159، ابن قيّم، حادي، ج1، ص341، 392، ج2، ص2 تا 7) (ونسينك، فهرست، ج1، ص526، صالح، رقابت، ص41ـ38، روسنتال، واكنشها).
حوريهها بیشتر به افراد پرهيزگار (see plety) اختصاص داده ميشوند كه از لذتهاي زندگي (دنيوي) خودداري كردهاند. (see Abstinence) (و) براي كساني كه خشم خود را كنترل كردهاند (See Anger) و براي شهيدان. (See Martyr).
به هر مؤمن معتقد (با اخلاص) از دو تا هفتاد و دو، پانصد يا حتي هشت هزار حورالعين وعده داده ميشود.
منابع حديثي بيان ميكنند: حوريههاي بهشتي براي هميشه در سنّ سي و سه سالگي هستند و بكارتشان باقي است. (حوريان) اعمال ناخوشايند جسمي (كثافات بدني، مانند حيض و دفع) نیز ندارند (See Men Struation).
احاديث تفسيري عرفاني باكرههاي بهشتي را نمادهاي استعارهاي (مجازي) پنداشتهاند. (ابن عطا، نصوص صوفيه غيرمنشوره، ص154، ابن عربي، تفسير، ج2، صفحه 268 به بعد، ص290 به بعد و مراجعه كنيد به: (Sufism And The Quran).
انديشمندان نقّاد و دانشمندان اصولي در توضيح اين ايده (لذايذ بهشتي) به زحمت افتادهاند و در پی توضيحِ عقلاني آن برآمدهاند (مقايسه كنيد با: روسنتال، واكنشها، ص249 به بعد. برای جايگاه تفاسير جديد بنگريد به: صالح، رقابت، ص136ـ122، و نگاه كنيد به: تفاسير قرآن، دوران جديد و معاصر).
از آغاز نيمة اول قرن دوم هجري ـ هشتم ميلادي وعده به حوريههاي بهشتي براي تشويق و تحريك مردم به جهاد به كار برده ميشد (ر.ك. جرّار، مصارع العشاق، 9ـ37). يك شهيد حوريان را در عالم رؤيا ميبيند و آنها وي را به دنيايشان دعوت ميكنند. اين احاديث در محافل و گروههاي جنگجويان پارسا و زاهد گسترش يافت و سپس به اقوال معروفي تبديل شد كه يك ايدة مشتركي را منتشر ميكرد. دو جنبه اين قضيه (اين ايده) عبارت است از «مرگ يا باكرههاي بهشتي»، يا «حوريان يا مرگ». حوريان بهشتي خودشان را به عنوان عشق جنسي بروز ميدهند كه در پي جاودانگي و وحدت ابدي است.
احاديث متعدّد ديني بيان ميكنند كه آرزويِ بشر برای برآوردن آرزو و عشق عاطفي از طريق وحدت با تقدس (پاكيها) است، تا بدين ترتيب به اين آرزوها يك واقعيّت جاودانه فراسوي مرگ دهند و نیروی مثبتي به واسطه ذكر حوريان براي ناديده گرفتن مرگ فراهم نمايند.
انگيزه باكرههاي بهشتي، و درونمايه باكرههاي بهشتيِ مقرون با شهادت در جنگ مقدس و يا جهاد، در نقل قولهاي تاريخي دوران ميانه به خوبي ظاهر ميشود. همین مطلب در ادبيات نو اسلامي نيز راجع به جهاد ـ به ويژه در رسالههاي الهامي ـ در اظهارات و مراسم يادبود شهدا در ايران و نوار غزه فلسطين تكرار ميشود (ماهر جرّار، شهادت، ص 106ـ104).
بررسي و نقد مقاله «حورالعين»
هر چند مقاله نقاط قوتي دارد؛ اما برخي انتقادها بدان وارد است. ما به هر دو جنبه اشاره ميکنيم.
الف) نقاط قوت
1. به موارد كاربرد واژه حورالعين در قرآن كريم اشاره شده است.
2. آيات مشتمل بر واژه حورالعين دستهبندي و هر دسته جداگانه بررسي شده است.
3. در مورد حورالعين در سنت نيز از نظر مفسران نخستين مانند ابن عباس (م: 67ق ـ 868م) مجاهد بن جبير (م: 104 ـ722م)، ابن زيد و طبري و... استفاده شده است.
ب) نقاط ضعف
1. نويسنده مقاله و بيشتر مستشرقان در شناخت اسلام و قرآن فقط به منابع تاريخي و حديثي اهل سنت مراجعه ميكنند و خود را از منابع اصيل و غني اهلبيت(علیهم السلام) محروم ميسازند. اين رويکرد باعث ميشود تصوير ناقصي از اسلام و منابع اسلامي به دست آورند و در داوري، گرفتار مشكل يا لغزش شوند. در مقاله حورالعين نيز نویسنده از آثار شيعه استفاده نكرده است و برای نقل روايات به منابع اهلسنت مانند تفسير طبري مراجعه کرده است كه در آن اخبار جعلي فراوان (اسرائيليات) وجود دارد. با اين كه تفاسير ارزشمند شيعه از جمله تفسير الميزان، از مهمترين منابع تفسيري عصر حاضر است.
به عبارت ديگر، تحقيق علمي نبايد بر يك پيشفرض و ديدگاه خاص مبتني باشد، بلكه بايد ديدگاه تمام دانشمندان اسلامي و روايات تاريخي و حديثي را مدنظر قرار دهد.
2ـ نويسنده در انتخاب منابع، گزينشي عمل كرده است. او منابعي را انتخاب کرده است كه ضعف علمي دارند، مانند كتابهاي اختلاف قرائات، كتابهاي تاريخي كه از جهت سند و محتوا بسيار ضعيف ميباشند و كتابهاي صوفيه و باطنيه و... .
3ـ نويسنده در مورد ريشه اعتقاد به حورالعين ميگويد: «ممكن است اين عقيده از آموزههاي زرتشت در مورد دئينا يا به طور مستقيم از پدران مقدس كليساي سُرياني وام گرفته شده باشد»!
در حالي كه پارالل معتقد است آندريا متن قديس افريم را اشتباه متوجه شده است و اصلاً چنين وامگرفتني وجود ندارد و به آخرين اثرش ارجاع ميدهد (دایرة المعارف ليدن، 2، 456).
بدون شك، شباهت فراواني بين معارف عقيدتي و اخلاقي و فقهي قرآن كريم با تورات و انجيل وجود دارد. گرچه اين شباهت ميتواند با احتمال اقتباس قرآن از سرچشمه عهدين سازگار باشد، اما با این احتمال كه قرآن و تورات و انجيل از يك سرچشمه مشترك الهي اقتباس شده باشند، سازگارتر است. نويسنده بدون هیچ دليلي احتمال دوم را ردّ واحتمال اول را صحيح ميداند (الفكر الاستشراقي، 105؛ زماني، قرآن و مستشرقان، 146).
4ـ واژه دَئِنا (Daena) يعني دين پهلوي: اين واژه در همه جا به معني دين نيست و در بسياري از جاها به معني نَفس، ذات و وجدان است و با اسم جمع، خصايص روحي و مذهبي انسان است و تشخيص باطني و معنوي و ديد شهودي و ادارك فطري او شمرده ميشود.
زرتشتيان معتقدند دين به معني مذهب، غير از جان و روان و فروهر است كه جمله از ارواح انساني به شمار ميرود. دَئِنا از ريشه (Di) در اوستا به معني ديد شهودي و باطني است (شائول شاكدر، از ايران زرتشتي تا اسلام، ترجمه: مرتضي ثاقبفر، 67) و هيچ ارتباطي به حورالعين ندارد.
5 ـ نويسنده مقاله ادّعا میکند كه وعده به حوريههاي بهشتي از آغاز نيمه اول قرن دوم هجري براي تشويق مردم به جهاد به كار برده شد! چنين مطالبي در منابع اصيل اسلامي قرن دوم وجود ندارد.
6 ـ احكام مربوط به جهاد و دفاع و امور مربوط به جنگ (مانند: اسيران، شهيدان، غزوات، آماده ساختن مهمات جنگي، هجرت و...) در بیش از سیصد آیه ذكر شده است، از جمله:
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ »(بقره/216)؛ «جنگ بر شما مقررّ شد؛ در حالي كه آن برايتان ناخوشايند است؛ و چه بسا از چيزي ناخشنوديد و آن براي شما خوب است؛ و چه بسا چيزي را دوست داريد و آن براي شما بد است و خدا ميداند و شما نميدانيد».
همچنين مراجعه کنید به: بقره/ 190، 195، 218، 244 و... آل عمران/ 139، 142، 146، 154، 158، 200 و... نساء/ 71، 77، 84، 93 و102 و... .
قرآنكريم نه تنها دفاع و جهاد را واجب کرد، بلكه مجاهداني را كه شجاعانه براي نجات ارزشهاي انساني جهاد و دفاع ميكنند، برترين انسانها شمرد كه نزد خداي متعال پاداش بزرگي خواهند داشت. «وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرَاً عَظِيماً »(نساء/95) (ر.ك. به: داود العطار، الدفاع الشرعي في الشريعة الاسلامية، 20).
در هيچ يك از متون اسلامي وعده به حوريههاي بهشتي براي تحريك مردم به جهاد ذكر نشده است و اين ادعاي نويسنده بدون دليل است و او هيچ سند و مدركي براي اين ادعا ذكر نكرده است و اين به دور از انصاف یک شخص محقق است؛ برعكس روايات فراواني در منابع اسلامي كه در مورد فضيلت جهاد ذكر شده است، خلاف ادعاي وي را ثابت ميكند. به اين روايات توجه کنيد.
1. پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم): «سياحت امت من جهاد است» (نوري، مستدرك الوسائل، 2، 243).
2. پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم): «آگاه باشيد كه جهاد به درستي دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را براي دوستانش باز كرده است» (همان، 2، 245).
3. امام صادق(علیه السلام): «برترين چيز بعد از واجبات يوميه (نماز)، جهاد است» (عاملي، حرّ، وسايلالشيعه، 11، 17).
4. علي(علیه السلام): «ايمان داراي چهار ركن است: صبر، يقين، عدل و جهاد» (ابیحنيفه، نعمان، دعائم الاسلام، 1، 342).
5. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پايه اسلام بر پنچ چيز است: نماز، زكوة، روزه، حج و جهاد» (نجفي، محمد حسن، جواهرالكلام، 21، 3).
6. امام علي(علیه السلام): «جهاد ستون استوار دين و روش سعادتمندان است» (آمدي، عبدالواحد، غررالحكم، 425).
7. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): «كسي كه در راه خدا مجاهده ميكند، مانند آن است كه هميشه روزهدار و نمازگزار باشد». (مالك، الموطأ، 443).
بنابراين ادعاي نويسنده «وعده حوريههاي بهشتي برابر تحريك مردم به جهاد» بدون دليل و منبع است.
هدف از جهاد اسلامي:
هدف از جهاد جلب رضايت پروردگار است؛ نه وعده به حوريههاي بهشتي! قرآن كريم در آيات متعدد از جمله سوره نساء/ 74، 95 و96؛ بقره/ 19، 22 و 89؛ مائده/ 54؛ سوره صف / 4، جهادگران را به رحمت، مغفرت؛ محبت، رضوان الهي و رسيدن به پاداش ابدي و سعادت جاوداني بشارت ميدهد.
در آيات متعدد جهاد معامله با خداوند متعال معرفي ميشود، از جمله: توبه/ 111؛ صف/ 10 تا 12.
به طور كلي مهمترين اهداف جهاد و دفاع در قرآن و روايات عبارت است از:
1) دفاع از جان مردم 2) دفاع از عرض و ناموس مردم 3) دفاع از اراضي و اموال و استقلال اقتصادي 4) دفاع از دين حق و مقدسات ديني 5) دفاع از عزت و استقلال سياسي 6) حمايت از مظلومان و محرومان تحت فشار ستمگران 7) احقاق حق الهي و برداشتن موانع از سر راه هدايت تودههاي ناآگاه.
جمعبندي و نتيجهگيري:
نويسنده مقاله حورالعين از آيات و روايات به خوبي استفاده نموده است؛ به خصوص كه آيات مشتمل بر واژه حورالعين را دستهبندي و بررسي کرده است، ولي دچار مشکلاتي هم شده است، مانند: 1) استفاده از منابع ضعيف و غيرمستند 2) كم توجهي به منابع شيعي 3) ادعاي بدون دليل.
نويسنده: ماهر جرار
ترجمه، بررسي و نقد: دكتر محمد حسن زماني
سرور حسيني
مجله تخصصی قرآن پژوهی خاور شناسان - شماره 6