دلایل نفی تحریف قرآن(قسمت اول)

آن چه در این جا می آوریم، خلاصه ای از گفتار علمای اسلام درباره دفع شبهه تحریف است:

1. گواهی تاریخ

قرآن از روز نخست مورد عنایت همگان به ویژه مسلمانان بوده است پیامبراكرم (ص) شخصا محافظ قرآن بود و پیوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را می داد و مسلمانان موظف بودند آن را ثبت و حفظ كنند و بدین منظور از آن نسخه های متعدد تهیه می كردند و در خانه های خود در میان صندوق یا كیسه های مخصوص نگهداری می كردند از همان زمان مساله حفظ قرآن رواج یافت و عده بی شماری به عنوان «حافظان قرآن» پیوسته در میان جوامع اسلامی منزلت مهمی یافتند وعلاوه بر ثبت و ضبط قرآن در مصاحف، نسخه های متعددی را تهیه و در گستره كشور اسلامی پخش كردند.

خلاصه، مسلمانان همیشه حافظ و پاسدار این كتاب آسمانی بودند و لحظه ای ازآن غافل نمی ماندند.
علاوه بر توده مردم، نقش بزرگان و دانش مندان اسلامی در عنایت به این كتاب قابل توجه است این كتاب هم واره در شؤون گوناگون و سرنوشت ساز مسلمین نقش اول را داشته و در علوم مختلف اسلامی پایه و اساس شمرده می شده است هر دانش مندی كه در رشته ای از علوم اسلامی مطالعه می كرد، راه نما و هدایت كننده او قرآن بود بسیاری از علوم اسلامی صرفا به جهت رسیدن به حقایق قرآن به وجودآمده است و دانش های بسیاری در میان مسلمانان از قرآن نشات گرفته است، بنابراین دانش مندان علوم اسلامی هم واره نیازمند به قرآن بودند و با آن سروكارداشتند سید مرتضی علم الهدی در این زمینه چنین می گوید:

«یقین به صحت نقل قرآن، مانند یقین به شهرهای بزرگ جهان و حادثه های بزرگ تاریخ و كتاب های مشهور از نویسندگان معروف و نیز اشعار و قصاید از بزرگان شعراست كه در طول تاریخ هم چنان استوار مانده و از گزند حوادث در امان بوده است مسلما توجه به قرآن نسبت به موارد مذكور هم واره بیش تر و داعیه برحفظ و حراست آن افزون تر بوده است، زیرا قرآن معجزه اسلام و دلیل صدق نبوت است و نیز منبع و ماخذ همه معارف دینی و احكام شریعت است دانشمندان علوم اسلامی پیوسته سعی در حفظ و حراست آن داشته اند تا آن جا كه تمام جزئیات آن مورد بررسی دقیق بوده است، مانند اعراب و قرائت و حتی عددحروف و كلمات و آیات آن پس چگونه می شود با وجود این همه عنایت و ضبط وحراست شدید كه برآن بوده و هست، در قرآن تغییری ایجاد شود و كاستن وافزودنی تحقق یابد. یقین به جزئیات قرآن و اجزا و ابعاض آن مانند یقین به تمام و كل قرآن است وهمانند دیگر كتب معروف جهان، مانند كتاب سیبویه و مزنی، ضرورت دارد هرعالمی بدان آگاه باشد، زیرا عنایت دانش مندان و دانش وران به این دو كتاب موجب گشته است كه علاوه بر كل این كتاب ها جزئیات آن ها نیز مورد نظر و دقت قرار گیردتا آن جا كه اگر كسی خواسته باشد از آن ها چیزی كم كند یا چیزی برآن ها بیفزاید، آن قسمت مورد شناسایی قرار می گیرد و مشخص می شود كه از اصل كتاب نیست وبرآن افزوده شده است.به خوبی روشن است كه این گونه عنایت نسبت به قرآن، بیش تر و بهتر از عنایت به كتاب سیبویه و مزنی و دیوان های شعری انجام می گرفته است».(1)

شیخ جعفر كبیر كاشف الغطا نیز بر همین رویه استدلال كرده است:

«روایات نقیصه (كم شدن قرآن) به روشنی مردود شناخته شده است و ظاهر آن اصلا مورد قبول نمی تواند باشد به ویژه روایاتی كه ثلث (بیش از دو هزار آیه) قرآن یابسیاری از آن را افتاده پنداشته است، زیرا اگر چنین اتفاقی رخ داده بود باید شهرت همگانی می یافت، چون انگیزه برآن بسیار است و هم واره دشمنان اسلام آن رادست آویز قرار می دادند و بزرگ ترین طعن بر قرآن كریم تلقی می كردند چگونه ممكن است چنین شده باشد، در حالی كه مسلمانان فوق العاده در حفاظت وحراست و ضبط آیات و حروف آن كوشا بوده اند؟
در برخی روایات آمده كه درقرآن نام بسیاری از منافقین بوده و افتاده است چگونه ممكن است باور كرد درحالی كه پیامبر(ص) با حكمت و اخلاق كریمانه خود هرگز به آنان تصریح نمی كردند و با آنان همانند دیگر مسلمانان رفتار می كردند.
جای شگفتی است، كسانی كه باور دارند احادیث وارده از پیامبر اكرم تاكنون محفوظ و سالم مانده است و استدلال می كنند كه این كلمات پیوسته بر زبان هاجاری و در كتب، ثبت و ضبط شده و در طول بیش از هزار سال به سلامت باقی مانده است، گویند اگر گزندی برآن ها وارد می شد، مسلما برملا می گردید، ولی این باور را درباره قرآن ندارند و می گویند برآن نقیصه وارد شده و در طول تاریخ مخفی مانده است با آن كه عنایت به قرآن بیش از احادیث بوده و هست و بیش تر بر زبان هاجریان دارد و ثبت و ضبط آن استوارتر بوده و هست
».(2)

 

2. ضرورت تواتر قرآن

یكی از دلایل مهم دفع شبهه تحریف، مساله ضرورت تواتر قرآن است شرط پذیرفتن قرآن، چه در كل و چه در بعض، متواتر بودن آن است قرآن در هر حرف وهر كلمه و حتی در حركات و سكنات نیز باید متواتر باشد، یعنی همگان (جمهورمسلمین) آن را دست به دست و سینه به سینه، به طور همگانی نقل كرده باشند ازاین رو، آن چه در زمینه تحریف گفته اند كه فلان كلمه یا فلان جمله از قرآن بوده، چون با نقل آحاد روایت شده قابل قبول نیست و طبق اصل «لزوم تواتر قرآن» مردودشمرده می شود و این اصل یكی از مسایل ضروری اسلام و مورد اتفاق علماست واساسا خبر واحد در مسایل اصولی و كلامی فاقد اعتبار است و صرفا در مسایل فرعی و عملی اعتبار دارد علا مه حلی، در زمینه نفی تحریف می نویسد:
«اتفاق علما برآن است كه هرچه از قرآن متواترا به ما رسیده است حجت و درغیر این صورت فاقد اعتبار است، زیرا قرآن سند نبوت و معجزه جاوید اسلام است، لذا تا به سرحد تواتر نرسد، نمی تواند نسبت به صحت نبوت یقین آور باشد، بنابراین امكان ندارد آن چه راویان در این باره از مسموعات خود به صورت غیرمتواتر روایت كرده اند بپذیریم، زیرا راوی واحد هرچند راست گو باشد اگر آن چه نقل كرده، با عنوان قرآنی نقل كرده باشد، قطعا خطا كرده است و اگر با غیر این عنوان باشد مردود است، زیرا یا روایتی است كه از پیامبر اكرم (ص) شنیده است یانظر شخصی خود اوست كه هرگز به عنوان آیات قرآنی حجیت شرعی نخواهد داشت».(3)
سید مجاهد طباطبایی در كتاب «وسایل الاصول»، محقق اردبیل در كتاب «شرح الارشاد» و سید محمد جواد عاملی در كتاب «مفتاح الكرامه» نیز همین گونه استدلال كرده اند.(4)

 

3. مساله اعجاز قرآن

یكی دیگر از مسائلی كه با شبهه تحریف در تضاد است و با آن منافات دارد یا روشن تر بگوییم آن را قاطعانه نفی می كند، مساله اعجاز قرآن است علما مساله اعجاز را بزرگ ترین دلیل بر رد شبهه تحریف دانسته اند، زیرا احتمال زیادت، همان گونه كه برخی از خوارج گفته اند كه سوره یوسف تماما بر قرآن افزوده شده است، چون یك سرگذشت عاشقانه است و جایی در قرآن ندارد یا كاستن، آن گونه كه صحابی بزرگ وار عبداللّه بن مسعود گمان برده است كه دو سوره معوذتان دو دعای مبطل السحرند و جز قرآن نیستند، درباره قرآن به كلی منتفی است، زیرالازمه افزودن امكان هم آوردی با قرآن است و آیا بشر را یارای آن هست كه همانندقرآن بیاورد، به گونه ای كه هرگز با آن تفاوتی از جهت فصاحت و بلاغت و بیان ومحتوا نداشته باشد؟هرگز! خداوند در قرآن فرموده است:
«قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهیرا(5)، بگو اگر انسان ها و پریان (جن) اتفاق كنند كه همانند این قرآن بیاورند، همانند آن نتوانند آورد، هرچند یك دیگر را (در این كار) كمك كنند».
«و ان كنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله(6)، و اگر در آن چه بر بنده خود (پیامبر) نازل كرده ایم شك و تردید دارید، (دست كم) یك سوره همانند آن بیاورید».
«ام یقولون افتراه قل فاتوا بسوره مثله(7)، یا می گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو اگر راست می گویید یك سوره همانند آن بیاورید».
این آیات را آیات «تحدی» گویند، یعنی هم آورد طلبیدن پس اگر كسانی سوره یوسف یا دیگر سوره ها را ساخته و در قرآن درج كرده اند، لازمه این حرف شكسته شدن مرز تحدی است و این امر منتفی است.

همین گونه است احتمال تبدیل كلمات قرآن، چنان كه شیخ نوری و پیش از وی سید جزایری پنداشته اند، زیرا هرگونه تبدیل و تغییر در نظم و جمله بندی كلمات قرآن، موجب می شود كه صورت قرآن تبدیل یافته و به تبدیل دهنده منتسب باشدو از صورت وحی بودن خارج شود، لذا نسبت دادن چنین كلام تبدیل یافته ای، به تبدیل دهنده اولویت دارد تا سخن الهی آنان گمان برده اند آیه « فلما خر تبینت الجن ان لو كانوا یعلمون الغیب» (8) در اصل «تبینت الانس ان لو كانت الجن یعلمون الغیب» بوده است(9) و نیز آیه «كنتم خیر امه اخرجت للناس» (10) در اصل «خیر ائمه» بوده است.(11)
هم چنین كم نمودن از قرآن نیز موجب می گردد تا نظم اولی كلام به هم بخورد واز بین برود و این به طور قطع در سبك و اسلوب بلاغی كلام مؤثر است و نظم نوین (نقص یافته) نمی تواند همان سبك و اسلوب بلاغی اول را داشته باشد، لذا نبایدگفت كه نظم نوین همان نظم الهی و وحی است سخیف ترین گفته ها در این زمینه، گفته كسانی است كه گمان برده اند از میانه یك آیه بیش از ثلث قرآن اسقاطشده است می گویند: از وسط آیه «و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانكحوا ما طاب لكم من النسا»(12) بیش از دو هزار آیه افتاده است و لذا نظم آیه به هم ریخته وآشفتگی در آن نمودار شده است این گونه ادعا درباره قرآن وهن آور و مردوداست(13) پس هرگونه گمان زیادت یا نقص یا تبدیل در كلمات قرآن، با مساله اعجاز در نظم موجود منافات دارد.

  • (1). ر ك: تفسیر طبرسی، ج 1، مقدمه، فن خامس، ص 15.
  • (2). شیخ جعفر كبیر كاشف الغطا، كشف الغطا، كتاب القرآن، كتاب الصلاه، مبحث 7 و 8، ص 299 ـ 298 وهمو؛ الحق المبین، ص 11.
  • (3). بروجردی، البرهان، ص 111.
  • (4). ر ك: صیانه القرآن من التحریف، ص 39 ـ 38.
  • (5). اسرا17: 88.
  • (6). بقره2: 23.
  • (7). یونس 10: 38.
  • (8). سبا34: 14.
  • (9). ر ك: بحارالانوار، ج 90، تفسیر نعمانی، ص 27 ـ 26.
  • (10). آل عمران3: 110.
  • (11). ر ك: سید جزایری، منبع الحیاه، ص 67.
  • (12). نسا4: 3 در باره این آیه در آینده سخن خواهیم گفت.
  • (13). ر ك: سیدجزایری، منبع الحیاه، ص 66.