دلایل نفی تحریف قرآن(قسمت دوم)

4. ضمانت الهي

يكي از روشن ترين دلايل بر سلامت قرآن و رد شبهه تحريف، ضمانتي است كه خداوند عهده دار شده تا قرآن را پيوسته مورد عنايت خود قرار دهد و از گزند آفات مصون بدارد، «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون».

اين آيه سلامت قرآن را كاملا تضمين مي كند آري، مقتضاي قاعده «لطف» نيز چنين است، زيرا قرآن سند زنده اسلام و دليل استوار صحت نبوت است، بايستي هم واره از گزند آفات مصون ومحفوظ بماند هرگونه احتمال دست برد به قرآن، يعني تزلزل پايه و اساس اسلام كه برخلاف ضرورت عقل و دين است.
البته همين قرآن كه در دست مسلمانان است، تضمين شده است و همين دليل اعجاز است، نه آن گونه كه امثال حاجي نوري گمان برده‌اند(1) كه قرآن در لوح محفوظ يا در سينه پيامبر و اوصيايش محفوظ مانده است، زيرا هنري در آن گونه حفظ وجود ندارد، هنر در حفاظت و حراست از اين قرآن موجود حاضر است كه خداوند با چنين جلال و عظمت از حراست آن ياد مي كند خداوند فرموده است: «وانه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد(2)، و به راستي كه آن كتابي شكست ناپذير است كه هيچ گونه باطلي نه از پيش رو و نه ازپشت سر به سويش نمي آيد، (چرا كه) از سوي خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است».

اين آيه از آيه پيش صريح تر است كه قرآن پيوسته از گزند حوادث مصون بوده است و براي هميشه نيز از پيش آمدهاي ناگوار در امان خواهد بود و هرگزچيزي آن را ضايع نخواهد كرد بطلان هرگز عارض قرآن نمي شود و مقصود از بطلان، اموري است كه قرآن را از اعتبار ساقط كند و از اصالت خويش آن را دورسازد خداوند حكيم است، هرگز كار بيهوده نمي كند حميد است، پيوسته كارهاي او مورد ستايش است پس قرآني كه از يك چنين مقامي نازل شده باشد، آينده آن حساب شده و براي هميشه محفوظ است «ان اللّه لا يخ لف الميعاد(2)، خداوندهرگز از وعده هايي كه مي دهد، تخلف نمي ورزد».

 

5. عرضه روايات بر قرآن

از دلايل ديگر سلامت قرآن و عدم تغيير آن در طول تاريخ، رواياتي است كه ازپيامبر اكرم (ص) نقل شده است از جمله فرموده: «ان علي كل حق حقيقة و علي كل صواب نورا، فما وافق كتاب اللّه فخذوه و ما خالف كتاب اللّه فدعوه(4)، براي رسيدن به هر حقي، حقيقتي است كه آن حق را آشكار مي كند و براي پي بردن به هردرستي و راستي، نوري وجود دارد كه به آن راه نمايي مي كند (و قرآن همان حقيقت و نوري است كه روشن گر حقيقت ها و صواب ها است) پس هرچه (از احاديث) باقرآن موافق باشد آن را برگزينيد و هرچه با آن مخالف باشد واگذاريد».

اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر احتمال آن مي رفت كه قرآن مورددست برد قرار گيرد و از اعتبار ساقط گردد، آيا جاي آن بود كه معيار سنجش قرارگيرد و دليل روشن بر صحت و سقم روايات باشد؟

هرگز! پس قرآن بايستي هم واره راه سلامت را در پيش داشته باشد تا بتواند اعتبار خويش را ثابت نگه داشته و معيار سنجش حق و باطل باشد.

 

6. نصوص اهل بيت

در زمينه نفي تحريف، روايات خاصي از ائمه معصومين (ع) در دست است كه به طور كلي احتمال تحريف يا شبهه تحريف را در قرآن منتفي مي سازد و شيعه اماميه به پيروي از اهل بيت معتقدند قرآن هم واره از هرگونه تحريف مصون ومحفوظ بوده است اينك چند نمونه از اين روايات:

روايت اول: در نامه اي كه امام باقر(ع) به سعدالخير نگاشته، چنين آمده است:
«و كان من نبذهم الكتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده، و يك نمونه از پشت سر افكندن قرآن، آن بود كه حروف و كلمات آن را استوار، ولي حدود و احكام آن راتحريف و تغيير دادند» در اين روايت شريف، از دست برد به معاني و تفاسيرمنحرف سخن به ميان آمده است، ولي الفاظ و عبارات قرآن هم چنان دست نخورده شمرده شده است در حديث مشابه به جاي تحريف حدود، تضييع حدودآمده است: «و رجل قرا القرآن فحفظ حروفه و ضيع حدوده(5)، حفظ حروف (درستي تلاوت) نموده، ولي حدود و مقررات آن را تضييع نموده است».

روايت دوم: ابوبصير از امام صادق (ع) مي پرسد، مردم مي گويند چرا خداوندفرموده است: «اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولي الا مر منكم» (6) ولي نامي ازعلي و خاندان او نبرده است ؟
حضرت فرمود: «در قرآن فريضه نماز نازل گرديد، ولي از ركعات و شرايط آن نامي برده نشد تا آن كه پيامبر(ص) خود بيان نمود» (7) در اين روايت شريف، اين اصل تثبيت شده است كه قرآن جاي بيان اصول و كليات فرائض و احكام است و بيان فروع و جزئيات بر عهده پيامبر است درنتيجه امام (ع) تقرير فرمود كه در قرآن هرگز نامي از علي و خاندان او برده نشده است، زيرا اين وظيفه پيامبر بوده تا مانند بيان ركعات و شرايط نماز، آن را نيزبيان كند، لذا هرگونه روايت ضعيف السند كه حاكي از بودن اسم علي و خاندان اودر قرآن و سپس ساق ط شدن آن ها از قرآن است، طبق اين روايت مردود شناخته شده است.

روايت سوم: شيخ مفيد از جابر و او از امام باقر(ع) روايت مي كند كه فرمود:

«موقع ظهور، حضرت مهدي به مردم قرآن مي آموزد آن گاه مشكل ترين كار در اين امر مساله ترتيب مصحف شريف است، زيرا ترتيب مصحف حضرت با ترتيب مصحف فعلي تفاوت دارد» (8) به عبارت ديگر قرآني كه حضرت ارائه مي دهد، به جز در ترتيب و نحوه تاليف آيات و سوره ها، هيچ گونه تفاوتي بامصحف موجود ندارد.

 

7.  نظر علماي بزرگ شيعه

بي مناسبت نيست در اين جا برخي از تصريحاتي را كه بزرگان علماي اماميه، درزمينه نفي تحريف ابراز داشته اند، عرضه كنيم تا روشن شود هيچ گاه علماي شيعه قايل به تحريف قرآن نبوده اند و آن چه به آنان نسبت داده مي شود كذب محض است البته برخي از اخباريون افراطي ـ كه در زمره شاخصين علماي شيعه قرارنگرفته اند ـ در اين زمينه مطالبي را گفته اند كه نبايد به حساب عموم شيعه گذاشت.

اگر بخواهيم بزرگان علماي اماميه را به دو دسته محققين و محدثين(9) تقسيم كنيم بايد بگوييم محققين از روز نخست تاكنون، بالاتفاق شبهه تحريف را مردود شمرده اند و محدثين نيز از دوران رئيس المحدثين ابوجعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثين شيخ حر عاملي و نيز محدث كاشاني، همه با محققين هم گام بوده ومنكر تحريف بوده اند صرفا از سده يازدهم گروهي به نام اخباريون كه جاي گزين محدثين شدند، مساله تحريف را مطرح ساختند و اين غائله را بر پا نمودند، بنابراين نبايد اين نظر ناصواب را به همه شيعيان نسبت داد در اين جا براي اثبات ادعاي فوق سخناني از بزرگان را به عنوان شاهد مي آوريم:

1. شيخ المحدثين ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه صدوق (متوفاي 381) در رساله اعتقادات چنين مي گويد: «اعتقاد ما بر اين است قرآني كه بر پيامبر اكرم (ص) نازل گرديده، همين قرآن موجود است كه در دست مردم قراردارد با 114 سوره، بي كم و كاست و هركس به ما نسبت دهد كه قرآن را بيش از اين مي دانيم، دروغ گوست».(10)

2. عميد طائفه محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شيخ مفيد (متوفاي 413)در كتاب پر ارج خود «اوائل المقالات»، مي گويد: «برخي از اهل امامت بر اين باورند كه از قرآن هرگز چيزي كم نشده است، نه كلمه و نه آيه و نه سوره اي، به جز آن چه درمصحف علي (ع) بوده و عنوان شرح و تفسير را داشته است» آن گاه گويد: «اين قول، نزد من به حقيقت نزديك تر است از قول كساني كه گفته اند برخي كلمات از قرآن افتاده و راي من همان است و اما زيادت در مصحف، هرگز نبوده و نيست و اين مطلب اجماعي علماست، زيرا اگر افزوده شدن سوره اي مورد نظر باشد با مساله اعجاز منافات دارد و اگر افزوده شدن كلمه يا كلماتي مقصود باشد آن نيز به دليل عدم رجحان مردود است، پس قرآن از هرگونه زيادتي در سلامت است علاوه براستدلال مذكور در اين زمينه از امام صادق (ع) روايتي در دست دارم».(11)

3. علم الهدي سيد مرتضي علي بن الحسين (متوفاي 436) در جوابيه اول ازمسايل رساله طرابلسيات مي گويد: «علم به صحت نقل قرآن مانند علم به وجودشهرهاي بزرگ و حوادث تاريخي معروف و كتاب هاي مشهور جهان و اشعارشعراي عرب است، زيرا عنايت به قرآن، پيوسته بيش از امور ياد شده بوده است».

4. شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن الحسن طوسي (متوفاي 460) در مقدمه تفسير نفيس خود «التبيان» آورده است: «احتمال زيادت در قرآن به طور كلي منتفي است، زيرا اجماع امت بر عدم زيادت است و اما نقيصه، اين عقيده نيز با ظاهرآراي مسلمين مخالف است و همين شايسته مذهب ماست كه هرگز در قرآن زيادتي و نقصي رخ نداده است كلام سيد مرتضي و ظاهر روايات اهل بيت بر همين دلالت دارد».(12)

5. جمال الدين ابو منصور حسن بن يوسف بن المطهر، علامه حلي (متوفاي 726) در «اجوبة المسائل المهناوية» در جواب سيد مهنا گويد: «حق آن است كه هرگز تبديل، تاخير و تقديم در قرآن رخ نداده است هم چنين زيادت ونقصي برآن وارد نشده است پناه مي برم به خدا از اين كه كسي چنين چيزي را باورداشته باشد، زيرا موجب طعن در معجزه جاويد اسلام مي شود و اساس نبوت رامتزلزل مي كند».(13)

براي اين كه نقل اقوال علما موجب طولاني شدن بحث نشود، در اين جا فقط به نام و آدرس گفتار دانش مندان نامي شيعه بسنده مي كنيم(14):علامه ابوعلي فضل بن حسن طبرسي (متوفاي 548)، مجمع البيان، ج1، ص 15.

  • (1). ر ك: محمد حسين نوري، فصل الخطاب، ص 360.
  • (2). a. b. فصلت 41: 42 ـ 41.
  • (4). اصول كافي، ج 1، ص 69.
  • (5). اصول كافي، ج 2، ص 627، شماره 1.
  • (6). نسا4: 59.
  • (7). الارشاد، ص 365.
  • (8). فرق ميان محققين و محدثين در آن است كه محققين در احكام شرع اجتهاد را روا مي دارند و انديشه عقلي را در شناخت معارف دين دخيل مي دانند، ولي محدثين، صرفا پيرو احاديث وارده از معصومين بوده، تمامي اصول و فروع دين را طبق آن بررسي مي كنند. ولي اين دقت را روا مي داشتند كه در استناد به روايات روش اتقان را در پيش گيرند و هرگز در اين راه سستي و تساهل از خود روا نمي داشتند. محققين در اجتهاد و اظهار راي و نظر، خود را آزاد مي دانند و پيوسته ره نمودهاي خرد و انديشه را پيش روخود قرار داده اند، برخلاف محدثين كه فقط به ظواهر احاديث وارده تمسك مي جويند به شرط آن كه درانتخاب آن دقت شده و از راه صحيح به دست آمده باشد.
  • (9). ر ك: اعتقادات شيخ صدوق هم راه با شرح باب حادي عشر، ص 94 ـ 93.
  • (10). اوائل المقالات، ص 56 ـ 54 شايد مقصود از روايت ياد شده همان هايي باشد كه يادآور شديم.
  • (11). التبيان، ج 1، مقدمه، ص 3.
  • (12). اجوبة المسائل المهناوية، ص 121، مساله 13.
  • (13). بيانات اين بزرگان را به تفصيل در صيانة القرآن من التحريف آورده ايم.
  • (14). ر ك: ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري، مقالات الاسلاميين، ج 1، ص 120 ـ 119 صيانة القرآن من التحريف، ص 81 ـ 79.