عزت از دیدگاه قرآن

در اين مقاله خواسته شده كه سيماي عزت مؤمنين به خصوص حضرت حسين(علیه السلام) را كه جزء اولياء و اوصيا و واسطة فيض حضرت باري تعالي هستند را دركلام نوراني حضرت حق جستجو نمائيم و به مدد حضرت حق از اين صفت خداوند تبارك و تعالي ياري گرفته ایم و با توجه به آياتي كه در قرآن كريم در مورد اين موضوع مطرح شده اين مقال را آغاز كردیم و هر گونه مطلب و برداشت و فهم تفسيري را به عهده خواننده محترم گذارده ایم.

(الذين يتخذون الكافرين اولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزه فان العزة لله جميعا ) (سوره مباركه نساء آيه 139)
همانا كافران را بجاي مؤمنان دوست خود برمي گزينند آيا اينها ميخواهند از آنان كسب عزت و آبرو كنند با اينكه همه عزت ها مخصوص خداست .
در آيات قبل اين آيه اشاره به گمراهي دور و دراز آنها بود روزي در صف مؤمنان و روزي در صف كفار و سپس در صفوف كفار متعصب و خطرناك قرار مي گيرند كه (لَمْ يَكُنْ الله لِيَغْفُرِلَهُمْ) هرگز خدا ايشان را نمي آمرزد و (لاَ يَهديهِم سَبيلاً)  و آنها را به راه راست هدايت نمي كند .
اين رفت و آمد به جهت سست كردن ايمان مؤمنان بوده است كه آية 72 آل عمران آمده، (الذين يتخذون الكافرين اولياء من دون المومنين). هدف آنها از اين دوستي چيست؟ آيا دنبال عزت و آبرو هستند؟ عزت همواره از علم و قدرت سرچشمه مي گيرد لذا كساني كه علم و قدرتي در مقايسه با حضرت حق ندارند كاري از دستشان ساخته نيست .
اين آيه به مسلمانان هشدار مي دهد كه عزت خود را در همة شئون زندگي اعم از شؤن اقتصادي و فرهنگي و سياسي و … در دوستي با دشمنان اسلام مي جويند . (سوره مباركة يونس آيه 65)
خطاب به پيامبر ميفرمايد سخن آنها تو را غمگين تازه تمام عزت از آن خداست و او شنوا و داناست ، رابطة اولياي خدا و عزت را در آيات قبل مطرح مي نمايد ، اولياي خدا نه ترسي دارند و نه غمگين مي شوند.
(اَلاَ انَّ اولياءَ الله لاَ خوفٌ عَليْهم وَلاَهُمْ يَحزِنوُن) ولي به كسي كه رابطه نزديك با كسي داشته باشد را گويند در اينجا رابطه با خداست . حجابها ما بين آنها و خدا كنار رفته و خدا را با چشم دل مي بينند لذا ما سوي الله در نظر شان كوچك و كم ارزش و ناپايدار است .
كسي كه با اقيانونس آشناست قطره در نظرش ارزشي ندارد و كسي كه خورشيد مي بيند نسبت به يك شمع بي فروغ بي اعتناست و از اينجا متوجه مي شويم كه مومنين ترس و اندوهي ندارند و آنها زاهدند و با از دست دادن امكانات مادي و روزي آنها ألاخِرَةُ خَيرٌ وَاَبقي شد و برتر و عظيمتر زندگي هميشگي و جاويد (و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً ...) نصيبشان گرددعزت در مبارزه و جهاد و مبارزه اي كه همه لحظه شماري مي كنند تا به وصال دوست و جمال محبوب برسند و اين كلام را بر زبان جاري دارند كه، جان بي جمال جانان ميل وطن ندارد.
لحظه اي كه در ميعادگاه كربلا آن پيرميكده عشق مسلم بن عوسجد ، به معشوق خود چنين عرضه ميدارد اگر 1000 جان داشتم فداي شما مي كرد . شعله ايمان به مبارزه روشن است به عشق حكومت و اين شعله ها را روشن نگاه داشت . آنها جرع و فزع نمي كنند و نه ترس از آينده در اين گونه مسأله افكارشان را به خود مشغول مي دارد (لكي لاتأسوا علي مافاتكم و لاتفرحوا بما آتاكم) (حديد /23) نه آن روز كه دانستند به آن دلبستند و نه امروز كه از آن جدا ميشوند غمي دارند روحشان بزرگتر و فكرشان بالاتر از آن است كه اينگونه حوادث در گذشته و آينده در آنها اثر بگذارد.
ترس از عدم انجام وظائف و مسؤليتها و اندوه بر آنچه از موقعيتها از آنان فوت شد، كه اين ترس و اندوه جنبة معنوي دارد و ماية انحطاط و تنزل است .
(الذين يَخشون ربَّهم بالغيب و هم من الّساعه مشفقون) . كساني كه از پروردگارشان در غيب ميترسند و از رستاخيز بيمناكند . عزت را در قدرت خدا مي بينند نه در ديگران ( سورة مباركة شعراء آية 44)

ساحران در داستان حضرت موسي (ع) به عزت فرعون قسم ميخورند كه پيروزند آنها هم همانند همة متملقان چاپلوس با نام فرعون بجاي نام خدا شروع كردند و تكيه بر قدرت پوشالي او نبودند.
در آية 10 سورة فاطر به اين موضوع مجدداً اشاره دارد كه عزت از آن خداست سخنان پاكيزه به سوي او صعود مي كند و عمل صالح آن را بالا مي برد و آنها كه نقشه هاي سوء» ميكشند عذاب شديد براي آنهاست .
در اين آيه اشاره به زينت اعمال زشت و تكرار خطا به مرحلة بي تفاوتي ميرسند در ادامه آيه به دلايل تفاوت 2 گروه يا كدلان و غير واقع بينان مي پردازد (فَانَّ الله يُضل مَنْ يَشاَءِ و یهدي مَن یشاء)(فاطر-8) كه به پيامبر خطاب مينمايد (فلا تذهب نفسك عليهم حَسرات)  گوئي ميخواهي جان خود را از دست دهي كه ايمان نمي آورند. حسرات داري نه حسرت . حسرت از دست دادن نعمت هدايت، گوهر انسانيت، حسرت از دست دادن تشخيص زشت و زيبا، حسرت گرفتار آمدن در غضب پروردگار .
حسرت نخور؟ چون خدا آنچه را شايستة آنان است به آنها مي دهد (ان الله عليم بما يَصنعون) در ادامه مجدداً به موضوع عزت ميرسد و كلام پاك و پاك و صالح را مطرح ميكند و فريب دادن توسط گناه را ماية عذاب شديد ميداند و محو شدن مكر و نيرنگ آنها نيز مطرح است .
عزت در اصل آن حالتي است كه انسان را مقاوم و شكست ناپذير مي سازد.
مبادا ميخهاي صلب و محكم نيز به همين جهت غراز ( بر وزن اساس) مي گويند. از آنجا كه تنها ذات پاك اوست كه شكست ناپذير است و همه مخلوقات به حكم محدوديتشان قابل شكستند لذا تمام عزت از آن اوست و هر كس عزتي كسب
در حديثي از انس نقل شده كه پيامبر (ص) فرمود: پروردگار شما همه روزه ميگويد منم عزيز و هر كس عزت دو جهان خواهد يابد اطاعت عزيز كند.
در آخرين ساعات عمر امام حسن (ع) به يكي از ياران به نام جنادة ابن ابي نصيان از او اندرز خواست نصايح ارزنده و مؤثري براي او بيان فرمود كه از جمله اين بود ( هر گاه بخواهي بدون قبيله عزيز باشي و بدون قدرت حكومت داشته باشي از ساية ذلت معصيت خدا داراي و در پناه عزت اطاعت او قرار گيرد) .
اگر در بعضي ايات عزت را علاوه بر خداوند براي پيامبران و مؤمنان قرار مي دهد ( منافقون /8) به خاطر آنست كه در پرتو عزت پروردگار كسب عزت كرده اند و در مسير طاعت او گام بر ميدارند و راه وصول به عزت را سخنان پاك و پاكيزه مطرح مي كند كه عمل صالح آن را بالا مي برد.
لكم الطيب به معني سخنان پاكيزه و پاكيزگي سخن به محتواي آن است . پاكيزگي محتوا بر واقعيتهاي عيني تطبيق مي كند و چه واقعيتي بالاتر از ذات پاك خدا و آئين حق و عدالت او و نيكان و پاكاني كه در راه نشر آن گام بر مي دارند؟
لذا كلمه الطيب را به اعتقادات صحيح نسبت به مبدأ و معاد و آئين خداوند تفسير كرده اند آري يك چنين عقيده پاكي است كه به سوي خدا اوج ميگيرد و دارنده اش را نيز پرواز مي دهد . تا در جوار قرب حق قرار گيرد و غرق در عزت خداوند عزيز شود. ريشة پاك شاخة هايي كه ميوة آن عمل صالح است و هر كار شايسته و مفيد و سازنده ، چه دعوت به سوي حق و چه حمايت از مظلوم و چه مبارزه با ظالم و ستمگر چه خودسازي و عبارت ، چه آموزش و پرورش و خلاصه هر چيز كه در مفهوم وسيع و گسترده داخل است اگر براي خدا و رضاي او انجام شود آن هم اوج مي گيرد و به آسمان اوج مي گيرد و ماية معراج و تكامل صاحب آن و برخورداري از عزت حق مي شود همان موضوعي كه در سورة ابراهيم (ع) آيه 24 به آن اشاره شد . (الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه کشجرة طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء توتي اكلها كل حين باذن ريها) كه تفاسير گوناگوني مطرح شده است، ولي آنچه به اين موضوع مربوط ميگردد و لايت اهل بيت است و در ادامه نقطه مقابل را مطرح مي كند.
عزت حسيني و مقايسه آن با اين آيات را به شمار واگذار مي نمايم اينها توضيح آيات قرآن است و اهل بيت قرآن زنده و ناطق در هر زمان و هر انساني با اندك انديشه اي به اين نتايج زيبا و شگرف خواهد رسيد كه حسين شجرة طيبه است و همة انسانها از ميوة اين شجرة طيبه بهره مي برند و اين درخت و اين ميوه و اين عزت هيچگاه تمام شدني نيست . عزت حسيني همواره در تمام دوران زندگي ايشان مطرح بوده بر خلاف تصور غلط كه فقط در كربلا حضرت حسين عزيز گشتند بطور برجسته در حماسة عاشورا اين گل شكفته شده و مطرح گرديده است .
كه اين تصوير عزت را برجسته تر مينمايد تمام اهل بيت از مولي الموحدين علي (ع) تا بقيه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداءِ همه داراي عزتند چه قائمشان چه قعودشان و چه زيبا قرآن ميفرمايد و الذين يملرون السيئات لعم عذاب شديد در اين مقال تفسير از اين حقير نمي نمايم ولي با چند سؤال مطلب را استنتاج مي نمائيم به مكر و نيرنگ دشمنان ابي عبدالله چه شد؟ روايات و تاريخ در عذاب شديد خدا بر دشمنان اهل بيت رسول خدا چه مي گويد؟ غير آن است كه خدا آنها را به عذاب شديد در دنيا به دست مؤمنان به هلاكت رساند. گرچه اين فاسقان و منافقان چنين پنداشتند و عمل كردند كه با ظلم و ستم و دروغ و تقلب و به طور كلي مكر السئيات مي توانند عزتي به همراه مال و ثروت و قدرت كسب كنند اما غافل از اينكه هم عذاب الهي را براي خود فراهم ساخته اند و هم تلاشهاي آنها بر بارد مي رود اينان كساني بودند كه به گفتة قرآن مبين خدايان ساختگي را ماية عزت خود نداشتند اشاره به آيه اي كه به عزت فرعون قسم مي خوردند.
(وَ اتَّخذُوا مِنْ دُون الله آلهه لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزَّا) (مريم /81)
و منافقاني بودند كه خود را عزيز و مؤمنان را ذليل مي پنداشتند ومي گفتند اگر به مدينه بازگرديم عزيزان، ذليلان را بيرون خواهند كرد.
مكر چاره اندشه توأم با فساد را مطرح مي كند و تسيات همة زشتيها و بديها را اعم از بديهاي عقيدتي يا عملي شامل مي گردد و تفسير مطالب گوناگون را مطرح كرده است اعم از توطئه قتل رسول اكرم (ص) و … پيرو كسادي مفرط است و اين كسادي ماية نابودي است، حقيقت عزت در قدرتي است كه در دل و جان انسان ظاهر ميگردد و او را از خضوع و خشوع و تسليم و سازش در برابر طاغيان و ياغيان بازمي دارد .
قدرتي كه اسير شهوات نميگردد قدرتي كه اسير زر و زور نمي گردد كه جز از خدا و ايمان به خدا نيست كه در مرحلة فكر عقيده و روح و جان است اما در مرحلة عمل عزت از اعمالي سرچشمه ميگيرد كه داراي ريشة صحيح و برنامه و روش حساب شده باشد و آن را در عمل صالح مي توان خلاصه كرد.
آيه 8 و آيات قبل از آن به حالات منافقين اشاره دارد كه مي توان منافق گونه دشمنان ابي عبدالله سلام الله عليه را با مقايسه منطقي با ميزان و فرقان كه همانا قرآن است به صحيح بودن اين حركت مطمئن تر شد.
يكي از منافقان در صحبتي با يكي از اصحاب خود را عزيز و ديگري را ذليل تلقي كرد و آيه به اين ترتيب است .
( اگر به مدينه باز گرديم عزيزان ذليلان را بيرون ميكنند در حاليكه عزت مخصوص خدا و رسول و مؤمنان است ولي منافقان نمي دانند . تنها منافقان نبودند كه اين سخن را در برابر مؤمنان مهاجر گفتند بلكه قبل از آنها نيز سران قريش در مكه مي گفتند اگر اين گروه اندك مسلمان فقير را در محاصرة اقتصادي قرار دهيم يا از مكه بيرونشان كنيم مطلب تمام است امروز نيز دولتهاي استعماري به پندار اينكه خزائن آسمان و زمين را در اختيار دارند مي گويند ملتهائي را كه در برابر ما تسليم ميشوند بايد در محاصره اقتصادي قرار داد تا بر سر عقل آيند و تسليم شوند اين كوردلان تاريخ كه شيوه آنها ديروز و امروز يكسان بوده و هست خبر نداريد كه با يك اشارة خداوند تمام ثروتها و امكاناتشان بر باد مي رود و عزت پوشالي آنها دستخوش فنا مي گردد.
اين تفكر كه خود را عزيز دانستن و ديگران را ذليل يك تفكر منافقانه است كه از غرور و تكبر از يكسو و گمان استقلال در برابر خدا از سوي ديگر ناشي مي گردد . اگر آنها به حقيقت عبوديت آشنا بودند و مالكيت خدا را بر همه چيز مسلم مي دانستند هرگز گرفتار اين اشتباهات خطرناك نمي شدند.
در مقابل مؤمن كه داراي عزت است منافق است كه داراي ذلت است و اين ذلت بواسطه نشانه هائي است كه در درون و برون او وجود دارد .
آنها عبارتند از :
1 ـ دروغگوئي صريح و آشكار (وَالله يَشْهَدُ اَنَّ المنافِقین لکاذبون)
2 ـ استفاده از سوگندهائي دروغين براي گمراه ساختن مردم (اتخذوا أيمانهم جُنّه)
3 ـ عدم درك واقعيات در اثر رها كردن . آئين حق بعد از شناخت آن(لايفقهون)
4 ـ داشتن ظاهري آراسته و زباني چرب علي رغم تهي بودن درون و باطن آنها (و اذا رأيتهم تعجبك اجسامهم)
5 ـ بيهودگي در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق
6 ـ بدگماني و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چند به خاطر خائن بودن (يحسبون كل صيحة عليهم)
7 ـ حق را به باد مسخره گرفتن و استهزاء كردن (لوّوا رؤسهم)
8 ـ فسق و گناه (اِنَّ الله لايهدي القوم الفاسقين)
9 ـ خود را مالك همه چيز دانستن و ديگران را محتاج به خود پنداشتن(هم الذين يقولون لاتنفقوا علي مَن عند رسول الله حتي ينفضوا).
10ـ خود را عزيز و ديگران را ذليل دانستن (ليخرجن الاعزُ منها الاذلَ).

 

نتيجه گيري :

در آياتي عزتي را نزد خدا دانستن و نه نزد كافران و تخصيص عدم آموزش باري تعالي به ايشان به صورت جدي و محكم و عزت در تمام شئون اقتصادي سياسي و فرهنگي مطرح شد .
در آياتي نيز بحث شهادت و حياه طيبه و جاويد و ثمرة اين عزت در ممات و ذلت در حيات ، رزق نزد پروردگار مطرح گرديد.
ضمناً در آياتي به عدم ترس و حزن اولياي خدا اشاره شده كه عزت واقعي در گرو اين صفات است .
در آياتي نيز به مطرح كردن اوج محبت رسول اكرم (ص) در جهت هدايت دشمنان خود و تعميم دادن آن هدايت و چشمه جوشان به سيدالشهداء(علیه السلام) بوده است .
در آياتي دربارة نفاق و منافقين صحبت شد و اشاره به دشمنان ظاهر حضرت دارد كه پرده از چهرة به ظاهر اسلامي آنها به توجه به ملاك و ميزان كه همين قرآن مبين و فرقان عظيم مي باشد.

 

نویسنده: بابك رحمتي