عوامل اختلاف قرائات(قسمت اول)

عوامل اختلاف در قرائت قرآن به دوران صحابه، پس از وفات پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باز می گردد در آن زمان، صحابه بر سر جمع و نظم و تالیف قرآن اختلاف كردند وهمین امر سبب شد كه گاه و بی گاه بر سر قرائت قرآن میان قاریان اختلافی پدید آیدهر گروه قرائت خویش را بر دیگران ترجیح می داد و به دنبال آن گفت وگوها و بگومگوها به وجود می آمد و گاه كار به منازعه می كشید.
این اختلافات موجب شد تا در عهد عثمان مصحف واحدی تهیه شود و از روی آن نسخه های متعدد و متحدالشكلی تهیه گردیده، به مراكز مهم كشور اسلامی فرستاده شود البته اختلافاتی میان این نسخه ها كه می بایست كاملا متحد باشند، یافت شد كه بعدا مایه برخی اختلاف قرائات گردید در جدول زیر به برخی از این اختلافات اشاره می شود:
بقره ـ 116 ـ قالوا اتخذ اللّه ولدا ـ وقالوا اتخذ اللّه ولدا.
بقره ـ 132 ـ و اوصی بها ابراهیم ـ و وصی بها ابراهیم.
مائده ـ 54 ـ من یرتدد منكم عن دینه ـ من یرتد منكم عن دینه.
اعراف ـ 141 ـ و اذ انجاكم من آل فرعون ـ و اذ انجیناكم من آل فرعون.
اسرا ـ 93 ـ قال سبحان ربی ـ قل سبحان ربی.
این همه كوشش كه برای یكسان شدن مصاحف به كار رفته بود، تقریبا هدر رفته به نظر می آمد و دامنه این اختلافات روز به روز گسترده تر می شد تا دیروز، اختلاف بر سر قرائت صحابه بود و امروز پس از یكسان شدن مصاحف، اختلاف بر سرخود مصاحف است البته خلیفه (عثمان) این نارسایی ها را در همان وهله اول درمصحفی كه به دست او دادند مشاهده كرد و اعتراض نمود كه چرا می بایست این گونه نارسایی ها در این مصحف وجود داشته باشد؟ او گفت: (اری فیه لحنا، خطای نوشتاری در آن می بینم) به او گفتند: (افلا نغیره، آیا آن را تغییر ندهیم؟) گفت: (نه، دیگر دیر شده است، عرب خود با زبان فطری خود آن را استوارمی خواند)، ولی فكر نمی كرد كه در آینده ملت های مختلف با زبان های مختلف باید این قرآن را بخوانند و سلیقه عربی اصیل را حتی خود عرب نیز در روزگاران بعد نخواهند داشت.1
به هر جهت عوامل اختلاف مصاحف حتی پس از یكسان شدن آن ها بسیاراست در ذیل به برخی از مهم ترین عوامل اشاره می شود:

 

1. ابتدایی بودن خط

خط در جامعه عربی آن روز در مراحل ابتدایی خود بود، اصول كتابت استوارنشده و مردم عرب فنون خط و روش نوشتن صحیح را نمی دانستند، و بسیاری ازكلمات را به مقیاس تلفظ می نگاشتند امروزه، هنوز آثاری از آن نحوه كتابت دررسم الخط باقی مانده است در آن رسم الخط، كلمه به شكلی نوشته می شد كه به چند وجه قابل خواندن بود، نون آخر كلمه را به شكلی می نوشتند كه با (ر) فرقی نداشت و نیز شكل (و) با (ی) یكی بود چه بسا (م) آخر كلمه به شكل (و) و (د) را به صورت كاف كوفی و عین وسط را به شكل (ه) می نوشتند گاهی حروف یك كلمه را جدا از یك دیگر می نگاشتند (ی) را از كلمه جدا می كردند، مانند (یستحی ی) و(نحی ی) و (احی ی) یا این كه (ی) را حذف می كردند چنان كه (ایلافهم) به شكل (الافهم) نوشته می شد كه خود برای خواننده ایجاد اشكال می كرد لذا برخی از قرالفظ اخیر را همان گونه كه نوشته شده ـ بدون یا ـ خوانده اند، از جمله ابوجعفر رامی توان نام برد كه آیه (لا یلاف قریش)2 را با حذف همزه و اثبات (یا) (لیلاف قریش) و آیه (ایلافهم رحله الشتا والصیف)3 را با حذف (یا) و اثبات همزه (الافهم) می خواند4
ابن فلیح (الفهم) با اثبات همزه و اسقاط یا و سكون لام قرائت كرده و هر یك ازقرا به علت نارسایی رسم الخط، این كلمه را به نحوی عجیب خوانده است هم چنین، گاه تنوین را به شكل نون می نوشتند و نون را به صورت الف مثلا (لنسفعن)5 به صورت (لنسفعا)، و آیه (و لیكونن من الصاغرین)6 به شكل (لیكونا) نوشته می شد به عبارت دیگر الف تنوین را به جای نون تاكید خفیفه به كار می بردند از این رو آیه (و اذن لا تیناهم من لدنا اجرا عظیما)7 را به صورت (اذا) نیز نوشته اند.8
در رسم الخط ابتدایی آن زمان، هم چنین واو و یا بدون هیچ علتی حذف می شدكه خود یكی از مهم ترین عوامل ابهام و اشكال و اختلاف در قرائت، بلكه در تفسیر، به شمار می آمد مثلا در آیه (و صالحوا المؤمنین)9 واو از (صالحوا) حذف وبه صورت (و صالح المؤمنین) نوشته شده لذا معلوم نبود كه این كلمه مفرد است یاجمع مضاف.10
گاه نیز الف از (عادا الاولی)11 حذف می گردید، و به صورت (عاد الاولی) نوشته می شد و در نتیجه خواننده نمی دانست كلمه (عاد) فعل است یااسم12 در برخی مصاحف به (جانا)13 الف اضافه می شد و به صورت (جاانا) در می آمد كه روشن نبود این كلمه مفرد است یا تثنیه14 هم چنین درپی بسیاری از واوهای آخر كلمه (لام الفعل) الف گذارده می شد و این تصور پیش می آمد كه این واو علامت جمع است و از طرف دیگر، الف را از واو جمع حذف می نمودند مثال هایی از مورد اول: (انما اشكوا بثی)، (فلایربوا)، (نبلوا اخباركم)، (ماتتلوا الشیاطین) و از مورد دوم: (فاؤو)، (جاؤو)، (تبؤو الدار)، (سعو) و (عتو) و.

خلاصه، این گونه نارسایی ها در رسم الخط مصاحف اولیه ـ كه هنوز هم باقی است ـ مشكلات بسیاری به بار آورد، از جمله این مشكلات بروز اختلافات بسیارعمیق میان قاریان قرآن بود به علت همین نارسایی ها در رسم الخط مصحف بود كه برخی از پیشینیان از آن سلب اعتماد نموده، بسیاری از موارد ابهام قرآن را غلط پنداشته اند و از خطاكاری های نویسندگان اصلی قرآن شمرده اند چنانكه از ابن عباس روایت شده كه او آیه (و قضی ربك الا تعبدوا الا ایاه)15 را (و وصی)قرائت می كرد و می گفت: (آیه در اصل به این نحو بود و بر اثر چسبیدن واو دوم به صاد، مردم آن را (قضی) خوانده اند) البته روشن است كه در نوشته های اولیه نقطه نیز وجود نداشته و زمینه چنین تصوری پیش آمده است.
ابن اشته می گوید: (نویسنده در نوشتن كلمه (وقضی) مركب زیاد به كار برده و درنتیجه واو به صاد چسبیده است)16 و نیز از ابن عباس روایت شده است كه (آیه31 از سوره رعد را به این نحو می خواند: (افلم یتبین الذین آمنوا) به او گفته شد درمصحف (افلم ییاس) آمده است، ولی او گفت: گمان می كنم نویسنده اشتباه كرده، دندانه های حروف را درست ننوشته است)17 باید توجه داشت كه درنوشته های پیشین به جای الف ـ در وسط كلمه ـ دندانه می گذاردند لذا (ییئس) با (یتبین) جز در شماره دندانه ها در نوشتن چندان تفاوتی نداشت.

 

2. بی نقطه بودن حروف

یكی از عواملی كه در قرائت قرآن مشكلات فراوانی ایجاد نمود، بی نقطه بودن حروف معجمه (نقطه دار) و جدا نساختن آن از حروف مهمله (بی نقطه) بود لذامیان (س) و (ش) در نوشتن هیچ فرقی نبود هم چنین میان (ب)، (ت) و (ث)، (ج)، (ح) و (خ)، (ص) و (ض)، (ط) و (ظ)، (ع) و (غ)، (ف) و (ق)، (ن) و (ی) تفاوتی وجود نداشت خواننده باید با دقت در معنای جمله و تركیب كلامی تشخیص می داد كه حرف موجود، جیم است یا حا و یا خا هم چنین حرف مورد نظر با است یا تا و ثا، نون است یا یا.
از این جهت در سوره حجرات در قرائت كسائی آمده است: (ان جاكم فاسق بنبا فتثبتوا) و در قرائت دیگران ( فتبینوا)18 ابن عامر و كوفیون خوانده اند: (ننشزها)19 و دیگران (ننشرها)20 ابن عامر و حفص خوانده اند: (و یكفرعنكم)21 و دیگران (نكفر)22 ابن سمیقع: (فالیوم ننحیك ببدنك) ودیگران ( ننجیك)23 خوانده اند. 24
كوفی ها ـ جز عاصم ـ (لنثوینهم من الجنه غرفا) و دیگران (لنبوئنهم)25 خوانده اند.26

 

3. خالی بودن از علایم و حركات

در مصاحف اولیه كلمات عاری از هرگونه اعراب و حركات ثبت می شد وزن وحركت اعرابی و بنائی كلمه مشخص نبود، لذا برای خواننده غیر عرب مشكل بودتا تشخیص دهد وزن و حركت كلمه چگونه است حتی برای كسانی كه با زبان عربی آشنا بودند دشوار بود تا بدانند هیات كلمه چگونه است مثلا مشخص نبود (اعلم)فعل امر است یا فعل متكلم مضارع و احیانا افعل التفضیل یا فعل ماضی از باب افعال.
حمزه و كسائی آیه (قال اعلم ان اللّه علی كل شئ قدیر)27 را به صیغه فعل امرخوانده اند و دیگران به صیغه فعل مضارع متكلم28 كما این كه نافع آیه (و لاتسال عن اصحاب الجحیم)29 را به صیغه نهی و دیگران به صیغه فعل مضارع مجهول خوانده اند.30
حمزه و كسائی آیه (و من یطوع)31 را با (یا) و تشدید (طا) به صورت مضارع مجزوم خوانده و دیگران آیه را با (تا) و فتح و تخفیف (طا) به صورت فعل ماضی خوانده اند.32
ابن ابی هاشم گفته است: (سبب اختلاف در قرائات سبع این است كه مصاحف فرستاده شده به مناطق و مراكز اسلامی، از هرگونه علایم مشخصه، نقطه و شكل، عاری بود مردم از همین مصاحف برداشت می كردند، لذا میان قاریان شهرها اختلاف پدید می آمد).33
استاد بزرگوار آیت اللّه خویی فرموده است: (روشن نیست كه اختلاف درقرائات منسوب به نقل باشد بلكه به اجتهادات قرا منسوب است و مؤید آن تصریح بزرگان در این زمینه است بلكه اگر ملاحظه شود كه مصحف های اولیه ازنقطه و شكل (اعراب و حركات) خالی بوده، این احتمال قوت پیدا می كند)34

 

4. نبودن الف در كلمات

یكی دیگر از عواملی كه در رسم الخط مشكل می آفرید، نبودن الف در رسم الخط آن روز بود خط عربی كوفی از خط سریانی نشات گرفته است در خط سریانی مرسوم نبود كه الف وسط كلمه را بنویسند و آن را اسقاط می كردند چون قرآن درابتدا با خط كوفی نگاشته می شد، الف های وسط كلمه مانند (سماوات) را نمی نوشتند (به این صورت: سموت) بعدها كه علایم مشخصه ایجاد شد، الف راصرفا با علامت الف كوچك در بالای كلمه مشخص می ساختند، مانند (سموت).

  • 1. ر ك: التمهید، ج2، ص 8 ـ 4.
  • 2. قریش 106: 1.
  • 3. قریش 106: 2.
  • 4. تفسیر طبرسی، ج1، ص 544 شرح مورد الظمن، ص 143.
  • 5. علق 96: 15.
  • 6. یوسف 12: 32.
  • 7. نسا 4: 67.
  • 8. شرح مورد الظمن، ص 186.
  • 9. تحریم 66: 4.
  • 10. تفسیر طبرسی، ج10 ص 316 شرح مورد الظمن، ص 47.
  • 11. نجم53: 50.
  • 12. شرح مورد الظمن، ص 125.
  • 13. زخرف 43: 38.
  • 14. شرح مورد الظمن، ص 128.
  • 15. اسرا17: 23.
  • 16. الاتقان، ج1، ص 180 الدرالمنثور، ج4، ص 170.
  • 17. فتح الباری، ج8، ص 283 ـ 282 و رجوع كنید به: تفسیر طبری، ج13، ص 104 الاتقان، ج1، ص 185.
  • 18. حجرات 49: 6 ر ك: ابو حفص انصاری، المكرر، ص 141.
  • 19. بقره2: 259.
  • 20. الكشف عن وجوه القراات السبع، ج1، ص 310.
  • 21. بقره2: 271.
  • 22. الكشف عن وجوه القراات السبع، ج1، ص 316.
  • 23. یونس 10: 92.
  • 24. تفسیر طبرسی، ج5، ص 130 قرطبی، الجامع لاحكام القرآن، ج8، ص 379.
  • 25. عنكبوت 29: 58.
  • 26. تفسیر طبرسی، ج8، ص 290.
  • 27. بقره2: 259.
  • 28. الكشف عن وجوه القراات السبع، ج1، ص 312.
  • 29. بقره2: 119.
  • 30. الكشف عن وجوه القراات السبع، ج 1، ص 262.
  • 31. بقره2: 158.
  • 32. الكشف عن وجوه القراات السبع، ج 1، ص 268.
  • 33. طاهر بن احمد جزایری، التبیان، مطبعه منار 1334، ص 86 البیان، ص 86.
  • 34. البیان، ص 181.