قرائت حفص (قسمت دوم)

سپس اضافه مي كند: «قرائت تخفيف، قرائت حسن بصري و ابوعبدالرحمان سلمي است و ابوعبدالرحمان سلمي اگر كسي را مي ديد كه با تشديد مي خواند اورا با سنگ ريزه مي زد».1
طبري در همين مورد مي گويد: «تمامي قرا شهرها و بلاد اسلامي جز كسائي، باتشديد خوانده اند و اين كسائي است كه قرائت تخفيف را نيز به حسن بصري و ابوعبدالرحمان سلمي و قتاده نسبت داده است».2
در كتب قرائات تصريح دارند كه جز كسائي كسي با تخفيف نخوانده3 وروشن نيست طبرسي اين سخن را از كجا آورده كه در منابع موجود اثري از آن يافت نمي شود علاوه كه اين سخن با تصريح خود عاصم نيز مخالفت دارد كه قرائتي را كه به حفص آموخته صرفا از طريق ابوعبدالرحمان سلمي از علي (ع) گرفته و ابوبكرابن عياش را نشايد كه در آن دخالتي كند يا تغييري دهد به نظر مي رسد تسامحي دراين نسبت ناروا رخ داده باشد.
آيا حفص مخالفتي با عاصم دارد؟
ابن جزري مي گويد: «حفص گفته است: من در هيچ موردي با قرائت عاصم مخالفتي نداشتم، مگر در مورد كلمه «ضعف» كه سه بار در اين آيه تكرار شده است: «اللّه الذي خلقكم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا» 4 عاصم، كلمه «ضعف» را به فتح ضاد و حفص، به ضم ضادخوانده است»5 ابومحمد مكي مي گويد: «ابوبكر و حمزه اين كلمه را در هر سه مورد به فتح ضاد خوانده اند و گفته شده است كه حفص نيز آن را به فتح ضاد ازعاصم روايت كرده، ولي خود بر مبناي روايت عبداللّه بن عمر، آن را به ضم ضاد خوانده است ابن عمر گفته است كه من اين كلمه را در حضور پيامبر(ص) به فتح ضاد خواندم و پيامبر(ص) قرائت مرا تصحيح كرد و در هر سه مورد به ضم ضاد خواند» مكي اضافه مي كند كه: «از حفص روايت شده كه گفته است: من در قرائتي كه از عاصم فرا گرفتم، در هيچ مورد با وي اختلافي نداشتم و مخالفتي نكردم، مگر درمضموم خواندن اين سه كلمه».6
به نظر مي رسد اين نسبت كاملا ناروا است و هرگز حفص بر خلاف قرائت عاصم قرائت نكرده و چنين چيزي نگفته است و لذا مكي به صراحت آن را به حفص نسبت نداده و با لفظ مجهول7(گفته شده و روايت شده) اين موضوع را باشك و ترديد نقل مي كند به طوري كه گويي صحت و درستي آن برايش روشن نيست اين نكته اي است كه ما نيز آن را ترجيح مي دهيم، زيرا اعتماد شخصيتي مانند حفص به ابن عمر، كه در زندگي با سردرگمي روز مي گذراند و ترجيح دادن وي برشيخ و استاد خود عاصم، كه مورد وثوق و امانت و ضبط بوده، معقول به نظرنمي آيد به خصوص كه قرائت عاصم به موجب اسناد صحيح و عالي ماخوذ ازعلي (ع) است و عاصم آن را به دست پرورده خود «حفص» كه مورد وثوق او بوده، به وديعت سپرده است اين موضوعي نيست كه به مجرد روايتي كه شخص فاقداعتباري نقل كرده، بتوان آن را مورد شك و ترديد قرار داد چگونه ممكن است چنين موضوعي در مورد آيه اي از آيات قرآن بر ديگر صحابه بزرگ و امين پيامبر پوشيده باشد و تنها ابن عمر از آن اطلاع داشته باشد؟
آيا معقول است كه حفص، قرائت شيخ مورد وثوق خود را كه عينا قرائت علي (ع) است و با اخلاص و امانت تمام ازسلمي اخذ كرده، كنار گذارد، تنها به علت روايتي كه صحت آن ثابت نشده است به گونه ديگر قرائت كند؟!.
با توجه به اين كه ما به ميزان دقت كوفي ها، به خصوص در عصر تابعين، و نيز به ميزان دوستي آنان نسبت به اهل بيت (ع) آگاه بوده، ناباوري هايي كه نسبت به افرادي سست عنصر مانند ابن عمر از خود نشان مي دادند، به نادرستي نسبت يادشده و عدم صحت آن يقين داريم و معتقديم كه حفص در هيچ موردي با قرائت استاد خود، عاصم اختلافي نداشته است چنانكه عاصم با سلمي اختلافي نداشته، زيرا سلمي با علي (ع) مخالفتي نداشته است نظري را كه مي توان ترجيح داد اين است كه اين كلمه را حفص هرگز به ضم نخوانده و با شيخ خود هيچ گاه مخالفتي نورزيده است.

  • 1. مجمع البيان ج10، ص 312.
  • 2. جامع البيان، ج28، ص 103.
  • 3. ر ك: ابن جزري، النشر، ج2، ص 388 همان، شرح طيبة النشر، ص 407 ـ 406 داني، التيسير، ص 212 ابوزرعه، حجة القراات، ص 713 ابن مجاهد، السبعه، ص 64 زادالمسير، ج 8، ص 309 محمد سالم گ گ محيسن، المهذب، ج2، ص 417.
  • 4. روم30: 54.
  • 5. طبقات القرا، ج1، ص 254.
  • 6. الكشف عن وجوه القراات، ج 2، ص 186.
  • 7. «روي عن حفص» يا «ذكر هن حقص».