مقایسه دكترین منجی گرایی در اسلام و مسیحیت

تشكيل جامعه‌اي كه معيارهاي معنوي و انساني بر آن حاكم باشد، رسيدن به جهاني كه در آن ستم مفهوم نداشته باشد و ستمگر و ستم‌ ديده‌اي نباشد و استبداد بر مردمان و سرنوشت آنان مسلط نباشد، از ديرباز آرزوي بشر بوده است.

ويژگي های اساسي حكومت امام مهدي(علیه السلام)

يكم. حكومت جهاني

در زمان ظهور مهدي(علیه السلام)، جهان تشنه عدالت است و در انتظار منجي عادل به سر مي‌برد. وقتي امام مهدي(علیه السلام) قيام خود را آغاز مي‌كند، با تكيه بر ياران و سپاهيان خويش و امدادهاي الهي، قدرت خود را در تمامي جهان گسترش خواهد داد و به اذن خدا، زمين و زمان را فرمان‌بردار خويش مي‌سازد. خداوند متعال به بندگان صالحش چنين وعده‌ داده است:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمْ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا.[60]
هم‌چنين مي‌فرمايد:
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ.[61]
امام باقر(علیه السلام) درباره آيه الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنْ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ [62]فرموده است:
اين آيه در شأن آل‌محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، يعني مهدي(علیه السلام) و اصحابش نازل شده است كه خداوند سراسر زمين را به او تمليك مي‌كند و به دست او دين را ظاهر مي‌سازد و بدعت‌ها و باطل را از ميان مي‌برد تا حدي كه اثري از ستم ديده نخواهد شد.[63]

دوم. گسترش عدل و قسط

ديگر ويژگي حكومت مهدي(علیه السلام)، رعايت عدالت در تمامي جنبه‌هاي آن است. تأكيد بر مسئله عدالت و برپايي قسط در عصر مهدي، ترجيع بند همه روايات و احاديث در مورد آن حضرت به شمار مي‌رود. مهدي(علیه السلام)، عدالت را به تمام معنا به اجرا در مي‌آورد و در همه جنبه‌هاي حقوقي، قضايي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ... آشكار مي‌سازد، همان عدلي كه امام علي(علیه السلام) به آن بشارت داده است.[64]

سوم. وحدت

دولت مهدي(عج)، دولت وحدت است؛ وحدت صوري و معنوي. وحدت صوري است؛ زيرا مردم زير پرچم اسلام و معتقد به قانون قرآن، به خداوند واحد دل مي‌سپارند. وحدت معنوي نيز دارد؛ زيرا دوست مؤمنان پاك‌دل است؛ مردمي يك دل با هدفي واحد، يك سخن و دوستدار برپايي نظام عدالت‌ كه به توصيه‌هاي حاكمي الهي و عدالت‌گستر دل بسته‌اند.
بدين‌سان، دولت اسلام با بهره‌گيري از قانون قرآن و به كارگيري دقيق دستورهاي آن، به رهبري امام مهدي(عج) استقرار مي‌يابد و جهانيان، لذت زندگي زير پرچم منجي الهي، عادل را درك خواهند كرد. آن روز، زمين و آسمان به يمن برپايي دولت كريمه مهدوي، بركت‌هاي بي‌پايانشان را به مردم تحت امر او مي‌بخشند. اهل آسمان و زمين، شادمان و جماد و نبات و حيوان، شادابند.[65]

نتيجه و مقايسه

با توجه به آن‌چه درباره منجي‌گرايي در مسيحيت و اسلام گفته شد، مي‌توان اين نتايج را به دست آورد:
الف) عقيده به ظهور منجي بزرگ الهي در آخر الزمان كه جهانيان را از ستم و استبداد و بيداد رهايي خواهد بخشيد، اعتقادي همگاني در ميان پيروان دو دين بزرگ الهي است و در متون ديني اين دو آيين بزرگ، نمونه‌هاي فراواني از اين نويدها و بشارت‌ها وجود دارد.
ب) موعود و منجي ملت‌ها در هر دو دين، ويژگي‌هايي تقريباً هم‌سان دارد و هدف از ظهور او، اقامه عدل و داد و برپايي نظامي عادلانه و الهي است.
ج) رخدادهاي زمان عروج حضرت عيسي(علیه السلام) و آخرالزمان كه در مسيحيت مطرح شده، با روي‌دادهاي زمان غيبت كبراي امام مهدي(عج) و فتنه‌هاي آخرالزمان كه در آثار مسلمانان آمده است، تفاوت‌ها و شباهت‌هايي دارد. مي‌توان گفت ميان پيروان اين دو آيين، ديدگاه‌هاي انحرافي و اغراق‌آميز نفوذ كرده است.
د) درباره وضعيت پس از ظهور و فراواني بركات و نعمت‌ها و ايجاد صلح و آرامش در زمين نيز برخي تعبيرهاي مبالغه‌آميز در متون حديثي اسلام و متون ديني مسيحيت ديده مي‌شود. به وي‍ژه در عهد عتيق، مطالبي عجيب عنوان شده است.
هـ) منجي در مسيحيت، در آسمان‌ها زيست مي‌كند و براي آغاز ظهورش، نخست مؤمنان را به آسمان مي‌برد. آن‌گاه پس از سال‌ها مصيبت عظيم، به زمين باز مي‌گردد. درك اين آموزه بسيار خردگريز است، ولي منجي مسلمانان، در زمين و با زمينيان زندگي مي‌كند، در ميان آنان است و با ايشان سخن مي‌گويد، در بسياري موارد ياري‌شان مي‌كند و با راهنمايي‌هاي سودمندش، ايشان را هدايت مي‌نمايد، ولي مردم او را با عنوان مهدي موعود تطبيق نمي‌دهند.
و) بخشي از بشارت‌هايي كه در عهدين درباره منجي آخرالزمان آمده است، درباره حضرت عيسي(ع) مي‌تواند صادق باشد، ولي بسياري از آن بشارت‌ها درباره آن حضرت صادق نيست، ولي بنابر برخي پژوهش‌ها مي‌توان بر منجي معرفي شده در اسلام تطبيق كرد.[66]

 

آسيب شناسي منجي‌گرايي

متأسفانه آموزه منجي‌گرايي با همه تقدسي كه دارد، هم‌چون برخي ديگر از آموزه‌هاي ديني، از برخي انحراف‌ها و آسيب‌ها در امان نمانده است و بعضي، دانسته يا نادانسته، در اين‌باره به باورهاي نادرستي معتقد شده‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌گردد:

1. آسيب شناسي دكترين منجي‌گرايي در اسلام

برخي از فرقه‌هاي مسلمان با دريافتي ناصحيح از آموزه منجي‌گرايي، در انجام وظايف اسلامي خود، به ويژه در زمينه هدايت مردم و اجراي دو واجب مهم الهي، يعني امر به معروف و نهي از منكر دچار تفريط شده‌اند. اين عده با نقل روايت‌هايي بدين مضمون كه «مهدي زماني ظهور خواهد كرد كه زمين پر از ستم و فساد شده باشد»،[67] هر انقلاب و حركتي پيش از قيام منجي آخرالزمان را محكوم به شكست و نابودي مي‌دانند و در برابر ظلم‌ها و تجاوزها به اسلام و مسلمانان ساكت مي‌نشينند و ديگران را هم به سكوت و ظلم‌پذيري و خفقان تشويق مي‌كنند. اينان مهم‌ترين وظايف دوران غيبت، يعني صبر و انتظار مثبت و انقلابي و سازنده را به آموزه‌هايي منفي و دست و پا گير در وظايف اجتماعي تفسير مي‌نمايند. اين افراد مي‌گويند چون امام مهدي(علیه السلام) زماني ظهور مي‌كند كه جهان پر از ستم و جور شده باشد، بنابراين، زماني آن منجي به فرياد ما مي‌رسد كه صلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقيقت طرف‌داري نداشته باشد. پس آن‌گاه كه جز باطل، نيرويي حكومت نكند و فرد صالحي در جهان يافت نشود، دست غيب از آستين بيرون مي‌آيد. ما بايد به جاي تلاش در جهت نيكي‌ها، كاري كنيم كه روند ظهور و خروج منجي سرعت گيرد و بهترين كمك به اين روند و بهترين شكل انتظار، اشاعه فساد، فحشا، ستم يا دست‌كم سكوت در برابر فساد حكومت‌هاي ستم‌گر است.[68]
در پاسخ اجمالي مي‌توان گفت كه قيام مهدي(عج) براي پشتيباني از مظلوماني است كه شايسته حمايتند، نه ستم‌پذيران خاموش و رضايت‌دهندگان به ستم و تباهي. چنان‌كه شيخ صدوق از امام صادق(ع) نقل مي‌كند كه «ظهور منجي تحقق نمي‌پذيرد، مگر اين‌كه هر كدام از شقي و سعيد به فرجام كار خود برسند». پس سخن در اين نيست كه سعيدي در دنيا نباشد و تنها اشقيا به نهايت درجه شقاوت برسند، بلكه سخن اين است كه هركدام از گروه سعادت‌مندان و اشقيا به نهايت كار خود برسند.[69]
از نظر روايات، در سرآغاز قيام منجي آخرالزمان، سلسله قيام‌هايي حق از سوي اهل حق و صلاح انجام مي‌گيرد كه معصومان و بزرگان دين آن را تأييد مي‌كنند. قيام «يماني» پيش از ظهور امام مهدي(علیه السلام)، نمونه‌اي از اين سلسله قيام‌هاست.[70]
پس روايات اسلامي انتظار منجي را افضل اعمال دانسته‌اند؛ انتظاري كه در آن، هر فرد در برابر خود و جامعه مسئول باشد. اين انتظار، تعهدآفرين و تحرك‌بخش است و عبادت به شمار مي‌رود.

2. آسيب شناسي دكترين منجي‌گرايي در مسيحيت

متأسفانه دكترين منجي‌گرايي در مسيحيت، در مواردي دست‌خوش انحراف‌ها و بدعت‌هايي شده است كه پي‌آمدهاي آن به شدت، صلح جهاني و آينده بشري را تهديد مي‌كند. يكي از آن موارد، پيدايش گروهي به نام «مسيحيان صهيونيست» است كه با انديشه بنيادگرايي در زمينه ظهور و رجعت منجي آخرالزمان، با شدت تمام به تشكيل دولت يهودي در فلسطين و پشتيباني همه جانبه از رژيم اشغال‌گر قدس اصرار مي‌ورزند و آن را وظيفه‌اي مقدس براي همه مسيحيان منتظر منجي مي‌پندارند.
ايشان بر اساس تفسيري انحرافي از كتاب مقدس، معتقدند جنگ آخرالزمان كه به ظهور مجدد مسيح و پيروزي او و سپاهيانش خواهد انجاميد، در صحراي «مجدّو» در فلسطين خواهد بود. هم‌چنين نبرد «هارمجدّون»[71] كه رويارويي نهايي ايمان و كفر است و به تشكيل دولت هزار ساله مسيح خواهد انجاميد، در آن سرزمين و تنها پس از گردهمايي بندگان برگزيده خدا در قلمرو «ارض موعود» به عنوان يك ملت، رخ خواهد داد. گروه‌هاي صهيونيست مسيحي كه شمارشان بر اثر تبليغات گسترده به سرعت در حال افزايش است، معتقدند ظهور مجدد مسيح نزديك است. از اين‌رو، براي تحقق نشانه‌هاي ظهور مي‌كوشند خود را «مسيحيان از نو زاده شده» بنامند كه «غسل تعميد مجدد» كرده‌اند. آنان انتظار دارند با اين اعتقاد و عمل، نبرد خونين آرماگدون را نبينند و آزار‌هاي حاصل از اين جنگ را احساس نكنند، بلكه از سوي خدا به آسمان‌ها ربوده شوند تا هم‌زمان با بازگشت مسيح به زمين، همراه او به زمين بازگردند و دوران حكومت هزارساله او را ببينند.[72]
مسيحيان صهيونيست بر اساس نوشته‌هاي كتاب مقدس و تفسيرهايي كه ارائه داده‌اند، به هفت مرحله براي پايان جهان و ظهور مجدد مسيح اعتقاد دارند. آن مراحل عبارتند از:
1. بازگشت يهوديان به فلسطين؛
2. ايجاد دولت يهودي در آن سرزمين؛
3. موعظه متون انجيل در بني اسرائيل و ديگر مردم دنيا در سراسر زمين؛
4. سرور و تنعم مؤمنان به كليسا و ربوده شدن آنها به بهشت؛
5. دوران فلاكت و ظلم و مصيبت عظيم به مدت هفت سال و نبرد با پيروان دجال؛[73]
6. وقوع جنگ «هارمجدون» در صحراي «مجدو» در اسرائيل؛
7. شكست لشكريان دجال و استقرار پادشاهي مسيح (پايتخت اين پادشاهي اورشليم است و به دست يهودياني كه به مسيح پيوسته‌اند، اداره خواهد شد).
برخي از گروه‌هاي صهيونيست مسيحي، ساخت معبد سوم سليمان و ذبح گوساله سرخ مو را (هم‌گام با باورهاي صهيونيست‌هاي يهودي) به مراحل ياد شده افزوده‌اند.[74]
اين انديشه در ميان گروهي از سردمداران حكومت كنوني ايالات متحده و برخي كشورهاي اروپايي نفوذ كرده است. آنان با اعتقاد به اين‌كه يهوديان و اسرائيل قادر به اجراي برنامه‌هاي خدا در سرزمين موعود و آماده ساختن شرايط بازگشت دوباره مسيح هستند، امكانات نظامي و مالي و تبليغاتي گسترده‌اي در اختيار رژيم اشغال‌گر قدس مي‌گذارند و در قبال كشتار مسلمانان مظلوم فلسطين و لبنان، نه تنها سكوت مي‌كنند، بلكه به پشتيباني كامل از اين ژيم مي‌پردازند.[75]

نقد انديشه صهيونيسم مسيحي

انديشه مسيحيت صهيونيستي رسواتر از آن است كه به نقد و بررسي آن بپردازيم. اين گروه، بيشتر به جرياني سياسي شباهت دارد كه براي كسب سلطه بر جغرافياي فرهنگي و خاكي مسلمانان (از نيل تا فرات) به آموزه‌هاي ديني تمسك جسته است. اينان زمينه‌سازي براي ظهور مسيح4 را بهانه‌اي براي حضور در منطقه خاورميانه، پشتيباني از اسرائيل و لشكركشي به كشورهاي اسلامي مانند عراق و افغانستان قرار داده‌اند.
با وجود اين، باورهاي اين گروه با بحران‌هايي رو‌به‌روست:
1. پيش‌گويي‌هاي كتاب مقدس، قابليت تفسير و تأويلي غير از ادعاي مسيحيان صهيونيست دارند.
2. زمينه‌سازي براي تحقق پيش‌گويي‌هاي كتاب مقدس، هرگز مجوز نمي‌تواند جنايت و كشتار بي‌گناهان يا اخراج آنها از سرزمين اجدادي‌شان باشد.
3. سوءاستفاده از دين و تبديل آن به ابزار سركوبي ملت آزاده فلسطين، از نظر عموم دين‌داران و امت‌هاي توحيدي (مسلمان و مسيحي و يهودي) محكوم است.[76]

 

نویسنده: سید محمد علی آل علی

پی نوشت ها:
[1] . نك: تامس مور ، آرمان شهر (اتوپيا)، ترجمه داريوش آشوري و افشار نادري، انتشارات خوارزمي، تهران 1361.
[2] . مسيانيسم، به معناي اصل اعتقاد جامعه به مسيح يا موعود است. در جامعه‌شناسي اين اصل مطرح است كه هر جامعه‌اي در نهاد خويش، اين اعتقاد را به عنوان واكنش طبيعي و فطري ساختار خود در توجيه‌هاي مختلف دارد. نك: محمد تقي راشد محصل، نجات‌بخشي در اديان، ص15 ، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چاپ اول، تهران 1369.
[3] . مي‌توان گفت اعتقاد به ظهور منجي موعود وجه مشترك همه اديان است. در اسلام، حضرت مهدي4 براي استقرار جهاني خالي از بدي‌ها و آراسته به نيكي‌ها پيكار مي‌كند. فارقليط (آموزگار، تسلي دهنده) در مسيحيت، هادي و تقويت‌كننده مؤمنان و تحقق‌بخش عدالت در جهان است (نك: جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، واژه «تسلي دهنده» و«روح القدس»، چنان‌كه در آيين هنديان باستان، «كالكي» سوار بر اسب سفيد، با در دست گرفتن شمشير درخشان، آغازگر عصر طلايي است. (نك: داريوش شايگان، اديان و مكتب‌هاي فلسفي هند، ج1، ص274، مؤسسه امير كبير، تهران 1356.
[4] . سوره انبياء، آيه 105.
[5] . سوره اسراء ، آيه 81.
[6] . مكاشفه22: 20 (به نقل از هنري تيسن، الهيات مسيحي، ص327، ترجمه ط. ميكائيليان، انتشارات حيات ابدي، بي‌جا، بي‌تا).
[7] . متي24 و 25، مرقس13و لوقا21.
[8] . اول تالونيكيان، دوم تسالونيكيان و مكاشفه.
[9] . الهيات مسيحي ، ص327 ـ 328.
[10] . اول پطرس1: 3
[11] . اول يوحنا 3: 2 و 3.
[12] . اول يوحنا3: 2 و 3.
[13] . متي24: 44.
[14] . متي25 و اول يوحنا3: 2و3.
[15] . مرتس13: 35و36، اول يوحنا 2: 28.
[16] . روميان12: 11و12.
[17] . دوم تسالونيكيان 1: 7 – 10.
[18] . اول تسالونيكيان 4: 13-18، عبرانيان 10: 35-38، يعقوب 5: 7.
[19] . الهيات مسيحي ، ص329.
[20] . متي24: 45-46.
[21] . رساله پولس رسول به روميان، باب 13: 7ـ14.
[22] . اول قرنتيان15: 51 ـ52.
[23] . فيليپيان3: 20-21.
[24] . نك: متي 25: 14ـ30؛ لوقا 19: 11ـ27؛ روم شالونيكيان 2: 6ـ8.
[25] . نك: علي فاطميان، نشانه‌هاي پايان، فصل ششم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، تهران 1381. [26] . دانيال9: 23ـ27.
[27] . دانيال 12: 1.
[28] . الهيات مسيحي، ص339.
[29] . مكاشفه يوحنا16: 13ـ17.
[30] . زكريا 12: 1، 13: 1 و 14: 2.
[31] . مكاشفه9: 1-10 و 19: 19 و مزامير 2: 3.
[32] . دوم تسالونيكيان 1: 1-12، مكاشفه يوحنا 19: 15.
[33] . مزامير 72-6-11.
[34] . مكاشفه 20: 1-3.
[35] . متي 24: 30.
[36] . مكاشفه1: 7.
[37] . زكريا 14: 15، اول تسالونيكيان3: 13.
[38] . مكاشفه 11: 12-20.
[39] . الهيات مسيحي، ص341.
[40] . حزقيال نبي 11: 17.
[41] . رساله پولس رسول به روميان 11: 26-27.
[42] . زكرياي نبي 12: 8 ـ10.
[43] . زكرياي نبي 12: 10-14، الهيات مسيحي ، ص342.
[44] . اشعيا 35: 1 ـ 10.
[45] . اشعياي نبي 11: 1ـ 9 .
[46] . ابن جوزي، تذكر? الخواص، ص 377، 1369 هـ .ش، (به نقل از: لطف‌الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص236، چاپ اول: مؤسسه السيده المعصومه، قم 1419 هـ.ق).
[47] . آيت‌الله صافي گلپايگاني، هزاران حديث در مورد امام مهدي4 از حدود سي‌صد كتاب شيعي و سني در كتاب منتخب الاثر گردآوري كرده است.
[48] . منتخب الاثر، ص 397؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص93، كتاب فروشي اسلاميه، تهران 1379.
[49] . منتخب الاثر، فصل چهارم و پنجم، ص445ـ520.
[50] . همان، فصل ششم، ص523 ـ572.
[51] . ناظر به روايتي از امام باقر7 نك: كمال‌الدين و تمام النعمه، ج1، ص449.
[52] . نك: نجات‌بخشي در اديان، ص 169.
[53] . سيد رضي، نهج البلاغه، خ 136.
[54] . حضرت امام زين‌العابدين7 فرموده است: «آنها كه از بستر خود براي ياري امام قائم4 ناپديد مي‌شوند، 313 مرد به شماره اهل بدر هستند كه صبح آن شب در مكه حاضر مي‌شوند و اين است گفته خداي تعالي: gوَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمْ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيٍْ قَدِيرٌf، (سوره بقره، آيه148)؛ اينها اصحاب قائم باشند.»؛ ( كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص368).
[55] . اين ويژگي‌ها، بيشتر دستور اكيد بر اجراي واجبات الهي و دوري از محرمات و دوري جستن از ماديات و زخارف دنيوي و توجه به ساده زيستي و آمادگي براي جهاد در راه خداست. (نك: منتخب الاثر، ص 580 ـ581. به نقل از: حسين محدث نوري، كشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار).
[56] . محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج52، ص323؛ ج33، ص 367، چاپ سوم: مؤسس? الوفاء، لبنان، 1403 ق / 1983م.
[57] . نك: همان، باب 26، ص279 ـ 308.
[58] . سوره فتح، آيه 29. گرچه روايات بيشتر بر جنبه شمشيرزني و كشتار مخالفان او دلالت دارند، ولي از رواياتي نيز مهر و عطوفت او نمايان است. براي نمونه، امام صادق7 فرموده است: «ينتج الله تعالي في هذه الأمر رجلاً منّي و أنا منه، يسوق الله تعالي به بركات السموات و الأرض فينزل السماء قطرها و يخرج الأرض بذرها، و تأمن وحوشها وسباعها يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و يقيل حتي يقول الجاهل لو كان هذا من ذرّي? محمد لرحم» (منتخب الاثر، ص225، به نقل از: شيخ طوسي، الغيبة).
[59] . از امام باقر7 نقل شده است كه درباره آيه gوَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًاf، (سوره نساء، آيه159) فرمود: «إنّ عيسي7 ينزل قبل يوم القيام? إلي الدنيا، فلا يبقي أهل ملّ? يهودي و لاغيره إلاّ آمنوا به قبل موتهم و يصلّي عيسي7 خلف المهدي4». (منتخب الاثر، ص 600، به نقل از: سلمان قندوزي، ينابيع المودّ?، ص422، تهران 1302. در روايت ديگري آمده است: «يجتمع المهدي و عيسي بن مريم فيجيء وقت الصلو?، فيصلّي عيسي ورائه مأموماً. تذكر? الخواص». (همان، ص337، به نقل از: منتخب الاثر، ص600).
[60] . سوره نور، آيه55.
[61] . سوره انبياء، آيه105.
[62] . سوره حج، آيه41.
[63] . منتخب الاثر، ص585. (به نقل از: ينابيع المود?، ص426).
[64] . «فيريكم كيف عدل السيرة و يحيي ميت الكتاب و السنة». ( نهج البلاغه، خ136)
[65] . احاديث درباره بركت آسمان و زمين و نباتات و درختان و صلح و آرامش و شادي در ميان مردم و حتي جانوران بسيار است. براي نمونه، روايت شده كه: «يفرح به أهل السماء و أهل الارض و الطير و الوحوش و الحيتان في البحر و تزيد المياه في دولته و تمدّ الأنهار و تضعف الأرض أكلها و تستخرج الكنوز.» (منتخب الاثر، ص589، به نقل از: حسين نوري، كشف الاشعار؛ نيز نك: منتخب الاثر، احاديث فصل هفتم، ابواب 1ـ4، ص585 ـ593)
[66] . در اين باره نك: مجتبي تونه‌اي، موعودنامه، ذيل عنوان «موعود» چاپ اول: قم 1383.
[67] . «يملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» احاديث به اين مضمون بسيار است. در كتاب منتخب‌الاثر، ص378 ـ381، فصل دوم، ‌باب 25، 123 حديث در اين زمينه وجود دارد.
[68] . براي آشنايي با اين انحراف، نك: حبيب‌الله طاهري، سيماي آفتاب، قم، زائر 1280.
[69] . موعود نامه، ذيل عنوان انتظار مثبت.
[70] . عن الصادق7 قال: «خمس قبل قيام القائم4: اليماني و السفياني و الخسف بالبيداء و خروج اليماني و قتل النفس الزكيه.» (منتخب‌الاثر، ص562، با توضيحات نويسنده در پاورقي)
[71] . Armagedton.
[72] . نصير صاحب خلق، «صهيونيست مسيحي»، مجله موعود، ش41، ص14.
[73] . Antihrist.
[74] . گريس هال سل، تدارك جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدي، ص19، چاپ اول: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1377.
[75] . نك: رضا هلال، «مسيح يهودي و فرجام جهان (مسيحيت سياسي و اصول‌گرا در امريكا)»، ترجمه قبس زعفراني، مجله موعود، ش40، ص14 ـ 21.
[76] . نك: پيشارا اواد، «مسيحيت صهيونيستي (بررسي مسيحيت صهيونيستي از نگاه مسيحيان كاتوليك)»، ترجمه فاطمه شفيعي سروستاني، مجله موعود، ش40، ص34 ـ 38.