منشا قول به تحریف(قسمت اول)

منشا قول به تحریف، روایاتی است كه در كتب حدیثی اهل سنت و شیعه آمده است، ظاهر آن روایات، به تحریف كتاب دلالت دارد و همواره علما و محققان شیعه و سنی در صدد چاره جویی این گونه روایات بوده اند این روایات یا سندهای ضعیف و فاقد اعتبار دارند یا دلالت های نارسا و قابل تاویل. در كتب اصولی وكلامی این روایات به طور كلی مردود شناخته شده است علامه شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر «آلاالرحمان» می گوید:
«در جمله روایاتی كه حاجی نوری در این باره آورده است، روایاتی وجود دارد كه هرگز احتمال صدق آن ها نمی رود برخی از نظر مفهوم اختلاف بسیار دارند و به تنافی و تعارض منتهی می گردند به علاوه سند بیش تر این روایات به كسانی بازمی گردد كه علما آنان را به ضعف گفتار، فساد مذهب و جفا در روایت وصف كرده اند و یا برخی از آن ها به دروغ گویی و دروغ پردازی شهرت دارند كه هرگز روایت از آنان جایز نیست گروهی حتی درباره ائمه حالت توقف داشته و با آنان دشمنی می كردند این اوصاف خود كافی است كه روایت این افراد قابل اعتماد نباشد».(1)
این جانب با بررسی تمام این روایات، چه منقول از اهل سنت و چه منقول ازشیعه، چنین یافتم كه این قبیل روایات كه مایه طعن بر شریعت است، غالبا مجعول و به دست دشمنان دین ساخته و پرداخته شده است یا آن كه قابل تاویل به وجوه دیگر است و ربطی به مساله تحریف ندارد در این جا لازم است به برخی از این روایات اشاره شود.

 

روایات اهل سنت

در میان اهل سنت گروهی صرفا به جمع حدیث می پرداختند و كمتر به جنبه محتوا اهمیت می دادند، یعنی آن چه در نظر این گروه اهمیت داشت جمع آوری گفتار سابقین بود و تمام ارزش را در كمیت و حجم به دست آمده در این راه می دانستند لذا بیش تر كوشش داشتند تا مقدار احادیث به دست آمده آنان، بدون توجه به محتوا، بیش تر باشد ازاین رو در میان احادیث گرد آمده ایشان، صحیح وسقیم خلط شده است و احیانا مطالب بیهوده بسیاری به چشم می خورد این گروه درگذشته به نام «حشویه» خوانده می شدند و امروزه به نام «سلفیون» (2) معروفند چنان كه در میان شیعه گروه مشابهی وجود داشته و دارد كه به نام «اخباریون» شناخته شده اند بیش تر و شاید تمام روایات تحریف، به دست این گروه جمع، تدوین، ثبت و ضبط شده است و نباید كار این دو گروه را به حساب محققان واهل نظر از اهل سنت و شیعه گذاشت اكنون برخی ازاین روایات را در ذیل می آوریم:

1. آیه رجم: در قرآن، حكم به رجم نیامده است فقط به جلد (تازیانه زدن زانی وزانیه) اشاره شده است، بنابراین رجم زانی و زانیه در شرایط خاصی(3) درسنت وارد شده و مورد اجماع امت است، ولی عمربن الخطاب گمان می كرد كه درقرآن آیه رجم وجود داشته و این آیه موقع جمع آوری قرآن از قلم افتاده است، لذاهم واره می كوشید درج آن را به صحابه بپذیراند به طوری كه قبلا ذكر شد هنگام جمع قرآن به وسیله زید بن ثابت، عمر خواست نظر خود را به جمع بقبولاند وعبارت «الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما البته نكالا من اللّه واللّه عزیز حكیم، پیرمرد و پیرزنی اگر زنا كردند آنان را سنگ سار كنید عقوبتی است از جانب خدا وخدا عزیز و حكیم است» را به عنوان آیه در قرآن قرار دهد به طور معمول از وی شاهد طلبیدند او نتوانست شاهد بیاورد، لذا پذیرفته نشد، ولی عمر پیوسته در این اندیشه بود كه بر مردم عرضه كند و به گمان خود حجت را بر مردم تمام كند درآخرین روزهای حیات خود، بالای منبر تاكید نمود: «ای مردم! مبادا روز قیامت بگویید عمر به ما نگفت خدایا شاهد باش كه گفتم و عرضه كردم ولی كسی آن را نپذیرفت»(4)
ظاهرا، عمر حدیثی را با آیه قرآن اشتباه گرفته است، زیرا زید بن ثابت می گویدشنیدم كه پیامبر(ص) فرمود: «شیخ و شیخه اگر زنا كردند آنان را سنگ ساركنید» ممكن است عمر نیز آن را از پیامبر شنیده است و گمان كرده آیه قرآنی است كه پیامبر تلاوت می فرماید.

2. آیه رغبت: عمر، گمان داشت كه در قرآن آیه ای با این نام وجود داشته و ساقط شده است او می گفت یكی از آیاتی كه در قرآن می خواندیم این آیه بود: «ان لاترغبوا عن آبائكم فانه كفر بكم ان ترغبوا عن آبائكم» (5) محتمل است عبارت مذكور حدیثی بوده باشد كه از پیامبر شنیده شده اما او گمان برده كه آیه قرآنی است كه تلاوت می گردد.

3. آیه جهاد: عمر هم چنین گمان می برد كه این عبارت آیه قرآنی بوده واز قرآن ساقط شده است: «ان جاهدوا كما جاهدتم اول مره».(6)

4. آیه فراش: طبق گمان عمر عبارت «الولد للفراش و للعاهر الحجر» (7) ازآیات قرآنی بوده است در حالی كه حدیث متواتری است از پیامبر اكرم (ص) كه فرزند، از آن صاحب فراش (رخت خواب، كنایه از شوهر شرعی) است و عاهر (زانی) را نصیبی نیست.

5. عدد حروف قرآن: عمر را گمان برآن بود كه حروف قرآن 1،270،000 است در صورتی كه عدد موجود بیش از 671/323 نیست از وی روایت شده است: «قرآن دارای هزار هزار حرف و بیست و هفت هزار حرف است هركه قرآن را برای خدا و باصبر و حوصله بخواند، در مقابل هر حرف یك زوجه از حورالعین به اومی دهند» (8) ذهبی گوید: «این خبر باطل را فقط محمدبن عبید نقل كرده است در حالی كه به وی اعتمادی نیست».(9)

6. عبداللّه فرزند عمر چنین می پنداشت كه بسیاری از آیه های قرآن از میان رفته است او چنین می گفت: «كسی از شما نگوید كه تمامی قرآن را فراگرفته ام، از كجامی داند تمامی قرآن كدام است؟ در صورتی كه بسیاری از قرآن از میان رفته است بلكه باید بگوید آن چه هست فرا گرفته ام».(10)

7. برخی گمان می كردند كه در جنگ یمامه (در سال اول خلافت ابوبكر با كشته شدن بسیاری از صحابه، بخشی از قرآن نابود شده است، زیرا عالمان قرآن در این جنگ كشته شدند و پس از آنان كسی ندانست سرنوشت آن مقدار از قرآن كه هم راه آنان بود به كجا انجامید و هرگز كسی آن را در قرآن (مصحف موجود) ننوشت و ثبت ننمود ابن ابی داود این مطلب را از ابن شهاب آورده است.(11)

8. در مصحفی كه عایشه برای خود انتخاب كرده بود، زیادتی بود كه در دیگرمصحف ها وجود نداشت و آن عبارت چنین بود: «ان اللّه و ملائكته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما و علی الذین یصلون الصفوف الاولی» حمیده دختر ابی یونس، خدمت گزار عایشه، می گوید: «البته این تا موقعی بود كه عثمان مصحف ها را تغییر نداده بود».(12)

9. عایشه گمان می كرد در قرآن آیه ای بوده است كه مقدار شیرخوارگی را كه موجب حرمت (رضعات محرمه) می شود تعیین می كرد، ولی موقع اشتغال به دفن پیامبر(ص) گوسفندی وارد اتاق وی شده است و صفحاتی را كه مشتمل بر آیه رضعات بود جویده و خورده است ! آن آیه ابتدا چنین بود: «عشر رضعات یحرمن» ولی بعدا با آیه «خمس رضعات یحرمن» نسخ شد عایشه گوید: «موقع وفات پیامبر(ص) این دو آیه، جز آیات قرآن تلاوت می گردید».(13)

10. ابوموسی اشعری، گمان می برد در قرآن سوره ای وجود داشته معادل سوره برائت و سوره دیگری معادل سوره های «مسبحات»، كه این سوره ها از قرآن ساقطشده و از بین رفته است او می گوید: فعلا یكی از آیات سوره معادل برائت را بیاددارم: «لو كان لابن آدم و ادیان من مال لا بتغی وادیا ثالثا و لا یملا جوف ابن آدم الا التراب» ابو موسی ظاهرا حدیث وارد را با قرآن اشتباه گرفته است و نیز می گوید: ازسوره مفقود شده هم ردیف مسبحات آیه ای را به یاد دارم: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون فتكتب شهاده فی اعناقكم فتسالون عنها یوم القیامه» (14)، ولی این عبارت ها از احادیث قدسی است كه به گمان ابوموسی از قرآن است.(15)

11. به صحابی جلیل ابی بن كعب نسبت داده اند كه گفته است: «سوره احزاب كه فعلا دارای 73 آیه است، معادل سوره بقره بوده و حدود 286 آیه داشت» این گفتاررا به عایشه نیز نسبت داده اند كه شاید غرض او تحریك مردم علیه عثمان بود.(17)

12. مالك بن انس گمان می كرد كه بیش از یك چهام از سوره برائت باقی نمانده است او می گوید: «این سوره هم آورد سوره بقره بوده و از اول آن، مقدار زیادی افتاده است و بسم اللّه الرحمان الرحیم نیز جز آیات ساقط شده است» در این زمینه روایات بسیاری آورده اند كه همگی ناتوانی ذهن ناقل را می رساند.(17)

 

فاجعه كتاب الفرقان

متاسفانه مشكلی كه این گونه روایات به بار آورده این است كه عده ای آنان را باورداشته و ترتیب اثر داده اند آنان معتقد شده اند كه بعد از رحلت پیامبر تا موقع خلافت عثمان كه یك سان كردن مصاحف انجام گرفت، آیه ها و سوره هایی از قرآن كم یا برآن افزوده شده است و این همان تحریف در قرآن است كه ضرورت دینی برخلاف آن حكم می كند.
یكی از كسانی كه تحت تاثیر این گونه باورهای ناروا قرار گرفته محیی الدین ابن عربی (متوفای 638)، صاحب كتاب «فتوحات مكیه» است او بر این باوربوده كه قرآن دست خوش تحریف گردیده، چیزهایی از آن كم شده است گوید: «اگر نبود افراد ضعیف دل كه زود می لغزند و اعتقادشان متزلزل می شود و حكمت چنین كاری را مجاز نمی شمرد هر آینه روشن می كردم تمامی آن چه را كه از مصحف عثمان ساقط شده است».(18)

ولی از همه ناگوارتر، كتابی است به نام «الفرقان» كه در عصر اخیر، به دست نویسنده مصری، محمد محمد عبداللطیف معروف به ابن الخطیب، از علمای معروف مصر، نوشته شده است در این كتاب این باروهای نادرست جمع آوری شده و برآن ها صحه گذاشته شده است و به صرف این كه در صحاح سته آمده، صحیح دانسته شده است این كتاب در مصر، غوغایی برپا كرد و مردم علیه آن شوریدند تاآن كه دانش گاه الازهر از دولت تقاضای مصادره كتاب را كرد و نسخه های پخش نشده مصادره شد، ولی در همان مدت كوتاه، كتاب اثر سؤ خود را گذاشت و درجهان منتشر شد، نسخه هایی از آن كتاب در قم فعلا موجود است و اخیرا در تیراژی بالا در لبنان چاپ و منتشر گردید!.

  • (1). تفسیر آلاالرحمان، ج 1، ص 25.
  • (2). سلفیون به كسانی گفته می شود كه صرفا خود را پیرو سلف (گذشتگان) می دانند و هرچه از آن ها برسد، چه راست و چه دروغ، آن را سرلوحه زندگی خود قرار می دهند و هرگز قدرت تشخیص صحیح از سقیم را ندارندو اجازه تشخیص را نیز به كسی نمی دهند اینان امروزه قسمتی از «وهابیون» را تشكیل می دهند.
  • (3). زناكار اگر دست رسی به حلال داشته و راه حرام پیموده، سنگ سار می شود و گرنه تازیانه می خورد.
  • (4). ر ك: صحیح بخاری، ج 8، ص 211 ـ 208 صحیح مسلم، ج 4، ص 167 و ج 5، ص 116 مسند احمد، ج 1، ص 23 و ج 5، ص 132 و 183 ابوداود (حدود 23) ترمذی (حدود 7) ابن ماجه (حدود 9)دارمی (حدود 16)موطا (حدود 10) تمامی كتب صحاح اهل سنت حدیث آیه رجم را آورده اند.
  • (5). صحیح بخاری، ج 8، ص 211 ـ 208 صحیح مسلم، ج 4، ص 167 و ج5، ص 116.
  • (6). الدر المنثور، ج 1، ص 106.
  • (7). ر ك: الدر المنثور، ج 1، ص 106 فتح الباری، ج 12، ص 127 تفسیر ابن كثیر، ج 3، ص 261 البرهان، ج 2، ص 37 ـ 36.
  • (8). الاتقان، ج 1، ص 198.
  • (9). میزان الاعتدال، ج 3، ص 639.
  • (10). الاتقان، ج 3، ص 72.
  • (11). منتخب كنزالعمال، در حاشیه مسند احمد، ج 2، ص 50.
  • (12). الاتقان، ج 3، ص 73.
  • (13). صحیح مسلم، ج 4، ص 167 دارمی، ج 2، ص 157 ابوداود، ج 1، ص 224.
  • (14). صحیح مسلم، ج 3، ص 120.
  • (15). ر ك: مسند احمد، ج 5، ص 219.
  • (17). a. b. مسند احمد، ج 5، ص 132 الاتقان، ج 2، ص 72 صیانه القرآن من التحریف، ص 171 ـ 170.
  • (18). به نقل از شیخ عبدالوهاب شعرانی در كتاب «الكبریت الاحمر» كه در بیان آرا و عقاید شیخ اكبر نوشته و درحاشیه كتاب «الیواقیت و الجواهر»، ج 1، ص 139، چاپ شده است (چاپ مصطفی البابی ـ مصر 1959 م).